چرا به امام جواد(ع) مولود پربرکت گفته می شود؟
چرا به امام جواد(ع) مولود پربرکت گفته می شود؟ امام محمد بن علی التقی علیه‌السلام نهمین پیشوای شیعیان در سال 195ق. در مدینه دیده به جهان گشود. مادرش سبیکه نام داشت که از نوادگان ماریه قبطیه به شمار می‌آمد که حضرت رضا علیه‌السلام نام ایشان را (خیزران) نهادند. مهم‌ترین لقب آن حضرت، جواد بود. امام جواد علیه‌السلام در سال 220ق. در سن 25 سالگی به تحریک معتصم، هشتمین خلیفه عباسی و به دست همسرش، به شهادت رسید. از امام جواد علیه‌السلام به عنوان مولودی پربرکت، یاد شده است. ابی یحیی صنعانی می‌گوید: در محضر امام رضا علیه‌السلام بودم که فرزند خردسالش، امام جواد علیه‌السلام را آوردند. امام رضا علیه‌السلام فرمود: این فرزندی است که بزرگ‌تر و با برکت‌تر از او برای شیعیان ما به دنیا نیامده است. دوران ولادت امام جواد علیه‌السلام یکی از سخت‌ترین دوران‌ها برای اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. این دوران، مصادف با خلافت مأمون، یکی از قدرتمند ترین و سیاست مدار ترین خلفای عباسی بود و علاوه بر این در میان شیعیان، انحرافات و اختلافات عجیبی به چشم می‌خورد که یکی از مهم‌ترین آنها فتنه واقفیه بود که امام رضا علیه‌السلام آنها و پیروانشان را به اصحاب الحمار تشبیه کرده است. در این دوره در بین شیعیان خاص آن حضرت نیز زمزمه‌هایی به گوش می‌رسید که موجب آزار و رنجش آن امام می‌شد؛ زیرا شیعیان بر این عقیده بودند که یکی از نشانه‌های امام این است که بعد از خود جانشینی دارد که الزاما باید فرزند وی باشد و امام رضا علیه‌السلام تا سن 44سالگی از هیچ یک از کنیزان و همسران خود صاحب فرزند نشده بودند و این اتفاق، زمینه را فراهم کرده بود تا حتی شیعیان خاص آن حضرت نیز بدگمان شده، در امامت او تشکیک کنند. مسعودی مورخ مشهور شیعه در اثبات الوصیه می‌نویسد: حسن بن بشار واسطی می‌گوید: حسن بن قیامی صیرفی از من درخواست کرد تا از امام رضا علیه السّلام برای او اجازه ملاقات بگیرم، من از آن حضرت اجازه گرفتم. وقتی وی در مقابل آن حضرت قرار گرفت، گفت: تو امامی؟ امام رضا علیه‌السلام فرمود: آری. صیرفی گفت: من شهادت می‌دهم که تو امام نیستی! امام رضا علیه‌السلام فرمود: از کجا می‌دانی که من امام نیستم؟ صیرفی گفت: از امام جعفر صادق علیه‌السلام برای من روایت شده‌ که فرمود: امام نباید بدون فرزند باشد؛ در صورتی که شما به این سنّ رسیدی و هنوز پسر نداری! این روایت به خوبی نشان می‌دهد که امام رضا علیه‌السلام در چه شرایط سختی قرار گرفته بود که حتی فرزند دار نشدن او را هم بهانه کردند تا امامتش را زیر سوال ببرند و غبار این فتنه آن قدر غلیظ بود که حتی گریبان خواص جامعه شیعی را هم گرفته بود و تنها شیعیان واقعی بودند که از حق وی دفاع می‌کردند. یونس بن عبدالرحمن از یاران خاص امام رضا علیه‌السلام می‌گوید: وقتی موسی بن جعفر علیه‌السلام از دنیا رفت، نزد وکلای آن حضرت، مال فراوانی باقی مانده بود و همین موضوع، موجب انکار رحلت امام کاظم علیه‌السلام شد؛ زیرا نزد زیاد قندی، هفتاد هزار دینار و نزد علی بن ابی حمزه، سی هزار دینار بود. وقتی این موضوع را فهمیدم و حقّ برای من آشکار شد، به امامت امام رضا علیه‌السلام یقین کردم و سخنرانی کرده، مردم را به طرف آن حضرت دعوت کردم. وقتی این خبر به گوش آن دو رسید، به من گفتند: اگر مال می‌خواهی، ما تو را از مال بی‌نیاز می‌ کنیم و هر دو برای من ده هزار دینار ضمانت کرده، گفتند: از این کار خودداری کن. من از پیشنهاد آنها و اطاعتشان امتناع ورزیده، گفتم: از ائمّه صادق علیه‌السلام روایت شده که وقتی بدعت‌ها ظاهر شد، عالم باید علمش را ظاهر کند و الّا نور ایمان از او سلب می‌شود و من جهاد در راه خدا را در هیچ حال، رها نمی‌کنم. ایشان از من سخت ناراحت شده، عداوت با مرا به دل گرفتند. محمد بن اسماعیل بن بزیع می‌گوید: از امام رضا علیه‌السلام سؤال شد که آیا امکان دارد امامت در عمو یا دایی باشد؟ امام علیه‌السلام فرمود: نه. پرسیده شد: در برادر چطور؟ فرمود: نه. باز سؤال شد: پس امامت در چه کسی قرار داده شده؟ امام علیه‌السلام فرمود: در فرزندم؛ این در حالی بود که امام هنوز صاحب فرزند نشده بود. عقبه بن جعفر از امام رضا علیه‌السلام پرسید: اگر اتفاقی برای شما افتاد، در حالی که شما هنوز فرزندی ندارید، امر امامت چه می‌شود؟ امام علیه‌السلام فرمود: صاحب این امر نمی‌میرد؛ تا این که جانشین خود را ببیند. در عصر امامت امام رضا علیه‌السلام، شیعیان نسبت به فرزند دار نشدن امام رضا علیه‌السلام حساس شدند و به همین خاطر در امر امامت او دچار تردید شدند و گرایش به فرقه‌های مختلف، به ویژه وافقیه در بین آنها زیاد شد. سرانجام در روز جمعه، دهم ماه رجب، خداوند، این مولود پربرکت را در دامن سبیکه، همسر امام رضا علیه‌السلام قرار داد؛ تا هم پاسخ محکمی باشد برای کسانی که فرزنددار نشدن امام را بهانه ای برای انحراف خود قرار دادند و هم زایل کننده غبار تردید از دل شیعیانی باشد که فتنه‌ها، دل آنان را غبار آلود کرده بودند. صفوان بن یحیی می‌گوید: به امام رضا علیه‌السلام عرض کردم: پیش از آن که خدا امام جواد علیه‌السلام را به شما ببخشد، درباره جانشینتان از شما می‌پرسیدیم و شما می‌فرمودید: خدا به من پسری عنایت می‌کند؛ اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن کرد
عنوان سوال:

چرا به امام جواد(ع) مولود پربرکت گفته می شود؟


پاسخ:

چرا به امام جواد(ع) مولود پربرکت گفته می شود؟

امام محمد بن علی التقی علیه‌السلام نهمین پیشوای شیعیان در سال 195ق. در مدینه دیده به جهان گشود. مادرش سبیکه نام داشت که از نوادگان ماریه قبطیه به شمار می‌آمد که حضرت رضا علیه‌السلام نام ایشان را (خیزران) نهادند. مهم‌ترین لقب آن حضرت، جواد بود. امام جواد علیه‌السلام در سال 220ق. در سن 25 سالگی به تحریک معتصم، هشتمین خلیفه عباسی و به دست همسرش، به شهادت رسید.
از امام جواد علیه‌السلام به عنوان مولودی پربرکت، یاد شده است. ابی یحیی صنعانی می‌گوید: در محضر امام رضا علیه‌السلام بودم که فرزند خردسالش، امام جواد علیه‌السلام را آوردند. امام رضا علیه‌السلام فرمود: این فرزندی است که بزرگ‌تر و با برکت‌تر از او برای شیعیان ما به دنیا نیامده است.
دوران ولادت امام جواد علیه‌السلام یکی از سخت‌ترین دوران‌ها برای اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. این دوران، مصادف با خلافت مأمون، یکی از قدرتمند ترین و سیاست مدار ترین خلفای عباسی بود و علاوه بر این در میان شیعیان، انحرافات و اختلافات عجیبی به چشم می‌خورد که یکی از مهم‌ترین آنها فتنه واقفیه بود که امام رضا علیه‌السلام آنها و پیروانشان را به اصحاب الحمار تشبیه کرده است.
در این دوره در بین شیعیان خاص آن حضرت نیز زمزمه‌هایی به گوش می‌رسید که موجب آزار و رنجش آن امام می‌شد؛ زیرا شیعیان بر این عقیده بودند که یکی از نشانه‌های امام این است که بعد از خود جانشینی دارد که الزاما باید فرزند وی باشد و امام رضا علیه‌السلام تا سن 44سالگی از هیچ یک از کنیزان و همسران خود صاحب فرزند نشده بودند و این اتفاق، زمینه را فراهم کرده بود تا حتی شیعیان خاص آن حضرت نیز بدگمان شده، در امامت او تشکیک کنند.
مسعودی مورخ مشهور شیعه در اثبات الوصیه می‌نویسد:
حسن بن بشار واسطی می‌گوید: حسن بن قیامی صیرفی از من درخواست کرد تا از امام رضا علیه السّلام برای او اجازه ملاقات بگیرم، من از آن حضرت اجازه گرفتم. وقتی وی در مقابل آن حضرت قرار گرفت، گفت: تو امامی؟ امام رضا علیه‌السلام فرمود: آری. صیرفی گفت: من شهادت می‌دهم که تو امام نیستی! امام رضا علیه‌السلام فرمود: از کجا می‌دانی که من امام نیستم؟ صیرفی گفت: از امام جعفر صادق علیه‌السلام برای من روایت شده‌ که فرمود: امام نباید بدون فرزند باشد؛ در صورتی که شما به این سنّ رسیدی و هنوز پسر نداری!
این روایت به خوبی نشان می‌دهد که امام رضا علیه‌السلام در چه شرایط سختی قرار گرفته بود که حتی فرزند دار نشدن او را هم بهانه کردند تا امامتش را زیر سوال ببرند و غبار این فتنه آن قدر غلیظ بود که حتی گریبان خواص جامعه شیعی را هم گرفته بود و تنها شیعیان واقعی بودند که از حق وی دفاع می‌کردند. یونس بن عبدالرحمن از یاران خاص امام رضا علیه‌السلام می‌گوید:
وقتی موسی بن جعفر علیه‌السلام از دنیا رفت، نزد وکلای آن حضرت، مال فراوانی باقی مانده بود و همین موضوع، موجب انکار رحلت امام کاظم علیه‌السلام شد؛ زیرا نزد زیاد قندی، هفتاد هزار دینار و نزد علی بن ابی حمزه، سی هزار دینار بود. وقتی این موضوع را فهمیدم و حقّ برای من آشکار شد، به امامت امام رضا علیه‌السلام یقین کردم و سخنرانی کرده، مردم را به طرف آن حضرت دعوت کردم. وقتی این خبر به گوش آن دو رسید، به من گفتند: اگر مال می‌خواهی، ما تو را از مال بی‌نیاز می‌ کنیم و هر دو برای من ده هزار دینار ضمانت کرده، گفتند: از این کار خودداری کن. من از پیشنهاد آنها و اطاعتشان امتناع ورزیده، گفتم: از ائمّه صادق علیه‌السلام روایت شده که وقتی بدعت‌ها ظاهر شد، عالم باید علمش را ظاهر کند و الّا نور ایمان از او سلب می‌شود و من جهاد در راه خدا را در هیچ حال، رها نمی‌کنم. ایشان از من سخت ناراحت شده، عداوت با مرا به دل گرفتند.
محمد بن اسماعیل بن بزیع می‌گوید: از امام رضا علیه‌السلام سؤال شد که آیا امکان دارد امامت در عمو یا دایی باشد؟ امام علیه‌السلام فرمود: نه. پرسیده شد: در برادر چطور؟ فرمود: نه. باز سؤال شد: پس امامت در چه کسی قرار داده شده؟ امام علیه‌السلام فرمود: در فرزندم؛ این در حالی بود که امام هنوز صاحب فرزند نشده بود.
عقبه بن جعفر از امام رضا علیه‌السلام پرسید: اگر اتفاقی برای شما افتاد، در حالی که شما هنوز فرزندی ندارید، امر امامت چه می‌شود؟ امام علیه‌السلام فرمود: صاحب این امر نمی‌میرد؛ تا این که جانشین خود را ببیند.
در عصر امامت امام رضا علیه‌السلام، شیعیان نسبت به فرزند دار نشدن امام رضا علیه‌السلام حساس شدند و به همین خاطر در امر امامت او دچار تردید شدند و گرایش به فرقه‌های مختلف، به ویژه وافقیه در بین آنها زیاد شد.
سرانجام در روز جمعه، دهم ماه رجب، خداوند، این مولود پربرکت را در دامن سبیکه، همسر امام رضا علیه‌السلام قرار داد؛ تا هم پاسخ محکمی باشد برای کسانی که فرزنددار نشدن امام را بهانه ای برای انحراف خود قرار دادند و هم زایل کننده غبار تردید از دل شیعیانی باشد که فتنه‌ها، دل آنان را غبار آلود کرده بودند.
صفوان بن یحیی می‌گوید: به امام رضا علیه‌السلام عرض کردم: پیش از آن که خدا امام جواد علیه‌السلام را به شما ببخشد، درباره جانشینتان از شما می‌پرسیدیم و شما می‌فرمودید: خدا به من پسری عنایت می‌کند؛ اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن کرد





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین