یحیی بن أکثم بن محمد تمیمی[1] متولد 159هجری و متوفی سال 242 هجری قمری،[2] از بزرگان اهل سنت زمان خود بود[3] و پدرش نیز از بزرگان زمان محسوب می‌شد.[4] یحیی به مدت بیست سال منصب قضاوت را در اختیار داشت.[5] او نزد مأمون دارای جایگاه رفیعی شد[6] و حتی توانست منصب قاضی القضات را در زمان مأمون به دست آورد.[7] از یحیی مناظرات علمی بسیاری نقل شده است، به طوری که حتی مأمون از او خواست تا در مورد جانشین پیامبر(ص) با همدیگر گفت‌وگو و مناظره کنند.[8] علاوه بر اینها، یحیی بن اکثم، مناظرات و مکاتباتی نیز با برخی از ائمه اطهار(ع) داشت که به دو مورد آنها اشاره می‌کنیم: 1. یکی از معروف‌ترین مناظرات یحیی بن اکثم، مناظره او با امام جواد(ع) در زمان کودکی حضرتشان بوده است. این مناظره در زمان حساسی واقع شد که پیروزی امام در این مناظره در تثبیت جایگاه‌شان نزد عوام و خواص، نقش مهمی داشت. خلاصه جریان این مناظره چنین است: زمانی که مأمون خواست دختر خود؛ امّ الفضل را به همسری امام جواد(ع) در بیاورد، اقوام و بزرگان بنی‌عباس نزد او آمده و گفتند: تو را قسم می‌دهیم؛ منصبی که به چنگ آورده‌ایم را از دست ما خارج مساز، و لباس عزّت و شوکتی را که پوشیده‌ایم درنیاور ... مأمون گفت: او از شما به خدا، پیامبر، سنّت و احکام الهی؛ فقیه‌تر و داناتر است، و در قرائت قرآن از همه شما آگاه‌تر، و به محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظاهر و باطن، خاصّ و عامّ، تنزیل و تأویل آن عالم‌تر می‌باشد. پس از وی پرسش کنید، اگر مطلب همان بود که شما گفتید از شما می‌پذیرم، و اگر مطلب همان بود که من گفتم خواهید دانست که او بهتر از شما است. آنان از نزد مأمون خارج شده و به دنبال یحیی بن اکثم فرستادند که در آن روز قاضی القضات بود، پس حاجت خویش را به او عرضه داشتند و وی را با هدایایی چند به طمع انداختند که با حیله و نیرنگ مسئله‌ای مشکل در فقه برای آن‌حضرت طرح کند تا در جوابش درماند و نداند حکم آن چیست. همگی حاضر شدند و امام جواد(ع) نیز حاضر شد، گفتند: اگر اجازه بدهید این قاضی سؤال کند، مأمون گفت: ای یحیی از أبو جعفر مسئله‌ای فقهی بپرس تا دریابی جایگاه او در فقه و علم دین چگونه است، یحیی گفت: ای أبو جعفر درباره فردی که در حال احرام، شکاری را بکشد؛ نظرت چیست؟ فرمود: «آیا او را در حَرَم کشته یا خارج از آن؟ دانای به حکم بوده یا جاهل؟ از روی عمد کشته یا به خطا؟ بنده بوده یا آزاد؟ صغیر بوده یا کبیر؟ بار نخستش بوده یا قبلاً نیز انجام داده؟ صید از پرندگان بوده یا از دیگر جانوران؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ بر کاری که کرده اصرار دارد یا پشیمان است؟ آیا در شب و در لانه‌اش آن‌را کشته یا به روز و آشکارا؟ آیا آن فرد در حال احرام حجّ بوده یا احرام عمره؟» [با شنیدن این توضیحات‏] یحیی به گونه‌ای درمانده و زبون شد که آن امر بر هیچ‌یک از اهل مجلس پوشیده نماند، و همه از پاسخ امام(ع) غرق در حیرت شدند.(در ادامه روایت، امام حکم تک تک این مصادیق را ذکر کرد).[9] برخی منابع در ادامه مناظره، سؤال و جواب دیگری را نیز نقل کرده‌اند: آن‌گاه امام(ع) به او فرمود: «تو چه گویی درباره مردی که بامداد زنی بر او حرام بود هنگام برآمدن روز حلال شد و در نیمه روز بر او حرام و سپس ظهر حلال گشت و آن‌گاه عصر حرام شد و سپس در مغرب حلال و نیمه شب بر او حرام و سپیده دم حلال گشت و با بر آمدن روز حرام شد و آن‌گاه در نیمه روز حلالش گردید؟» یحیی و فقیهان جملگی مبهوت شده و گنگ ماندند. آن‌گاه مأمون گفت: ای ابا جعفر، خدایت عزیز دارد، این مسئله را برای ما توضیح بفرما. امام فرمود: «این مرد به کنیزی که بر او حلال نبود نگریست، بعد او را خرید و برایش حلال شد، سپس وی را آزاد کرد و بر او حرام شد، آن‌گاه او را به همسری گرفت و حلالش شد، پس ظِهارش کرد و بر او حرام گشت؛ بعد کفّاره ظهار را پرداخت و حلالش شد، آن‌گاه او را یک طلاق داد و بر وی حرام گشت، سپس از طلاق خود رجوع کرد و حلالش شد، بعد مرد از اسلام برگشت و [زنش] بر او حرام شد، بعد توبه کرد و به اسلام باز آمد و زنش به همان نکاح پیشین به همسری او بازگشت و حلال شد».[10] 2. موسی بن محمد بن رضا - برادر امام هادی(ع) – می‌گوید یحیی بن اکثم نامه‌ای به وی نوشت و در آن نامه از وی سؤال‌هایی کرد، از جمله درباره آیه «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ»،[11] روی سخن با کیست؟ اگر با رسول خدا(ص) باشد لازمه‌اش این می‌شود که آن‌جناب به آنچه به او نازل شده شک داشته باشد و اگر روی سخن با غیر آن‌جناب باشد، لازمه‌اش این است که قرآن بر غیر آن‌حضرت نازل شده باشد. موسی می‌گوید: من این سؤال را از برادرم پرسیدم، و آن‌حضرت فرمود: «... اما مخاطب در این آیه.... رسول خدا(ص) است، ولی آن‌جناب نسبت به آنچه به وی وحی شده بود شک و تردید نداشت، و از آن‌جا که جاهلان می‌پرسیدند چطور شد که خدا فرشته‌ای به سوی ما مبعوث نکرد و چگونه فردی مبعوث کرد که در بی‌نیاز نبودن از خوردن و نوشیدن و راه رفتن در بازارها مثل همه مردم است؛ لذا خداوند به پیامبرش وحی کرد [که اگر ادله تو برای آنان قانع کننده و مؤثر واقع نشد، این دلیل را برایشان بیاور] که نخست اهل کتاب را نزد خود و ایشان حاضر سازی، و در پیش روی این جاهلان از اهل کتاب بپرسی مگر پیامبران شما غیر بشر بودند؟ و مگر غذا نمی‌خوردند و نوشیدنی نمی‌نوشیدند؟ و مگر در بازارها قدم نمی‌زدند؟! [وقتی همه گفتند: آری، پیامبران ما همه از جنس بشر بودند و همه این لوازم بشری را داشتند، آن وقت به ایشان بگو] خوب، پیامبر شما هم فردی مانند آن پیامبران است، و من نیز مثل آنها هستم. پس، اگر در این آیه فرموده: "اگر تو در شک هستی" با این‌که آن‌جناب شکی نداشته، خواسته است از دیدگاه جاهلان مردد سخن گفته باشد، هم‌چنان که در آیه شریفه،"فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ"،[12] با این‌که خداوند می‌داند رسول گرامی‌اش دروغ نمی‌گوید، و رسالت او را می‌رساند، با این‌حال؛ آن‌جناب را مانند افراد مقابلش جایز الخطاء قلمداد کرده تا در مخاصمه، رعایت انصاف کرده باشد و گرنه هم خدا می‌دانست که رسول اکرم(ص) دروغ نمی‌گوید و هم آن‌حضرت می‌دانست که راست‌گو است، و تنها خواست تا در مقام احتجاج رعایت انصاف کرده باشد».[13] علاوه بر اینها، موارد دیگری نیز وجود دارد که یحیی بن اکثم با یکی از امامان به مناظره و گفت‌وگو نشست.[14] [1] . ابن خلکان برمکی إربلی، أحمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق، إحسان عباس، ج 6، ‌ص 147، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1900م. [2] . زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 8، ص 138، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م. [3] . ذهبی، محمد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 4، ص 361،‌ بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1382ق. [4] . ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، محقق، تعدادی از محققان، اشراف، شعیب الأرناؤوط، ج 12، ص 6، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق. [5] . بکجری مصری حکری، مغلطای بن قلیج، إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، محقق، أبو عبد الرحمن عادل بن محمد، أبو محمد أسامة بن إبراهیم، ج 12، ص 281، الفاروق الحدیثة، چاپ اول، 1422ق. [6] . ابن منظور انصاری، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، محقق، روحیة النحاس، ریاض عبد الحمید مراد، محمد مطیع، ج 27،‌ ص 204، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، 1402ق. [7] . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 283، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. [8] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 185،‌ تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق. [9] . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 1، ص 182،‌ قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 451، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. [10] . اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 357، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق. [11] . یونس، 94: «و اگر از آنچه به سوی تو نازل کرده‌ایم در تردیدی، از کسانی که پیش از تو کتاب [آسمانی‏] می‌خواندند بپرس...». [12] . آل عمران، 61: «پس هر که در این‌باره پس از دانشی که تو را [حاصل‏] آمده، با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [13] . عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 128، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 91، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق. [14] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 13، ص 728، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 454، مشهد، مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
یحیی بن أکثم بن محمد تمیمی[1] متولد 159هجری و متوفی سال 242 هجری قمری،[2] از بزرگان اهل سنت زمان خود بود[3] و پدرش نیز از بزرگان زمان محسوب میشد.[4]
یحیی به مدت بیست سال منصب قضاوت را در اختیار داشت.[5] او نزد مأمون دارای جایگاه رفیعی شد[6] و حتی توانست منصب قاضی القضات را در زمان مأمون به دست آورد.[7]
از یحیی مناظرات علمی بسیاری نقل شده است، به طوری که حتی مأمون از او خواست تا در مورد جانشین پیامبر(ص) با همدیگر گفتوگو و مناظره کنند.[8]
علاوه بر اینها، یحیی بن اکثم، مناظرات و مکاتباتی نیز با برخی از ائمه اطهار(ع) داشت که به دو مورد آنها اشاره میکنیم:
1. یکی از معروفترین مناظرات یحیی بن اکثم، مناظره او با امام جواد(ع) در زمان کودکی حضرتشان بوده است. این مناظره در زمان حساسی واقع شد که پیروزی امام در این مناظره در تثبیت جایگاهشان نزد عوام و خواص، نقش مهمی داشت. خلاصه جریان این مناظره چنین است:
زمانی که مأمون خواست دختر خود؛ امّ الفضل را به همسری امام جواد(ع) در بیاورد، اقوام و بزرگان بنیعباس نزد او آمده و گفتند: تو را قسم میدهیم؛ منصبی که به چنگ آوردهایم را از دست ما خارج مساز، و لباس عزّت و شوکتی را که پوشیدهایم درنیاور ... مأمون گفت: او از شما به خدا، پیامبر، سنّت و احکام الهی؛ فقیهتر و داناتر است، و در قرائت قرآن از همه شما آگاهتر، و به محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظاهر و باطن، خاصّ و عامّ، تنزیل و تأویل آن عالمتر میباشد. پس از وی پرسش کنید، اگر مطلب همان بود که شما گفتید از شما میپذیرم، و اگر مطلب همان بود که من گفتم خواهید دانست که او بهتر از شما است. آنان از نزد مأمون خارج شده و به دنبال یحیی بن اکثم فرستادند که در آن روز قاضی القضات بود، پس حاجت خویش را به او عرضه داشتند و وی را با هدایایی چند به طمع انداختند که با حیله و نیرنگ مسئلهای مشکل در فقه برای آنحضرت طرح کند تا در جوابش درماند و نداند حکم آن چیست.
همگی حاضر شدند و امام جواد(ع) نیز حاضر شد، گفتند: اگر اجازه بدهید این قاضی سؤال کند، مأمون گفت: ای یحیی از أبو جعفر مسئلهای فقهی بپرس تا دریابی جایگاه او در فقه و علم دین چگونه است، یحیی گفت: ای أبو جعفر درباره فردی که در حال احرام، شکاری را بکشد؛ نظرت چیست؟ فرمود: «آیا او را در حَرَم کشته یا خارج از آن؟ دانای به حکم بوده یا جاهل؟ از روی عمد کشته یا به خطا؟ بنده بوده یا آزاد؟ صغیر بوده یا کبیر؟ بار نخستش بوده یا قبلاً نیز انجام داده؟ صید از پرندگان بوده یا از دیگر جانوران؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ بر کاری که کرده اصرار دارد یا پشیمان است؟ آیا در شب و در لانهاش آنرا کشته یا به روز و آشکارا؟ آیا آن فرد در حال احرام حجّ بوده یا احرام عمره؟» [با شنیدن این توضیحات] یحیی به گونهای درمانده و زبون شد که آن امر بر هیچیک از اهل مجلس پوشیده نماند، و همه از پاسخ امام(ع) غرق در حیرت شدند.(در ادامه روایت، امام حکم تک تک این مصادیق را ذکر کرد).[9]
برخی منابع در ادامه مناظره، سؤال و جواب دیگری را نیز نقل کردهاند:
آنگاه امام(ع) به او فرمود: «تو چه گویی درباره مردی که بامداد زنی بر او حرام بود هنگام برآمدن روز حلال شد و در نیمه روز بر او حرام و سپس ظهر حلال گشت و آنگاه عصر حرام شد و سپس در مغرب حلال و نیمه شب بر او حرام و سپیده دم حلال گشت و با بر آمدن روز حرام شد و آنگاه در نیمه روز حلالش گردید؟» یحیی و فقیهان جملگی مبهوت شده و گنگ ماندند. آنگاه مأمون گفت: ای ابا جعفر، خدایت عزیز دارد، این مسئله را برای ما توضیح بفرما. امام فرمود: «این مرد به کنیزی که بر او حلال نبود نگریست، بعد او را خرید و برایش حلال شد، سپس وی را آزاد کرد و بر او حرام شد، آنگاه او را به همسری گرفت و حلالش شد، پس ظِهارش کرد و بر او حرام گشت؛ بعد کفّاره ظهار را پرداخت و حلالش شد، آنگاه او را یک طلاق داد و بر وی حرام گشت، سپس از طلاق خود رجوع کرد و حلالش شد، بعد مرد از اسلام برگشت و [زنش] بر او حرام شد، بعد توبه کرد و به اسلام باز آمد و زنش به همان نکاح پیشین به همسری او بازگشت و حلال شد».[10]
2. موسی بن محمد بن رضا - برادر امام هادی(ع) – میگوید یحیی بن اکثم نامهای به وی نوشت و در آن نامه از وی سؤالهایی کرد، از جمله درباره آیه «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ»،[11] روی سخن با کیست؟ اگر با رسول خدا(ص) باشد لازمهاش این میشود که آنجناب به آنچه به او نازل شده شک داشته باشد و اگر روی سخن با غیر آنجناب باشد، لازمهاش این است که قرآن بر غیر آنحضرت نازل شده باشد.
موسی میگوید: من این سؤال را از برادرم پرسیدم، و آنحضرت فرمود: «... اما مخاطب در این آیه.... رسول خدا(ص) است، ولی آنجناب نسبت به آنچه به وی وحی شده بود شک و تردید نداشت، و از آنجا که جاهلان میپرسیدند چطور شد که خدا فرشتهای به سوی ما مبعوث نکرد و چگونه فردی مبعوث کرد که در بینیاز نبودن از خوردن و نوشیدن و راه رفتن در بازارها مثل همه مردم است؛ لذا خداوند به پیامبرش وحی کرد [که اگر ادله تو برای آنان قانع کننده و مؤثر واقع نشد، این دلیل را برایشان بیاور] که نخست اهل کتاب را نزد خود و ایشان حاضر سازی، و در پیش روی این جاهلان از اهل کتاب بپرسی مگر پیامبران شما غیر بشر بودند؟ و مگر غذا نمیخوردند و نوشیدنی نمینوشیدند؟ و مگر در بازارها قدم نمیزدند؟! [وقتی همه گفتند: آری، پیامبران ما همه از جنس بشر بودند و همه این لوازم بشری را داشتند، آن وقت به ایشان بگو] خوب، پیامبر شما هم فردی مانند آن پیامبران است، و من نیز مثل آنها هستم. پس، اگر در این آیه فرموده: "اگر تو در شک هستی" با اینکه آنجناب شکی نداشته، خواسته است از دیدگاه جاهلان مردد سخن گفته باشد، همچنان که در آیه شریفه،"فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ"،[12] با اینکه خداوند میداند رسول گرامیاش دروغ نمیگوید، و رسالت او را میرساند، با اینحال؛ آنجناب را مانند افراد مقابلش جایز الخطاء قلمداد کرده تا در مخاصمه، رعایت انصاف کرده باشد و گرنه هم خدا میدانست که رسول اکرم(ص) دروغ نمیگوید و هم آنحضرت میدانست که راستگو است، و تنها خواست تا در مقام احتجاج رعایت انصاف کرده باشد».[13]
علاوه بر اینها، موارد دیگری نیز وجود دارد که یحیی بن اکثم با یکی از امامان به مناظره و گفتوگو نشست.[14] [1] . ابن خلکان برمکی إربلی، أحمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق، إحسان عباس، ج 6، ص 147، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1900م. [2] . زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 8، ص 138، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م. [3] . ذهبی، محمد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 4، ص 361، بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1382ق. [4] . ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، محقق، تعدادی از محققان، اشراف، شعیب الأرناؤوط، ج 12، ص 6، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق. [5] . بکجری مصری حکری، مغلطای بن قلیج، إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، محقق، أبو عبد الرحمن عادل بن محمد، أبو محمد أسامة بن إبراهیم، ج 12، ص 281، الفاروق الحدیثة، چاپ اول، 1422ق. [6] . ابن منظور انصاری، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، محقق، روحیة النحاس، ریاض عبد الحمید مراد، محمد مطیع، ج 27، ص 204، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، 1402ق. [7] . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 283، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. [8] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 185، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق. [9] . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 182، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 451، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. [10] . اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 357، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق. [11] . یونس، 94: «و اگر از آنچه به سوی تو نازل کردهایم در تردیدی، از کسانی که پیش از تو کتاب [آسمانی] میخواندند بپرس...». [12] . آل عمران، 61: «پس هر که در اینباره پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [13] . عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 128، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 91، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق. [14] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 13، ص 728، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 454، مشهد، مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
- [سایر] مناظره امام جواد ع با یحیی بن اکثم را بیان کنید؟
- [سایر] مناظره امام جواد ع و یحیی بن اکثم را بیان کنید؟
- [سایر] جزئیات مناظره امام جواد علیه السلام و معتصم چیست؟
- [سایر] چرا امام جواد (ع) با دختر قاتل امام رضا (ع) ازدواج کرد؟
- [سایر] سلام. چرا امام رضا(ع) زندگی امام جواد(ع) را پربرکت اعلام کرده؟
- [سایر] زید شهید،فرزند امام سجاد (ع).چند فرزند داشت ؟ آیا زید فرزندی غیر از یحیی و عیسی، بنام محمد داشت؟
- [سایر] آیا جریان مناظره امام جواد(ع) با علمای زمان خودش؛ به غیر از منابع شیعی در منابع دیگری نیز نقل شده است؟
- [سایر] شاگردان امام جواد(ع) چه کسانی بودند؟
- [سایر] میگویند:زن اصلی امام جواد(ع ), دختر مامون بود به نام زینب ام الفضل که با تحریک معتصم امام را کشت . حال سوال من این است که وقتی مامون پدر امام جواد یعنی حضرت رضا علیه السلام را شهید کرد چطور امام جواد تن به ازدواج با دختر وی داد و یا زندگی با وی را ادامه داد؟و همچنین مگر زن امام جواد از حضور پرفیض و نورانی همسرش لذت نمیبرد چون همسر امام و والای مردم است چطور دلش شد اورا بکشد/؟
- [سایر] برخی از مردم میگویند که سادات رضوی هستند، آیا امام رضا(ع) تنها یک پسر داشت یعنی امام نهم علیه السلام یا پسران دیگری هم داشت؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز در حرم امامان علیهمالسلام مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله خوئی] نماز خواندن در حرم امامان (علیهمالسلام) مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله اردبیلی] خوب است به امید آن که مطلوب پروردگار باشد، قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد؛ مثل آن که افراد خوب در آن جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آن جا بروند و نیز بهتر است جنازه را در چند متری قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک قبر ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است، در دفعه سوم به گونهای او را زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم او را از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است، در دفعه سوم به طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و هنگام وارد کردن زن در قبر، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز جنازه میت را به آرامی از تابوت بیرون آورند و وارد قبر کنند و دعاهایی را که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در قبر گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را با قوت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ إفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان) و به جای فلان، اسم میّت و پدر او را بگویند؛ مثلاً اگر اسم میّت محمد و اسم پدر او علی است، سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلی) و پس از آن بگویند: (هَلْ أنْتَ عَلی الْعَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهادَةِ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیّینَ وَخاتَمُ الْمُرْسَلینَ وَأنَّ عَلیّا علیهالسلام أمیرُالْمُؤْمِنینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّینَ وَإمامٌ افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ وَأنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَمُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلِیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ المَهْدیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الْخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَّتُکَ أئِمَّةُ هُدیً بِکَ أبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد ادامه دهد: (إذا أتاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَألاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوابِهِما: اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبیّی وَالاْءسْلامُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ علیهالسلام إمامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُجْتَبی علیهالسلام إمامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الْشَّهیدُ بِکَرْبَلاءِ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ علیهالسلام إمامی وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ علیهالسلام إمامی وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ علیهالسلام إمامی وَمُوسَی الْکاظِمُ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ الرِّضا علیهالسلام إمامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ الْهادی علیهالسلام إمامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ علیهالسلام إمامی وَالْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ علیهالسلام إمامی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتی وَقادَتی وَشُفَعائی بِهِمْ أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِمْ أتَبَرَّءُ فی الدُّنْیا وَالاْآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و سپس ادامه دهد: (أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مَحَمَّدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ أبی طالِبٍ وَأوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الاَْئِمَّةَ الاْءثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الاْءئِمَّةُ وَأنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم حَقٌّ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکیرٍ فی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَالْنُّشُورَ حَقٌّ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَتَطایُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَالنّارَ حَقٌّ وَأنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها وَأنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبُورِ) و سپس بگوید: (أ فَهِمْتَ یا فُلانُ) و به جای فلان اسم میّت را بگوید، و پس از آن بگوید: (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالْقَولِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتَهِ) پس بگوید: (اَللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهانا أللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ).
- [آیت الله شبیری زنجانی] برای زنها نماز خواندن در خانه بهتر است و در حدیث شریف از امام جعفر صادق علیهالسلام آمده است که: (خیر مساجد نساءکم البیوت).
- [آیت الله اردبیلی] نماز خواندن در حرم امامان علیهمالسلام مستحب و بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام برابر با دویست هزار نماز است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله خوئی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلًا به زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) مشرف شود چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست، و اگر بواسطة عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله سیستانی] نماز خواندن در حرم امامان علیهمالسلام مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است ؛ و روایت شده که نماز در حرم مطهّر حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام برابر دویست هزار نماز است .
- [آیت الله اردبیلی] قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مکروه است و اگر دروغ باشد، حرام است و طبق بیان امیرمؤمنان علیهالسلام : (قسم خوردن در معامله، سبب نابودی برکت میگردد.)(1)