قبل از بیان توضیحاتی مفصل در مورد نامگذاری فرزندان امام علی(علیه السلام)، باید توجه کرد که: اولاً: اسامی خلفا در زمان حضرت علی(علیه السلام) از جمله اسامی متداولی بوده که در آن زمان استفاده می شده، بنابراین، نام یکی از خلفا توسط علی(علیه السلام) برای یکی از فرزندان دلیل بر تأیید آن خلیفه نمیشود. ثانیاً، وجود تنفر از بعضی اسامی در اثر مرور زمان به وجود آمده است؛ به این معنی که در آن زمانی که از این اسامی استفاده میشد چنین تلقی نبود و کسی از این نوع اسامی نفرتی نداشت. اما فرزندان امام علی(ع) که هم نام خلفا بودند: عمر بن علی در نامگذاری فرزند امیرمومنان علی(علیه السلام) به نام (عمر) هیچ اختلافی بین مورخین دیده نمیشود و جای هیچ تردیدی نیست، اما سوال اصلی اینجاست که انگیزه این نامگذاری چه بوده است. پیروان مکتب خلفا این نامگذاری را نشان دهنده محبت اهل بیت نسبت به خلفا می دانند، در حالیکه اسناد معتبر تاریخی وجود چنین رابطه دوستانهای را به شدت انکار میکنند. مسلم بن حجاج نیشابوری در کتاب معروف خود (صحیح) نقل می کند: خلیفه دوم در حضور افرادی چون عثمان و عبدالرحمان بن عوف و ... خطاب به عباس عبدالمطلب و امیرمومنان علی (علیه السلام) می گوید: (ابوبکر از دنیا رفت و من جانشین پیامبر و ابوبکر میباشم پس شما دو نفر مرا دروغ گو، گناهکار ، حیله گر و خائن می دانید.)[1] آنچه بیان شد تنها یک نمونه از روابط امیرمومنان علی(علیه السلام) با خلیفه دوم بود، البته نمونه های بیشتری وجود دارد که تدبر در آن ما را به این نتیجه می رساند که دلیل این نامگذاری چیز دیگری است و رابطه دوستانهای بین امیرمومنان علی (علیه السلام) و خلیفه دوم وجود نداشته است. مدارک معتبر تاریخی قضاوت در این موضوع را برای ما آسان می کند، که ما تنها به ذکر دو نمونه اکتفا میکنیم: بلاذری مورخ مشهور اهل سنت در کتاب انساب الاشراف خود می نویسد (عمر بن خطاب، عمر بن علی را به اسم خود نام نهاد.)[2] ابن حجر عسقلانی در کتاب (تهذیب التهذیب) سخن بلاذری را تایید کرده و میگوید: (هنگامیکه از (صهبا بنت ربیعه) فرزند پسری برای امیرمومنان علی (علیه السلام) متولد شد عمر بن خطاب نام این فرزند را (عمر) نامید.)[3] شاید سوال شود که تغییر نام یک فرد چندان هم ساده نمیباشد و چطور می توان پذیرفت که خلیفه دوم نام خود را بر فرزند امیرمومنان علی(علیه السلام) بگذارد و نام اصلی ایشان از خاطرها پاک شود؟ باید گفت این کار عمر در موارد زیادی انجام شده به عنوان نمونه: ابن اثیر جزری در (اسد الغابه) می نویسد : (عبدالرحمن در دامان عمر بزرگ شد و اسم او ابراهیم بود ، پس عمر اسم او را تغییر داد همان زمانی که اسم افرادی که به نامهای پیامبران خوانده میشدند را تغییر میداد، او را عبدالرحمان نامید: ونشأ عبد الرحمن فی حجر عمر وکان اسمه إبراهیم فغیر عمر اسمه لما غیر أسماء من تسمی بالأنبیاء وسما عبد الرحمن)[4] شاید کسی در مقام پاسخ بگوید امیرمومنان میتوانست با این عمل خلیفه دوم مخالف کند و نام دلخواه خود را برای فرزندش انتخاب کند؟!!! در پاسخ به این سوال باید اولاً به اهمیت این مساله اندیشید و ثانیاً به حاکم بودن عمر دقت کرد و ثالثا به رفتار شناسی خلیفه دوم توجه کرد: طبری در کتاب تاریخ خود می نویسد: (او اولین کسی بود که شلاق در دست گرفت.)[5] ابن جوزی از ابن عباس نقل می کند: (من برای پرسیدن یک سوال از عمر ، دو سال صبر کردم، مانع پرسیدن من، ترس از عمر بود.)[6] ابن حزم اندلسی می گوید : (خشونت عمر به حدی رسید که ابن عباس در زمان او ، جرات ابراز حکم شرعی ارث را نداشت و وقتی بعد از مرگ عمر بر خلاف نظر وی در زمینه ارث سخن گفت و به او اعتراض شد که چرا در زمان عمر نمی گفتی پاسخ داد به خدا قسم از او می ترسیدم.)[7] و ... . همین برخوردها را می توان به عنوان مانعی بر سر راه اعتراضات نسبت به عمل خلیفه (در مورد تغییر نام) به شمار آورد. که می توانست یک مساله ساده را به امری با هزینه بسیار تبدیل کند. ابوبکر بن علی ابوبکر کنیه است و نام نیست و همین دلیل کافی است که نشان دهد این نامگذاری دلیلی بر روابط دوستانه بین خلیفه اول و امیرمومنان علی (علیه السلام) نیست. زیرا در میان عرب دلایل متعددی برای انتخاب کنیه یک فرد وجود دارد برای مثال رایج بودن همراهی یک کنیه با یک اسم در یک مقطع خاص زمانی و یا مطلوب بودن این همراهی در نظر اطرافیان آن فرد. از این رو شناسایی (نامِ) ابوبکر بن علی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در حقیقت در اینکه نام اصلی ابوبکر بن علی چه بوده است بین مورخین اختلاف نظر است، برخی مانند احمد خوارزمی میگویند نامش (عبدالله) میباشد، برخی دیگر مانند مسعودی میگویند نامش (محمد) میباشد، گروهی دیگر مانند مقریزی میگویند نامش (عبدالرحمان) میباشد و دستهای هم مانند ابوالفرج اصفهانی بر این باورند که نام او نامشخص است. اما به قرائنی که ما به دلیل طولانی نشدن مطلب، از ذکر آنها خودداری می کنیم، دیدگاه اول درست بوده و (نامِ) ابوبکر بن علی (عبدالله) میباشد. همانطور که ذکر شد یکی از رایج ترین دلایل انتخاب یک کنیه، همراهی عرفی آن با یک اسم معین و یا مطلوبیت این همراهی نزد مردمان یک عصر خاص می باشد. پس می توان گفت که نام عبدالله نیز پس از به خلافت رسیدن خلیفه اول(نام خلیفه اول عبدالله بن عثمان میباشد)، با کنیه ابوبکر قرین گردیده و به همین دلیل این کنیه از سوی اطرافیانی که این همراهی مورد پسندشان بوده بر فرزند امیرمومنان علی(علیه السلام) اطلاق گردیده است. ذکر این نکته حائز اهمیت است که انتخاب کنیه برای فرزند در میان عرب در انحصار پدر نمیباشد و دیگران میتوانند برای یک فرد کنیه انتخاب کنند. پس نمیتوان به طور قاطع گفت که امیرمومنان علی(علیه السلام) کنیه ابوبکر را برای فرزند خویش انتخاب کردهاند. جهت شناخت اطرافیان امیرمومنان علی(علیه السلام) که کنیه فرزند ایشان را ابوبکر نهادند در ابتدا باید سال تولد ابوبکر بن علی را بدانیم و سپس با رفتار اطرافیان امیرمومنان علی(علیه السلام) در آن زمان آشنا شویم. طبق اسناد تاریخی که سن ابوبکر بن علی را بیست و پنج سال ذکر کردهاند و اینکه وی در واقعه عاشورا به شهادت رسیده است میتوان نتیجه گرفت او در سال سی و پنج هجری یعنی اولین سال خلافت ظاهری امیر مومنان علی (علیه السلام) به دنیا آمده است که حضرت در آن دوره تندترین انتقاد ها را از خلفای پیشین داشته است. اما برای رفتارشناسی اطرافیان امیرمومنان علی (علیه السلام) در آن زمان (ولادت ابوبکر بن علی) به ذکر دو نمونه اکتفا میکنیم: 1) (چون خوارج از کوفه بیرون رفتند یاران علی به نزدش آمدند و با او بیعت کردند و گفتند ما دوستان دوست تو و دشمنان دشمن تو هستیم. حضرت شرط کرد که با آنان بر سنت رسول (ص) خدا عمل کند ربیعه بن ابی شداد خثعمی که در جنگهای جمل و صفین در رکابش جنگیده و پرچمدار قبیله خثعم بود نزد حضرت آمد حضرت به او گفت براساس کتاب خدا و سنت رسول خدا بیعت کن. ربیعه گفت: براساس سنت ابوبکر و عمر. حضرت به او فرمود: وای بر تو اگر ابوبکر و عمر بر خلاف کتاب خدا و سنت رسول خدا عمل کرده باشند از حق به دور بودهاند. سپس ربیعه با حضرت بیعت کرد.)[8] 2) (اشعث بن قیس در انتخاب ابوموسی اشعری برای حکمیت به امیرمومنان علی (علیه السلام) گفت: این ابوموسی است فرستاده مردم یمن به نزد رسول خدا و متولی غنایم ابوبکر و کارگزار عمر بن خطاب.)[9] که نشان می دهد در مردم آن زمان دو خلیفه اول چه شانی داشتند که افراد با انتساب به آنها، خود را معرفی می کردند. اسناد تاریخی مذکور به روشنی بیانگر گرایش و علاقه جمع کثیری از اطرافیان امیرمومنان علی (علیه السلام) به خلیفه اول و دوم است. همین برخوردها را میتوان مانعی بر سر راه اعتراض حضرت به دخالت اطرافیانش، در مورد انتخاب کنیه برای فرزندش، به شمار آورد. علاوه بر این اگر قرار بود که امیر مؤمنان علیه السلام نام فرزندش را ابوبکر بگذارد، ابوبکر را نام اصلی او (عبد الکعبه، عتیق، عبد الله و... با اختلافی که وجود دارد) انتخاب میکرد نه کنیه او!! عثمان بن علی اسناد و مدارک معتبر تاریخی دلیل این نامگذاری را برای ما بیان میکند و نشان میدهد هیچ رابطهای میان نام خلیفه سوم (عثمان بن عَفّان) و نامگذاری فرزند امیرمومنان علی(علیه السلام) به نام (عثمان) وجود ندارد. در تهذیب الانساب درباره مجاهدین جنگ بدر آمده است: (از جمله آنان عثمان بن مظعون میباشد همان کسی که امیرمومنان علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرزندش را به اسم او نامگذاری نمود.)[10] ابوالفرج اصفهانی از قول امیرمومنان علی (علیه السلام) نقل میکند: (همانا او را به اسم برادرم عثمان بن مظعون نامگذاری نمودم.)[11] [1]. صحیح مسلم جز 5 ص 151 (فَرَأَیْتُمَانِی کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا). [2]. انساب الاشراف ج 1 ص 297 ( وکان عمر بن الخطاب سمّی عمر بن علی باسمه). [3]. تهذیب التهذیب ج 7 ص 426 ( أن عمر بن الخطاب سماه). [4]. اسد الغابه ج 1 ص 689. [5]. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام ج 2 ص 71 به نقل از تاریخ طبری ج 4 ص 209 و طبقات الکبری ج 3 ص 282. [6]. تاریخ عمر بن خطاب ص 126. [7]. المحلی ج 8 ص 279 و 280. [8]. الامامه و السیاسه ج 1 ص 146. [9]. الامامه و السیاسه ج 1 ص 130. [10]. تهذیب الانساب ص 27. [11]. مقاتل الطالبین ص 55 و بحار الانوار ج 45 ص 38.
قبل از بیان توضیحاتی مفصل در مورد نامگذاری فرزندان امام علی(علیه السلام)، باید توجه کرد که:
اولاً: اسامی خلفا در زمان حضرت علی(علیه السلام) از جمله اسامی متداولی بوده که در آن زمان استفاده می شده، بنابراین، نام یکی از خلفا توسط علی(علیه السلام) برای یکی از فرزندان دلیل بر تأیید آن خلیفه نمیشود.
ثانیاً، وجود تنفر از بعضی اسامی در اثر مرور زمان به وجود آمده است؛ به این معنی که در آن زمانی که از این اسامی استفاده میشد چنین تلقی نبود و کسی از این نوع اسامی نفرتی نداشت.
اما فرزندان امام علی(ع) که هم نام خلفا بودند:
عمر بن علی
در نامگذاری فرزند امیرمومنان علی(علیه السلام) به نام (عمر) هیچ اختلافی بین مورخین دیده نمیشود و جای هیچ تردیدی نیست، اما سوال اصلی اینجاست که انگیزه این نامگذاری چه بوده است. پیروان مکتب خلفا این نامگذاری را نشان دهنده محبت اهل بیت نسبت به خلفا می دانند، در حالیکه اسناد معتبر تاریخی وجود چنین رابطه دوستانهای را به شدت انکار میکنند.
مسلم بن حجاج نیشابوری در کتاب معروف خود (صحیح) نقل می کند: خلیفه دوم در حضور افرادی چون عثمان و عبدالرحمان بن عوف و ... خطاب به عباس عبدالمطلب و امیرمومنان علی (علیه السلام) می گوید:
(ابوبکر از دنیا رفت و من جانشین پیامبر و ابوبکر میباشم پس شما دو نفر مرا دروغ گو، گناهکار ، حیله گر و خائن می دانید.)[1]
آنچه بیان شد تنها یک نمونه از روابط امیرمومنان علی(علیه السلام) با خلیفه دوم بود، البته نمونه های بیشتری وجود دارد که تدبر در آن ما را به این نتیجه می رساند که دلیل این نامگذاری چیز دیگری است و رابطه دوستانهای بین امیرمومنان علی (علیه السلام) و خلیفه دوم وجود نداشته است.
مدارک معتبر تاریخی قضاوت در این موضوع را برای ما آسان می کند، که ما تنها به ذکر دو نمونه اکتفا میکنیم:
بلاذری مورخ مشهور اهل سنت در کتاب انساب الاشراف خود می نویسد (عمر بن خطاب، عمر بن علی را به اسم خود نام نهاد.)[2]
ابن حجر عسقلانی در کتاب (تهذیب التهذیب) سخن بلاذری را تایید کرده و میگوید: (هنگامیکه از (صهبا بنت ربیعه) فرزند پسری برای امیرمومنان علی (علیه السلام) متولد شد عمر بن خطاب نام این فرزند را (عمر) نامید.)[3]
شاید سوال شود که تغییر نام یک فرد چندان هم ساده نمیباشد و چطور می توان پذیرفت که خلیفه دوم نام خود را بر فرزند امیرمومنان علی(علیه السلام) بگذارد و نام اصلی ایشان از خاطرها پاک شود؟
باید گفت این کار عمر در موارد زیادی انجام شده به عنوان نمونه:
ابن اثیر جزری در (اسد الغابه) می نویسد : (عبدالرحمن در دامان عمر بزرگ شد و اسم او ابراهیم بود ، پس عمر اسم او را تغییر داد همان زمانی که اسم افرادی که به نامهای پیامبران خوانده میشدند را تغییر میداد، او را عبدالرحمان نامید: ونشأ عبد الرحمن فی حجر عمر وکان اسمه إبراهیم فغیر عمر اسمه لما غیر أسماء من تسمی بالأنبیاء وسما عبد الرحمن)[4]
شاید کسی در مقام پاسخ بگوید امیرمومنان میتوانست با این عمل خلیفه دوم مخالف کند و نام دلخواه خود را برای فرزندش انتخاب کند؟!!! در پاسخ به این سوال باید اولاً به اهمیت این مساله اندیشید و ثانیاً به حاکم بودن عمر دقت کرد و ثالثا به رفتار شناسی خلیفه دوم توجه کرد:
طبری در کتاب تاریخ خود می نویسد: (او اولین کسی بود که شلاق در دست گرفت.)[5]
ابن جوزی از ابن عباس نقل می کند: (من برای پرسیدن یک سوال از عمر ، دو سال صبر کردم، مانع پرسیدن من، ترس از عمر بود.)[6]
ابن حزم اندلسی می گوید : (خشونت عمر به حدی رسید که ابن عباس در زمان او ، جرات ابراز حکم شرعی ارث را نداشت و وقتی بعد از مرگ عمر بر خلاف نظر وی در زمینه ارث سخن گفت و به او اعتراض شد که چرا در زمان عمر نمی گفتی پاسخ داد به خدا قسم از او می ترسیدم.)[7]
و ... .
همین برخوردها را می توان به عنوان مانعی بر سر راه اعتراضات نسبت به عمل خلیفه (در مورد تغییر نام) به شمار آورد. که می توانست یک مساله ساده را به امری با هزینه بسیار تبدیل کند.
ابوبکر بن علی
ابوبکر کنیه است و نام نیست و همین دلیل کافی است که نشان دهد این نامگذاری دلیلی بر روابط دوستانه بین خلیفه اول و امیرمومنان علی (علیه السلام) نیست. زیرا در میان عرب دلایل متعددی برای انتخاب کنیه یک فرد وجود دارد برای مثال رایج بودن همراهی یک کنیه با یک اسم در یک مقطع خاص زمانی و یا مطلوب بودن این همراهی در نظر اطرافیان آن فرد. از این رو شناسایی (نامِ) ابوبکر بن علی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در حقیقت در اینکه نام اصلی ابوبکر بن علی چه بوده است بین مورخین اختلاف نظر است، برخی مانند احمد خوارزمی میگویند نامش (عبدالله) میباشد، برخی دیگر مانند مسعودی میگویند نامش (محمد) میباشد، گروهی دیگر مانند مقریزی میگویند نامش (عبدالرحمان) میباشد و دستهای هم مانند ابوالفرج اصفهانی بر این باورند که نام او نامشخص است.
اما به قرائنی که ما به دلیل طولانی نشدن مطلب، از ذکر آنها خودداری می کنیم، دیدگاه اول درست بوده و (نامِ) ابوبکر بن علی (عبدالله) میباشد.
همانطور که ذکر شد یکی از رایج ترین دلایل انتخاب یک کنیه، همراهی عرفی آن با یک اسم معین و یا مطلوبیت این همراهی نزد مردمان یک عصر خاص می باشد.
پس می توان گفت که نام عبدالله نیز پس از به خلافت رسیدن خلیفه اول(نام خلیفه اول عبدالله بن عثمان میباشد)، با کنیه ابوبکر قرین گردیده و به همین دلیل این کنیه از سوی اطرافیانی که این همراهی مورد پسندشان بوده بر فرزند امیرمومنان علی(علیه السلام) اطلاق گردیده است.
ذکر این نکته حائز اهمیت است که انتخاب کنیه برای فرزند در میان عرب در انحصار پدر نمیباشد و دیگران میتوانند برای یک فرد کنیه انتخاب کنند. پس نمیتوان به طور قاطع گفت که امیرمومنان علی(علیه السلام) کنیه ابوبکر را برای فرزند خویش انتخاب کردهاند.
جهت شناخت اطرافیان امیرمومنان علی(علیه السلام) که کنیه فرزند ایشان را ابوبکر نهادند در ابتدا باید سال تولد ابوبکر بن علی را بدانیم و سپس با رفتار اطرافیان امیرمومنان علی(علیه السلام) در آن زمان آشنا شویم.
طبق اسناد تاریخی که سن ابوبکر بن علی را بیست و پنج سال ذکر کردهاند و اینکه وی در واقعه عاشورا به شهادت رسیده است میتوان نتیجه گرفت او در سال سی و پنج هجری یعنی اولین سال خلافت ظاهری امیر مومنان علی (علیه السلام) به دنیا آمده است که حضرت در آن دوره تندترین انتقاد ها را از خلفای پیشین داشته است.
اما برای رفتارشناسی اطرافیان امیرمومنان علی (علیه السلام) در آن زمان (ولادت ابوبکر بن علی) به ذکر دو نمونه اکتفا میکنیم:
1) (چون خوارج از کوفه بیرون رفتند یاران علی به نزدش آمدند و با او بیعت کردند و گفتند ما دوستان دوست تو و دشمنان دشمن تو هستیم. حضرت شرط کرد که با آنان بر سنت رسول (ص) خدا عمل کند ربیعه بن ابی شداد خثعمی که در جنگهای جمل و صفین در رکابش جنگیده و پرچمدار قبیله خثعم بود نزد حضرت آمد حضرت به او گفت براساس کتاب خدا و سنت رسول خدا بیعت کن. ربیعه گفت: براساس سنت ابوبکر و عمر. حضرت به او فرمود: وای بر تو اگر ابوبکر و عمر بر خلاف کتاب خدا و سنت رسول خدا عمل کرده باشند از حق به دور بودهاند. سپس ربیعه با حضرت بیعت کرد.)[8]
2) (اشعث بن قیس در انتخاب ابوموسی اشعری برای حکمیت به امیرمومنان علی (علیه السلام) گفت: این ابوموسی است فرستاده مردم یمن به نزد رسول خدا و متولی غنایم ابوبکر و کارگزار عمر بن خطاب.)[9] که نشان می دهد در مردم آن زمان دو خلیفه اول چه شانی داشتند که افراد با انتساب به آنها، خود را معرفی می کردند.
اسناد تاریخی مذکور به روشنی بیانگر گرایش و علاقه جمع کثیری از اطرافیان امیرمومنان علی (علیه السلام) به خلیفه اول و دوم است.
همین برخوردها را میتوان مانعی بر سر راه اعتراض حضرت به دخالت اطرافیانش، در مورد انتخاب کنیه برای فرزندش، به شمار آورد.
علاوه بر این اگر قرار بود که امیر مؤمنان علیه السلام نام فرزندش را ابوبکر بگذارد، ابوبکر را نام اصلی او (عبد الکعبه، عتیق، عبد الله و... با اختلافی که وجود دارد) انتخاب میکرد نه کنیه او!!
عثمان بن علی
اسناد و مدارک معتبر تاریخی دلیل این نامگذاری را برای ما بیان میکند و نشان میدهد هیچ رابطهای میان نام خلیفه سوم (عثمان بن عَفّان) و نامگذاری فرزند امیرمومنان علی(علیه السلام) به نام (عثمان) وجود ندارد.
در تهذیب الانساب درباره مجاهدین جنگ بدر آمده است: (از جمله آنان عثمان بن مظعون میباشد همان کسی که امیرمومنان علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرزندش را به اسم او نامگذاری نمود.)[10]
ابوالفرج اصفهانی از قول امیرمومنان علی (علیه السلام) نقل میکند: (همانا او را به اسم برادرم عثمان بن مظعون نامگذاری نمودم.)[11]
[1]. صحیح مسلم جز 5 ص 151 (فَرَأَیْتُمَانِی کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا).
[2]. انساب الاشراف ج 1 ص 297 ( وکان عمر بن الخطاب سمّی عمر بن علی باسمه).
[3]. تهذیب التهذیب ج 7 ص 426 ( أن عمر بن الخطاب سماه).
[4]. اسد الغابه ج 1 ص 689.
[5]. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام ج 2 ص 71 به نقل از تاریخ طبری ج 4 ص 209 و طبقات الکبری ج 3 ص 282.
[6]. تاریخ عمر بن خطاب ص 126.
[7]. المحلی ج 8 ص 279 و 280.
[8]. الامامه و السیاسه ج 1 ص 146.
[9]. الامامه و السیاسه ج 1 ص 130.
[10]. تهذیب الانساب ص 27.
[11]. مقاتل الطالبین ص 55 و بحار الانوار ج 45 ص 38.
- [سایر] آیا بین امیر مؤمنان علی(ع) و خلفا پیوند سببی بود؟
- [سایر] چرا از حضرت علی(ع) بیش از بقیه خلفا، روایات تفسیری به ما رسیده است؟
- [سایر] اگر شیوه خلفا صحیح نبود، چرا حضرت علی (ع) در زمان خلافت اصلاحی صورت نداد؟
- [سایر] نام فرزندان امامان؛ از امام علی(ع) تا امام حسن عسکری(ع) را نام ببرید.
- [سایر] چرا فرزندان امام حسن مجتبی (ع) مانند قاسم و عبد الله کوچک تر از فرزندان امام حسین (ع) مانند امام سجاد (ع) و علی اکبر هستند، با وجود آن که امام مجتبی بزرگ تر از امام حسین (ع) می باشند؟
- [سایر] در میان خلفای راشدین، چرا از حضرت علی(ع) بیش از بقیه خلفا، روایات تفسیری به ما رسیده است؟
- [سایر] فرزندان حضرت عباس بن علی(ع) چه کسانی بودند؟ و چرا فرزندانش در کربلا نبودند؟
- [سایر] چرا حضرت امیرالمومنین، علی(علیه السلام) در زمان خلافت خلفا در نماز به آنان اقتدا می کردند؟
- [سایر] روایاتی در برخی آثار حدیثی اهل سنت وجود دارند که در آنها حضرت علی(ع) از خلفا تمجید و ستایش کرده است، مانند (خیر الناس بعد النبیین ابوبکر ثم عمر) و...؛ آیا به موجب این تمجیدها مقام ابوبکر و عمر از مقام حضرت علی(ع) برتر نیست؟ آیا این ستایشها بر افضلیت آنها از سوی حضرت علی(ع) دلالت نمیکند؟
- [سایر] فرزندان علی ابن ابی طالب (ع)، امام اول مسلمین جهان چند نفر بودند؟ نام ایشان و نام مادران ایشان چه بود؟ در مورد داستان زندگی آنها نیز بگوئید؟
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.