چرا زندگی اجبار است؟ شاید کسی دوست نداشته باشد زندگی کند؟
این سوال نشانه عدم توجه یا عدم شناخت حقیقت انسان است. گویی تصور شده که انسان موجودی قادر مطلق است که همه امور باید طبق خواست و رضایت او پیش برود. در حالی که انسان بنده ای ضعیف است که در جای جای زندگی اش، ضعف و نقص های خود را می بیند. که همه آن ها آیه هایی از خالق متعال اوست که باید در مقابلش کرنش و تواضع کند. حضرت علی (ع) به شخصی که درباره مشیت، سخن می گفت، فرمود: ای بنده خدا، خدا تو را از برای آنچه خود خواسته آفرید یا از برای آنچه تو میخواهی آن مرد عرض کرد که از برای آنچه خود خواسته حضرت فرمود کی تو را بیمار میکند هر وقت که خود خواسته باشد یا هر وقت که تو خواسته باشی عرض کرد که هر وقت که خود خواسته باشد فرمود کی تو را شفاء میدهد در هر وقت که خود خواهد یا هر وقت که تو خواهی عرض کرد که هر وقت که خود میخواهد.[1] مردی از امیر المومنین (ع) درباره مشیت سوال کرد. حضرت فرمود: من تو را از سه مسأله سؤال میکنم ... مرا خبر ده که آیا خدا بندگان را آفریده چنان که خود خواسته یا چنان که ایشان خواسته‌اند عرض کرد که چنان که خود خواسته حضرت فرمود که خدا بندگان را آفریده بجهت آنچه خود خواسته یا بجهت آنچه ایشان خواسته‌اند عرض کرد که بجهت آنچه خود خواسته حضرت فرمود که در روز قیامت بنزد او می‌آیند چنان که خود خواسته یا چنان که ایشان خواسته‌اند عرض کرد که بنزد او می‌آیند چنان که او خواسته حضرت فرمود برخیز که از مشیت چیزی بسوی تو نیست و اختیار آن نداری. البته ما در زندگی خود، اختیار را نیز احساس می کنیم. اما این قدرت انتخاب مطلق نیست. و تنها در مواردی توانایی انتخاب داریم که خدای متعال به ما چنین اجازه ای داده باشد: (وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ؛[انسان/30] شما جز آن نمی‌‌خواهید که خدا خواسته باشد.) انسانی که معرفت بالایی کسب کرده و بیشتر از حقایق مطلع شده، هیچ جا، خود را به طور مستقل قادر نمی بیند. در آیه ذیل، علیرغم اینکه پرتاب کردن فعل پیامبر (ص) بوده و این پرتاب کردن به او نسبت داده شده است، اما خدای تعالی همین کار را از او نفی می کند. چون اگر بخواهیم پیامبر (ص) یا هر شخص دیگری را در عملش مستقل ببینیم، حقیقتا قادر به انجام هیچ کاری نیست. اما اگر پیامبر (ص) یا هر شخص دیگری، در سایه قدرت الهی دیده شود، توانایی انجام بعضی از کارها را دارد: (ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی‌؛[انفال/17] آن گاه که تیر می‌‌انداختی، تو تیر نمی‌‌انداختی، خدا بود که تیر می‌‌انداختی.) اما برای کسانی که معرفت کمتری دارند، حداقل باید در مواردی که هیچ گونه توانایی ای ندارند، به حقیقت بندگی خود واقف شوند. نه اینکه در این موارد نیز از خدای تعالی طلبکارانه سوال کنند. و متوجه منزلت بنده در مقابل پروردگار نباشند. [1]. التوحید للصدوق، ص: 337.
عنوان سوال:

چرا زندگی اجبار است؟ شاید کسی دوست نداشته باشد زندگی کند؟


پاسخ:

این سوال نشانه عدم توجه یا عدم شناخت حقیقت انسان است. گویی تصور شده که انسان موجودی قادر مطلق است که همه امور باید طبق خواست و رضایت او پیش برود. در حالی که انسان بنده ای ضعیف است که در جای جای زندگی اش، ضعف و نقص های خود را می بیند. که همه آن ها آیه هایی از خالق متعال اوست که باید در مقابلش کرنش و تواضع کند.
حضرت علی (ع) به شخصی که درباره مشیت، سخن می گفت، فرمود: ای بنده خدا، خدا تو را از برای آنچه خود خواسته آفرید یا از برای آنچه تو میخواهی آن مرد عرض کرد که از برای آنچه خود خواسته حضرت فرمود کی تو را بیمار میکند هر وقت که خود خواسته باشد یا هر وقت که تو خواسته باشی عرض کرد که هر وقت که خود خواسته باشد فرمود کی تو را شفاء میدهد در هر وقت که خود خواهد یا هر وقت که تو خواهی عرض کرد که هر وقت که خود میخواهد.[1]

مردی از امیر المومنین (ع) درباره مشیت سوال کرد. حضرت فرمود: من تو را از سه مسأله سؤال میکنم ... مرا خبر ده که آیا خدا بندگان را آفریده چنان که خود خواسته یا چنان که ایشان خواسته‌اند عرض کرد که چنان که خود خواسته حضرت فرمود که خدا بندگان را آفریده بجهت آنچه خود خواسته یا بجهت آنچه ایشان خواسته‌اند عرض کرد که بجهت آنچه خود خواسته حضرت فرمود که در روز قیامت بنزد او می‌آیند چنان که خود خواسته یا چنان که ایشان خواسته‌اند عرض کرد که بنزد او می‌آیند چنان که او خواسته حضرت فرمود برخیز که از مشیت چیزی بسوی تو نیست و اختیار آن نداری.

البته ما در زندگی خود، اختیار را نیز احساس می کنیم. اما این قدرت انتخاب مطلق نیست. و تنها در مواردی توانایی انتخاب داریم که خدای متعال به ما چنین اجازه ای داده باشد:
(وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ؛[انسان/30] شما جز آن نمی‌‌خواهید که خدا خواسته باشد.)

انسانی که معرفت بالایی کسب کرده و بیشتر از حقایق مطلع شده، هیچ جا، خود را به طور مستقل قادر نمی بیند. در آیه ذیل، علیرغم اینکه پرتاب کردن فعل پیامبر (ص) بوده و این پرتاب کردن به او نسبت داده شده است، اما خدای تعالی همین کار را از او نفی می کند. چون اگر بخواهیم پیامبر (ص) یا هر شخص دیگری را در عملش مستقل ببینیم، حقیقتا قادر به انجام هیچ کاری نیست. اما اگر پیامبر (ص) یا هر شخص دیگری، در سایه قدرت الهی دیده شود، توانایی انجام بعضی از کارها را دارد:
(ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی‌؛[انفال/17] آن گاه که تیر می‌‌انداختی، تو تیر نمی‌‌انداختی، خدا بود که تیر می‌‌انداختی.)
اما برای کسانی که معرفت کمتری دارند، حداقل باید در مواردی که هیچ گونه توانایی ای ندارند، به حقیقت بندگی خود واقف شوند. نه اینکه در این موارد نیز از خدای تعالی طلبکارانه سوال کنند. و متوجه منزلت بنده در مقابل پروردگار نباشند.

[1]. التوحید للصدوق، ص: 337.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین