نظر صدرا درباره مرگ را از چند منبع معتبر برایتان بیان می کنم: 1- در پایگاه اطلاع رسانی حکمت اسلامی صدرا، نظر صدرا را چنین نگاشته اند: یکی از مسائل مباحث فلسفی نفس، موضوع مرگ است که ملاصدرا آنرا از علوم طبیعی به فلسفه وارد ساخته و درباره آن بحث کرده است. ملاصدرا مرگ را اعراض نفس از بدن و ترک آن می داند. وی عقیده زیست شناسان و پزشکان که مرگ را معلول تباهی و خرابی بدن و درهم ریختن نظم طبیعی آن می دانند و به کسی تشبیه می کنند که خانه اش خراب شود و ناچار بجای دیگری پناه ببرد، نمی پذیرد و می گوید: مرگ بر دو گونه است: مرگ طبیعی و مرگ با حادثه اتفاقی (مرگ اخترامی). در مرگ طبیعی، نفس در سیر کمالی خود هنگامی که نیازی به بدن نبیند آنرا رها می کند و ما آنرا مرگ طبیعی می گوییم. وی بدن را به کشتی و نفس را به بادی که کشتی را می برد تشبیه می کند و میگوید همانگونه که اگر باد نباشد کشتی هم از حرکت باز خواهد ایستاد، وقتی نفس از بدن جدا شود حیات هم از میان خواهد رفت. ملاصدرا با اشاره به حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) که در آن آمده است (تمام بدن را خاک خواهد خورد جز (بُن مایه) تن را که بدن انسان از آن آفریده شده است)، می گوید انسان پس از مرگ قوه خیال را که (بُن مایه) انسان و حاوی تمام صورتها (و داده ها)ی انسان دنیوی است و غیر مادی و غیر وابسته به جهان مادی است با خود می برد و شخصیت همین انسان دنیوی را با تواناییها و قوای بیشتر در آخرت بازسازی می نماید. مرگ بدن را نابود نمی کند، بلکه آنرا پراکنده می سازد و با حفظ اصل و مایه آن صفات آنرا از او می گیرد و هر گاه بخواهد می تواند آن صفات را به مایه اصلی بدن بازگرداند. 2- در کتاب فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، این چنین بیان کرده است: ملا صدرا در شواهد الربوبیة این مسأله را بررسی کرده و گوید: اشراق اول: در بیان حقیقت موت باید بدانی که مرگ امری است به جا و حتمی. زیرا امری است طبیعی و منشأ آن اعراض نفس از عالم حواس و نشأه محسوسات و اقبال به خدا و ملکوت او است، نه آن امری است که تو را به کلی معدوم و نابود کند، بلکه فقط ما بین تو و آن چه که غیر تو و غیر صفات لازمه تو است جدایی میافکند (زیرا حقیقت تو نفس تو و اوصاف لازمه او است که مغایر با بدن است و این حقیقت، امری است مجرد و از عالم علوی و محل حکمت) و ادله و براهین قاطع عقلی دلالت میکند بر این که محل حکمت و جایگاه علم و معرفت هرگز معدوم نخواهد شد، همان طور که حدیث نبوی (خلقتم للبقاء لا للفناء) و حدیث شریف (الارض لا تأکل محلّ الایمان) و آیه شریفه (أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ؛ زندگانند و نزد پروردگار خویش روزی خورانند و آن چه خداوند به آنان عطا کرده شادمانند) [آل عمران/170] حاکی از این مطلب است.[1] 3- همچنین در شرح بر زاد المسافر چنین آمده است: بیان معنی موت طبیعی بنا بر مشرب صدر المحققین ...، از باب آن که قوای جسمانی از حیث تأثیر و تأثّر و فعل و انفعالات، تناهی پذیرند، ناچار فنا بر بدن حاکم است و ابدان به تدریج رو به ضعف رفته بالأخره نفاد حرارت طبیعی و غریزی یا زیادتی رطوبات و یا از ناحیه تأثیرات الکواکب به حسب حظوظها عند طالع المولود و یا اموری از این قبیل که از اسباب و علل طبیعی محسوب میشوند، ابدان از قبول افاعیل نفس و از مظهر بودن جهت آثار روح، نکول نموده، ناچار نفس که از عالم تجرّد و ملکوت است به باطن خود رجوع نموده و موت عارض میشود. جان عزم رحیل کرد گفتم که مرو گفتا چه کنم، خانه فرو میآید بنابر مرام صدر الحکماء که منشأ پیدایش نفس را حرکت و سیلان مواد و صور مستعد از برای طی درجات نباتی و حیوانی و وصول به مقامات انسانی میداند، علت موت طبیعی (نه اخترامی) را حرکت نفس به عالم خود و رجوع روح مجرد امری بعد از استیفای درجات انسانی و نیل به مقامات و مراتب شایسته آن میداند، به این معنی که نفس در اول وجود عین مواد و صور حالّ در مواد است و بعد از رسیدن به مقام انسانی (مطابق استعداد جوهری هر نفس) به تدریج- شیئا فشیئا- تعلق آن رو به ضعف رفته تا آن که بالمرّه جلباب خود را رها نماید و غرض از تعلق نفس به بدن، نیل به درجات لایق آن است و بعد از حصول غایت، جهت تعلق، زایل میشود.[2] 4- در فرهنگ معارف اسلامی نیز نظر صدرا را چنین گفته است: صدر الدین شیرازی گوید: مرگ آخرین مرحله تکمیل نفس ناطقه است که در آن مرحله خلع بدن و قشر کرده و بعالم روحانیات پیوندد.[3] [1]. الشواهد الربوبیه ص 398 به بعد، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ص: 47. [2]. شرح بر زاد المسافر، سید جلالالدین آشتیانی، ص: 248. [3]. اسفار ج 4 ص 24 و 109، 162، 196، فرهنگ معارف اسلامی، ج3، ص1956.
نظر صدرا درباره مرگ را از چند منبع معتبر برایتان بیان می کنم:
1- در پایگاه اطلاع رسانی حکمت اسلامی صدرا، نظر صدرا را چنین نگاشته اند:
یکی از مسائل مباحث فلسفی نفس، موضوع مرگ است که ملاصدرا آنرا از علوم طبیعی به فلسفه وارد ساخته و درباره آن بحث کرده است. ملاصدرا مرگ را اعراض نفس از بدن و ترک آن می داند. وی عقیده زیست شناسان و پزشکان که مرگ را معلول تباهی و خرابی بدن و درهم ریختن نظم طبیعی آن می دانند و به کسی تشبیه می کنند که خانه اش خراب شود و ناچار بجای دیگری پناه ببرد، نمی پذیرد و می گوید:
مرگ بر دو گونه است: مرگ طبیعی و مرگ با حادثه اتفاقی (مرگ اخترامی). در مرگ طبیعی، نفس در سیر کمالی خود هنگامی که نیازی به بدن نبیند آنرا رها می کند و ما آنرا مرگ طبیعی می گوییم. وی بدن را به کشتی و نفس را به بادی که کشتی را می برد تشبیه می کند و میگوید همانگونه که اگر باد نباشد کشتی هم از حرکت باز خواهد ایستاد، وقتی نفس از بدن جدا شود حیات هم از میان خواهد رفت.
ملاصدرا با اشاره به حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) که در آن آمده است (تمام بدن را خاک خواهد خورد جز (بُن مایه) تن را که بدن انسان از آن آفریده شده است)، می گوید انسان پس از مرگ قوه خیال را که (بُن مایه) انسان و حاوی تمام صورتها (و داده ها)ی انسان دنیوی است و غیر مادی و غیر وابسته به جهان مادی است با خود می برد و شخصیت همین انسان دنیوی را با تواناییها و قوای بیشتر در آخرت بازسازی می نماید.
مرگ بدن را نابود نمی کند، بلکه آنرا پراکنده می سازد و با حفظ اصل و مایه آن صفات آنرا از او می گیرد و هر گاه بخواهد می تواند آن صفات را به مایه اصلی بدن بازگرداند.
2- در کتاب فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، این چنین بیان کرده است:
ملا صدرا در شواهد الربوبیة این مسأله را بررسی کرده و گوید: اشراق اول: در بیان حقیقت موت باید بدانی که مرگ امری است به جا و حتمی. زیرا امری است طبیعی و منشأ آن اعراض نفس از عالم حواس و نشأه محسوسات و اقبال به خدا و ملکوت او است، نه آن امری است که تو را به کلی معدوم و نابود کند، بلکه فقط ما بین تو و آن چه که غیر تو و غیر صفات لازمه تو است جدایی میافکند (زیرا حقیقت تو نفس تو و اوصاف لازمه او است که مغایر با بدن است و این حقیقت، امری است مجرد و از عالم علوی و محل حکمت) و ادله و براهین قاطع عقلی دلالت میکند بر این که محل حکمت و جایگاه علم و معرفت هرگز معدوم نخواهد شد، همان طور که حدیث نبوی (خلقتم للبقاء لا للفناء) و حدیث شریف (الارض لا تأکل محلّ الایمان) و آیه شریفه (أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ؛ زندگانند و نزد پروردگار خویش روزی خورانند و آن چه خداوند به آنان عطا کرده شادمانند) [آل عمران/170] حاکی از این مطلب است.[1]
3- همچنین در شرح بر زاد المسافر چنین آمده است:
بیان معنی موت طبیعی بنا بر مشرب صدر المحققین ...، از باب آن که قوای جسمانی از حیث تأثیر و تأثّر و فعل و انفعالات، تناهی پذیرند، ناچار فنا بر بدن حاکم است و ابدان به تدریج رو به ضعف رفته بالأخره نفاد حرارت طبیعی و غریزی یا زیادتی رطوبات و یا از ناحیه تأثیرات الکواکب به حسب حظوظها عند طالع المولود و یا اموری از این قبیل که از اسباب و علل طبیعی محسوب میشوند، ابدان از قبول افاعیل نفس و از مظهر بودن جهت آثار روح، نکول نموده، ناچار نفس که از عالم تجرّد و ملکوت است به باطن خود رجوع نموده و موت عارض میشود.
جان عزم رحیل کرد گفتم که مرو گفتا چه کنم، خانه فرو میآید
بنابر مرام صدر الحکماء که منشأ پیدایش نفس را حرکت و سیلان مواد و صور مستعد از برای طی درجات نباتی و حیوانی و وصول به مقامات انسانی میداند، علت موت طبیعی (نه اخترامی) را حرکت نفس به عالم خود و رجوع روح مجرد امری بعد از استیفای درجات انسانی و نیل به مقامات و مراتب شایسته آن میداند، به این معنی که نفس در اول وجود عین مواد و صور حالّ در مواد است و بعد از رسیدن به مقام انسانی (مطابق استعداد جوهری هر نفس) به تدریج- شیئا فشیئا- تعلق آن رو به ضعف رفته تا آن که بالمرّه جلباب خود را رها نماید و غرض از تعلق نفس به بدن، نیل به درجات لایق آن است و بعد از حصول غایت، جهت تعلق، زایل میشود.[2]
4- در فرهنگ معارف اسلامی نیز نظر صدرا را چنین گفته است:
صدر الدین شیرازی گوید: مرگ آخرین مرحله تکمیل نفس ناطقه است که در آن مرحله خلع بدن و قشر کرده و بعالم روحانیات پیوندد.[3]
[1]. الشواهد الربوبیه ص 398 به بعد، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ص: 47.
[2]. شرح بر زاد المسافر، سید جلالالدین آشتیانی، ص: 248.
[3]. اسفار ج 4 ص 24 و 109، 162، 196، فرهنگ معارف اسلامی، ج3، ص1956.
- [سایر] آیا ملاصدرا با تقلید مخالف بوده؟ در کتاب (ملاصدرا) نوشته هانری کربن چنین نوشته شده است.
- [سایر] سعادت از نظر ملاصدرا چیست؟
- [سایر] منظور از حرکت جوهری ملاصدرا چیست؟
- [سایر] منظور ملاصدرا از اینکه میگوید انسان مثال الهی است چیست؟
- [سایر] فرق میان اگزیستانسیالیسم با اصالت وجود ملاصدرا چیست؟
- [سایر] پاسخ ملا صدرا به شبهه آکل و مأکول چیست؟
- [سایر] درباره عالم خیال از نظر بوعلی، شیخ اشراق و ملاصدرا توضیحاتی بدهید.
- [سایر] آیا واجب الوجود در کلام ملا صدرا همان الله در آیات و روایات میباشد؟
- [سایر] درباره عالم خیال از نظر بوعلی، شیخ اشراق و ملاصدرا توضیحاتی بدهید.
- [سایر] آیا میتوان اسفار اربعه ملا صدرا را با هفت شهر عشق عطار تطبیق نمود؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی یقه پاره نکند، به خصوص در مرگ غیر پدر و برادر.
- [آیت الله سیستانی] مضاربه اذنیه ، با مرگ هر کدام از مالک و عامل باطل میشود ؛ زیرا با مرگ مالک اموال او به وارث منتقل میشود ، و باقی ماندن مال در دست عامل نیاز به مضاربه جدید دارد . و با مرگ عامل اذن از بین میرود ؛ زیرا اذن مالک به او اختصاص داشته باشد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] سزاوار است انسان در مرگ خویشاوندان، مخصوصاً در مرگ فرزند شکیبایی را از دست ندهد و هر وقت میت را یاد می کند (انا لله و انا الیْه راجعون) بگوید و برای میت قرآن بخواند و طلب آمرزش کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] جایز نیست انسان در مرگ کسی صورت و بدن خود را بخراشد، و به خود لطمه بزند، و پاره کردن یقه در مرگ غیر پدر و برادر نیز، جایز نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] جائز نیست انسان در مرگ کسی صورت وبدن را بخراشد وبخود لطمه بزند.
- [آیت الله علوی گرگانی] ابتدای عدّه وفات از موقعی است که زن از مرگ شوهر مطلع شود.
- [آیت الله مظاهری] جایز نیست انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.
- [آیت الله مظاهری] ابتدای عدّه وفات از موقعی است که زن از مرگ شوهر مطّلع شود.
- [آیت الله سبحانی] جایز نیست، انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . پاره کردن یقه در مرگ غیر از پدر و برادر جایز نیست.