فلسفه نماز آیات هنگام گرفتن خورشید و ماه چیست؟
تشریع نماز آیات در هنگام گرفتن خورشید و ماه دو نکته خاص دارد: 1- بطور کلّی خورشید و ماه و منظومه شمسی در نظر انسانها نظام شگفت انگیزی دارند، خورشید با اشعّه طلایی خود به کلّیّه جانداران و نباتات رشد و نموّ می بخشد، ماه با گردش منظّم و دقیق خود سیر زمان را اندازه گیری می کند و با انوار نقره فام خود از تیرگی شب کاسته، پهنه زمین را برای ما روشن می سازد. این آثار مهم، با عظمت شگرفی که آنها دارند، در گذشته در اذهان افراد ظاهر بین اثر گذاشته و در آنها این تصوّر را پیش آورده بود که آنها که بر حسب ظاهر، بر جهان جانداران و گیاهان و جمادات، با عظمت کامل حاکمیّت دارند، در سرنوشت انسان مؤثّر بوده و معبود یا خالق او می باشند و از همین راه بود که پرستش آفتاب و ماه پیش آمده و عدّه ای به ربوبیّت این اجرام نورانی معتقد شدند و خورشید و ماه را به جای (خدا) که حاکم مطلق بر تمام عالم هستی است، گذارده بودند. بزرگترین ضربه ای که قهرمان توحید، ابراهیم(علیه السلام) برعقیده این گروه وارد ساخت، از این راه بود که محکوم بودن این کرات را در برابر نظام و قوانین کلّی جهان به آن ها یادآور شد و افول (غروب نمودن و غایب گشتن) این اجرام درخشان را از انظار، گواه بر محکومیّت آنها گرفت: ( فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ الَّیْلُ رَءَا کَوْکَباً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَّمَا أَفَلَ قَالَ لَا اُحِبُّ الْأَفِلِینَ‌ *  فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَّمَا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَمْ یَهْدِنِی رَبِیّ لَأَکُوَنَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّآلِّینَ‌ *  فَلَمَّا رَءَا الْشَمْسَ بَازِغةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّآ أَفَلَتْ قَالَ یَقَوْمِ إِنِّی بِرِی‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ‌[انعام/76-78]  پس چون شب بر او پرده افکند ستاره ‌ای دید، گفت: این پروردگار من است. پس چون غروب کرد، گفت: من زوال پذیران را دوست ندارم. * پس (بار دیگر) چون ماه را در حال طلوع و درخشش دید، گفت: این پروردگار من است. پس چون غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود، قطعاً از گروه گمراهان می ‌بودم. * پس چون خورشید را برآمده دید گفت: اینست پروردگار من، این بزرگتر (از ماه و ستاره) است. امّا چون غروب کرد، گفت: ای قوم من! همانا من از آنچه برای خداوند شریک قرار می‌ دهید بیزارم.) زیرا (افول) این اجرام، بزرگترین نشانه محدودیّت آنهاست و موجود محدود و محکوم که خود در چنگال دیگری است و حتّی در نورافشانی خود بر پهنه هستی اختیاری از خود ندارد، گواه بر عدم ربوبیّت و دلیل بر مخلوق بودن اوست. کسوف و خسوف (گرفتن خورشید و ماه) نیز نشانه دیگری از مخلوق بودن و محدود بودن آنها در برابر آفریدگار جهان است و می رساند که آنان در رساندن فیض و پخش اشعّه و انوار خود به سایر موجودات، کوچکترین اختیاری از خود ندارند و لذا گاهی موجود دیگری در برابر آنها قدم علم می کند و آنها را از کار و عمل خود باز می دارد. بنابر این کسوف و خسوف خورشید و ماه، بهترین راهنما بر مخلوق بودن و محدودیّت آنها در برابر اراده مطلقی است که بر جهان هستی حکمفرماست. در لحظه ای که ما با حادثه خسوف و کسوف روبه رو می گردیم - حادثه ای که ما را به محکوم بودن این اجرام در برابر یک اراده قاهر غالب هدایت می کند، حادثه ای که در دل ما ایمان و اعتراف به آفریدگار ایجاد می نماید که همه جهان، از آن جمله خورشید و ماه، در قبضه قدرت او هستد - شایسته و لازم است که ایمان قلبی خود را در این لحظه در قابل عمل ریخته، با خواندن نماز آیات و نهادن پیشانی به آستان قدّس پروردگار جهان، عقیده و اعتراف باطنی خود را ابراز نماییم. چنان که قهرمان توحید حضرت ابراهیم(علیه السلام) پس از آن که از اُفول این اجرام درخشان همان نتیجه را گرفت که ما از گرفتن خورشید و ماه می گیریم، بلافاصله چنین گفت: (اِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الاَرْضَ حَنِیفاً وَ مَا اَنَا مِنَ الْمُشْرِکَینَ[انعام/79] من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمان ها و زمین را آفریده، من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم). 2- علاوه بر این، در مواردی که اوضاع تازه و احیاناً وحشتناک و غیر عادّی در آسمان رخ می دهد، عدّه ای از مردم به یک سلسله امور خرافی پناه برده و این اعمال را در رفع این حادثه مؤثّر می دانند، اسلام با واجب ساختن نماز آیات به هنگام کسوف و خسوف، مردم را از توجّه به اوهام و خرافات بازداشته و عقول و افکار آنها را به نقطه ای که سرچشمه تمام حوادث گیتی است متوجّه ساخته است. بعلاوه، در برابر این حوادث وحشتناک به انسان آرامش و امنیّت خاطر می بخشد. * با اندکی ویرایش، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی، بخش معارف اسلامی.
عنوان سوال:

فلسفه نماز آیات هنگام گرفتن خورشید و ماه چیست؟


پاسخ:

تشریع نماز آیات در هنگام گرفتن خورشید و ماه دو نکته خاص دارد:

1- بطور کلّی خورشید و ماه و منظومه شمسی در نظر انسانها نظام شگفت انگیزی دارند، خورشید با اشعّه طلایی خود به کلّیّه جانداران و نباتات رشد و نموّ می بخشد، ماه با گردش منظّم و دقیق خود سیر زمان را اندازه گیری می کند و با انوار نقره فام خود از تیرگی شب کاسته، پهنه زمین را برای ما روشن می سازد.

این آثار مهم، با عظمت شگرفی که آنها دارند، در گذشته در اذهان افراد ظاهر بین اثر گذاشته و در آنها این تصوّر را پیش آورده بود که آنها که بر حسب ظاهر، بر جهان جانداران و گیاهان و جمادات، با عظمت کامل حاکمیّت دارند، در سرنوشت انسان مؤثّر بوده و معبود یا خالق او می باشند و از همین راه بود که پرستش آفتاب و ماه پیش آمده و عدّه ای به ربوبیّت این اجرام نورانی معتقد شدند و خورشید و ماه را به جای (خدا) که حاکم مطلق بر تمام عالم هستی است، گذارده بودند.

بزرگترین ضربه ای که قهرمان توحید، ابراهیم(علیه السلام) برعقیده این گروه وارد ساخت، از این راه بود که محکوم بودن این کرات را در برابر نظام و قوانین کلّی جهان به آن ها یادآور شد و افول (غروب نمودن و غایب گشتن) این اجرام درخشان را از انظار، گواه بر محکومیّت آنها گرفت:
( فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ الَّیْلُ رَءَا کَوْکَباً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَّمَا أَفَلَ قَالَ لَا اُحِبُّ الْأَفِلِینَ‌ *  فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَّمَا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَمْ یَهْدِنِی رَبِیّ لَأَکُوَنَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّآلِّینَ‌ *  فَلَمَّا رَءَا الْشَمْسَ بَازِغةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّآ أَفَلَتْ قَالَ یَقَوْمِ إِنِّی بِرِی‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ‌[انعام/76-78]  پس چون شب بر او پرده افکند ستاره ‌ای دید، گفت: این پروردگار من است. پس چون غروب کرد، گفت: من زوال پذیران را دوست ندارم. * پس (بار دیگر) چون ماه را در حال طلوع و درخشش دید، گفت: این پروردگار من است. پس چون غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود، قطعاً از گروه گمراهان می ‌بودم. * پس چون خورشید را برآمده دید گفت: اینست پروردگار من، این بزرگتر (از ماه و ستاره) است. امّا چون غروب کرد، گفت: ای قوم من! همانا من از آنچه برای خداوند شریک قرار می‌ دهید بیزارم.)

زیرا (افول) این اجرام، بزرگترین نشانه محدودیّت آنهاست و موجود محدود و محکوم که خود در چنگال دیگری است و حتّی در نورافشانی خود بر پهنه هستی اختیاری از خود ندارد، گواه بر عدم ربوبیّت و دلیل بر مخلوق بودن اوست.

کسوف و خسوف (گرفتن خورشید و ماه) نیز نشانه دیگری از مخلوق بودن و محدود بودن آنها در برابر آفریدگار جهان است و می رساند که آنان در رساندن فیض و پخش اشعّه و انوار خود به سایر موجودات، کوچکترین اختیاری از خود ندارند و لذا گاهی موجود دیگری در برابر آنها قدم علم می کند و آنها را از کار و عمل خود باز می دارد.

بنابر این کسوف و خسوف خورشید و ماه، بهترین راهنما بر مخلوق بودن و محدودیّت آنها در برابر اراده مطلقی است که بر جهان هستی حکمفرماست.

در لحظه ای که ما با حادثه خسوف و کسوف روبه رو می گردیم - حادثه ای که ما را به محکوم بودن این اجرام در برابر یک اراده قاهر غالب هدایت می کند، حادثه ای که در دل ما ایمان و اعتراف به آفریدگار ایجاد می نماید که همه جهان، از آن جمله خورشید و ماه، در قبضه قدرت او هستد - شایسته و لازم است که ایمان قلبی خود را در این لحظه در قابل عمل ریخته، با خواندن نماز آیات و نهادن پیشانی به آستان قدّس پروردگار جهان، عقیده و اعتراف باطنی خود را ابراز نماییم.

چنان که قهرمان توحید حضرت ابراهیم(علیه السلام) پس از آن که از اُفول این اجرام درخشان همان نتیجه را گرفت که ما از گرفتن خورشید و ماه می گیریم، بلافاصله چنین گفت: (اِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الاَرْضَ حَنِیفاً وَ مَا اَنَا مِنَ الْمُشْرِکَینَ[انعام/79] من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمان ها و زمین را آفریده، من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم).

2- علاوه بر این، در مواردی که اوضاع تازه و احیاناً وحشتناک و غیر عادّی در آسمان رخ می دهد، عدّه ای از مردم به یک سلسله امور خرافی پناه برده و این اعمال را در رفع این حادثه مؤثّر می دانند، اسلام با واجب ساختن نماز آیات به هنگام کسوف و خسوف، مردم را از توجّه به اوهام و خرافات بازداشته و عقول و افکار آنها را به نقطه ای که سرچشمه تمام حوادث گیتی است متوجّه ساخته است. بعلاوه، در برابر این حوادث وحشتناک به انسان آرامش و امنیّت خاطر می بخشد.


* با اندکی ویرایش، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی، بخش معارف اسلامی.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین