گناهی که پشیمانی بیاورد بهتر از عبادتی است که غرور بیاورد؟
اصل و اساس بندگی ، عبودیت است. و با همین معیار می توانیم بفهمیم که کدام یک از این دو بهتر هستند. آیا عابدی که به خود مغرور شده، حالت فروتنی و تواضع بیشتری در مقابل پروردگار متعال دارد؟ یا کسی که مرتکب گناه شده و اکنون سخت پشیمان است و تصمیم به بندگی خدای متعال گرفته است؟ با همین معیار می توان حالت بهتر را فهمید. که در احادیث نیز بیان شده است: امام صادق (ع) فرمود: راستی خدا می‌ داند که گناه برای مؤمن بهتر است از عُجب و خودبینی، و اگر چنین نبود هرگز شخص مؤمن به گنهکاری گرفتار نمی ‌شد.[1]  از امام صادق (ع)، فرمود: به راستی مردی گناه می ‌کند و پشیمان می‌ شود از آن، و کار خیری می ‌کند و از آن شاد می ‌شود، و از آن حالِ ندامت و پشیمانی دور می‌ افتد و اگر بر همان حالِ پشیمانی باشد، بهتر است برایش از این حالی که پیدا کرده است.[2] امام صادق (ع) فرمود: دو مرد به مسجد رفتند، یکی عابد بود و یکی فاسق، از مسجد بدر آمدند، آن فاسق مقام صدّیق داشت و آن عابد، فاسق بود؛ و این برای آن است که عابد به مسجد رود و به عبادتِ خود می‌ نازد و همه اندیشه ‌اش در این است و فکر فاسق و بدکار دنبال پشیمانی از کارِ بد و توبه است و از خدا عز و جل در باره هر چه گناه کرده است آمرزش می ‌خواهد.[3] از امام صادق(ع) که رسول خدا(ص) فرمود:در این میان که موسی(ع) نشسته بود، ناگاه شیطان آمد و کلاه چند رنگی بر سر داشت و چون نزدیک موسی(ع) رسید، کلاه خود را از سر برداشت و نزد موسی آمد و به آن حضرت سلام داد، موسی گفت: تو کیستی؟ در پاسخ گفت: من ابلیسم گفت: توئی، خدا تو را به کسی نزدیک نسازد، گفت: من آمدم به شما سلام کنم برای مقامی که نزد خدا داری، فرمود که: موسی به او گفت: این کلاه چیست؟ گفت: با آن دل مردم را می ‌ربایم، موسی به او گفت: به من خبر ده از گناهی که چون آدمی ‌زاده کند، تو بر او مسلّط می ‌شوی، پاسخ داد: هر گاه خود بین شود و کار خود را فزون شمارد و گناهش در چشم او کوچک جلوه کند.[4] و امام صادق(ع) فرمود: خدا عز و جل به داود(ع) فرمود: ای داود! گنهکاران را مژده بده، و صدّیقان را بیم بده، عرض کرد: چگونه به گنهکاران، مژده بدهم و به صدّیقان بیم بدهم؟ فرمود: ای داود! به گنهکاران مژده بده که من توبه پذیرم و از گناه درگذرم و به صدّیقان بیم بده که مبادا به کردارِ خود عُجب کنند و خود بین شوند، زیرا هیچ بنده ‌ای را من پای حساب نکشم جز آنکه هلاک باشد.[5] البته باید به این نکته ضروری توجه داشت که بهتر بودن، بیان یک امر نسبی است و هرگز بهتر بودن در اینجا به منزله تائید گناه نیست. و الا اگر تائید گناه باشد، تائید سرکشی و تمرد از خدای متعال می شود که از عجب بسیار بدتر است. برای درمان عجب و خودپسندی، باید به اصلاح دیدگاه و فهم بهتر واقعیات پرداخت. نه اینکه به دامان گناه پناه برد. انسانی که یک فقیر را در یک وعده سیر کرده، می توانسته دهها فقیر را در روزهای متعدد سیر کند، اما از همه توانی که خدا به او داده استفاده نکرده! انسانی که ساعتی را به عبادت گذرانده، می توانسته عبادت را با حضور قلب بهتر، و با تضرع و تواضع بیشتر انجام دهد، اما آلودگی دلش، مانع نهایت خضوع و خشوع شده است. و حتی به فرض که از تمام توان خودمان استفاده کرده باشیم، با توجه به مقصدی که می توانیم به آن برسیم، بسیار کمبود داریم. انسانی که تنها فکر یک وعده غذا را بکند، با کار یک نیم روز نیز راضی می شود، اما کسی که می خواهد کارخانه بسازد، چقدر باید تلاش کند؟ در نظر گرفتن نهایت توان، و انتخاب بزرگترین مقصدها، سبب شده که اولیاء الهی، علیرغم تمام عبادتها و تلاش هایشان، دچار عجب نشوند و حالت تضرع و خشوع بیشتری داشته باشند. و در هنگامی که از گناه خویش سخن می گویند، به نحوی سخن می گویند که ما بندگان عاصی خود را آنچنان  گناهکار نمی دانیم! [1]. الکافی، ج‌2، ص: 313، باب العجب، حدیث 1. [2]. الکافی، ج‌2، ص: 313، باب العجب، حدیث 4. [3]. الکافی، ج‌2، ص: 314، باب العجب، حدیث 6. [4]. الکافی، ج‌2، ص: 314، باب العجب، حدیث 8. [5]. الکافی، ج‌2، ص: 314، باب العجب، حدیث 8.
عنوان سوال:

گناهی که پشیمانی بیاورد بهتر از عبادتی است که غرور بیاورد؟


پاسخ:

اصل و اساس بندگی ، عبودیت است. و با همین معیار می توانیم بفهمیم که کدام یک از این دو بهتر هستند. آیا عابدی که به خود مغرور شده، حالت فروتنی و تواضع بیشتری در مقابل پروردگار متعال دارد؟ یا کسی که مرتکب گناه شده و اکنون سخت پشیمان است و تصمیم به بندگی خدای متعال گرفته است؟ با همین معیار می توان حالت بهتر را فهمید. که در احادیث نیز بیان شده است:

امام صادق (ع) فرمود: راستی خدا می‌ داند که گناه برای مؤمن بهتر است از عُجب و خودبینی، و اگر چنین نبود هرگز شخص مؤمن به گنهکاری گرفتار نمی ‌شد.[1]

 از امام صادق (ع)، فرمود: به راستی مردی گناه می ‌کند و پشیمان می‌ شود از آن، و کار خیری می ‌کند و از آن شاد می ‌شود، و از آن حالِ ندامت و پشیمانی دور می‌ افتد و اگر بر همان حالِ پشیمانی باشد، بهتر است برایش از این حالی که پیدا کرده است.[2]

امام صادق (ع) فرمود: دو مرد به مسجد رفتند، یکی عابد بود و یکی فاسق، از مسجد بدر آمدند، آن فاسق مقام صدّیق داشت و آن عابد، فاسق بود؛ و این برای آن است که عابد به مسجد رود و به عبادتِ خود می‌ نازد و همه اندیشه ‌اش در این است و فکر فاسق و بدکار دنبال پشیمانی از کارِ بد و توبه است و از خدا عز و جل در باره هر چه گناه کرده است آمرزش می ‌خواهد.[3]

از امام صادق(ع) که رسول خدا(ص) فرمود:در این میان که موسی(ع) نشسته بود، ناگاه شیطان آمد و کلاه چند رنگی بر سر داشت و چون نزدیک موسی(ع) رسید، کلاه خود را از سر برداشت و نزد موسی آمد و به آن حضرت سلام داد، موسی گفت: تو کیستی؟ در پاسخ گفت: من ابلیسم گفت: توئی، خدا تو را به کسی نزدیک نسازد، گفت: من آمدم به شما سلام کنم برای مقامی که نزد خدا داری، فرمود که: موسی به او گفت: این کلاه چیست؟ گفت: با آن دل مردم را می ‌ربایم، موسی به او گفت: به من خبر ده از گناهی که چون آدمی ‌زاده کند، تو بر او مسلّط می ‌شوی، پاسخ داد: هر گاه خود بین شود و کار خود را فزون شمارد و گناهش در چشم او کوچک جلوه کند.[4]

و امام صادق(ع) فرمود: خدا عز و جل به داود(ع) فرمود: ای داود! گنهکاران را مژده بده، و صدّیقان را بیم بده، عرض کرد: چگونه به گنهکاران، مژده بدهم و به صدّیقان بیم بدهم؟ فرمود: ای داود! به گنهکاران مژده بده که من توبه پذیرم و از گناه درگذرم و به صدّیقان بیم بده که مبادا به کردارِ خود عُجب کنند و خود بین شوند، زیرا هیچ بنده ‌ای را من پای حساب نکشم جز آنکه هلاک باشد.[5]

البته باید به این نکته ضروری توجه داشت که بهتر بودن، بیان یک امر نسبی است و هرگز بهتر بودن در اینجا به منزله تائید گناه نیست. و الا اگر تائید گناه باشد، تائید سرکشی و تمرد از خدای متعال می شود که از عجب بسیار بدتر است. برای درمان عجب و خودپسندی، باید به اصلاح دیدگاه و فهم بهتر واقعیات پرداخت. نه اینکه به دامان گناه پناه برد.

انسانی که یک فقیر را در یک وعده سیر کرده، می توانسته دهها فقیر را در روزهای متعدد سیر کند، اما از همه توانی که خدا به او داده استفاده نکرده! انسانی که ساعتی را به عبادت گذرانده، می توانسته عبادت را با حضور قلب بهتر، و با تضرع و تواضع بیشتر انجام دهد، اما آلودگی دلش، مانع نهایت خضوع و خشوع شده است.

و حتی به فرض که از تمام توان خودمان استفاده کرده باشیم، با توجه به مقصدی که می توانیم به آن برسیم، بسیار کمبود داریم. انسانی که تنها فکر یک وعده غذا را بکند، با کار یک نیم روز نیز راضی می شود، اما کسی که می خواهد کارخانه بسازد، چقدر باید تلاش کند؟
در نظر گرفتن نهایت توان، و انتخاب بزرگترین مقصدها، سبب شده که اولیاء الهی، علیرغم تمام عبادتها و تلاش هایشان، دچار عجب نشوند و حالت تضرع و خشوع بیشتری داشته باشند. و در هنگامی که از گناه خویش سخن می گویند، به نحوی سخن می گویند که ما بندگان عاصی خود را آنچنان  گناهکار نمی دانیم!

[1]. الکافی، ج‌2، ص: 313، باب العجب، حدیث 1.
[2]. الکافی، ج‌2، ص: 313، باب العجب، حدیث 4.
[3]. الکافی، ج‌2، ص: 314، باب العجب، حدیث 6.
[4]. الکافی، ج‌2، ص: 314، باب العجب، حدیث 8.
[5]. الکافی، ج‌2، ص: 314، باب العجب، حدیث 8.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین