ایرانیان قومی قابل ستایشند ، حق گرایی بدون تعصب آنها باعث شده است که سروری اسلام و راه حق را در دست گیرند ، چنانکه امروزه مشاهده می نمایید تنها کشور اسلامی که سردمداری راه حق (شیعه) را برعهده دارد و منصفانه بر علیه بی عدالتی های جهان می ایستد ، ایران اسلامی است و این افتخار ماست که ایرانی هستیم ؛ در قرآن کریم هم ایرانیان مورد ستایشند : (یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه ، اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومه لائم (مائده /54) ای کسانی که ایمان آورده اید هرکسی از شما که از دین خود مرتد شد [بداند] خداوند قومی را خواهد آورد که اورا دوست دارند و او نیز آنها را دوست دارد ، در مقابل مومنین خود را پایین داشته و در مقابل کافرین عزت خود را حفظ می نمایند در راه خدا جهاد می نمایند و از سرزنش سرزنشگری خوف ندارند ...) در روایتی منقول است : هنگامی که از پیامبر (ص) درباره ی این آیه سوال کردند که دست خود را بر شانه ( سلمان ) زد و فرمود : ( این و یاران او و هموطنان او هستند ) و سپس فرمود : ( اگر دین ( در روایت دیگر آمده : اگر علم ) به ستاره ثریا بسته باشد مردانی از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت ) ( مجمع البیان ج3ص208- نورالثقلین ج1ص642- تفسیر نمونه ج4ص418) احادیث دیگری هم وجود دارد لکن مجال ذکر آن نیست (رک : رابطه ی ایران با اسلام و تشیع ص42 وص48) اما اینکه پیامبر ما از قوم عرب است فضلی برای عرب نیست بلکه برعکس این برداشت می شود چرا که یکی از دلائلی که حقانیت پیامبر اسلام را اثبات می کند این است که او توانست قومی را که اینچنین فرهنگ باطلی داشته و در زمان خود دچار چنان عقب ماندگی فکری بوده اند ( برای نمونه سنت زنده به گور کردن دختران ، یا جنگهای بسیار زیاد قبیله ای و... ) به جایی برساند که عامل ترویج بالاترین فرهنگ و تمدن بشری بشوند و این خود نشانه ای بر حقانیت پیامبر اسلام است ؛ شاید اگر چینن پیامبری در قومی مثل ایرانیان که دارای تمدنی بالاتری بودند ظهور می نمود دگر گونی تمدن اینچنین جلوه نداشت که در قوم عرب جلوه گری نموده است .برای نمونه می توان به مذاکره ی رستم با نماینده ی مسلمانان اشاره نمود که نشان دهنده تفکر و فرهنگ والایی است که اسلام به اعراب اعطاء نمود : در جریان فتح ایران و درگیری مسلمانان با ایرانیان در آستانه ی جنگ قادسیه ( در سال 16 ه.ق به بعد ) رستم فرخ زاد از فرماندهان سپاه ایران بود . قبل از درگیری ، رستم خواست با نماینده ی مسلمانان مذاکره کند بلکه مسئله با مذاکره حل گردد و به جنگ نیانجامد . رستم با زهره بن عبد الله ( نماینده ی مسلمانان ) به شرح زیر به مذاکره پرداخت: رستم : ( شما همسایگان ما بودید و ما به شما احسان می کردیم و از شما نگهداری می نمودیم ) زهره : ( امروزه وضع ما با اعرابی که تو می گویی ، فرق کرده است . هدف ما با اعراب پیشین متفاوت است ، آنها به خاطر هدفهای مادی به سرزمین های شما می آمدند ، ولی ما به خاطر هدفهای معنوی به اینجا آمده ایم ، ما قبل از اسلام همانگونهه بودیم که گفتید ، ولی وقتی خداوند پیامبر خود را در میان ما مبعوث کرد و ما دعوت او را پذیرفتیم ، او به ما اطمینان داد که هرکس دین اسلام را نبپذیرد ، خوار و ذلیل می گردد و هرکس بپذیرد ، عزیز و محترم خواهد شد ) رستم : ( دین اسلام را برای من توضیح بده ) زهره : ( اساس اسلام ، اعتراف به یکتایی خدا و رسالت محمد (ص) است ) رستم : ( نیک است ) زهره : ( آزاد سازی بندگان خدا از بندگی بندگان ، برای اینکه بنده ی خدا باشند ) رستم : ( بازهم بگو ) زهره : ( همه ی مردم از یک پدر و مادر ( آدم و حوا ) زاده شده اند و همه با هم برادر و در برابر احکام الهی برابر هستند) رستم : ( این هم بسیار نیک است ، اگر ما این امور را بپذیریم ، آیا حاضرید به کشور خودتان بازگردید و با ما نجنگید ؟ ) زهره : ( آری ، سوگند به خدا ، دیگر به سرزمین شما نمی آییم جز برای تجارت و داد و ستد و روابط حسنه ) رستم : ( سخنت را تصدیق می کنم ، ولی متأسفانه باید بگویم که از زمان اردشیر ( سر سلسله ی شاهان ساسانی و آخرین فرمانروای اشکانی ) رسم نظام ایران بر این است که به طبقات پست ( پایین ) اجازه ی دست یابی به کارهایی که مخصوص طبقات اشراف است داده نشود ؛ [ یعنی حق ندارند در مسائل عقیدتی تصمیم بگیرند ] زیرا اگر طبقات پایین ، پا از گلیم خوایش دراز تر کنند ، مزاحم طبقات اشراف می شوند.) زهره : ( بنابر این ما از همه ی مردم برای مردم بهتر هستیم . ما هرگز نمی توانیم با طبقات پایین آنچنان رفتار کنیم که شما می کنید ، ما معتقدیم باید فرمان خدا را در حفظ و رعایت حقوق همه ی قشرهای جامعه اطاعت کنمی و از اینکه آنا امر خدا را درباره ی ما اطاعت می کنند یا نه سخت گیر نیستیم .)(کامل ابن اثیر ، ج2 ص 319و 320 ؛ خدمات متقابل اسلام و ایران ص280) دیدید که زهره چگونه عقیده ی والای اسلام را بیان نمود ، این همان عقیده ای است که اعراب را تا مرزهای ایران کشانده بود و در عین حال بی تعصبی و حق پذیری رستم را نیز دیدید اما اعراب اینطور نبودند که به این راحتی سخن حقی را از غیر عرب بپذیرند ؛ تعصب نژادی عرب آنچنان قوی بود که پذیرش پیامبر عجم از سوی آنها امری محال به نظر می رسید در قرآن کریم آمده است : ( ولو انزلناه علی بعض الاعجمین فقرأه علیهم ماکانوا به مومنین (شعراء /198و199) اگر ما قرآن را بر بعضی از عجم نازل می نمودیم و آنها قرآن را برای عرب قرائت می نمودند ، عربها به آن ایمان نمی آوردند) در حدیثی آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود : اگر قرآن بر عجم نازل شده بود ، عرب به آن ایمان نمی آورد ، ولی قرآن بر عرب نازل شد، عجم به آن ایمان آورد و این برای عجم فضیلتی است ( محدث حویزی ، نور الثقلین ، ج4 ص 165 – به نقل از کتاب رابطه ی ایران با اسلام و تشیع نوشته محمد محمدی اشتهاردی) اما در عوض بالا بودن سطح فکری ایرانیان مانع از آن می شد که پذیرش حق را فدای مسائل قومیتی کنند ( دقیقاً مثل اینکه شما فرزند بزرگتر خانواده باشید و باشعور و فهمیده ، در عین حال خواهر کوچکتری داشته باشید که به دلیل صغر سن هنوز به رشد فکری لازم نرسیده باشید ، اینجاست که اگر نزاعی بین شما در گرفت همه می گویند شما که بزرگتری و می فهمی گذشت کن ، و این گذشت نشان بر بزرگی و رشد فکری شما ست ایرانیان با رغبت و پذیرش قلبی از اسلام استقبال نمودند ، گرچه یکی از علل آن فشاری بود که ساسانیان با طبقه بندی نمودن شهروندان به مردم وارد کرده بودند ، اما باید اعتراف نمود که یک کشوری که تعصب بی جا داشته باشد ، هرچند فشارها و نزاعهای داخلی زیاد باشد در مقابل دیگران کوتاه نخواهد آمد ، هرچند حرف آنها حق باشد و در حال انتشار سخن حقی باشند. ... برای نمونه هنگام ورود سپاه اسلام به مدائن ، مردم ، شهرهای مدائن را تقریباً خالی کرده بودند و هیچ گونه مقاومتی از خود نشان ندادند و در بعضی موارد گروه هایی از ایرانیان به سپاه اسلام پیوستند و سپاه اسلام را در موارد گوناگون مانند پل بستن بر روی رودخانه ی فرات ، برای عبور لکر اسلام یاری نمودند. ( مروج الذهب ، مسعودی- ج2ص665) دو روایت زیر نشان از اسلام آوردن با رغبت ایرانیان است : حضرت علی (ع) : این ایرانیان افراد دانشمند و بزرگوار هستند که با کمال میل تسلیم شما ( حکومت اسلامی ) شده اند و به اسلام گرایش پیدا کرده اند.(مناقب آل ابی طالب ج4 ص48) امام صادق (ع) : آنکه از روی میل و اشتیاق وارد اسلام می شود ، بهتر از کسی است که از روی ترس وارد اسلام می گردد و این اعراب منافق ، از روی ترس قبول اسلام کردند ولی موالی ( ایرانیان و...) با میل و اشتیاق وارد اسلام شدند ) چنین عکس العملی در ملت مصر نیز مشاهده شد؛ گوستاولوبون در کتاب مشهور و بسیار مفید خود ( تاریخ تمدن اسلام و عرب ص244) می گوید : واقعا هیچ چیز انسان را به قدر مصریان قدیم در حیرت نمی اندازد که آنها تمد ن عالی روم و یونان از قبول نکردند ، برعکس تمدن اسلامی و مذهب و بالاخره زبان اسلامی را تا ایندرجه قبول نمودند که گویی آنها از اصل عرب بوده اند. در ایران و هند تمدن اسلام با تمدن قدیم آنان امتزاج پیدا کرده و صورت مختلطی به خود گرفت لیکن در مصر تمدن قدیم فراعنه و نیز تمدنی که روم و یونان در بعضی نواحی آن برپا کره بودند بکلی از میان رفته و به جای آن تمدن جدیدی را که خلفای اسلام بانی آن بودند اختیار نمودند . از مشاهده ی صنایع اسلامی که اکنون در مصر موجود است معلوم می شود که این استیلاء تمدن تا چه اندازه بوده ..... مطابق تحقیقات جدیده در مصر از آثار متعلق به هفت هشت هزار سال قبل موجود میباشد و ما در مدارج تاریخ آن هر درجه ای را که طی می کنیم معلوم می شود که در اعصار خیلی قدیم مصریان اعلی درجه تمدن را دارا بوده اند ..... پس معلوم شد که بعثت یک پیامبر در یک قوم دلیل بر برتری آنها نیست و قوم ایرانی از نظر اسلام قومی سربلند هستند. اما چنانکه در قرآن آمده است ( الله اعلم حیث یجعل رسالته – انعام /124- خدا داناتر است که رسالتش را در کجا قرار دهد ) پس مانیز باید تسلیم خواسته ی الهی باشیم و نمی توانیم برای او شرط شروط بگذاریم ، که او بیشتر از همه بر صواب مخلوقات آگاه است. مخصوصاً آنهایی که تعصبات ناسیونالیستی بیشتری دارند، ممکن است پذیرش اینکه پیامبر از قوم دیگری باشد برایشان مشکل باشد ، اما این هم خودش نوعی آزمایش است و ما آمده ایم در این دنیا که آزمایش شویم . یک انسان فهمیده خوب می داند که اصل پیام است ، نه پیام آور ؛ اصل دینی است که به عنایت الهی به ما رسیده است و این مهم نیست که پیام آور آن در چه قوم و قبیله ای بوده است. ارزش پیامبران نیز به کرامات انسانی آنهاست نه به قوم وقبیله ی آنها ، مگر یک فرد باید حتماً ایرانی باشد تا ما برایش احترام قائل باشیم ؟!! هرچند حب دیار و سرزمین آباء و اجدادی چیز مردودی نیست اما اگر به ناسیونالیسم گرایی افراطی بیانجامد زشت و قبیح خواهد بود . چه دلیلی دارد که ما عقائد برحق و صحیحی را بخاطر اینکه از قوم و نژاد دیگری برخاسته است مردود بدانیم ؟!! البته این که همه ی پیامبران عرب بوده اند صحیح نیست ، بلکه بسیاری از پیامبران در قوم بنی اسرائیل ظهور کرده . www.morsalat.com
چرا همه ی پیامبران ما عرب هستند و خداوند حتی یک پیامبر و یا امام ایرانی نفرستاده ولی باز با این حال ما به پیامبران ارزش قائل ایم؟
ایرانیان قومی قابل ستایشند ، حق گرایی بدون تعصب آنها باعث شده است که سروری اسلام و راه حق را در دست گیرند ، چنانکه امروزه مشاهده می نمایید تنها کشور اسلامی که سردمداری راه حق (شیعه) را برعهده دارد و منصفانه بر علیه بی عدالتی های جهان می ایستد ، ایران اسلامی است و این افتخار ماست که ایرانی هستیم ؛ در قرآن کریم هم ایرانیان مورد ستایشند : (یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه ، اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومه لائم (مائده /54) ای کسانی که ایمان آورده اید هرکسی از شما که از دین خود مرتد شد [بداند] خداوند قومی را خواهد آورد که اورا دوست دارند و او نیز آنها را دوست دارد ، در مقابل مومنین خود را پایین داشته و در مقابل کافرین عزت خود را حفظ می نمایند در راه خدا جهاد می نمایند و از سرزنش سرزنشگری خوف ندارند ...) در روایتی منقول است : هنگامی که از پیامبر (ص) درباره ی این آیه سوال کردند که دست خود را بر شانه ( سلمان ) زد و فرمود : ( این و یاران او و هموطنان او هستند ) و سپس فرمود : ( اگر دین ( در روایت دیگر آمده : اگر علم ) به ستاره ثریا بسته باشد مردانی از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت ) ( مجمع البیان ج3ص208- نورالثقلین ج1ص642- تفسیر نمونه ج4ص418) احادیث دیگری هم وجود دارد لکن مجال ذکر آن نیست (رک : رابطه ی ایران با اسلام و تشیع ص42 وص48)
اما اینکه پیامبر ما از قوم عرب است فضلی برای عرب نیست بلکه برعکس این برداشت می شود چرا که یکی از دلائلی که حقانیت پیامبر اسلام را اثبات می کند این است که او توانست قومی را که اینچنین فرهنگ باطلی داشته و در زمان خود دچار چنان عقب ماندگی فکری بوده اند ( برای نمونه سنت زنده به گور کردن دختران ، یا جنگهای بسیار زیاد قبیله ای و... ) به جایی برساند که عامل ترویج بالاترین فرهنگ و تمدن بشری بشوند و این خود نشانه ای بر حقانیت پیامبر اسلام است ؛ شاید اگر چینن پیامبری در قومی مثل ایرانیان که دارای تمدنی بالاتری بودند ظهور می نمود دگر گونی تمدن اینچنین جلوه نداشت که در قوم عرب جلوه گری نموده است .برای نمونه می توان به مذاکره ی رستم با نماینده ی مسلمانان اشاره نمود که نشان دهنده تفکر و فرهنگ والایی است که اسلام به اعراب اعطاء نمود :
در جریان فتح ایران و درگیری مسلمانان با ایرانیان در آستانه ی جنگ قادسیه ( در سال 16 ه.ق به بعد ) رستم فرخ زاد از فرماندهان سپاه ایران بود . قبل از درگیری ، رستم خواست با نماینده ی مسلمانان مذاکره کند بلکه مسئله با مذاکره حل گردد و به جنگ نیانجامد .
رستم با زهره بن عبد الله ( نماینده ی مسلمانان ) به شرح زیر به مذاکره پرداخت:
رستم : ( شما همسایگان ما بودید و ما به شما احسان می کردیم و از شما نگهداری می نمودیم )
زهره : ( امروزه وضع ما با اعرابی که تو می گویی ، فرق کرده است . هدف ما با اعراب پیشین متفاوت است ، آنها به خاطر هدفهای مادی به سرزمین های شما می آمدند ، ولی ما به خاطر هدفهای معنوی به اینجا آمده ایم ، ما قبل از اسلام همانگونهه بودیم که گفتید ، ولی وقتی خداوند پیامبر خود را در میان ما مبعوث کرد و ما دعوت او را پذیرفتیم ، او به ما اطمینان داد که هرکس دین اسلام را نبپذیرد ، خوار و ذلیل می گردد و هرکس بپذیرد ، عزیز و محترم خواهد شد )
رستم : ( دین اسلام را برای من توضیح بده )
زهره : ( اساس اسلام ، اعتراف به یکتایی خدا و رسالت محمد (ص) است )
رستم : ( نیک است )
زهره : ( آزاد سازی بندگان خدا از بندگی بندگان ، برای اینکه بنده ی خدا باشند )
رستم : ( بازهم بگو )
زهره : ( همه ی مردم از یک پدر و مادر ( آدم و حوا ) زاده شده اند و همه با هم برادر و در برابر احکام الهی برابر هستند)
رستم : ( این هم بسیار نیک است ، اگر ما این امور را بپذیریم ، آیا حاضرید به کشور خودتان بازگردید و با ما نجنگید ؟ )
زهره : ( آری ، سوگند به خدا ، دیگر به سرزمین شما نمی آییم جز برای تجارت و داد و ستد و روابط حسنه )
رستم : ( سخنت را تصدیق می کنم ، ولی متأسفانه باید بگویم که از زمان اردشیر ( سر سلسله ی شاهان ساسانی و آخرین فرمانروای اشکانی ) رسم نظام ایران بر این است که به طبقات پست ( پایین ) اجازه ی دست یابی به کارهایی که مخصوص طبقات اشراف است داده نشود ؛ [ یعنی حق ندارند در مسائل عقیدتی تصمیم بگیرند ] زیرا اگر طبقات پایین ، پا از گلیم خوایش دراز تر کنند ، مزاحم طبقات اشراف می شوند.)
زهره : ( بنابر این ما از همه ی مردم برای مردم بهتر هستیم . ما هرگز نمی توانیم با طبقات پایین آنچنان رفتار کنیم که شما می کنید ، ما معتقدیم باید فرمان خدا را در حفظ و رعایت حقوق همه ی قشرهای جامعه اطاعت کنمی و از اینکه آنا امر خدا را درباره ی ما اطاعت می کنند یا نه سخت گیر نیستیم .)(کامل ابن اثیر ، ج2 ص 319و 320 ؛ خدمات متقابل اسلام و ایران ص280)
دیدید که زهره چگونه عقیده ی والای اسلام را بیان نمود ، این همان عقیده ای است که اعراب را تا مرزهای ایران کشانده بود و در عین حال بی تعصبی و حق پذیری رستم را نیز دیدید اما اعراب اینطور نبودند که به این راحتی سخن حقی را از غیر عرب بپذیرند ؛ تعصب نژادی عرب آنچنان قوی بود که پذیرش پیامبر عجم از سوی آنها امری محال به نظر می رسید در قرآن کریم آمده است : ( ولو انزلناه علی بعض الاعجمین فقرأه علیهم ماکانوا به مومنین (شعراء /198و199) اگر ما قرآن را بر بعضی از عجم نازل می نمودیم و آنها قرآن را برای عرب قرائت می نمودند ، عربها به آن ایمان نمی آوردند) در حدیثی آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود : اگر قرآن بر عجم نازل شده بود ، عرب به آن ایمان نمی آورد ، ولی قرآن بر عرب نازل شد، عجم به آن ایمان آورد و این برای عجم فضیلتی است ( محدث حویزی ، نور الثقلین ، ج4 ص 165 – به نقل از کتاب رابطه ی ایران با اسلام و تشیع نوشته محمد محمدی اشتهاردی)
اما در عوض بالا بودن سطح فکری ایرانیان مانع از آن می شد که پذیرش حق را فدای مسائل قومیتی کنند ( دقیقاً مثل اینکه شما فرزند بزرگتر خانواده باشید و باشعور و فهمیده ، در عین حال خواهر کوچکتری داشته باشید که به دلیل صغر سن هنوز به رشد فکری لازم نرسیده باشید ، اینجاست که اگر نزاعی بین شما در گرفت همه می گویند شما که بزرگتری و می فهمی گذشت کن ، و این گذشت نشان بر بزرگی و رشد فکری شما ست ایرانیان با رغبت و پذیرش قلبی از اسلام استقبال نمودند ، گرچه یکی از علل آن فشاری بود که ساسانیان با طبقه بندی نمودن شهروندان به مردم وارد کرده بودند ، اما باید اعتراف نمود که یک کشوری که تعصب بی جا داشته باشد ، هرچند فشارها و نزاعهای داخلی زیاد باشد در مقابل دیگران کوتاه نخواهد آمد ، هرچند حرف آنها حق باشد و در حال انتشار سخن حقی باشند.
... برای نمونه هنگام ورود سپاه اسلام به مدائن ، مردم ، شهرهای مدائن را تقریباً خالی کرده بودند و هیچ گونه مقاومتی از خود نشان ندادند و در بعضی موارد گروه هایی از ایرانیان به سپاه اسلام پیوستند و سپاه اسلام را در موارد گوناگون مانند پل بستن بر روی رودخانه ی فرات ، برای عبور لکر اسلام یاری نمودند. ( مروج الذهب ، مسعودی- ج2ص665)
دو روایت زیر نشان از اسلام آوردن با رغبت ایرانیان است :
حضرت علی (ع) : این ایرانیان افراد دانشمند و بزرگوار هستند که با کمال میل تسلیم شما ( حکومت اسلامی ) شده اند و به اسلام گرایش پیدا کرده اند.(مناقب آل ابی طالب ج4 ص48)
امام صادق (ع) : آنکه از روی میل و اشتیاق وارد اسلام می شود ، بهتر از کسی است که از روی ترس وارد اسلام می گردد و این اعراب منافق ، از روی ترس قبول اسلام کردند ولی موالی ( ایرانیان و...) با میل و اشتیاق وارد اسلام شدند )
چنین عکس العملی در ملت مصر نیز مشاهده شد؛ گوستاولوبون در کتاب مشهور و بسیار مفید خود ( تاریخ تمدن اسلام و عرب ص244) می گوید :
واقعا هیچ چیز انسان را به قدر مصریان قدیم در حیرت نمی اندازد که آنها تمد ن عالی روم و یونان از قبول نکردند ، برعکس تمدن اسلامی و مذهب و بالاخره زبان اسلامی را تا ایندرجه قبول نمودند که گویی آنها از اصل عرب بوده اند. در ایران و هند تمدن اسلام با تمدن قدیم آنان امتزاج پیدا کرده و صورت مختلطی به خود گرفت لیکن در مصر تمدن قدیم فراعنه و نیز تمدنی که روم و یونان در بعضی نواحی آن برپا کره بودند بکلی از میان رفته و به جای آن تمدن جدیدی را که خلفای اسلام بانی آن بودند اختیار نمودند .
از مشاهده ی صنایع اسلامی که اکنون در مصر موجود است معلوم می شود که این استیلاء تمدن تا چه اندازه بوده ..... مطابق تحقیقات جدیده در مصر از آثار متعلق به هفت هشت هزار سال قبل موجود میباشد و ما در مدارج تاریخ آن هر درجه ای را که طی می کنیم معلوم می شود که در اعصار خیلی قدیم مصریان اعلی درجه تمدن را دارا بوده اند .....
پس معلوم شد که بعثت یک پیامبر در یک قوم دلیل بر برتری آنها نیست و قوم ایرانی از نظر اسلام قومی سربلند هستند. اما چنانکه در قرآن آمده است ( الله اعلم حیث یجعل رسالته – انعام /124- خدا داناتر است که رسالتش را در کجا قرار دهد ) پس مانیز باید تسلیم خواسته ی الهی باشیم و نمی توانیم برای او شرط شروط بگذاریم ، که او بیشتر از همه بر صواب مخلوقات آگاه است. مخصوصاً آنهایی که تعصبات ناسیونالیستی بیشتری دارند، ممکن است پذیرش اینکه پیامبر از قوم دیگری باشد برایشان مشکل باشد ، اما این هم خودش نوعی آزمایش است و ما آمده ایم در این دنیا که آزمایش شویم . یک انسان فهمیده خوب می داند که اصل پیام است ، نه پیام آور ؛ اصل دینی است که به عنایت الهی به ما رسیده است و این مهم نیست که پیام آور آن در چه قوم و قبیله ای بوده است. ارزش پیامبران نیز به کرامات انسانی آنهاست نه به قوم وقبیله ی آنها ، مگر یک فرد باید حتماً ایرانی باشد تا ما برایش احترام قائل باشیم ؟!! هرچند حب دیار و سرزمین آباء و اجدادی چیز مردودی نیست اما اگر به ناسیونالیسم گرایی افراطی بیانجامد زشت و قبیح خواهد بود . چه دلیلی دارد که ما عقائد برحق و صحیحی را بخاطر اینکه از قوم و نژاد دیگری برخاسته است مردود بدانیم ؟!!
البته این که همه ی پیامبران عرب بوده اند صحیح نیست ، بلکه بسیاری از پیامبران در قوم بنی اسرائیل ظهور کرده .
www.morsalat.com
- [سایر] چرا خداوند به جمعیت ژاپن و چین پیامبری نفرستاده است؟
- [سایر] جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: خداوند برای تو هدیهای فرستاده که بر هیچ پیامبری نفرستاده است، آن هدیه چه بود؟
- [سایر] چرا خداوند پیامبر خود را در عرب ها قرار داد و یا شاید انتخاب کرد؟
- [سایر] چرا خداوند پیغمبری از جنس زنان برای بشریت نفرستاده است؟
- [سایر] استانداران و فرمانداران عمر(خلیفه دوم) در ایران چه کسانی بودند؟ ایرانی بودند یا عرب؟
- [سایر] آیا باید برای دموکراسی ارزش قایل شویم؟ چرا؟
- [سایر] علاوه بر ایمان به خداوند، معاد، رسالت پیامبران و...، آیا ایمان به ملائکه نیز جزو ضروریات است؟!
- [سایر] ارسال پیامبران چه ضرورتی دارد؟ چرا خداوند عقل انسان را کامل نکرده است تا به پیامبر نیازمند نباشد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] چرا کودکان را بعد از زمان پیامبر ختنه کردند و این امر خداوند است .مگر در چیزی که خداوند آفریده ایرادی هست. پیامبران قبلی که ختنه نمیشدند؟
- [سایر] آیا اگر به جای امام خدا پیامبران جدید می فرستاد، تفرقه و اختلاف از بین نمی رفت؟
- [آیت الله بهجت] کسی که منکر خدا یا برای خدا شریک قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم را قبول ندارد و همین طور کسی که ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد، کافر و نجس می باشد . همچنین کسی که یکی از ضروریّات دین اسلام مثل نماز یا روزه را با علم به اینکه ضروری دین است انکار نماید ، نجس می باشد . و اگر از روی تقصیر نداند و انکار نماید ، احتیاطا باید از او اجتناب کرد .
- [آیت الله اردبیلی] اگر روزهدار با گفتن یا با نوشتن یا با اشاره و مانند آنها به خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و جانشینان آن حضرت علیهمالسلام عمدا نسبت دروغ بدهد، اگرچه فورا بگوید: (دروغ گفتم) یا توبه کند، روزه او بنابر احتیاط واجب باطل است و اگر دروغ بستن به حضرت زهرا علیهاالسلام و سایر پیامبران و جانشینان آنان علیهمالسلام موجب دروغ بستن به خدا یا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا جانشینان آن حضرت علیهمالسلام گردد نیز همین حکم را دارند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که در حق علی(علیه السلام) و سایر امامان(علیهم السلام) غلو کنند; یعنی، آن بزرگواران را خدا بدانند یا صفات مخصوص خدایی برای آنها قائل باشند، کافرند.
- [آیت الله جوادی آملی] .مال خُمسی، به شش سهم تقسیم می شود: سه سهم (نصف خمس) آن، برای خدا و پیامبر و امام (ع) است که به امام می رسد، و در دوران غیبت باید آن را به فقیه جامع شرایط فتوا پرداخت کنند و سه سهم دیگر برای سادات (ذوی القربی ) است که ب اید به ایتام , مساکین و ابن السبیل آنان پرداخت شود و اختیار این سه سهم نیز، با فقیه جامع الشرای ط است ؛ یعنی با اذن او میتوان به سادات فقیر پرداخت کرد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مسلمانی منکر خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شود یا حکم ضروری دین یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که انکار آن حکم به انکار خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برگردد و با توجه به این موضع آن را انکار کند، (مرتدّ) است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مشرک یعنی افرادی که خدایی غیر از خدای یگانه را بپرستند (بت پرست) یا برای خدا شریک قائل باشند و دو یا چند خدا را بپرستند، نجس می باشند ولی کسانی که وحدت خدای سبحان را قبول دارند و یکی از پیامبران الهی را قبول داشته باشند (یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و صابئیان) پاک می باشند. و اهل کتاب اگر به واسطه تحریف در دین خود مشرک شده باشند حکم سایر مشرکین را دارند و نجس می باشند و همچنین کسانی که بی دین بوده و هیچ خدایی را قبول ندارند نجس می باشند. ناصبی ها نیز که دشمن ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند نجس می باشند. خوارج و نیز مسلمانانی که مشرک شده باشند و حضرت علی(علیه السلام) را خدا بدانند یا یکی از ضروریات دین را انکار کنند به نحوی که به انکار خدا و رسول خدا برگردد نجس می باشند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی پناه بر خدا به خدا، یا پیامبر(صلی الله علیه وآله) یا یکی از ائمه معصومین(علیهم السلام) یا فاطمه زهرا(علیهم السلام) دشنام و ناسزا گوید یا عداوت داشته باشد، کافراست.
- [آیت الله وحید خراسانی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم یا معاد است یا شاک در خدا و رسول است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا در و حدانیت خدا شک دارد نجس است و همچنین است خوارج یعنی کسانی که بر امام معصوم علیه السلام خروج کنند و غلات یعنی انهایی که قایل به خدایی یکی از ایمه علیهم السلام می باشند یا بگویند خدا در او حلول کرده است و نواصب یعنی کسانی که دشمن یکی از ایمه علیهم السلام یا حضرت فاطمه زهراء علیها السلام باشند و کسی که یکی از ضروریات دین را مثل نماز و روزه با علم به این که ضروری دین است منکر شود و اما اهل کتاب یعنی یهود و نصاری اقوی طهارت انها است هر چند احوط اجتناب است
- [آیت الله شبیری زنجانی] مسلمانی که منکر خدا یا یگانگی خداوند یا رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شود مرتدّ میشود و انکار حکم ضروری دین (یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه) با اعتراف به توحید و رسالت سبب ارتداد نیست، هر چند ضروری بودن آن را بداند، ولی در مسأله 1107 اشاره شد که کسی که یکی از ضروریات دین را انکار میکند و شبههای در حق وی نباشد و شک داریم که به دو اصل توحید و رسالت ایمان قلبی دارد، شرعاً کافر بشمار میآید، هر چند ضروری بودن آن حکم را نداند.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.