دین و تکنولوژی چه رابطه ای با یکدیگر دارند؟
اگر فرهنگ را به معنی کوشش‌های انسان برای ارضاء نیازهای خود و غلبه بر طبیعت بدانیم آنگاه می‌توانیم آن را به دو قسمت فرهنگ مادی و فرهنگ غیر مادی یا معنوی تقسیم کنیم. فرهنگ مادی، شامل اشیاء قابل لمس است مثل مسکن، وسایل زندگی، وسایل و ابزار و دوات هواپیما، اتومبیل، ماشین آلات، در عناصر فرهنگ آنچه را که مادی نیست فرهنگ معنوی گویند هنر، زبان، ادبیات، فلسفه، سیاست، افکار و عقاید، نحوه فکر و استدلال قوانین و علوم در این زمینه جای می‌گیرند. فرهنگ مادی و غیر مادی بیک نسبت و آهنگ پیشرفت نمی‌کنند بلکه معمولاً فرهنگ مادی سریعتر دگرگون می‌گردد از این رو شکافی بین این دو پدیده می‌آید که آن را پس افتادگی یا تاخر فرهنگی می‌نامند. به بیان دقیقتر تأخر فرهنگی، پس افتادن یک عنصر فرهنگی از سایر عناصر است. فرهنگ معنوی بدنه اصلی یک فرهنگ ملی است. همین بدنه است که قدرت روحی و نیروی حیاتی یک ملت را مشخص می‌کند، همین بدنه است که باید به دل و جان در نگهداشت آن کوشید، زیرا فرهنگ معنوی نقطه تعالی و فرازگاه حیات ملی است. هر فرهنگ حاوی تعاریفی از حقایق موجود است که بر پایه آن، معارف مردمش را شکل می‌دهد، این مفاهیم شامل اعتقادات مذهبی، باورهای ساسی، اساطیر، تئوریهای علمی و امثال آن می‌گردد مثلاً در فرهنگ اسلامی اعتقاداتی در مورد خلقت انسان، آینده بشریت و ماهیت وجود و رابطه خالق با مخلوق و غیره وجود دارد. از آنجا که مفاهیم از طریق زبان بعنوان یک واسطه در رابطه‌ای مستقیم با تفکرات و تجسمات انسانها از حقایق موجود است بدین جهت بسیاری از جامعه شناسان زبان را کلید درک مفاهیم ذهنی می‌دانند، به بیان دیگر افکار هر مردمی در قالب سمبل های صوتی و بعضی اوقات اشارات، تصویر، حرکات بدنی و امثال آن خلاصه می‌شود، این سمبل هاست که زبان هر قومی را تشکیل می‌دهد، بنابراین لغات صرفاً اصولی نبوده بلکه در آن افکار و تجربیات انباشته می‌باشند. فرهنگ مادی هر جامعه همچنانکه گفته شد شامل مجموعه دست آوردهای مادی یا تکنولوژی آن جامعه است. یکی از جامعه شناسان بنام لوئیس منفرد در بحث از تکنولوژی و فرهنگ می‌نویسد: تکنولوژی در خارج از فرهنگ قرار نمی‌گیرد و بر عکس جزئی از آنست. بعبارت دیگر تکنولوژی عنصری است از فرهنگ زیرا پیشرفت تکنولوژی کاملاً وابسته به پیشرفت علم است و در این زمینه جامعه شناسی کاملاً نشان داده است که پیشرفتهای علمی وابسته به ارزش ها و جهان بینی های خاص و یا در رابطه با جهت یابیهای مذهبی یک جامعه است. در این زمینه "ماکس وبر" در مطالعه علمی خود نشان داده است که پروتستانتیسم کالون در مقابل علم گرایش کاملاً مساعد و مناسب و فعالی داشته است تا کاتولیسیم. به عقیده ماکس و بر در نظر پروتستانها، علم خداوند و مشیت های وی را نمی‌توان درک کرد مگر یا آگاهی بر کارهای خداوند. علمی که مورد توجه آنها قرار گرفت در ابتداء فیزیک و سپس سایر علوم طبیعی و خصوصاً ریاضیات بود. در آنها این امیدواری بود که از آگاهی تجربی قوانین الهی طبیعت پی به آگاهی در باره اساس و مبداء عامل برسند. بنابراین تفکر پروتستانی و فرهنگ طبقه بوروژو با در آمیختن، نهایتاً تاثیر عمیقی بر روی طرز فکر جامعه تکنولوژیک جدید نمودند و می‌توان تصدیق نمود که بدون چنین پیوندی بین مذهب و فرهنگ طبقه مسلط که در قرون هفده و هیجده اتفاق افتاد جامعه غربی با آنچه که امروز هست تفاوت بسیار زیادی داشت. عامل تکنیکی متغیری است قوی ولی اهمیت و تاثیر حقیقی تکنولوژی را بدون در نظر گرفتن کادر فرهنگی (فرهنگ معنوی )آن نمی‌توان درک نمود. موضوع دیگری که در اینجا مطرح است و لازم می دانم به آن اشاره کنم نیازهای مادی در مقابل نیازهای معنوی است. انسان لااقل در وجود اجتماعی خویش، دو گونه نیاز دارد: نیازهای مادی از قبیل نیاز به نان و آب و مسکن و جامعه و دوا و امثال اینها، و نیازهای معنوی از قبیل: نیاز به تحصیل و دانش و ادبیات و هنر و تفکرات فلسفی و ایمان و ایدئولوژی و نیایش و اخلاق و اموری از این قبیل. هر دو نوع از نیاز، به هر حال و به هر علتی، در انسان وجود دارد. سخن در اولویت و تقدم این نیازهاست که کدامیک بر دیگری تقدم دارد: نیازهای مادی یا نیازهای معنوی و یا هیچکدام؟ نظریه تقدم نیازهای مادی بر آن است که نیازهای مادی اولویت و تقدم دارند و این اولویت و تقدم تنها در این جهت نیست که انسان در درجه اول در پی تأمین نیازهای مادی است و آنگاه که این نیازها تأمین شد به تأمین نیازهای معنوی می پردازد، بلکه خاستگاه نیازهای معنوی نیازهای مادی است و نیازهای مادی سرچشمه نیازهای معنوی است. چنین نیست که انسان در متن آفرینش خود با دو گونه نیاز و دو گونه غریزه آفریده شده باشد: نیازها و غرایز مادی، و نیازها و غرایز معنوی. بلکه انسان با یک گونه نیاز و یک گونه غرایز آفریده شده و نیازهای معنوی نیازهای ثانوی است و در حقیقت وسیله ای است برای رفع بهتر نیازهای مادی. به همین جهت، نیازهای معنوی از نظر شکل و کیفیت و ماهیت نیز تابع نیازهای مادی است. انسان در هر دوره ای به تناسب رشد ابزار تولید نیازهای مادی اش، شکل و رنگ و کیفیت ویژه ای دارد. نیازهای معنوی وی نیز که برخاسته از نیازهای مادی اوست، از نظر شکل و کیفیت و ویژگیها متناسب با نیازهای مادی است. پس در حقیقت، میان نیازهای مادی و نیازهای معنوی دو نوع اولویت برقرار است: اولویت وجودی یعنی نیاز معنوی مولود نیاز مادی است، و دیگر اولویت ماهوی یعنی شکل و خصوصیت و چگونگی نیاز معنوی تابع شکل و خصوصیت و چگونگی نیاز مادی است. در کتاب ماتریالیسم تاریخی تألیف " پ. رویان " از کتاب تفکرات فلسفی " هایمن لوی " صفحه 92 چنین نقل می کند: " راه مادی زندگی بشر وی را بر آن داشت که تئوریهایی بر طبق وسایل رفع احتیاجات مادی زمان، راجع به دنیا (جهان بینی) و اجتماع و هنر و اخلاق و سایر معنویات که از همین راه مادی و تولید ناشی شده بودند، بیان نماید ". از این رو طرز داوری علمی، تفکر فلسفی، ذوق و احساس زیبایی و هنر، ارزیابی اخلاقی، گرایش مذهبی هر فرد تابع طرز معاش اوست. اینجاست که وقتی که این اصل در مورد فرد پیاده می شود به این صورت ادا می شود: بگو چه می خورد تا بگویم چه فکر می کند. و اگر در سطح جامعه پیاده شود گفته می شود: بگو درجه رشد ابزار تولید چیست و بگو چه روابط اقتصادی میان افراد جامعه حکمفرماست تا بگویم چه ایدئولوژی و چه فلسفه و چه اخلاق و چه مذهبی در آن جامعه وجود دارد. نقطه مقابل نظریه تقدم نیازهای مادی بر نیازهای معنوی، نظریه اصالت نیازهای معنوی است. طبق این نظریه هر چند در فرد انسان نیازهای مادی از نظر زمانی زودتر جوانه می زند و خود را نشان می دهد - چنانکه از حال کودک پیداست که از آغاز تولد در جستجوی شیر و پستان مادر است - ولی به تدریج نیازهای معنوی که در سرشت انسان نهفته است، می شکفند بطوریکه در سنین رشد و کمال، انسان نیازهای مادی خویش را فدای نیازهای معنوی می کند. به تعبیر دیگر، لذتهای معنوی در انسان، هم اصیل است و هم نیرومندتر از لذتها و جاذبه های مادی. انسان به هر اندازه آموزش و پرورش انسانی بیابد، نیازهای معنوی و لذتهای معنوی و بالاخره حیات معنوی اش، نیازها و لذتها و حیات مادی اش را تحت تأثیر قرار می دهد. جامعه نیز چنین است، یعنی در جامعه های بدوی نیازهای مادی بیش از نیازهای معنوی حکومت دارد. ولی به هر اندازه جامعه متکامل تر گردد، نیازهای معنوی ارزش و تقدم می یابند و به صورت هدف انسانی درمی آیند و نیازهای مادی را تحت الشعاع قرار داده و در حد وسیله تنزل می دهند.
عنوان سوال:

دین و تکنولوژی چه رابطه ای با یکدیگر دارند؟


پاسخ:

اگر فرهنگ را به معنی کوشش‌های انسان برای ارضاء نیازهای خود و غلبه بر طبیعت بدانیم آنگاه می‌توانیم آن را به دو قسمت فرهنگ مادی و فرهنگ غیر مادی یا معنوی تقسیم کنیم. فرهنگ مادی، شامل اشیاء قابل لمس است مثل مسکن، وسایل زندگی، وسایل و ابزار و دوات هواپیما، اتومبیل، ماشین آلات، در عناصر فرهنگ آنچه را که مادی نیست فرهنگ معنوی گویند هنر، زبان، ادبیات، فلسفه، سیاست، افکار و عقاید، نحوه فکر و استدلال قوانین و علوم در این زمینه جای می‌گیرند.
فرهنگ مادی و غیر مادی بیک نسبت و آهنگ پیشرفت نمی‌کنند بلکه معمولاً فرهنگ مادی سریعتر دگرگون می‌گردد از این رو شکافی بین این دو پدیده می‌آید که آن را پس افتادگی یا تاخر فرهنگی می‌نامند. به بیان دقیقتر تأخر فرهنگی، پس افتادن یک عنصر فرهنگی از سایر عناصر است. فرهنگ معنوی بدنه اصلی یک فرهنگ ملی است. همین بدنه است که قدرت روحی و نیروی حیاتی یک ملت را مشخص می‌کند، همین بدنه است که باید به دل و جان در نگهداشت آن کوشید، زیرا فرهنگ معنوی نقطه تعالی و فرازگاه حیات ملی است.
هر فرهنگ حاوی تعاریفی از حقایق موجود است که بر پایه آن، معارف مردمش را شکل می‌دهد، این مفاهیم شامل اعتقادات مذهبی، باورهای ساسی، اساطیر، تئوریهای علمی و امثال آن می‌گردد مثلاً در فرهنگ اسلامی اعتقاداتی در مورد خلقت انسان، آینده بشریت و ماهیت وجود و رابطه خالق با مخلوق و غیره وجود دارد.


از آنجا که مفاهیم از طریق زبان بعنوان یک واسطه در رابطه‌ای مستقیم با تفکرات و تجسمات انسانها از حقایق موجود است بدین جهت بسیاری از جامعه شناسان زبان را کلید درک مفاهیم ذهنی می‌دانند، به بیان دیگر افکار هر مردمی در قالب سمبل های صوتی و بعضی اوقات اشارات، تصویر، حرکات بدنی و امثال آن خلاصه می‌شود، این سمبل هاست که زبان هر قومی را تشکیل می‌دهد، بنابراین لغات صرفاً اصولی نبوده بلکه در آن افکار و تجربیات انباشته می‌باشند.
فرهنگ مادی هر جامعه همچنانکه گفته شد شامل مجموعه دست آوردهای مادی یا تکنولوژی آن جامعه است. یکی از جامعه شناسان بنام لوئیس منفرد در بحث از تکنولوژی و فرهنگ می‌نویسد: تکنولوژی در خارج از فرهنگ قرار نمی‌گیرد و بر عکس جزئی از آنست.
بعبارت دیگر تکنولوژی عنصری است از فرهنگ زیرا پیشرفت تکنولوژی کاملاً وابسته به پیشرفت علم است و در این زمینه جامعه شناسی کاملاً نشان داده است که پیشرفتهای علمی وابسته به ارزش ها و جهان بینی های خاص و یا در رابطه با جهت یابیهای مذهبی یک جامعه است. در این زمینه "ماکس وبر" در مطالعه علمی خود نشان داده است که پروتستانتیسم کالون در مقابل علم گرایش کاملاً مساعد و مناسب و فعالی داشته است تا کاتولیسیم.
به عقیده ماکس و بر در نظر پروتستانها، علم خداوند و مشیت های وی را نمی‌توان درک کرد مگر یا آگاهی بر کارهای خداوند. علمی که مورد توجه آنها قرار گرفت در ابتداء فیزیک و سپس سایر علوم طبیعی و خصوصاً ریاضیات بود. در آنها این امیدواری بود که از آگاهی تجربی قوانین الهی طبیعت پی به آگاهی در باره اساس و مبداء عامل برسند. بنابراین تفکر پروتستانی و فرهنگ طبقه بوروژو با در آمیختن، نهایتاً تاثیر عمیقی بر روی طرز فکر جامعه تکنولوژیک جدید نمودند و می‌توان تصدیق نمود که بدون چنین پیوندی بین مذهب و فرهنگ طبقه مسلط که در قرون هفده و هیجده اتفاق افتاد جامعه غربی با آنچه که امروز هست تفاوت بسیار زیادی داشت. عامل تکنیکی متغیری است قوی ولی اهمیت و تاثیر حقیقی تکنولوژی را بدون در نظر گرفتن کادر فرهنگی (فرهنگ معنوی )آن نمی‌توان درک نمود.

موضوع دیگری که در اینجا مطرح است و لازم می دانم به آن اشاره کنم نیازهای مادی در مقابل نیازهای معنوی است.
انسان لااقل در وجود اجتماعی خویش، دو گونه نیاز دارد: نیازهای مادی از قبیل نیاز به نان و آب و مسکن و جامعه و دوا و امثال اینها، و نیازهای معنوی از قبیل: نیاز به تحصیل و دانش و ادبیات و هنر و تفکرات فلسفی و ایمان و ایدئولوژی و نیایش و اخلاق و اموری از این قبیل. هر دو نوع از نیاز، به هر حال و به هر علتی، در انسان وجود دارد. سخن در اولویت و تقدم این نیازهاست که کدامیک بر دیگری تقدم دارد: نیازهای مادی یا نیازهای معنوی و یا هیچکدام؟ نظریه تقدم نیازهای مادی بر آن است که نیازهای مادی اولویت و تقدم دارند و این اولویت و تقدم تنها در این جهت نیست که انسان در درجه اول در پی تأمین نیازهای مادی است و آنگاه که این نیازها تأمین شد به تأمین نیازهای معنوی می پردازد، بلکه خاستگاه نیازهای معنوی نیازهای مادی است و نیازهای مادی سرچشمه نیازهای معنوی است. چنین نیست که انسان در متن آفرینش خود با دو گونه نیاز و دو گونه غریزه آفریده شده باشد: نیازها و غرایز مادی، و نیازها و غرایز معنوی. بلکه انسان با یک گونه نیاز و یک گونه غرایز آفریده شده و نیازهای معنوی نیازهای ثانوی است و در حقیقت وسیله ای است برای رفع بهتر نیازهای مادی.

به همین جهت، نیازهای معنوی از نظر شکل و کیفیت و ماهیت نیز تابع نیازهای مادی است. انسان در هر دوره ای به تناسب رشد ابزار تولید نیازهای مادی اش، شکل و رنگ و کیفیت ویژه ای دارد. نیازهای معنوی وی نیز که برخاسته از نیازهای مادی اوست، از نظر شکل و کیفیت و ویژگیها متناسب با نیازهای مادی است.

پس در حقیقت، میان نیازهای مادی و نیازهای معنوی دو نوع اولویت برقرار است: اولویت وجودی یعنی نیاز معنوی مولود نیاز مادی است، و دیگر اولویت ماهوی یعنی شکل و خصوصیت و چگونگی نیاز معنوی تابع شکل و خصوصیت و چگونگی نیاز مادی است.
در کتاب ماتریالیسم تاریخی تألیف " پ. رویان " از کتاب تفکرات فلسفی " هایمن لوی " صفحه 92 چنین نقل می کند: " راه مادی زندگی بشر وی را بر آن داشت که تئوریهایی بر طبق وسایل رفع احتیاجات مادی زمان، راجع به دنیا (جهان بینی) و اجتماع و هنر و اخلاق و سایر معنویات که از همین راه مادی و تولید ناشی شده بودند، بیان نماید ". از این رو طرز داوری علمی، تفکر فلسفی، ذوق و احساس زیبایی و هنر، ارزیابی اخلاقی، گرایش مذهبی هر فرد تابع طرز معاش اوست. اینجاست که وقتی که این اصل در مورد فرد پیاده می شود به این صورت ادا می شود: بگو چه می خورد تا بگویم چه فکر می کند. و اگر در سطح جامعه پیاده شود گفته می شود: بگو درجه رشد ابزار تولید چیست و بگو چه روابط اقتصادی میان افراد جامعه حکمفرماست تا بگویم چه ایدئولوژی و چه فلسفه و چه اخلاق و چه مذهبی در آن جامعه وجود دارد.

نقطه مقابل نظریه تقدم نیازهای مادی بر نیازهای معنوی، نظریه اصالت نیازهای معنوی است. طبق این نظریه هر چند در فرد انسان نیازهای مادی از نظر زمانی زودتر جوانه می زند و خود را نشان می دهد - چنانکه از حال کودک پیداست که از آغاز تولد در جستجوی شیر و پستان مادر است - ولی به تدریج نیازهای معنوی که در سرشت انسان نهفته است، می شکفند بطوریکه در سنین رشد و کمال، انسان نیازهای مادی خویش را فدای نیازهای معنوی می کند. به تعبیر دیگر، لذتهای معنوی در انسان، هم اصیل است و هم نیرومندتر از لذتها و جاذبه های مادی. انسان به هر اندازه آموزش و پرورش انسانی بیابد، نیازهای معنوی و لذتهای معنوی و بالاخره حیات معنوی اش، نیازها و لذتها و حیات مادی اش را تحت تأثیر قرار می دهد. جامعه نیز چنین است، یعنی در جامعه های بدوی نیازهای مادی بیش از نیازهای معنوی حکومت دارد. ولی به هر اندازه جامعه متکامل تر گردد، نیازهای معنوی ارزش و تقدم می یابند و به صورت هدف انسانی درمی آیند و نیازهای مادی را تحت الشعاع قرار داده و در حد وسیله تنزل می دهند.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین