فلسفه شرور، بلایا و مصیبتها و درد و رنج و سختی چیست؟
تمام افعال خداوند، حکیمانه و دارای غایاتی معقول است که البته، این غایات به مخلوقات او باز می گردند. از سوی دیگر، این یک واقعیت انکار ناپذیر است که در جهان پیرامون ما اموری هستند که آنها را (( شر)) می دانیم؛ بلایا و مصیبتهای ناشی از پدیده های طبیعی همچون سیل و طوفان، و زلزله، بیماریها، درد، رنج، مرگ، سختیهای گوناگون و ... مجموعه بزرگی از شرور را پدید می آورند که هر انسانی، کم و بیش، با آن دست به گریبان است. حال ممکن است در نگاه نخست به نظر آید که وجود این امور با حکمت الهی و غایتمندی آفرینش انسان سازگاری ندارد، زیرا غرض خداوند از خلقت آدمیان تامین مصالح و منافع آنهاست؛ حال آنکه، امور یاد شده همگی بر خلاف مصالح انسانی اند و از این رو، با غایت خلقت بشر تعارض دارند. به دیگر سخن، چه بسا گمان شود که خداوند با تجویز شور و جلوگیری نکردن از آنها،((نقض غرض)) کرده است و نقض غرض (یعنی آنکه فاعل کاری انجام دهد که با اغراض و مقاصدش منافات داشته باشد) با حکیم بودن فاعل سازگار نیست.[1] بدیهی است که در پاسخ به ادعای بالا، می باید نشان دهیم که وجود بلایا و مصیبتها و درد و رنج و سختی و ... در دنیا خالی از غایات معقول نیست، بلکه این امور درجهت مصالح حقیقی فردی یا نوعی انسانها قرار دارند، از این رو نباید وجود آنها را لغو و بیهوده با مخالف با اغراض عمومی آفرینش دانست. پیش از آنکه بخشی از مهمترین فواید و منافع شرور را یادآور شویم، لازم است به چند اصل کلی، که توجه به آنها در نتیجه گیری مطلوب از این بحث سودمند است، اشاره کنیم. چند اصل کلی 1 محدودیت علم انسان: بی تردید، معلومات آدمی در مقایسه با مجهولات او، چون قطره ای در کنار اقیانوس بیکران است. نه تنها در قلمرو جهان بیرون، که حتی در وجود خود انسان اسرار ناشناخته فراوانی وجود دارد که هنوز فهم بشر به آن راه نیافته است. از این روست که بزرگان دانش و اندیشه، پس از سالها تحقیق و مطالعه، متواضعانه اعتراف می کنند که ((هیچ نمی دانند))! قرآن نیز بر این واقعیت مهر تایید زده است: (مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلا؛[اسرا: 85] و از دانش به شما، جز اندکی داده نشده است.)[2] با توجه به محدودیت دانش بشری، نمی توان ادعا داشت که ما به همه اسرار و رموز پدیده هایی که آن را ((شر)) می دانیم، آگاهی داریم، بلکه چه بسا در این امور مصالح و منافع فراوانی نهفته باشد که ما از آن بیخبریم و بدیهی است که نیافتن چیزی دال بر نبودن آن نیست. بدین ترتیب، خردمندی اقتضا می کند که در داوریهای خود درباره حکیمانه نبودن وجود شرور با احتیاط بیشتری گام برداریم، زیرا بسیار محتمل است که آنچه را که در واقع خیر است، شر بپنداریم؛ همان گونه که قرآن می فرماید: (عَسیَ أَن تَکْرَهُواْ شَیْا وَ هُوَ خَیرْ لَّکُمْ؛[بقره: 216] و بسا چیزی را که خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است.)[3] 2 غایت نهایی خلقت انسان: اصل دیگر، این است که هدف نهایی از آفرینش انسان آن نیست که در دنیا به تن آسایی و بهره مندی هر چه بیشتر از نعمتهای مادی مشغول باشد، بلکه غایت اصلی و نهایی او رسیدن به سعادت و رستگاری حقیقی است که جز در سایه عبادت خداوند و قرب او فراهم نمی گردد. بر این اساس، به صرف آنکه امری با آسایش و رفاه مادی شخصی معارض بود، نباید آن را با غایت آفرینش انسان ناسازگار دانست، زیرا چه بسا سعادت و رستگاری آن شخص در گرو تحمل سختیها و ناهمواریها باشد. به هر تقدیر ، توجه به غایت حقیقی خلقت آدمی، در ارزیابی ما از رابطه شرور با حکمت الهی نقش اساسی دارد. 3 تقدیم مصالح عمومی بر مصالح فردی: از آنجا که عالم ماده و طبیعت عالم برخورد و تزاحم است، گاه می شود که مصلحت فرد بر شخص با منافع نوعی و جمعی معارض می شود، به گونه ای که چاره ای جز ترجیح یکی بر دیگری نیست، در این موارد ، عقل سلیم حکم می کند که منافع جمعی بر مصلحت فردی مقدم گردد بر این اساس، تجویز وجود پدیده هایی که با مصلحت فرد ناسازگار است، لیکن مصالح جمعی گروهی از انسانها را تامین می کند، نباید کاری غیرحکیمانه قلمداد شود. حقیقت این است که ما در بسیاری از ارزیابی های خود صرفاً به بخش کوچکی از واقعیت ، نظر داریم، در حالی که ، اگر چشم انداز وسیعتری انتخاب کنیم، خواهیم دید که بسیاری از امور به ظاهر شر، با لحاظ مصالح عمومی مردم و در گسترده وسیعتری از زمان و مکان، غایات حکیمانه ای را دنبال می کنند. البته، همان گونه که در بحث عدل الهی خواهیم گفت، دادورزی خداوند اقتضا می کند که آن دسته از مصالح فردی را، که در کشمکش با مصلحتهای عمومی از بین می روند ، به نحوی جبران کند. 4 نقش انسان در ایجاد پدیده های شر: نکته مهم دیگری که نباید از آن غفلت ورزید، تاثیر اعمال انسان در ظهور برخی پدیده های شر است. آدمی، به مثابه موجودی مختار، گاه برای خود و دیگران شر آفرین می شود، اما به دلیل ناآگاهی از رابطه عمل خویش با آثار آن، نتایج نامطلوب اعمال خود را بهانه ای برای اعتراض بر حکمت الهی (و عدالت و رحمت او ) قرار می دهد. قرآن کریم، در بیان تاثیر اعمال انسانها در ظهور حوادث ناگوار و پدیده های ناخوشایند، آیات متعددی دارد، از آن جمله در سوره نسا می‌خوانیم: (ظَهَرَ الْفَسَادُ فیِ الْبرَّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ [روم : 41] به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده ( و بر اثر اعمال ناشایست آنان) فساد در خشکی و دریا نمودار شده.) و در جای دیگر ، عموم مصیبتها و بلایا را محصول اعمال خود انسان می داند: (وَ مَا أَصَبَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکمُ‌ْ وَ یَعْفُواْ عَن کَثِیر [شوری: 30] و هر مصیبتی که به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و (خدا) از بسیاری (از گناهان شما) در می گذرد.)[4] به هر تقدیر، با توجه به غایت آفرینش انسان و لزوم ((اختیار)) برای نیل به این غایت، انسان موجودی مختار آفریده شده است و براساس اصل عمومی علیت، پاره ای ازاعمال اختیاری او (که از سوء اختیارش ناشی می شود) منشا بروز بلایا و مصیبتهایی می گردد، اما مجموعه این امر، به ویژه با نظر به برخی فواید و آثار مثبت بلایای مزبور، از چارچوب حکمت الهی خارج نیست. با توجه به اصول یاد شده، اینک  به برخی فواید و نتایج مثبت شرور در حیات انسان نظر می کنیم که، با حکمت خداوند ناسازگار نیست و در هر مورد، نمونه ای نیز از آیات قرآن خواهیم آورد. پیش از آن، تذکر دو نکته سودمند است : 1 ما به هیچ وجه مدعی نیستیم (بویژه با توجه به اصل اول، یعنی، محدودیت علم انسان) که در بحث خود تمام فواید شرور را برخواهیم شمرد، بلکه نیک می دانیم که اسرار فراوان دیگری در این میان هست که جه بسا بتوان با تامل و تدبر بیشتر بتدریج به آنها دست یافت. 2 ممکن است، نتوانیم همه فواید و حکمتهایی را که برای توجیه شرور ذکر خواهیم کرد، در یکایک شرور که با آن مواجهیم، بیاییم لیکن این مطلب علاوه بر آنکه ، ممکن است از قصور علم و آگاهی ما سرچشمه گیرد، بر مطلوب ما خدشه ای وارد نمی سازد، زیرا اگر در مورد هر شری، تنها یکی از حکمتهای مورد بحث ثابت شود، برای رفع شبهه و پاسخگویی به اعتراض معترضان کافی است. فلسفه شرور 1 شکوفا شدن استعدادها: خلقت انسان و وضعیت عمومی جهان طبیعت به گونه ای است که بسیاری از استعدادهای مادی و معنوی آدمی جز در سایه مواجهه با سختیها و مشکلات شکوفا نمی گردد. همان گونه که عضلات بدن یک ورزشکار تنها از طریق تمرینهای سخت و طاقت فرسا، ورزیده می گردد، پاره ای قابلیتهای روحی و معنوی انسان نیز در برخورد با بلایا و مصائب به فعلیت می رسد برای مثال، ملاحظه می کنیم که بسیاری از اکتشافات و اختراعات علمی تحت تاثیر نیاز جدی انسان، در برخورد با مشکلات حیات فردی و جمعی خود، رخ داده است. قرآن کریم، در اشاره به این واقعیت، بیان می دارد که در دامان هر سختی و مصیبتی، آسانی و سهولتی نهفته است: (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا* إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (انشراح : 5 و 6) پس با دشواری آسانی است. آری، با دشواری آسانی است.) 2 آزمون الهی: یکی از سنتهای عمومی خداوند، سنت آزمون و ابتلاست. خداوند، براساس غایت خلقت انسان و ویژگیهای وجودی وی، او را در صحنه های گوناگون زندگی می آزماید. البته این نکته روشن است که، برخلاف آزمونهای بشری، امتحان الهی به انگیزه کشف حقیقت مجهول انجام نمی پذیرد، بلکه در اینجا نیز غایت فعل به مخلوق، یعنی انسان، باز می گردد و غرض از آزمایش چیزی جز پرورش استعدادهای نهفته انسان و ظهور مکنونات درونی او نیست . آدمی، در کوران آزمایش الهی، سنگ معدنی را می ماند که در کوره ای آتشین نهاده می شود تا ناخالصیهای آن جدا گردد وجوهره گرانبهای آن، پیراسته از شوائب وکدورات ، آشکار شود. خداوند، گاه انسان را با رفاه آسایش و گاه نیز با قراردادن او در موقعیتهای سخت و دشوار و گرفتار ساختن او در دامان بلایا و مصائب، می آزماید: (وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الخْیرْ فِتْنَةً  وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُون؛[انبیا : 35] و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود، و به سوی ما بازگردانیده می شوید.) عبارت ((شر و خیر)) در این آیه، معنایی بس گسترده دارد و رنج، و نیز انواع آسایشها، تندرستی، ثروت، پیروزی و ... را شامل می گردد و بیان می شود که همه امور، جنبه آزمون دارند و علاوه بر پرورش روح و جسم انسانها، واقعیت درونی و باطنی آنان را آشکار می‌سازند. قرآن در آیات متعدد دیگری بر آزمایش انسانها از طریق سختیها و بلایا تاکید می ورزد: در یکی از آیات سوره بقره، فهرست برخی از مهمترین مواد امتحان الهی در حیات دنیوی ارائه شده است: (وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشیَ‌ْءٍ مِّنَ الخْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ  وَ بَشِّرِ الصَّابرِین؛[بقره: 155] و قطعاً شما را به چیزی از (قبیل) ترس و گرسنگی، و کاهشی در اموال و جانها (یعنی مرگ) و کاهش در محصولات می‌آزماییم و شکیبایان را مژده ده.) از عبارت ((بشر الضابرین)) آشکار می شود که فرجام نیکو و پاداش بزرگی در انتظار کسانی است که از این آزمایشها سربلند بیرون آیند.[5] البته، چنین نیست که این پاداش نصیب همه بندگان گردد، بلکه گروهی از مردم در میدان آزمایش از خود ضعف و سستی نشان می دهند و به جای تلاش و مقاومت ، بر خداوند خرده می گیرند: (وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبیّ‌ِ أَهَانَن؛[فجر: 16] و اما چون او را میآزماید و روزیاش را تنگ می گرداند ، می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.) 3- هشدار و بیدارگری: یکی از فواید عمده بلایا و مصائب آن است که آدمی را از خواب غفلتی که براثر فرو غلطیدن در نعمتهای دنیوی بدان دچار شده است بیدار می کنند و مسئولیتهای خطیر او را در برابر خدای خویش یادآور می شود و استکبارش را به تواضع و خضوع مبدل می سازند و زمینه مناسبی برای بازگشت او به مسیر حق آماده می سازند. قرآن در آیات متعددی به این فلسفه اساسی اشاره می کند: (وَ مَا أَرْسَلْنَا فیِ قَرْیَةٍ مِّن نَّبیِ‌ٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون؛[اعراف: 94] و در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری درآیند.) (وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنیَ‌ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبرَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون؛[سجده: 21] و قطعاً غیر از عذاب بزرگتر (عذاب آخرت) از عذاب نزدیکتر (عذاب دنیا) به آنان می چشمانیم، امید آنکه (به سوی خدا) باز گردند.) همچنین، در مورد آل فرعون بیان می شود که غرض از نزول بلا و سختی بر آنان، این بوده است که متذکر گردند و حقایقی را که از آن غفلت ورزیده اند، یادآور شوند: (وَ لَقَدْ أَخَذْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون؛[اعراف: 130] و در حقیقت، ما فرعونیان را به خشکسالی و کمبود محصولات دچار کردیم، باشد که عبرت گیرند.) البته، بسیاری از انسانها در مقابل سختیها و گرفتاریها واکنش مناسبی از خود نشان نمی دهند و به جای تذکر و هدایت، به غفلت و سرکشی خود ادامه می دهند: (وَ لَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکاَنُواْ لِرَبهِّمْ وَ مَا یَتَضَرَّعُون؛[مومنون: 76] و براستی ایشان را به عذاب گرفتار کردیم اما برای پروردگارشان فروتنی نکردند و به زاری درنیامدند.) 4 قدرناشناسی نعمتهای الهی: از دیگر فواید حوادث ناگوار آن است که انسان اهمیت نعمتهای الهی را دریابد و قدر آن را بشناسد و از این روست که گفته اند: ((قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی دچار آید.)) قرآن نیز، گاه برای یاد آوری نعمتهای الهی، انسانها را به یاد موقعیتهایی می اندازد که از آن نعمتها محروم بودند; گویا سلب نعمت مقتضی قدرشناسی بهتر آن است: (وَ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینْ‌َ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا؛[آل عمران: 103]  و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان (یکدیگر) بودید، پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید.) بیان فلسفه سختیها و گرفتاریها در روایات در روایات اسلامی نیز نکات ارزشمندی را در بیان فواید و آثار شرور می توان یافت. امیر موئمنان علی (ع) تاثیر سختیها و بلایا را در شکوفایی استعدادهای نهفته انسان چنین بیان می دارد: (الا و ان الشجره البریه اصلب عوداً و الرواتع الخضره ارق جلوداً و النباتات العذیه اقوی وقوداً و ابلا خموداً؛[6] بدانید که شاخه درختی که در بیابان می روید سختتر و پوست سبزه های خوش نما نازکتر و آتش گیاهان صحرایی افروخته تر و خاموشی آنها دیرتر است.) همچنین در روایات متعددی به این حقیقت اشاره شده است که بخشی از شرور جنبه آزمون الهی دارند. برای مثال، امام علی (ع) در یکی از خطبه های خویش فرمود: (ولکن الله یختبر عباده بانواع الشدائد و یتعبدهم بانواع المجاهد ویبتلیهم بضروب المکاره؛[7] ولی خداوند بندگانش را با انواع شدائد می آزماید و با اقسام مشکلات به عبادت فرا می خواند و به انواع گرفتاریها مبتلا می نماید.) و درباره اغراض خداوند از آزمایش بندگان خود به وسیله سختیها می خوانیم: (ان الله یبتلی عباده عند الاعمال السیئه بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یقلع مقطع و یتذکر متذکر و یزدجر مزدجر؛[8] خداوند بندگان خویش را هنگامی که به اعمال زشت دست زنند با کمبود میوه ها و جلوگیری از نزول برکات و بستن درهای گنجهای خیرات به روی آنان آزمایش می کند تا آنان که اهل توبه اند توبه کنند و آنان که باید از گناه دست کشند خودداری نمایند و پند پذیران پند گیرند و آنان که آماده اند، از گناه باز ایستند.) در حدیثی از امام صادق (ع) به این حقیقت که بلایا و سختیها موجب یادآوری نعمتهای الهی است، اشاره شده است: (ان هذه الافات و ان کان تنال الصالح و الطالح جمیعاً فان الله جعل ذلک صلاحاً للصنفین کلیهما اما الصالحون فان الذی یصیبهم من هذا یذکرهم نعم ربهم عندهم فی سالف ایامهم فیخدوهم علی الشکر و الصبر؛[9] این آفات هر چند به افراد نیکوکار و بدکار هر دو می روسد، ولی خداوند آن را مایه اصلاح هر دو گروه قرار داده است: اما آفات و بلایایی که به نیکوکاران می رسد مایه تذکر نعمتهای پروردگارشان که درگذشته در اختیار آنان بود بر می گردد و این امر آنان را به شکر و شکیبایی وا می دارد.)  پاورقی: [1]. البته، وجود شرور از جهت دیگری نیز مساله آفرین است و آن، سازگاری شرور با عدل الهی است. این مساله در بحث ((عدل الهی)) بررسی شده است. [2]. داستان موسی و همراهش و نیز سرنوشت قارون که در قرآن کریم طرح شده است، نمونه های بسیار درس آموزی از خطای داوری انسان درباره خیر و شر امور است. بنگرید به: کهف: 82 65 و قصص: 82 78. [3]. قرآن درباره هدف از خلقت انسان می فرماید: ((و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون)) (و اجنه و انسانها را نیافریدیم مگر آنکه مرا عبادت کنند؛ ذاریات: 56). [4]. نیز بنگرید به: رعد: 11 و انفال 53. [5]. قرآن این گروه را در آیات بعدی توصیف می کند: بقره: 156 و 157. [6]. نهج البلاغه، نامه 45. [7]. همان، خطبه 192. [8]. نهج البلاغه، خطبه143. [9]. کلام اسلامی، چ 1
عنوان سوال:

فلسفه شرور، بلایا و مصیبتها و درد و رنج و سختی چیست؟


پاسخ:

تمام افعال خداوند، حکیمانه و دارای غایاتی معقول است که البته، این غایات به مخلوقات او باز می گردند. از سوی دیگر، این یک واقعیت انکار ناپذیر است که در جهان پیرامون ما اموری هستند که آنها را (( شر)) می دانیم؛ بلایا و مصیبتهای ناشی از پدیده های طبیعی همچون سیل و طوفان، و زلزله، بیماریها، درد، رنج، مرگ، سختیهای گوناگون و ... مجموعه بزرگی از شرور را پدید می آورند که هر انسانی، کم و بیش، با آن دست به گریبان است.
حال ممکن است در نگاه نخست به نظر آید که وجود این امور با حکمت الهی و غایتمندی آفرینش انسان سازگاری ندارد، زیرا غرض خداوند از خلقت آدمیان تامین مصالح و منافع آنهاست؛ حال آنکه، امور یاد شده همگی بر خلاف مصالح انسانی اند و از این رو، با غایت خلقت بشر تعارض دارند. به دیگر سخن، چه بسا گمان شود که خداوند با تجویز شور و جلوگیری نکردن از آنها،((نقض غرض)) کرده است و نقض غرض (یعنی آنکه فاعل کاری انجام دهد که با اغراض و مقاصدش منافات داشته باشد) با حکیم بودن فاعل سازگار نیست.[1]
بدیهی است که در پاسخ به ادعای بالا، می باید نشان دهیم که وجود بلایا و مصیبتها و درد و رنج و سختی و ... در دنیا خالی از غایات معقول نیست، بلکه این امور درجهت مصالح حقیقی فردی یا نوعی انسانها قرار دارند، از این رو نباید وجود آنها را لغو و بیهوده با مخالف با اغراض عمومی آفرینش دانست. پیش از آنکه بخشی از مهمترین فواید و منافع شرور را یادآور شویم، لازم است به چند اصل کلی، که توجه به آنها در نتیجه گیری مطلوب از این بحث سودمند است، اشاره کنیم.

چند اصل کلی

1 محدودیت علم انسان:
بی تردید، معلومات آدمی در مقایسه با مجهولات او، چون قطره ای در کنار اقیانوس بیکران است. نه تنها در قلمرو جهان بیرون، که حتی در وجود خود انسان اسرار ناشناخته فراوانی وجود دارد که هنوز فهم بشر به آن راه نیافته است. از این روست که بزرگان دانش و اندیشه، پس از سالها تحقیق و مطالعه، متواضعانه اعتراف می کنند که ((هیچ نمی دانند))! قرآن نیز بر این واقعیت مهر تایید زده است:
(مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلا؛[اسرا: 85] و از دانش به شما، جز اندکی داده نشده است.)[2]

با توجه به محدودیت دانش بشری، نمی توان ادعا داشت که ما به همه اسرار و رموز پدیده هایی که آن را ((شر)) می دانیم، آگاهی داریم، بلکه چه بسا در این امور مصالح و منافع فراوانی نهفته باشد که ما از آن بیخبریم و بدیهی است که نیافتن چیزی دال بر نبودن آن نیست. بدین ترتیب، خردمندی اقتضا می کند که در داوریهای خود درباره حکیمانه نبودن وجود شرور با احتیاط بیشتری گام برداریم، زیرا بسیار محتمل است که آنچه را که در واقع خیر است، شر بپنداریم؛ همان گونه که قرآن می فرماید:
(عَسیَ أَن تَکْرَهُواْ شَیْا وَ هُوَ خَیرْ لَّکُمْ؛[بقره: 216] و بسا چیزی را که خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است.)[3]

2 غایت نهایی خلقت انسان:
اصل دیگر، این است که هدف نهایی از آفرینش انسان آن نیست که در دنیا به تن آسایی و بهره مندی هر چه بیشتر از نعمتهای مادی مشغول باشد، بلکه غایت اصلی و نهایی او رسیدن به سعادت و رستگاری حقیقی است که جز در سایه عبادت خداوند و قرب او فراهم نمی گردد. بر این اساس، به صرف آنکه امری با آسایش و رفاه مادی شخصی معارض بود، نباید آن را با غایت آفرینش انسان ناسازگار دانست، زیرا چه بسا سعادت و رستگاری آن شخص در گرو تحمل سختیها و ناهمواریها باشد.
به هر تقدیر ، توجه به غایت حقیقی خلقت آدمی، در ارزیابی ما از رابطه شرور با حکمت الهی نقش اساسی دارد.

3 تقدیم مصالح عمومی بر مصالح فردی:
از آنجا که عالم ماده و طبیعت عالم برخورد و تزاحم است، گاه می شود که مصلحت فرد بر شخص با منافع نوعی و جمعی معارض می شود، به گونه ای که چاره ای جز ترجیح یکی بر دیگری نیست، در این موارد ، عقل سلیم حکم می کند که منافع جمعی بر مصلحت فردی مقدم گردد بر این اساس، تجویز وجود پدیده هایی که با مصلحت فرد ناسازگار است، لیکن مصالح جمعی گروهی از انسانها را تامین می کند، نباید کاری غیرحکیمانه قلمداد شود. حقیقت این است که ما در بسیاری از ارزیابی های خود صرفاً به بخش کوچکی از واقعیت ، نظر داریم، در حالی که ، اگر چشم انداز وسیعتری انتخاب کنیم، خواهیم دید که بسیاری از امور به ظاهر شر، با لحاظ مصالح عمومی مردم و در گسترده وسیعتری از زمان و مکان، غایات حکیمانه ای را دنبال می کنند. البته، همان گونه که در بحث عدل الهی خواهیم گفت، دادورزی خداوند اقتضا می کند که آن دسته از مصالح فردی را، که در کشمکش با مصلحتهای عمومی از بین می روند ، به نحوی جبران کند.

4 نقش انسان در ایجاد پدیده های شر:
نکته مهم دیگری که نباید از آن غفلت ورزید، تاثیر اعمال انسان در ظهور برخی پدیده های شر است. آدمی، به مثابه موجودی مختار، گاه برای خود و دیگران شر آفرین می شود، اما به دلیل ناآگاهی از رابطه عمل خویش با آثار آن، نتایج نامطلوب اعمال خود را بهانه ای برای اعتراض بر حکمت الهیعدالت و رحمت او ) قرار می دهد.
قرآن کریم، در بیان تاثیر اعمال انسانها در ظهور حوادث ناگوار و پدیده های ناخوشایند، آیات متعددی دارد، از آن جمله در سوره نسا می‌خوانیم:
(ظَهَرَ الْفَسَادُ فیِ الْبرَّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ [روم : 41] به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده ( و بر اثر اعمال ناشایست آنان) فساد در خشکی و دریا نمودار شده.)
و در جای دیگر ، عموم مصیبتها و بلایا را محصول اعمال خود انسان می داند:
(وَ مَا أَصَبَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکمُ‌ْ وَ یَعْفُواْ عَن کَثِیر [شوری: 30] و هر مصیبتی که به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و (خدا) از بسیاری (از گناهان شما) در می گذرد.)[4]

به هر تقدیر، با توجه به غایت آفرینش انسان و لزوم ((اختیار)) برای نیل به این غایت، انسان موجودی مختار آفریده شده است و براساس اصل عمومی علیت، پاره ای ازاعمال اختیاری او (که از سوء اختیارش ناشی می شود) منشا بروز بلایا و مصیبتهایی می گردد، اما مجموعه این امر، به ویژه با نظر به برخی فواید و آثار مثبت بلایای مزبور، از چارچوب حکمت الهی خارج نیست. با توجه به اصول یاد شده، اینک  به برخی فواید و نتایج مثبت شرور در حیات انسان نظر می کنیم که، با حکمت خداوند ناسازگار نیست و در هر مورد، نمونه ای نیز از آیات قرآن خواهیم آورد. پیش از آن، تذکر دو نکته سودمند است :

1 ما به هیچ وجه مدعی نیستیم (بویژه با توجه به اصل اول، یعنی، محدودیت علم انسان) که در بحث خود تمام فواید شرور را برخواهیم شمرد، بلکه نیک می دانیم که اسرار فراوان دیگری در این میان هست که جه بسا بتوان با تامل و تدبر بیشتر بتدریج به آنها دست یافت.
2 ممکن است، نتوانیم همه فواید و حکمتهایی را که برای توجیه شرور ذکر خواهیم کرد، در یکایک شرور که با آن مواجهیم، بیاییم لیکن این مطلب علاوه بر آنکه ، ممکن است از قصور علم و آگاهی ما سرچشمه گیرد، بر مطلوب ما خدشه ای وارد نمی سازد، زیرا اگر در مورد هر شری، تنها یکی از حکمتهای مورد بحث ثابت شود، برای رفع شبهه و پاسخگویی به اعتراض معترضان کافی است.

فلسفه شرور

1 شکوفا شدن استعدادها:
خلقت انسان و وضعیت عمومی جهان طبیعت به گونه ای است که بسیاری از استعدادهای مادی و معنوی آدمی جز در سایه مواجهه با سختیها و مشکلات شکوفا نمی گردد. همان گونه که عضلات بدن یک ورزشکار تنها از طریق تمرینهای سخت و طاقت فرسا، ورزیده می گردد، پاره ای قابلیتهای روحی و معنوی انسان نیز در برخورد با بلایا و مصائب به فعلیت می رسد برای مثال، ملاحظه می کنیم که بسیاری از اکتشافات و اختراعات علمی تحت تاثیر نیاز جدی انسان، در برخورد با مشکلات حیات فردی و جمعی خود، رخ داده است. قرآن کریم، در اشاره به این واقعیت، بیان می دارد که در دامان هر سختی و مصیبتی، آسانی و سهولتی نهفته است:
(فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا* إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (انشراح : 5 و 6) پس با دشواری آسانی است. آری، با دشواری آسانی است.)

2 آزمون الهی:
یکی از سنتهای عمومی خداوند، سنت آزمون و ابتلاست. خداوند، براساس غایت خلقت انسان و ویژگیهای وجودی وی، او را در صحنه های گوناگون زندگی می آزماید. البته این نکته روشن است که، برخلاف آزمونهای بشری، امتحان الهی به انگیزه کشف حقیقت مجهول انجام نمی پذیرد، بلکه در اینجا نیز غایت فعل به مخلوق، یعنی انسان، باز می گردد و غرض از آزمایش چیزی جز پرورش استعدادهای نهفته انسان و ظهور مکنونات درونی او نیست . آدمی، در کوران آزمایش الهی، سنگ معدنی را می ماند که در کوره ای آتشین نهاده می شود تا ناخالصیهای آن جدا گردد وجوهره گرانبهای آن، پیراسته از شوائب وکدورات ، آشکار شود. خداوند، گاه انسان را با رفاه آسایش و گاه نیز با قراردادن او در موقعیتهای سخت و دشوار و گرفتار ساختن او در دامان بلایا و مصائب، می آزماید:
(وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الخْیرْ فِتْنَةً  وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُون؛[انبیا : 35] و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود، و به سوی ما بازگردانیده می شوید.)
عبارت ((شر و خیر)) در این آیه، معنایی بس گسترده دارد و رنج، و نیز انواع آسایشها، تندرستی، ثروت، پیروزی و ... را شامل می گردد و بیان می شود که همه امور، جنبه آزمون دارند و علاوه بر پرورش روح و جسم انسانها، واقعیت درونی و باطنی آنان را آشکار می‌سازند.

قرآن در آیات متعدد دیگری بر آزمایش انسانها از طریق سختیها و بلایا تاکید می ورزد: در یکی از آیات سوره بقره، فهرست برخی از مهمترین مواد امتحان الهی در حیات دنیوی ارائه شده است:
(وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشیَ‌ْءٍ مِّنَ الخْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ  وَ بَشِّرِ الصَّابرِین؛[بقره: 155] و قطعاً شما را به چیزی از (قبیل) ترس و گرسنگی، و کاهشی در اموال و جانها (یعنی مرگ) و کاهش در محصولات می‌آزماییم و شکیبایان را مژده ده.)
از عبارت ((بشر الضابرین)) آشکار می شود که فرجام نیکو و پاداش بزرگی در انتظار کسانی است که از این آزمایشها سربلند بیرون آیند.[5]
البته، چنین نیست که این پاداش نصیب همه بندگان گردد، بلکه گروهی از مردم در میدان آزمایش از خود ضعف و سستی نشان می دهند و به جای تلاش و مقاومت ، بر خداوند خرده می گیرند:
(وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبیّ‌ِ أَهَانَن؛[فجر: 16] و اما چون او را میآزماید و روزیاش را تنگ می گرداند ، می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.)

3- هشدار و بیدارگری:
یکی از فواید عمده بلایا و مصائب آن است که آدمی را از خواب غفلتی که براثر فرو غلطیدن در نعمتهای دنیوی بدان دچار شده است بیدار می کنند و مسئولیتهای خطیر او را در برابر خدای خویش یادآور می شود و استکبارش را به تواضع و خضوع مبدل می سازند و زمینه مناسبی برای بازگشت او به مسیر حق آماده می سازند. قرآن در آیات متعددی به این فلسفه اساسی اشاره می کند:
(وَ مَا أَرْسَلْنَا فیِ قَرْیَةٍ مِّن نَّبیِ‌ٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون؛[اعراف: 94] و در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری درآیند.)
(وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنیَ‌ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبرَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون؛[سجده: 21] و قطعاً غیر از عذاب بزرگتر (عذاب آخرت) از عذاب نزدیکتر (عذاب دنیا) به آنان می چشمانیم، امید آنکه (به سوی خدا) باز گردند.)

همچنین، در مورد آل فرعون بیان می شود که غرض از نزول بلا و سختی بر آنان، این بوده است که متذکر گردند و حقایقی را که از آن غفلت ورزیده اند، یادآور شوند:
(وَ لَقَدْ أَخَذْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون؛[اعراف: 130] و در حقیقت، ما فرعونیان را به خشکسالی و کمبود محصولات دچار کردیم، باشد که عبرت گیرند.)
البته، بسیاری از انسانها در مقابل سختیها و گرفتاریها واکنش مناسبی از خود نشان نمی دهند و به جای تذکر و هدایت، به غفلت و سرکشی خود ادامه می دهند:
(وَ لَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکاَنُواْ لِرَبهِّمْ وَ مَا یَتَضَرَّعُون؛[مومنون: 76] و براستی ایشان را به عذاب گرفتار کردیم اما برای پروردگارشان فروتنی نکردند و به زاری درنیامدند.)

4 قدرناشناسی نعمتهای الهی:
از دیگر فواید حوادث ناگوار آن است که انسان اهمیت نعمتهای الهی را دریابد و قدر آن را بشناسد و از این روست که گفته اند: ((قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی دچار آید.))
قرآن نیز، گاه برای یاد آوری نعمتهای الهی، انسانها را به یاد موقعیتهایی می اندازد که از آن نعمتها محروم بودند; گویا سلب نعمت مقتضی قدرشناسی بهتر آن است:
(وَ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینْ‌َ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا؛[آل عمران: 103]  و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان (یکدیگر) بودید، پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید.)

بیان فلسفه سختیها و گرفتاریها در روایات

در روایات اسلامی نیز نکات ارزشمندی را در بیان فواید و آثار شرور می توان یافت. امیر موئمنان علی (ع) تاثیر سختیها و بلایا را در شکوفایی استعدادهای نهفته انسان چنین بیان می دارد:
(الا و ان الشجره البریه اصلب عوداً و الرواتع الخضره ارق جلوداً و النباتات العذیه اقوی وقوداً و ابلا خموداً؛[6] بدانید که شاخه درختی که در بیابان می روید سختتر و پوست سبزه های خوش نما نازکتر و آتش گیاهان صحرایی افروخته تر و خاموشی آنها دیرتر است.)

همچنین در روایات متعددی به این حقیقت اشاره شده است که بخشی از شرور جنبه آزمون الهی دارند. برای مثال، امام علی (ع) در یکی از خطبه های خویش فرمود:
(ولکن الله یختبر عباده بانواع الشدائد و یتعبدهم بانواع المجاهد ویبتلیهم بضروب المکاره؛[7] ولی خداوند بندگانش را با انواع شدائد می آزماید و با اقسام مشکلات به عبادت فرا می خواند و به انواع گرفتاریها مبتلا می نماید.)

و درباره اغراض خداوند از آزمایش بندگان خود به وسیله سختیها می خوانیم:
(ان الله یبتلی عباده عند الاعمال السیئه بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یقلع مقطع و یتذکر متذکر و یزدجر مزدجر؛[8] خداوند بندگان خویش را هنگامی که به اعمال زشت دست زنند با کمبود میوه ها و جلوگیری از نزول برکات و بستن درهای گنجهای خیرات به روی آنان آزمایش می کند تا آنان که اهل توبه اند توبه کنند و آنان که باید از گناه دست کشند خودداری نمایند و پند پذیران پند گیرند و آنان که آماده اند، از گناه باز ایستند.)

در حدیثی از امام صادق (ع) به این حقیقت که بلایا و سختیها موجب یادآوری نعمتهای الهی است، اشاره شده است:
(ان هذه الافات و ان کان تنال الصالح و الطالح جمیعاً فان الله جعل ذلک صلاحاً للصنفین کلیهما اما الصالحون فان الذی یصیبهم من هذا یذکرهم نعم ربهم عندهم فی سالف ایامهم فیخدوهم علی الشکر و الصبر؛[9] این آفات هر چند به افراد نیکوکار و بدکار هر دو می روسد، ولی خداوند آن را مایه اصلاح هر دو گروه قرار داده است: اما آفات و بلایایی که به نیکوکاران می رسد مایه تذکر نعمتهای پروردگارشان که درگذشته در اختیار آنان بود بر می گردد و این امر آنان را به شکر و شکیبایی وا می دارد.)

 پاورقی:
[1]. البته، وجود شرور از جهت دیگری نیز مساله آفرین است و آن، سازگاری شرور با عدل الهی است. این مساله در بحث ((عدل الهی)) بررسی شده است.
[2]. داستان موسی و همراهش و نیز سرنوشت قارون که در قرآن کریم طرح شده است، نمونه های بسیار درس آموزی از خطای داوری انسان درباره خیر و شر امور است. بنگرید به: کهف: 82 65 و قصص: 82 78.
[3]. قرآن درباره هدف از خلقت انسان می فرماید: ((و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون)) (و اجنه و انسانها را نیافریدیم مگر آنکه مرا عبادت کنند؛ ذاریات: 56).
[4]. نیز بنگرید به: رعد: 11 و انفال 53.
[5]. قرآن این گروه را در آیات بعدی توصیف می کند: بقره: 156 و 157.
[6]. نهج البلاغه، نامه 45.
[7]. همان، خطبه 192.
[8]. نهج البلاغه، خطبه143.
[9]. کلام اسلامی، چ 1





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین