آیا در زمان امام علی(علیه السلام) هم برخی کارگزاران اختلاس کرده و به معاویه می پیوستند؟
بررسی تاریخ بیانگر این معناست که فساد در هر عصری و در همه جوامع بوده است.البته درحکومت دینی مسائل مالی و اقتصادی، به دلیل تأثیر بسیارش بر فکر و روح و اعتقاد مردم، جایگاه ویژه ایی دارد.بالطبع مفاسد اقتصادی بخصوص اگر توسط حاکمان و کارگزاران حکومت اسلامی صورت بگیرد،آثار سوء آن شدیدتر خواهد بود. بی تردید یکی از وظایف مهم نظام اسلامی، نظارت بر اعمال کارگزاران است. در شان نظام اسلامی نیست که خدای نکرده برخی از کارگزاران طوری زندگی و رفتار کنند که با تضییع حقوق مردم، موجبات فراهم شدن ثروتهای بادآورده گردند. یکی از موارد قابل تامل در سیره حکومتی امیر مومنان علی (ع) برخورد ایشان با کارگزاران متخلف است. زیرا همان گونه که رسول خدا(ص) در باره اش فرموده اند: او در اجرای حکم خدا سخت گیر است و اهل مسامحه و سازش نیست.[1] در اینجا به چند نمونه از برخورد قاطع امام علی (علیه السلام) می پردازیم: برخورد با زیاد بن ابیه علی‌ علیه السلام، فرستاده‌ ای را نزد زیاد روانه ساخت تا آنچه از مالیات‌ها نزد او جمع شده، باز ستاند. زیاد، آنچه نزدش بود، همراهِ فرستاده کرد و به وی گفت: کُردها مالیات‌ها را نابود کرده ‌اند و من با آنها مدارا می‌کنم. این مطلب را به امیرمؤمنان اعلام مکن که گمان کند کوتاهی از من بوده است. فرستاده آمد و سخن زیاد را به علی ‌علیه السلام رساند. او به زیاد نوشت: (فرستاده ‌ام خبر داد آنچه را درباره کُردها به وی گفتی و این‌که آن را از من کتمان کرده‌ ای. تو خود به نیکی می‌دانی که آن را به وی نگفتی، مگر از آن رو که به من برسانی و من سوگند می‌خورم به خداوند عز و جل، سوگند راستین، که اگر به من خبر رسد که در ثروت مسلمانان خیانت کرده ‌ای، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت بگیرم که اندک مال شوی و بارِ هزینه عیال بر دوشت سنگینی کند و خوار و پریشان حال شوی. والسلام![2) برخورد با ابن هَرَمه امام علی‌ علیه السلام هنگامی که از، خیانت ابن هَرمَه، مأمور بازار اهواز اطلاع یافت، به رفاعه چنین نوشت : هنگامی که نامه ‌ام را خواندی، ابن هرمه را از بازار، برکنار کن و او را به خاطر مردم از کار، باز دار و سپس زندانی نما و خبر آن را اعلان عمومی کن و به کارگزارانت بنویس و نظرم را به آنان ابلاغ نما. درباره ابن هرمه، غفلت یا کوتاهی نکنی که نزد خداوند، هلاک شوی و من هم به بدترین شیوه برکنارت خواهم کرد که از این کار، تو را به خدا پناه می‌دهم. هنگامی که جمعه شد، او را از زندان بیرون آر و 35 تازیانه بر او بزن و در بازارها بچرخان. اگر کسی از او شکایت کرد و شاهد آورد، او را سوگند ده و از درآمد ابن هرمه آن را پرداخت نما. فرمان ده تا او را با خواری و زشتی و فریاد کشیدن بر سرش، به زندان ببرند، با طنابی پاهایش را ببند و وقت نماز او را بیرون آور. اگر کسی برایش غذا، آشامیدنی، لباس و زیر اندازی آورد، مانع مشو. مگذار کسی بر او وارد شود تا به او چاره ‌ای تلقین کند یا به آزادی امیدوارش سازد. اگر برایت روشن شد که کسی مطلبی را به او القا کرده که به مسلمانانی زیان می‌رساند، او را با تازیانه تأدیب نما و زندانی کن تا توبه نماید. شب‌ها زندانیان را برای هواخوری به حیاط زندان بیاور، جز ابن هرمه را، مگر آن که ترس از تلف شدنش باشد که او را نیز شب‌ها آزاد بگذار. اگر در او طاقت و توان دیدی، پس از سی روز، 35 تازیانه دیگر، افزون بر 35 تازیانه قبلی بر او بزن. برای من گزارش کارت در بازار را بنویس و این‌که چه کسی را پس از آن خائن برگزیدی. حقوق ابن هرمه خائن را هم قطع کن.[3] در موردی دیگر یکی از فرمانداران اموالی از بیت المال را نزد خود گرفته بود، خبر که به امام رسید ، حضرت فوراً نامه ای تهدید امیز به وی نوشتند: از خدا بترس ، و اموال این مردم را به سویشان بازگردان، که اگر چنین نکنی و خداوند مرا بر تو چیره سازد، با تو کاری خواهم کرد که نزد خداوند عذر خواهم داشت، و با شمشیرم که هر کس را با آن زدم در آتش شد، گردنت را بزنم . به خدا سوگند، اگر کاری را که تو کردی حسن و حسین کرده بودند، از من نرمشی نمی دیدند، و به مرادی نمی رسیدند، تا آن که حق را از آنان بازگیرم، و باطلی را که از ستم آن دو پدید آمده، نابود سازم .[4] با توجه به این چند نمونه مشخص می شود که آن حضرت در مبارزه با مفاسد اقتصادی بخصوص توسط کارگزاران حکومت،بسیار جدی و قاطع عمل می کردند.در این بین عده ای هم برای فرار از مجازات و برخورد قاطع آن حضرت،به معاویه پناهنده می شدند: قعقاع بن شور فرماندار شهر کسکر از سوی دولت علوی(ع) بود .او علاوه بر تخلفاتی که داشت ، با زنی ازدواج کرد که مهریه اش را بر خلاف سنت نبوی (ص) صدهزار درهم قرار داد -که چنین مبلغی گزاف از سوی کارگزار دولتی بسیار شگفت آور بود و حیرت و ناراحتی مردمان را به دنبال داشت- قعقاع پس از آنکه فهمید که حضرت(ع) از کارهای خلافش آگاه شده و مورد بازخواست قرار خواهد گرفت، به سوی شام گریخت.[5] پی نوشتها: [1]- علامه مجلسی‌،بحار الانوار،تهران،اسلامیه،ج‌2 1،ص385. [2]. أنساب الأشراف ج2ص390. [3]. دعائم الإسلام ج 2 ص532. [4]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی،قم،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)،نامه41. [5]- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،تحقیق:محمد أبو الفضل إبراهیم،دار إحیاء الکتب العربیة 1378 - 1959 م،چاپ اول،ج4،ص87.
عنوان سوال:

آیا در زمان امام علی(علیه السلام) هم برخی کارگزاران اختلاس کرده و به معاویه می پیوستند؟


پاسخ:

بررسی تاریخ بیانگر این معناست که فساد در هر عصری و در همه جوامع بوده است.البته درحکومت دینی مسائل مالی و اقتصادی، به دلیل تأثیر بسیارش بر فکر و روح و اعتقاد مردم، جایگاه ویژه ایی دارد.بالطبع مفاسد اقتصادی بخصوص اگر توسط حاکمان و کارگزاران حکومت اسلامی صورت بگیرد،آثار سوء آن شدیدتر خواهد بود.

بی تردید یکی از وظایف مهم نظام اسلامی، نظارت بر اعمال کارگزاران است. در شان نظام اسلامی نیست که خدای نکرده برخی از کارگزاران طوری زندگی و رفتار کنند که با تضییع حقوق مردم، موجبات فراهم شدن ثروتهای بادآورده گردند. یکی از موارد قابل تامل در سیره حکومتی امیر مومنان علی (ع) برخورد ایشان با کارگزاران متخلف است. زیرا همان گونه که رسول خدا(ص) در باره اش فرموده اند: او در اجرای حکم خدا سخت گیر است و اهل مسامحه و سازش نیست.[1] در اینجا به چند نمونه از برخورد قاطع امام علی (علیه السلام) می پردازیم:

برخورد با زیاد بن ابیه
علی‌ علیه السلام، فرستاده‌ ای را نزد زیاد روانه ساخت تا آنچه از مالیات‌ها نزد او جمع شده، باز ستاند. زیاد، آنچه نزدش بود، همراهِ فرستاده کرد و به وی گفت: کُردها مالیات‌ها را نابود کرده ‌اند و من با آنها مدارا می‌کنم. این مطلب را به امیرمؤمنان اعلام مکن که گمان کند کوتاهی از من بوده است.
فرستاده آمد و سخن زیاد را به علی ‌علیه السلام رساند. او به زیاد نوشت: (فرستاده ‌ام خبر داد آنچه را درباره کُردها به وی گفتی و این‌که آن را از من کتمان کرده‌ ای. تو خود به نیکی می‌دانی که آن را به وی نگفتی، مگر از آن رو که به من برسانی و من سوگند می‌خورم به خداوند عز و جل، سوگند راستین، که اگر به من خبر رسد که در ثروت مسلمانان خیانت کرده ‌ای، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت بگیرم که اندک مال شوی و بارِ هزینه عیال بر دوشت سنگینی کند و خوار و پریشان حال شوی. والسلام![2)

برخورد با ابن هَرَمه
امام علی‌ علیه السلام هنگامی که از، خیانت ابن هَرمَه، مأمور بازار اهواز اطلاع یافت، به رفاعه چنین نوشت : هنگامی که نامه ‌ام را خواندی، ابن هرمه را از بازار، برکنار کن و او را به خاطر مردم از کار، باز دار و سپس زندانی نما و خبر آن را اعلان عمومی کن و به کارگزارانت بنویس و نظرم را به آنان ابلاغ نما. درباره ابن هرمه، غفلت یا کوتاهی نکنی که نزد خداوند، هلاک شوی و من هم به بدترین شیوه برکنارت خواهم کرد که از این کار، تو را به خدا پناه می‌دهم.

هنگامی که جمعه شد، او را از زندان بیرون آر و 35 تازیانه بر او بزن و در بازارها بچرخان. اگر کسی از او شکایت کرد و شاهد آورد، او را سوگند ده و از درآمد ابن هرمه آن را پرداخت نما. فرمان ده تا او را با خواری و زشتی و فریاد کشیدن بر سرش، به زندان ببرند، با طنابی پاهایش را ببند و وقت نماز او را بیرون آور. اگر کسی برایش غذا، آشامیدنی، لباس و زیر اندازی آورد، مانع مشو. مگذار کسی بر او وارد شود تا به او چاره ‌ای تلقین کند یا به آزادی امیدوارش سازد. اگر برایت روشن شد که کسی مطلبی را به او القا کرده که به مسلمانانی زیان می‌رساند، او را با تازیانه تأدیب نما و زندانی کن تا توبه نماید.
شب‌ها زندانیان را برای هواخوری به حیاط زندان بیاور، جز ابن هرمه را، مگر آن که ترس از تلف شدنش باشد که او را نیز شب‌ها آزاد بگذار. اگر در او طاقت و توان دیدی، پس از سی روز، 35 تازیانه دیگر، افزون بر 35 تازیانه قبلی بر او بزن. برای من گزارش کارت در بازار را بنویس و این‌که چه کسی را پس از آن خائن برگزیدی. حقوق ابن هرمه خائن را هم قطع کن.[3]

در موردی دیگر یکی از فرمانداران اموالی از بیت المال را نزد خود گرفته بود، خبر که به امام رسید ، حضرت فوراً نامه ای تهدید امیز به وی نوشتند: از خدا بترس ، و اموال این مردم را به سویشان بازگردان، که اگر چنین نکنی و خداوند مرا بر تو چیره سازد، با تو کاری خواهم کرد که نزد خداوند عذر خواهم داشت، و با شمشیرم که هر کس را با آن زدم در آتش شد، گردنت را بزنم . به خدا سوگند، اگر کاری را که تو کردی حسن و حسین کرده بودند، از من نرمشی نمی دیدند، و به مرادی نمی رسیدند، تا آن که حق را از آنان بازگیرم، و باطلی را که از ستم آن دو پدید آمده، نابود سازم .[4]

با توجه به این چند نمونه مشخص می شود که آن حضرت در مبارزه با مفاسد اقتصادی بخصوص توسط کارگزاران حکومت،بسیار جدی و قاطع عمل می کردند.در این بین عده ای هم برای فرار از مجازات و برخورد قاطع آن حضرت،به معاویه پناهنده می شدند:
قعقاع بن شور فرماندار شهر کسکر از سوی دولت علوی(ع) بود .او علاوه بر تخلفاتی که داشت ، با زنی ازدواج کرد که مهریه اش را بر خلاف سنت نبوی (ص) صدهزار درهم قرار داد -که چنین مبلغی گزاف از سوی کارگزار دولتی بسیار شگفت آور بود و حیرت و ناراحتی مردمان را به دنبال داشت- قعقاع پس از آنکه فهمید که حضرت(ع) از کارهای خلافش آگاه شده و مورد بازخواست قرار خواهد گرفت، به سوی شام گریخت.[5]

پی نوشتها:
[1]- علامه مجلسی‌،بحار الانوار،تهران،اسلامیه،ج‌2 1،ص385.
[2]. أنساب الأشراف ج2ص390.
[3]. دعائم الإسلام ج 2 ص532.
[4]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی،قم،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)،نامه41.
[5]- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،تحقیق:محمد أبو الفضل إبراهیم،دار إحیاء الکتب العربیة 1378 - 1959 م،چاپ اول،ج4،ص87.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین