خواهشمند است حرکت جوهری ملا صدرا را با زبانی ساده توضیح دهید. ماهیت بر دو قسم است: یا قائم به موضوع است که آن را عرض گویند و اعراض 9 قسمند: کمّ و کیف، این، متی، فعل انفعال، اضافه، جده ؛ یا غیر قائم به موضوع است که آن را جوهر گویند ؛ و جوهر برپنج قسم است : جوهر عقل ، جوهر نفس ، جسم ، صورت و ماده . در جوهر عقل حرکت راه ندارد. در جوهر هر نفس نیز فی حد نفسه حرکت ندارد ؛ لکن از آن حیث که به جسم تعلق می گیرد به عرض جسم، نفس نیز متحرک بالعرض(بالمجاز) خواهد بود.- مجاز عقلی - جوهر ماده، جوهر قابل است که آن را قوه محضه ، ماده اولی ، و هیولا نیز می گویند. این جوهر هیچ فعلیّتی ندارد الا همین ( قوه بودن )و ( قابلیت محض بودن). لذا حقیقت جوهر ماده این است که می تواند هر صورتی را بپذیرد و هیچ کمالی جز همین پذیرش ندارد. صورت جسمیه اولین صورتی است که ماده می پذیرد و از ترکیب اتحادی ماده و صورت جسمیه، جوهر جسم پدید می آید.- توجه: ماده و صورت جسمیه و جسم حقایقی عقلی هستند که با حس نمی توان آنها را درک کرد- جوهر جسم، جوهری است که می تواند ابعاد سه گانه طول و عرض و عمق یا ارتفاع را بپذیرد. دومین صورتی که جسم به واسطه ماده می پذیرد صورت جمادی است که آن هم امری عقلی است و سومین صورت، صورت اولین نوع جسمانی است. که باز صورتی عقلی است و آن گاه این صورت با پذیرش صور شخصیه دارای افراد می شود و از ترکیب اتحادی افراد آن ، انواع جسمانی دیگری پدید می آیند و این روند ادامه می یابد تا صور عنصری و ملکولی پدید می آیند و از ترکیب مولکولها، انواع طبیعی بی جان و نبات و حیوان پدیدار می شود. لذا حرکت عالم از ماده اولی آغاز می شود که قوه همه چیز است و اولین فعلیت آن جسم است و جسم خود قوه جماد را داراست لذا جماد فعلیت جسم است و صورت اولین نوع جسمانی فعلیت جماد است و ... ومراد از حرکت جوهری همین پذیرش پی در پی صور توسط ماده است . صورت اول را ماده مستقیما می پذیرد ولی صور بعدی بر روی صورت سابق می آیند لذا ماده بعلاوه صورت قبلی را نسبت به صورت لاحق ماده ثانیه می گویند. براین اساس کل عالم طبیعت یک واحد سیال است که هر چه پیش می رود حرکت آن شاخه شاخه می شود و مقصد کل عالم ماده در لحظه قیامت است که کل صور عالم ماده به تجرد می رسند و صور از ماده جدا می شوند ؛ و آن گاه ماده صور دیگری را قبول می کند و عالم مادی دیگری برپا می شود که آن نیز خود قیامتی خواهد شد ؛ واین سیر تا ابد ادامه دارد. حال اگر از ماده اولی شروع کنیم و یکی از این شاخه ها را دنبال کنیم ممکن است برسیم به صورت تخم مرغ(مثلا). تخم مرغ، اعراضی دارد و جوهری ؛ شکل و رنگ و مزه و بو و زمان و مکان و ... اعراض آنند اگر در ذهن همه این اعراض را از تخم مرغ بگیریم یک صورت عقلی(غیرحسی) از تخم مرغ باقی خواهد ماند که آن را جوهر تخم مرغ می گوییم که تمام این اعراض تخم مرغ قائم به او هستند. این جوهر تخم مرغ در عین اینکه بالفعل جوهر تخم مرغ است اما استعداد تبدیل شدن به جوهر جوجه را هم دارد.- جوهر جوجه یعنی جوجه بدون رنگ، اندازه، شکل، صدا، زمان و مکان، مزه، بو و ... - البته بین تخم مرغ و جوهر جوجه صور فراوان دیگری نیز وجود دارند. تخم مرغ(جوهر تخم مرغ) در شرایط ویژه ای این صور را یکی پس از دیگری از عالم مثال دریافت می کند تا تبدیل به جوجه شود. البته هر صورت جوهری جدید که حاصل می شود صور عرضی جدیدی هم با آن پدید می آیند چون اعراض ظهورات و تجلیات جوهرند و هر جوهری اعراض مختص به خود را دارد. بنابراین وقتی با دید مادی نگاه می کنیم می یابیم که تخم مرغ آن به آن از مبداء تخم مرغ حرکت کرد و هر آن از قوه به فعلیت قدم گذاشت و در نهایت به مقصد جوجه بودن رسید ، اما اگر از عالم مثال نگاه کنیم می بینیم که حقیقت ملکوتی جوجه آن به آن کمالات خود را به تخم مرغ اضافه می کند تا تخم مرغ به حد جوجه شدن برسد. لذا از تخم مرغ تا جوجه یک موجود سیال است. تخم مرغ مرتبه ضعیف خود جوجه است که با کسب کمالات خود به غایت خود که مرتبه قوی خودش است می رسد . بنابراین تخم مرغ همان جوجه است بالقوه و جوجه، جوجه است بالفعل. وقتی یک تخم مرغ به سمت جوجه شدن می رود اعراض آن تغییر می کنند(حرکت می کنند) مثلا رنگ آن تغییر می کند، بوی آن تغییر می کند و ... حرکت این اعراض را حرکت عرضی می گویند و چون اعراض قائم به جوهرند لذا حرکت آنها هم قائم به جوهر است و معنی ندارد که جوهر خود ثابت باشد ولی اعراض آن که معلول آن و ظهورات آنند تغییر کنند ؛ لذا از حرکت وسیلان اعراض معلوم می شود که جوهر نیز در سیلان است و چون جوهر موضوع ندارد و قائم به چیزی نیست لذا حرکت جوهر عین خود جوهر خواهد بود ؛ به عبارت دیگر حرکت جوهر، ذاتی آن خواهد بود ؛ و ذاتی یک چیز علتی جز علت خود آن چیز ندارد لذا حرکت جوهری علتی جز علت ایجاد کننده خود جوهر ندارد . به همین علت از حرکت و سیلان جوهر ، حرکت و سیلان علت آن لازم نمی آید. بنابراین جوهر جسمانی چیزی نیست جز وجود سیّال و متحرّک ؛ و چون زمان ، مقدار حرکت است لذا زمان جوهری نیز عین ذات موجودات مادی خواهد بود که از آن تعبیر می شود به عمر یا اجل. بنابراین انسان از نطفه تا لحظه مرگ یک واحد سیال است. درخت از دانه تا یک درخت بالغ یک واحد حرکت است . و... جهت مطالعه بیشتر به کتاب زیر مراجعه فرمایید: 1. دروس قوه و فعل اسفار، شهید مطهری(سه جلد) یا مجموعه آثار شهید مطهری ، جلد 11.
خواهشمند است حرکت جوهری ملا صدرا را با زبانی ساده توضیح دهید.
ماهیت بر دو قسم است: یا قائم به موضوع است که آن را عرض گویند و اعراض 9 قسمند: کمّ و کیف، این، متی، فعل انفعال، اضافه، جده ؛ یا غیر قائم به موضوع است که آن را جوهر گویند ؛ و جوهر برپنج قسم است : جوهر عقل ، جوهر نفس ، جسم ، صورت و ماده . در جوهر عقل حرکت راه ندارد. در جوهر هر نفس نیز فی حد نفسه حرکت ندارد ؛ لکن از آن حیث که به جسم تعلق می گیرد به عرض جسم، نفس نیز متحرک بالعرض(بالمجاز) خواهد بود.- مجاز عقلی -
جوهر ماده، جوهر قابل است که آن را قوه محضه ، ماده اولی ، و هیولا نیز می گویند. این جوهر هیچ فعلیّتی ندارد الا همین ( قوه بودن )و ( قابلیت محض بودن). لذا حقیقت جوهر ماده این است که می تواند هر صورتی را بپذیرد و هیچ کمالی جز همین پذیرش ندارد. صورت جسمیه اولین صورتی است که ماده می پذیرد و از ترکیب اتحادی ماده و صورت جسمیه، جوهر جسم پدید می آید.- توجه: ماده و صورت جسمیه و جسم حقایقی عقلی هستند که با حس نمی توان آنها را درک کرد- جوهر جسم، جوهری است که می تواند ابعاد سه گانه طول و عرض و عمق یا ارتفاع را بپذیرد. دومین صورتی که جسم به واسطه ماده می پذیرد صورت جمادی است که آن هم امری عقلی است و سومین صورت، صورت اولین نوع جسمانی است. که باز صورتی عقلی است و آن گاه این صورت با پذیرش صور شخصیه دارای افراد می شود و از ترکیب اتحادی افراد آن ، انواع جسمانی دیگری پدید می آیند و این روند ادامه می یابد تا صور عنصری و ملکولی پدید می آیند و از ترکیب مولکولها، انواع طبیعی بی جان و نبات و حیوان پدیدار می شود. لذا حرکت عالم از ماده اولی آغاز می شود که قوه همه چیز است و اولین فعلیت آن جسم است و جسم خود قوه جماد را داراست لذا جماد فعلیت جسم است و صورت اولین نوع جسمانی فعلیت جماد است و ... ومراد از حرکت جوهری همین پذیرش پی در پی صور توسط ماده است . صورت اول را ماده مستقیما می پذیرد ولی صور بعدی بر روی صورت سابق می آیند لذا ماده بعلاوه صورت قبلی را نسبت به صورت لاحق ماده ثانیه می گویند. براین اساس کل عالم طبیعت یک واحد سیال است که هر چه پیش می رود حرکت آن شاخه شاخه می شود و مقصد کل عالم ماده در لحظه قیامت است که کل صور عالم ماده به تجرد می رسند و صور از ماده جدا می شوند ؛ و آن گاه ماده صور دیگری را قبول می کند و عالم مادی دیگری برپا می شود که آن نیز خود قیامتی خواهد شد ؛ واین سیر تا ابد ادامه دارد.
حال اگر از ماده اولی شروع کنیم و یکی از این شاخه ها را دنبال کنیم ممکن است برسیم به صورت تخم مرغ(مثلا). تخم مرغ، اعراضی دارد و جوهری ؛ شکل و رنگ و مزه و بو و زمان و مکان و ... اعراض آنند اگر در ذهن همه این اعراض را از تخم مرغ بگیریم یک صورت عقلی(غیرحسی) از تخم مرغ باقی خواهد ماند که آن را جوهر تخم مرغ می گوییم که تمام این اعراض تخم مرغ قائم به او هستند. این جوهر تخم مرغ در عین اینکه بالفعل جوهر تخم مرغ است اما استعداد تبدیل شدن به جوهر جوجه را هم دارد.- جوهر جوجه یعنی جوجه بدون رنگ، اندازه، شکل، صدا، زمان و مکان، مزه، بو و ... - البته بین تخم مرغ و جوهر جوجه صور فراوان دیگری نیز وجود دارند. تخم مرغ(جوهر تخم مرغ) در شرایط ویژه ای این صور را یکی پس از دیگری از عالم مثال دریافت می کند تا تبدیل به جوجه شود. البته هر صورت جوهری جدید که حاصل می شود صور عرضی جدیدی هم با آن پدید می آیند چون اعراض ظهورات و تجلیات جوهرند و هر جوهری اعراض مختص به خود را دارد. بنابراین وقتی با دید مادی نگاه می کنیم می یابیم که تخم مرغ آن به آن از مبداء تخم مرغ حرکت کرد و هر آن از قوه به فعلیت قدم گذاشت و در نهایت به مقصد جوجه بودن رسید ، اما اگر از عالم مثال نگاه کنیم می بینیم که حقیقت ملکوتی جوجه آن به آن کمالات خود را به تخم مرغ اضافه می کند تا تخم مرغ به حد جوجه شدن برسد. لذا از تخم مرغ تا جوجه یک موجود سیال است. تخم مرغ مرتبه ضعیف خود جوجه است که با کسب کمالات خود به غایت خود که مرتبه قوی خودش است می رسد . بنابراین تخم مرغ همان جوجه است بالقوه و جوجه، جوجه است بالفعل.
وقتی یک تخم مرغ به سمت جوجه شدن می رود اعراض آن تغییر می کنند(حرکت می کنند) مثلا رنگ آن تغییر می کند، بوی آن تغییر می کند و ... حرکت این اعراض را حرکت عرضی می گویند و چون اعراض قائم به جوهرند لذا حرکت آنها هم قائم به جوهر است و معنی ندارد که جوهر خود ثابت باشد ولی اعراض آن که معلول آن و ظهورات آنند تغییر کنند ؛ لذا از حرکت وسیلان اعراض معلوم می شود که جوهر نیز در سیلان است و چون جوهر موضوع ندارد و قائم به چیزی نیست لذا حرکت جوهر عین خود جوهر خواهد بود ؛ به عبارت دیگر حرکت جوهر، ذاتی آن خواهد بود ؛ و ذاتی یک چیز علتی جز علت خود آن چیز ندارد لذا حرکت جوهری علتی جز علت ایجاد کننده خود جوهر ندارد . به همین علت از حرکت و سیلان جوهر ، حرکت و سیلان علت آن لازم نمی آید. بنابراین جوهر جسمانی چیزی نیست جز وجود سیّال و متحرّک ؛ و چون زمان ، مقدار حرکت است لذا زمان جوهری نیز عین ذات موجودات مادی خواهد بود که از آن تعبیر می شود به عمر یا اجل. بنابراین انسان از نطفه تا لحظه مرگ یک واحد سیال است. درخت از دانه تا یک درخت بالغ یک واحد حرکت است . و...
جهت مطالعه بیشتر به کتاب زیر مراجعه فرمایید:
1. دروس قوه و فعل اسفار، شهید مطهری(سه جلد) یا مجموعه آثار شهید مطهری ، جلد 11.
- [سایر] آیا «حرکت جوهری» ملاّصدرا شامل همه موجودات می شود؟ در این صورت آیا با اختیار انسان منافات ندارد؟
- [سایر] حرکت جوهری که یکی از مهم ترین نظریه ها در فلسفه ملاصدرا است، به چه معنا است؟ و نقش آن در زندگی روز مره انسان چگونه است؟
- [سایر] حرکت جوهری که یکی از مهم ترین نظریه ها در فلسفۀ ملاصدرا است، به چه معنا است؟ و نقش آن در زندگی روز مره انسان چگونه است؟
- [سایر] منظور ملاصدرا از اینکه میگوید انسان مثال الهی است چیست؟
- [سایر] آیا ملاصدرا با تقلید مخالف بوده؟ در کتاب (ملاصدرا) نوشته هانری کربن چنین نوشته شده است.
- [سایر] سعادت از نظر ملاصدرا چیست؟
- [سایر] دیدگاه ملاصدرا درباره مرگ چیست؟
- [سایر] با سلام منظور از وجود خاص یا تفصیلی و وجود جمعی یا اجمالی در حکمت متعالیه ملاصدرا چیست؟ در مورد وجود جمعی قدری بیشتر توضیح دهید با تشکر
- [سایر] فرق میان اگزیستانسیالیسم با اصالت وجود ملاصدرا چیست؟
- [سایر] پاسخ ملا صدرا به شبهه آکل و مأکول چیست؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شرط دوم مکان نمازگزار باید بی حرکت باشد و اگر به واسطه تنگی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد در جائی که حرکت دارد مانند اتومبیل و کشتی و ترن نماز بخواند؛ به قدری که ممکن است باید در حال حرکت چیزی نخواند و اگر آنها از قبله به طرف دیگر حرکت کنند؛ به طرف قبله برگردد.
- [آیت الله بروجردی] مکان نمازگزار باید بی حرکت باشد و اگر به واسطهی تنگی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد در جایی که حرکت دارد، مانند اتومبیل و کشتی و تِرن نماز بخواند، به قدری که ممکن است باید در حال حرکت چیزی نخواند و اگر آنها [این وسایل نقلیه] از قبله به طرف دیگر حرکت کنند، [ نماز گزار] به طرف قبله برگردد.
- [آیت الله نوری همدانی] مکان نماز گزار باید بی حرکت باشد ، و اگر به واسطة تنگی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد در جائی که حرکت دارد ، مانند اتومبیل و کشتی و ترن نماز بخواند ، به قدری که ممکن است باید در حال حرکت چیزی نخواند و اگر آنها از قبله به طرف دیگر حرکت کنند ، به طرف قبله برگردد .
- [امام خمینی] شرط دوم: مکان نمازگزار باید بی حرکت باشد، و اگر به واسطه تنگی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد در جایی که حرکت دارد مانند اتومبیل و کشتی و ترن نماز بخواند، به قدری که ممکن است باید در حال حرکت چیزی نخواند، و اگرآنها از قبله به طرف دیگر حرکت کنند به طرف قبله برگردد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . حرکت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد و سوره اشکال ندارد اگر چه احتیاط مستحب آن است که آنها را هم حرکت ندهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] حرکت دادن دست و انگشتان در موقع قرایت و ذکرهای واجب اشکال ندارد اگر چه احتیاط مستحب ان است که انها را هم حرکت ندهد
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] حرکت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد؛ اشکال ندارد؛ اگرچه احتیاط مستحب آن است که آنها را حرکت ندهد.
- [آیت الله نوری همدانی] حرکت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد اشکال ندارد ، اگر چه احتیاط مستحب آن است که آنها را هم حرکت ندهد .
- [امام خمینی] حرکت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد، اشکال ندارد، اگرچه احتیاط مستحب آن است که آنها را هم حرکت ندهد.
- [امام خمینی] احتیاط واجب آن است که تا وقتی او را از محل احتضار حرکت نداده اند، رو به قبله باشد، و بعد از حرکت دادن این احتیاط واجب نیست.