حرف زدن علیه حکومت اسلامی دو صورت دارد: اگر صرف انتقاد از مشکلات و یا نقاط ضعفی است که در بدنه حکومت وجود دارد و با روش صحیح و سازنده انجام شود؛ از نظر اسلام نه تنها منعی نداشته، بلکه از باب (نصیحة ائمه مسلمین) و (امر به معروف و منهی از منکر)، امری پسندیده و از وظایف اساسی احاد مردم نسبت به حاکمان خویش است. اما اگر این حرف زدن از حالت انتقاد سازنده، نصح و خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر خارج و در جهت توطئه چینی، تضعیف و براندازی نظام اسلامی شکل گرفته باشد، از آنجا که حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است؛ باید با هر وسیله ممکن با عاملین آن برخورد شود. اما باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که شیوه برخورد نسبت به نوع جرم و شرایط زمانی متفاوت خواهد بود گاهی زندان است، گاهی اعدام و گاهی جریمه و یا اعمال برخی محدودیتها و ... مثلاً پیامبر اکرم(ص) در جهت حفظ نظام اسلامی، مسجد ضرار را که کانون توطئه گران بود، تخریب می نماید و یا اینکه حضرت علی(ع) جهت سرکوبی توطئه گران و دشمنان داخلی، سه جنگ جمل، صفین، و نهروان را اداره و رهبری می نماید و ... . خلاصه آنچه که در برخورد با توطئه چینان مهم است برخورد قاطع با آنهاست نه اصرار بر شیوه ای خاص مانند زندان. ثالثاً: در تاریخ اسلام جرایمی همچون: توطئه برای براندازی حکومت اسلامی، تحریک مردم برای ضدیت با حکومت، سوء قصد علیه جان پیامبر اکرم(ص)، اتفاق افتاده است و پیامبر(ص) نیز به صلاحدید خود مجازاتهای مختلفی همچون قتل و زندان درباره آنها معمول داشته یا مجرمان را مورد عفو قرار داده است،[1] بنابراین چنین موضوعی فقط منحصر به زمان امام علی(ع) نیست. امّا درمورد برخورد امام علی-علیه السلام- با کسانی که عقاید خود را در مخالفت با ایشان مطرح می کردند،به عنوان نمونه به برخورد ایشان با خوارج اشاره می کنم: امیر المؤمنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود، اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد می نگریست. این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست، اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو میشدند و صحبت می کردند، طرفین استدلال می کردند، استدلال یکدیگر را جواب می گفتند. شاید این مقدار آزادی در دنیا بی سابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد. می آمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه علی پارازیت ایجاد می کردند. روزی امیر المؤمنین بر منبر بود. مردی آمد و سؤال کرد. علی بالبدیهه جواب گفت. یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: (قاتَلَهُ اللهُ ما اَفْقَهَهُ) [خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است!] دیگران خواستند متعرضش شوند اما امام علی(ع) فرمود رهایش کنید، او به من تنها فحش داد. وامام علی(ع) زمانی با آنها به مقابله نظامی پرداخت که آنها دست به شمشیر بردند و تعدادی از مسلمانان را به جرم اینکه دوست دار علی(ع) بودند کشتند،وبه غارت اموال پرداختند. اما درمورد برخورد آن حضرت با کارگزارانی که خیانت یا کوتاهی می کردند، مطالعه کتاب (سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین) نوشته آقای ذاکری را به شما سفارش می کنیم. در اینجا به نمونه هایی اشاره می کنم: علی(ع) در حدود 57 نفر کارگزار داشته است. عده ای از این افراد جزو کارگزاران عثمان بودند که پس از مدتی عزل شدند مانند ابو موسی اشعری، اشعث بن قیس و جریر بن عبدالله. از میان این کارگزاران عده ای شهید شدند، عده ای هم به خاطر کهولت مردند و عده ای از اینها تا آخر نسبت به امام وفادار ماندند. عده ای از این کارگزاران در انجام وظایف کوتاهی کردند و علی(ع) آنها را مورد ملامت قرار دادند مانند عبیدالله بن عباس که استاندار یمن بود و مانند قدامة بن عجلان که کارگزار کسکر بود. عده ای از این کارگزاران خیانت کردند و علی(ع) آنها را به خاطر خیانتشان بر کنار کردند مانند منذر بن جارود که به اتهام اختلاس برکنار شد و مانند عقبه بن عمرو که جانشین علی(ع) در کوفه بود و از کار برکنار شد. عده ای از کارگزاران علی(ع) به معاویه پیوستند مانند مصقله بن هبیره شیبانی, نعمان بن عجلان، قعقاع بن شور و یزید بن حجیه.[2] به عنوان مثال به دو مورد اشاره می کنیم که یکی مربوط به توبیخ و ملامت است و دیگری مربوط به عزل است: قدامه بن عجلان کارگزار علی(ع) در کسکر بود. کسکر قدیمی ترین شهر مسیحی نشین عراق بود و در زمان ساسانیان دارای نقش مهمی بود. حجاج بن یوسف شهر واسط را که بین کوفه و بصره قرار داشت, در مقابل کسکر ساخت. ساکنان این منطقه بیشترشان اهل ذمه بودند. علی(ع) قدامه بن عجلان را کارگزار خود در کسکر کرد. قدامه در جنگ صفین در خدمت علی(ع) بود. قدامه در کسکر وظایف خود را درست انجام نداد و علی(ع) او را با نوشتن نامه ای توبیخ کرد. نامه امام چنین است: اما بعد. آنچه از مال خدا در نزد توست, بفرست زیرا که مال مسلمانان است و بهره تو از آن مال, بیشتر از دیگران نیست. ای قدامه! تصور نکنی که مال کسکر برای تو مباح است آنگونه که از پدر و مادرت به ارث برده باشی. در فرستادن مال خدا عجله کن و خودت هم زودتر نزد ما بیا.[3] علی(ع) ایشان را به این ترتیب توبیخ کرد ولی عزل نکرد. یکی از کارگزاران علی(ع) عقبه بن عمرو است. آن حضرت وقتی که عازم صفین شد، عقبه را جانشین خود در کوفه کرد ولی عقبه در این کار نتوانست درست عمل کند و به خاطر همین، از کار بر کنار شد. عقبه با اینکه کارگزار علی(ع) و جانشین آن حضرت در کوفه بود، می گفت: دوست ندارم یکی از دو گروه، بر دیگری پیروز شود. به او گفتند: چرا دوست نداری گفت: من دلم می خواهد بین آنها صلح برقرار شود. عقبه در میان مردم این سخنان را پخش می کرد. وقتی که امام از صفین برگشت, سخنان عقبه را به آن حضرت رساندند. آن حضرت به عقبه گفت: از منصب خود کناره گیر. عقبه گفت: چرا؟ امام فرمود: عقل و درایت کارگزاری نداری. عقبه گفت: آن مقدار عقلی که من دارم به من می گوید: عاقبت جنگ شر است.[4] به این ترتیب, او عزل شد. برای مطالعه پیرامون زندگانی ونحوه حکومت امام علی(ع) ومواجهه ایشان با مخالفان به کتابهای "فروغ ولایت" اثر استاد جعفر سبحانی، "تجلی امامت" از سید اصغر ناظم زاده، "امام علی" نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود مراجعه فرمایید. [1]. ر.ک: جرم سیاسی، عباس زراعت، انتشارات ققنوس، چاپ اول، 1377. [2]. سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین،ج1، ص 68, به بعد. [3]. همان،ج1 ص 326. [4].همان، ص 181.
حرف زدن علیه حکومت اسلامی دو صورت دارد: اگر صرف انتقاد از مشکلات و یا نقاط ضعفی است که در بدنه حکومت وجود دارد و با روش صحیح و سازنده انجام شود؛ از نظر اسلام نه تنها منعی نداشته، بلکه از باب (نصیحة ائمه مسلمین) و (امر به معروف و منهی از منکر)، امری پسندیده و از وظایف اساسی احاد مردم نسبت به حاکمان خویش است. اما اگر این حرف زدن از حالت انتقاد سازنده، نصح و خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر خارج و در جهت توطئه چینی، تضعیف و براندازی نظام اسلامی شکل گرفته باشد، از آنجا که حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است؛ باید با هر وسیله ممکن با عاملین آن برخورد شود. اما باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که شیوه برخورد نسبت به نوع جرم و شرایط زمانی متفاوت خواهد بود گاهی زندان است، گاهی اعدام و گاهی جریمه و یا اعمال برخی محدودیتها و ... مثلاً پیامبر اکرم(ص) در جهت حفظ نظام اسلامی، مسجد ضرار را که کانون توطئه گران بود، تخریب می نماید و یا اینکه حضرت علی(ع) جهت سرکوبی توطئه گران و دشمنان داخلی، سه جنگ جمل، صفین، و نهروان را اداره و رهبری می نماید و ... . خلاصه آنچه که در برخورد با توطئه چینان مهم است برخورد قاطع با آنهاست نه اصرار بر شیوه ای خاص مانند زندان.
ثالثاً: در تاریخ اسلام جرایمی همچون: توطئه برای براندازی حکومت اسلامی، تحریک مردم برای ضدیت با حکومت، سوء قصد علیه جان پیامبر اکرم(ص)، اتفاق افتاده است و پیامبر(ص) نیز به صلاحدید خود مجازاتهای مختلفی همچون قتل و زندان درباره آنها معمول داشته یا مجرمان را مورد عفو قرار داده است،[1] بنابراین چنین موضوعی فقط منحصر به زمان امام علی(ع) نیست.
امّا درمورد برخورد امام علی-علیه السلام- با کسانی که عقاید خود را در مخالفت با ایشان مطرح می کردند،به عنوان نمونه به برخورد ایشان با خوارج اشاره می کنم:
امیر المؤمنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود، اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد می نگریست. این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست، اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو میشدند و صحبت می کردند، طرفین استدلال می کردند، استدلال یکدیگر را جواب می گفتند.
شاید این مقدار آزادی در دنیا بی سابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد. می آمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه علی پارازیت ایجاد می کردند. روزی امیر المؤمنین بر منبر بود. مردی آمد و سؤال کرد. علی بالبدیهه جواب گفت. یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: (قاتَلَهُ اللهُ ما اَفْقَهَهُ) [خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است!] دیگران خواستند متعرضش شوند اما امام علی(ع) فرمود رهایش کنید، او به من تنها فحش داد.
وامام علی(ع) زمانی با آنها به مقابله نظامی پرداخت که آنها دست به شمشیر بردند و تعدادی از مسلمانان را به جرم اینکه دوست دار علی(ع) بودند کشتند،وبه غارت اموال پرداختند.
اما درمورد برخورد آن حضرت با کارگزارانی که خیانت یا کوتاهی می کردند، مطالعه کتاب (سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین) نوشته آقای ذاکری را به شما سفارش می کنیم.
در اینجا به نمونه هایی اشاره می کنم:
علی(ع) در حدود 57 نفر کارگزار داشته است. عده ای از این افراد جزو کارگزاران عثمان بودند که پس از مدتی عزل شدند مانند ابو موسی اشعری، اشعث بن قیس و جریر بن عبدالله. از میان این کارگزاران عده ای شهید شدند، عده ای هم به خاطر کهولت مردند و عده ای از اینها تا آخر نسبت به امام وفادار ماندند. عده ای از این کارگزاران در انجام وظایف کوتاهی کردند و علی(ع) آنها را مورد ملامت قرار دادند مانند عبیدالله بن عباس که استاندار یمن بود و مانند قدامة بن عجلان که کارگزار کسکر بود. عده ای از این کارگزاران خیانت کردند و علی(ع) آنها را به خاطر خیانتشان بر کنار کردند مانند منذر بن جارود که به اتهام اختلاس برکنار شد و مانند عقبه بن عمرو که جانشین علی(ع) در کوفه بود و از کار برکنار شد. عده ای از کارگزاران علی(ع) به معاویه پیوستند مانند مصقله بن هبیره شیبانی, نعمان بن عجلان، قعقاع بن شور و یزید بن حجیه.[2] به عنوان مثال به دو مورد اشاره می کنیم که یکی مربوط به توبیخ و ملامت است و دیگری مربوط به عزل است:
قدامه بن عجلان کارگزار علی(ع) در کسکر بود. کسکر قدیمی ترین شهر مسیحی نشین عراق بود و در زمان ساسانیان دارای نقش مهمی بود. حجاج بن یوسف شهر واسط را که بین کوفه و بصره قرار داشت, در مقابل کسکر ساخت. ساکنان این منطقه بیشترشان اهل ذمه بودند. علی(ع) قدامه بن عجلان را کارگزار خود در کسکر کرد. قدامه در جنگ صفین در خدمت علی(ع) بود. قدامه در کسکر وظایف خود را درست انجام نداد و علی(ع) او را با نوشتن نامه ای توبیخ کرد. نامه امام چنین است: اما بعد. آنچه از مال خدا در نزد توست, بفرست زیرا که مال مسلمانان است و بهره تو از آن مال, بیشتر از دیگران نیست. ای قدامه! تصور نکنی که مال کسکر برای تو مباح است آنگونه که از پدر و مادرت به ارث برده باشی. در فرستادن مال خدا عجله کن و خودت هم زودتر نزد ما بیا.[3]
علی(ع) ایشان را به این ترتیب توبیخ کرد ولی عزل نکرد.
یکی از کارگزاران علی(ع) عقبه بن عمرو است. آن حضرت وقتی که عازم صفین شد، عقبه را جانشین خود در کوفه کرد ولی عقبه در این کار نتوانست درست عمل کند و به خاطر همین، از کار بر کنار شد. عقبه با اینکه کارگزار علی(ع) و جانشین آن حضرت در کوفه بود، می گفت: دوست ندارم یکی از دو گروه، بر دیگری پیروز شود. به او گفتند: چرا دوست نداری گفت: من دلم می خواهد بین آنها صلح برقرار شود. عقبه در میان مردم این سخنان را پخش می کرد. وقتی که امام از صفین برگشت, سخنان عقبه را به آن حضرت رساندند. آن حضرت به عقبه گفت: از منصب خود کناره گیر. عقبه گفت: چرا؟ امام فرمود: عقل و درایت کارگزاری نداری. عقبه گفت: آن مقدار عقلی که من دارم به من می گوید: عاقبت جنگ شر است.[4] به این ترتیب, او عزل شد.
برای مطالعه پیرامون زندگانی ونحوه حکومت امام علی(ع) ومواجهه ایشان با مخالفان به کتابهای "فروغ ولایت" اثر استاد جعفر سبحانی، "تجلی امامت" از سید اصغر ناظم زاده، "امام علی" نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود مراجعه فرمایید.
[1]. ر.ک: جرم سیاسی، عباس زراعت، انتشارات ققنوس، چاپ اول، 1377.
[2]. سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین،ج1، ص 68, به بعد.
[3]. همان،ج1 ص 326.
[4].همان، ص 181.
- [سایر] چرا حضرت علی(ع) به جریان غدیر در برابر مخالفان استناد نمیکرد؟
- [سایر] چرا حضرت علی(ع) به جریان غدیر در برابر مخالفان استناد نمیکرد؟
- [سایر] شعار (خامنه ای خمینی دیگر است ولایتش ولایت حیدر است ) چه پیامی دارد؟
- [سایر] دیدگاه امام علی(ع) در برخورد با اهل ذمه چیست؟
- [سایر] شما چقدر حکومت جمهوری اسلامی را به حکومت علی(ع) یا حکومت مهدوی مشابه می دانید؟ توجه کنید که در حکومت علی زندانی و جرم سیاسی وجود نداشت ولی در حکومت ما وجود دارد؛ و ...
- [سایر] رهآورد حکومت امام زمان (عج) از دیدگاه امام علی (ع) چیست؟
- [سایر] شیوه تبلیغی و برخورد امام علی(ع) در برخورد با فتنه خوارج چگونه بود؟ با ذکر منبع.
- [سایر] چرا حکومت حضرت علی(ع) بسیار کوتاه بود در حالی که حکومت جمهوری اسلامی ایران دوام بسیاری داشته است؟
- [سایر] امام علی(ع) در برخورد با دشمنان چه اصول و رفتارهایی داشتند؟
- [سایر] چرا حضرت علی (ع) حکومت را از آب بینی بز بی ارزش تر می شمارند؟
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.