در اسلام حدیث یا آیه ای برای محاسبه تاریخ حضرت آدم(ع) تاکنون نداریم. اما در تورات مطالبی وجود دارد که می توان با توجه به آن زندگی حضرت آدم (ع) را مرتبط به 8 هزار سال قبل دانست. که بعضی از علما، آن را پذیرفته اند. علامه طباطبایی در این باره می نویسند: در تاریخ یهود آمده است که: عمر نوع بشر از روزی که در زمین خلق شده تا کنون، بیش از حدود هفت هزار سال نیست که اعتبار عقلی هم کمک و مساعد این تاریخ است، برای اینکه اگر ما از نوع بشر یک انسان مرد و یک زن را که با هم زن و شوهر باشند فرض کنیم که در مدتی متوسط نه خیلی طولانی و نه خیلی کوتاه با هم زندگی کنند، و هر دو دارای مزاجی معتدل باشند، و در وضع متوسطی از حیث امنیت و فراوانی نعمت و رفاه و مساعدت و ... و همه عوامل و شرایطی که در زندگی انسان مؤثرند قرار داشته باشند و از سوی دیگر فرض کنیم این دو فرد در اوضاعی متوسط توالد و تناسل کنند، و باز فرض کنیم که همه اوضاعی که در باره آن دو فرض کردیم در باره فرزندان آن دو نیز محقق باشد، و فرزندانشان هم از نظر پسری و دختری بطور متوسط به دنیا بیایند، خواهیم دید که این انسان که در آغاز فقط دو نفر فرض شده بودند، در یک قرن یعنی در رأس صد سال عددشان به هزار نفر میرسد، در نتیجه هر یک نفر از انسان در طول صد سال پانصد نفر می شود. آن گاه اگر عوامل تهدیدگر را که با هستی بشر ضدیت دارد (از قبیل بلاهای عمومی، یعنی سرما، گرما، طوفان، زلزله، قحطی، و با، طاعون، خسف، زیر آوار رفتن، جنگهای خانمان برانداز و سایر مصائب غیر عمومی که احیانا به تک تک افراد می رسد) در نظر بگیریم و از آن آمار که گرفتیم سهم این بلاها را کم کنیم، و در این کم کردن حد اکثر را در نظر بگیریم یعنی فرض کنیم که بلاهای نامبرده از هر هزار نفر انسان نهصد و نود و نه نفر را از بین ببرد، و در هر صد سال که بر حسب فرض اول در هر نفر هزار نفر می شوند، غیر از یک نفر زنده نماند. و به عبارت دیگر: عامل تناسل که باید در هر صد سال دو نفر را هزار نفر کند تنها آن دو را سه نفر کند، و از هزار نفر تنها یک نفر بماند، آن گاه این محاسبه را به طور تصاعدی تا مدت هفت هزار سال یعنی هفتاد قرن ادامه دهیم، خواهیم دید که عدد بشر به دو بلیون و نیم می رسد، و این عدد همان عدد نفوس بشر امروزی است، که آمارگران بین المللی آن را ارائه داده اند.[1] این مطلب هیچ منافاتی با شواهد تمدنی چند میلیون ساله نیز ندارد و به راحتی می توان آدم (ع) را هشت هزار سال قبل مرتبط دانست در حالی که آثار تمدنی بسیار قدیمی تر از آن باشد. چون نسل امروز از آدم (ع) است اما قبل از آدم (ع) نیز موجوداتی شبیه انسان خلق شده بودند. بنابر برخی از روایات، خداوند قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور که خدا را می پرستیده اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق آدم و فرزندانش نیست. بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام ( نسناس) را خلق کرده بود که قبل از خلقت انسان از بین رفتند.[2] در کتاب توحید، از امام صادق(ع) روایتی آورده که در ضمن آن به راوی فرموده: شاید شما گمان میکنید که خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آنها هستید.[3] مرحوم صدوق در کتاب خصال از امام باقر(ع) روایت کرده که فرمود: خدای عز وجل از روزی که زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض کرده است) که هیچ یک از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده اند و خدای تعالی همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد کرد و برای هر یک، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه اش را از او منشعب ساخت...،[4] در کتاب شریف بحار الانوار احادیثی وجود دارد مبنی بر این که قبل از حضرت آدم عوالم دیگری وجود داشته است که در آن، آدمهای بسیاری زندگی میکردند و خدای سبحان را تسبیح میگفتند.[5] [1]. ترجمه المیزان، ج4، ص: 222. [2]. بحارالانوار، ج 11، ص 103. [3]. توحید، ج 1، ص 277. [4]. خصال، ج 2، ص 652، ح 54. [5]. رک: بحارالنوار؛ج 54 از ص 316، باب العوالم.
در اسلام حدیث یا آیه ای برای محاسبه تاریخ حضرت آدم(ع) تاکنون نداریم. اما در تورات مطالبی وجود دارد که می توان با توجه به آن زندگی حضرت آدم (ع) را مرتبط به 8 هزار سال قبل دانست. که بعضی از علما، آن را پذیرفته اند.
علامه طباطبایی در این باره می نویسند: در تاریخ یهود آمده است که: عمر نوع بشر از روزی که در زمین خلق شده تا کنون، بیش از حدود هفت هزار سال نیست که اعتبار عقلی هم کمک و مساعد این تاریخ است، برای اینکه اگر ما از نوع بشر یک انسان مرد و یک زن را که با هم زن و شوهر باشند فرض کنیم که در مدتی متوسط نه خیلی طولانی و نه خیلی کوتاه با هم زندگی کنند، و هر دو دارای مزاجی معتدل باشند، و در وضع متوسطی از حیث امنیت و فراوانی نعمت و رفاه و مساعدت و ... و همه عوامل و شرایطی که در زندگی انسان مؤثرند قرار داشته باشند و از سوی دیگر فرض کنیم این دو فرد در اوضاعی متوسط توالد و تناسل کنند، و باز فرض کنیم که همه اوضاعی که در باره آن دو فرض کردیم در باره فرزندان آن دو نیز محقق باشد، و فرزندانشان هم از نظر پسری و دختری بطور متوسط به دنیا بیایند، خواهیم دید که این انسان که در آغاز فقط دو نفر فرض شده بودند، در یک قرن یعنی در رأس صد سال عددشان به هزار نفر میرسد، در نتیجه هر یک نفر از انسان در طول صد سال پانصد نفر می شود. آن گاه اگر عوامل تهدیدگر را که با هستی بشر ضدیت دارد (از قبیل بلاهای عمومی، یعنی سرما، گرما، طوفان، زلزله، قحطی، و با، طاعون، خسف، زیر آوار رفتن، جنگهای خانمان برانداز و سایر مصائب غیر عمومی که احیانا به تک تک افراد می رسد) در نظر بگیریم و از آن آمار که گرفتیم سهم این بلاها را کم کنیم، و در این کم کردن حد اکثر را در نظر بگیریم یعنی فرض کنیم که بلاهای نامبرده از هر هزار نفر انسان نهصد و نود و نه نفر را از بین ببرد، و در هر صد سال که بر حسب فرض اول در هر نفر هزار نفر می شوند، غیر از یک نفر زنده نماند.
و به عبارت دیگر: عامل تناسل که باید در هر صد سال دو نفر را هزار نفر کند تنها آن دو را سه نفر کند، و از هزار نفر تنها یک نفر بماند، آن گاه این محاسبه را به طور تصاعدی تا مدت هفت هزار سال یعنی هفتاد قرن ادامه دهیم، خواهیم دید که عدد بشر به دو بلیون و نیم می رسد، و این عدد همان عدد نفوس بشر امروزی است، که آمارگران بین المللی آن را ارائه داده اند.[1]
این مطلب هیچ منافاتی با شواهد تمدنی چند میلیون ساله نیز ندارد و به راحتی می توان آدم (ع) را هشت هزار سال قبل مرتبط دانست در حالی که آثار تمدنی بسیار قدیمی تر از آن باشد. چون نسل امروز از آدم (ع) است اما قبل از آدم (ع) نیز موجوداتی شبیه انسان خلق شده بودند.
بنابر برخی از روایات، خداوند قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور که خدا را می پرستیده اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق آدم و فرزندانش نیست. بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام ( نسناس) را خلق کرده بود که قبل از خلقت انسان از بین رفتند.[2]
در کتاب توحید، از امام صادق(ع) روایتی آورده که در ضمن آن به راوی فرموده: شاید شما گمان میکنید که خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آنها هستید.[3]
مرحوم صدوق در کتاب خصال از امام باقر(ع) روایت کرده که فرمود: خدای عز وجل از روزی که زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض کرده است) که هیچ یک از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده اند و خدای تعالی همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد کرد و برای هر یک، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه اش را از او منشعب ساخت...،[4]
در کتاب شریف بحار الانوار احادیثی وجود دارد مبنی بر این که قبل از حضرت آدم عوالم دیگری وجود داشته است که در آن، آدمهای بسیاری زندگی میکردند و خدای سبحان را تسبیح میگفتند.[5]
[1]. ترجمه المیزان، ج4، ص: 222.
[2]. بحارالانوار، ج 11، ص 103.
[3]. توحید، ج 1، ص 277.
[4]. خصال، ج 2، ص 652، ح 54.
[5]. رک: بحارالنوار؛ج 54 از ص 316، باب العوالم.
- [سایر] آیا تمدن غرب با اصول اخلاقی سازگار است؟
- [سایر] دیدگاه قرآن درباره تاریخ بشر چیست؟
- [سایر] معنای آدم و بشر چیست؟
- [سایر] مبنای حقوق بشر غربی چیست؟ و چرا با اسلام سازگار نیست؟
- [سایر] اولین اثار تاریخ تمدن بشریت کی؟ و در کدام منطقه پیداشده است؟
- [سایر] آیا قبل حضرت آدم انسان های دیگری بودند؟ آیا تمدن داشتند؟
- [سایر] مخالفت آدم با نهی الهی در استفاده از شجره ممنوعه چگونه با عصمت وی سازگار است؟
- [سایر] استمرار نسل بشر چگونه بوده و فرزندان حضرت آدم(ع) با چه کسانی ازدواج کردند؟
- [سایر] استمرار نسل بشر چگونه بوده و فرزندان حضرت آدم(ع) با چه کسانی ازدواج کردند؟
- [سایر] در بعضی از منابع دینی عمر بشر به 8000 سال می رسد اما می دانیم انسان عمرش از یک میلیون سال تجاوز می کند. آیا آن انسانهایی که پیش از حضرت آدم(ع) بودند دارای دین و شریعت بودند؟ اصلا حضرت آدم چند سال است که خلق شدند؟
- [آیت الله جوادی آملی] .بعضی از کارها و درآمدها و هزینه های آن فصلی است مانند صیادی در این صورت, مجموع هزینه و درآمد آن , به لحاظ یک سال محسوب می شود و بعضی از درآمدها در طیّ دو سال است؛ مانند بعضی از زمینهای کشاورزی که یک سال دایر و یک سال بایر است . در صورتی که هزینه دو ساله شرط حصول درآمد باشد , مجموع هزینه های دو سال محسوب میشود; وگرنه هزینه خصوص سال درآمد ملحوظ میشود. زمان تعلق خمس
- [آیت الله نوری همدانی] اگر کسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد که مثلاً یک سال نگهداری کند و از شیر آن استفاده نماید و مقداری روغن بدهد ، چنانچه شیر گوسفند را در مقابل زحمت های چوپان و آن روغن صلح کند صحیح است ولی اگر گوسفند را یک ساله به چوپان اجاره دهد که از شیر آن استفاده نماید و در عوض ، مقداری روغن بدهد اشکال دارد .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر کسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد که مثلا یک سال نگهداری کند و از شیر آن استفاده نماید و مقداری روغن بدهد؛ چنانچه شیر گوسفند را در مقابل زحمتهای چوپان و آن روغن صلح کند صحیح است؛ بلکه اگر گوسفند را یک ساله به چوپان اجاره دهد که از شیر آن استفاده کند و در عوض؛ مقداری روغن بدهد نیز صحیح است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر ورثه بدانند عین یا عوض مال ارث یا ذمّه مورّ ث متعلق خمس بود و مورّ ث هر ساله خمسِ مال خود را می پرداخت و پس از وفات مورّث شک دارند آیا مورث در حال حیات، خمس سال آخر را ادا کرده یا نه , در این صورت، بر آنان واجب نیست که خمس "مال ارث" را بپردازند.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد که مثلاً یک سال نگهداری کند و از شیر آن استفاده نماید و مقداری روغن بدهد چنانچه شیر گوسفند را در مقابل زحمتهای چوپان و آن روغن صلح کند صحیح است، و نیز اگر گوسفند را یک ساله به چوپان اجاره دهد که از شیر آن استفاده کند و در عوض مقداری روغن بدهد اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد که مثلاً یک سال نگهداری کند و از شیر آن استفاده نماید و مقداری روغن بدهد، چنانچه شیر گوسفند را در مقابل زحمتهای چوپان و آن روغن صلح کند صحیح است، ولی اگر گوسفند را یک ساله به چوپان اجاره دهد که از شیر آن استفاده کند و در عوض مقداری روغن بدهد، اشکال دارد.
- [آیت الله خوئی] اگر کسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد که مثلًا یک سال نگهداری کند و از شیر آن استفاده نماید و مقداری روغن بدهد، چنانچه شیر گوسفند را در مقابل زحمتهای چوپان و آن روغن صلح کند صحیح است، بلکه اگر گوسفند را یک ساله به چوپان اجاره دهد که از شیر آن استفاده کند و در عوض، مقداری روغن بدهد نیز صحیح است.
- [آیت الله سیستانی] کسی که باید زکات گاو و گوسفند و شتر را بدهد ، اگر زکات آنها را از مال دیگرش بدهد ، تا وقتی شماره آنها از نصاب کم نشده ، همه ساله باید زکات را بدهد ، و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اول کمتر شوند ، زکات بر او واجب نیست ، مثلاً کسی که چهل گوسفند دارد ، اگر از مال دیگرش زکات آنها را بدهد ، تا وقتی که گوسفندهای او از چهل کم نشده ، همه ساله باید یک گوسفند بدهد ، و اگر از خود آنها بدهد ، تا وقتی به چهل نرسیده ، زکات بر او واجب نیست . زکات مال تجارت مالی که انسان به عقد معاوضه مالک میشود ، و برای تجارت و منفعت بردن نگاه میدارد باید بنابر احتیاط واجب با چند شرط زکات آن را بدهد و آن یک چهلم است : 1 مالک بالغ و عاقل باشد . 2 مال حداقل به اندازه (15) مثقال طلای مسکوک یا (15) مثقال نقره مسکوک قیمت داشته باشد . 3 یک سال از وقتی که قصد منفعت بردن کرده است بر آن مال گذشته باشد . 4 قصد منفعت بردن در تمام سال باقی باشد ، پس اگر در میان سال از آن قصد منصرف شود ، و مثلاً قصد صرف آن را در مؤنه نماید ، زکات واجب نیست . 5 مالک بتواند در تمام سال در آن تصرف کند . 6 در تمام سال به مقدار سرمایه یا بیشتر از آن ، خریدار داشته باشد ، پس اگر در قسمتی از سال به مقدار سرمایه ، خریدار نداشته باشد ، واجب نیست زکات آن را بدهد .
- [آیت الله سیستانی] شتر دوازده نصاب دارد : اول : پنج شتر ، و زکات آن یک گوسفند است ، و تا شماره شتر به این مقدار نرسد زکات ندارد . دوم : ده شتر ، و زکات آن دو گوسفند است . سوم : پانزده شتر ، و زکات آن سه گوسفند است . چهارم : بیست شتر ، و زکات آن چهار گوسفند است . پنجم : بیست و پنچ شتر ، و زکات آن پنج گوسفند است . ششم : بیست و شش شتر ، و زکات آن یک شتری است که داخل سال دوم شده باشد . هفتم : سی و شش شتر ، و زکات آن یک شتری است که داخل سال سوم شده باشد . هشتم : چهل و شش شتر ، و زکات آن یک شتری است که داخل سال چهارم شده باشد . نهم : شصت و یک شتر ، و زکات آن یک شتری است که داخل سال پنجم شده باشد . دهم : هفتاد و شش شتر ، و زکات آن دو شتری است که داخل سال سوم شده باشند . یازدهم : نود و یک شتر ، و زکات آن دو شتری است که داخل سال چهارم شده باشد . دوازدهم : صد و بیست و یک شتر و بالاتر از آن است که باید یا برای هر چهل شتر ، یک شتری بدهد که داخل سال سوم شده باشد ، و یا برای هر پنجاه شتر یک شتری بدهد که داخل سال چهارم شده باشد ، و یا با چهل و پنجاه حساب کند و در بعضی موارد هم مخیر است که با چهل ، یا پنجاه حساب کند مانند دویست ، ولی در هر صورت باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند ، یا اگر چیزی باقی میماند ، از نُه شتر بیشتر نباشد ، مثلاً اگر (140) شتر دارد ، باید برای صد شتر دو شتری که داخل سال چهارم شده ، و برای چهل شتر یک شتری که داخل سال سوم شده ، بدهد ، و شتری که در زکات داده میشود باید ماده باشد ، ولی اگر در نصاب ششم شتر ماده دو ساله نداشته باشد شتر نر سه ساله کافی است ، و اگر آن هم نداشته باشد در خرید هر کدام مخیر است .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد که مثلاً یک سال نگهداری کند و از شیر آن استفاده نماید و مقداری روغن بدهد، چنانچه شیر گوسفند را در مقابل زحمتهای چوپان و آن روغن صلح کند، صحیح است، ولی اگر گوسفند را یک ساله به چوپان اجاره دهد که از شیر آن استفاده کند و در عوض، مقداری روغن بدهد، چون مقدار شیر و روغن مشخّص نیست اجاره باطل است.