در پاسخ به پرسش شما توجه به نکات ذیل مفید است : 1- در مورد نور بودن خداوند متعال به توضیح ذیل توجه نمایید : کلمه نور معنایی معروف دارد، و آن عبارت است از چیزی که اجسام کثیف و تیره را برای دیدن ما روشن میکند و هر چیزی به وسیله آن ظاهر و هویدا میگردد، ولی خود نور برای ما به نفس ذاتش مکشوف و هویدا است، چیز دیگری آن را ظاهر نمیکند. پس نور عبارت است از چیزی که ظاهر بالذات و مظهر غیر است، مظهر اجسام قابل دیدن میباشد. این اولین معنایی است که کلمه نور را برای آن وضع کردند و بعدا به نحو استعاره یا حقیقت ثانوی به طور کلی در هر چیزی که محسوسات را مکشوف میسازد استعمال نمودند، در نتیجه خود حواس ظاهر ما را نیز نور یا دارای نور که محسوسات به آن ظاهر میگردد خواندند، مانند حس سامعه و شامه و ذائقه و لامسه و سپس از این هم عمومی ترش کرده شامل غیر محسوسش هم نمودند، در نتیجه عقل را نوری خواندند که معقولات را ظاهر میکند، و همه این اطلاقات با تحلیلی در معنای نور است، که گفتیم معنایش عبارت است از ظاهر بنفسه و مظهر غیر. و چون وجود و هستی هر چیزی باعث ظهور آن چیز برای دیگران است، مصداق تام نور میباشد، و از سوی دیگر چون موجودات امکانی، وجودشان به ایجاد خدای تعالی است، پس خدای تعالی کاملترین مصداق نور میباشد، او است که ظاهر بالذات و مظهر ما سوای خویش است، و هر موجودی به وسیله او ظهور مییابد و موجود میشود. پس خدای سبحان نوری است که به وسیله او آسمانها و زمین ظهور یافتهاند، این است مراد جمله اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، چون نور را اضافه کرده به آسمانها و زمین، و آن گاه آن را حمل کرده بر اسم جلاله اللَّه و فرموده نور آسمان و زمین اللَّه است، ناچار منظور آن کسی هم که آیه را معنا کرده به اللَّه منور السماوات و الارض- خدا نورانی کننده آسمانها وزمین است همین است، و منظور عمدهاش این بوده که کسی خیال نکند که خدا عبارت از نور عاریتی قائم به آسمانها و زمین است، و یا به عبارت دیگر از وجودی که بر آنها حمل میشود و گفته میشود: آسمان وجود دارد، زمین وجود دارد، این سخن بسیار باطل است و خدا بزرگتر از اینها است. از اینجا استفاده میشود که خدای تعالی برای هیچ موجودی مجهول نیست، چون ظهور تمامی اشیاء برای خود و یا برای غیر، ناشی از اظهار خدا است، اگر خدا چیزی را اظهار نمیکرد و هستی نمیبخشید ظهوری نمییافت. پس قبل از هر چیز ظاهر بالذات خدا است. و به این حقیقت اشاره کرده و بعد از دو آیه فرموده: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ مگر نمیبینی که برای خدا تسبیح میکند هر کس که در آسمانها و زمین است، و مرغ در حالی که بدون بال زدن پرواز میکند، و هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را میداند، برای اینکه این آیه برای تمامی موجودات تسبیح اثبات میکند، و لازمه آن این است که تمامی موجودات خدا را بشناسند، چون تسبیح و صلات از کسی صحیح است که بداند چه کسی را تسبیح میکند، و برای چه کسی عبادت میکند، پس این آیه نظیر آیه وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ میباشد که به زودی بحث آن خواهد آمد- ان شاء اللَّه تعالی. پس تا اینجا این معنا به دست آمد که مراد از نور در جمله خدا نور آسمانها و زمین است نور خداست، که از آن، نور عام عالمی نشات میگیرد، نوری که هر چیزی به وسیله آن روشن میشود، و با وجود هر چیزی مساوی است، و عبارت اخرای آن است و این همان رحمت عام الهی است. مثل نوره- این آیه شریفه، نور خدا را توصیف میکند، و اگر کلمه نور را اضافه به ضمیر خدا کرده، و فرموده نور او- با در نظر گرفتن اینکه اضافه مذکور، لامیه است و معنایش نوری که مال اوست میباشد- خود دلیل بر این است که مراد وصف آن نور که خود خداست نیست، بلکه مراد وصف آن نوری است که خدا آن را افاضه میکند، البته باز مراد از آن، نور عامی که افاضهاش کرده، و به وسیله آن هر چیزی ظهور یافته و عبارت است از وجودی که هر چیزی به آن وصف میگردد نیست به دلیل اینکه بعد از تتمیم مثل فوق، فرموده: خدا هر که را بخواهد به سوی نور خود هدایت میکند و اگر مقصود وجود بود که همه موجودات به آن رسیدهاند، دیگر به موجود خاصی اختصاص نداشت، بلکه مراد از آن نور، نوری است خاص که خدای تعالی آن را تنها به مؤمنین اختصاص داده و آن به طوری که از کلام استفاده میشود حقیقت ایمان است. هم چنان که در سایر موارد قرآن کریم میبینیم خدای سبحان این نور خاص را به خود نسبت داده، مثلا فرموده: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ و نیز فرموده: أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها و نیز فرموده: یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ و نیز فرموده: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ و این نور همان نور ایمان و معرفت است که گفتیم خداوند به مؤمنین اختصاص داده تا در راه به سوی پروردگارشان از آن استفاده کنند. و مراد از آن قرآن نیست، هم چنان که بعضی (5) پنداشتهاند برای اینکه آیه، در مقام توصیف عموم مؤمنین است که قبل از نزول قرآن چه وضعی داشتند و بعد از آن چه وضعی به خود گرفتند، علاوه بر این در چند جای قرآن صریحا این نور را وصف مؤمنین خوانده از آن جمله فرموده: لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ (6) و نیز فرموده یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا (7) و معنا ندارد که قرآن وصف مؤمنین باشد، و اگر به اعتبار معارفی که قرآن برای آنان کشف میکند در نظر گرفته شود، باز به همان معنایی که ما گفتیم بر میگردد. ترجمه المیزان، ج15، ص: 171 2- روایات متعددی از طرق شیعه وارد شده که مفردات آیه نور را به رسول خدا (ص) و اهل بیت او تطبیق میکند و این البته صرف تطبیق است نه تفسیر، دلیل اینکه تطبیق است نه تفسیر، اختلاف این روایات است، مثلا در روایت کلینی در روضه کافی که به سند خود از جابر از ابی جعفر (ع) آورده، آمده که مشکاة قلب رسول خدا (ص) و مصباح نوری است که علم در آن است و زجاجه علی و یا قلب علی (ع) و شجره مبارکه زیتونه- که نه شرقی است و نه غربی- ابراهیم خلیل (ع) است، که نه یهودی بود و نه نصرانی، و جمله یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ را معنا کرده که نزدیک است اولاد ایشان به نبوت سخن گویند، و لو فرشته وحیی به ایشان نازل نشود . ولی در روایتی که توحید به سند خود از عیسی بن راشد از امام باقر (ع) آورده، آمده است که مشکاة نور علم در سینه رسول خدا (ص) و زجاجه سینه علی (ع) است که یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نزدیک است عالم از آل محمد به علم تکلم کند قبل از آنکه سؤال شود، نُورٌ عَلی نُورٍ امامی است که مؤید به نور علم و حکمت است که بعد از امامی دیگر از آل محمد (ع) قرار دارد . و در روایت کافی به سند خود از صالح بن سهل همدانی، از امام صادق (ع) آمده که مشکاة فاطمه (ع) و مصباح حسن و زجاجه حسین (ع) و شجره مبارکه ابراهیم خلیل (ع) و نه شرقی و نه غربی یهودی و نصرانی نبودن آن حضرت، و نُورٌ عَلی نُورٍ امامی بعد از امام دیگر است، و یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ معنایش این است که خدا هر که را بخواهد به سوی این ائمه راهنمایی میکند . ترجمه المیزان، ج15، ص: 196 3-هرچند قرآن کتاب هدایت برای همه انسان ها است ولی در عین حال باید توسط آگاهان از زبان خاص قرآن مراد و منظور آن برای دیگران بیان گردد و این نیازمند آشنایی عمیق با ادبیات عرب و علومی مانند منطق و اصول و لغت شناسی و صرف و نحو و معانی و بیان و نیز آگاهی از علوم قرآنی و اموری مانند ناسخ و منسوخ و عام و خاص و مطلق و مقید قرآن است . قرآن کلام حق است و تراوشی از علم بیانتهای او، و کلام او رنگ علم او، و علم او رنگ ذات او دارد، و همه نامتناهی هستند. بنا بر این نباید انتظار داشت، انسانها همه چهرههای قرآن را ببینند که نمیتوان دریایی را در کوزهای جای داد! ولی این را نمیتوان و نباید انکار کرد که هر قدر ظرف فکر و اندیشه ما بزرگتر باشد مقدار بیشتری از این اقیانوس بیکران را در خود جای خواهد داد. و بهمین دلیل بر همه دانشمندان فرض است که در هیچ عصر و زمانی از پای ننشیند و برای کشف حقایق بیشتری از قرآن مجید به تلاش و کوشش پیگیر و مخلصانهای ادامه دهند. از سخنان قدما و پیشینیان، که درود خدا بر روان پاکشان باد بهره گیرند، اما به آنها قناعت نکنند که پیغمبر اکرم فرمود: (لا تحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه) : (شگفتیهای قرآن هرگز تمام نمیشود و نوآوریهای آن به کهنگی نمیگراید). (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 8/100115055)
در پاسخ به پرسش شما توجه به نکات ذیل مفید است :
1- در مورد نور بودن خداوند متعال به توضیح ذیل توجه نمایید : کلمه نور معنایی معروف دارد، و آن عبارت است از چیزی که اجسام کثیف و تیره را برای دیدن ما روشن میکند و هر چیزی به وسیله آن ظاهر و هویدا میگردد، ولی خود نور برای ما به نفس ذاتش مکشوف و هویدا است، چیز دیگری آن را ظاهر نمیکند. پس نور عبارت است از چیزی که ظاهر بالذات و مظهر غیر است، مظهر اجسام قابل دیدن میباشد. این اولین معنایی است که کلمه نور را برای آن وضع کردند و بعدا به نحو استعاره یا حقیقت ثانوی به طور کلی در هر چیزی که محسوسات را مکشوف میسازد استعمال نمودند، در نتیجه خود حواس ظاهر ما را نیز نور یا دارای نور که محسوسات به آن ظاهر میگردد خواندند، مانند حس سامعه و شامه و ذائقه و لامسه و سپس از این هم عمومی ترش کرده شامل غیر محسوسش هم نمودند، در نتیجه عقل را نوری خواندند که معقولات را ظاهر میکند، و همه این اطلاقات با تحلیلی در معنای نور است، که گفتیم معنایش عبارت است از ظاهر بنفسه و مظهر غیر. و چون وجود و هستی هر چیزی باعث ظهور آن چیز برای دیگران است، مصداق تام نور میباشد، و از سوی دیگر چون موجودات امکانی، وجودشان به ایجاد خدای تعالی است، پس خدای تعالی کاملترین مصداق نور میباشد، او است که ظاهر بالذات و مظهر ما سوای خویش است، و هر موجودی به وسیله او ظهور مییابد و موجود میشود. پس خدای سبحان نوری است که به وسیله او آسمانها و زمین ظهور یافتهاند، این است مراد جمله اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، چون نور را اضافه کرده به آسمانها و زمین، و آن گاه آن را حمل کرده بر اسم جلاله اللَّه و فرموده نور آسمان و زمین اللَّه است، ناچار منظور آن کسی هم که آیه را معنا کرده به اللَّه منور السماوات و الارض- خدا نورانی کننده آسمانها وزمین است همین است، و منظور عمدهاش این بوده که کسی خیال نکند که خدا عبارت از نور عاریتی قائم به آسمانها و زمین است، و یا به عبارت دیگر از وجودی که بر آنها حمل میشود و گفته میشود: آسمان وجود دارد، زمین وجود دارد، این سخن بسیار باطل است و خدا بزرگتر از اینها است. از اینجا استفاده میشود که خدای تعالی برای هیچ موجودی مجهول نیست، چون ظهور تمامی اشیاء برای خود و یا برای غیر، ناشی از اظهار خدا است، اگر خدا چیزی را اظهار نمیکرد و هستی نمیبخشید ظهوری نمییافت.
پس قبل از هر چیز ظاهر بالذات خدا است. و به این حقیقت اشاره کرده و بعد از دو آیه فرموده: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ مگر نمیبینی که برای خدا تسبیح میکند هر کس که در آسمانها و زمین است، و مرغ در حالی که بدون بال زدن پرواز میکند، و هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را میداند، برای اینکه این آیه برای تمامی موجودات تسبیح اثبات میکند، و لازمه آن این است که تمامی موجودات خدا را بشناسند، چون تسبیح و صلات از کسی صحیح است که بداند چه کسی را تسبیح میکند، و برای چه کسی عبادت میکند، پس این آیه نظیر آیه وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ میباشد که به زودی بحث آن خواهد آمد- ان شاء اللَّه تعالی. پس تا اینجا این معنا به دست آمد که مراد از نور در جمله خدا نور آسمانها و زمین است نور خداست، که از آن، نور عام عالمی نشات میگیرد، نوری که هر چیزی به وسیله آن روشن میشود، و با وجود هر چیزی مساوی است، و عبارت اخرای آن است و این همان رحمت عام الهی است. مثل نوره- این آیه شریفه، نور خدا را توصیف میکند، و اگر کلمه نور را اضافه به ضمیر خدا کرده، و فرموده نور او- با در نظر گرفتن اینکه اضافه مذکور، لامیه است و معنایش نوری که مال اوست میباشد- خود دلیل بر این است که مراد وصف آن نور که خود خداست نیست، بلکه مراد وصف آن نوری است که خدا آن را افاضه میکند، البته باز مراد از آن، نور عامی که افاضهاش کرده، و به وسیله آن هر چیزی ظهور یافته و عبارت است از وجودی که هر چیزی به آن وصف میگردد نیست به دلیل اینکه بعد از تتمیم مثل فوق، فرموده: خدا هر که را بخواهد به سوی نور خود هدایت میکند و اگر مقصود وجود بود که همه موجودات به آن رسیدهاند، دیگر به موجود خاصی اختصاص نداشت، بلکه مراد از آن نور، نوری است خاص که خدای تعالی آن را تنها به مؤمنین اختصاص داده و آن به طوری که از کلام استفاده میشود حقیقت ایمان است. هم چنان که در سایر موارد قرآن کریم میبینیم خدای سبحان این نور خاص را به خود نسبت داده، مثلا فرموده: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ و نیز فرموده: أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها و نیز فرموده: یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ و نیز فرموده: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ و این نور همان نور ایمان و معرفت است که گفتیم خداوند به مؤمنین اختصاص داده تا در راه به سوی پروردگارشان از آن استفاده کنند. و مراد از آن قرآن نیست، هم چنان که بعضی (5) پنداشتهاند برای اینکه آیه، در مقام توصیف عموم مؤمنین است که قبل از نزول قرآن چه وضعی داشتند و بعد از آن چه وضعی به خود گرفتند، علاوه بر این در چند جای قرآن صریحا این نور را وصف مؤمنین خوانده از آن جمله فرموده: لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ (6) و نیز فرموده یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا (7) و معنا ندارد که قرآن وصف مؤمنین باشد، و اگر به اعتبار معارفی که قرآن برای آنان کشف میکند در نظر گرفته شود، باز به همان معنایی که ما گفتیم بر میگردد. ترجمه المیزان، ج15، ص: 171
2- روایات متعددی از طرق شیعه وارد شده که مفردات آیه نور را به رسول خدا (ص) و اهل بیت او تطبیق میکند و این البته صرف تطبیق است نه تفسیر، دلیل اینکه تطبیق است نه تفسیر، اختلاف این روایات است، مثلا در روایت کلینی در روضه کافی که به سند خود از جابر از ابی جعفر (ع) آورده، آمده که مشکاة قلب رسول خدا (ص) و مصباح نوری است که علم در آن است و زجاجه علی و یا قلب علی (ع) و شجره مبارکه زیتونه- که نه شرقی است و نه غربی- ابراهیم خلیل (ع) است، که نه یهودی بود و نه نصرانی، و جمله یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ را معنا کرده که نزدیک است اولاد ایشان به نبوت سخن گویند، و لو فرشته وحیی به ایشان نازل نشود . ولی در روایتی که توحید به سند خود از عیسی بن راشد از امام باقر (ع) آورده، آمده است که مشکاة نور علم در سینه رسول خدا (ص) و زجاجه سینه علی (ع) است که یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نزدیک است عالم از آل محمد به علم تکلم کند قبل از آنکه سؤال شود، نُورٌ عَلی نُورٍ امامی است که مؤید به نور علم و حکمت است که بعد از امامی دیگر از آل محمد (ع) قرار دارد . و در روایت کافی به سند خود از صالح بن سهل همدانی، از امام صادق (ع) آمده که مشکاة فاطمه (ع) و مصباح حسن و زجاجه حسین (ع) و شجره مبارکه ابراهیم خلیل (ع) و نه شرقی و نه غربی یهودی و نصرانی نبودن آن حضرت، و نُورٌ عَلی نُورٍ امامی بعد از امام دیگر است، و یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ معنایش این است که خدا هر که را بخواهد به سوی این ائمه راهنمایی میکند .
ترجمه المیزان، ج15، ص: 196
3-هرچند قرآن کتاب هدایت برای همه انسان ها است ولی در عین حال باید توسط آگاهان از زبان خاص قرآن مراد و منظور آن برای دیگران بیان گردد و این نیازمند آشنایی عمیق با ادبیات عرب و علومی مانند منطق و اصول و لغت شناسی و صرف و نحو و معانی و بیان و نیز آگاهی از علوم قرآنی و اموری مانند ناسخ و منسوخ و عام و خاص و مطلق و مقید قرآن است . قرآن کلام حق است و تراوشی از علم بیانتهای او، و کلام او رنگ علم او، و علم او رنگ ذات او دارد، و همه نامتناهی هستند. بنا بر این نباید انتظار داشت، انسانها همه چهرههای قرآن را ببینند که نمیتوان دریایی را در کوزهای جای داد! ولی این را نمیتوان و نباید انکار کرد که هر قدر ظرف فکر و اندیشه ما بزرگتر باشد مقدار بیشتری از این اقیانوس بیکران را در خود جای خواهد داد. و بهمین دلیل بر همه دانشمندان فرض است که در هیچ عصر و زمانی از پای ننشیند و برای کشف حقایق بیشتری از قرآن مجید به تلاش و کوشش پیگیر و مخلصانهای ادامه دهند. از سخنان قدما و پیشینیان، که درود خدا بر روان پاکشان باد بهره گیرند، اما به آنها قناعت نکنند که پیغمبر اکرم فرمود: (لا تحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه) : (شگفتیهای قرآن هرگز تمام نمیشود و نوآوریهای آن به کهنگی نمیگراید). (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 8/100115055)
- [سایر] اینکه خداوند نور آسمانها و زمین است، آیا منظور نور محسوس است؟ اگر نیست به چه معنا است؟
- [سایر] نور در قرآن یعنی چه؟
- [سایر] نور در قرآن به چه معناست؟
- [سایر] چرا به قرآن نور هم گفته میشود؟
- [سایر] چرا به قرآن نور هم گفته میشود؟
- [سایر] منظور امام(ره) از این که گفتند (انقلاب ما انفجار نور بود) چیست؟
- [سایر] منظور امام(ره) از این که گفتند (انقلاب ما انفجار نور بود) چیست؟
- [سایر] راجع به خواص صدقه در قرآن با توجه به تفسیر نور یا نمونه توضیح دهید؟
- [سایر] تفسیر آیه های 30 و31 سوره نور، چیست؟
- [سایر] آیا تقویت نور چشم با قرآن امکان پذیر است؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر برای حرم یکی از امامان یا امامزادگان نذر کند؛ باید آن را بنا بر احتیاط در تعمیر و روشنائی و فرش حرم و مانند اینها مصرف کند.
- [آیت الله بهجت] اگر برای حرم یکی از امامان یا امامزادگان چیزی نذر کند، باید آن را در تعمیر و روشنایی و فرش حرم و مانند اینها مصرف کند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر برای حرم یکی از ائمه: یا امامزادگان چیزی نذر کند، باید آن را در تعمیر و روشنایی و فرش حرم و مانند اینها مصرف کند، یا به زوار و خدام آنان بدهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر برای حرم یکی از امامان یا امامزادگان نذر کند و مصرف معینی را در نظر نگرفته باشد باید ان را در تعمیر و روشنایی و فرش حرم و مانند اینها مصرف کند
- [آیت الله بروجردی] اگر برای حرم یکی از امامان یا امامزادگان چیزی نذر کند، باید آن را در تعمیر و روشنایی و فرش حرم و مانند اینها مصرف کند، یا به زوار و خدام آنان بدهد.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر برای حرم یکی از امامان یا امامزادگان چیزی نذر کند باید آن را به مصارف حرم برساند ا زقبیل فرش وپرده و روشنائی واگر برای امام علیه السّلام یا امامزاده نذر کند می تواند به خُدّامی که مشغول خدمت هستند بدهد چنانچه می تواند به مصارف حرم برساند .
- [آیت الله سبحانی] اگر برای حرم یکی از امامان یا امامزادگان چیزی نذر کند باید آن را به مصارف حرم برساند از قبیل فرش و پرده و روشنائی و در صورت بی نیازی حرم می تواند به خدامی که مشغول خدمت هستند یا به زائران فقیر بدهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر برای حرم یکی از امامان یا امامزادگان چیزی نذر کند باید آن را به مصارف حرم برساند از قبیل فرش و پرده و روشنایی و اگر برای امام (علیه السلام) یا امامزاده نذر کند می تواند به خدامی که مشغول خدمت هستند بدهد چنانچه می تواند به مصارف حرم یا سایر کارهای خیر به قصد بازگشت ثواب آن به منذور له برساند.
- [آیت الله سیستانی] اگر برای حرم یکی از امامان ، یا امامزادگان نذر کند و مصرف معیّنی را در نظر نداشته باشد ، باید آن را در تعمیر و روشنائی و فرش حرم و مانند اینها مصرف کند ، و اگر ممکن نشد یا آن حرم بکلی بی نیاز بود ، در راه کمک به زوّار مستمند آن حرم مصرف نماید .
- [امام خمینی] اگر برای حرم یکی از امامان یا امامزادگان چیزی نذر کند باید آن را به مصارف حرم برساند از قبیل فرش و پرده و روشنایی و اگر برای امام علیهالسلام یا امامزاده نذرکند میتواند بهخدامی که مشغول خدمت هستند بدهد چنانچه میتواند به مصارف حرم یا سایر کارهای خیر به قصد بازگشت ثواب آن به منذور له برساند.