با توجه به آیات مدح و ذم، فطرت انسان در قرآن چگونه مطرح شده است؟
در پاسخ به این سوال گفتنی است: اولا، در انسان اقتضای خوبی و بدی هر دو وجود دارد و او است که باید با آگاهی و اختیار خود راه خوب و بد را از هم بازشناسد و پیروی کند . وجه امتیاز انسان از سایر جان داران وجود همین اختیار و اراده آزاد در او است. ارزش انسان هم به این است که با اختیار و آزادی راه خویش را انتخاب می کند و می تواند خود را آنگونه که می خواهد بسازد. انسان از نظر قرآن موجودی دو بعدی یعنی ملکی و ملکوتی، خاکی و آسمانی، دارای روح رحمانی و نفس شهوانی و مجمع اضداد نیک و بد است. البته وجود این صفات در انسان به صورت ذاتی غیر قابل تغییر نیست. در حقیقت قرآن کریم به زمینه ها و استعداد های انسان اشاره کرده است. این صفات در انسان به تعبیر فلسفی به صورت اقتضا وجود دارد و نه علیت. اقتضایی که فعلیت آن بدست خود انسان است. انسان موجودی است که می تواند با آگاهی و آزادی راه خویش را از میان این دو گرایشی که در نهاد او هست انتخاب کند. در این زمینه باید توجه نمود ارجمندی و کرامت انسان، هرگز به معنای یک بعدی بودن او و حرکت جبری وی به سوی کمال نیست، بلکه انسان از آن رو شایسته آفریده شدن معرفی شده است که هر دو گرایش خیر و شر در او به صورت اقتضا وجود دارد و او است که می تواند آگاه شود و انتخاب کند. انتخاب بر اساس آگاهی، آن گاه است که انسان نیز در درون ساختار وجودی خود زمینه انتخاب را داشته است و در بیرون وجود خود، یعنی جهان عینیت و خارج نیز از این زمینه برخوردار باشد. زمینه انتخاب، تنوع و چند بعدی بودن و دست کم دو بعدی بودن است. انسان در استعداد وجودی خود زمانی می‌تواند انتخابگر باشد که دست کم از استعداد تعالی یافتن و یا منحط شدن، الهی شدن یا شیطانی شدن، نورانی شدن و هدایت یافتن یا ظلمانی شدن و گمراه گشتن برخوردار باشد و ابزار و امکانات حرکت در این دو مسیر را نیز دارا بوده و در عینیت زندگی نیز متناسب با آن گرایشهای درونی و ابزار و امکانات، طریق و گذرگاه داشته باشد. ثانیا، باید توجه کنید که وجود اقتضای خوبی و بدی در انسان هیچ گونه شایستگی ای برای او چه در جهت مدح و چه در جهت ذم ایجاد نمی کند، مدح و ذم قرآن کریم نیز از انسان نسبت به فعلیت های او است و هنگامی انسان را مدح و یا ذم می کند که او خود راه خوب یا بد را انتخاب کرده و در مسیر خیر و یا شر قرار دارد. تنها از این طریق است که آدمی خود را شایسته مدح و ذم می سازد، بنابراین مدح انسان های خوب و راهیافته و ذم انسان های بد و گمراه، هیچگونه منافاتی با هم ندارد. البته ناگفته نماند برخی از مطالبی که قرآن کریم در مورد انسان گفته است، به حالت های اقتضایی و استعداد های او باز می گردد، مانند خلق الانسان هلوعا و مانند آن، ولی باید توجه کرد که اینگونه مطالب در حقیقت بیان وجود چنین استعدادی در انسان است و مدح و ذم فعلی او انسان نیست. توضیح بیشتر: قرآن کریم آیات فراوانی را به بیان اوصاف و ویژگی های انسان اختصاص داده است .بعضی آیات وی را مدح و ستایش کرده و دسته ای از آیات او را مذمت و نکوهش می کند. آیاتی که انسان را ستایش می کند از او به خلیفه خدا بر روی زمین و بر خوردار از ظرفیت علمی گسترده و امانت دار خداو دارای کرامت و ملهم به فجور و تقوا و واجد فطرت موجودی ابدی و دیگر اوصاف پسندیده یاد میکند . در برابر، آیاتی است که او را نکوهش کرده و از او به موجودی ضعیف، عجول ، قتور ، فخور، هلوع، جزوع، منوع، ظلوم و جهول و دیگر اوصاف نکوهیده تعبیر می‌کند. از این آیات استفاده می شود که انسان دارای فطرتی است و طبیعتی ، از آن جهت که دارا ی فطرت الهی است مورد ستایش قرار گرفته و از آن جهت که در بند طبیعت و تابع شهوت و غضب است، ضعیف است و هلوع و ... زانکه نیم او ز عیبستان بد است و اندگر نیمش ز غیبستان بد است ؛(مثنوی معنوی، دفتر دوم، 3035)
عنوان سوال:

با توجه به آیات مدح و ذم، فطرت انسان در قرآن چگونه مطرح شده است؟


پاسخ:

در پاسخ به این سوال گفتنی است:
اولا، در انسان اقتضای خوبی و بدی هر دو وجود دارد و او است که باید با آگاهی و اختیار خود راه خوب و بد را از هم بازشناسد و پیروی کند . وجه امتیاز انسان از سایر جان داران وجود همین اختیار و اراده آزاد در او است. ارزش انسان هم به این است که با اختیار و آزادی راه خویش را انتخاب می کند و می تواند خود را آنگونه که می خواهد بسازد.
انسان از نظر قرآن موجودی دو بعدی یعنی ملکی و ملکوتی، خاکی و آسمانی، دارای روح رحمانی و نفس شهوانی و مجمع اضداد نیک و بد است. البته وجود این صفات در انسان به صورت ذاتی غیر قابل تغییر نیست. در حقیقت قرآن کریم به زمینه ها و استعداد های انسان اشاره کرده است.
این صفات در انسان به تعبیر فلسفی به صورت اقتضا وجود دارد و نه علیت. اقتضایی که فعلیت آن بدست خود انسان است. انسان موجودی است که می تواند با آگاهی و آزادی راه خویش را از میان این دو گرایشی که در نهاد او هست انتخاب کند.
در این زمینه باید توجه نمود ارجمندی و کرامت انسان، هرگز به معنای یک بعدی بودن او و حرکت جبری وی به سوی کمال نیست، بلکه انسان از آن رو شایسته آفریده شدن معرفی شده است که هر دو گرایش خیر و شر در او به صورت اقتضا وجود دارد و او است که می تواند آگاه شود و انتخاب کند. انتخاب بر اساس آگاهی، آن گاه است که انسان نیز در درون ساختار وجودی خود زمینه انتخاب را داشته است و در بیرون وجود خود، یعنی جهان عینیت و خارج نیز از این زمینه برخوردار باشد.
زمینه انتخاب، تنوع و چند بعدی بودن و دست کم دو بعدی بودن است. انسان در استعداد وجودی خود زمانی می‌تواند انتخابگر باشد که دست کم از استعداد تعالی یافتن و یا منحط شدن، الهی شدن یا شیطانی شدن، نورانی شدن و هدایت یافتن یا ظلمانی شدن و گمراه گشتن برخوردار باشد و ابزار و امکانات حرکت در این دو مسیر را نیز دارا بوده و در عینیت زندگی نیز متناسب با آن گرایشهای درونی و ابزار و امکانات، طریق و گذرگاه داشته باشد.
ثانیا، باید توجه کنید که وجود اقتضای خوبی و بدی در انسان هیچ گونه شایستگی ای برای او چه در جهت مدح و چه در جهت ذم ایجاد نمی کند، مدح و ذم قرآن کریم نیز از انسان نسبت به فعلیت های او است و هنگامی انسان را مدح و یا ذم می کند که او خود راه خوب یا بد را انتخاب کرده و در مسیر خیر و یا شر قرار دارد.
تنها از این طریق است که آدمی خود را شایسته مدح و ذم می سازد، بنابراین مدح انسان های خوب و راهیافته و ذم انسان های بد و گمراه، هیچگونه منافاتی با هم ندارد.
البته ناگفته نماند برخی از مطالبی که قرآن کریم در مورد انسان گفته است، به حالت های اقتضایی و استعداد های او باز می گردد، مانند خلق الانسان هلوعا و مانند آن، ولی باید توجه کرد که اینگونه مطالب در حقیقت بیان وجود چنین استعدادی در انسان است و مدح و ذم فعلی او انسان نیست.
توضیح بیشتر:
قرآن کریم آیات فراوانی را به بیان اوصاف و ویژگی های انسان اختصاص داده است .بعضی آیات وی را مدح و ستایش کرده و دسته ای از آیات او را مذمت و نکوهش می کند. آیاتی که انسان را ستایش می کند از او به خلیفه خدا بر روی زمین و بر خوردار از ظرفیت علمی گسترده و امانت دار خداو دارای کرامت و ملهم به فجور و تقوا و واجد فطرت موجودی ابدی و دیگر اوصاف پسندیده یاد میکند .
در برابر، آیاتی است که او را نکوهش کرده و از او به موجودی ضعیف، عجول ، قتور ، فخور، هلوع، جزوع، منوع، ظلوم و جهول و دیگر اوصاف نکوهیده تعبیر می‌کند. از این آیات استفاده می شود که انسان دارای فطرتی است و طبیعتی ، از آن جهت که دارا ی فطرت الهی است مورد ستایش قرار گرفته و از آن جهت که در بند طبیعت و تابع شهوت و غضب است، ضعیف است و هلوع و ...
زانکه نیم او ز عیبستان بد است و اندگر نیمش ز غیبستان بد است ؛(مثنوی معنوی، دفتر دوم، 3035)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین