غیر از شیعیان فرقه های دیگر اسلامی، قائل به عصمت جانشین رسول الله(ص) هستند؟
مساله اعتقاد به لزوم عصمت برای جانشین رسول خدا (ص) از مختصات شیعه است. و به همین دلیل شیعه کاملا مقید به تعیین و نصب رسول الله است. سلیمان بن مهران از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: ده خصلت از خصلت‌های امام است: عصمت و نصّ (تعیین از جانب خدا) و اینکه عالم‌ترین و پرهیزکارترین و داناترین مردم به کتاب خدا باشد و اینکه دارای وصیّتی آشکار (از پیامبر و یا امام قبلی) باشد و معجزه و دلیل داشته باشد، و چشم او بخوابد ولی قلب او نخوابد و سایه نداشته باشد و پشت سرش را مانند پیش رویش ببیند.[1] سایر فرقه ها که از تعیین پیامبر (ص) عدول کردند، برای تصحیح گذشته خود، ناچار به پذیرش حاکم ستمگر نیز می باشند. تا آن جا که حتی بعضی از آنها هر گونه قیام علیه پادشاه ظالم را منع کرده اند. ابوالحسن اشعری می نویسد:  اقتدا در نمازهای جمعه، عیدها و دیگر نمازها به افراد نیک و فاجر جزو دین ماست و باید برای صلاح زمامداران و ائمه مسلمانان دعا نمود و به امامت آنان اقرار کرد. هر کس به مبارزه با حاکم مسلمانان برخیزد گمراه است و اگر حاکم اسلامی منحرف شود نباید با شمشیر به ستیز با او برخاست.[2] اشاعره معتقدند اگر پادشاهی از دین بدر رفت و ستم پیشه شد و بر رعیت جفا کرد، گناهی متوجه او نیست و کسی نیز حق ملامت و سرزنش او را نخواهد داشت، چرا که حاکم بر هستی،‌ او را به ارتکاب اعمال شنیع و منکر وادار کرده است.[3] احمد حنبل می گوید: قیام بر علیه سلطان، جایز نیست بلکه اطاعت و شنوایی پیروی از او لازم است; البته اگر سلطانی دستوری بدهد که در آن معصیت خدا باشد نباید او را اطاعت نمود امّا نباید بر علیه او قیام کرد.[4] احمد بن حنبل معتقد است هرکس متولیّ خلافت شد و مردم به گرد او آمدند و رضایت به او دادند خلیفه مسلمین است و هرکسی نیز با زور و شمشیر به خلافت برسد، او هم خلیفه اسلام است و جنگ و ستیز با امیران تا روز قیامت تجویز نمی‌شود نیکوکار باشد یا تبهکار.[5] امام بزدوی می نویسد: اگر حاکم اسلامی ستم نماید یا فاسق باشد از نظر اصحاب ابوحنیفه عزل نمی شود و این عقیده ای پسندیده است. دیدگاه همگی اصحاب ابوحنیفه آن است که هرگاه امام مسلمین ظلم کند یا فاسق شود، از حاکمیت عزل نمی شود. از دید آنان چنین نظری پسندیده است و دلیل آنان در این فتوا، اجماع امت است زیرا صحابه شاهد حکومت حاکمان فاسق اموی و بنی مروان بودند ولی بر علیه آنان نه تنها قیام نکردند بلکه پشت سرشان نماز هم می خواندند.[6] مرجئه معتقدند مبارزه با زمامداران ستمگری که نسبت به دین خدا بی‌اعتنایی کرده و به بندگان خدا ظلم می‌کنند صحیح نیست، زیرا این مبارزه سبب اختلاف مسلمین می‌شود و امنیّت به رعب و وحشت تبدیل می‌شود.[7] البته بعضی از فرقه های اسلامی، قئل به مبارزه با حاکم ستمگر هستند. اما برای حاکم شرط عصمت قائل نیستند: ابن‌ابی الحدید از متفکران جریان اعتزال می‌نویسد: (در نزد اصحاب ما قیام علیه پیشوایان و ائمه جور واجب است و همچنین فاسقی که بدون شبهه قابل اعتماد بر مردم چیره و مسلّط شود، جائز نیست انقلابیون را که برای دین و امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده اند، تضعیف کرد و حاکم ظالم را یاری کرد بلکه واجب است که به آنها کمک شود برای اینکه آنها به حق نزدیک‌تر و عادل‌تر هستند، شکی نیست که خوارج به این ملزم هستند...)[8] خوارج  معتقد بودند که خلیفه فقط از طریق انتخاب مردم آزاده و صحیح باید انجام شود و همة مسلمین نه بعضی از آنها باید در این امر مشارکت داشته باشند و خلافت و ولایت زمامدار تا زمانی که عدالت را رعایت می‌کند و به اقامة شرع و دین همّت می‌گمارد و از خطا و لغزش و انحراف دوری و اجتناب می‌کند، دوام و استمرار خواهد داشت. اما چنانچه از مسیر اصلی منحرف شود بر مردم واجب است او را عزل نمایند و یا به قتل برسانند.[9]   [1]. خصال-ترجمه جعفری، ج‌2، ص428. [2]. مقالات الاسلامیین، ص 320. [3]. مغنیه، 1380، ص 46. [4]. السنه، احمدبن حنبل، ص 50. [5]. ابوزهره،  146. [6]. اصول الدین، بزدوی، ص 190. [7]. مغنیه، 1336، صص 44-45. [8]. ابن‌ابی‌الحدید،  ج5، ص 78. [9]. ابن‌طقطقا، 1380، ص 34.
عنوان سوال:

غیر از شیعیان فرقه های دیگر اسلامی، قائل به عصمت جانشین رسول الله(ص) هستند؟


پاسخ:

مساله اعتقاد به لزوم عصمت برای جانشین رسول خدا (ص) از مختصات شیعه است. و به همین دلیل شیعه کاملا مقید به تعیین و نصب رسول الله است.

سلیمان بن مهران از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: ده خصلت از خصلت‌های امام است: عصمت و نصّ (تعیین از جانب خدا) و اینکه عالم‌ترین و پرهیزکارترین و داناترین مردم به کتاب خدا باشد و اینکه دارای وصیّتی آشکار (از پیامبر و یا امام قبلی) باشد و معجزه و دلیل داشته باشد، و چشم او بخوابد ولی قلب او نخوابد و سایه نداشته باشد و پشت سرش را مانند پیش رویش ببیند.[1]
سایر فرقه ها که از تعیین پیامبر (ص) عدول کردند، برای تصحیح گذشته خود، ناچار به پذیرش حاکم ستمگر نیز می باشند. تا آن جا که حتی بعضی از آنها هر گونه قیام علیه پادشاه ظالم را منع کرده اند.

ابوالحسن اشعری می نویسد:  اقتدا در نمازهای جمعه، عیدها و دیگر نمازها به افراد نیک و فاجر جزو دین ماست و باید برای صلاح زمامداران و ائمه مسلمانان دعا نمود و به امامت آنان اقرار کرد. هر کس به مبارزه با حاکم مسلمانان برخیزد گمراه است و اگر حاکم اسلامی منحرف شود نباید با شمشیر به ستیز با او برخاست.[2]

اشاعره معتقدند اگر پادشاهی از دین بدر رفت و ستم پیشه شد و بر رعیت جفا کرد، گناهی متوجه او نیست و کسی نیز حق ملامت و سرزنش او را نخواهد داشت، چرا که حاکم بر هستی،‌ او را به ارتکاب اعمال شنیع و منکر وادار کرده است.[3]

احمد حنبل می گوید: قیام بر علیه سلطان، جایز نیست بلکه اطاعت و شنوایی پیروی از او لازم است; البته اگر سلطانی دستوری بدهد که در آن معصیت خدا باشد نباید او را اطاعت نمود امّا نباید بر علیه او قیام کرد.[4]
احمد بن حنبل معتقد است هرکس متولیّ خلافت شد و مردم به گرد او آمدند و رضایت به او دادند خلیفه مسلمین است و هرکسی نیز با زور و شمشیر به خلافت برسد، او هم خلیفه اسلام است و جنگ و ستیز با امیران تا روز قیامت تجویز نمی‌شود نیکوکار باشد یا تبهکار.[5]

امام بزدوی می نویسد: اگر حاکم اسلامی ستم نماید یا فاسق باشد از نظر اصحاب ابوحنیفه عزل نمی شود و این عقیده ای پسندیده است. دیدگاه همگی اصحاب ابوحنیفه آن است که هرگاه امام مسلمین ظلم کند یا فاسق شود، از حاکمیت عزل نمی شود. از دید آنان چنین نظری پسندیده است و دلیل آنان در این فتوا، اجماع امت است زیرا صحابه شاهد حکومت حاکمان فاسق اموی و بنی مروان بودند ولی بر علیه آنان نه تنها قیام نکردند بلکه پشت سرشان نماز هم می خواندند.[6]

مرجئه معتقدند مبارزه با زمامداران ستمگری که نسبت به دین خدا بی‌اعتنایی کرده و به بندگان خدا ظلم می‌کنند صحیح نیست، زیرا این مبارزه سبب اختلاف مسلمین می‌شود و امنیّت به رعب و وحشت تبدیل می‌شود.[7]
البته بعضی از فرقه های اسلامی، قئل به مبارزه با حاکم ستمگر هستند. اما برای حاکم شرط عصمت قائل نیستند:

ابن‌ابی الحدید از متفکران جریان اعتزال می‌نویسد: (در نزد اصحاب ما قیام علیه پیشوایان و ائمه جور واجب است و همچنین فاسقی که بدون شبهه قابل اعتماد بر مردم چیره و مسلّط شود، جائز نیست انقلابیون را که برای دین و امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده اند، تضعیف کرد و حاکم ظالم را یاری کرد بلکه واجب است که به آنها کمک شود برای اینکه آنها به حق نزدیک‌تر و عادل‌تر هستند، شکی نیست که خوارج به این ملزم هستند...)[8]

خوارج  معتقد بودند که خلیفه فقط از طریق انتخاب مردم آزاده و صحیح باید انجام شود و همة مسلمین نه بعضی از آنها باید در این امر مشارکت داشته باشند و خلافت و ولایت زمامدار تا زمانی که عدالت را رعایت می‌کند و به اقامة شرع و دین همّت می‌گمارد و از خطا و لغزش و انحراف دوری و اجتناب می‌کند، دوام و استمرار خواهد داشت. اما چنانچه از مسیر اصلی منحرف شود بر مردم واجب است او را عزل نمایند و یا به قتل برسانند.[9]

 

[1]. خصال-ترجمه جعفری، ج‌2، ص428.
[2]. مقالات الاسلامیین، ص 320.
[3]. مغنیه، 1380، ص 46.
[4]. السنه، احمدبن حنبل، ص 50.
[5]. ابوزهره،  146.
[6]. اصول الدین، بزدوی، ص 190.
[7]. مغنیه، 1336، صص 44-45.
[8]. ابن‌ابی‌الحدید،  ج5، ص 78.
[9]. ابن‌طقطقا، 1380، ص 34.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین