قرآن در مواردی سخن کفار را نقل می کند، که از عدم نزول آیه ای بر پیامبر (ص) ابراز تعجب می کرده اند: (وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ[رعد/7و27] کسانی که کافر شدند میگویند: (چرا آیه (و معجزه) ای از پروردگارش بر او نازل نشده است؟!) (وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّه[یونس/20] میگویند: چرا معجزهای از پروردگارش بر او نازل نمیشود؟!) و... . این در حالی است که همه ما می دانیم پیامبر (ص) آیات و معجزات متعددی برای مردم، ارائه کرده بود. رمز اینکه عده ای علیرغم آن همه آیه، باز چنین سخنانی مطرح می کردند، در این جاست که انسان می تواند چشم و گوش بسته شود و تمام حقایق را انکار کند: (صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ[بقره/18] آنها کران، گنگها و کورانند لذا (از راه خطا) بازنمیگردند!) انسان می تواند آن قدر لجوج شود که حتی اگر به آسمان ها برود و تمام آیات الهی را ببیند، باز هم آنها را انکار کند و قرآن حال چنین افرادی را این گونه بیان می کند: (وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فیهِ یَعْرُجُونَ * لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ[حجر/14-15] و اگر دری از آسمان به روی آنان بگشاییم، و آنها پیوسته در آن بالا روند باز میگویند: (ما را چشمبندی کردهاند بلکه ما (سر تا پا) سحر شدهایم!) و ظاهرا این رویه کفار بی انتهاست و همیشه کسانی هستند که چشمان خود را بر روی واقعیت ها ببندند و وجود آیات الهی را انکار کنند، کما اینکه قرآن نیز این سخن واحد از کفار متعدد را به دلیل یکسانی قلب آن کفار می داند: (وَ قالَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتینا آیَةٌ کَذلِکَ قالَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ[بقره/118] افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمیگوید؟! و یا چرا آیه و نشانهای برای خود ما نمیآید؟!) پیشینیان آنها نیز، همین گونه سخن میگفتند دلها و افکارشان مشابه یکدیگر است ولی ما (به اندازه کافی) آیات و نشانهها را برای اهل یقین (و حقیقتجویان) روشن ساختهایم.) با این مقدمه، آیا آیاتی که برای بیان ولایت و امامت بیان شده اند، کم هستند که عده ای حتی وجود یک مورد از آن را هم انکار می کنند؟ تاکیدهای مکرر و متعدد قرآن و رسول (ص) در این باره چگونه از دیده عده ای پنهان شده است؟ به راستی اگر هیچ بخش تاریخ را باور نکنیم و تمام مسلمات آن را کنار بگذاریم، این چه امر مهم و سنگینی بوده است که رسول (ص) پس از ابلاغ پیام های الهی، اگر آن را ابلاغ نمی کرده، تمام زحماتش هدر می رفته است؟ این چه امری بوده است که عده زیادی از مردم، نسبت به آن موضع منفی داشته اند که خدا وعده حفاظت از رسول (ص) در مقابل مردم را مطرح می کند؟ آیا اندیشیدن در همین یک آیه کافی نیست تا برای چشمان باز حقیقت را روشن نماید؟ (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ[مائده/67] ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه میدارد و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند.) در این آیه به ابلاغ رسالت اشاره می کند که پیامبر (ص) آن را انجام داده است! اما یک مساله باقی مانده است! و خود آیه نشان می دهد که همین مساله ضامن بقای پیام رسول (ص) است که اگر آن انجام نگیرد، تمام زحمات رسول (ص) از بین می رود. و عده ای نیز شدیدا در مقابل این مساله موضع دارند و هدایت پذیر نیز نیستند! شما چه مصداقی برای این مساله قرآنی، جز ولایت علی (ع) می یابید؟
قرآن در مواردی سخن کفار را نقل می کند، که از عدم نزول آیه ای بر پیامبر (ص) ابراز تعجب می کرده اند:
(وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ[رعد/7و27] کسانی که کافر شدند میگویند: (چرا آیه (و معجزه) ای از پروردگارش بر او نازل نشده است؟!)
(وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّه[یونس/20] میگویند: چرا معجزهای از پروردگارش بر او نازل نمیشود؟!)
و... .
این در حالی است که همه ما می دانیم پیامبر (ص) آیات و معجزات متعددی برای مردم، ارائه کرده بود. رمز اینکه عده ای علیرغم آن همه آیه، باز چنین سخنانی مطرح می کردند، در این جاست که انسان می تواند چشم و گوش بسته شود و تمام حقایق را انکار کند:
(صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ[بقره/18] آنها کران، گنگها و کورانند لذا (از راه خطا) بازنمیگردند!)
انسان می تواند آن قدر لجوج شود که حتی اگر به آسمان ها برود و تمام آیات الهی را ببیند، باز هم آنها را انکار کند و قرآن حال چنین افرادی را این گونه بیان می کند:
(وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فیهِ یَعْرُجُونَ * لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ[حجر/14-15] و اگر دری از آسمان به روی آنان بگشاییم، و آنها پیوسته در آن بالا روند باز میگویند: (ما را چشمبندی کردهاند بلکه ما (سر تا پا) سحر شدهایم!)
و ظاهرا این رویه کفار بی انتهاست و همیشه کسانی هستند که چشمان خود را بر روی واقعیت ها ببندند و وجود آیات الهی را انکار کنند، کما اینکه قرآن نیز این سخن واحد از کفار متعدد را به دلیل یکسانی قلب آن کفار می داند:
(وَ قالَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتینا آیَةٌ کَذلِکَ قالَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ[بقره/118] افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمیگوید؟! و یا چرا آیه و نشانهای برای خود ما نمیآید؟!) پیشینیان آنها نیز، همین گونه سخن میگفتند دلها و افکارشان مشابه یکدیگر است ولی ما (به اندازه کافی) آیات و نشانهها را برای اهل یقین (و حقیقتجویان) روشن ساختهایم.)
با این مقدمه، آیا آیاتی که برای بیان ولایت و امامت بیان شده اند، کم هستند که عده ای حتی وجود یک مورد از آن را هم انکار می کنند؟ تاکیدهای مکرر و متعدد قرآن و رسول (ص) در این باره چگونه از دیده عده ای پنهان شده است؟
به راستی اگر هیچ بخش تاریخ را باور نکنیم و تمام مسلمات آن را کنار بگذاریم، این چه امر مهم و سنگینی بوده است که رسول (ص) پس از ابلاغ پیام های الهی، اگر آن را ابلاغ نمی کرده، تمام زحماتش هدر می رفته است؟ این چه امری بوده است که عده زیادی از مردم، نسبت به آن موضع منفی داشته اند که خدا وعده حفاظت از رسول (ص) در مقابل مردم را مطرح می کند؟ آیا اندیشیدن در همین یک آیه کافی نیست تا برای چشمان باز حقیقت را روشن نماید؟
(یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ[مائده/67] ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه میدارد و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند.)
در این آیه به ابلاغ رسالت اشاره می کند که پیامبر (ص) آن را انجام داده است! اما یک مساله باقی مانده است! و خود آیه نشان می دهد که همین مساله ضامن بقای پیام رسول (ص) است که اگر آن انجام نگیرد، تمام زحمات رسول (ص) از بین می رود. و عده ای نیز شدیدا در مقابل این مساله موضع دارند و هدایت پذیر نیز نیستند! شما چه مصداقی برای این مساله قرآنی، جز ولایت علی (ع) می یابید؟
- [سایر] آیا در قران آیه ی محکمی در مورد امامت به عنوان اصول دین داریم بدون مغالطه لطفا آری خیر با تشکر
- [سایر] امامت از فروع دین است یا اصول دین؟
- [سایر] اصول دین در قرآن را بگویید؟
- [سایر] آیا امامت مهمترین اصل در اصول دین است؟
- [سایر] آیا این درست است؟ اصول دین 3 تا است: توحید، معاد، نبوت اما اصول مذهب شیعه 5 تا است: توحید، معاد، نبوت، امامت، عدل
- [سایر] چگونه ما امامت را یکی از اصول دین می نامیم در حالی که در قرآن صریحا به آن هیچ اشاره ای نشده است؟
- [سایر] در قرآن کریم به طور واضح اصول دین مثل توحید، معاد و نبوت بیان شده ولی چرا از امامت سخنی به میان نیامده است؟
- [سایر] اگر امامت از اصول دین است، چرا 23 سال بعد از بعثت، بیان شده است؟
- [سایر] مراد از تقلیدی نبودن اصول دین چیست و چگونه میتوان با تحقیق به این اصول رسید؟
- [آیت الله سیستانی] دلایل عقلی برای اصول دین؟
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [آیت الله جوادی آملی] .اسلام, اصولی دارد; مانند توحید، نبوت و معاد, و فروعی مانند نماز، روزه و..., و مسلمان باید برپایه دلیلِ هر چند ساده, به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین, جایز نیست. احکام ضروری فروع دین; مانند واجب بودن نماز, مورد تقلید نیست. در احکام غیر ضروری و موضوعاتی که نیاز به استنباط دارد, باید طبق اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید عمل کرد. احتیاط, آن است که اگر کسی یقین دارد عملی حرام نیست .بلکه واجب یا مستحب است، آن را انجام دهد و اگر یقین دارد که عملی واجب نیست؛ بلکه حرام یا مکروه است، آن را ترک کند. احتیاط, برای مجتهد و غیر مجتهد, جایز است. کسی که مجتهد نیست و نخواست احتیاط کند, باید از مجتهد واجد شرایط تقلید کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله اردبیلی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدّس به آن اهمیّت زیاد میدهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام، باید ملاحظه این اهمیّت بشود و مجرّدِ خوف ضرر، موجب سقوط وجوب آن نمیشود؛ پس اگر حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروری اسلام بر بذل جان و مال توقّف داشته باشد، بذل آن واجب است.
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در اصول دین انسان باید یقین و اعتقاد جزمی داشته باشد و این یقین از هر دلیل و طریقی حاصل شود کفایت می کند. چه به واسطه استدلال و برهان باشد یا از گفته والدین و مبلّغین. هر چند نتواند استدلال کند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید؛ یعنی بدون سؤال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛ یا از مجتهد تقلید کند؛ یعنی به دستور او رفتار نماید؛ یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است؛ مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست؛ آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند؛ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند؛ لازم است از مجتهد تقلید نمایند.