آیا عشق یک زن باعث شهادت علی ع توسط ابن ملجم شد؟
آیا عشق یک زن باعث شهادت علی ع توسط ابن ملجم شد؟ پاسخ: در مورد قطام در تاریخ نقلهای بسیار متفاوتی بیان شده است اما در کل می توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول گروهی که قائل به وجود قطام شده اند که قضیه او را تقریبا به این شکل بیان کرده اند: قطام قبل از اینکه با عبدالرحمان مرادی (قاتل امیرالمومنین علی(ع)) آشنا شود با جوانی به نام سعید که ابتدا از هواخواهان عثمان و از دشمنان علی (ع) بود آشنا شد و چون پدر و برادرش در جنگ نهروان کشته شده بودند سخت کینه علی(ع) را در دل گرفته و در صدد قتل آن حضرت بود تا این که وقتی سعید را دید و زمینه را در او مساعد یافت به او گفت شرط ازدواج با من کشتن علی بن ابی طالب است و در این مورد قرار دادی نوشتند و سعید آن را امضا کرد. اما سعید به طرف مکه رفت و با وصیت جدش و کوشش پسر عمویش عبدالله از دشمنی با علی دست کشید و از هواخاهان آن حضرت شد و وقتی به کوفه آمد سعی کرد که قطام را نیز از آن تصمیم خود منصرف کند اما قطام نیز از روی حیله ونیرنگ با او، به ظاهر کلام او را تصدیق کرد و گفت: من نیز از عقیده سابق خود برگشتم و الان از طرفداران علی (ع)می‌باشم و در این هنگام قطام از سعید شنید که سه نفر در مسجدالحرام و کنار خانه کعبه عهد بستند که در شب 17رمضان هر کدام یکی از این سه نفر حضرت علی(ع) معاویه و عمروعاص را بکشند. و سپس سعید و عبدالله از قطام خداحافظی کردند و به طرف مصر رفتند تا بلکه بتوانند آن مردی را که مأموریت یافته حضرت علی(ع) را در شب 17رمضان به قتل برساند پیدا کنند و او را از تصمیم خود منصرف سازند و هر دو از قطام خداحافظی کردند به وعده دیدار دوباره و قطام نیز شخصی در مصر نزد عمروعاص فرستاد و گزارش به او داد که این دو نفر می‌آیند ... او در صدد بود تا به هر طریقی شده عبدالرحمان را پیدا کند تا این که بالاخره در کوفه عبدالرحمان را پیدا کرد و وقتی که از اوخواستگاری نمود گفت شرط ازدواج با من کشتن علی (ع) است و او هم قبول کرد تا شب موعود فرا رسید و سعید نیزچون به فسطاط رسید عبدالله از طرف عمرو دستگیر شد و سعید دانست که آن شخصی که کمر قتل علی را بسته بودشخصی به نام عبدالرحمان است و روز گذشته به‌ طرف‌ کوفه ‌رفته‌است و در این جا با سفارش خوله - که دختری ازطرفداران علی(ع) بود - به طرف کوفه حرکت کرد تا این که بتواند او را از تصمیمش منصرف کند یا موضوع را به علی(ع) گزارش دهد. اما قطام چون می‌خواست این راز فاش نشود تصمیم گرفت که از رفتن سعید به خانه حضرت علی(ع)جلوگیری کند. بدین جهت غلام خود ریحان را در بیرون دروازه کوفه به استقبال سعید فرستاد تا او را به خانه قطام دعوت نماید و قطام نیز او را سرگرم کند. اما سعید چون دید وقت بسیار تنگ است و شاید فرصت از دست برود تصمیم گرفت یکسره به خانه حضرت علی(ع) برود و قطام نیز عهدنامه‌ای را که با سعید در ابتدا امضا کرده بودند به خانه حضرت فرستاد. وقتی سعید به در خانه رفت قنبر غلام حضرت او را شناخت و به عنوان شخصی متهم و مجرم زندانی کرد تا انتقام حضرت علی (ع) را از او بگیرد.اما قطام نیز همان روز صبح به همراه کنیز و غلامش از کوفه خارج شده و یکسره به مصر به سوی عمروعاص رفتند. اما در آن جا نیز برای عمرو ثابت شد که قطام از موضوع توطئه قتل عمرو اطلاع داشته و عمدا جریان را برای او گزارش نکرده و در این جا تصمیم گرفت که شب آنها را زندانی کند تا فردا تصمیم نهایی را بگیرد. اما قطام شبانه با همکاری غلامش ریحان در زندان را شکسته و فرار کردند وعمرو نیز نتوانست به آنها دسترسی پیدا کند. عبدالله نیز به دست عمرو گرفتار شده بود. اما چون توطئه قتل عمرو را به او گفته بود و عمرو از کشته شدن نجات پیدا کرد مورد عفو قرار گرفت. بلال و سعید در هنگام بازگشت از دمشق، شبی در کنار دریاچه‌ای استراحت می‌کردند که دیدند قطام و غلامش ریحان نیز در کنار دریاچه به استراحت مشغول هستند و بلال وقت را غنیمت شمرد و موقعی که ریحان برای تهیه آذوقه از چادر دور شد رفت و سر قطام را برید و نزد سعید برد و سعیدآهی کشید و گفت من تا زنده بودم آرزو داشتم دستم به او برسد ولی تقدیر این چنین بود که بعد از مرگش بدن او را لمس کنم، (نقل از فاجعه رمضان، جرجی زیدان، و بحار، ج 42، ص 298). و دسته دوم گروهی که قائل به نفی وجود شخصی به نام قطام شده اند که مهمترین آنها دکتر شهیدی است, مرحوم سید جعفر شهیدی اصلا قضیه قطام را افسانه ای بیش نمی داند و به کلی آن را انکار می کند و با دلایل محکم اثبات می کند که این قضیه ساخته و پرداخته نویسندگان متاخر است. ایشان در کتابش می نویسد: ...شگفت‌تر از اصل داستان پیدا شدن ناگهانی زنی به نام قطام است که ابن ملجم چون او را دید یک دل نه صد دل عاشق وی شد.و شگفت‌تر از داستان قطام, خود قطام است, در حالی که طبری او را زنی قدیسه می‌شناساند و می‌گوید: (در مسجد اعظم معتکف بود که ابن ملجم و دو تن دیگر به نزد وی به مسجد آمدند و گفتند: ما بر کشتن علی متحد شده‌ایم.) ابن اعثم،او را زنی بو الهوس و نیمه روسپی معرفی می‌کند.... (زندگانی امیرالمومنین علی(ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ 17، ص 160) . ایشان در ادامه می گوید: اصل به وجود آمدن قضیه قطام بیشتر از زبان ابن اعثم گفته شده و در منابع دست اول از آن نامی برده نشده است.
عنوان سوال:

آیا عشق یک زن باعث شهادت علی ع توسط ابن ملجم شد؟


پاسخ:

آیا عشق یک زن باعث شهادت علی ع توسط ابن ملجم شد؟

پاسخ: در مورد قطام در تاریخ نقلهای بسیار متفاوتی بیان شده است اما در کل می توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول گروهی که قائل به وجود قطام شده اند که قضیه او را تقریبا به این شکل بیان کرده اند: قطام قبل از اینکه با عبدالرحمان مرادی (قاتل امیرالمومنین علی(ع)) آشنا شود با جوانی به نام سعید که ابتدا از هواخواهان عثمان و از دشمنان علی (ع) بود آشنا شد و چون پدر و برادرش در جنگ نهروان کشته شده بودند سخت کینه علی(ع) را در دل گرفته و در صدد قتل آن حضرت بود تا این که وقتی سعید را دید و زمینه را در او مساعد یافت به او گفت شرط ازدواج با من کشتن علی بن ابی طالب است و در این مورد قرار دادی نوشتند و سعید آن را امضا کرد.
اما سعید به طرف مکه رفت و با وصیت جدش و کوشش پسر عمویش عبدالله از دشمنی با علی دست کشید و از هواخاهان آن حضرت شد و وقتی به کوفه آمد سعی کرد که قطام را نیز از آن تصمیم خود منصرف کند اما قطام نیز از روی حیله ونیرنگ با او، به ظاهر کلام او را تصدیق کرد و گفت: من نیز از عقیده سابق خود برگشتم و الان از طرفداران علی (ع)می‌باشم و در این هنگام قطام از سعید شنید که سه نفر در مسجدالحرام و کنار خانه کعبه عهد بستند که در شب 17رمضان هر کدام یکی از این سه نفر حضرت علی(ع) معاویه و عمروعاص را بکشند. و سپس سعید و عبدالله از قطام خداحافظی کردند و به طرف مصر رفتند تا بلکه بتوانند آن مردی را که مأموریت یافته حضرت علی(ع) را در شب 17رمضان به قتل برساند پیدا کنند و او را از تصمیم خود منصرف سازند و هر دو از قطام خداحافظی کردند به وعده دیدار دوباره و قطام نیز شخصی در مصر نزد عمروعاص فرستاد و گزارش به او داد که این دو نفر می‌آیند ... او در صدد بود تا به هر طریقی شده عبدالرحمان را پیدا کند تا این که بالاخره در کوفه عبدالرحمان را پیدا کرد و وقتی که از اوخواستگاری نمود گفت شرط ازدواج با من کشتن علی (ع) است و او هم قبول کرد تا شب موعود فرا رسید و سعید نیزچون به فسطاط رسید عبدالله از طرف عمرو دستگیر شد و سعید دانست که آن شخصی که کمر قتل علی را بسته بودشخصی به نام عبدالرحمان است و روز گذشته به‌ طرف‌ کوفه ‌رفته‌است و در این جا با سفارش خوله - که دختری ازطرفداران علی(ع) بود - به طرف کوفه حرکت کرد تا این که بتواند او را از تصمیمش منصرف کند یا موضوع را به علی(ع) گزارش دهد. اما قطام چون می‌خواست این راز فاش نشود تصمیم گرفت که از رفتن سعید به خانه حضرت علی(ع)جلوگیری کند. بدین جهت غلام خود ریحان را در بیرون دروازه کوفه به استقبال سعید فرستاد تا او را به خانه قطام دعوت نماید و قطام نیز او را سرگرم کند. اما سعید چون دید وقت بسیار تنگ است و شاید فرصت از دست برود تصمیم گرفت یکسره به خانه حضرت علی(ع) برود و قطام نیز عهدنامه‌ای را که با سعید در ابتدا امضا کرده بودند به خانه حضرت فرستاد. وقتی سعید به در خانه رفت قنبر غلام حضرت او را شناخت و به عنوان شخصی متهم و مجرم زندانی کرد تا انتقام حضرت علی (ع) را از او بگیرد.اما قطام نیز همان روز صبح به همراه کنیز و غلامش از کوفه خارج شده و یکسره به مصر به سوی عمروعاص رفتند. اما در آن جا نیز برای عمرو ثابت شد که قطام از موضوع توطئه قتل عمرو اطلاع داشته و عمدا جریان را برای او گزارش نکرده و در این جا تصمیم گرفت که شب آنها را زندانی کند تا فردا تصمیم نهایی را بگیرد. اما قطام شبانه با همکاری غلامش ریحان در زندان را شکسته و فرار کردند وعمرو نیز نتوانست به آنها دسترسی پیدا کند. عبدالله نیز به دست عمرو گرفتار شده بود. اما چون توطئه قتل عمرو را به او گفته بود و عمرو از کشته شدن نجات پیدا کرد مورد عفو قرار گرفت. بلال و سعید در هنگام بازگشت از دمشق، شبی در کنار دریاچه‌ای استراحت می‌کردند که دیدند قطام و غلامش ریحان نیز در کنار دریاچه به استراحت مشغول هستند و بلال وقت را غنیمت شمرد و موقعی که ریحان برای تهیه آذوقه از چادر دور شد رفت و سر قطام را برید و نزد سعید برد و سعیدآهی کشید و گفت من تا زنده بودم آرزو داشتم دستم به او برسد ولی تقدیر این چنین بود که بعد از مرگش بدن او را لمس کنم، (نقل از فاجعه رمضان، جرجی زیدان، و بحار، ج 42، ص 298).

و دسته دوم گروهی که قائل به نفی وجود شخصی به نام قطام شده اند که مهمترین آنها دکتر شهیدی است, مرحوم سید جعفر شهیدی اصلا قضیه قطام را افسانه ای بیش نمی داند و به کلی آن را انکار می کند و با دلایل محکم اثبات می کند که این قضیه ساخته و پرداخته نویسندگان متاخر است.

ایشان در کتابش می نویسد: ...شگفت‌تر از اصل داستان پیدا شدن ناگهانی زنی به نام قطام است که ابن ملجم چون او را دید یک دل نه صد دل عاشق وی شد.و شگفت‌تر از داستان قطام, خود قطام است, در حالی که طبری او را زنی قدیسه می‌شناساند و می‌گوید: (در مسجد اعظم معتکف بود که ابن ملجم و دو تن دیگر به نزد وی به مسجد آمدند و گفتند: ما بر کشتن علی متحد شده‌ایم.) ابن اعثم،او را زنی بو الهوس و نیمه روسپی معرفی می‌کند.... (زندگانی امیرالمومنین علی(ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ 17، ص 160) . ایشان در ادامه می گوید: اصل به وجود آمدن قضیه قطام بیشتر از زبان ابن اعثم گفته شده و در منابع دست اول از آن نامی برده نشده است.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین