چگونه ما امامت را یکی از اصول دین می نامیم در حالی که در قرآن صریحا به آن هیچ اشاره ای نشده است؟ امامت از اموری است که قرآن مجید بر آن اهتمام ویژهای داشته و در موارد مختلفی به آن پرداخته است. آموزههای قرآن در این باره فراوان و دارای ابعاد مختلفی است، از جمله مسائلی که قرآن بر آن اهتمام ورزیده عبارتند از: مشروعیت الهی امام، منبع قانونگذاری، شرایط امام، مسائل مربوط به چگونگی ایجاد، کاربست و هزینه کرد قدرت سیاسی، اهداف و غایات حکومت و جامعه دینی، اصول سیاست داخلی و خارجی و... جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین، حکومت دینی، ص 35-24، قم: معارف، چهارم، 1385.. برخی از آموزههای قرآن در این باب عبارت است از: یک. امامت برتر از نبوت: امامت در قرآن جایگاه رفیع و بلندی دارد. از قرآن به دست میآید که مقام امامت بالاتر از نبوت است. زیرا خداوند حضرت ابراهیم را پس از آن که دارای مقام نبوت و رسالت بود مورد آزمونهای ویژهای قرار داد و چون در همه آنها فراز آمد او را به امامت برگزید. (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً)؛ بقره(2)، آیه 124.. آزمودن و برگزیدن ابراهیم پس از رسالت به مقام امامت نشانگر برتری امامت از نبوت است. این مسأله در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: خداوند تبارک و تعالی ابراهیم را به بندگی گرفت پیش از آن که او را به نبوت برگزیند، و او را به نبوت رساند پیش از آن که به رسالت برگزیند، و او را رسول خود ساخت پیش از آن که به دوستی برگزیند، و او را دوست و خلیل خود گرداند پیش از آن که امامش قرار دهد. و چون همه مقامات را در او گرد آورد فرمود: (من تو را امام مردم قرار دادم). اصول کافی، ج 1، ص 175 و ج 2، ص 178.
چگونه ما امامت را یکی از اصول دین می نامیم در حالی که در قرآن صریحا به آن هیچ اشاره ای نشده است؟
چگونه ما امامت را یکی از اصول دین می نامیم در حالی که در قرآن صریحا به آن هیچ اشاره ای نشده است؟
امامت از اموری است که قرآن مجید بر آن اهتمام ویژهای داشته و در موارد مختلفی به آن پرداخته است. آموزههای قرآن در این باره فراوان و دارای ابعاد مختلفی است، از جمله مسائلی که قرآن بر آن اهتمام ورزیده عبارتند از: مشروعیت الهی امام، منبع قانونگذاری، شرایط امام، مسائل مربوط به چگونگی ایجاد، کاربست و هزینه کرد قدرت سیاسی، اهداف و غایات حکومت و جامعه دینی، اصول سیاست داخلی و خارجی و... جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین، حکومت دینی، ص 35-24، قم: معارف، چهارم، 1385..
برخی از آموزههای قرآن در این باب عبارت است از:
یک. امامت برتر از نبوت:
امامت در قرآن جایگاه رفیع و بلندی دارد. از قرآن به دست میآید که مقام امامت بالاتر از نبوت است. زیرا خداوند حضرت ابراهیم را پس از آن که دارای مقام نبوت و رسالت بود مورد آزمونهای ویژهای قرار داد و چون در همه آنها فراز آمد او را به امامت برگزید. (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً)؛ بقره(2)، آیه 124..
آزمودن و برگزیدن ابراهیم پس از رسالت به مقام امامت نشانگر برتری امامت از نبوت است. این مسأله در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است.
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: خداوند تبارک و تعالی ابراهیم را به بندگی گرفت پیش از آن که او را به نبوت برگزیند، و او را به نبوت رساند پیش از آن که به رسالت برگزیند، و او را رسول خود ساخت پیش از آن که به دوستی برگزیند، و او را دوست و خلیل خود گرداند پیش از آن که امامش قرار دهد. و چون همه مقامات را در او گرد آورد فرمود: (من تو را امام مردم قرار دادم). اصول کافی، ج 1، ص 175 و ج 2، ص 178.
- [سایر] اگر امامت از اصول دین است چرا هیچ آیه ای در قرآن برای آن وجود ندارد؟
- [سایر] امامت از فروع دین است یا اصول دین؟
- [سایر] اصول دین در قرآن را بگویید؟
- [سایر] آیا امامت مهمترین اصل در اصول دین است؟
- [سایر] آیا این درست است؟ اصول دین 3 تا است: توحید، معاد، نبوت اما اصول مذهب شیعه 5 تا است: توحید، معاد، نبوت، امامت، عدل
- [سایر] آیا در قران آیه ی محکمی در مورد امامت به عنوان اصول دین داریم بدون مغالطه لطفا آری خیر با تشکر
- [سایر] در قرآن کریم به طور واضح اصول دین مثل توحید، معاد و نبوت بیان شده ولی چرا از امامت سخنی به میان نیامده است؟
- [سایر] اگر امامت از اصول دین است، چرا 23 سال بعد از بعثت، بیان شده است؟
- [سایر] چرا معاد را جزو اصول دین قرار دادهاند، در حالی که با پذیرش نبوت آن را هم باید پذیرفت؟ .
- [سایر] مراد از تقلیدی نبودن اصول دین چیست و چگونه میتوان با تحقیق به این اصول رسید؟
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [آیت الله جوادی آملی] .اسلام, اصولی دارد; مانند توحید، نبوت و معاد, و فروعی مانند نماز، روزه و..., و مسلمان باید برپایه دلیلِ هر چند ساده, به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین, جایز نیست. احکام ضروری فروع دین; مانند واجب بودن نماز, مورد تقلید نیست. در احکام غیر ضروری و موضوعاتی که نیاز به استنباط دارد, باید طبق اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید عمل کرد. احتیاط, آن است که اگر کسی یقین دارد عملی حرام نیست .بلکه واجب یا مستحب است، آن را انجام دهد و اگر یقین دارد که عملی واجب نیست؛ بلکه حرام یا مکروه است، آن را ترک کند. احتیاط, برای مجتهد و غیر مجتهد, جایز است. کسی که مجتهد نیست و نخواست احتیاط کند, باید از مجتهد واجد شرایط تقلید کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله اردبیلی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدّس به آن اهمیّت زیاد میدهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام، باید ملاحظه این اهمیّت بشود و مجرّدِ خوف ضرر، موجب سقوط وجوب آن نمیشود؛ پس اگر حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروری اسلام بر بذل جان و مال توقّف داشته باشد، بذل آن واجب است.
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در اصول دین انسان باید یقین و اعتقاد جزمی داشته باشد و این یقین از هر دلیل و طریقی حاصل شود کفایت می کند. چه به واسطه استدلال و برهان باشد یا از گفته والدین و مبلّغین. هر چند نتواند استدلال کند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید؛ یعنی بدون سؤال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛ یا از مجتهد تقلید کند؛ یعنی به دستور او رفتار نماید؛ یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است؛ مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست؛ آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند؛ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند؛ لازم است از مجتهد تقلید نمایند.