حمیدرضا شاکرین قرآن در بیان پیام و آموزههای خود، از زبان عربی و الفاظ، عبارات و مثالهای رایج بین مردم عرب آن زمان، استفاده کرده است؛ ولی آن چه فرهنگساز است، پیام آن مثالها و عبارات است و (پیامها) فراتر از محدودیت زمان، مکان و قوم خاصی است. روشن است که هدف قرآن، در آن مثالها و مصادیق، محدود نمیشود؛ ولی برای تفهیم و محاوره، گریزی از آنها نیست. پس مفاهیم و معانی بلند و ژرف، از رهگذر آن مصادیق، پیگیری میشوند و این اهداف، همان نتایج معرفتی، اخلاقی و هدایتی هستند که عموم مردم را شامل میشوند؛ زیرا مسائل تربیتی و هدایتی، به مکانی خاص و یا زمانی معین، محصور نمیشوند. بنابراین، عربی بودن قرآن و به کارگیری بعضی از مثالهای رایج در حجاز، به این دلیل است که مخاطبان ابتدایی قرآن، مردم آن سرزمین بودند؛ اما زبان عربی، موجب محدودیت ارسال پیام و انحصار بیان اهداف قرآن به مردم عرب نیست؛ بلکه برای همگان و به طور همیشه، قابل استفاده است و این دو با هم منافات ندارند؛ چنان که در آیات نخستین سوره ابراهیم علیه السلام آمده است: (الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ... وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ[1]؛ کتابی است که آن را به سوی تو فرود آوردیم؛ تا مردم را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون آوری ... و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم). با توجه به این که قرآن، بیانگر همه چیز است و محدود در زمان و مکان مشخصی نیست و همه را به تدبر و اندیشه در معانی خود دعوت کرده است، معلوم میشود که واژگان اختصاصی، محدودیتی در ارتباط با اهداف بلند آن، پدید نمیآورد و اگر هم چنین تأثیری داشته باشد، با توجّه به محتوای قرآن، جایگاه خود را نزد هر مخاطبی، حفظ خواهد کرد و این، از ویژگیها و معجزات قرآن است که گاهی از عبارات و زبان ویژه یک منطقه، استفاده میکند؛ ولی برای سایر مناطق و فرهنگها نیز قابل برداشت است و گاهی تعبیرات را به گونهای میآورد که چند منظوره است و همه آنها پذیرفتنی است؛ البته در قرآن تنها برخی از نمونههای رایج در منطقه حجاز، گزینش و از آنها یاد شده است و این موارد به گونهای است که علاوه بر ملموس بودن برای عربها، مورد پذیرش جامعه بشری و قابل توجه برای دیگران نیز میباشد؛ به عنوان مثال، اگر از دقت و تأمل در آفرینش شتر- که جایگاه ویژهای در زندگی ساکنان شبه جزیره داشته- یاد شده است، (أَفَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ[2]؛ آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده است)، علاوه بر پیام کلی- که شایسته است در تمام آفریدههای خدا در هر مکان و نقطه از جهان دقت کرد- پیام ویژهای هم دارد و آن این که دقت در ویژگیهای این حیوان، حتی برای مردم مناطق دیگر نیز اسرار بسیاری را روشن خواهد ساخت. عربی بودن زبان قرآن نیز اگر چه به جهت بعثت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در میان عربزبانان بوده است، اما خود آن دارای امتیازات فراوانی نسبت به زبانهای دیگر است و چه بسا حکمت خداوند بر این اساس بوده که دین خاتم و کامل خود را به زبانی کامل و مبین، به ظهور رساند. همچنین استفاده از زبان یک قوم، غیر از استفاده از فرهنگ آن قوم است و قرآن اگرچه به زبان عربی است، ولی فرهنگ نوینی را با خود آورده و در موارد بسیاری با عناصر فرهنگی حاکم بر شبه جزیره، به مخالفت برخاسته و آنها را نسخ کرده است. علاوه بر این، قرآن برای خود زبان و ادبیات مستقلی دارد و اسلوب آن، پدیدهای بینظیر در ادبیات عرب است. زبان قرآن، زبان فطرت بشری است. از این رو، پیام آن برای همه انسانها، قابل درک و پذیرش است. میخواهم خودم تفسیر کنم! آیا برداشتهای فردی از قرآن صحیح است؟ اگر قرآن برای هدایت همه است، آیا نمیشود بدون مراجعه به کتابهای تفسیری، خودمان از قرآن استفاده کنیم؟ قرآن، کتابی است با زبان عربی و در اوج فصاحت و بلاغت و رسایی معنا. از این رو، عربزبانان عصر نزول، بسیاری از معارف قرآن را بدون مراجعه به تفسیر، درک میکردند؛ اما به دلایلی بعضی از ابهامات بر آیات قرآن عارض شدند که ایجاب میکند برای فهم آنها، به تفسیر مراجعه کنیم که برخی عبارتند از: 1. قرآن در کنار حادثهها بود و به وقایعی که در طول 23 سال رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اتفاق میافتاد، نظر داشت و اصول جاودان خود را معطوف به بیان موضع الهی در آن حوادث میکرد. عربهای معاصر پیامبر صلی الله علیه وآله، آن حوادث را درک کرده بودند؛ اما نسلهای بعد، از آن صحنهها دور بودند. 2. قرآن با توجه به مخاطبان اولیه خود، از مثالها و اصطلاحات منطقهای بهره جسته است؛ اگر چه پیامهای آن، فرامنطقهای است و این قالبها در فهم بهتر پیامها، بسیار کارگشاست. 3. برخی از عبارات قرآنی، مربوط به ادیان آسمانی گذشته است؛ از این رو، آشنایی با اعتقادات آنان و محتوای کتابها و منابع آنان، بایسته است. روشن است که به دلیل ناآگاهی از موارد فوق، پردههایی از ابهام، بر عبارات قرآن قرار میگیرد و مفسران، این پردهها را کنار میزنند؛ تا مراد خداوند، به طور شفاف، استخراج و کشف شود و در واقع، آنان کار فهم آیات را برای ما ساده و آسان میکنند. همچنین برای فهم آیات قرآن، علاوه بر تفسیر، به روشهای دیگری همچون تأویل و تطبیق نیاز است که از موضوع بحث خارج است. بنابراین، برداشتهای فردی از قرآن، زمانی صحیح است که ابهامات عارض شده بر عبارات قرآن، رفع شوند و مراجعه به تفسیر، به همین منظور صورت میگیرد و اگر آیهای دارای هیچ گونه ابهامی نباشد، نیاز به مراجعه به تفسیر هم ندارد. معنای (هدایت بودن قرآن)، آن نیست که بدون دانستن زبان آن و رسیدن به سرچشمههای قرآنی، بتوانیم از هدایت آن بهره گیریم؛ همان طور که استفاده از آب که مایه حیات است، گاهی نیازمند حفر چاه و کنار زدن لایههای خاک و سنگ از روی آن است. بنا بر آنچه گفته شد، بهرهمندی از معارف قرآن، تا حدودی برای همگان ممکن است؛ امّا برای فهم قرآن- به عنوان منبع اساسی معرفت دینی، باید ابزارهای خاص آن را بیابیم و حدود استفاده از آنها و میزان تأثیر و اعتبار آنها را بدانیم. مهمترین این ابزارها عبارتند از: الف. ادبیات و قواعد زبانشناختی برای درک سخن هر گوینده و نقطه آغاز تفاهم، آگاهی از قواعد اولیه مربوط به آن زبان و لغت، ضروری است. از این رو، باید اطلاعاتی کافی و عمیق از ادبیات این زبان، داشت. در ادبیات نیز فهم معناشناسی واژهها، آشنایی با علم صرف و علم نحو- که جایگاه ترکیبی کلمات را در ساختار جملات مشخص میسازد و اطلاع از علم معانی و بیان و بدیع- که در زیباسازی کلام حاوی قواعد مهمّی است، بایسته است. ب. آشنا بودن به مضمون و سیاق خود قرآن در قرآن قرینههایی است که بعضی پیوسته و برخی ناپیوسته است و برای فهم مقصود هر گوینده، مناسبترین شیوه آن است که سخنان گوناگون آن را در کنار هم و مرتبط با هم بنگریم و این شیوه، در ارزیابی و نتیجهگیری، مفید است. ج. سنت معصومعلیهالسلام یکی از شئون پیامبر صلی الله علیه وآله و امامان علیهم السلام، تبیین مقاصد کتاب الهی است؛ (وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ)[3]. علامه طباطبایی مینویسد: (آیه مبارکه، دلیل بر حجّیت سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در شرح آیات قرآن کریم است)[4] سنّت و سخن معصوم علیهالسلام در تفسیر و تبیین قرآن و تعلیم شیوه تفسیر به مردم و تبیین تأویل و تعلیم راهیابی به بطون قرآن، نقش اساسی دارد. د. عقل و تفکر خلاق مفسّر و بهرهگیرنده از قرآن، باید عقل فعّال و تفکّر خلاق داشته باشد؛ تا بتواند از این ابزار به طور صحیح و دقیق، معارف دینی را از آیات قرآنی استفاده کند؛ برای مثال در معارف عقلی قرآن، درک بدیهیات و مسلمات عقلی و به کار بستن آنها و در معارف اخلاقی آن، توجه به اصول اخلاقی، بایسته است. ه. جامع نگری دین، مجموعه عقاید و آموزههایی است که باید با هم سازگار باشند. از اینرو، در برداشت از قرآن، باید هر مفهوم قرآنی، در مجموعه آموزههای دینی- که از منابع اصلی به دست آمدهاند- نگریسته شود. فهم عمیق معانی قرآن، نیاز به تلاش علمی بسیاری دارد. از این رو، مفسرانی موفق بودهاند که کولهباری از پیشینه علمی و تحقیقی بر دوش آنان بوده است. برای آگاهی بیشتر در این زمینه به کتابهای علوم قرآنی، به ویژه کتابهای زیر مراجعه کنید: 1. کمال، شناخت قرآن، دزفولی. 2. روش برداشت از قرآن، دکتر بهشتی. 3. علوم قرآنی، محمد باقر سعیدی روشن.[5] ابراهیم: 1. غاشیه: 17. نحل، آیه 44. المیزان، ج 12، ص 61 نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها (معاونت آموزشی و پژوهشی استادان و دروس معارف اسلامی)، ویژه نامه پرسمان، 23جلد، مؤسسه فرهنگی و هنری ابناء الرسول (ص) - تهران، چاپ: اول، 1392. (به نقل از: نرم افزار گلشن فرهنگ و معرفت، ویژه نامه پرسمان، شماره 21)
حمیدرضا شاکرین قرآن در بیان پیام و آموزههای خود، از زبان عربی و الفاظ، عبارات و مثالهای رایج بین مردم عرب آن زمان، استفاده کرده است؛ ولی آن چه فرهنگساز است، پیام آن مثالها و عبارات است و (پیامها) فراتر از محدودیت زمان، مکان و قوم خاصی است. روشن است که هدف قرآن، در آن مثالها و مصادیق، محدود نمیشود؛ ولی برای تفهیم و محاوره، گریزی از آنها نیست. پس مفاهیم و معانی بلند و ژرف، از رهگذر آن مصادیق، پیگیری میشوند و این اهداف، همان نتایج معرفتی، اخلاقی و هدایتی هستند که عموم مردم را شامل میشوند؛ زیرا مسائل تربیتی و هدایتی، به مکانی خاص و یا زمانی معین، محصور نمیشوند. بنابراین، عربی بودن قرآن و به کارگیری بعضی از مثالهای رایج در حجاز، به این دلیل است که مخاطبان ابتدایی قرآن، مردم آن سرزمین بودند؛ اما زبان عربی، موجب محدودیت ارسال پیام و انحصار بیان اهداف قرآن به مردم عرب نیست؛ بلکه برای همگان و به طور همیشه، قابل استفاده است و این دو با هم منافات ندارند؛ چنان که در آیات نخستین سوره ابراهیم علیه السلام آمده است: (الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ... وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ[1]؛ کتابی است که آن را به سوی تو فرود آوردیم؛ تا مردم را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون آوری ... و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم). با توجه به این که قرآن، بیانگر همه چیز است و محدود در زمان و مکان مشخصی نیست و همه را به تدبر و اندیشه در معانی خود دعوت کرده است، معلوم میشود که واژگان اختصاصی، محدودیتی در ارتباط با اهداف بلند آن، پدید نمیآورد و اگر هم چنین تأثیری داشته باشد، با توجّه به محتوای قرآن، جایگاه خود را نزد هر مخاطبی، حفظ خواهد کرد و این، از ویژگیها و معجزات قرآن است که گاهی از عبارات و زبان ویژه یک منطقه، استفاده میکند؛ ولی برای سایر مناطق و فرهنگها نیز قابل برداشت است و گاهی تعبیرات را به گونهای میآورد که چند منظوره است و همه آنها پذیرفتنی است؛ البته در قرآن تنها برخی از نمونههای رایج در منطقه حجاز، گزینش و از آنها یاد شده است و این موارد به گونهای است که علاوه بر ملموس بودن برای عربها، مورد پذیرش جامعه بشری و قابل توجه برای دیگران نیز میباشد؛ به عنوان مثال، اگر از دقت و تأمل در آفرینش شتر- که جایگاه ویژهای در زندگی ساکنان شبه جزیره داشته- یاد شده است، (أَفَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ[2]؛ آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده است)، علاوه بر پیام کلی- که شایسته است در تمام آفریدههای خدا در هر مکان و نقطه از جهان دقت کرد- پیام ویژهای هم دارد و آن این که دقت در ویژگیهای این حیوان، حتی برای مردم مناطق دیگر نیز اسرار بسیاری را روشن خواهد ساخت. عربی بودن زبان قرآن نیز اگر چه به جهت بعثت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در میان عربزبانان بوده است، اما خود آن دارای امتیازات فراوانی نسبت به زبانهای دیگر است و چه بسا حکمت خداوند بر این اساس بوده که دین خاتم و کامل خود را به زبانی کامل و مبین، به ظهور رساند. همچنین استفاده از زبان یک قوم، غیر از استفاده از فرهنگ آن قوم است و قرآن اگرچه به زبان عربی است، ولی فرهنگ نوینی را با خود آورده و در موارد بسیاری با عناصر فرهنگی حاکم بر شبه جزیره، به مخالفت برخاسته و آنها را نسخ کرده است. علاوه بر این، قرآن برای خود زبان و ادبیات مستقلی دارد و اسلوب آن، پدیدهای بینظیر در ادبیات عرب است. زبان قرآن، زبان فطرت بشری است. از این رو، پیام آن برای همه انسانها، قابل درک و پذیرش است. میخواهم خودم تفسیر کنم! آیا برداشتهای فردی از قرآن صحیح است؟ اگر قرآن برای هدایت همه است، آیا نمیشود بدون مراجعه به کتابهای تفسیری، خودمان از قرآن استفاده کنیم؟ قرآن، کتابی است با زبان عربی و در اوج فصاحت و بلاغت و رسایی معنا. از این رو، عربزبانان عصر نزول، بسیاری از معارف قرآن را بدون مراجعه به تفسیر، درک میکردند؛ اما به دلایلی بعضی از ابهامات بر آیات قرآن عارض شدند که ایجاب میکند برای فهم آنها، به تفسیر مراجعه کنیم که برخی عبارتند از: 1. قرآن در کنار حادثهها بود و به وقایعی که در طول 23 سال رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اتفاق میافتاد، نظر داشت و اصول جاودان خود را معطوف به بیان موضع الهی در آن حوادث میکرد. عربهای معاصر پیامبر صلی الله علیه وآله، آن حوادث را درک کرده بودند؛ اما نسلهای بعد، از آن صحنهها دور بودند. 2. قرآن با توجه به مخاطبان اولیه خود، از مثالها و اصطلاحات منطقهای بهره جسته است؛ اگر چه پیامهای آن، فرامنطقهای است و این قالبها در فهم بهتر پیامها، بسیار کارگشاست. 3. برخی از عبارات قرآنی، مربوط به ادیان آسمانی گذشته است؛ از این رو، آشنایی با اعتقادات آنان و محتوای کتابها و منابع آنان، بایسته است. روشن است که به دلیل ناآگاهی از موارد فوق، پردههایی از ابهام، بر عبارات قرآن قرار میگیرد و مفسران، این پردهها را کنار میزنند؛ تا مراد خداوند، به طور شفاف، استخراج و کشف شود و در واقع، آنان کار فهم آیات را برای ما ساده و آسان میکنند. همچنین برای فهم آیات قرآن، علاوه بر تفسیر، به روشهای دیگری همچون تأویل و تطبیق نیاز است که از موضوع بحث خارج است. بنابراین، برداشتهای فردی از قرآن، زمانی صحیح است که ابهامات عارض شده بر عبارات قرآن، رفع شوند و مراجعه به تفسیر، به همین منظور صورت میگیرد و اگر آیهای دارای هیچ گونه ابهامی نباشد، نیاز به مراجعه به تفسیر هم ندارد. معنای (هدایت بودن قرآن)، آن نیست که بدون دانستن زبان آن و رسیدن به سرچشمههای قرآنی، بتوانیم از هدایت آن بهره گیریم؛ همان طور که استفاده از آب که مایه حیات است، گاهی نیازمند حفر چاه و کنار زدن لایههای خاک و سنگ از روی آن است. بنا بر آنچه گفته شد، بهرهمندی از معارف قرآن، تا حدودی برای همگان ممکن است؛ امّا برای فهم قرآن- به عنوان منبع اساسی معرفت دینی، باید ابزارهای خاص آن را بیابیم و حدود استفاده از آنها و میزان تأثیر و اعتبار آنها را بدانیم. مهمترین این ابزارها عبارتند از: الف. ادبیات و قواعد زبانشناختی برای درک سخن هر گوینده و نقطه آغاز تفاهم، آگاهی از قواعد اولیه مربوط به آن زبان و لغت، ضروری است. از این رو، باید اطلاعاتی کافی و عمیق از ادبیات این زبان، داشت. در ادبیات نیز فهم معناشناسی واژهها، آشنایی با علم صرف و علم نحو- که جایگاه ترکیبی کلمات را در ساختار جملات مشخص میسازد و اطلاع از علم معانی و بیان و بدیع- که در زیباسازی کلام حاوی قواعد مهمّی است، بایسته است. ب. آشنا بودن به مضمون و سیاق خود قرآن در قرآن قرینههایی است که بعضی پیوسته و برخی ناپیوسته است و برای فهم مقصود هر گوینده، مناسبترین شیوه آن است که سخنان گوناگون آن را در کنار هم و مرتبط با هم بنگریم و این شیوه، در ارزیابی و نتیجهگیری، مفید است. ج. سنت معصومعلیهالسلام یکی از شئون پیامبر صلی الله علیه وآله و امامان علیهم السلام، تبیین مقاصد کتاب الهی است؛ (وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ)[3]. علامه طباطبایی مینویسد: (آیه مبارکه، دلیل بر حجّیت سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در شرح آیات قرآن کریم است)[4] سنّت و سخن معصوم علیهالسلام در تفسیر و تبیین قرآن و تعلیم شیوه تفسیر به مردم و تبیین تأویل و تعلیم راهیابی به بطون قرآن، نقش اساسی دارد. د. عقل و تفکر خلاق مفسّر و بهرهگیرنده از قرآن، باید عقل فعّال و تفکّر خلاق داشته باشد؛ تا بتواند از این ابزار به طور صحیح و دقیق، معارف دینی را از آیات قرآنی استفاده کند؛ برای مثال در معارف عقلی قرآن، درک بدیهیات و مسلمات عقلی و به کار بستن آنها و در معارف اخلاقی آن، توجه به اصول اخلاقی، بایسته است. ه. جامع نگری دین، مجموعه عقاید و آموزههایی است که باید با هم سازگار باشند. از اینرو، در برداشت از قرآن، باید هر مفهوم قرآنی، در مجموعه آموزههای دینی- که از منابع اصلی به دست آمدهاند- نگریسته شود. فهم عمیق معانی قرآن، نیاز به تلاش علمی بسیاری دارد. از این رو، مفسرانی موفق بودهاند که کولهباری از پیشینه علمی و تحقیقی بر دوش آنان بوده است. برای آگاهی بیشتر در این زمینه به کتابهای علوم قرآنی، به ویژه کتابهای زیر مراجعه کنید: 1. کمال، شناخت قرآن، دزفولی. 2. روش برداشت از قرآن، دکتر بهشتی. 3. علوم قرآنی، محمد باقر سعیدی روشن.[5] ابراهیم: 1. غاشیه: 17. نحل، آیه 44. المیزان، ج 12، ص 61 نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها (معاونت آموزشی و پژوهشی استادان و دروس معارف اسلامی)، ویژه نامه پرسمان، 23جلد، مؤسسه فرهنگی و هنری ابناء الرسول (ص) - تهران، چاپ: اول، 1392. (به نقل از: نرم افزار گلشن فرهنگ و معرفت، ویژه نامه پرسمان، شماره 21)
- [سایر] 1. روش تفسیر تاریخی قرآن و یا تفسیر قرآن با گرایش تاریخی چیست؟ چه منابعی در این زمینه مطلب دارند؟ و روششناسی تفسیر تاریخی چگونه است؟ 2. مجلات تخصصی قرآنی به زبان عربی و یا لاتین کداماند؟
- [سایر] چرا زبان قرآن عربی است؟
- [سایر] چرا زبان قرآن عربی است؟
- [سایر] چرا زبان قرآن عربی است؟
- [سایر] چرا زبان قرآن عربی است؟
- [سایر] چرا زبان نزول قرآن عربی است؟
- [سایر] چرا قرآن به زبان عربی نازل شد؟
- [سایر] راز نزول قرآن به زبان عربی چیست؟
- [سایر] چرا زبان نزول قرآن عربی است؟
- [سایر] اعجاز قرآن مخصوص زبان عربی نیست یعنی چه؟
- [آیت الله بهجت] بنابر اظهر، ترجمه صیغه عقد به فارسی یا زبان دیگر با وجود قدرت بر عربی کافی است، و احتیاط مستحب عربی بودن صیغه است، و برای کسی که آشنا به معنای عربی صیغه نیست و فقط میداند که صیغه عقد، به این لفظ جاری میشود، احتیاط مستحب این است که هم صیغه عربی و هم ترجمهاش را بخواند، و اکتفا کردن او به عربی خالی از تأمل نیست، و اگر نمیتوانند صیغه عربی را بخوانند و یا وکیل بگیرند، قطعاً ترجمه کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد، حرام است؛ ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند، مسّ آن اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد حرام است، ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند مسّ آن اشکال ندارد.
- [آیت الله سبحانی] دست زدن به خط قرآن، یا رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند، اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جائی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند مس آن اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مس نمودن خط قرآن؛ یعنی رساندن جائی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند مس آن اشکال ندارد.
- [آیت الله نوری همدانی] مّس نمودن خط قرآن ، یعنی رساندن جائی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد حرام است . ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند ، مس آن اشکال ندارد .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد، حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند مس آن اشکال ندارد.
- [امام خمینی] مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد، حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگری ترجمه کنند مس آن اشکال ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که دستور زبان عربی را نمی داند ولی کلمات عقد را صحیح ادا می کند و معنی آن را نیز می داند عقد او صحیح است.