غیبت گناه کبیره ای است که نسبت به مومنان معنا می یابد. چون مومن، مومن دیگر را برادر خویش می داند، به همین دلیل هرگز نمی پسندد که عیب او، هر چند حقیقی و واقعی، مورد توجه دیگران قرار بگیرد. همانگونه که اعضای یک خانواده، عیب یکدیگر را می پوشانند و آبروی هم را مورد محافظت قرار می دهند. اما در مقاطعی مصلحت های بزرگتری وجود دارد که انسان به ناچار باید عیب واقعی را بازگو کند. همانگونه که مثلا مصلحت درمان سبب می شود یک مادر، عیب فرزند خویش را در نزد دکتر توضیح دهد. که این موارد مصلحت باید با دقت محل تامل قرار گیرد تا مبادا در جایی بیهوده، آسیبی به برادر دینی خود برسانیم. (به طور کلی هر موردی که مصلحت غیبت کردن، از مفسده هتک احترام مؤمن بیشتر باشد)[1] یا اینکه اگر کسی حرمت های ایمانی را شکسته و از خانواده مومنان خارج شده و به همین جهت دیگر حرمتی ندارد تا حفظ شود. و در نتیجه غیبتش مجاز می شود. بنابراین موارد جواز غیبت در دو دسته کلی جای می گیرند: یا مومن برای خود حرمتی باقی نگذاشته که لازم باشد آن را حفظ کنیم! یا اینکه مصلحت مهم تری از پوشاند عیبش پیش آمده و این دو دسته را بعضی از علما جزئی تر و روشن تر بیان کرده اند: 1-دادخواهی: اگر انسان برای دادخواهی نزد کسی که می تواند حق او را بگیرد از دیگری که بر او ظلم نموده، تظلّم و دادخواهی کند به گونه ای که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد. بنابراین اگرغیبت ظالم، باعث رفع ظلم شود (شنونده، قاضی یا شخصی باشد که بتواند مثلا با نصیحت ظالم رفع ظلم کند) اشکال ندارد. 2-غیبت فاسق: غیبت کردن از کسی که فسقش آشکار باشد اشکالی ندارد. مثل این که ظرف شراب را آشکارا در خیابان و بازار به دست گرفته، بیاشامد، یا اینکه کسی پرده حیا را انداخته، در حضور مردم بی محابا به گناه اقدام می کند، مثلاً کسی که ریش تراش است بگوییم ریش تراش است. امام صادق (ع)می فرماید: هرگاه فاسق به فسق خود تظاهر نماید احترامی ندارد وغیبت او جایز است.[2] 3-بی اثر کردن شهادت غلط : هنگامی که انسان ببیند شخص فاسقی در دادگاه بر امری شهادت می دهد یا روایتی نقل می کند، برای حفظ حقوق مسلمانان و احکام شرع باید هر چه درباره او می داند، بیان کند. 4- برای مشورت: هرگاه مسلمانی با کسی در خصوص معامله ای یا شناخت شخص دیگری مشورت نمود، و طرف مشورت، عیبی از شخص می داند که اگر نگوید معامله صورت می گیرد و مسلمان به ضرر می افتد یا این که امری تحقق می یابد (مانند ازدواج) که مشورت کننده لطمه جبران ناپذیری می بیند، ذکر آن عیب مانعی ندارد.[3] 5- نهی از منکر: غیبت کردن به قصد نهی از منکر، با شرایط آن مانعی ندارد؛ به این معنا که هر گاه منکری را از مسلمانی ببیند و بداند اگر غیبتش را بکند، آن را ترک می کند جایز است، ولی اگر احتمال بدهد بدون غیبت نیز آن را ترک می کند، ذکر آن عیب جایز نیست. البته اگر مفسده هتک آبروی مسلمان، بیشتر از مفسده منکری که مشغول آن است باشد، غیبت کردنش جایز نیست، هر چند یقین داشته باشد که به واسطه غیبت کردن، آن گناه را ترک خواهد کرد. 6- عیب مشهور: ذکر کردن کسی به عیب و نقصی که به آن مشهور و نشانه اش شده است مانند احول (چشم چپ) و اعرج (شل)، لیکن در صورتی که قصد عیب جویی نداشته و فقط به منظور معرفی و شناساندن شخص باشد و طرف از ذکر این القاب ناراحت نباشد. در غیر این صورت باید از این القاب استفاده نکند چون موجب رنجش و آزار برادر دینی می شود. 7-ردّ جایگاه دروغین: غیبت کسی که ادعایی به دروغ مطرح می کند. مانند رد کردن کسی که به دروغ ادعای نسبت فرزندی با دیگری می کند، زیرا مصلحت حفظ انساب و خانواده ها، مقدّم بر مفسده هتک ادعا کننده است. [1]. آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، ص 281. [2]. وسایل الشیعه ج 8ص605. [3]. آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، ص 281.
غیبت گناه کبیره ای است که نسبت به مومنان معنا می یابد. چون مومن، مومن دیگر را برادر خویش می داند، به همین دلیل هرگز نمی پسندد که عیب او، هر چند حقیقی و واقعی، مورد توجه دیگران قرار بگیرد.
همانگونه که اعضای یک خانواده، عیب یکدیگر را می پوشانند و آبروی هم را مورد محافظت قرار می دهند. اما در مقاطعی مصلحت های بزرگتری وجود دارد که انسان به ناچار باید عیب واقعی را بازگو کند. همانگونه که مثلا مصلحت درمان سبب می شود یک مادر، عیب فرزند خویش را در نزد دکتر توضیح دهد. که این موارد مصلحت باید با دقت محل تامل قرار گیرد تا مبادا در جایی بیهوده، آسیبی به برادر دینی خود برسانیم. (به طور کلی هر موردی که مصلحت غیبت کردن، از مفسده هتک احترام مؤمن بیشتر باشد)[1]
یا اینکه اگر کسی حرمت های ایمانی را شکسته و از خانواده مومنان خارج شده و به همین جهت دیگر حرمتی ندارد تا حفظ شود. و در نتیجه غیبتش مجاز می شود.
بنابراین موارد جواز غیبت در دو دسته کلی جای می گیرند: یا مومن برای خود حرمتی باقی نگذاشته که لازم باشد آن را حفظ کنیم! یا اینکه مصلحت مهم تری از پوشاند عیبش پیش آمده و این دو دسته را بعضی از علما جزئی تر و روشن تر بیان کرده اند:
1-دادخواهی: اگر انسان برای دادخواهی نزد کسی که می تواند حق او را بگیرد از دیگری که بر او ظلم نموده، تظلّم و دادخواهی کند به گونه ای که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد. بنابراین اگرغیبت ظالم، باعث رفع ظلم شود (شنونده، قاضی یا شخصی باشد که بتواند مثلا با نصیحت ظالم رفع ظلم کند) اشکال ندارد.
2-غیبت فاسق: غیبت کردن از کسی که فسقش آشکار باشد اشکالی ندارد. مثل این که ظرف شراب را آشکارا در خیابان و بازار به دست گرفته، بیاشامد، یا اینکه کسی پرده حیا را انداخته، در حضور مردم بی محابا به گناه اقدام می کند، مثلاً کسی که ریش تراش است بگوییم ریش تراش است. امام صادق (ع)می فرماید: هرگاه فاسق به فسق خود تظاهر نماید احترامی ندارد وغیبت او جایز است.[2]
3-بی اثر کردن شهادت غلط : هنگامی که انسان ببیند شخص فاسقی در دادگاه بر امری شهادت می دهد یا روایتی نقل می کند، برای حفظ حقوق مسلمانان و احکام شرع باید هر چه درباره او می داند، بیان کند.
4- برای مشورت: هرگاه مسلمانی با کسی در خصوص معامله ای یا شناخت شخص دیگری مشورت نمود، و طرف مشورت، عیبی از شخص می داند که اگر نگوید معامله صورت می گیرد و مسلمان به ضرر می افتد یا این که امری تحقق می یابد (مانند ازدواج) که مشورت کننده لطمه جبران ناپذیری می بیند، ذکر آن عیب مانعی ندارد.[3]
5- نهی از منکر: غیبت کردن به قصد نهی از منکر، با شرایط آن مانعی ندارد؛ به این معنا که هر گاه منکری را از مسلمانی ببیند و بداند اگر غیبتش را بکند، آن را ترک می کند جایز است، ولی اگر احتمال بدهد بدون غیبت نیز آن را ترک می کند، ذکر آن عیب جایز نیست. البته اگر مفسده هتک آبروی مسلمان، بیشتر از مفسده منکری که مشغول آن است باشد، غیبت کردنش جایز نیست، هر چند یقین داشته باشد که به واسطه غیبت کردن، آن گناه را ترک خواهد کرد.
6- عیب مشهور: ذکر کردن کسی به عیب و نقصی که به آن مشهور و نشانه اش شده است مانند احول (چشم چپ) و اعرج (شل)، لیکن در صورتی که قصد عیب جویی نداشته و فقط به منظور معرفی و شناساندن شخص باشد و طرف از ذکر این القاب ناراحت نباشد. در غیر این صورت باید از این القاب استفاده نکند چون موجب رنجش و آزار برادر دینی می شود.
7-ردّ جایگاه دروغین: غیبت کسی که ادعایی به دروغ مطرح می کند. مانند رد کردن کسی که به دروغ ادعای نسبت فرزندی با دیگری می کند، زیرا مصلحت حفظ انساب و خانواده ها، مقدّم بر مفسده هتک ادعا کننده است.
[1]. آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، ص 281.
[2]. وسایل الشیعه ج 8ص605.
[3]. آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، ص 281.
- [سایر] موارد جواز غیبت کدامند و چگونه می توان از غیبت توبه کرد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا رضایت شخص مقابل (غیبت شونده) به غیبت موجب جواز غیبت میشود؟
- [سایر] آفات دین کدامند؟
- [سایر] مسبّحات ستّ کدامند؟
- [سایر] اقسام نکاح کدامند؟
- [سایر] بزرگترین فرایض کدامند؟
- [سایر] آفات دین کدامند؟
- [سایر] نشانه های ظهور کدامند؟
- [سایر] سوره های قرینتین کدامند؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا عسر و حرج باعث جواز طلاق، برای حاکم می شود؟ مخصوصاً اگر غیبت به وسیله رفتن و فرار کردن خود زوج می باشد; یا موردی که منفقی نیست که نفقه زوجه را بدهد.
- [آیت الله مظاهری] چنانکه غیبت نمودن حرام و از گناهان بزرگ در اسلام است، شنیدن غیبت نیز حرام و از گناهان بزرگ است، و اگر شنونده میتواند باید دفاع از کسی که غیبت او میشود بنماید، و اگر نمیتواند باید از مجلس غیبت بیرون رود، و اگر نمیتواند باید توجّه به گفتار غیبتکننده نداشته باشد، و اگر گفتار او را به طور ناخواسته شنید، باید ترتیب اثر ندهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است و مرتکب غیبت باید توبه کند و بنابر احتیاط واجب از کسی که غیبت او را کرده حلیت بطلبد مگر ان که حلیت طلبیدن موجب مفسده ای شود و در مواردی غیبت جایز است متجاهر به فسق یعنی کسی که اشکارا و علنی گناه می کند که غیبت کردن از او در همان گناه جایز است غیبت کردن مظلوم از ظالمی که بر او ظلم کرده نسبت به ان ظلم در مورد مشورت که اظهار عیب به قصد نصیحت مشورت کننده در حدی که نصیحت محقق شود جایز است غیبت بدعت گذار در دین و کسی که موجب گمراهی مردم می شود غیبت برای اظهار فسق شاهد یعنی اگر کسی که شهادت می دهد فاسق است غیبت او به اظهار فسق او برای ان که به شهادت او حقی ضایع نشود جایز است غیبت کردن از شخصی برای دفع ضرر از جان یا عرض یا مال ان شخص غیبت کردن از گناهکار به قصد بازداشتن او از ان گناه در صورتی که به غیر ان بازداشتن او ممکن نباشد
- [آیت الله شبیری زنجانی] وضو گرفتن از حوض و دستشویی تیمچهها و مسافرخانهها و مانند اینها برای کسانی که ساکن آن اماکن نیستند، در صورتی بیاشکال است که از طریقی جواز آن ثابت شود مثل اینکه برای نوع افراد اطمینان به جواز حاصل شود؛ مثلاً از این راه که معمولاً کسانی هم که ساکن آنجاها نیستند از آنها وضو بگیرند.
- [آیت الله اردبیلی] یکی از گناهان کبیره که وعده عذاب بر آن داده شده، (غیبت) است و معنای (غیبت) آن است که شخص، عیب برادر یا خواهر مؤمن خود را در غیاب =============================================================================== 1 وسائلالشیعة، چاپ آل البیت، باب 147 از (أبواب أحکامالعِشرة)،ح1 و 2 و 3،ج12،ص269 و 270. او بیان کند، بلکه چنانچه هر مطلبی را درباره او نقل کند که اگر در حضور او بیان میکرد ناراحت میشد، غیبت محسوب میشود.
- [آیت الله مظاهری] غیبت- یعنی عیب کسی را در غیاب او به دیگران منتقل نمودن- از گناهان بزرگ است و قرآن شریف آن را به منزله خوردن گوشت مردار انسان دانسته است: (وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَیُحِبُّ احَدُکُمْ انْ یَأْکُلَ لَحْمَ اخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُموُه)[1] (و بعضی از شما، غیبت بعضی دیگر را نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ (در حالی که) از آن کراهت دارید.) و فرقی نیست که آن عیب مستور و پوشیده باشد یا غیر مستور، و همچنین فرقی نیست کسی که غیبت او میشود راضی باشد یا نه، و همچنین فرقی نیست که غیبت با گفتار باشد و یا کردار نظیر اشاره و نوشتن و امثال اینها و همین مقدار که به عنوان تنقیص و ضربهزدن به شخصیّت کسی عیب او را در غیاب او به دیگری منتقل کند غیبت و از گناهان کبیره است و اگر کسی که غیبت او میشود راضی باشد که از او غیبت شده، علاوه بر اینکه غیبتکننده گناه نموده است، کسی که راضی به آن گناه بوده است نیز گناهکار است.
- [آیت الله اردبیلی] در برخی موارد غیبت حرام نیست. در این رابطه فقها موارد زیر را از حرمت غیبت استثنا نمودهاند: اوّل: غیبت از شخصی که متظاهر به فِسْق باشد نسبت به همان فسقی که به آن تظاهر میکند. دوم: غیبت کردن مظلومی که در مقام استمداد و تظلّم است نسبت به کسی که به او ظلم کرده و در خصوص ظلمی که به او شده است. سوم: موردی که انسان برای دفع ظلم از خود، در صدد به دست آوردن راهی مشروع باشد. چهارم: آگاه نمودن مشورت کننده نسبت به عیوب شخص مورد مشورت. پنجم: جایی که انسان در صدد بازداشتن شخص مورد غیبت از گناه یا دفع ضرر از او و یا از بین بردن ریشه فساد باشد. ششم: بیان نقاط ضعف شهود نزد حاکم شرع. هفتم: جایی که عیبِ شخص، صفت معروف و مشهور او شده باشد و بدون قصد عیبجویی به قصد معرفی آن را بیان کند. هشتم: موردی که انسان در صدد ابطال و ردّ مطلب باطلی باشد و بدون ذکر نام صاحب آن مطلب، ردّ آن عملی نباشد. نهم: جایی که عیب شخص بین ناقل و شنونده معلوم و روشن باشد، مگر این که معلوم بودن عیب به خاطر غیبت قبلی باشد ولی احتیاط آن است در موردی که شخص متجاهر به فسق نباشد، از وی غیبت نکنند. دهم: موردی که در صدد ردّ کسی باشد که نسبت دروغی را به او یا شخص مؤمن دیگری وارد آورده است. لازم است در تشخیص مصادیق مواردی که بیان شد، دقّت و احتیاط لازم به عمل آید و به حدّاقل و ضرورت اکتفا شود.
- [آیت الله مظاهری] غیبت از فردی که شنونده نمیشناسد، گرچه غیبت و حرام نیست، ولی موجب قساوت قلب است و مسلمان واقعی از اینگونه چیزها پرهیز میکند، مگر اینکه آن فرد مجهول، محصور در چند نفر باشد- که احتمال شناختن وی میرود- که در این صورت جایز نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر شنونده بتواند وجه صحّتی برای گفته غیبتکننده پیدا کند، گرچه دفاع از کسی که غیبت او میشود لازم نیست، ولی شنیدن آن غیبت حرام است و باید مجلس را ترک کند و اگر مقدور نیست باید توجّه نکند و اگر بهطور ناخواسته شنید، باید ترتیب اثر ندهد. [1]. حجرات، 12.
- [امام خمینی] اگر قطع عضو را بعد از مردن جایز دانستیم، بعید نیست که در حال حیات، فروش آن جایز باشد، و انسان بتواند اعضای خودش را بفروشد برای پیوند، در مواردی که قطع جایز است، بلکه جواز فروش تمام جسم را برای تشریح در موردی که جایز است، خیلی بعید نیست. اگر چه بیاشکال نیست لکن گرفتن مبلغی برای اجازه دادن در مورد جواز مانع ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر میّت هیچ وارثی نداشته باشد، همه مال او متعلّق به امام مسلمین است که در زمان غیبت باید به فقیه جامعالشرایط پرداخت شود.