حضرت علی (ع) تنها کسی بود که خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای او مشروع بود. اما ایشان بعد از رسول خدا (ص) 25 سال خانه نشین بودند. و بعد از گذشت این مدت ، (که سر مردم به سنگ خورده و ثمره جهالت خود را چشیدند ) با اقبال و فشار مردمی، حکومت را پذیرفتند. از اینجا درس گرفته ایم که بدون اقبال مردمی، مردان خدا حکومت تشکیل نمی دهند. بعد از تشکیل حکومت حضرت، زیاده خواهان داخلی در کنار طاغوتیان خارجی، شروع به سنگ اندازی در جلوی پای حکومت مشروع کردند. حرکت های آنها، تا زمانی که از خط قرمزها عبور نکرده بود، تحمل می شد و با صبر و بردباری از کنار آن گذشته می شد. اما آنجا که این زیاده خواهی ها، خط قرمزها را پشت سر گذاشت، وظیفه حاکم مقابله بود. حاکم نمی تواند حکومت را قبول کند اما از کنار دزدی بیت المال و کشتن سربازان حکومتی و غصب سرزمین و ... گذشت کند. که اینجا سخن از حق شخص حاکم نیست. بلکه وظیفه حاکم است که آشوب طلبان را بر سر جای خود بنشاند. پس از بررسی تاریخ و عمل حضرت علی (ع) دو نکته روشن می شود. 1-حکومت الهی ، متکی به حمایت مردم است. 2-حکومت الهی، در مقابل زیاده خواهان سر تسلیم فرود نمی آورد. هر چند آنها خود را در پشت شعارهای زیبا مخفی کرده باشند. این برهه تاریخی را اگر در انقلاب خود شبیه سازی کنیم، می بینیم که مردم با اقبال و حمایت همه جانبه ، خواستار تشکیل حکومت اسلامی شدند. و در نتیجه حکومت تشکیل شد. در مرحله بعد، زیاده خواهان داخلی و طاغوتیان خارجی را می بینیم که قصد براندازی حکومت را دارند تا به منافع نا به جای خود برسند. و طبیعتا این ها نیز غرض و خواست خود را در پشت شعارهای زیبا مخفی می کنند. شعارهایی که به تنوع طیف ها متفاوت است. اگر دیروز پیراهن عثمان و مجالس روضه معاویه عده ای را علیه حکومت حق تحریک می کرد، امروز غول های رسانه ای و بلندگوهای استکباری این نقش را به عهده گرفته اند. و با سیاست هیتلری آن قدر یک دروغ را تکرار می کنند، تا بتوانند عده ای را فریب دهند. وقتی جمعیت های میلیونی شرکت کننده در راهپیمایی ها، در صد های بالای مشارکت در انتخابات ها، شور و عشق زائد الوصف مردم در استقبال از رهبری و ... دیده نمی شود و عده ای خود را مردم می نامند و دائم از طرف مردم سخن می گویند که ... . شاید تصور شود که این قسمت زیاد به سوال مربوط نبود. اما ذکرش لازم بود. تا این فرض تکراری، آن قدر تکرار نشود که جلوی دیدن حقیقت را بگیرد. اما برای جواب به سوال، ظاهرا تکیه به درس اولی است که از تجربه تاریخی شیعه گرفته شده است. در این تجربه چه می بینیم؟ طبق آنچه در تاریخ ثبت است و در بالا به آن اشاره شد ، ما با این مواجه هستیم که مسلمانان موظف به حمایت از حاکم مشروع هستند تا او بتواند حکومت را تشکیل دهد. یعنی بیشتر از آنکه حق مردم، از این قسمت تاریخ درس گرفته شود، تکلیف مردم استفاده می شود. مقبولیت مردمی حکومت، روی دیگر سکه ای است که یک طرفش، پایبندی مردم به بیعت خویش است. مردم نمی توانند ادعای مسلمانی کنند، و به خواست خداوند تمکین نکنند. آیا خنده دار نیست که بگوییم: ما به دستور خدا حکومت تشکیل می دهیم، اما خدا باید میل و سلیقه ما را عملی کند؟ تا اینجا روشن می شود که اگر جامعه، جامعه دینی و اسلامی باشد، هیچ فرضی برای رد حکومت اسلامی وجود ندارد. و هر کسی از مردم که از حکومت حمایت نکند، گناهکار است. اینجا بلکه سخن از وظیفه ای است که باید به آن عمل شود. نه سلیقه ما که بر دستور خدا ترجیح داشته باشد! پس فرض باقی مانده در مخالفت با حکومت این است که: جامعه به اسلام پایبند نیست و در نتیجه از حکومت حمایت نمی کند. در اینجا برای حاکم دو فرض است: یا حاکم همان حاکم مشروع است، که نقطه اتکا و قدرت در این نوع حکومت مردم هستند، و اگر مردم نباشند ، کسی نیست که بخواهد حکومت را به هر قیمتی حفظ کند. و چنین حاکمی هم ، کوچترین ظلم و اجحافی نمی کند. نهایت اینکه مانند امیر المومنین(ع) مردم را نفرین می کند که لایق خودشان نصیبشان شود و امثال معاویه بر گرده مردم سوار می شوند. و یا اینکه حاکم، حاکم مشروع و پای بند به دین نیست و در نتیجه سخن گفتن از تکلیف دینی او جایگاهی ندارد!
حضرت علی (ع) تنها کسی بود که خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای او مشروع بود. اما ایشان بعد از رسول خدا (ص) 25 سال خانه نشین بودند. و بعد از گذشت این مدت ، (که سر مردم به سنگ خورده و ثمره جهالت خود را چشیدند ) با اقبال و فشار مردمی، حکومت را پذیرفتند. از اینجا درس گرفته ایم که بدون اقبال مردمی، مردان خدا حکومت تشکیل نمی دهند.
بعد از تشکیل حکومت حضرت، زیاده خواهان داخلی در کنار طاغوتیان خارجی، شروع به سنگ اندازی در جلوی پای حکومت مشروع کردند. حرکت های آنها، تا زمانی که از خط قرمزها عبور نکرده بود، تحمل می شد و با صبر و بردباری از کنار آن گذشته می شد. اما آنجا که این زیاده خواهی ها، خط قرمزها را پشت سر گذاشت، وظیفه حاکم مقابله بود. حاکم نمی تواند حکومت را قبول کند اما از کنار دزدی بیت المال و کشتن سربازان حکومتی و غصب سرزمین و ... گذشت کند. که اینجا سخن از حق شخص حاکم نیست. بلکه وظیفه حاکم است که آشوب طلبان را بر سر جای خود بنشاند.
پس از بررسی تاریخ و عمل حضرت علی (ع) دو نکته روشن می شود. 1-حکومت الهی ، متکی به حمایت مردم است. 2-حکومت الهی، در مقابل زیاده خواهان سر تسلیم فرود نمی آورد. هر چند آنها خود را در پشت شعارهای زیبا مخفی کرده باشند.
این برهه تاریخی را اگر در انقلاب خود شبیه سازی کنیم، می بینیم که مردم با اقبال و حمایت همه جانبه ، خواستار تشکیل حکومت اسلامی شدند. و در نتیجه حکومت تشکیل شد.
در مرحله بعد، زیاده خواهان داخلی و طاغوتیان خارجی را می بینیم که قصد براندازی حکومت را دارند تا به منافع نا به جای خود برسند. و طبیعتا این ها نیز غرض و خواست خود را در پشت شعارهای زیبا مخفی می کنند. شعارهایی که به تنوع طیف ها متفاوت است.
اگر دیروز پیراهن عثمان و مجالس روضه معاویه عده ای را علیه حکومت حق تحریک می کرد، امروز غول های رسانه ای و بلندگوهای استکباری این نقش را به عهده گرفته اند. و با سیاست هیتلری آن قدر یک دروغ را تکرار می کنند، تا بتوانند عده ای را فریب دهند.
وقتی جمعیت های میلیونی شرکت کننده در راهپیمایی ها، در صد های بالای مشارکت در انتخابات ها، شور و عشق زائد الوصف مردم در استقبال از رهبری و ... دیده نمی شود و عده ای خود را مردم می نامند و دائم از طرف مردم سخن می گویند که ... .
شاید تصور شود که این قسمت زیاد به سوال مربوط نبود. اما ذکرش لازم بود. تا این فرض تکراری، آن قدر تکرار نشود که جلوی دیدن حقیقت را بگیرد.
اما برای جواب به سوال، ظاهرا تکیه به درس اولی است که از تجربه تاریخی شیعه گرفته شده است. در این تجربه چه می بینیم؟
طبق آنچه در تاریخ ثبت است و در بالا به آن اشاره شد ، ما با این مواجه هستیم که مسلمانان موظف به حمایت از حاکم مشروع هستند تا او بتواند حکومت را تشکیل دهد. یعنی بیشتر از آنکه حق مردم، از این قسمت تاریخ درس گرفته شود، تکلیف مردم استفاده می شود.
مقبولیت مردمی حکومت، روی دیگر سکه ای است که یک طرفش، پایبندی مردم به بیعت خویش است. مردم نمی توانند ادعای مسلمانی کنند، و به خواست خداوند تمکین نکنند. آیا خنده دار نیست که بگوییم: ما به دستور خدا حکومت تشکیل می دهیم، اما خدا باید میل و سلیقه ما را عملی کند؟
تا اینجا روشن می شود که اگر جامعه، جامعه دینی و اسلامی باشد، هیچ فرضی برای رد حکومت اسلامی وجود ندارد. و هر کسی از مردم که از حکومت حمایت نکند، گناهکار است. اینجا بلکه سخن از وظیفه ای است که باید به آن عمل شود. نه سلیقه ما که بر دستور خدا ترجیح داشته باشد!
پس فرض باقی مانده در مخالفت با حکومت این است که: جامعه به اسلام پایبند نیست و در نتیجه از حکومت حمایت نمی کند.
در اینجا برای حاکم دو فرض است: یا حاکم همان حاکم مشروع است، که نقطه اتکا و قدرت در این نوع حکومت مردم هستند، و اگر مردم نباشند ، کسی نیست که بخواهد حکومت را به هر قیمتی حفظ کند. و چنین حاکمی هم ، کوچترین ظلم و اجحافی نمی کند. نهایت اینکه مانند امیر المومنین(ع) مردم را نفرین می کند که لایق خودشان نصیبشان شود و امثال معاویه بر گرده مردم سوار می شوند.
و یا اینکه حاکم، حاکم مشروع و پای بند به دین نیست و در نتیجه سخن گفتن از تکلیف دینی او جایگاهی ندارد!
- [سایر] مبنای حکومت علوی مشروعیت است یا مقبولیت؟
- [سایر] رابطه مقبولیت و مشروعیت در حکومت دینی بویژه در نظریه ولایت فقیه چگونه است؟
- [سایر] رابطه حکومت اسلامی با کشور غیر مسلمان باید چگونه باشد؟
- [سایر] قانون حکومت جمهوری اسلامی ایران دربارة متعه چیست؟ آیا ثبت آن از لحاظ قانون لازم است؟
- [سایر] آیا آیه و روایتی که تشکیل حکومت اسلامی را لازم یا واجب بداند وجود دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا بر حکومت اسلامی لازم است که از ترویج گناه مثل بی حجابی جلوگیری نماید؟
- [سایر] آیا آیه و روایتی که تشکیل حکومت اسلامی را لازم یا واجب بداند وجود دارد؟
- [سایر] آیا اسلام در درون خود جمهوریت دارد؟ اگر دارد، در کلمه جمهوری اسلامی جمهوری اضافه است و به جای آن باید می گفتن حکومت اسلامی، اگر در درون خود جمهوریت ندارد، پس اسلام ناقص است.
- [سایر] سلام ،آزادی جنسی تا چه حدی در حکومت اسلامی رواست؟(به خصوص در حکومت اسلامی ایران)؟
- [سایر] معنای حکومت اسلامی چیست؟ آیا حکومت در جامعه ما اسلامی است؟
- [آیت الله مظاهری] زمینهایی که در اصل آباد بوده مانند جنگلها و نیزارها ملک حکومت اسلامی است و هر کس در آن تصرّف و اصلاح نماید مالک میشود مگر آنکه حکومت اسلامی منع نماید.
- [آیت الله مظاهری] علفها و بوتههای بیابان و ماهیهای دریاها و رودخانهها و پرندگان هوا و حیوانات صحرا و مانند اینها ملک حکومت اسلامی است ولی اگر کسی آنها را تصرّف کند مالک میشود مگر اینکه حکومت اسلامی جلوگیری نماید.
- [آیت الله مظاهری] آنچه که در زمینهای موات باشد مانند بوته و درخت و سنگ و معدن و غیره، مانند خود زمین ملک حکومت اسلامی است ولی اگر کسی در آنها تصرّف کند مالک میشود مگر آنکه حکومت اسلامی ممانعت نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر حکومت اسلامی معدنی را استخراج کند خمس به آن تعلق نمی گیرد.
- [آیت الله مظاهری] اگر کافر ذمّی زمینی را از مسلمان بخرد باید خمس آن را به حکومت اسلامی بدهد و همچنین اگر خانه یا مغازه و مانند اینها را بخرد باید خمس زمین آن را بدهد و اگر خمسش را ندهد و به مسلمان دیگری بفروشد و یا مسلمانی آن زمین را از او ارث ببرد، بر مسلمان واجب است که خمس آن زمین را بدهد.
- [آیت الله سبحانی] اگر حکومت اسلامی معدنی را استخراج کند، خمس به آن تعلق نمی گیرد. 3 گنج
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که در جامعه اسلامی زندگی می کند و از اعتقادات او خبر نداریم، پاک است و جستجو و تفتیش لازم نیست و نیز در جوامع غیر اسلامی چنانچه افرادی باشند که معلوم نباشد مسلمان هستند یا کافر، پاکند.
- [آیت الله مظاهری] در صورت تشکیل حکومت اسلامی قاضی باید از طرف حاکم وقت منصوب باشد و اگر منصوب نباشد نباید قضاوت نماید.
- [آیت الله مظاهری] حکومت اسلامی در تعزیرات چنانکه میتواند تأدیب کند، میتواند جریمه مالی یا زندان یا تبعید و مانند اینها بنماید.
- [آیت الله مظاهری] زمینهایی که صاحب معیّنی ندارد و آثاری از آبادی در آن نیست چه در اصل بایر باشد مانند بیابانها و کوهها و درّهها و چه بعد از آباد شدن بایر شده باشد مثل زمینهایی که صاحبان آنها از آن اعراض کرده باشند ملک حکومت اسلامی است ولی اگر کسی آن را آباد کند مالک میشود مگر در صورتی که حکومت اسلامی ممانعت نماید.