تفاوت وحی و مرتاض گری در چیست؟
برای پاسخ به سوال شما لازم است که ابتدائ توضیح مختصری در مورد وحی و ریاضت ارائه کنیم و سپس در ادامه سعی می‌کنیم تفاوت بین وحی و مرتاض گری را توضیح دهیم. الف - وحی وحی در لغت به معانی مختلفی آمده است از جمله: اشارت، کتابت، نوشته، رساله، پیام، سخن پوشیده، اعلام در خفا، شتاب و عجله و هر چه از کلام یا نوشته یا پیغام یا اشاره که به دیگری به دور از توجه دیگران القا و تفهیم شود وحی گفته می‌شود( محمد هادی معرفت، علوم قرآنی، ص11-12، www.tebyan.net) در اصطلاح وحی(پیامبران)، نوعی تکلیم آسمانی است که درک آن از طریق حس و عقل ،امکان پذیر نیست و شعوری خاص می طلبد که در اندکی از برگزیدگان ،به ارادة خدا حاصل می شود و در نتیجه ،پیامهای غیبی با علم حضوری دریافت می گردند. (ر.ک: درسنامه علوم قرآنی, جوان آراسته, ص 50) وحی و اقسام آن در تفسیر نمونه راجع به این مساله این گونه آمده است که: اصل وحی چنان که راغب در مفردات می‌گوید اشاره سریع است خواه با کلام رمزی باشد، و یا صدای خالی از ترکیب کلامی، و یا اشاره با اعضا (با چشم و دست و سر) و یا با نوشتن. از این تعبیرات به خوبی استفاده می‌شود که در وحی اشاره از یک سو و سرعت از سوی دیگر نهفته شده، و به همین دلیل برای ارتباط مرموز و سریع انبیاء با عالم غیب، و ذات پاک پروردگار، این کلمه استخدام شده است. در قرآن مجید و لسان اخبار وحی به معانی مختلفی به کار رفته است، گاه در مورد انبیا، گاه در انسانهای دیگر، گاه در مورد ارتباطهای رمزی میان انسانها، و گاه ارتباط مرموز شیاطین و گاه در مورد حیوانها. جامعترین سخن در این زمینه سخنی است که از علی ع در پاسخ شخصی که از مساله وحی سؤال نمود نقل شده، امام آن را به هفت قسم تقسیم فرمود: 1- وحی رسالت و نبوت مانند (إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِیسی‌ وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً- ما به تو وحی فرستادیم همانگونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (طوائف بنی اسرائیل) و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم، و به داود زبور دادیم) ( نساء 163) 2- وحی به معنی الهام مانند وَ أَوْحی‌ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ: پروردگارت به زنبور عسل الهام فرستاد (نحل 68) . 3- وحی به معنی اشاره مانند:( فَخَرَجَ عَلی‌ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحی‌ إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا- زکریا از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام خدا را تسبیح گوئید) (مریم 11). 4- وحی به معنی تقدیر مانند:( وَ أَوْحی‌ فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها- خداوند در هر آسمانی تقدیر و تدبیر لازم را فرمود) (فصلت 12 ). 5- وحی به معنی امر مانند: (وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی- به خاطر بیاور هنگامی را که به حواریین امر کردم که به من و فرستاده من ایمان بیاورید) (مائده 111) . 6- وحی به معنی دروغپردازی مانند:( وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی‌ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً- اینچنین در برابر هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که سخنان فریبنده و دروغ را به طور سری به یکدیگر می‌گفتند) (انعام ، 112). 7- وحی به معنی خبر مانند:( وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ- و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می‌کردند و انجام کارهای نیک را به آنها خبر دادیم)( انبیا 73 ) (ر.ک:بحار الانوار جلد 18 صفحه 254). البته بعضی از این اقسام هفتگانه می‌تواند شاخه‌هایی داشته باشد که بر حسب آن موارد استعمال وحی در کتاب و سنت افزایش خواهد یافت، و لذا تفلیسی‌ در کتاب وجوه القرآن وحی را بر ده وجه شمرده، و بعضی عدد را از این هم بیشتر دانسته‌اند. اما از یک نظر از مجموع موارد استعمال وحی و مشتقات آن می‌توان نتیجه گرفت که وحی از سوی پروردگار دو گونه است: وحی تشریعی و وحی تکوینی: وحی تشریعی همان است که بر پیامبران فرستاده می‌شد، و رابطه خاصی میان آنها و خدا بود که فرمانهای الهی و حقایق را از این طریق دریافت می‌داشتند. وحی تکوینی در حقیقت همان غرائز و استعدادها و شرائط و قوانین تکوینی خاصی است که خداوند در درون موجودات مختلف جهان قرار داده است. ( تفسیر نمونه، ج‌20، ص: 491- 489) ب- ریاضت و مرتاض‌گری مفهوم ریاضت (ریاضت) در لغت به معنای جلوگیری و بازداشتن حیوانات از حرکات آزاد و دلخواه است و در اصطلاح دینی عبارت است از: بازداشتن انسان از هواهای نفسانی خویش و فرمان دادن و وادار کردن آن برای اطاعت امر پروردگار.( . ر.ک: سید یحیی یثربی، فلسفه عرفان، (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1374 ه . ش)، ص268 269.) با بیانی دیگر این‌گونه می توان گفت که ریاضت نوعی تلاش وسختی و مبارزه با نفس است برای رسیدن به هدف خاصی. البته گاهی این ریاضت در جهت اطاعت از اوامر خداست و گاه ممکن است در جهت رسیدن به اهداف دنیوی و غیر دینی باشد. ریاضت شرعی و غیر شرعی ریاضت شرعی همان ورزیدگی روحی، جهاد اکبر و خودسازی است. امام علی علیه السلام در نامه معروف به عثمان بن حنیف می نویسد: (وَ إنَّما هِی نَفسی أَرُوضُها بِالتَّقوی؛و جز آن نیست که نفس خویش را با پرهیزکاری ریاضت می دهم.) ( نهج البلاغه، نامه 45) اهداف ریاضت شرعی (ریاضت) برای به دست آوردن سه هدف است 1. دورکردن غیر حق از سر راه: هدف اول از ریاضت، این است که عارف، برای رسیدن به حق، هر گونه مانعی را از بین ببرد که در اصطلاح (تزکیه) یا (تخلیه نفس) نامیده می شود؛ یعنی باید تلاش کرد تا هر آنچه که غیر از خدا در دل وجود دارد، از آن بیرون و دل را تخلیه کرد. 2. مطیع ساختن نفس اماره: از آنجا که انسان ترکیبی از عقل و شهوت است، برای اینکه بتواند بدون مزاحم و مانع، به سوی خدا سیر کند، باید کاری کند که نفس اماره را مطیع و تسلیم نفس مطمئنه سازد. در نتیجه، نفس شیطانی را تحت امر و اختیار نفس رحمانی قرار دهد. 3. لطیف و رقیق کردن روح: یعنی انسان به کمک این دو مورد یاد شده، با زهد در عمل و حضور قلب در عبادت، روح خود را برای قبول انوار الهی آماده سازد.( ر،ک: شیخ ابو علی سینا، الاشارات والتنبیهات، نمط نهم، مرحله اول و دوم سیر و سلوک.) ریاضت از راه غیر دینی از راههای غیردینی، مثل روش: یوگا، هیپنوتیزم، مرتاضی و غیر اینها نیز می توان به تواناییهای خاص روحی دست یافت و مانند مرتاضان، در اثر ریاضتهای خاص، قدرتهایی را پیدا کرده و چیزهای عجیبی که نمونه هایش را شنیده ایم انجام داد. ولی این نوع کارها موجب کمال و ترقی انسان نمی تواند باشد، مثلاً بعضی از مرتاضان، بر اثر تمرینهای فراوان و ریاضتهای عجیب، مانند: خوابیدن چند ساعت یا چند روز، روی میخهای آنچنانی، اذیتهای طاقت فرسا به بدن و ...، حبس کردن نفس را یاد گرفته و با این گونه ریاضتهای بی ارزش، خود را در معرض نمایش مردم قرار می دهند، مدتها نفس خود را در سینه حبس می کنند؛ حتی گاهی، مردم برخی از آنان را در تابوت گذاشته دفن می کنند و بعد از یک هفته یا ده روز، قبر را شکافته و آنان را زنده می یابند!به این نوع اشخاص نمی توان گفت که به کمال معنوی رسیده اند؛ زیرا همه انسانها بدون استثنا؛ حتی بدترین و شقی ترین افراد و کافر مطلق هم می توانند بر اثر تمرین و ریاضت نَفْس به چنین کارهایی دست یابند. این نوع کارها فقط برای سرگرم کردن مردم ساده لوح است و الاّ هیچ گونه جنبه کمالِ معنوی و قرب الهی ندارد. بنابراین، باید توجه داشت که صحیح ترین شیوه کسب تواناییها و پرورشِ استعدادهای روحی و ارزش آن، در صورتی است که این امور، در راستای اطاعت از امر پروردگار و کسب رضایت خداوند و تقرب به او بوده و در نهایت، موجب کمال و سعادت معنوی انسان گردد. به عبارت دیگر، مطمئن ترین راه برای به فعلیت رساندن قوای روحی، همان ریاضتهای شرعی است که از طریق تعالیم اولیای الهی و معصومین علیهم السلام ترسیم شده و از هر گونه افراط، تفریط، گوشه نشینی و انزوا منزه است. در واقع، همه انبیا و ائمه علیهم السلام ، برای شکوفا ساختن و از قوه به فعل رساندن همین استعداد شگفت انگیز انسانی و هدایت صحیح آن مبعوث شده اند. اساسا برنامه ها و تعالیم دین مقدس اسلام، برای تربیت و توانمند ساختن بعد روحانیِ بشریت می باشد و هدف نهایی از توانمند ساختن روح انسانی، تقرب معنوی به خداوند است و این تقرب، فقط با ریاضتهای شرعی امکان پذیر است. خلاصه سخن هر چند از راه های غیردینی، مثل روش: (یوگا) یا (مرتاضی) انسان می تواند به بعضی از تواناییهای روحی دست یابد، ولی این نوع تواناییها موجب معرفت، کمال و تقرب به خداوند نمی گردد؛ زیرا مقصود از ریاضت شرعی و دینی آن است که انسان، برخلاف هواها و خواسته های نفسانی خویش عمل کند و نفس خود را به اطاعت خداوند وادار سازد. مقصود از این نوع ریاضتها (یوگا و مرتاضی) معمولاً برای تشخص، جلب توجه مردم به سوی خود و یا ارتزاق می باشد، لذا این نوع ریاضتها، نوعی پیروی از هوای نفس و دوری از خداوند است، ولی در مقابل، از راه ریاضتهای شرعی می توان به بالاترین درجه کمال و معرفت و در نتیجه، تقرب به خداوند نایل گشت.(ر.ک: اسد علیزاده اکبر، کسب تواناییهای روحی از راه ریاضت ، مبلغان ش 61 ) ب- فرق بین وحی پیامبران و ریاضت غیر شرعی با توجه به مطالبی که گذشت، روشن شد که وحی و ریاضت دارای اقسامی هستند؛ ولی از ظاهر سوال شما این چنین به نظر میرسد که منظور شما از وحی ، وحی پیامبران و از اقسام ریاضت ، ریاضت غیر شرعی میباشد. لذا ما سعی میکنیم از اقسام وحی و اقسام ریاضت به تفاوتهای بین وحی پیامبران و ریاضت غیرشرعی بپردازیم: 1- وحی و مرتاض گری مفهوما متفاوتند وحی نوعی تکلیم آسمانی و ارتباط ویژه با خداست ولی ریاضت نوعی فعالیت و انجام کارهای سخت برای دست یافتن به برخی از توانایی های روحی است. 2. وحی از طریق معلم بشری و تعلیم و تربیت انسانی به دست نمی آید ولی مرتاض گری نیاز به معلم و تعلیم و تربیت و تمرین دارد. 3. وحی قابل فراموش شدن نیست به عبارت دیگر پیامبران برای حفظ وحی نیاز به تکرار و تمرین وممارست ندارند ولی شخص مرتاض برای حفظ توانایی نیاز به تکرار و ممارست دارد. 4- وحی از جایی نشائت میگیرد که که هیچ شیطانی به انجا راه ندارد و پاک است ولی در مورد مرتاض گری شیطان راه دارد. 5- در وحی اشتباه و خطا راه ندارد ولی در کارهای مرتاض گری احتمال خطا و اشتباه وجود دارد. 6- این نوع وحی(یعنی وحی نبوت و رسالت) مخصوص انسانهای برگزیده است که میتوانند وحی را مستقیما از خدا یافرشته و واسطه مخصوص دریافت کنند ولی مرتاض گری محدود به اناسان خاصی نیست هر انسانی میتواند با تمرین و ممارست ، مرتاض شود. 7 نسبت وحی با توانایی های ناشی از ریاضت را می توان نظیر نسبت عقل و خیال دانست. عقل و خیال هر دو قوّه ادراک می باشند ؛ لکن درک عقل کجا و درک خیال کجا. 8 وحی منحصر به فرد است ؛ لذا انبیاء هیچگاه هماورد ندارند ؛ امّا امور ناشی از ریاضت منحصر به فرد نیستند و هر کسی می تواند به آنها دست یابد. لذا مرتاضان جرأت ندارند ادّعای اعجاز کنند ؛ چون اگر ادّعا نمایند فوراً کسانی پیدا می شوند که مشابه کارهای او را انجام داده ادّعایش را باطل کنند. 9 همه ی صاحبان وحی مصدّق یکدیگرند و همدیگر را تصدیق می کنند ؛ امّا اهل ریاضت اختلافات فکری و عملی فراوانی باهم دارند تا آنجا که برخی از آنها بت پرست و برخی دیگر موحّدند. برای مطالعه بیشتر در مورد مشخصات وحی پیامبران می توانید به مجموعه آثار شهید مطهری ج 4 ، ص 345الی 349 مراجعه کنید.
عنوان سوال:

تفاوت وحی و مرتاض گری در چیست؟


پاسخ:

برای پاسخ به سوال شما لازم است که ابتدائ توضیح مختصری در مورد وحی و ریاضت ارائه کنیم و سپس در ادامه سعی می‌کنیم تفاوت بین وحی و مرتاض گری را توضیح دهیم.
الف - وحی
وحی در لغت به معانی مختلفی آمده است از جمله: اشارت، کتابت، نوشته، رساله، پیام، سخن پوشیده، اعلام در خفا، شتاب و عجله و هر چه از کلام یا نوشته یا پیغام یا اشاره که به دیگری به دور از توجه دیگران القا و تفهیم شود وحی گفته می‌شود( محمد هادی معرفت، علوم قرآنی، ص11-12، www.tebyan.net)
در اصطلاح وحی(پیامبران)، نوعی تکلیم آسمانی است که درک آن از طریق حس و عقل ،امکان پذیر نیست و شعوری خاص می طلبد که در اندکی از برگزیدگان ،به ارادة خدا حاصل می شود و در نتیجه ،پیامهای غیبی با علم حضوری دریافت می گردند. (ر.ک: درسنامه علوم قرآنی, جوان آراسته, ص 50)
وحی و اقسام آن
در تفسیر نمونه راجع به این مساله این گونه آمده است که:
اصل وحی چنان که راغب در مفردات می‌گوید اشاره سریع است خواه با کلام رمزی باشد، و یا صدای خالی از ترکیب کلامی، و یا اشاره با اعضا (با چشم و دست و سر) و یا با نوشتن.
از این تعبیرات به خوبی استفاده می‌شود که در وحی اشاره از یک سو و سرعت از سوی دیگر نهفته شده، و به همین دلیل برای ارتباط مرموز و سریع انبیاء با عالم غیب، و ذات پاک پروردگار، این کلمه استخدام شده است.
در قرآن مجید و لسان اخبار وحی به معانی مختلفی به کار رفته است، گاه در مورد انبیا، گاه در انسانهای دیگر، گاه در مورد ارتباطهای رمزی میان انسانها، و گاه ارتباط مرموز شیاطین و گاه در مورد حیوانها.
جامعترین سخن در این زمینه سخنی است که از علی ع در پاسخ شخصی که از مساله وحی سؤال نمود نقل شده، امام آن را به هفت قسم تقسیم فرمود:
1- وحی رسالت و نبوت مانند (إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِیسی‌ وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً- ما به تو وحی فرستادیم همانگونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (طوائف بنی اسرائیل) و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم، و به داود زبور دادیم) ( نساء 163)
2- وحی به معنی الهام مانند وَ أَوْحی‌ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ: پروردگارت به زنبور عسل الهام فرستاد (نحل 68) .

3- وحی به معنی اشاره مانند:( فَخَرَجَ عَلی‌ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحی‌ إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا- زکریا از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام خدا را تسبیح گوئید) (مریم 11).
4- وحی به معنی تقدیر مانند:( وَ أَوْحی‌ فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها- خداوند در هر آسمانی تقدیر و تدبیر لازم را فرمود) (فصلت 12 ).
5- وحی به معنی امر مانند: (وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی- به خاطر بیاور هنگامی را که به حواریین امر کردم که به من و فرستاده من ایمان بیاورید) (مائده 111) .
6- وحی به معنی دروغپردازی مانند:( وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی‌ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً- اینچنین در برابر هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که سخنان فریبنده و دروغ را به طور سری به یکدیگر می‌گفتند) (انعام ، 112).
7- وحی به معنی خبر مانند:( وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ- و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می‌کردند و انجام کارهای نیک را به آنها خبر دادیم)( انبیا 73 ) (ر.ک:بحار الانوار جلد 18 صفحه 254).
البته بعضی از این اقسام هفتگانه می‌تواند شاخه‌هایی داشته باشد که بر حسب آن موارد استعمال وحی در کتاب و سنت افزایش خواهد یافت، و لذا تفلیسی‌ در کتاب وجوه القرآن وحی را بر ده وجه شمرده، و بعضی عدد را از این هم بیشتر دانسته‌اند.
اما از یک نظر از مجموع موارد استعمال وحی و مشتقات آن می‌توان نتیجه گرفت که وحی از سوی پروردگار دو گونه است: وحی تشریعی و وحی تکوینی: وحی تشریعی همان است که بر پیامبران فرستاده می‌شد، و رابطه خاصی میان آنها و خدا بود که فرمانهای الهی و حقایق را از این طریق دریافت می‌داشتند.
وحی تکوینی در حقیقت همان غرائز و استعدادها و شرائط و قوانین تکوینی خاصی است که خداوند در درون موجودات مختلف جهان قرار داده است. ( تفسیر نمونه، ج‌20، ص: 491- 489)

ب- ریاضت و مرتاض‌گری
مفهوم ریاضت
(ریاضت) در لغت به معنای جلوگیری و بازداشتن حیوانات از حرکات آزاد و دلخواه است و در اصطلاح دینی عبارت است از: بازداشتن انسان از هواهای نفسانی خویش و فرمان دادن و وادار کردن آن برای اطاعت امر پروردگار.( . ر.ک: سید یحیی یثربی، فلسفه عرفان، (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1374 ه . ش)، ص268 269.)
با بیانی دیگر این‌گونه می توان گفت که ریاضت نوعی تلاش وسختی و مبارزه با نفس است برای رسیدن به هدف خاصی. البته گاهی این ریاضت در جهت اطاعت از اوامر خداست و گاه ممکن است در جهت رسیدن به اهداف دنیوی و غیر دینی باشد.
ریاضت شرعی و غیر شرعی
ریاضت شرعی همان ورزیدگی روحی، جهاد اکبر و خودسازی است. امام علی علیه السلام در نامه معروف به عثمان بن حنیف می نویسد: (وَ إنَّما هِی نَفسی أَرُوضُها بِالتَّقوی؛و جز آن نیست که نفس خویش را با پرهیزکاری ریاضت می دهم.) ( نهج البلاغه، نامه 45)
اهداف ریاضت شرعی
(ریاضت) برای به دست آوردن سه هدف است
1. دورکردن غیر حق از سر راه: هدف اول از ریاضت، این است که عارف، برای رسیدن به حق، هر گونه مانعی را از بین ببرد که در اصطلاح (تزکیه) یا (تخلیه نفس) نامیده می شود؛ یعنی باید تلاش کرد تا هر آنچه که غیر از خدا در دل وجود دارد، از آن بیرون و دل را تخلیه کرد.
2. مطیع ساختن نفس اماره: از آنجا که انسان ترکیبی از عقل و شهوت است، برای اینکه بتواند بدون مزاحم و مانع، به سوی خدا سیر کند، باید کاری کند که نفس اماره را مطیع و تسلیم نفس مطمئنه سازد. در نتیجه، نفس شیطانی را تحت امر و اختیار نفس رحمانی قرار دهد.
3. لطیف و رقیق کردن روح: یعنی انسان به کمک این دو مورد یاد شده، با زهد در عمل و حضور قلب در عبادت، روح خود را برای قبول انوار الهی آماده سازد.( ر،ک: شیخ ابو علی سینا، الاشارات والتنبیهات، نمط نهم، مرحله اول و دوم سیر و سلوک.)
ریاضت از راه غیر دینی
از راههای غیردینی، مثل روش: یوگا، هیپنوتیزم، مرتاضی و غیر اینها نیز می توان به تواناییهای خاص روحی دست یافت و مانند مرتاضان، در اثر ریاضتهای خاص، قدرتهایی را پیدا کرده و چیزهای عجیبی که نمونه هایش را شنیده ایم انجام داد. ولی این نوع کارها موجب کمال و ترقی انسان نمی تواند باشد، مثلاً بعضی از مرتاضان، بر اثر تمرینهای فراوان و ریاضتهای عجیب، مانند: خوابیدن چند ساعت یا چند روز، روی میخهای آنچنانی، اذیتهای طاقت فرسا به بدن و ...، حبس کردن نفس را یاد گرفته و با این گونه ریاضتهای بی ارزش، خود را در معرض نمایش مردم قرار می دهند، مدتها نفس خود را در سینه حبس می کنند؛ حتی گاهی، مردم برخی از آنان را در تابوت گذاشته دفن می کنند و بعد از یک هفته یا ده روز، قبر را شکافته و آنان را زنده می یابند!به این نوع اشخاص نمی توان گفت که به کمال معنوی رسیده اند؛ زیرا همه انسانها بدون استثنا؛ حتی بدترین و شقی ترین افراد و کافر مطلق هم می توانند بر اثر تمرین و ریاضت نَفْس به چنین کارهایی دست یابند. این نوع کارها فقط برای سرگرم کردن مردم ساده لوح است و الاّ هیچ گونه جنبه کمالِ معنوی و قرب الهی ندارد.
بنابراین، باید توجه داشت که صحیح ترین شیوه کسب تواناییها و پرورشِ استعدادهای روحی و ارزش آن، در صورتی است که این امور، در راستای اطاعت از امر پروردگار و کسب رضایت خداوند و تقرب به او بوده و در نهایت، موجب کمال و سعادت معنوی انسان گردد.
به عبارت دیگر، مطمئن ترین راه برای به فعلیت رساندن قوای روحی، همان ریاضتهای شرعی است که از طریق تعالیم اولیای الهی و معصومین علیهم السلام ترسیم شده و از هر گونه افراط، تفریط، گوشه نشینی و انزوا منزه است.
در واقع، همه انبیا و ائمه علیهم السلام ، برای شکوفا ساختن و از قوه به فعل رساندن همین استعداد شگفت انگیز انسانی و هدایت صحیح آن مبعوث شده اند. اساسا برنامه ها و تعالیم دین مقدس اسلام، برای تربیت و توانمند ساختن بعد روحانیِ بشریت می باشد و هدف نهایی از توانمند ساختن روح انسانی، تقرب معنوی به خداوند است و این تقرب، فقط با ریاضتهای شرعی امکان پذیر است.
خلاصه سخن
هر چند از راه های غیردینی، مثل روش: (یوگا) یا (مرتاضی) انسان می تواند به بعضی از تواناییهای روحی دست یابد، ولی این نوع تواناییها موجب معرفت، کمال و تقرب به خداوند نمی گردد؛ زیرا مقصود از ریاضت شرعی و دینی آن است که انسان، برخلاف هواها و خواسته های نفسانی خویش عمل کند و نفس خود را به اطاعت خداوند وادار سازد.
مقصود از این نوع ریاضتها (یوگا و مرتاضی) معمولاً برای تشخص، جلب توجه مردم به سوی خود و یا ارتزاق می باشد، لذا این نوع ریاضتها، نوعی پیروی از هوای نفس و دوری از خداوند است، ولی در مقابل، از راه ریاضتهای شرعی می توان به بالاترین درجه کمال و معرفت و در نتیجه، تقرب به خداوند نایل گشت.(ر.ک: اسد علیزاده اکبر، کسب تواناییهای روحی از راه ریاضت ، مبلغان ش 61 )
ب- فرق بین وحی پیامبران و ریاضت غیر شرعی
با توجه به مطالبی که گذشت، روشن شد که وحی و ریاضت دارای اقسامی هستند؛ ولی از ظاهر سوال شما این چنین به نظر میرسد که منظور شما از وحی ، وحی پیامبران و از اقسام ریاضت ، ریاضت غیر شرعی میباشد. لذا ما سعی میکنیم از اقسام وحی و اقسام ریاضت به تفاوتهای بین وحی پیامبران و ریاضت غیرشرعی بپردازیم:
1- وحی و مرتاض گری مفهوما متفاوتند وحی نوعی تکلیم آسمانی و ارتباط ویژه با خداست ولی ریاضت نوعی فعالیت و انجام کارهای سخت برای دست یافتن به برخی از توانایی های روحی است.
2. وحی از طریق معلم بشری و تعلیم و تربیت انسانی به دست نمی آید ولی مرتاض گری نیاز به معلم و تعلیم و تربیت و تمرین دارد.
3. وحی قابل فراموش شدن نیست به عبارت دیگر پیامبران برای حفظ وحی نیاز به تکرار و تمرین وممارست ندارند ولی شخص مرتاض برای حفظ توانایی نیاز به تکرار و ممارست دارد.
4- وحی از جایی نشائت میگیرد که که هیچ شیطانی به انجا راه ندارد و پاک است ولی در مورد مرتاض گری شیطان راه دارد.
5- در وحی اشتباه و خطا راه ندارد ولی در کارهای مرتاض گری احتمال خطا و اشتباه وجود دارد.
6- این نوع وحی(یعنی وحی نبوت و رسالت) مخصوص انسانهای برگزیده است که میتوانند وحی را مستقیما از خدا یافرشته و واسطه مخصوص دریافت کنند ولی مرتاض گری محدود به اناسان خاصی نیست هر انسانی میتواند با تمرین و ممارست ، مرتاض شود.
7 نسبت وحی با توانایی های ناشی از ریاضت را می توان نظیر نسبت عقل و خیال دانست. عقل و خیال هر دو قوّه ادراک می باشند ؛ لکن درک عقل کجا و درک خیال کجا.
8 وحی منحصر به فرد است ؛ لذا انبیاء هیچگاه هماورد ندارند ؛ امّا امور ناشی از ریاضت منحصر به فرد نیستند و هر کسی می تواند به آنها دست یابد. لذا مرتاضان جرأت ندارند ادّعای اعجاز کنند ؛ چون اگر ادّعا نمایند فوراً کسانی پیدا می شوند که مشابه کارهای او را انجام داده ادّعایش را باطل کنند.
9 همه ی صاحبان وحی مصدّق یکدیگرند و همدیگر را تصدیق می کنند ؛ امّا اهل ریاضت اختلافات فکری و عملی فراوانی باهم دارند تا آنجا که برخی از آنها بت پرست و برخی دیگر موحّدند.
برای مطالعه بیشتر در مورد مشخصات وحی پیامبران می توانید به مجموعه آثار شهید مطهری ج 4 ، ص 345الی 349 مراجعه کنید.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین