اگه باهاش حرف نزنم خودکشی می کنه، زندگی خودم راچکارکنم؟
من دختری 17 ساله ام و یک سال و نیم هست که با یه پسری دوست شدم که در حد بسیار زیادی وابسته ی منه. منم خیلی دوستش داشتم ولی بعد از یه مدتی به خاطر اخلاق بچه گونش از چشمم افتاد و دیگر هیچ علاقه ای به او ندارم اما اون خیلی وابسته به من شده مدتیه اخلاقم نسبت به ایشون سرد شده چون دوستش ندارم. اوهم متوجه اینکه دیگه نمی خوام کنارش باشم، شده بود. تا اینکه یه هفته پیش خودکشی کرد و راهی بیمارستان شد ولی خدا را شکر مشکلی پیش نیامد. من خیلی عذاب وجدان دارم ایشون به من وابسته شده. به خاطر اینکه بلایی سر خودش نیاره مجبورم باهاش حرف بزنم. سنشون خیلی پایین است، ما قرار بود بعد از عید نامزد کنیم . اصلا هم موقعیتش خوب نیست .و فقط 19 سالشه و دانشجو. بسیار هم افسردگی داره چند بار هم دکتر رفت. حتی من هم یه خاطر اون افسردگی گرفتم. نمیدونم باید با او چه کار کنم . و از طرفی من خاستگار های بسیاری دارم به خاطر اون همه را رد کردم و حالا لطمه دیدم. کمکم کنید که با زندگیم چیکار کنم و چه طور اورا از خودم دور کنم؟ خدمت شما عرض کنم مشخص نیست شما با چه هدفی و نیتی با یک فردی یک سال و نیم دوست هستید، اگر واقعا برای ازدواج بود شما بهتر بود به محض آشنایی و علاقه کم با خودکنترلی و خویشتن داری وارد مسیر طبیعی انتخاب می شدید به عبارت دیگر ایشان اقدام به خواستگاری رسمی و بعد با یک گفت و سطحی و آشنایی خانواده ها شما به یک تحقیقات دقیق محلی و میدانی از خانواده ایشان و ضعیت ارتباطی و نحوه رشد شخصیت ایشان با خبر می شدید از طرفی نظر اساتید دانشگاه ، پیشرفت تحصیلی ، توصیف همکلاسی ها و دوستان ایشان نسبت به شخصیت ایشان و آنچه که در این مدت از ایشان اطلاع داشته و دارند را می گرفتید. یکی از موضوعات دیگر  وضعیت کاری ، میزان مسؤولیت پذیری ، رابطه با همکاران و هزاران موضوع دیگری که در یک پیوند زناشویی منطقی و پایدار و عاقلانه لازم است . متاسفانه شما فقط و فقط دچار یک نوع وابستگی غیر منطقی که هیچ هدف و مقصد منطقی نداشته وارد شده اید و طرف مقابل شما هم به دلیل مشکلات شخصیتی از طرف شما طرد شده است و طرد شدن همانا و اقدام به پاک کردن صورت مسأله همانا.
عنوان سوال:

اگه باهاش حرف نزنم خودکشی می کنه، زندگی خودم راچکارکنم؟


پاسخ:

من دختری 17 ساله ام و یک سال و نیم هست که با یه پسری دوست شدم که در حد بسیار زیادی وابسته ی منه. منم خیلی دوستش داشتم ولی بعد از یه مدتی به خاطر اخلاق بچه گونش از چشمم افتاد و دیگر هیچ علاقه ای به او ندارم اما اون خیلی وابسته به من شده مدتیه اخلاقم نسبت به ایشون سرد شده چون دوستش ندارم. اوهم متوجه اینکه دیگه نمی خوام کنارش باشم، شده بود. تا اینکه یه هفته پیش خودکشی کرد و راهی بیمارستان شد ولی خدا را شکر مشکلی پیش نیامد. من خیلی عذاب وجدان دارم ایشون به من وابسته شده. به خاطر اینکه بلایی سر خودش نیاره مجبورم باهاش حرف بزنم. سنشون خیلی پایین است، ما قرار بود بعد از عید نامزد کنیم . اصلا هم موقعیتش خوب نیست .و فقط 19 سالشه و دانشجو. بسیار هم افسردگی داره چند بار هم دکتر رفت. حتی من هم یه خاطر اون افسردگی گرفتم. نمیدونم باید با او چه کار کنم . و از طرفی من خاستگار های بسیاری دارم به خاطر اون همه را رد کردم و حالا لطمه دیدم. کمکم کنید که با زندگیم چیکار کنم و چه طور اورا از خودم دور کنم؟

خدمت شما عرض کنم مشخص نیست شما با چه هدفی و نیتی با یک فردی یک سال و نیم دوست هستید، اگر واقعا برای ازدواج بود شما بهتر بود به محض آشنایی و علاقه کم با خودکنترلی و خویشتن داری وارد مسیر طبیعی انتخاب می شدید به عبارت دیگر ایشان اقدام به خواستگاری رسمی و بعد با یک گفت و سطحی و آشنایی خانواده ها شما به یک تحقیقات دقیق محلی و میدانی از خانواده ایشان و ضعیت ارتباطی و نحوه رشد شخصیت ایشان با خبر می شدید از طرفی نظر اساتید دانشگاه ، پیشرفت تحصیلی ، توصیف همکلاسی ها و دوستان ایشان نسبت به شخصیت ایشان و آنچه که در این مدت از ایشان اطلاع داشته و دارند را می گرفتید. یکی از موضوعات دیگر  وضعیت کاری ، میزان مسؤولیت پذیری ، رابطه با همکاران و هزاران موضوع دیگری که در یک پیوند زناشویی منطقی و پایدار و عاقلانه لازم است . متاسفانه شما فقط و فقط دچار یک نوع وابستگی غیر منطقی که هیچ هدف و مقصد منطقی نداشته وارد شده اید و طرف مقابل شما هم به دلیل مشکلات شخصیتی از طرف شما طرد شده است و طرد شدن همانا و اقدام به پاک کردن صورت مسأله همانا.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین