من دختری 19 ساله هستم که از یازده سالگی( درست از زمانی که به بلوغ رسیدم) عاشق شخصی که چهار سال از من بزرگتر است شدم. دو سال سعی کردم این حس رو مخفی کنم. حتی با اینکه خیلی خیلی کم میدیدمش ولی حتی خیلی شبها از فکرش خواب نمیرفتم! خلاصه دو سال بعد با هم صحبت کوتاهی ( تنهایی) داشتیم. بعدا رابطه مان بیشتر و بیشتر شد حتی گاهی اوقات 4 ساعت بی وقفه با تلفن باهاش صحبت می کردم، مادرم مرا تهدید کرد که اگر به رابطه با او ادامه دهم به پدرم میگوید! من تظاهر کردم که باهاش به هم زدم و کمی ازش فاصله گرفتم ولی چیزی که انکار ناپذیر بود این بود که من یک لحظه هم بدون او آرامش نداشتم. در طول رابطه 3 یا 4 بار در حدود یکسال و نیم. بیشتر ندیدمش. خیلی حرفهای عاشقانه و قول های ازدواج به هم داده بودیم که یکدفعه او عوض شد و گفت که بهتر است جدا شویم. حتی برای فراموش کردنش دست به رابطه های دیگر زدم حتی رابطه با همجنس. حالا طرف خودش برگشته و میگه که متاسفه ولی نمیتونه با من ازدواج کنه چون من با پسرای دیگه بودم! و اینکه خانوادش به دلیل مشکلات نمی توانند به خواستگاری من بیایند و خانواده اش مخالفند. من هنوز خیلی عاشقشم و وقتی فهمیدم سال قبل نامزد کرده بوده داغون شدم. خانوادش اصرار دارن ازدواج کنه و من میدونم که دیر یا زود از من جدا میشه و میدونم هرگز نمیتونم فراموشش کنم همونطور که از 11 سالگی تا حالا نتونستم. بیایید مساله را طور دیگری بررسی نماییم. در زندگی همه انسانها گاهی این اتفاق پیش می آید که به آنچه می خواهند نمی رسند کافی است شما، کمی به گذشته خود و دیگر دوستان مراجعه کنید این مطلب را تصدیق خواهید کرد. پس وجود شکست در زندگی دنیایی قطعی است. مهم این است که ما با شکست های زندگی چگونه روبرو شویم. و بی دلیل (رخداد ها ) را به (بحران) تبدیل نکنیم. هر چقدر بااین رخداد ها عقلانی تر رفتار کنیم تحمل آنها برایمان آسان تر وراههای بعدی روشن تر خواهد شد و هر چقدر به شکست ها رنگ و لعاب عاطفی بدهیم روانمان آزرده ترومسیر آینده را تاریکتر خواهیم دید. از خودتان سوال کنید: - آیا من اولین و تنهاترین کسی هستم که با چنین رخدادی روبرو شده است؟ اگر جواب منفی است چگونه دیگران با چنین رخداد هایی عاقلانه کنار می آیند؟ - آیاکسی مرا مجبور کرده که ( با جواب رد بقیه زندگی خودم را تیره و تار ببینم) یا خودم با اختیار خودم این کار را دارم انجام می دهم؟ پس اگر خودم تصمیم گیرنده ام چرا فکر می کنم (بهترین موقعیت هایم را از دست داده ام )؟ - آیا عشق و محبت (فقط) و (باید) در مورد یک نفر و یک بار در زندگی تکرار شود؟ در پایان نظرتان را به نکاتی جلب می کنم: 1- این مطلب را روزی چند بار با خود تکرار کنید: اگر به خدا اعتقاد دارم و می دانم مسبب الاسباب اوست پس چرا بر روی این آیه مبارک و نوید بخش قرآن توجه نکنم که هر که ( تقوا پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او قرار خواهد داد) و ( یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب) پس از جایی که گمان نمی کنم خداوند به من روزی خواهد داد. 2- ممکن است برای رهایی از فشارهایی که این روزها تحمل می کنید تلاش زود هنگامی برای پر کردن این خلا بوجود آمده نموده و دست به رابطه جدیدی با شخص دیگری بزنید. ولی ما آنرا توصیه نمی کنیم چرا که از لحاظ روان شناسی این روزها شناخت و افکار شما درگیر شده است لذا تصمیم مناسبی را احتمالا اتخاد نخواهید کرد و پشیمانی های بعدی سراغتان خواهد آمد.بدین منظور چند ماه هیچ اقدام جدی در این زمینه انجام ندهید و بعد از آن به همراه یک یار مشاور مساله را پیش بگیرید. 3- از لحاظ روان شناسی یکی از علل ابتلا به افسردگی در جوانان، شکست های عاطفی است که در این زمینه، افراد به ناارزنده سازی هایی دست می زنند و تمام داشته های مثبت خود را قربانی این رویداد می نمایند. برای اینکه شما جزو این دست آدم ها نباشید لازم است به فعالیت های مثبت و تقویت کننده و لذت بخشی که قبل از این ماجرا برایتان مطرح بود روی بیاورید. و از ورزش ها، کوهنوردی ها و فعالیت های بدنی (علی رغم میلتان) حتما سود بجویید. در پایان مطالبی دیگری هم در این وابستگی ها پیشنهاد می کنیم که دیدن و انجام آن مفید خواهد بود. 1- سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و... و آنها را محو کنید. 2- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل ممکن است متحمل شدن را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند . شما با تهیه لیستی از نقاط منفی ایشان که شامل دروغ ها و عدم پایبندی و تعهد به عشق و علاقه و مشکلاتی که الان و بعد از ازدواج با ایشان برای شما ایجاد خواهد کرد را بنویسید و هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس ناراحتی و یا به عبارتی تنفر از ایشان ایجاد شود 3- درباره امتیازات این جدایی و خوبی های جدا شدن از ایشان نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان ازدواج نکرده اید مطالبی را یاد داشت کنید. 4 - در حال حاضر به هیچ وجه اقدام به ازدواج نکنید زیرا ممکن است انگیزه انتقام جویی و یا با هدف بهتر شدن وضعیت روحیتان و نه با هدف عشق و علاقه منطقی این ازدواج صورت بگیرد پس سعی کنید حداقل دوماه با انجام این تکنیک ها افکار و تصاویر مربوط به ایشان را از ذهنتان پاک کنید به حدی که اصلا تصویر ذهنی ایشان را به خاطر نیاورید و بعد هم حتما با یک مشاوره برای کمک به یک ازدواج عاقلانه کمک بگیرید. 5- سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه، نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید. 6- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از این تکنیک را باید با دقت ارسال فرمایید. 7- ساعات و لحضاتی که شما ارتباط داشته اید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید. 8- هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، باعجله از آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید. 9- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید. 10 - شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد.
من دختری 19 ساله هستم که از یازده سالگی( درست از زمانی که به بلوغ رسیدم) عاشق شخصی که چهار سال از من بزرگتر است شدم. دو سال سعی کردم این حس رو مخفی کنم. حتی با اینکه خیلی خیلی کم میدیدمش ولی حتی خیلی شبها از فکرش خواب نمیرفتم! خلاصه دو سال بعد با هم صحبت کوتاهی ( تنهایی) داشتیم. بعدا رابطه مان بیشتر و بیشتر شد حتی گاهی اوقات 4 ساعت بی وقفه با تلفن باهاش صحبت می کردم، مادرم مرا تهدید کرد که اگر به رابطه با او ادامه دهم به پدرم میگوید! من تظاهر کردم که باهاش به هم زدم و کمی ازش فاصله گرفتم ولی چیزی که انکار ناپذیر بود این بود که من یک لحظه هم بدون او آرامش نداشتم. در طول رابطه 3 یا 4 بار در حدود یکسال و نیم. بیشتر ندیدمش. خیلی حرفهای عاشقانه و قول های ازدواج به هم داده بودیم که یکدفعه او عوض شد و گفت که بهتر است جدا شویم. حتی برای فراموش کردنش دست به رابطه های دیگر زدم حتی رابطه با همجنس. حالا طرف خودش برگشته و میگه که متاسفه ولی نمیتونه با من ازدواج کنه چون من با پسرای دیگه بودم! و اینکه خانوادش به دلیل مشکلات نمی توانند به خواستگاری من بیایند و خانواده اش مخالفند. من هنوز خیلی عاشقشم و وقتی فهمیدم سال قبل نامزد کرده بوده داغون شدم. خانوادش اصرار دارن ازدواج کنه و من میدونم که دیر یا زود از من جدا میشه و میدونم هرگز نمیتونم فراموشش کنم همونطور که از 11 سالگی تا حالا نتونستم.
بیایید مساله را طور دیگری بررسی نماییم. در زندگی همه انسانها گاهی این اتفاق پیش می آید که به آنچه می خواهند نمی رسند کافی است شما، کمی به گذشته خود و دیگر دوستان مراجعه کنید این مطلب را تصدیق خواهید کرد. پس وجود شکست در زندگی دنیایی قطعی است. مهم این است که ما با شکست های زندگی چگونه روبرو شویم. و بی دلیل (رخداد ها ) را به (بحران) تبدیل نکنیم. هر چقدر بااین رخداد ها عقلانی تر رفتار کنیم تحمل آنها برایمان آسان تر وراههای بعدی روشن تر خواهد شد و هر چقدر به شکست ها رنگ و لعاب عاطفی بدهیم روانمان آزرده ترومسیر آینده را تاریکتر خواهیم دید. از خودتان سوال کنید:
- آیا من اولین و تنهاترین کسی هستم که با چنین رخدادی روبرو شده است؟ اگر جواب منفی است چگونه دیگران با چنین رخداد هایی عاقلانه کنار می آیند؟
- آیاکسی مرا مجبور کرده که ( با جواب رد بقیه زندگی خودم را تیره و تار ببینم) یا خودم با اختیار خودم این کار را دارم انجام می دهم؟ پس اگر خودم تصمیم گیرنده ام چرا فکر می کنم (بهترین موقعیت هایم را از دست داده ام )؟
- آیا عشق و محبت (فقط) و (باید) در مورد یک نفر و یک بار در زندگی تکرار شود؟
در پایان نظرتان را به نکاتی جلب می کنم:
1- این مطلب را روزی چند بار با خود تکرار کنید: اگر به خدا اعتقاد دارم و می دانم مسبب الاسباب اوست پس چرا بر روی این آیه مبارک و نوید بخش قرآن توجه نکنم که هر که ( تقوا پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او قرار خواهد داد) و ( یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب) پس از جایی که گمان نمی کنم خداوند به من روزی خواهد داد.
2- ممکن است برای رهایی از فشارهایی که این روزها تحمل می کنید تلاش زود هنگامی برای پر کردن این خلا بوجود آمده نموده و دست به رابطه جدیدی با شخص دیگری بزنید. ولی ما آنرا توصیه نمی کنیم چرا که از لحاظ روان شناسی این روزها شناخت و افکار شما درگیر شده است لذا تصمیم مناسبی را احتمالا اتخاد نخواهید کرد و پشیمانی های بعدی سراغتان خواهد آمد.بدین منظور چند ماه هیچ اقدام جدی در این زمینه انجام ندهید و بعد از آن به همراه یک یار مشاور مساله را پیش بگیرید.
3- از لحاظ روان شناسی یکی از علل ابتلا به افسردگی در جوانان، شکست های عاطفی است که در این زمینه، افراد به ناارزنده سازی هایی دست می زنند و تمام داشته های مثبت خود را قربانی این رویداد می نمایند. برای اینکه شما جزو این دست آدم ها نباشید لازم است به فعالیت های مثبت و تقویت کننده و لذت بخشی که قبل از این ماجرا برایتان مطرح بود روی بیاورید. و از ورزش ها، کوهنوردی ها و فعالیت های بدنی (علی رغم میلتان) حتما سود بجویید.
در پایان مطالبی دیگری هم در این وابستگی ها پیشنهاد می کنیم که دیدن و انجام آن مفید خواهد بود.
1- سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و... و آنها را محو کنید.
2- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل ممکن است متحمل شدن را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند . شما با تهیه لیستی از نقاط منفی ایشان که شامل دروغ ها و عدم پایبندی و تعهد به عشق و علاقه و مشکلاتی که الان و بعد از ازدواج با ایشان برای شما ایجاد خواهد کرد را بنویسید و هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس ناراحتی و یا به عبارتی تنفر از ایشان ایجاد شود
3- درباره امتیازات این جدایی و خوبی های جدا شدن از ایشان نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان ازدواج نکرده اید مطالبی را یاد داشت کنید.
4 - در حال حاضر به هیچ وجه اقدام به ازدواج نکنید زیرا ممکن است انگیزه انتقام جویی و یا با هدف بهتر شدن وضعیت روحیتان و نه با هدف عشق و علاقه منطقی این ازدواج صورت بگیرد پس سعی کنید حداقل دوماه با انجام این تکنیک ها افکار و تصاویر مربوط به ایشان را از ذهنتان پاک کنید به حدی که اصلا تصویر ذهنی ایشان را به خاطر نیاورید و بعد هم حتما با یک مشاوره برای کمک به یک ازدواج عاقلانه کمک بگیرید.
5- سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه، نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید.
6- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از این تکنیک را باید با دقت ارسال فرمایید.
7- ساعات و لحضاتی که شما ارتباط داشته اید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید.
8- هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، باعجله از آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید.
9- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید.
10 - شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد.
- [سایر] بعد از ازدواج، چطور عشق قدیمیم را فراموش کنم؟
- [سایر] عشق های بی هدف را چگونه فراموش کنیم؟
- [سایر] برای فراموش کردن عشق های یک طرفه چه راهکاری وجود دارد؟
- [سایر] اگر کسی به عشقی نا فرجام دچار شده باشد ، می تواند با شخص مناسبی ازدواج کند تا از آن عشق رها شود و آن را فراموش کند ؟
- [سایر] حقیقت عشق چیست و چگونه می توان عشق حقیقی را از عشق غیرحقیقی باز شناخت؟
- [سایر] عشق انسانی چیست؟تفاوت عشق دروغین با واقعی در چیه؟چگونه انسان بفهمد که عاشق واقعی شده؟آیا آدمی اجازه عشق دارد؟عشق حتما باید به ازدواج ختم بشه؟
- [سایر] از چه راهی عشق مجازی را به عشق الهی و حقیقی تبدیل کنیم؟
- [سایر] چه کنیم که به همان میزان که عشق می ورزیم، به ما نیز عشق بورزند؟
- [سایر] آیا طرز تلقی دنیای غرب از عشق با تصور مردم مشرق زمین از عشق تفاوت دارد؟
- [سایر] سلام ای رفته ز چشم و جا گرفته در دل دردی ست که بی تو زندگی باید کرد ببخشید آقای مرادی وقت نکردم بیام. مشکلی برام پیش اومد.خیلی ناراحت شدم که نتونستم به موقع سالگرد برادر بزرگوارتون رو تسلیت بگم...بازهم به خودتون تسلیت عرض می کنم. مصیبت سختی است. خداوند صبر بدهد. این چند بیت را تقدیم می کنم: عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور عشق گاهی شور رستن در گیاه عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه ""عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی رمز هوشیاریست در مستی می"" عشق گاهی معجز قلب مریض رویش سبزینه ای در برگ ریز عشق گاهی شرم خورشید است در قاب غروب روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب عشق گاهی هق هق آرام اما بی صدا اشک ریز ذکر محبوب است در پیش خدا عشق گاهی طعم وصلت می دهد مزه ی شیرین وحدت می دهد عشق گاهی شوری هجران دوست تلخی هرگز ندیدن های اوست عشق گاهی یک سفر در شط شب عشق پاورچین نجوای دو لب عشق گاهی مشق های کودکیست حس بودن با خدا در سادگیست عشق گاهی کیمیای زندگیست عشق در گل راز ناپژمردگیست عشق گاهی بوی رفتن می دهد صوت شبناک تو را سر می دهد عشق گاهی نغمه ای در گوش شب عادتی شیرین به نجوای دو لب عشق گاهی می نشیند روی بام گاه با صد میل می افتد به دام عشق گاهی سر به روی شانه ای اشک ریز آخر افسانه ای عشق گاهی هم حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند عشق گاهی نو بهاری گاه پاییزی سرخ زرد! گاه لبخندی به لب های تو گاهی کوه درد عشق گاهی دست لرزان تو می گیرد درون دست خویش گاه مکتوب تورا ناخوانده می داند زپیش عشق گاهی راز پروانه است پیرامون شمع گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع عشق گاهی بوی یاس رازقی ساقدوش خانه ی بن بست یاد مادری عشق گاهی هم خجالت می کشد دستمال تر به پیشانی عالم می کشد عشق گاهی ناقه ی اندیشه ها را پی کند هفت منزل را تا رسیدن بی صبوری طی کند عشق گاهی هم نجاتت می دهد سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد عشق گاهی در عصا پنهان شود گاه بر آتش گلستان می شود عشق گاهی رود را خواهد شکافت فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت عشق گاهی خارج از ادراک هاست طعنه ی لولاک بر افلاک هاست عشق گاهی استخوانی در گلوست زخم مسماریست در پهلوی دوست عشق گاهی ذکر محبوب است بر نی های تیز گاه در چشمان مشکی اشک ریز عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند گاه میل لیلی اش با جام مجنون می کند عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای عشق گاهی چاه را منزل کند یوسفین دل را مطاع دل کند عشق گاهی هم به خون آغشته شد با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد عشق را گو هرچه می خواهد شود با تو اما عشق پیدا می شود بی تو اما عشق کی معنا شود...؟ ببخشید خداحافظ
- [آیت الله سیستانی] اگر یک سجده و تشهّد را فراموش کند ، باید برای تشهّد فراموش شده دو سجده سهو بجا آورد ؛ ولی برای سجده فراموش شده لازم نیست ، گر چه بهتر است .
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر یک سجده و تشهد را فراموش کند احتیاط واجب آن است که هر کدام را اول فراموش کرده اول قضا کند و اگر نداند کدام یک را اول فراموش کرده احتیاطاً یک سجده و بعد یک تشهد و بار دیگر یک سجده به جا می آورد، تا یقین کند سجده و تشهد رابه ترتیبی که فراموش کرده قضا کرده است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر چیزی را که رکن نیست فراموش کند ورکن بعد از آن را بجا آورد، مثلاً حمد را فراموش کند ومشغول رکوع شود، نمازش صحیح است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر یک سجده و تشهد را فراموش کند، میتواند هر یکی را که بخواهد اول قضا نماید، اگر چه بداند کدام اول فراموش شده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر فراموش کند که مسافر است، یا فراموش کند روزه مسافر باطل می باشد و در سفر روزه بگیرد، روزه او باطل است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر فراموش کند که مسافر است؛ یا فراموش کند که روزه مسافر باطل می باشد و در سفر روزه بگیرد؛ روزه او باطل است.
- [آیت الله سیستانی] اگر فراموش کند که مسافر است ، یا فراموش کند که روزه مسافر باطل میباشد و در سفر روزه بگیرد ، روزه او بنابر احتیاط باطل است .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر چیزی را که رکن نیست فراموش کند و رکن بعد از آن را بجا آورد ، مثلاً حمد را فراموش کند و مشغول رکوع شود ، نمازش صحیح است .
- [امام خمینی] اگر چیزی را که رکن نیست فراموش کند و رکن بعد از آن را بجا آورد، مثلا حمد را فراموش کند و مشغول رکوع شود، نمازش صحیح است.
- [آیت الله خوئی] اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است یا فراموش کند درصورتی که خود غاصب نباشد و با آن لباس نماز بخواند، نمازش صحیح است.