ماجرای مناظره یحیی بن اکثم با امام جواد و امام هادی(ع) چه بود؟
یحیی بن أکثم بن محمد تمیمی[1] متولد 159هجری و متوفی سال 242 هجری قمری،[2] از بزرگان اهل سنت زمان خود بود[3] و پدرش نیز از بزرگان زمان محسوب می‌شد.[4] یحیی به مدت بیست سال منصب قضاوت را در اختیار داشت.[5] او نزد مأمون دارای جایگاه رفیعی شد[6] و حتی توانست منصب قاضی القضات را در زمان مأمون به دست آورد.[7] از یحیی مناظرات علمی بسیاری نقل شده است، به طوری که حتی مأمون از او خواست تا در مورد جانشین پیامبر(ص) با همدیگر گفت‌وگو و مناظره کنند.[8] علاوه بر اینها، یحیی بن اکثم، مناظرات و مکاتباتی نیز با برخی از ائمه اطهار(ع) داشت که به دو مورد آنها اشاره می‌کنیم: 1. یکی از معروف‌ترین مناظرات یحیی بن اکثم، مناظره او با امام جواد(ع) در زمان کودکی حضرتشان بوده است. این مناظره در زمان حساسی واقع شد که پیروزی امام در این مناظره در تثبیت جایگاه‌شان نزد عوام و خواص، نقش مهمی داشت. خلاصه جریان این مناظره چنین است: زمانی که مأمون خواست دختر خود؛ امّ الفضل را به همسری امام جواد(ع) در بیاورد، اقوام و بزرگان بنی‌عباس نزد او آمده و گفتند: تو را قسم می‌دهیم؛ منصبی که به چنگ آورده‌ایم را از دست ما خارج مساز، و لباس عزّت و شوکتی را که پوشیده‌ایم درنیاور ... مأمون گفت: او از شما به خدا، پیامبر، سنّت و احکام الهی؛ فقیه‌تر و داناتر است، و در قرائت قرآن از همه شما آگاه‌تر، و به محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظاهر و باطن، خاصّ و عامّ، تنزیل و تأویل آن عالم‌تر می‌باشد. پس از وی پرسش کنید، اگر مطلب همان بود که شما گفتید از شما می‌پذیرم، و اگر مطلب همان بود که من گفتم خواهید دانست که او بهتر از شما است. آنان از نزد مأمون خارج شده و به دنبال یحیی بن اکثم فرستادند که در آن روز قاضی القضات بود، پس حاجت خویش را به او عرضه داشتند و وی را با هدایایی چند به طمع انداختند که با حیله و نیرنگ مسئله‌ای مشکل در فقه برای آن‌حضرت طرح کند تا در جوابش درماند و نداند حکم آن چیست. همگی حاضر شدند و امام جواد(ع) نیز حاضر شد، گفتند: اگر اجازه بدهید این قاضی سؤال کند، مأمون گفت: ای یحیی از أبو جعفر مسئله‌ای فقهی بپرس تا دریابی جایگاه او در فقه و علم دین چگونه است، یحیی گفت: ای أبو جعفر درباره فردی که در حال احرام، شکاری را بکشد؛ نظرت چیست؟ فرمود: «آیا او را در حَرَم کشته یا خارج از آن؟ دانای به حکم بوده یا جاهل؟ از روی عمد کشته یا به خطا؟ بنده بوده یا آزاد؟ صغیر بوده یا کبیر؟ بار نخستش بوده یا قبلاً نیز انجام داده؟ صید از پرندگان بوده یا از دیگر جانوران؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ بر کاری که کرده اصرار دارد یا پشیمان است؟ آیا در شب و در لانه‌اش آن‌را کشته یا به روز و آشکارا؟ آیا آن فرد در حال احرام حجّ بوده یا احرام عمره؟» [با شنیدن این توضیحات‏] یحیی به گونه‌ای درمانده و زبون شد که آن امر بر هیچ‌یک از اهل مجلس پوشیده نماند، و همه از پاسخ امام(ع) غرق در حیرت شدند.(در ادامه روایت، امام حکم تک تک این مصادیق را ذکر کرد).[9] برخی منابع در ادامه مناظره، سؤال و جواب دیگری را نیز نقل کرده‌اند: آن‌گاه امام(ع) به او فرمود: «تو چه گویی درباره مردی که بامداد زنی بر او حرام بود هنگام برآمدن روز حلال شد و در نیمه روز بر او حرام و سپس ظهر حلال گشت و آن‌گاه عصر حرام شد و سپس در مغرب حلال و نیمه شب بر او حرام و سپیده دم حلال گشت و با بر آمدن روز حرام شد و آن‌گاه در نیمه روز حلالش گردید؟» یحیی و فقیهان جملگی مبهوت شده و گنگ ماندند. آن‌گاه مأمون گفت: ای ابا جعفر، خدایت عزیز دارد، این مسئله را برای ما توضیح بفرما. امام فرمود: «این مرد به کنیزی که بر او حلال نبود نگریست، بعد او را خرید و برایش حلال شد، سپس وی را آزاد کرد و بر او حرام شد، آن‌گاه او را به همسری گرفت و حلالش شد، پس ظِهارش کرد و بر او حرام گشت؛ بعد کفّاره ظهار را پرداخت و حلالش شد، آن‌گاه او را یک طلاق داد و بر وی حرام گشت، سپس از طلاق خود رجوع کرد و حلالش شد، بعد مرد از اسلام برگشت و [زنش] بر او حرام شد، بعد توبه کرد و به اسلام باز آمد و زنش به همان نکاح پیشین به همسری او بازگشت و حلال شد».[10] 2. موسی بن محمد بن رضا - برادر امام هادی(ع) – می‌گوید یحیی بن اکثم نامه‌ای به وی نوشت و در آن نامه از وی سؤال‌هایی کرد، از جمله درباره آیه «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ»،[11] روی سخن با کیست؟ اگر با رسول خدا(ص) باشد لازمه‌اش این می‌شود که آن‌جناب به آنچه به او نازل شده شک داشته باشد و اگر روی سخن با غیر آن‌جناب باشد، لازمه‌اش این است که قرآن بر غیر آن‌حضرت نازل شده باشد. موسی می‌گوید: من این سؤال را از برادرم پرسیدم، و آن‌حضرت فرمود: «... اما مخاطب در این آیه.... رسول خدا(ص) است، ولی آن‌جناب نسبت به آنچه به وی وحی شده بود شک و تردید نداشت، و از آن‌جا که جاهلان می‌پرسیدند چطور شد که خدا فرشته‌ای به سوی ما مبعوث نکرد و چگونه فردی مبعوث کرد که در بی‌نیاز نبودن از خوردن و نوشیدن و راه رفتن در بازارها مثل همه مردم است؛ لذا خداوند به پیامبرش وحی کرد [که اگر ادله تو برای آنان قانع کننده و مؤثر واقع نشد، این دلیل را برایشان بیاور] که نخست اهل کتاب را نزد خود و ایشان حاضر سازی، و در پیش روی این جاهلان از اهل کتاب بپرسی مگر پیامبران شما غیر بشر بودند؟ و مگر غذا نمی‌خوردند و نوشیدنی نمی‌نوشیدند؟ و مگر در بازارها قدم نمی‌زدند؟! [وقتی همه گفتند: آری، پیامبران ما همه از جنس بشر بودند و همه این لوازم بشری را داشتند، آن وقت به ایشان بگو] خوب، پیامبر شما هم فردی مانند آن پیامبران است، و من نیز مثل آنها هستم. پس، اگر در این آیه فرموده: "اگر تو در شک هستی" با این‌که آن‌جناب شکی نداشته، خواسته است از دیدگاه جاهلان مردد سخن گفته باشد، هم‌چنان که در آیه شریفه،"فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ"،[12] با این‌که خداوند می‌داند رسول گرامی‌اش دروغ نمی‌گوید، و رسالت او را می‌رساند، با این‌حال؛ آن‌جناب را مانند افراد مقابلش جایز الخطاء قلمداد کرده تا در مخاصمه، رعایت انصاف کرده باشد و گرنه هم خدا می‌دانست که رسول اکرم(ص) دروغ نمی‌گوید و هم آن‌حضرت می‌دانست که راست‌گو است، و تنها خواست تا در مقام احتجاج رعایت انصاف کرده باشد».[13] علاوه بر اینها، موارد دیگری نیز وجود دارد که یحیی بن اکثم با یکی از امامان به مناظره و گفت‌وگو نشست.[14]   [1] . ابن خلکان برمکی إربلی، أحمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق، إحسان عباس، ج 6، ‌ص 147، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1900م. [2] . زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 8، ص 138، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م. [3] . ذهبی، محمد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 4، ص 361،‌ بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1382ق. [4] . ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، محقق، تعدادی از محققان، اشراف، شعیب الأرناؤوط، ج 12، ص 6، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق. [5] . بکجری مصری حکری، مغلطای بن قلیج، إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، محقق، أبو عبد الرحمن عادل بن محمد، أبو محمد أسامة بن إبراهیم، ج 12، ص 281، الفاروق الحدیثة، چاپ اول، 1422ق. [6] . ابن منظور انصاری، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، محقق، روحیة النحاس، ریاض عبد الحمید مراد، محمد مطیع، ج 27،‌ ص 204، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، 1402ق. [7] . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 283، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. [8] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 185،‌ تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق. [9] . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 1، ص 182،‌ قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 451، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. [10] . اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 357، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق. [11] . یونس، 94: «و اگر از آنچه به سوی تو نازل کرده‌ایم در تردیدی، از کسانی که پیش از تو کتاب [آسمانی‏] می‌خواندند بپرس...». [12] . آل عمران، 61: «پس هر که در این‌باره پس از دانشی که تو را [حاصل‏] آمده، با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [13] . عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 128، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 91، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق. [14] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 13، ص 728، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 454، مشهد، مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
عنوان سوال:

ماجرای مناظره یحیی بن اکثم با امام جواد و امام هادی(ع) چه بود؟


پاسخ:

یحیی بن أکثم بن محمد تمیمی[1] متولد 159هجری و متوفی سال 242 هجری قمری،[2] از بزرگان اهل سنت زمان خود بود[3] و پدرش نیز از بزرگان زمان محسوب می‌شد.[4]
یحیی به مدت بیست سال منصب قضاوت را در اختیار داشت.[5] او نزد مأمون دارای جایگاه رفیعی شد[6] و حتی توانست منصب قاضی القضات را در زمان مأمون به دست آورد.[7]
از یحیی مناظرات علمی بسیاری نقل شده است، به طوری که حتی مأمون از او خواست تا در مورد جانشین پیامبر(ص) با همدیگر گفت‌وگو و مناظره کنند.[8]
علاوه بر اینها، یحیی بن اکثم، مناظرات و مکاتباتی نیز با برخی از ائمه اطهار(ع) داشت که به دو مورد آنها اشاره می‌کنیم:
1. یکی از معروف‌ترین مناظرات یحیی بن اکثم، مناظره او با امام جواد(ع) در زمان کودکی حضرتشان بوده است. این مناظره در زمان حساسی واقع شد که پیروزی امام در این مناظره در تثبیت جایگاه‌شان نزد عوام و خواص، نقش مهمی داشت. خلاصه جریان این مناظره چنین است:
زمانی که مأمون خواست دختر خود؛ امّ الفضل را به همسری امام جواد(ع) در بیاورد، اقوام و بزرگان بنی‌عباس نزد او آمده و گفتند: تو را قسم می‌دهیم؛ منصبی که به چنگ آورده‌ایم را از دست ما خارج مساز، و لباس عزّت و شوکتی را که پوشیده‌ایم درنیاور ... مأمون گفت: او از شما به خدا، پیامبر، سنّت و احکام الهی؛ فقیه‌تر و داناتر است، و در قرائت قرآن از همه شما آگاه‌تر، و به محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظاهر و باطن، خاصّ و عامّ، تنزیل و تأویل آن عالم‌تر می‌باشد. پس از وی پرسش کنید، اگر مطلب همان بود که شما گفتید از شما می‌پذیرم، و اگر مطلب همان بود که من گفتم خواهید دانست که او بهتر از شما است. آنان از نزد مأمون خارج شده و به دنبال یحیی بن اکثم فرستادند که در آن روز قاضی القضات بود، پس حاجت خویش را به او عرضه داشتند و وی را با هدایایی چند به طمع انداختند که با حیله و نیرنگ مسئله‌ای مشکل در فقه برای آن‌حضرت طرح کند تا در جوابش درماند و نداند حکم آن چیست.
همگی حاضر شدند و امام جواد(ع) نیز حاضر شد، گفتند: اگر اجازه بدهید این قاضی سؤال کند، مأمون گفت: ای یحیی از أبو جعفر مسئله‌ای فقهی بپرس تا دریابی جایگاه او در فقه و علم دین چگونه است، یحیی گفت: ای أبو جعفر درباره فردی که در حال احرام، شکاری را بکشد؛ نظرت چیست؟ فرمود: «آیا او را در حَرَم کشته یا خارج از آن؟ دانای به حکم بوده یا جاهل؟ از روی عمد کشته یا به خطا؟ بنده بوده یا آزاد؟ صغیر بوده یا کبیر؟ بار نخستش بوده یا قبلاً نیز انجام داده؟ صید از پرندگان بوده یا از دیگر جانوران؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ بر کاری که کرده اصرار دارد یا پشیمان است؟ آیا در شب و در لانه‌اش آن‌را کشته یا به روز و آشکارا؟ آیا آن فرد در حال احرام حجّ بوده یا احرام عمره؟» [با شنیدن این توضیحات‏] یحیی به گونه‌ای درمانده و زبون شد که آن امر بر هیچ‌یک از اهل مجلس پوشیده نماند، و همه از پاسخ امام(ع) غرق در حیرت شدند.(در ادامه روایت، امام حکم تک تک این مصادیق را ذکر کرد).[9]
برخی منابع در ادامه مناظره، سؤال و جواب دیگری را نیز نقل کرده‌اند:
آن‌گاه امام(ع) به او فرمود: «تو چه گویی درباره مردی که بامداد زنی بر او حرام بود هنگام برآمدن روز حلال شد و در نیمه روز بر او حرام و سپس ظهر حلال گشت و آن‌گاه عصر حرام شد و سپس در مغرب حلال و نیمه شب بر او حرام و سپیده دم حلال گشت و با بر آمدن روز حرام شد و آن‌گاه در نیمه روز حلالش گردید؟» یحیی و فقیهان جملگی مبهوت شده و گنگ ماندند. آن‌گاه مأمون گفت: ای ابا جعفر، خدایت عزیز دارد، این مسئله را برای ما توضیح بفرما. امام فرمود: «این مرد به کنیزی که بر او حلال نبود نگریست، بعد او را خرید و برایش حلال شد، سپس وی را آزاد کرد و بر او حرام شد، آن‌گاه او را به همسری گرفت و حلالش شد، پس ظِهارش کرد و بر او حرام گشت؛ بعد کفّاره ظهار را پرداخت و حلالش شد، آن‌گاه او را یک طلاق داد و بر وی حرام گشت، سپس از طلاق خود رجوع کرد و حلالش شد، بعد مرد از اسلام برگشت و [زنش] بر او حرام شد، بعد توبه کرد و به اسلام باز آمد و زنش به همان نکاح پیشین به همسری او بازگشت و حلال شد».[10]
2. موسی بن محمد بن رضا - برادر امام هادی(ع) – می‌گوید یحیی بن اکثم نامه‌ای به وی نوشت و در آن نامه از وی سؤال‌هایی کرد، از جمله درباره آیه «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ»،[11] روی سخن با کیست؟ اگر با رسول خدا(ص) باشد لازمه‌اش این می‌شود که آن‌جناب به آنچه به او نازل شده شک داشته باشد و اگر روی سخن با غیر آن‌جناب باشد، لازمه‌اش این است که قرآن بر غیر آن‌حضرت نازل شده باشد.
موسی می‌گوید: من این سؤال را از برادرم پرسیدم، و آن‌حضرت فرمود: «... اما مخاطب در این آیه.... رسول خدا(ص) است، ولی آن‌جناب نسبت به آنچه به وی وحی شده بود شک و تردید نداشت، و از آن‌جا که جاهلان می‌پرسیدند چطور شد که خدا فرشته‌ای به سوی ما مبعوث نکرد و چگونه فردی مبعوث کرد که در بی‌نیاز نبودن از خوردن و نوشیدن و راه رفتن در بازارها مثل همه مردم است؛ لذا خداوند به پیامبرش وحی کرد [که اگر ادله تو برای آنان قانع کننده و مؤثر واقع نشد، این دلیل را برایشان بیاور] که نخست اهل کتاب را نزد خود و ایشان حاضر سازی، و در پیش روی این جاهلان از اهل کتاب بپرسی مگر پیامبران شما غیر بشر بودند؟ و مگر غذا نمی‌خوردند و نوشیدنی نمی‌نوشیدند؟ و مگر در بازارها قدم نمی‌زدند؟! [وقتی همه گفتند: آری، پیامبران ما همه از جنس بشر بودند و همه این لوازم بشری را داشتند، آن وقت به ایشان بگو] خوب، پیامبر شما هم فردی مانند آن پیامبران است، و من نیز مثل آنها هستم. پس، اگر در این آیه فرموده: "اگر تو در شک هستی" با این‌که آن‌جناب شکی نداشته، خواسته است از دیدگاه جاهلان مردد سخن گفته باشد، هم‌چنان که در آیه شریفه،"فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ"،[12] با این‌که خداوند می‌داند رسول گرامی‌اش دروغ نمی‌گوید، و رسالت او را می‌رساند، با این‌حال؛ آن‌جناب را مانند افراد مقابلش جایز الخطاء قلمداد کرده تا در مخاصمه، رعایت انصاف کرده باشد و گرنه هم خدا می‌دانست که رسول اکرم(ص) دروغ نمی‌گوید و هم آن‌حضرت می‌دانست که راست‌گو است، و تنها خواست تا در مقام احتجاج رعایت انصاف کرده باشد».[13]
علاوه بر اینها، موارد دیگری نیز وجود دارد که یحیی بن اکثم با یکی از امامان به مناظره و گفت‌وگو نشست.[14]   [1] . ابن خلکان برمکی إربلی، أحمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق، إحسان عباس، ج 6، ‌ص 147، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1900م. [2] . زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 8، ص 138، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م. [3] . ذهبی، محمد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 4، ص 361،‌ بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1382ق. [4] . ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، محقق، تعدادی از محققان، اشراف، شعیب الأرناؤوط، ج 12، ص 6، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق. [5] . بکجری مصری حکری، مغلطای بن قلیج، إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، محقق، أبو عبد الرحمن عادل بن محمد، أبو محمد أسامة بن إبراهیم، ج 12، ص 281، الفاروق الحدیثة، چاپ اول، 1422ق. [6] . ابن منظور انصاری، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، محقق، روحیة النحاس، ریاض عبد الحمید مراد، محمد مطیع، ج 27،‌ ص 204، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، 1402ق. [7] . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 283، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. [8] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 185،‌ تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق. [9] . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 1، ص 182،‌ قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 451، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. [10] . اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 357، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق. [11] . یونس، 94: «و اگر از آنچه به سوی تو نازل کرده‌ایم در تردیدی، از کسانی که پیش از تو کتاب [آسمانی‏] می‌خواندند بپرس...». [12] . آل عمران، 61: «پس هر که در این‌باره پس از دانشی که تو را [حاصل‏] آمده، با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [13] . عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 128، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 91، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق. [14] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 13، ص 728، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 454، مشهد، مرتضی، چاپ اول، 1403ق.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین