علت لعن بر خلفا چیست؟
تولی و تبری از مسائل قطعی اسلام هستند. و از نظر منطقی نیز این دو باید همراه هم وجود داشته باشند. انسانی که نسبت به مساله ای عشق می ورزد، باید با عوامل آسیب رسان به عشق و علاقه خود، دشمنی کند. از همین روست که عشق و محبت انسان، برای او مرز و خط قرمز می آفریند.  کسی که ادعای دوستی با همه کس و همه فرقه ها را دارد، قطعا منافق است که می تواند هر دقیقه به شکلی و رنگی دربیاید و کنار عوامل کاملا ناسازگار، باقی بماند. به عنوان مثال چگونه ممکن است کسی طرفدار مظلومین باشد و در عین حال ظالمان را نیز دوست داشته باشد؟ و تعامل و رابطه اش با هر دو گروه مظلوم و ظالم یکسان باشد؟ بنابراین اگر باید با اولیای الهی دوستی کرد، با دشمنان خدا هم باید دشمنی کرد. و اگر (دشمنی) با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفته رفته، همان دشمنی ها عادی و طبیعی جلوه می کند و شخص خود در صف دشمنان اولیاء الهی در می آید. در واقع تبری جستن به مانند سیستم دفاعی بدن است که مانع رشد میکروب ها می شود. علاوه بر اینکه می تواند معیار و محکی جدی برای مدعیان باشد که در ادعای دوستی و عشق خود، چقدر جدی و صادق هستند. بنابراین تبری (دوری جستن) و لعن کاملا منطقی و معقول است همان گونه که منابع دینی نیز به کرات آن را بیان کرده اند. ( قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی  إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءآَؤُاْ مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَآءُ أَبَداً حَتَّی‌ تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛[ممتحنه/4] همانا برای شما در (روش) ابراهیم و کسانی که با او بودند، سرمشق و الگوی خوبی است، زیرا به قوم (مشرک) خود گفتند: همانا ما از شما و از آنچه جز خدا می‌‌پرستید، بیزاریم. ما به (آیین) شما کفر ورزیدیم و میان ما و شما کینه و دشمنی ابدی است، مگر آنکه به خدای یگانه ایمان بیاورید.) خداوند می‌‌فرماید شما باید به ابراهیم (ع) تأسی کنید. ابراهیم (ع) و یارانش به بت‌ پرستانی که با آنها دشمنی کردند و ایشان را از شهر و دیار خود بیرون راندند، گفتند: (إِنَّا بُرَءآَؤُاْ مِنکُمْ؛ ما از شما بیزاریم.)  اعلان برائت کردند. بعد به این هم اکتفا نمی‌‌کند، می‌‌فرماید: (وَ بَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَآءُ أَبَداً؛ بین ما و شما تا روز قیامت دشمنی و کینه برقرار است) مگر اینکه دست از خیانتکاری خود بردارید. در جای دیگر در ذکر صفات مسلمانان موضع گیری سخت در مقابل دشمنان را مقدم بر مهربانی با خودی ها ذکر می کند: (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛[فتح/29] محمّد(ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند.)  حال باید بنگریم که از منظر دینی چرا خلفا شایسته لعن شده اند. در این جا کوتاه به دو مورد اشاره می کنیم: 1- (إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛[بقره/159] کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده ‌ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می‌‌کند؛ و همه لعنت ‌کنندگان نیز، آنها را لعن می‌‌کنند). پس یک گروه از کسانی که مستحق لعن خداوند و همه لعنت کنندگان هستند ، کسانی هستند که حقایق کتاب و بیان (شرح و توضیح کتاب) را کتمان و جلوی نشر آن را گرفتند. در بین همه مذاهب اسلامی مورد اتفاق است که خلفای سه گانه، جلوی نشر حدیث پیامبر(ص) و تفسیر قرآن را گرفتند. 2- (إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً؛[احزاب/57] آنها که خدا و پیامبرش را آزار می‌‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و برای آنها عذاب خوارکننده‌‌ای آماده کرده است). آزار خدا و پیامبر(ص) هم یکی دیگر از مصادیق ملعون شدن است. به تصریح معتبر ترین کتاب حدیثی اهل سنت صحیح بخاری پیامبر(ص) فرمودند: (فاطمه (س) پاره تن من است ، هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است)[1] در جای دیگری از همین کتاب آمده که حضرت فاطمه(س) وفات یافتند در حالیکه بر ابوبکر و عمر غضبناک بودند.[2] پس غضب او ، غضب پیامبر و خداست. پس آن دو نفر نیز به جهت آزردن او مشمول حکم این آیه شده اند. علاوه بر اینکه در موارد متعددی در زمان حیات رسول اکرم (ص) این دو نفر با نافرمانی ها سبب آزار پیامبر (ص) شده اند. [1]. صحیح البخاری ج 6، ص 158، ح 5230. [2]. صحیح البخاری، ج 8، ص 3، ح 6726.
عنوان سوال:

علت لعن بر خلفا چیست؟


پاسخ:

تولی و تبری از مسائل قطعی اسلام هستند. و از نظر منطقی نیز این دو باید همراه هم وجود داشته باشند. انسانی که نسبت به مساله ای عشق می ورزد، باید با عوامل آسیب رسان به عشق و علاقه خود، دشمنی کند. از همین روست که عشق و محبت انسان، برای او مرز و خط قرمز می آفریند.

 کسی که ادعای دوستی با همه کس و همه فرقه ها را دارد، قطعا منافق است که می تواند هر دقیقه به شکلی و رنگی دربیاید و کنار عوامل کاملا ناسازگار، باقی بماند. به عنوان مثال چگونه ممکن است کسی طرفدار مظلومین باشد و در عین حال ظالمان را نیز دوست داشته باشد؟ و تعامل و رابطه اش با هر دو گروه مظلوم و ظالم یکسان باشد؟

بنابراین اگر باید با اولیای الهی دوستی کرد، با دشمنان خدا هم باید دشمنی کرد. و اگر (دشمنی) با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفته رفته، همان دشمنی ها عادی و طبیعی جلوه می کند و شخص خود در صف دشمنان اولیاء الهی در می آید. در واقع تبری جستن به مانند سیستم دفاعی بدن است که مانع رشد میکروب ها می شود. علاوه بر اینکه می تواند معیار و محکی جدی برای مدعیان باشد که در ادعای دوستی و عشق خود، چقدر جدی و صادق هستند.

بنابراین تبری (دوری جستن) و لعن کاملا منطقی و معقول است همان گونه که منابع دینی نیز به کرات آن را بیان کرده اند.

( قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی  إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءآَؤُاْ مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَآءُ أَبَداً حَتَّی‌ تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛[ممتحنه/4] همانا برای شما در (روش) ابراهیم و کسانی که با او بودند، سرمشق و الگوی خوبی است، زیرا به قوم (مشرک) خود گفتند: همانا ما از شما و از آنچه جز خدا می‌‌پرستید، بیزاریم. ما به (آیین) شما کفر ورزیدیم و میان ما و شما کینه و دشمنی ابدی است، مگر آنکه به خدای یگانه ایمان بیاورید.)

خداوند می‌‌فرماید شما باید به ابراهیم (ع) تأسی کنید. ابراهیم (ع) و یارانش به بت‌ پرستانی که با آنها دشمنی کردند و ایشان را از شهر و دیار خود بیرون راندند، گفتند: (إِنَّا بُرَءآَؤُاْ مِنکُمْ؛ ما از شما بیزاریم.)  اعلان برائت کردند. بعد به این هم اکتفا نمی‌‌کند، می‌‌فرماید: (وَ بَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَآءُ أَبَداً؛ بین ما و شما تا روز قیامت دشمنی و کینه برقرار است) مگر اینکه دست از خیانتکاری خود بردارید.

در جای دیگر در ذکر صفات مسلمانان موضع گیری سخت در مقابل دشمنان را مقدم بر مهربانی با خودی ها ذکر می کند:
(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛[فتح/29] محمّد(ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند.)

 حال باید بنگریم که از منظر دینی چرا خلفا شایسته لعن شده اند. در این جا کوتاه به دو مورد اشاره می کنیم:
1- (إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛[بقره/159] کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده ‌ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می‌‌کند؛ و همه لعنت ‌کنندگان نیز، آنها را لعن می‌‌کنند).
پس یک گروه از کسانی که مستحق لعن خداوند و همه لعنت کنندگان هستند ، کسانی هستند که حقایق کتاب و بیان (شرح و توضیح کتاب) را کتمان و جلوی نشر آن را گرفتند.
در بین همه مذاهب اسلامی مورد اتفاق است که خلفای سه گانه، جلوی نشر حدیث پیامبر(ص) و تفسیر قرآن را گرفتند.

2- (إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً؛[احزاب/57] آنها که خدا و پیامبرش را آزار می‌‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و برای آنها عذاب خوارکننده‌‌ای آماده کرده است).
آزار خدا و پیامبر(ص) هم یکی دیگر از مصادیق ملعون شدن است. به تصریح معتبر ترین کتاب حدیثی اهل سنت صحیح بخاری پیامبر(ص) فرمودند: (فاطمه (س) پاره تن من است ، هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است)[1] در جای دیگری از همین کتاب آمده که حضرت فاطمه(س) وفات یافتند در حالیکه بر ابوبکر و عمر غضبناک بودند.[2] پس غضب او ، غضب پیامبر و خداست. پس آن دو نفر نیز به جهت آزردن او مشمول حکم این آیه شده اند.

علاوه بر اینکه در موارد متعددی در زمان حیات رسول اکرم (ص) این دو نفر با نافرمانی ها سبب آزار پیامبر (ص) شده اند.


[1]. صحیح البخاری ج 6، ص 158، ح 5230.
[2]. صحیح البخاری، ج 8، ص 3، ح 6726.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین