آیا مسلمانی که به دین زردتشت علاقه دارد، می تواند دین خود را عوض کند؟
در ابتدا باید دید که آیا ملاک صحیحی برای علاقه  خود در نظر گرفته اید یا اینکه ملاک علاقه و میل شما غیر عقلانی است. اگر بخواهید عقل را داور قرار دهید، مساله بسیار واضح است چون دینی که به بیان کارشناسان تنها یک سوم کتابش باقی مانده یا آن چنان دچار تحریف شده است که ازدواج با محارم را درون خود راه داده، صلاحیت تدیّن و ایمان را ندارد و نمی توان حقانیتی برای آن تصور کرد. اما شما سخن از علاقه می گویید. و علاقه بیش از آنکه به عقل مربوط باشد و تاب منطق را داشته باشد، تابع دل و خواسته های انسان است که ممکن است، کاملا خلاف منطق شکل گرفته باشد. مثل یک انسان معتاد که علاقه به مواد مخدر دارد، هر چند که کار خود را صد در صد غلط بداند! آن چه که امروز دلیلی برای زردتشتی گری، بیان می شود، صرفا ملی گرایی ای است که شما باید دل به خاک و چند مرز اعتباری و فرضی ببندید. مرزهایی که در عالم واقع وجود ندارند و صرفا در کاغذ آن را می کشیم و هر روز ممکن است دچار تغییر و تحول شود، بگذریم از اینکه آن آئین زردتشتی گری ای که مخصوص این مرز و بوم بوده، تغییر رنگ داده و تحریف شده و ... حال خود بنگرید که چنین مرزهایی ارزش دارد، یا آن مرزی که ملاک خود را در حقایق قرار می دهد و انسانیت را محور قرار می دهد. و ملیت را به خاک نمی داند بلکه به اعتقاد و ایمان گره می زند. اگر هم رضایت خدای تعالی را لازم می دانید باید متوجه باشید که ذره ای دور شدن از حق و حقیقت، دور شدن از خدای تعالی است. و کسی که حق را داشته و بعد به آن پشت کرده، بیشتر مورد غضب خدای تعالی قرار می گیرد. و از سویی هم باید علاقه را مد نظر قرار داد. چون هوی و هوس همیشه در درگاه الهی مذموم است. و بسیار ناپسند است که انسان مهمترین تصمیم های زندگی اش را بر طبق هوی و هوس بگیرد و ظاهرا علاقه ای که شما می فرمایید مشمول همین هوی و هوس است.
عنوان سوال:

آیا مسلمانی که به دین زردتشت علاقه دارد، می تواند دین خود را عوض کند؟


پاسخ:

در ابتدا باید دید که آیا ملاک صحیحی برای علاقه  خود در نظر گرفته اید یا اینکه ملاک علاقه و میل شما غیر عقلانی است. اگر بخواهید عقل را داور قرار دهید، مساله بسیار واضح است چون دینی که به بیان کارشناسان تنها یک سوم کتابش باقی مانده یا آن چنان دچار تحریف شده است که ازدواج با محارم را درون خود راه داده، صلاحیت تدیّن و ایمان را ندارد و نمی توان حقانیتی برای آن تصور کرد.

اما شما سخن از علاقه می گویید. و علاقه بیش از آنکه به عقل مربوط باشد و تاب منطق را داشته باشد، تابع دل و خواسته های انسان است که ممکن است، کاملا خلاف منطق شکل گرفته باشد. مثل یک انسان معتاد که علاقه به مواد مخدر دارد، هر چند که کار خود را صد در صد غلط بداند!

آن چه که امروز دلیلی برای زردتشتی گری، بیان می شود، صرفا ملی گرایی ای است که شما باید دل به خاک و چند مرز اعتباری و فرضی ببندید. مرزهایی که در عالم واقع وجود ندارند و صرفا در کاغذ آن را می کشیم و هر روز ممکن است دچار تغییر و تحول شود، بگذریم از اینکه آن آئین زردتشتی گری ای که مخصوص این مرز و بوم بوده، تغییر رنگ داده و تحریف شده و ...

حال خود بنگرید که چنین مرزهایی ارزش دارد، یا آن مرزی که ملاک خود را در حقایق قرار می دهد و انسانیت را محور قرار می دهد. و ملیت را به خاک نمی داند بلکه به اعتقاد و ایمان گره می زند.
اگر هم رضایت خدای تعالی را لازم می دانید باید متوجه باشید که ذره ای دور شدن از حق و حقیقت، دور شدن از خدای تعالی است. و کسی که حق را داشته و بعد به آن پشت کرده، بیشتر مورد غضب خدای تعالی قرار می گیرد.

و از سویی هم باید علاقه را مد نظر قرار داد. چون هوی و هوس همیشه در درگاه الهی مذموم است. و بسیار ناپسند است که انسان مهمترین تصمیم های زندگی اش را بر طبق هوی و هوس بگیرد و ظاهرا علاقه ای که شما می فرمایید مشمول همین هوی و هوس است.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین