از دیدگاه قرآن عوامل و راههای شکوفائی فطرت چیست؟
با توجه به این که خداشناسی و خداگرایی و بلکه گرایش انسان به دین ، فطری انسان هاست و در نهاد و نهان همه تعبیه شده است ، خداوندانبیا را ارسال کرده ، تا انسان ها را هدایت کرده و فطرت دینی آنها را شکوفا سازند . راه های شکوفایی فطرت در قرآن متعدد است که به بعضی از آن اشاره می شود : 1 تعالیم الاهی توسط انبیا خداوند در مقام بیان وظایف پیامبر اسلام(ص) فرموده است: (یَتلُوا عَلیهم ایاته و یُزکیهم و یُعلمهم الکِتاب و الحِکمه) آل عمران/164 اولین وظیفه رسالت، تلاوت آیات الاهی است و دومین وظیفه ، تزکیه روح و سومین وظیفه تعلیم کتاب و حکمت است . تعلیمات پیامبر دو دسته است . بخشی از آن، تعالیم عقلی است که قرآن کریم با استدلال های عقلی بشر را به نتایج آنها هدایت می کند ، یعنی مطالبی را که انسان نمی داند . به انسان می آموزاند . و بخشی از آن ، تبیین مطالب فطری و احیای خاطره های درونی بشر است که انسان ها آنها را به همراه آفرینش خود دارند . پیدایش علوم حصولی از قبیل بخش اول است . یعنی انسان چیزی را که نمی داند از راه حواس ظاهری ،مانند سمع و بصر و غیره و حواس باطنی ، مانند وهم و خیال و عقل ، مقدمات فکری آنها را فراهم میکند و سپس انها را تجزیه و تحلیل نموده و سرانجام به معارف عقلی و علوم کلی راه می یابد. قرآن کریم روش فکری فراگیری دانش را، با این آیه تبیین می کند که فرمود: (وَالله أَخْرَجکُم مِن بُطون أُمَهاتکم لا تعلمون شیئاَ و جعل لکم السَمعَ و الأَبصار و الأِفئِدَة لَعلَکم تَشکرون) نحل/78 وقتی انسان از مادر متولد می شود چیزی از علم حصولی و دانش های عادی را نمی داند . خدا به انسان گوش و چشم و دل عطا کرد تا شاکر باشد ، شکر گزاری نعمت مجاری ادراکی این است که از راه احساس و استقراء و تجربه و تفکر ، دانشها رافرا گیرد . خداوند به همین منظور ابزار مساعدی به انسان مرحمت فرمود ، تا با استمداد از آن باجهان خارج از ذهن خود ارتباط علمی برقرار کند و از اسرار آن آگاه شود و از این رهگذر به مرحله تعقل برسد ، و به علم حصولی دسترسی پیدا کند. ظهور علوم حضوری و شکوفایی دانش های شهودی از قبیل بخش دوم است ، یعنی چیزی است که انسان خطوط اصلی آن را می داند، لیکن به آنها آگاهی تفصیلی ندارد، به وسیله تعلیم پیامبران مورد تنبیه قرار میگیرند و تدریجاَ از نهان به صحنه دل می آیند . آنگاه به علم حصولی ترجمه و تبدیل می شوند. پس یک راه برای شکوفایی فطرت ، همان راه فکری و طریق استدلال و علم حصولی است که انبیا آن را در اختیار انسان قرار میدهند ، تا انسان فطرت خود را با آن شکوفا سازد . 2 تزکیه نفس و ریاضت و تقوا راه دوم ، برای شکوفایی فطرت راه تقوا و تهذیب نفس است، یعنی انسانی که روحش را از طریق ریاضت ، تهذیب ودلش را تزکیه و تطهیر کرد ، غیب جهان و ملکوت عالم را مشاهده میکند . منطق قرآن کریم آن است که اگر انسان علاقه اش را از دنیا کم کند ، حقایق الهی از قلبش می جوشد و این ظهور حقایق، یا برای ان است که در نهاد او این معارف ذخیره شده بود و وقتی حجابها کنار رفت ، آنچه در د ل او ذخیره شده بود شکوفا می شود ویا برای آن است که پرده دل را کنار زده و آیینه دل را گردگیری کرده ، اسرار عالم در آیینه دل می تابد و او مشاهده میکند . تهذیب نفس از گزند علاقه به دنیا ، به هر دو مبنا و معنا ، چنان در انسان اثر میگذارد که انسان با اسرار عالم آشنا می شود . برای آشنایی به حقایق جهان هستی . هم راه تفکر وجود دارد که با علم حصولی انسان را با آن حقایق آشنا می سازد و هم راه تقوا وجود دارد که انسان را با علم حضوری به حقایق عالم آگاه می کند . البته جمع بین این دو راه ، هم ممکن است و هم سودمند . یعنی آنان که راهیان راه تفکرند ، اگر با تقوا باشند ، نتایج علم حصولی آنها صحیح تر و عمیق تر خواهد بود و آنان که سالکان کوی تقوا و تهذیب نفس اند ، اگر با براهین عقلی آشنا باشند مشهودات علم حضوری آنهاکامل تر و روشن تر خواهد بود . اما اگر کسی نتوانست ، بین آن دو راه جمع کند و امر دایر شد ، بین راه تفکر و علم حصولی و راه تقوا و علم شهودی، انتخاب علم شهودی و پیمودن راه تقوا و تهذیب نفس شایسته تر است؛ زیرا این راه ، هم مقدور همه انسان هاست، هم پیوسته مقدور انسان است و کاربرد و تأثیر آن از کاربرد راه تفکر و علم حصولی بیشتر است. البته جمع سالم بین دو راه، مخصوص انسان کامل است . eporsesh.com
عنوان سوال:

از دیدگاه قرآن عوامل و راههای شکوفائی فطرت چیست؟


پاسخ:

با توجه به این که خداشناسی و خداگرایی و بلکه گرایش انسان به دین ، فطری انسان هاست و در نهاد و نهان همه تعبیه شده است ، خداوندانبیا را ارسال کرده ، تا انسان ها را هدایت کرده و فطرت دینی آنها را شکوفا سازند .
راه های شکوفایی فطرت در قرآن متعدد است که به بعضی از آن اشاره می شود :
1 تعالیم الاهی توسط انبیا
خداوند در مقام بیان وظایف پیامبر اسلام(ص) فرموده است: (یَتلُوا عَلیهم ایاته و یُزکیهم و یُعلمهم الکِتاب و الحِکمه) آل عمران/164 اولین وظیفه رسالت، تلاوت آیات الاهی است و دومین وظیفه ، تزکیه روح و سومین وظیفه تعلیم کتاب و حکمت است . تعلیمات پیامبر دو دسته است . بخشی از آن، تعالیم عقلی است که قرآن کریم با استدلال های عقلی بشر را به نتایج آنها هدایت می کند ، یعنی مطالبی را که انسان نمی داند . به انسان می آموزاند . و بخشی از آن ، تبیین مطالب فطری و احیای خاطره های درونی بشر است که انسان ها آنها را به همراه آفرینش خود دارند .
پیدایش علوم حصولی از قبیل بخش اول است . یعنی انسان چیزی را که نمی داند از راه حواس ظاهری ،مانند سمع و بصر و غیره و حواس باطنی ، مانند وهم و خیال و عقل ، مقدمات فکری آنها را فراهم میکند و سپس انها را تجزیه و تحلیل نموده و سرانجام به معارف عقلی و علوم کلی راه می یابد.
قرآن کریم روش فکری فراگیری دانش را، با این آیه تبیین می کند که فرمود: (وَالله أَخْرَجکُم مِن بُطون أُمَهاتکم لا تعلمون شیئاَ و جعل لکم السَمعَ و الأَبصار و الأِفئِدَة لَعلَکم تَشکرون) نحل/78 وقتی انسان از مادر متولد می شود چیزی از علم حصولی و دانش های عادی را نمی داند . خدا به انسان گوش و چشم و دل عطا کرد تا شاکر باشد ، شکر گزاری نعمت مجاری ادراکی این است که از راه احساس و استقراء و تجربه و تفکر ، دانشها رافرا گیرد . خداوند به همین منظور ابزار مساعدی به انسان مرحمت فرمود ، تا با استمداد از آن باجهان خارج از ذهن خود ارتباط علمی برقرار کند و از اسرار آن آگاه شود و از این رهگذر به مرحله تعقل برسد ، و به علم حصولی دسترسی پیدا کند.
ظهور علوم حضوری و شکوفایی دانش های شهودی از قبیل بخش دوم است ، یعنی چیزی است که انسان خطوط اصلی آن را می داند، لیکن به آنها آگاهی تفصیلی ندارد، به وسیله تعلیم پیامبران مورد تنبیه قرار میگیرند و تدریجاَ از نهان به صحنه دل می آیند . آنگاه به علم حصولی ترجمه و تبدیل می شوند.
پس یک راه برای شکوفایی فطرت ، همان راه فکری و طریق استدلال و علم حصولی است که انبیا آن را در اختیار انسان قرار میدهند ، تا انسان فطرت خود را با آن شکوفا سازد .
2 تزکیه نفس و ریاضت و تقوا
راه دوم ، برای شکوفایی فطرت راه تقوا و تهذیب نفس است، یعنی انسانی که روحش را از طریق ریاضت ، تهذیب ودلش را تزکیه و تطهیر کرد ، غیب جهان و ملکوت عالم را مشاهده میکند .
منطق قرآن کریم آن است که اگر انسان علاقه اش را از دنیا کم کند ، حقایق الهی از قلبش می جوشد و این ظهور حقایق، یا برای ان است که در نهاد او این معارف ذخیره شده بود و وقتی حجابها کنار رفت ، آنچه در د ل او ذخیره شده بود شکوفا می شود ویا برای آن است که پرده دل را کنار زده و آیینه دل را گردگیری کرده ، اسرار عالم در آیینه دل می تابد و او مشاهده میکند .
تهذیب نفس از گزند علاقه به دنیا ، به هر دو مبنا و معنا ، چنان در انسان اثر میگذارد که انسان با اسرار عالم آشنا می شود .
برای آشنایی به حقایق جهان هستی . هم راه تفکر وجود دارد که با علم حصولی انسان را با آن حقایق آشنا می سازد و هم راه تقوا وجود دارد که انسان را با علم حضوری به حقایق عالم آگاه می کند . البته جمع بین این دو راه ، هم ممکن است و هم سودمند . یعنی آنان که راهیان راه تفکرند ، اگر با تقوا باشند ، نتایج علم حصولی آنها صحیح تر و عمیق تر خواهد بود و آنان که سالکان کوی تقوا و تهذیب نفس اند ، اگر با براهین عقلی آشنا باشند مشهودات علم حضوری آنهاکامل تر و روشن تر خواهد بود .
اما اگر کسی نتوانست ، بین آن دو راه جمع کند و امر دایر شد ، بین راه تفکر و علم حصولی و راه تقوا و علم شهودی، انتخاب علم شهودی و پیمودن راه تقوا و تهذیب نفس شایسته تر است؛ زیرا این راه ، هم مقدور همه انسان هاست، هم پیوسته مقدور انسان است و کاربرد و تأثیر آن از کاربرد راه تفکر و علم حصولی بیشتر است. البته جمع سالم بین دو راه، مخصوص انسان کامل است .
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین