(قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ)؛ قصص (28)، آیه 26 - 28.؛ (یکی از آن دو (-(دختر )-)گفت: ای پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی است که استخدام می کنی؛ هم نیرومند (-(و هم )-) در خور اعتماد است. (-(شعیب )-) گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را (-(که مشاهده می کنی )-)، به نکاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال را تمام گردانی، اختیار با توست و نمی خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاءالله از درستکاران خواهی یافت. (-(موسی )-)گفت: این (-(قرار داد)-)، میان من و تو باشد که هر یک از دو مدت را به انجام رسانیدم، بر من تعدی (-(روا )-)نباشد و خدا بر آن چه می گوییم، وکیل است). خواستگاری دختر یا خانواده دختر از پسر، از نظر شرعی اشکال ندارد؛ (قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ)؛ قصص (28)، آیه 27.. شعیب به موسی گفت: من می خواهم یکی از دو دخترم را به نکاح تو درآورم. این جمله، خواستگاری خانواده دختر از پسر است و حتی شاید گفت که قبل از این که این کلام از زبان شعیب صادر شود، جمله آن دخترش بود که گفت: (قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ)؛ همان، آیه 26.. این سخن، نوعی پیشنهاد ازدواج، در قالب کنایه بود واز آن جا که شعیب متوجه آن کنایه شد، پیشنهاد ازدواج دخترش با موسی را مطرح کرد. بنابراین، از نظر شرعی اشکال ندارد؛ ولی باید توجه داشت که دختر شعیب، خودش مستقیماً اقدام به این کار ننمود؛ بلکه از طریق خانواده و پدر، این پیشنهاد صورت گرفت. لازم به تذکر است که گرچه از نظر شرعی این کار مباح است، ولی باید رسوم و آداب منطقه ها و زمان های مختلف، مراعات شود. در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبی بر جای نمی گذارد؛ حتی گاهی اثر عکس می دهد و در نتیجه، از نظر عرفی، بهتر است خواستگاری از طرف پسر باشد. پسرها این روحیه را دارند که اگر ده بار هم جواب منفی بشنوند، تحملش را داشته، مأیوس و سرخورده نمی شوند؛ ولی شما فرض کنید دختری با مادرش برای خواستگاری بروند منزل یک آقا پسر و بعد مادر پسر بگوید: پسر من آمادگی ازدواج ندارد و می خواهد ادامه تحصیل دهد! خوب، چه حالی به دختر و مادر او دست می دهد؟ مسلماً حالت خوبی نیست؛ ولی برعکس آن طوری نیست؛ مادر پسر می گوید: پسر من می خواهد غلام شما و دست بوس شما شود و کوچکی شما را بکند و... این، هیچ عیب نیست؛ در حالی که اگر این حرف ها از مادر دختر صادر شود، از نظر عرفی صورت خوشی ندارد. ضمناً مهریه می تواند کار و عمل باشد و لازم نیست حتماً پول نقد باشد؛ (عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ)؛ همان، آیه 27.؛ (به شرط آن که هشت سال برای من کار کنی). ملاک داماد و شوهر خوب هم، امانت داری و ایمان و قدرت کار و کسب است؛ (إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ)؛ همان، آیه 26.؛ (بهترین کسی است که استخدام می کنی؛ هم نیرومند و هم در خور اعتماد است). دختران شعیب دیدند او در ماجرای کمک رسانی به آنها، نه یک کلمه حرف نامربوط زد و نه یک نگاه بد به نامحرم کرد و از طرفی، وجدان کاری و قدرت بازوی خوبی هم دارد. این معیارها برای شوهر آینده یک دختر، لازم است؛ تا یک زندگی مناسب و خوب را بتواند اداره و مدیریت کند؛ زیرا صرف قیافه مرد یا مدرک و امثال آن، نمی تواند کافی باشد. پاسخ سؤال دوم: مقدار مهریه، باید متناسب وضع داماد و جامعه باشد؛ (عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ...)؛ همان، آیه 27.؛ ((-(شعیب )-) گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را (-(که مشاهده می کنی )-)، به نکاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) که هشت سال برای من کار کنی...). شعیب دید موسی پول ندارد؛ ولی توان و عرضه کار کردن دارد؛ به همین جهت، مهریه نقد از او خواستن، بی انصافی بود و برخلاف کار کردن؛ زیرا مستخدم شخص باتقوایی مثل شعیب شدن، آن هم برای عمل حلالی چون چوپانی (در آن زمان)، هم مصلحت بود و هم با شرایط موسی علیه السلام سازگاری داشت. مقدار مهریه از این آیه و از روایات مربوط به مهریه، به روشنی استفاده می شود که مهریه، باید قابل پرداخت باشد و داماد باید توان پرداخت آن را داشته باشد. در صدر اسلام، مهریه به عروس و خانواده او داده می شد و معمولاً برای هزینه های شروع زندگی، آن را خرج می کردند؛ به عنوان مثال، رسول اکرم صلی الله علیه وآله 500 درهم به عنوان مهریه دختر بزرگوارش، حضرت زهراعلیها السلام قرار داد و هنگامی که حضرت علی علیه السلام آن را پرداخت کرد، رسول خداصلی الله علیه وآله آن را بر سه بخش تقسیم فرمود؛ با ثلث آن جهاز عروس را خرید؛ با ثلث دیگر آن برای عروس، لباس عروسی تهیه کرد و ثلث آخر را نیز صرف مجلس جشن و ولیمه عروسی کرد. حضرت موسی هم بدون فاصله، بعد از خواندن عقد، شروع به کار برای حضرت شعیب کرد و شعیب نیز مسکن و خوراک داماد و عروس را تأمین می کرد؛ یعنی مهریه، دست مایه شروع زندگی شد. این، فلسفه مهریه است. مهریه ای که در زمان ما مرسوم است، اصلاً مهریه نیست؛ یک نوع ضمانت است که داماد دختر را طلاق ندهد؛ یعنی عاقبت اندیشی جهت بعد از طلاق یا جلوگیری از طلاق است. حال با توجه به فلسفه مهریه، مقدار آن در زمان های مختلف، متفاوت می شود. در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله که مهریه حضرت زهراعلیها السلام پانصد درهم بود، اگر تاریخ را کنکاش کنیم، خواهیم فهمید که قیمت یک گوسفند خوب، دو درهم بود؛ یعنی با آن مهریه، می شد 250 گوسفند خرید. البته قبول داریم که نمی شود ارزش پول این زمان و آن زمان را با مقایسه یک نوع کالا، مشخص کرد؛ ولی به طور تقریبی می شود حدس زد. در نتیجه قیمت 250 گوسفند بیش از 30 میلیون تومان می شود؛ در حالی که اگر به درهم بخواهیم حساب کنیم، هر درهم نقره در زمان ما، اگر هزار تومان باشد، مهرالسنه پانصدهزار تومان می شود که مبلغ معقولی برای این زمان نیست، اجرت یک چوپان نیز در زمان ما اگر سیصد هزار تومان در ماه باشد هشت سال، یعنی 96 ماه، مبلغی معادل 28 میلیون و هشتصدهزار تومان می شود. بنابراین، مهریه متعادل در زمان ما بین بیست تا چهل میلیون تومان می تواند متغیر باشد. حال دامادی که این مقدار پول نقد ندارد، پدر زن می تواند با او شرط کند که هر زمان که مالک خانه ای شد، مقداری از خانه اش را به نام دختر و عروس نماید یا داماد بگوید که توقع جهاز سنگین را ندارد. به عقیده ما با این بیان، هم مصلحت دختر و خانواده او رعایت می شود و هم مصلحت پسر. ما معتقدیم که مهریه های بسیار سنگین، مانند هزار سکه طلا، از نظر شرع و عرف، ناکارآمد می باشند و مهریه های بسیار سبک، مانند یک شاخه نبات نیز هیچ توجیه عرفی و شرعی ندارند. در پایان تذکر دو نکته زیر مفید است: 1. عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلکه همان دختری است که برای موسی پیغام برد و به پدر گفت که او را استخدام کن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از کنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش برای هر دو مورد یکی است؛ (قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ) و (أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ) که برای هر دو موضع، از واژه (احد) استفاده شده و این، اشاره دارد که هر دو قضیه، مربوط به یک دختر است. 2. مهریه نیز مردد بین هشت سال و ده سال نبوده، بلکه مهریه، همان هشت سال مستخدمی موسی برای شعیب علیه السلام بود و دو سال دیگر به عنوان تفضّل موسی علیه السلام مطرح شد.
(قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ)؛ قصص (28)، آیه 26 - 28.؛ (یکی از آن دو (-(دختر )-)گفت: ای پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی است که استخدام می کنی؛ هم نیرومند (-(و هم )-) در خور اعتماد است. (-(شعیب )-) گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را (-(که مشاهده می کنی )-)، به نکاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال را تمام گردانی، اختیار با توست و نمی خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاءالله از درستکاران خواهی یافت. (-(موسی )-)گفت: این (-(قرار داد)-)، میان من و تو باشد که هر یک از دو مدت را به انجام رسانیدم، بر من تعدی (-(روا )-)نباشد و خدا بر آن چه می گوییم، وکیل است).
خواستگاری دختر یا خانواده دختر از پسر، از نظر شرعی اشکال ندارد؛ (قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ)؛ قصص (28)، آیه 27..
شعیب به موسی گفت: من می خواهم یکی از دو دخترم را به نکاح تو درآورم. این جمله، خواستگاری خانواده دختر از پسر است و حتی شاید گفت که قبل از این که این کلام از زبان شعیب صادر شود، جمله آن دخترش بود که گفت: (قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ)؛ همان، آیه 26..
این سخن، نوعی پیشنهاد ازدواج، در قالب کنایه بود واز آن جا که شعیب متوجه آن کنایه شد، پیشنهاد ازدواج دخترش با موسی را مطرح کرد.
بنابراین، از نظر شرعی اشکال ندارد؛ ولی باید توجه داشت که دختر شعیب، خودش مستقیماً اقدام به این کار ننمود؛ بلکه از طریق خانواده و پدر، این پیشنهاد صورت گرفت. لازم به تذکر است که گرچه از نظر شرعی این کار مباح است، ولی باید رسوم و آداب منطقه ها و زمان های مختلف، مراعات شود.
در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبی بر جای نمی گذارد؛ حتی گاهی اثر عکس می دهد و در نتیجه، از نظر عرفی، بهتر است خواستگاری از طرف پسر باشد.
پسرها این روحیه را دارند که اگر ده بار هم جواب منفی بشنوند، تحملش را داشته، مأیوس و سرخورده نمی شوند؛ ولی شما فرض کنید دختری با مادرش برای خواستگاری بروند منزل یک آقا پسر و بعد مادر پسر بگوید: پسر من آمادگی ازدواج ندارد و می خواهد ادامه تحصیل دهد!
خوب، چه حالی به دختر و مادر او دست می دهد؟
مسلماً حالت خوبی نیست؛ ولی برعکس آن طوری نیست؛ مادر پسر می گوید: پسر من می خواهد غلام شما و دست بوس شما شود و کوچکی شما را بکند و... این، هیچ عیب نیست؛ در حالی که اگر این حرف ها از مادر دختر صادر شود، از نظر عرفی صورت خوشی ندارد.
ضمناً مهریه می تواند کار و عمل باشد و لازم نیست حتماً پول نقد باشد؛ (عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ)؛ همان، آیه 27.؛ (به شرط آن که هشت سال برای من کار کنی).
ملاک داماد و شوهر خوب هم، امانت داری و ایمان و قدرت کار و کسب است؛ (إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ)؛ همان، آیه 26.؛ (بهترین کسی است که استخدام می کنی؛ هم نیرومند و هم در خور اعتماد است).
دختران شعیب دیدند او در ماجرای کمک رسانی به آنها، نه یک کلمه حرف نامربوط زد و نه یک نگاه بد به نامحرم کرد و از طرفی، وجدان کاری و قدرت بازوی خوبی هم دارد.
این معیارها برای شوهر آینده یک دختر، لازم است؛ تا یک زندگی مناسب و خوب را بتواند اداره و مدیریت کند؛ زیرا صرف قیافه مرد یا مدرک و امثال آن، نمی تواند کافی باشد.
پاسخ سؤال دوم:
مقدار مهریه، باید متناسب وضع داماد و جامعه باشد؛ (عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ...)؛ همان، آیه 27.؛ ((-(شعیب )-) گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را (-(که مشاهده می کنی )-)، به نکاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) که هشت سال برای من کار کنی...).
شعیب دید موسی پول ندارد؛ ولی توان و عرضه کار کردن دارد؛ به همین جهت، مهریه نقد از او خواستن، بی انصافی بود و برخلاف کار کردن؛ زیرا مستخدم شخص باتقوایی مثل شعیب شدن، آن هم برای عمل حلالی چون چوپانی (در آن زمان)، هم مصلحت بود و هم با شرایط موسی علیه السلام سازگاری داشت.
مقدار مهریه
از این آیه و از روایات مربوط به مهریه، به روشنی استفاده می شود که مهریه، باید قابل پرداخت باشد و داماد باید توان پرداخت آن را داشته باشد.
در صدر اسلام، مهریه به عروس و خانواده او داده می شد و معمولاً برای هزینه های شروع زندگی، آن را خرج می کردند؛ به عنوان مثال، رسول اکرم صلی الله علیه وآله 500 درهم به عنوان مهریه دختر بزرگوارش، حضرت زهراعلیها السلام قرار داد و هنگامی که حضرت علی علیه السلام آن را پرداخت کرد، رسول خداصلی الله علیه وآله آن را بر سه بخش تقسیم فرمود؛ با ثلث آن جهاز عروس را خرید؛ با ثلث دیگر آن برای عروس، لباس عروسی تهیه کرد و ثلث آخر را نیز صرف مجلس جشن و ولیمه عروسی کرد.
حضرت موسی هم بدون فاصله، بعد از خواندن عقد، شروع به کار برای حضرت شعیب کرد و شعیب نیز مسکن و خوراک داماد و عروس را تأمین می کرد؛ یعنی مهریه، دست مایه شروع زندگی شد. این، فلسفه مهریه است.
مهریه ای که در زمان ما مرسوم است، اصلاً مهریه نیست؛ یک نوع ضمانت است که داماد دختر را طلاق ندهد؛ یعنی عاقبت اندیشی جهت بعد از طلاق یا جلوگیری از طلاق است.
حال با توجه به فلسفه مهریه، مقدار آن در زمان های مختلف، متفاوت می شود. در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله که مهریه حضرت زهراعلیها السلام پانصد درهم بود، اگر تاریخ را کنکاش کنیم، خواهیم فهمید که قیمت یک گوسفند خوب، دو درهم بود؛ یعنی با آن مهریه، می شد 250 گوسفند خرید. البته قبول داریم که نمی شود ارزش پول این زمان و آن زمان را با مقایسه یک نوع کالا، مشخص کرد؛ ولی به طور تقریبی می شود حدس زد. در نتیجه قیمت 250 گوسفند بیش از 30 میلیون تومان می شود؛ در حالی که اگر به درهم بخواهیم حساب کنیم، هر درهم نقره در زمان ما، اگر هزار تومان باشد، مهرالسنه پانصدهزار تومان می شود که مبلغ معقولی برای این زمان نیست، اجرت یک چوپان نیز در زمان ما اگر سیصد هزار تومان در ماه باشد هشت سال، یعنی 96 ماه، مبلغی معادل 28 میلیون و هشتصدهزار تومان می شود.
بنابراین، مهریه متعادل در زمان ما بین بیست تا چهل میلیون تومان می تواند متغیر باشد. حال دامادی که این مقدار پول نقد ندارد، پدر زن می تواند با او شرط کند که هر زمان که مالک خانه ای شد، مقداری از خانه اش را به نام دختر و عروس نماید یا داماد بگوید که توقع جهاز سنگین را ندارد.
به عقیده ما با این بیان، هم مصلحت دختر و خانواده او رعایت می شود و هم مصلحت پسر. ما معتقدیم که مهریه های بسیار سنگین، مانند هزار سکه طلا، از نظر شرع و عرف، ناکارآمد می باشند و مهریه های بسیار سبک، مانند یک شاخه نبات نیز هیچ توجیه عرفی و شرعی ندارند.
در پایان تذکر دو نکته زیر مفید است:
1. عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلکه همان دختری است که برای موسی پیغام برد و به پدر گفت که او را استخدام کن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از کنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش برای هر دو مورد یکی است؛ (قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ) و (أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ) که برای هر دو موضع، از واژه (احد) استفاده شده و این، اشاره دارد که هر دو قضیه، مربوط به یک دختر است.
2. مهریه نیز مردد بین هشت سال و ده سال نبوده، بلکه مهریه، همان هشت سال مستخدمی موسی برای شعیب علیه السلام بود و دو سال دیگر به عنوان تفضّل موسی علیه السلام مطرح شد.
- [سایر] خواستگاری دارم که شرایط مطلوب را دارد ولی من نسبت به ایشان احساسی ندارم . چکار باید بکنم ؟
- [سایر] مرد تا چه اندازه میتواند به بدن زن، هنگام خواستگاری نگاه کند (البته با رعایت شرایط خاص خود )؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا (ایمان) از شرایط اعتکاف است یا (اسلام)؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا (ایمان) از شرایط اعتکاف است یا (اسلام)؟
- [سایر] اگر مردی خواستگاری کند و بگوید الان شرایطش را ندارد و فقط می خواهد از دختر قول بگیرد . شما در این شرایط چه میفرمایید.
- [سایر] 1 . الف) آیا خواستگاری دختر یا خانواده او از پسر جایز است؟ ب) به نظر اسلام، مهریه چقدر باید باشد؟
- [سایر] آیا در اسلام محدود نمودن بعضی از حقوق شهروندان در شرایط خاصی ممکن است؟
- [سایر] اگر در جامعهای فقیه جامع شرایط جهت تصدی ولایت مسلمانان وجود نداشت، چه باید کرد؟
- [سایر] حکم و شرایط ازدواج با زنان غیر مسلمان چیست؟ آیا دختر باکره ی غیر مسلمان برای ازدواج اذن والدین را لازم دارد؟
- [سایر] سلام چندوقت پیش خواستگاری داشتم9سال ازمن بزرگترخانواده خوب مذهبی تقریباشرایط منوداشت امابعداز2جلسه صحبت خودش قضیه رومنتفی کردامابعدازمدتی دوباره تماس گرفتن دوباره صحبت کنیم بااینکه گزینه خیلی خوبیه اماغرورم اجازه نمی ده دوباره راجع بش فکرکنم.ازطرفی هم نمیخوام این مورد رو ازدست بدم.کار درست ومنطقی توی این شرایط چیه؟آیادوباره بهشون اجازه خواستگاری بدم یانه؟لطفا راهنمایی ام کنید.ممنون
- [آیت الله نوری همدانی] اگر مسلمان از کافری که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشکال ندارد . و نیز پدر و فرزند و زن و شوهر می توانند از یکدیگر ربا بگیرند . شرائط فروشنده و خریدار :
- [آیت الله مظاهری] هیچ کس نمیتواند از دیگری ربا بگیرد، خویش باشد یا بیگانه، ولی ربا گرفتن مسلمان از کافر مانعی ندارد. شرایط فروشنده و خریدار:
- [آیت الله اردبیلی] تمایل فکری و عملی به فاسدان و ستمگران و خود را به شکل آنها در آوردن و حمایت از آنان در انجام گناه و تجاوز به حقوق دیگران و کار کردن و فعالیّت در دستگاه دولتهای کافر یا ظالم، اگر موجب حمایت از کفر و ظلم و اعانت به کافر یا ظالم باشد، حرام است، مگر این که در شرایط ویژهای برای پشتیبانی از اسلام و مسلمانان و با اجازه حاکم جامع شرایط باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] تشریح مرده مسلمان برای مقاصد طبی به چند شرط جایز است: 1 مقصود یاد گرفتن و تکمیل اطلاعات طبی برای نجات جان مسلمانان بوده باشد و بدون تشریح این مقصود حاصل نشود. 2 دسترسی به مرده غیر مسلمان نباشد. 3 به مقدار ضرورت و احتیاج قناعت کند و اضافه بر آن جایز نیست ، با چنین شرایطی تشریح جایز بلکه واجب است، اما در مورد مرده غیر مسلمان این شرایط لازم نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .یکی از شرایط و جوب خمس بر ذمّی , آن است که زمین انتقال یافته از مسلمان به کافر ذمّی، به صورت بیع , یا عقود معوّضه باشد؛ یعنی به وسیله خرید و فروش یا صلح یا هبه معوّضه منتقل شده باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کافر ذمّی، یعنی کافری ذمّی، یعنی کافری که به صورت یک اقلّیّت سالم در کنار مسلمانان زندگی می کند و شرائط ذمّه را پذیرفته است، زمینی را از مسلمان بخرد باید زکات محصولات آن را دوبرابر (یعنی به جای نصف خمس، یک خمس) بپردازد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که در کشور غیر اسلامی اقامت دارد، واجب است در حدّ قدرت و توان، با مراعات شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، از اسلام دفاع نماید. همچنین واجب است با مراعات شرایط زیر کفّار را به اسلام دعوت نماید: اوّل:حکومت اسلامی به خاطر مصالح مهمتری، دعوت و تبلیغ به اسلام را در بلاد کفر موقتا ممنوع نکرده باشد. دوم:صلاحیّت و اهلیّت و نیز قدرت بر تبلیغ اسلام در مناطق کفر را داشته باشد. سوم:مفسده مهمّی پیش نیاید. و چنانچه تبلیغ اسلام مستلزم دادن قرآن به دست کفّار باشد و امید هدایت آنان وجود داشته باشد، در صورتی که در معرض نجس شدن و هتک و اهانت نباشد و واقعا بخواهند از آن استفاده کنند، مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] شرایط صحّت اعتکاف عبارتند از: 1 (اسلام)؛ پس اعتکاف از غیر مسلمان صحیح نیست و (ایمان) شرط قبول آن است. 2 (عقل). 3 (قصد قربت)؛ پس اگر نیّت کسی برای غیر خدا باشد، اعتکاف او صحیح نیست. 4 (روزه گرفتن)؛ پس اگر شخصی به هر دلیل نتواند روزه بگیرد، اعتکاف او صحیح نیست. 5 (ماندن سه روز در مسجد)؛ پس اگر کمتر بماند یا قصد کند که کمتر بماند، اعتکاف او صحیح نیست.
- [امام خمینی] شرایط وضو- شرایط صحیح بودن وضو سیزده چیز است: شرط اول: آن که آب وضو پاک باشد. شرط دوم: آن که مطلق باشد.
- [آیت الله سیستانی] زکات فطره را بنابر احتیاط واجب باید فقط به فقرا داد و منظور فقرای شیعه است که دارای شرایط گذشته در مستحقین زکات مال هستند ، و چنانچه در شهر از فقرای شیعه کسی نباشد میتواند آن را به فقرای دیگر مسلمانان داد ، ولی در هر صورت نباید به ناصبی داده شود .