این سخن چقدر صحت دارد: بنا بر اقوال شیعه سن ازدواج حضرت خدیجه از 18 تا 25 سالگی بوده و ایشان باکره بودند ضمن اینکه طبق عقاید شیعه که ارحام مطهره را قبول دارند ازدواج های قبلی حضرت خدیجه خلاف این مضمون می باشد و با توجه به عقاید و روایات و تاریخ های مستند ایشان باکره و سن ایشان از 18 تا 25 سالگی بوده اند. درمورد سن حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام ازدواج با رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، اختلاف زیادی بین مورخین وجود دارد به شکلی که از 25 سال تا 46 سال گفته شده است. لذا اظهار نظر قطعی کاری مشکل می باشد. الف. 25 سال که قول بیهقی است(1) ب. 28 سال. بیشتر مورخین این قول را پذیرفته اند.(2) ج. 30 سال(3) د. 35 سال.(4) ه. 40 سال(5) و. 44 سال.(6) ز. 45 سال(7) ح. 46 سال(8) و اما دلیل اینکه بر خلاف نظر اکثر مورخین، سن ایشان چهل سال القاء شده، شاید به دلیل فضیلت سازی برای برخی دیگر از همسران پیامبر باشد. والله اعلم. اما در رابطه با اینکه آیا آن بانوی بزرگوار قبل از ازدواج با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، همسران دیگری داشته است یا خیر، این موضوع هم اختلافی است. عده ای معتقدند که آن بانوی بربزرگوار قبل از ازدواج با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، دو بار شوهر کرده بود. ولی درمقابل این نظر عده قابل توجهی از علماء بر این باورند که خدیجه کبری قبل از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با فرد دیگری ازدواج ننموده اند: ابن شهر آشوب در کتاب گراسنگ خود از چهار چهره برجسته جهان تشیع و تسنن: (احمد بلاذری) درکتاب (انساب الاشراف)؛ (ابوالقاسم کوفی) درکتاب (الاستغاثة فی البدع الثلاثة)؛ (سید مرتضی) در کتاب (الشافی فی الامامة)؛ و (شیخ طوسی) در کتاب (التلخیص)؛ روایت کرده است که: (پیامبر اکرم در حالی با خدیجه کبری ازدواج کرد که وی باکره بود)، و می افزاید: (تاکید این مطلب در دو کتاب (الانوار)(9) و (البدع)(10) آمده است که: (رقیه و زینب دختران هاله، خواهر خدیجه بوده اند.)(11) (علامه مجلسی) همین مطلب را از (ابن شهر آشوب) و (علامه مامقانی) از طریق علامه مجلسی نقل کرده است.(12) شیخ ذبیح الله محلاتی نیز همین مطلب را نقل کرده است.(13) حسین بن حمدان حصینی، متوفای 334ق. با صراحت و قاطعیت می نویسد: (به جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، هرگز احدی افتخار همسری خدیجه را پیدا نکرد، چنانکه تا خدیجه زنده بود پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) همسر دیگری برنگزید.)(14) إسماعیل بن محمد بن فضل أصبهانی در کتاب دلائل النبوة، در جریان پیشنهاد حضرت ابوطالب به پیامبر مبنی بر پیشنهاد همکاری در تجارت با خدیجه کبری بر این امر تأکید ورزیده می نویسد: (... وَکَانَتْ خَدِیجَةُ امْرَأَةً بَاکِرَةً ذَاتَ شَرَفٍ وَمَالٍ کَثِیرٍ وَتِجَارَةٍ تَبْعَثُ بِهَا إِلَی الشَّامِ فَتَکُونُ عِیرُهَا کَعَامَّةِ عِیرِ قُرَیْشٍ تَسْتَأْجِرُ الرَّجُلَ وَتَدْفَعُ الْمَالَ مُضَارِبَةً ...)(15) در تذکرة الخواص ابن جوزی و تاریخ سیستان نیز همین امر بیان شده است.(16) (ابوالقاسم کوفی) در (الاستغاثه) پس از آنکه دلائلی می آورد تا ثابت کند همسران عثمان، دختران پیامبر نیستند این گونه می نویسد: (خاص و عام، از اهل آثار و ناقلین اخبار، همه متفق اند که از بزرگان قریش و رؤسای آنان و جوانمردان ایشان کسی نماند مگر آنکه از خدیجه خواستگاری نمود (و آرزوی همسری او را داشت) و او از همه امتناع ورزید. وقتی که رسول اکرم وی را تزویج نمود، زنان قریش از او غضبناک شدند و از وی جدا گشتند و به او گفتند: بزرگان و امرای قریش تو را خواستگاری کردند، همه را رد کردی و محمد یتیم و و فقیر و بی سرمایه ابوطالب را به همسری برگزیدی؟!!. با این توصیف، چگونه در نظر اهل فهم ممکن است خدیجه با مردی بدوی از بنی تمیم ازدواج نماید ولی از ازدواج با بزرگان و اشراف قریش، چنانکه بیان شد، امتناع ورزد؟ آیا صاحب نظران و اندیشمندان، این را محال و سخنی مفتضح نمی دانند؟)(17). پی نوشت ها: [1] دلائل النبوة للبیهقی ط دار الکتب العلمیة ج 2 ص 71 والبدایة والنهایة ج 2 ص 294 و 295 ومحمد رسول الله، سیرته وأثره فی الحضارة ص 45 وراجع: السیرة النبویة لابن کثیر ج 1 ص 265 والسیرة الحلبیة ج 1 ص 140. [2] شذرات الذهب ج 1 ص 14 واقتصر علیه فی بهجة المحافل ج 1 ص 48 ورواه عن ابن عباس کل من: أنساب الأشراف (قسم حیاة النبی (صلی الله علیه و آله)) ص 98 وتهذیب تاریخ دمشق ج 1 ص 303 وسیر أعلام النبلاء ج 2 ص 111 ومختصر تاریخ دمشق ج 2 ص 275. والبحار ج 16 ص 12 عن الجنابذی. کلهم عن ابن عباس. ورواه فی مستدرک الحاکم ج 3 ص 182 عن ابن إسحاق، دون أن یذکر له قولاً آخر. وراجع سیرة مغلطای ص 12 والمحبر ص 79 وتهذیب الأسماء ج 2 ص 342 وتاریخ الخمیس ج 1 ص 264 والسیرة الحلبیة ج 1 ص 140. [3] راجع: السیرة الحلبیة ج 1 ص 140 وتاریخ الخمیس ج 1 ص 264 وسیرة مغلطای ص 12 وتهذیب تاریخ دمشق ج 1 ص 303. [4] البدایة والنهایة ج 2 ص 295 والسیرة النبویة لابن کثیر ج 1 ص 265 وراجع: السیرة الحلبیة ج 1 ص 140. [5] أنساب الأشراف (قسم حیاة النبی(صلی الله علیه و آله)) ص 98 وسیرة مغلطای ص 12 والمحبر ص 49 والمواهب اللدنیة ج 1 ص 38 و 202 وشذرات الذهب ج 1 ص 14 وتاریخ الخمیس ج 1 ص 264 وأسد الغابة (دار الشعب) ج 7 ص 80 والسیرة الحلبیة ج 1 ص 140 والسیرة النبویة لدحلان ج 1 ص 55 ط دار المعرفة وراجع: تاریخ الإسلام للذهبی ج 2 ص 152 ومختصر تاریخ دمشق ج 2 ص 275 وتهذیب الأسماء ج 2 ص 342 والطبقات الکبری لابن سعد ط صادر ج 1 ص 132، والبحار ج 16 ص 19 و 12 وتهذیب تاریخ دمشق ج 1 ص 303، عن حکیم بن حزام. [6] تهذیب تاریخ دمشق ج 1 ص 303 عن الواقدی. [7] تهذیب الأسماء ج 2 ص 342 ومختصر تاریخ دمشق ج 2 ص 275 عن الواقدی والسیرة الحلبیة ج 1 ص 140 وراجع: سیرة مغلطای ص 12 وتاریخ الخمیس ج 1 ص 301. [8] راجع: أنساب الأشراف (قسم حیاة النبی (صلی الله علیه و آله)) ص 98. [9] نام کامل کتاب ( الأنوار فی مولد النبیّ صلی الله علیه و آله ) و از تالیفات ( احمد بن عبد الله،بکری) متوفای قرت ششم می باشد. [10] مقصود همان کتاب ( الاستغاثه فی بدع الثلاثه ) تالیف ابوالقاسم کوفی می باشد. [11] ابن شهر آشوب، مناقب ابی طالب،ج 1، ص 138 [12] بحار الأنوار، ج22، ص191، علی اکبر مهدی پور، صدف کوثر، به نقل از تنقیح المقال، ج 3، بخش بانوان، ص77. [13] محلاتی، ریاحین الشریعة،ج2، ص 264 ،چ4. [14] خصیبی، الهدایة الکبری،ص 40 ،چ4. [15] اسماعیل إصبهانی، دلائل النبوة،ج 1، ص 178 [16] ر.ک اکرم سادات هاشمی نژاد، سرور زنان جهان ام المومنین خدیجه کبری، ص 55 [17] الاستغاثه فی البدع الثلاثه، ج 1، ص 70
این سخن چقدر صحت دارد:
بنا بر اقوال شیعه سن ازدواج حضرت خدیجه از 18 تا 25 سالگی بوده و ایشان باکره بودند ضمن اینکه طبق عقاید شیعه که ارحام مطهره را قبول دارند ازدواج های قبلی حضرت خدیجه خلاف این مضمون می باشد و با توجه به عقاید و روایات و تاریخ های مستند ایشان باکره و سن ایشان از 18 تا 25 سالگی بوده اند.
درمورد سن حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام ازدواج با رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، اختلاف زیادی بین مورخین وجود دارد به شکلی که از 25 سال تا 46 سال گفته شده است. لذا اظهار نظر قطعی کاری مشکل می باشد. الف. 25 سال که قول بیهقی است(1)
ب. 28 سال. بیشتر مورخین این قول را پذیرفته اند.(2)
ج. 30 سال(3)
د. 35 سال.(4)
ه. 40 سال(5)
و. 44 سال.(6)
ز. 45 سال(7)
ح. 46 سال(8) و اما دلیل اینکه بر خلاف نظر اکثر مورخین، سن ایشان چهل سال القاء شده، شاید به دلیل فضیلت سازی برای برخی دیگر از همسران پیامبر باشد. والله اعلم. اما در رابطه با اینکه آیا آن بانوی بزرگوار قبل از ازدواج با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، همسران دیگری داشته است یا خیر، این موضوع هم اختلافی است. عده ای معتقدند که آن بانوی بربزرگوار قبل از ازدواج با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، دو بار شوهر کرده بود. ولی درمقابل این نظر عده قابل توجهی از علماء بر این باورند که خدیجه کبری قبل از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با فرد دیگری ازدواج ننموده اند: ابن شهر آشوب در کتاب گراسنگ خود از چهار چهره برجسته جهان تشیع و تسنن: (احمد بلاذری) درکتاب (انساب الاشراف)؛ (ابوالقاسم کوفی) درکتاب (الاستغاثة فی البدع الثلاثة)؛ (سید مرتضی) در کتاب (الشافی فی الامامة)؛ و (شیخ طوسی) در کتاب (التلخیص)؛ روایت کرده است که: (پیامبر اکرم در حالی با خدیجه کبری ازدواج کرد که وی باکره بود)، و می افزاید: (تاکید این مطلب در دو کتاب (الانوار)(9) و (البدع)(10) آمده است که: (رقیه و زینب دختران هاله، خواهر خدیجه بوده اند.)(11) (علامه مجلسی) همین مطلب را از (ابن شهر آشوب) و (علامه مامقانی) از طریق علامه مجلسی نقل کرده است.(12) شیخ ذبیح الله محلاتی نیز همین مطلب را نقل کرده است.(13) حسین بن حمدان حصینی، متوفای 334ق. با صراحت و قاطعیت می نویسد: (به جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، هرگز احدی افتخار همسری خدیجه را پیدا نکرد، چنانکه تا خدیجه زنده بود پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) همسر دیگری برنگزید.)(14) إسماعیل بن محمد بن فضل أصبهانی در کتاب دلائل النبوة، در جریان پیشنهاد حضرت ابوطالب به پیامبر مبنی بر پیشنهاد همکاری در تجارت با خدیجه کبری بر این امر تأکید ورزیده می نویسد: (... وَکَانَتْ خَدِیجَةُ امْرَأَةً بَاکِرَةً ذَاتَ شَرَفٍ وَمَالٍ کَثِیرٍ وَتِجَارَةٍ تَبْعَثُ بِهَا إِلَی الشَّامِ فَتَکُونُ عِیرُهَا کَعَامَّةِ عِیرِ قُرَیْشٍ تَسْتَأْجِرُ الرَّجُلَ وَتَدْفَعُ الْمَالَ مُضَارِبَةً ...)(15) در تذکرة الخواص ابن جوزی و تاریخ سیستان نیز همین امر بیان شده است.(16) (ابوالقاسم کوفی) در (الاستغاثه) پس از آنکه دلائلی می آورد تا ثابت کند همسران عثمان، دختران پیامبر نیستند این گونه می نویسد: (خاص و عام، از اهل آثار و ناقلین اخبار، همه متفق اند که از بزرگان قریش و رؤسای آنان و جوانمردان ایشان کسی نماند مگر آنکه از خدیجه خواستگاری نمود (و آرزوی همسری او را داشت) و او از همه امتناع ورزید. وقتی که رسول اکرم وی را تزویج نمود، زنان قریش از او غضبناک شدند و از وی جدا گشتند و به او گفتند: بزرگان و امرای قریش تو را خواستگاری کردند، همه را رد کردی و محمد یتیم و و فقیر و بی سرمایه ابوطالب را به همسری برگزیدی؟!!. با این توصیف، چگونه در نظر اهل فهم ممکن است خدیجه با مردی بدوی از بنی تمیم ازدواج نماید ولی از ازدواج با بزرگان و اشراف قریش، چنانکه بیان شد، امتناع ورزد؟ آیا صاحب نظران و اندیشمندان، این را محال و سخنی مفتضح نمی دانند؟)(17). پی نوشت ها: [1] دلائل النبوة للبیهقی ط دار الکتب العلمیة ج 2 ص 71 والبدایة والنهایة ج 2 ص 294 و 295 ومحمد رسول الله، سیرته وأثره فی الحضارة ص 45 وراجع: السیرة النبویة لابن کثیر ج 1 ص 265 والسیرة الحلبیة ج 1 ص 140. [2] شذرات الذهب ج 1 ص 14 واقتصر علیه فی بهجة المحافل ج 1 ص 48 ورواه عن ابن عباس کل من: أنساب الأشراف (قسم حیاة النبی (صلی الله علیه و آله)) ص 98 وتهذیب تاریخ دمشق ج 1 ص 303 وسیر أعلام النبلاء ج 2 ص 111 ومختصر تاریخ دمشق ج 2 ص 275. والبحار ج 16 ص 12 عن الجنابذی. کلهم عن ابن عباس. ورواه فی مستدرک الحاکم ج 3 ص 182 عن ابن إسحاق، دون أن یذکر له قولاً آخر. وراجع سیرة مغلطای ص 12 والمحبر ص 79 وتهذیب الأسماء ج 2 ص 342 وتاریخ الخمیس ج 1 ص 264 والسیرة الحلبیة ج 1 ص 140. [3] راجع: السیرة الحلبیة ج 1 ص 140 وتاریخ الخمیس ج 1 ص 264 وسیرة مغلطای ص 12 وتهذیب تاریخ دمشق ج 1 ص 303. [4] البدایة والنهایة ج 2 ص 295 والسیرة النبویة لابن کثیر ج 1 ص 265 وراجع: السیرة الحلبیة ج 1 ص 140. [5] أنساب الأشراف (قسم حیاة النبی(صلی الله علیه و آله)) ص 98 وسیرة مغلطای ص 12 والمحبر ص 49 والمواهب اللدنیة ج 1 ص 38 و 202 وشذرات الذهب ج 1 ص 14 وتاریخ الخمیس ج 1 ص 264 وأسد الغابة (دار الشعب) ج 7 ص 80 والسیرة الحلبیة ج 1 ص 140 والسیرة النبویة لدحلان ج 1 ص 55 ط دار المعرفة وراجع: تاریخ الإسلام للذهبی ج 2 ص 152 ومختصر تاریخ دمشق ج 2 ص 275 وتهذیب الأسماء ج 2 ص 342 والطبقات الکبری لابن سعد ط صادر ج 1 ص 132، والبحار ج 16 ص 19 و 12 وتهذیب تاریخ دمشق ج 1 ص 303، عن حکیم بن حزام. [6] تهذیب تاریخ دمشق ج 1 ص 303 عن الواقدی. [7] تهذیب الأسماء ج 2 ص 342 ومختصر تاریخ دمشق ج 2 ص 275 عن الواقدی والسیرة الحلبیة ج 1 ص 140 وراجع: سیرة مغلطای ص 12 وتاریخ الخمیس ج 1 ص 301. [8] راجع: أنساب الأشراف (قسم حیاة النبی (صلی الله علیه و آله)) ص 98. [9] نام کامل کتاب ( الأنوار فی مولد النبیّ صلی الله علیه و آله ) و از تالیفات ( احمد بن عبد الله،بکری) متوفای قرت ششم می باشد. [10] مقصود همان کتاب ( الاستغاثه فی بدع الثلاثه ) تالیف ابوالقاسم کوفی می باشد. [11] ابن شهر آشوب، مناقب ابی طالب،ج 1، ص 138 [12] بحار الأنوار، ج22، ص191، علی اکبر مهدی پور، صدف کوثر، به نقل از تنقیح المقال، ج 3، بخش بانوان، ص77. [13] محلاتی، ریاحین الشریعة،ج2، ص 264 ،چ4. [14] خصیبی، الهدایة الکبری،ص 40 ،چ4. [15] اسماعیل إصبهانی، دلائل النبوة،ج 1، ص 178 [16] ر.ک اکرم سادات هاشمی نژاد، سرور زنان جهان ام المومنین خدیجه کبری، ص 55 [17] الاستغاثه فی البدع الثلاثه، ج 1، ص 70
- [سایر] بانو خدیجه(س) از حضرت رسول اکرم(ص)مستقیم خواستگاری کردند یا با واسطه؟
- [سایر] رسول خدا(ص) زمانی که یگانه همسر ایشان حضرت خدیجه(س) بودند چند کنیز داشتند؟
- [سایر] الف. از نظر تاریخی، آیا درست است که حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر اکرم (ص) ازدواج کرده بودند و از شوهر قبلی خود فرزندانی داشتند؟ ب. اختلاف سنّی بین پیامبر و حضرت خدیجه چقدر بوده است؟ ج. حضرت خدیجه(س) در حالی حضرت زهرا(س) را به دنیا آورد که عمرش 60 سال بود (5 سال بعد از بعثت)، چگونه زنی در سن یائسگی (بدون معجزه ) میتواند بچهای به دنیا آورد؟
- [سایر] درباره سن ازدواج حضرت خدیجه(علیها السلام) و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) توضیح دهید . آیا این می تواند الگوی ما باشد ؟
- [سایر] حضرت خدیجه(س) در چه سنی به همسری پیامبر اکرم(ص) برگزیده شدند و چند سال بچه دار نشدند و در چند سالگی فاطمه(س) را به دنیا آوردند و در چه سنی رحلت نمودند؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای حضرت خدیجه نماز میت نخواندند؟
- [سایر] سنّ حضرت زهرا(س) در زمان رحلت حضرت خدیجه(س) چقدر بود؟
- [سایر] آیا پیامبر (ص) از حضرت خدیجه (س) فرزندی غیر حضرت زهرا (س) داشتند؟
- [سایر] حضرت خدیجه علیها السلام چند فرزند داشته اند؟ آیا عثمان داماد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است؟
- [سایر] این که حضرت رسول(ص) هنگام بارداری حضرت خدیجه(س) و صحبت ایشان با جنین در شکمشان به ایشان فرمودند: (هذا اخی جبرئیل، اخبرنی ... ) آیا از کلمه هذا و سیاق حدیث می توان نتیجه گرفت که حضرت خدیجه(س) نیز می توانستند فرشتگان را ببینند؟
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)