اولا می توان گفت که فیزیک و شیمی علمی غیر دینی نیستند! و شاهد مطلب آنکه در تمدن گذشته کشورهای اسلامی، تمام این علوم در حوزه های علم دینی، رشد می یافت و عالمان دینی، محققان آن بودند. و از نظر یک مومن که تمام جهان را فعل خدای متعال می داند، شیمی و فیزیک و ... شناخت افعال الهی است. و تکفکیک این علوم، از علوم دینی، ناشی از نگاه های سکولار است که در ما نیز رخنه کرده و حتی در مدارس ما، درس و کتابی به عنوان کتاب دینی، از سایر کتاب ها جدا شده است. که جدیدا اصلاحاتی انجام داده اند و نوع نگاه به آموزش های مطالب عقیدتی را تغییراتی داده اند. که آن کتاب راه و رسم زندگی است! نه آنکه یک درس دینی باشد و باقی غیر دینی! ثانیا اگر سخن از تناقضات این علوم، با آموزه های علوم دینی است، در خود این علوم نیز می توان تعارض ها و تناقض هایی بین نظرات دانشمندان آن رشته دید. و این مساله، ما را متوجه آن می کند که هر دستاورد بشری را حق مطلق نبینیم. ثالثا تعارض منطقی ای نمی تواند بین دین و علوم مادی، به وجود بیاید. چرا که دین، از عوالم غیب می گوید و علوم مادی با ابزارهای مادی، تنها در حد ماده می توانند اظهار نظر کنند. و با توجه به تفکیک بین موضوعات این دو، چگونه می توان تعارضی منطقی دید؟ (جز آنکه دین در مسائلی مادی اظهار نظر کرده باشد) رابعا در مواردی که ادعای تعارض شده است، باید به نحو جزئی و موردی وارد شد. آن گاه خواهیم دید که در بسیاری از موارد تعارض ها، نه به دلیل تجربه ها و ادراکات حواس، بلکه به دلیل پیش فرض های فلسفی و غیر تجربی حاکم بر گزاره های علمی است. چرا که فلسفه به مثابه ریشه علوم است و فلسفه خدا ستیز و کفر مآب غرب، طبیعتا در علوم آن دیار نشو و نما یافته و در آن، بروز و ظهور می کند. خامسا کج فهمی آموزه های دینی نیز تاثیری جدی بر تلقی تعارض دارد. و در مواردی که احساس تعارض می شود، اگر ادعای دین حق، درست درک شود، خواهیم دید که تعارضی وجود ندارد. به عنوان نمونه کسانی که فکر می کنند، نظریه تکامل با نظریه ادیان تعارض دارد، گویی تصور کرده اند که خدا نیز بخشی از امور مادی را به عهده داشته و تنها علت گوشه ای از نظام هستی بوده که حال با نظریه تکامل خدا بیکار شده و برای او جایی باقی نمانده است! در حالی که خدای متعال هرگز نباید در عرض علل مادی دیده شود و اصلا در عالم ماده، جز علل معده وجود ندارد و علت حقیقی تنها خداست. همچنان که قدمت حضرت آدم (ع) آن قدر نیست که با نظریه داروین بخواهیم شیوه خلق ایشان را توضیح دهیم. گذشته از آنکه عده ای مراحل تدریجی شکل گیری آدم و حوا را به طور بسیار روشن از متون دینی استفاده کرده اند. به هر حال برای هر موردی که احساس تعارض می شود، باید بحثی جداگانه دایر نمود و با دقت در ابعاد مساله، وجه تلقی تعارض را به دست آورد.
اولا می توان گفت که فیزیک و شیمی علمی غیر دینی نیستند! و شاهد مطلب آنکه در تمدن گذشته کشورهای اسلامی، تمام این علوم در حوزه های علم دینی، رشد می یافت و عالمان دینی، محققان آن بودند.
و از نظر یک مومن که تمام جهان را فعل خدای متعال می داند، شیمی و فیزیک و ... شناخت افعال الهی است. و تکفکیک این علوم، از علوم دینی، ناشی از نگاه های سکولار است که در ما نیز رخنه کرده و حتی در مدارس ما، درس و کتابی به عنوان کتاب دینی، از سایر کتاب ها جدا شده است. که جدیدا اصلاحاتی انجام داده اند و نوع نگاه به آموزش های مطالب عقیدتی را تغییراتی داده اند. که آن کتاب راه و رسم زندگی است! نه آنکه یک درس دینی باشد و باقی غیر دینی!
ثانیا اگر سخن از تناقضات این علوم، با آموزه های علوم دینی است، در خود این علوم نیز می توان تعارض ها و تناقض هایی بین نظرات دانشمندان آن رشته دید. و این مساله، ما را متوجه آن می کند که هر دستاورد بشری را حق مطلق نبینیم.
ثالثا تعارض منطقی ای نمی تواند بین دین و علوم مادی، به وجود بیاید. چرا که دین، از عوالم غیب می گوید و علوم مادی با ابزارهای مادی، تنها در حد ماده می توانند اظهار نظر کنند. و با توجه به تفکیک بین موضوعات این دو، چگونه می توان تعارضی منطقی دید؟ (جز آنکه دین در مسائلی مادی اظهار نظر کرده باشد)
رابعا در مواردی که ادعای تعارض شده است، باید به نحو جزئی و موردی وارد شد. آن گاه خواهیم دید که در بسیاری از موارد تعارض ها، نه به دلیل تجربه ها و ادراکات حواس، بلکه به دلیل پیش فرض های فلسفی و غیر تجربی حاکم بر گزاره های علمی است. چرا که فلسفه به مثابه ریشه علوم است و فلسفه خدا ستیز و کفر مآب غرب، طبیعتا در علوم آن دیار نشو و نما یافته و در آن، بروز و ظهور می کند.
خامسا کج فهمی آموزه های دینی نیز تاثیری جدی بر تلقی تعارض دارد. و در مواردی که احساس تعارض می شود، اگر ادعای دین حق، درست درک شود، خواهیم دید که تعارضی وجود ندارد.
به عنوان نمونه کسانی که فکر می کنند، نظریه تکامل با نظریه ادیان تعارض دارد، گویی تصور کرده اند که خدا نیز بخشی از امور مادی را به عهده داشته و تنها علت گوشه ای از نظام هستی بوده که حال با نظریه تکامل خدا بیکار شده و برای او جایی باقی نمانده است! در حالی که خدای متعال هرگز نباید در عرض علل مادی دیده شود و اصلا در عالم ماده، جز علل معده وجود ندارد و علت حقیقی تنها خداست. همچنان که قدمت حضرت آدم (ع) آن قدر نیست که با نظریه داروین بخواهیم شیوه خلق ایشان را توضیح دهیم. گذشته از آنکه عده ای مراحل تدریجی شکل گیری آدم و حوا را به طور بسیار روشن از متون دینی استفاده کرده اند.
به هر حال برای هر موردی که احساس تعارض می شود، باید بحثی جداگانه دایر نمود و با دقت در ابعاد مساله، وجه تلقی تعارض را به دست آورد.
- [سایر] چرا با وجود استدلالات قرآنی جالب برای پدیدههای علمی و ارتباط میان قرآن و فیزیک و شیمی و زیست هیچ مطلبی در سایت شما وجود ندارد؟
- [سایر] آیا علم مورد تأیید و تشویق اسلام، علوم دینی است، یا شامل همه علوم بشری؛ مانند شیمی، طب، فیزیک و... می شود؟
- [سایر] چرا با وجود استدلالات قرآنی جالب برای پدیدههای علمی و ارتباط میان قرآن و فیزیک و شیمی و زیست هیچ مطلبی در سایت شما وجود ندارد؟
- [سایر] تعارض بین علم و دین چگونه است؟
- [سایر] در آیات قرآن، سنت و احادیث اهل بیت (ع) فراوان مشاهده می شود که انسان ها را به فراگیری علم تشویق نموده اند، سؤال این جا است که آیا علم مورد تشویق و تأیید اسلام، شامل علوم دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی و علوم بشری؛ مانند شیمی، فیزیک ، ریاضی و ... می شود، یا فقط علوم دینی و تفقه در دین مورد نظر است؟
- [آیت الله بهجت] اگر یک دانش آموز دبیرستانی یا دانشجوی دانشگاهی نیاز به کتاب های علمی مانند فیزیک، ریاضی، شیمی و... داشته باشد، آیا پدر می تواند جهت این امور برای فرزندش از زکات هزینه کند؟
- [سایر] تولید علم شامل چه علومی می شود؟
- [سایر] شبهه: علومی که نزد امامان شیعه است با علومی که نزد غیر آنها است تفاوتی ندارد و علم آنها هم مثل سایر دانشمندان، بشری است.
- [سایر] چرا فلسفه سنتی اسلامی؛ مانند فیزیک قدیم ارسطویی، کیمیاگری و هیئت بطلمیوسی که جای خود را به فیزیک جدید نیوتنی و اینشتینی(علم شیمی جدید) و هیئت جدید کبلر و کبرنیک و گالیله دادهاند جای خود را به فلسفه جدید غربی نداده و در کنار آن و در عرض آن به حیات خود ادامه میدهد. آیا این به دلیل نا آشنایی فیلسوفان سنتی اسلامی ما با فلسفه جدید غرب و یا احیاناً عدم درک آن نیست؟
- [سایر] اگر گفته میشود که امامان معصوم ما دارا وجامع همه علوم بودند.چرا اختراعی یا علمی یا کتابی در مباحث علوم ریاضی -فیزیک- شیمی یا ساخت داروهای جدید و غیرو نداشته اند؟ شاید منظور گویندگان تسلط امامان بر علوم دینی باشد؟؟ مسلم است احاطه مسلمانان ودستیابی ودسترسی برعلوم بجای مانده از امامان معصوم باعث افزایش قدرت و غلبه بردشمنان میشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند و همراهی نمودن با آنها در ظلم و ستم، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] ابراء ذمّه میت از دَین صحیح است.
- [آیت الله اردبیلی] برای یاد دادن واجبات یا مستحبات نماز میتوان مزد گرفت.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی که بدهکار است و زراعتی نیز دارد فوت کند و ورثه پیش از آن که زکات زراعت واجب شود دین او را از اموال دیگری بدهند، هرکدام از ورثه سهمش به اندازه زکات برسد باید زکات را بدهد اما اگر دین او را قبل از واجب شدن زکات نپردازند، چنانچه مال میت فقط به اندازه دین است زکات واجب نمی شود.
- [آیت الله علوی گرگانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود یا حکم ضروری دین یعنیحکمی را که مسلمانان جز دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز وروزه را انکار کند در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتدّ میشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] بر هر مسلمانی واجب است از بدعت گذاران در دین و کسانی که موجب افساد در دین و تزلزل عقاید حقه هستند اظهار برایت و بیزاری کند و دیگران را از فتنه و فساد انان بر حذر دارد
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثلاً واجببودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مرتدّ از لحاظ نجس و پاکی حکم گروهی را دارد که به دین آنها در آمده است بنابراین اگر مشرک شده باشد نجس و اگر به دین یهودی و نصرانی گرویده باشد محکوم به طهارت است.
- [آیت الله بروجردی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی نمی تواند برای یاد دادن واجبات نماز، مزد بگیرد (بنابراحتیاط واجب) اما برای مستحبات مانعی ندارد، مگر این که از شعائر دین باشد یا حفظ احکام الهی منوط به تعلیم آن گردد.