دختری هستم 17 ساله که دو سالی است عشق بی حاصلی عذابم میدهد. عشقی عظیم به یک دختر! بگذارید از اول بگویم. سال اول دبیرستان با وی آشنا شدم از همان اول برایم خاص بود. خیلی دوستش داشتم. اما سعی میکردم کتمان کنم. هر روز و شب بفکرش بودم، تمام دنیا من شده بود. حس میکردم او هم دوستم دارد. باهم صمیمیتر شدیم وقتی کنارم مینشست خیلی ذوق میکردم و احساس و آرامش خوبی داشتم. اسمش قلبم را میلرزاند. خدا میداند به امید دوباره با او بودن تابستان رو چگونه گذراندم. در دوم دبیرستان کنار من ننشست انگار اصلا مرا نمیبیند. خیلی عذاب میکشیدم وقتی با یکی دیگر صحبت میکرد. وی با دختری صمیمی شد که همان دختر با من هم دوست بود و فقط ازحرفهایی که عشقم به ایشان میگفت به من میگفت. جملاتی چون: عاشقت هستم، خیلی دوستت دارم، من خیلی وابسته تو شدم و ... . من فقط عذاب میکشدم از عشقی که عشقم نسبت به وی داشت. حتی دیگر اجازه نمیداد به وی دست بزنم. خلاصه تیر ماه پرسیدم چرا اینقدر اذیتم کردید. میگفت از رو لجبازی بوده من تو را دوست داشتم و تو تنهاترین حسم بودی و من تظاهر مییکردم که او را دوست دارم تا به تو حرص دهم، چون دوستت داشتم. نمیدانم چه کنم، سخنانش را باور کنم یا نه. و از طرفی دیگر چون میدانم این عشق هیچ عاقبتی ندارد چون هردو دختریم، میخواهم فراموشش کنم. اما نمیتوانم صبح چشمانم را که باز میکنم تا شب موقعی که چشمانم میبندم در ذهنم است. از دلتنگیاش روزی دو ساعت گریه میکنم. هر چه سعی میکنم دیگر فکر نکنم و رابطهام را قطع کنم نمیشود. شما را بخدا کمکم کنید؟ چگونه باید از این عشق بی حاصل راحت شوم. با سلام به شما پرسشگر عزیز! حقیقت این است که تا انسان خودش از خطرات یک کار افراطی آگاه نباشد و آن کار را به صلاح خود بداند نمی توان او را از آن کار منصرف نمود. پس ابتدا لازم است شما مطالبی را که ارائه می شود در اختیار فرد مذکور بگذارید تا به یکسری واقعیات پی ببرد و بعد در قدم بعدی خود تصمیم بر ترک اینگونه روابط افراطی بگیرد. قبل از ارائه راهکارها باید اصل مسأله را ریشه یابی کنیم و علل اینگونه رفتارها را کشف کنیم و سپس حد و حدود آن را با توجه به مسائل شرعی و یافته های روان شناختی مشخص کنیم. بدون تردید انسان دارای یک سلسله نیازهای مادی و غیرمادی است و رشد و کمال او نیز در گرو ارضای صحیح و به موقع این نیازهاست. یکی از مهمترین نیازهای انسان، نیازهای عاطفی است. انسان از بدو تولد تا پایان عمر باید عواطفش ارضا شود و الا دچار مشکل می شود. نیاز به محبت ورزیدن به دیگران و مورد محبت دیگران واقع شدن دقیقا یک نیاز عاطفی است. این نیاز در طی مراحل مختلف رشد و در مراحل گوناگون زندگی شکل های مختلفی پیدا می کند و در هر دوره ای به گونه ای متناسب با آن زمان باید ارضا شود. در دوره نوزادی از طریق والدین به خصوص مادر با بوسیدن نوزاد، در آغوش گرفتن او و نگاه های محبت آمیز مادر به او و با چسباندن او به خود نیاز کودک ارضا می شود. در این دوره تأمین نیازهای عاطفی کودک به اندازه نیازهای فیزیولوژیکی مانند آب و غذا و پوشاک برای رشد نوزاد ضرورت دارد. در دوره کودکی تأمین این نیاز توسط اعضای خانواده و همه کسانی که به نحوی با کودک ارتباط دارند تأمین می شود. در دوره نوجوانی از طریق دوستان و گروه همسالان و در دوره جوانی از طریق دوستان، خویشاوندان و همسر به این نیاز پاسخ داده می شود. روان شناسان علت وابستگی انسانها را به یکدیگر همین نیازهای عاطفی می دانند. اگر این نیازها از همان اول به طور صحیح و به موقع تأمین شود نوزاد، کودک و نوجوان وابستگی ایمن پیدا می کند و الا وابستگی ناایمن و مرضی در او شکل می گیرد یعنی در عین حال که به دیگران وابسته است ولی احساس امنیت کافی نیز نمی کند و مستعد انواع اختلالات روانی مانند بیماری های اضطرابی، افسردگی و... می شود و دیر یا زود به دامن یکی از این بیماری های روانی فرو می غلتند. گفتنی است اساس و پایه دوستی ها در سن نوجوانی و جوانی که با جذبه و شور زیادی همراه است، غالبا بر مبنای عواطف و احساسات شکل می گیرد و نه بر اساس منطق و عقل. مقدمه این دوستی ممکن است جاذبیت یک فرد از نظر ظاهری یا شخصیتی یا پاره ای از صفات اخلاقی باشد که او را برای فرد دیگر دوستداشتنی می سازد که توانسته در روح و روان او تأثیر عمیقی بگذارد و خلأ عاطفی اش را به وسیله آن پر کند. ماهیت این دوستی گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بی شائبه است، ولی امکان آلوده شدن آن به مسایل دیگر وجود دارد. زمانی که این علاقه به اوج خود می رسد، آنها را دچار سرگردانی می کند که اکنون چه باید بکنند. این سرگردانی ممکن است با بعضی آثار مخرب دیگری همراه شود. روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگی به دیگران از اساسی ترین نیازهای فردی است و بر رشد روانی جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد. در واقع دوستان برای فرد تکیه گاهی هستند که به او احساس امنیت می دهند. همسالان حکم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهای رفتاری را برای یکدیگر دارند. این کنشهای متقابل با دوستان باعث می شود که آنها احساسات و عقاید یکدیگر را هر چه بیشتر درک کنند و در برابر آن حساس باشند.[1] مرحله اجرائی، مرحله ای است که جوان می خواهد بهترین و ارزشمند ترین چیزی که دارد به دوست صمیمی خود هدیه کند و این یکی از ویژگی های مهم این مرحله است که اریکسون یکی از روانشناسان غرب، آن را مرحله صمیمت نام گذاری کرده است. جوان تمام هم و غم اش و فکر و اندیشه اش ، دوستی است که برای او ارزش و اهمیت قائل است به همین جهت است که روابط دوستانه اش بسیار زیاد است. بنابراین چنین حالتی در این دوران چندان غیرطبیعی نیست. لازم به ذکر است جوانانی که از روحیه عاطفی بیشتری برخوردارند و اجتماعی تر و خونگرم هستند تحت تأثیر احساسات و عواطف دیگران بیشتر واقع می شوند. علاقه و وابستگی به دوستان تا وقتی که موجب اخلال در برنامه زندگی و کاری انسان، مزاحمت با حقوق والدین، مشغولیت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ایمان نگردد اشکالی ندارد، بلکه اگر در راستای اصلاح و قوّت بخشیدن به این امور باشد بسیار خوب و مفید خواهد بود، البته بهترین سیاست در این مسائل، میانهروی است و زیادهروی و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشکلات ذکر شده خواهد گشت، در نتیجه اگر بخواهید در این مسأله در حد اعتدال رفتار نمایید درباره مشکلات آن فکر کنید و سعی کنید خود را قانع کنید که افراط در این زمینه به ضرر روح و سلامت روان شما است. علاوه بر این که افراط در این گونه دوستیها گاهی اثر عکس میگذارد و روابط دوست با انسان به جای گرمی به سردی میگراید. زیرا افراط شما موجب به وجود آمدن توقع زیادتان میگردد و ممکن است او نتواند در حدّ توقّعتان شما را راضی نماید. علت دیگر دوستی های افراطی نیاز جنسی است که هم پایه های زیستی دارد و هم جنبه روانی، لذا میل به جنس مخالف شدت پیدا می کند و گاهی اوقات نیز به دلایل گوناگونی ممکن است در قالب همجنس خواهی ظاهر شود. بنابراین علت این وابستگی ها در واقع نیازهایی است که انسان دارد اما سؤال اینجاست که اگر علت آنها نیازهای واقعی زیستی و روان شناختی است چرا تبدیل به اختلال رفتاری و انحراف می شود؟ علل این انحرافات رفتاری بسیار زیاد است و هر فردی ممکن است به دلایل خاصی دچار این انحرافات شود. گاهی خانواده ها وظیفه خود را به دلیل عدم آگاهی یا اهمال کاری درست انجام نداده اند، گاهی اوقات دوستان ناباب، گاهی رسانه های جمعی و تبلیغات فرهنگی و الگوسازی های غلط، تقلیدهای کورکورانه، بالا رفتن سن ازدواج، اختلاط دختر و پسر در دانشگاه ها، نداشتن الگوهای مطلوب، جهل و ناآگاهی از پیامد انحرافات رفتاری، افراط و تفریط ها، ضعف ایمان و بی توجهی به آموزه های دینی، کم رنگ شدن ارزش های اخلاقی و معنوی و ده ها عامل دیگر می توان برشمرد که می توانند علل این مشکلات رفتاری بین نوجوانان و جوانان باشند. اما از نظر شرعی حکم این وابستگی ها چیست و حد و حدود آن چه مقدار است؟ از نظر شرعی دوستی با جنس موافق و محبت ورزیدن به یکدیگر اشکالی ندارد اما اگر تبدیل به لذات شهوی و جنسی شود در هر مرتبه ای که باشد اعم از نگاه کردن، بوسیدن و تماس بدنی، همه حرام است و باید به جوانان تذکر داده شود تا حدود شرعی را در اینگونه ارتباطات دوستانه مراعات کنند و برای پیشگیری باید قبل از این که اینگونه وابستگی ها به انحراف جنسی و رفتاری تبدیل شود از شدت گرفتن آن جلوگیری کرد. همچنین تذکر این نکته ضروری است که افراط در اینگونه وابستگی ها به زندگی آینده آنها به صورت جدی آسیب می رساند زیرا با هزینه کردن عواطف بیش از حد معمول با دوستان، باعث می شود در آینده نتوانند روابط عاطفی وجنسی مطلوبی با همسر خود داشته باشند زیرا هر انسانی دارای یک منبع محدودی از انرژی روانی است و همین طور که توانایی جسمانی او محدود است انرژی های روانی او نیز محدود است بنابراین باید این انرژی ها را به موقع، به تدریج و با احتیاط هزینه کرد. یکی دیگر از آسیب های خطرناک وابستگی های افراطی، ضعیف شدن اراده و محدود شدن قدرت انتخاب است زیرا افراد وابسته در تصمیم گیری های خود نیز به دیگران وابسته می شوند و نمی توانند به موقع و به نحو صحیح تصمیم بگیرند.همیشه موفق باشید! 1. ر.ک ماسن و دیگران، رشد و شخصیت کودک، ص 506.
دختری هستم 17 ساله که دو سالی است عشق بی حاصلی عذابم میدهد. عشقی عظیم به یک دختر! بگذارید از اول بگویم. سال اول دبیرستان با وی آشنا شدم از همان اول برایم خاص بود. خیلی دوستش داشتم. اما سعی میکردم کتمان کنم. هر روز و شب بفکرش بودم، تمام دنیا من شده بود. حس میکردم او هم دوستم دارد. باهم صمیمیتر شدیم وقتی کنارم مینشست خیلی ذوق میکردم و احساس و آرامش خوبی داشتم. اسمش قلبم را میلرزاند. خدا میداند به امید دوباره با او بودن تابستان رو چگونه گذراندم. در دوم دبیرستان کنار من ننشست انگار اصلا مرا نمیبیند. خیلی عذاب میکشیدم وقتی با یکی دیگر صحبت میکرد. وی با دختری صمیمی شد که همان دختر با من هم دوست بود و فقط ازحرفهایی که عشقم به ایشان میگفت به من میگفت. جملاتی چون: عاشقت هستم، خیلی دوستت دارم، من خیلی وابسته تو شدم و ... . من فقط عذاب میکشدم از عشقی که عشقم نسبت به وی داشت. حتی دیگر اجازه نمیداد به وی دست بزنم. خلاصه تیر ماه پرسیدم چرا اینقدر اذیتم کردید. میگفت از رو لجبازی بوده من تو را دوست داشتم و تو تنهاترین حسم بودی و من تظاهر مییکردم که او را دوست دارم تا به تو حرص دهم، چون دوستت داشتم. نمیدانم چه کنم، سخنانش را باور کنم یا نه. و از طرفی دیگر چون میدانم این عشق هیچ عاقبتی ندارد چون هردو دختریم، میخواهم فراموشش کنم. اما نمیتوانم صبح چشمانم را که باز میکنم تا شب موقعی که چشمانم میبندم در ذهنم است. از دلتنگیاش روزی دو ساعت گریه میکنم. هر چه سعی میکنم دیگر فکر نکنم و رابطهام را قطع کنم نمیشود. شما را بخدا کمکم کنید؟ چگونه باید از این عشق بی حاصل راحت شوم.
با سلام به شما پرسشگر عزیز!
حقیقت این است که تا انسان خودش از خطرات یک کار افراطی آگاه نباشد و آن کار را به صلاح خود بداند نمی توان او را از آن کار منصرف نمود. پس ابتدا لازم است شما مطالبی را که ارائه می شود در اختیار فرد مذکور بگذارید تا به یکسری واقعیات پی ببرد و بعد در قدم بعدی خود تصمیم بر ترک اینگونه روابط افراطی بگیرد.
قبل از ارائه راهکارها باید اصل مسأله را ریشه یابی کنیم و علل اینگونه رفتارها را کشف کنیم و سپس حد و حدود آن را با توجه به مسائل شرعی و یافته های روان شناختی مشخص کنیم. بدون تردید انسان دارای یک سلسله نیازهای مادی و غیرمادی است و رشد و کمال او نیز در گرو ارضای صحیح و به موقع این نیازهاست.
یکی از مهمترین نیازهای انسان، نیازهای عاطفی است. انسان از بدو تولد تا پایان عمر باید عواطفش ارضا شود و الا دچار مشکل می شود. نیاز به محبت ورزیدن به دیگران و مورد محبت دیگران واقع شدن دقیقا یک نیاز عاطفی است. این نیاز در طی مراحل مختلف رشد و در مراحل گوناگون زندگی شکل های مختلفی پیدا می کند و در هر دوره ای به گونه ای متناسب با آن زمان باید ارضا شود. در دوره نوزادی از طریق والدین به خصوص مادر با بوسیدن نوزاد، در آغوش گرفتن او و نگاه های محبت آمیز مادر به او و با چسباندن او به خود نیاز کودک ارضا می شود. در این دوره تأمین نیازهای عاطفی کودک به اندازه نیازهای فیزیولوژیکی مانند آب و غذا و پوشاک برای رشد نوزاد ضرورت دارد. در دوره کودکی تأمین این نیاز توسط اعضای خانواده و همه کسانی که به نحوی با کودک ارتباط دارند تأمین می شود. در دوره نوجوانی از طریق دوستان و گروه همسالان و در دوره جوانی از طریق دوستان، خویشاوندان و همسر به این نیاز پاسخ داده می شود. روان شناسان علت وابستگی انسانها را به یکدیگر همین نیازهای عاطفی می دانند. اگر این نیازها از همان اول به طور صحیح و به موقع تأمین شود نوزاد، کودک و نوجوان وابستگی ایمن پیدا می کند و الا وابستگی ناایمن و مرضی در او شکل می گیرد یعنی در عین حال که به دیگران وابسته است ولی احساس امنیت کافی نیز نمی کند و مستعد انواع اختلالات روانی مانند بیماری های اضطرابی، افسردگی و... می شود و دیر یا زود به دامن یکی از این بیماری های روانی فرو می غلتند.
گفتنی است اساس و پایه دوستی ها در سن نوجوانی و جوانی که با جذبه و شور زیادی همراه است، غالبا بر مبنای عواطف و احساسات شکل می گیرد و نه بر اساس منطق و عقل. مقدمه این دوستی ممکن است جاذبیت یک فرد از نظر ظاهری یا شخصیتی یا پاره ای از صفات اخلاقی باشد که او را برای فرد دیگر دوستداشتنی می سازد که توانسته در روح و روان او تأثیر عمیقی بگذارد و خلأ عاطفی اش را به وسیله آن پر کند. ماهیت این دوستی گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بی شائبه است، ولی امکان آلوده شدن آن به مسایل دیگر وجود دارد. زمانی که این علاقه به اوج خود می رسد، آنها را دچار سرگردانی می کند که اکنون چه باید بکنند. این سرگردانی ممکن است با بعضی آثار مخرب دیگری همراه شود.
روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگی به دیگران از اساسی ترین نیازهای فردی است و بر رشد روانی جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد. در واقع دوستان برای فرد تکیه گاهی هستند که به او احساس امنیت می دهند. همسالان حکم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهای رفتاری را برای یکدیگر دارند. این کنشهای متقابل با دوستان باعث می شود که آنها احساسات و عقاید یکدیگر را هر چه بیشتر درک کنند و در برابر آن حساس باشند.[1]
مرحله اجرائی، مرحله ای است که جوان می خواهد بهترین و ارزشمند ترین چیزی که دارد به دوست صمیمی خود هدیه کند و این یکی از ویژگی های مهم این مرحله است که اریکسون یکی از روانشناسان غرب، آن را مرحله صمیمت نام گذاری کرده است. جوان تمام هم و غم اش و فکر و اندیشه اش ، دوستی است که برای او ارزش و اهمیت قائل است به همین جهت است که روابط دوستانه اش بسیار زیاد است. بنابراین چنین حالتی در این دوران چندان غیرطبیعی نیست.
لازم به ذکر است جوانانی که از روحیه عاطفی بیشتری برخوردارند و اجتماعی تر و خونگرم هستند تحت تأثیر احساسات و عواطف دیگران بیشتر واقع می شوند.
علاقه و وابستگی به دوستان تا وقتی که موجب اخلال در برنامه زندگی و کاری انسان، مزاحمت با حقوق والدین، مشغولیت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ایمان نگردد اشکالی ندارد، بلکه اگر در راستای اصلاح و قوّت بخشیدن به این امور باشد بسیار خوب و مفید خواهد بود، البته بهترین سیاست در این مسائل، میانهروی است و زیادهروی و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشکلات ذکر شده خواهد گشت، در نتیجه اگر بخواهید در این مسأله در حد اعتدال رفتار نمایید درباره مشکلات آن فکر کنید و سعی کنید خود را قانع کنید که افراط در این زمینه به ضرر روح و سلامت روان شما است. علاوه بر این که افراط در این گونه دوستیها گاهی اثر عکس میگذارد و روابط دوست با انسان به جای گرمی به سردی میگراید. زیرا افراط شما موجب به وجود آمدن توقع زیادتان میگردد و ممکن است او نتواند در حدّ توقّعتان شما را راضی نماید.
علت دیگر دوستی های افراطی نیاز جنسی است که هم پایه های زیستی دارد و هم جنبه روانی، لذا میل به جنس مخالف شدت پیدا می کند و گاهی اوقات نیز به دلایل گوناگونی ممکن است در قالب همجنس خواهی ظاهر شود. بنابراین علت این وابستگی ها در واقع نیازهایی است که انسان دارد اما سؤال اینجاست که اگر علت آنها نیازهای واقعی زیستی و روان شناختی است چرا تبدیل به اختلال رفتاری و انحراف می شود؟ علل این انحرافات رفتاری بسیار زیاد است و هر فردی ممکن است به دلایل خاصی دچار این انحرافات شود.
گاهی خانواده ها وظیفه خود را به دلیل عدم آگاهی یا اهمال کاری درست انجام نداده اند، گاهی اوقات دوستان ناباب، گاهی رسانه های جمعی و تبلیغات فرهنگی و الگوسازی های غلط، تقلیدهای کورکورانه، بالا رفتن سن ازدواج، اختلاط دختر و پسر در دانشگاه ها، نداشتن الگوهای مطلوب، جهل و ناآگاهی از پیامد انحرافات رفتاری، افراط و تفریط ها، ضعف ایمان و بی توجهی به آموزه های دینی، کم رنگ شدن ارزش های اخلاقی و معنوی و ده ها عامل دیگر می توان برشمرد که می توانند علل این مشکلات رفتاری بین نوجوانان و جوانان باشند. اما از نظر شرعی حکم این وابستگی ها چیست و حد و حدود آن چه مقدار است؟
از نظر شرعی دوستی با جنس موافق و محبت ورزیدن به یکدیگر اشکالی ندارد اما اگر تبدیل به لذات شهوی و جنسی شود در هر مرتبه ای که باشد اعم از نگاه کردن، بوسیدن و تماس بدنی، همه حرام است و باید به جوانان تذکر داده شود تا حدود شرعی را در اینگونه ارتباطات دوستانه مراعات کنند و برای پیشگیری باید قبل از این که اینگونه وابستگی ها به انحراف جنسی و رفتاری تبدیل شود از شدت گرفتن آن جلوگیری کرد.
همچنین تذکر این نکته ضروری است که افراط در اینگونه وابستگی ها به زندگی آینده آنها به صورت جدی آسیب می رساند زیرا با هزینه کردن عواطف بیش از حد معمول با دوستان، باعث می شود در آینده نتوانند روابط عاطفی وجنسی مطلوبی با همسر خود داشته باشند زیرا هر انسانی دارای یک منبع محدودی از انرژی روانی است و همین طور که توانایی جسمانی او محدود است انرژی های روانی او نیز محدود است بنابراین باید این انرژی ها را به موقع، به تدریج و با احتیاط هزینه کرد.
یکی دیگر از آسیب های خطرناک وابستگی های افراطی، ضعیف شدن اراده و محدود شدن قدرت انتخاب است زیرا افراد وابسته در تصمیم گیری های خود نیز به دیگران وابسته می شوند و نمی توانند به موقع و به نحو صحیح تصمیم بگیرند.همیشه موفق باشید!
1. ر.ک ماسن و دیگران، رشد و شخصیت کودک، ص 506.
- [سایر] سلام ببخشید من و دوستم علاقه شدیدی بهم داریم میخواستم ببینم این علاقه ممکن بد باشه؟یعنی به ضرر من باشه؟اخه معلما تو مدرسه میگن خوب نیست من میگم هم جنس خودمو دوست دارم پس اشکال کار کجاست؟
- [سایر] ایا فکر کردن به مسائل جنسی مشکل ساز است؟
- [سایر] می خواستم بپرسم خودارضایی اگر 2ماه یکبار یا ماهی یکبار باشه هم مشکل ساز می شه در آینده؟
- [سایر] اگر علاقه به کسی ، انسان را کرو کور نکند . آیا باز این علاقه ، برای ازدواج مشکل پیش می آورد ؟
- [سایر] باسلام آیا طبقات خانوادگی از لحاظ مذهبی میتواند تأثیری در ازدواج داشته باشد . خانواده ما ( دختر ) تقریباً مذهبی و پدرم هیأتی میباشد ولی فرد مورد علاقه ام که 6سال نیز باهم هستیم تقریباً آزاد هستند ( خیلی در بند حجاب نیستند ) . آیا این مسئله بعداً میتواند مشکل ساز باشد ؟ به
- [سایر] پسر جوانی میل جنسی اش به سوی همجنس است و علاقه ی فراوانی به همجنس دارد و به جنس مخالف علاقه ندارد؛ راه درمان چیست؟
- [سایر] چرا می گویند: علاقة شدید بین دو جنس مخالف سبب پدید آمدن عشق و شهوت است؟
- [سایر] اگر کسی در دلش به جنس مخالف گرایش و علاقه داشته باشد گناه کرده ؟
- [سایر] دیدگاه قرآن نسبت به عشق و علاقه بین دو جنس مخالف چیست؟
- [سایر] در برابر ابراز علاقه دیگران (هم جنس) باید ما چه رفتاری داشته باشیم؟
- [امام خمینی] خرید و فروش آلات لهو مثل تار و ساز حتی سازهای کوچک حرام است.
- [آیت الله نوری همدانی] خرید و فروش آلات لهو مثل تار و ساز حتی سازهای کوچک حرام است .
- [آیت الله سبحانی] خرید و فروش آلات لهو و لعب مانند تار و ساز حتّی سازهای کوچک حرام است، مگر این که بازیچه باشد و از آلات لهو حساب نشود.
- [آیت الله بهجت] کسی که فطره چند نفر را میدهد، لازم نیست همه را از یک جنس بدهد و اگر مثلاً فطره بعضی را گندم و فطره بعض دیگر را جو بدهد کافی است، و همچنین میتواند بعضی را جنس و بعضی دیگر را قیمت بدهد، خواه قیمت همان جنس یا قیمت جنس دیگر، ولی بنابر احتیاط واجب یک فطره را از دو جنس ندهد و اگر قیمت را میدهد قیمت دو جنس را مخلوط نکند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زکات فطره را از جنس معیوب نمی توان داد، ولی اگر جایی باشد که آن جنس خوراک غالب آنها محسوب می شود اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب نمیتواند جنس معیوب را حتّی به عنوان قیمت فطره بدهد؛ بلکه یا باید جنس صحیح بدهد و یا قیمت آن را با پول رایج بپردازد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر قصد خریدار این باشد که پول جنس را ندهد، چنانچه قصد جدّی معامله را داشته باشد، معامله صحیح است، ولی پول جنس را مدیون است.
- [آیت الله علوی گرگانی] در زکاْ، گاو وگاومیش یک جنس حساب میشوند وشتر عربی و غیر عربی یک جنس است، و همچنین بز ومیش وشیشک در زکاْ باهم فرق ندارند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] در زکات، گاو و گاومیش یک جنس حساب میشود و شتر عربی و غیر عربی یک جنس است و همچنین است بز و میش.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . خرید و فروش و ساختن آلات قمار و آلات لهو و لعب، مثل تار و ساز و سنتور و غیر اینها، حتی سازهای کوچک حرام است، بلکه شکستن آنها و تغییر هیئت آنها واجب است.