نحوه برخورد و حکومت امام علی(ع) با مخالفان ولایتش چگونه بود؟
حرف زدن علیه حکومت اسلامی دو صورت دارد: اگر صرف انتقاد از مشکلات و یا نقاط ضعفی است که در بدنه حکومت وجود دارد و با روش صحیح و سازنده انجام شود؛ از نظر اسلام نه تنها منعی نداشته، بلکه از باب (نصیحة ائمه مسلمین) و (امر به معروف و منهی از منکر)، امری پسندیده و از وظایف اساسی احاد مردم نسبت به حاکمان خویش است. اما اگر این حرف زدن از حالت انتقاد سازنده، نصح و خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر خارج و در جهت توطئه چینی، تضعیف و براندازی نظام اسلامی شکل گرفته باشد، از آنجا که حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است؛ باید با هر وسیله ممکن با عاملین آن برخورد شود. اما باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که شیوه برخورد نسبت به نوع جرم و شرایط زمانی متفاوت خواهد بود گاهی زندان است، گاهی اعدام و گاهی جریمه و یا اعمال برخی محدودیتها و ... مثلاً پیامبر اکرم(ص) در جهت حفظ نظام اسلامی، مسجد ضرار را که کانون توطئه گران بود، تخریب می نماید و یا اینکه حضرت علی(ع) جهت سرکوبی توطئه گران و دشمنان داخلی، سه جنگ جمل، صفین، و نهروان را اداره و رهبری می نماید و ... . خلاصه آنچه که در برخورد با توطئه چینان مهم است برخورد قاطع با آنهاست نه اصرار بر شیوه ای خاص مانند زندان. ثالثاً: در تاریخ اسلام جرایمی همچون: توطئه برای براندازی حکومت اسلامی، تحریک مردم برای ضدیت با حکومت، سوء قصد علیه جان پیامبر اکرم(ص)، اتفاق افتاده است و پیامبر(ص) نیز به صلاحدید خود مجازاتهای مختلفی همچون قتل و زندان درباره آنها معمول داشته یا مجرمان را مورد عفو قرار داده است،[1] بنابراین چنین موضوعی فقط منحصر به زمان امام علی(ع) نیست. امّا درمورد برخورد امام علی-علیه السلام- با کسانی که عقاید خود را در مخالفت با ایشان مطرح می کردند،به عنوان نمونه به برخورد ایشان با خوارج اشاره می کنم: امیر المؤمنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود، اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد می نگریست. این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست، اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو می‌شدند و صحبت می کردند، طرفین استدلال می کردند، استدلال یکدیگر را جواب می گفتند. شاید این مقدار آزادی در دنیا بی سابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد. می آمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه علی پارازیت ایجاد می کردند. روزی امیر المؤمنین بر منبر بود. مردی آمد و سؤال کرد. علی بالبدیهه جواب گفت. یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: (قاتَلَهُ اللهُ ما اَفْقَهَهُ) [خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است!] دیگران خواستند متعرضش شوند اما امام علی(ع) فرمود رهایش کنید، او به من تنها فحش داد. وامام علی(ع) زمانی با آنها به مقابله نظامی پرداخت که آنها دست به شمشیر بردند و تعدادی از مسلمانان را به جرم اینکه دوست دار علی(ع) بودند کشتند،وبه غارت اموال پرداختند. اما درمورد برخورد آن حضرت با کارگزارانی که خیانت یا کوتاهی می کردند، مطالعه کتاب (سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین) نوشته آقای ذاکری را به شما سفارش می کنیم. در اینجا به نمونه هایی اشاره می کنم: علی(ع) در حدود 57 نفر کارگزار داشته است. عده ای از این افراد جزو کارگزاران عثمان بودند که پس از مدتی عزل شدند مانند ابو موسی اشعری، اشعث بن قیس و جریر بن عبدالله. از میان این کارگزاران عده ای شهید شدند، عده ای هم به خاطر کهولت مردند و عده ای از اینها تا آخر نسبت به امام وفادار ماندند. عده ای از این کارگزاران در انجام وظایف کوتاهی کردند و علی(ع) آنها را مورد ملامت قرار دادند مانند عبیدالله بن عباس که استاندار یمن بود و مانند قدامة بن عجلان که کارگزار کسکر بود. عده ای از این کارگزاران خیانت کردند و علی(ع) آنها را به خاطر خیانتشان بر کنار کردند مانند منذر بن جارود که به اتهام اختلاس برکنار شد و مانند عقبه بن عمرو که جانشین علی(ع) در کوفه بود و از کار برکنار شد. عده ای از کارگزاران علی(ع) به معاویه پیوستند مانند مصقله بن هبیره شیبانی, نعمان بن عجلان، قعقاع بن شور و یزید بن حجیه.[2] به عنوان مثال به دو مورد اشاره می کنیم که یکی مربوط به توبیخ و ملامت است و دیگری مربوط به عزل است: قدامه بن عجلان کارگزار علی(ع) در کسکر بود. کسکر قدیمی ترین شهر مسیحی نشین عراق بود و در زمان ساسانیان دارای نقش مهمی بود. حجاج بن یوسف شهر واسط را که بین کوفه و بصره قرار داشت, در مقابل کسکر ساخت. ساکنان این منطقه بیشترشان اهل ذمه بودند. علی(ع) قدامه بن عجلان را کارگزار خود در کسکر کرد. قدامه در جنگ صفین در خدمت علی(ع) بود. قدامه در کسکر وظایف خود را درست انجام نداد و علی(ع) او را با نوشتن نامه ای توبیخ کرد. نامه امام چنین است: اما بعد. آنچه از مال خدا در نزد توست, بفرست زیرا که مال مسلمانان است و بهره تو از آن مال, بیشتر از دیگران نیست. ای قدامه! تصور نکنی که مال کسکر برای تو مباح است آنگونه که از پدر و مادرت به ارث برده باشی. در فرستادن مال خدا عجله کن و خودت هم زودتر نزد ما بیا.[3] علی(ع) ایشان را به این ترتیب توبیخ کرد ولی عزل نکرد. یکی از کارگزاران علی(ع) عقبه بن عمرو است. آن حضرت وقتی که عازم صفین شد، عقبه را جانشین خود در کوفه کرد ولی عقبه در این کار نتوانست درست عمل کند و به خاطر همین، از کار بر کنار شد. عقبه با اینکه کارگزار علی(ع) و جانشین آن حضرت در کوفه بود، می گفت: دوست ندارم یکی از دو گروه، بر دیگری پیروز شود. به او گفتند: چرا دوست نداری گفت: من دلم می خواهد بین آنها صلح برقرار شود. عقبه در میان مردم این سخنان را پخش می کرد. وقتی که امام از صفین برگشت, سخنان عقبه را به آن حضرت رساندند. آن حضرت به عقبه گفت: از منصب خود کناره گیر. عقبه گفت: چرا؟ امام فرمود: عقل و درایت کارگزاری نداری. عقبه گفت: آن مقدار عقلی که من دارم به من می گوید: عاقبت جنگ شر است.[4] به این ترتیب, او عزل شد. برای مطالعه پیرامون زندگانی ونحوه حکومت امام علی(ع) ومواجهه ایشان با مخالفان به کتاب‌های "فروغ ولایت" اثر استاد جعفر سبحانی، "تجلی امامت" از سید اصغر ناظم زاده، "امام علی" نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود مراجعه فرمایید.   [1]. ر.ک: جرم سیاسی، عباس زراعت، انتشارات ققنوس، چاپ اول، 1377. [2]. سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین،ج1، ص 68, به بعد. [3]. همان،ج1 ص 326. [4].همان، ص 181.
عنوان سوال:

نحوه برخورد و حکومت امام علی(ع) با مخالفان ولایتش چگونه بود؟


پاسخ:

حرف زدن علیه حکومت اسلامی دو صورت دارد: اگر صرف انتقاد از مشکلات و یا نقاط ضعفی است که در بدنه حکومت وجود دارد و با روش صحیح و سازنده انجام شود؛ از نظر اسلام نه تنها منعی نداشته، بلکه از باب (نصیحة ائمه مسلمین) و (امر به معروف و منهی از منکر)، امری پسندیده و از وظایف اساسی احاد مردم نسبت به حاکمان خویش است. اما اگر این حرف زدن از حالت انتقاد سازنده، نصح و خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر خارج و در جهت توطئه چینی، تضعیف و براندازی نظام اسلامی شکل گرفته باشد، از آنجا که حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است؛ باید با هر وسیله ممکن با عاملین آن برخورد شود. اما باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که شیوه برخورد نسبت به نوع جرم و شرایط زمانی متفاوت خواهد بود گاهی زندان است، گاهی اعدام و گاهی جریمه و یا اعمال برخی محدودیتها و ... مثلاً پیامبر اکرم(ص) در جهت حفظ نظام اسلامی، مسجد ضرار را که کانون توطئه گران بود، تخریب می نماید و یا اینکه حضرت علی(ع) جهت سرکوبی توطئه گران و دشمنان داخلی، سه جنگ جمل، صفین، و نهروان را اداره و رهبری می نماید و ... . خلاصه آنچه که در برخورد با توطئه چینان مهم است برخورد قاطع با آنهاست نه اصرار بر شیوه ای خاص مانند زندان.

ثالثاً: در تاریخ اسلام جرایمی همچون: توطئه برای براندازی حکومت اسلامی، تحریک مردم برای ضدیت با حکومت، سوء قصد علیه جان پیامبر اکرم(ص)، اتفاق افتاده است و پیامبر(ص) نیز به صلاحدید خود مجازاتهای مختلفی همچون قتل و زندان درباره آنها معمول داشته یا مجرمان را مورد عفو قرار داده است،[1] بنابراین چنین موضوعی فقط منحصر به زمان امام علی(ع) نیست.

امّا درمورد برخورد امام علی-علیه السلام- با کسانی که عقاید خود را در مخالفت با ایشان مطرح می کردند،به عنوان نمونه به برخورد ایشان با خوارج اشاره می کنم:

امیر المؤمنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود، اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد می نگریست. این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست، اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو می‌شدند و صحبت می کردند، طرفین استدلال می کردند، استدلال یکدیگر را جواب می گفتند.

شاید این مقدار آزادی در دنیا بی سابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد. می آمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه علی پارازیت ایجاد می کردند. روزی امیر المؤمنین بر منبر بود. مردی آمد و سؤال کرد. علی بالبدیهه جواب گفت. یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: (قاتَلَهُ اللهُ ما اَفْقَهَهُ) [خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است!] دیگران خواستند متعرضش شوند اما امام علی(ع) فرمود رهایش کنید، او به من تنها فحش داد.

وامام علی(ع) زمانی با آنها به مقابله نظامی پرداخت که آنها دست به شمشیر بردند و تعدادی از مسلمانان را به جرم اینکه دوست دار علی(ع) بودند کشتند،وبه غارت اموال پرداختند.

اما درمورد برخورد آن حضرت با کارگزارانی که خیانت یا کوتاهی می کردند، مطالعه کتاب (سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین) نوشته آقای ذاکری را به شما سفارش می کنیم.

در اینجا به نمونه هایی اشاره می کنم:

علی(ع) در حدود 57 نفر کارگزار داشته است. عده ای از این افراد جزو کارگزاران عثمان بودند که پس از مدتی عزل شدند مانند ابو موسی اشعری، اشعث بن قیس و جریر بن عبدالله. از میان این کارگزاران عده ای شهید شدند، عده ای هم به خاطر کهولت مردند و عده ای از اینها تا آخر نسبت به امام وفادار ماندند. عده ای از این کارگزاران در انجام وظایف کوتاهی کردند و علی(ع) آنها را مورد ملامت قرار دادند مانند عبیدالله بن عباس که استاندار یمن بود و مانند قدامة بن عجلان که کارگزار کسکر بود. عده ای از این کارگزاران خیانت کردند و علی(ع) آنها را به خاطر خیانتشان بر کنار کردند مانند منذر بن جارود که به اتهام اختلاس برکنار شد و مانند عقبه بن عمرو که جانشین علی(ع) در کوفه بود و از کار برکنار شد. عده ای از کارگزاران علی(ع) به معاویه پیوستند مانند مصقله بن هبیره شیبانی, نعمان بن عجلان، قعقاع بن شور و یزید بن حجیه.[2] به عنوان مثال به دو مورد اشاره می کنیم که یکی مربوط به توبیخ و ملامت است و دیگری مربوط به عزل است:

قدامه بن عجلان کارگزار علی(ع) در کسکر بود. کسکر قدیمی ترین شهر مسیحی نشین عراق بود و در زمان ساسانیان دارای نقش مهمی بود. حجاج بن یوسف شهر واسط را که بین کوفه و بصره قرار داشت, در مقابل کسکر ساخت. ساکنان این منطقه بیشترشان اهل ذمه بودند. علی(ع) قدامه بن عجلان را کارگزار خود در کسکر کرد. قدامه در جنگ صفین در خدمت علی(ع) بود. قدامه در کسکر وظایف خود را درست انجام نداد و علی(ع) او را با نوشتن نامه ای توبیخ کرد. نامه امام چنین است: اما بعد. آنچه از مال خدا در نزد توست, بفرست زیرا که مال مسلمانان است و بهره تو از آن مال, بیشتر از دیگران نیست. ای قدامه! تصور نکنی که مال کسکر برای تو مباح است آنگونه که از پدر و مادرت به ارث برده باشی. در فرستادن مال خدا عجله کن و خودت هم زودتر نزد ما بیا.[3]

علی(ع) ایشان را به این ترتیب توبیخ کرد ولی عزل نکرد.

یکی از کارگزاران علی(ع) عقبه بن عمرو است. آن حضرت وقتی که عازم صفین شد، عقبه را جانشین خود در کوفه کرد ولی عقبه در این کار نتوانست درست عمل کند و به خاطر همین، از کار بر کنار شد. عقبه با اینکه کارگزار علی(ع) و جانشین آن حضرت در کوفه بود، می گفت: دوست ندارم یکی از دو گروه، بر دیگری پیروز شود. به او گفتند: چرا دوست نداری گفت: من دلم می خواهد بین آنها صلح برقرار شود. عقبه در میان مردم این سخنان را پخش می کرد. وقتی که امام از صفین برگشت, سخنان عقبه را به آن حضرت رساندند. آن حضرت به عقبه گفت: از منصب خود کناره گیر. عقبه گفت: چرا؟ امام فرمود: عقل و درایت کارگزاری نداری. عقبه گفت: آن مقدار عقلی که من دارم به من می گوید: عاقبت جنگ شر است.[4] به این ترتیب, او عزل شد.

برای مطالعه پیرامون زندگانی ونحوه حکومت امام علی(ع) ومواجهه ایشان با مخالفان به کتاب‌های "فروغ ولایت" اثر استاد جعفر سبحانی، "تجلی امامت" از سید اصغر ناظم زاده، "امام علی" نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود مراجعه فرمایید.

 
[1]. ر.ک: جرم سیاسی، عباس زراعت، انتشارات ققنوس، چاپ اول، 1377.
[2]. سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین،ج1، ص 68, به بعد.
[3]. همان،ج1 ص 326.
[4].همان، ص 181.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین