آیا امام حسین علیه السلام ایرانیان را مذمت کرده است؟
آیا امام حسین علیه السلام ایرانیان را مذمت کرده است؟ پاسخ: با سلام. متنی که عموما در فضای وب روی آن تبلیغ می شود از کتاب (سفینة البحار) تألیف شیخ عباس قمی(ره) صاحب کتاب مفتایح الجنان است. متن شبهه چنین است: (ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد ، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.) این شبهه گاه به صورت برگه چاپ و در میان برخی اقشار پخش شده است. اینک به نقد و بررسی این روایت می پردازیم: 1- این روایت از کتاب (سفینة البحار) شیخ عباس قمی(ره) است. این کتاب در واقع معجم موضوعی کتاب شریف (بحارالأنوار) تألیف علامه مجلسی(ره) است. پس ما به اصل کتاب یعنی (بحارالأنوار) رجوع می کنیم. 2- این حدیث که محدث قمی آن را در (سفینة البحار) در مادّة (عجم) آورده، در بحارالانوار علامه مجلسی(ره) جلد 64، ص 176 کتاب الایمان والکفر، باب (اصناف الناس فی الایمان) حدیث 13 نقل شده و مرحوم علامه مجلسی آن را از کتاب (معانی الاخبار) شیخ صدوق(ره) ص 403 نقل کرده است. 3- در متن حدیث آمده (سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُول‌...) در اینجا طراح شبهه این قدر سواد دینی و حدیثی نداشته و در نهایت جهالت خیال کرده چون لقب امام حسین(ع) اباعبدالله است پس این روایت نیز از امام حسین(ع) است. در حالی که لقب امام صادق(ع) نیز اباعبدالله است و در متون حدیثی هر وقت حدیثی از اباعبدالله نقل شود؛ منظور امام صادق(ع) است نه امام حسین(ع). اگر حدیثی از امام حسین(ع) نقل شود اسم حسین(ع) در روایت می آید. 4- اصل متن حدیث بدین ترتیب است: (مع، معانی الأخبار بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ یوسُفَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ ضُرَیسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ نَحْنُ قُرَیشٌ وَ شِیعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَم)(بحارالأنوار ج64 ص176)‌. ترجمه: (ما (اهل بیت) قریش هستیم؛ شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم) در ابتدای این حدیث لفظ (مع) آمده. این یعنی اینکه علامه مجلسی(ره) دارد حدیث را از کتاب (معانی الأخبار) شیخ صدوق(ره) نقل می کند. بعد از این لفظ نیز نام کتاب آمده. علامه مجلسی(ره) در شرح این حدیث عبارتی دارد که در بحارالأنوار با عبارت (بیان) مشخص شده است. اصولا در کتاب بحارالأنوار هر وقت علامه(ره) بخواهد در مورد حدیثی توضیح دهد توضیح را با کلمه (بیان) شروع می کند. حال طراح نادان شبهه خیال کرده این هم ادامه روایت است در صورتی که این توضیح علامه (ره) است در مورد روایت. توضیح علامه(ره): (بیان: و شیعتنا العرب أی العرب الممدوح من کان شیعتنا و إن کان عجما و العجم المذموم من کان عدونا و إن کان عربا.) یعنی (عرب خوب اگر هست، از شیعیان ما است گر چه عجم باشد و عجم بد هر که هست، از دشمنان ما است گرچه عرب باشد.) در واقع علامه مجلسی(ره) اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیت(ع) و معتقدین به ولایت ایشان است حتی اگر عجم و غیر عرب باشند و منظور از عجم دشمنان ایشان و منکرین ولایت ائمه(ع) هستند حتی اگر عرب باشند و فرموده اند که ملاک دوستی اهل بیت عرب بودن یا نبودن نیست بلکه ملاک اعتقاد داشتن به اصل ولایت ائمه است. پس طبق توضیح علامه مجلسی -که خود او این حدیث را نقل کرده- این حدیث نمی گوید که عجم ها به خاطر عرب نبودنشان دشمن ائمه هستند.اما طراح نادان شبهه اولاً کلمه (بیان) را به عنوان ادامه روایت فرض کرده و ثانیاً این کلمه را به معنی (روشن است) ترجمه کرده است. نسبت دروغ و افترا به سید الشهدا 5- در فرهنگ عرب به همه افراد غیر عرب (عجم) گفته می شده است. مانند خود ما ایرانی ها که به همه افراد غیر ایرانی می گوییم (خارجی) اما منظور ما فقط اعراب نیستند؛ بلکه همه غیر ایرانی ها هستند به همین گونه در عرب نیز کلمه عجم به معنای غیر عرب است در صورتی که اشکال کننده آن را به معنی (ایرانی) ترجمه کرده است!! که این غرض ورزی او را می رساند. 6- در ادامه متن که گفته:(ایرانی ها را باید دستگیر کرد...) اگر در متن عربی دقت کنیم می بینیم پس از توضیح علامه(ره) آمده است: (سوء رأی الثانی فی الاعاجم) که این هم طراح شبهه در ترجمه خویش نیاورده است. این نیز به معنی (سوء رأی دومی(یعنی عمر بن خطاب) در مورد اعاجم ( عجم ها)) و روشن است که ادامه عبارت در مورد نظر عمر بن خطاب می باشد و ربطی به حدیث یا توضیح علامه مجلسی(ره) ندارد. 7- ادامه متن عربی که در تصویر است بدین شرح است: ( سوء رأی الثانی فی الاعاجم لمّا ورد سَبی الفُرسْ الی المدینة أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء وأنْ یجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یحْمِلَ العلیل والضّعیف والشّیخ الکبیر فی الطّواف) اما در اینجا نیز طراح شبهه با خباثت تمام ادامه متن شیخ عباس(ره) را نیاورده است. کل متن به شرح زیر است: (لمّا ورد سَبی الفُرسْ الی المدینة أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء و أنْ یجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یحْمِلَ العلیل و الضّعیف و الشّیخ الکبیر فی الطّواف و حَوْلَ البیت علی ظهورهم، فقال امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): اِنّ النّبی (صلی‌الله علیه و آله و سلم) قال: اکرمُوا کریمَ قومٍ و إنْ خالفوکم و هؤلاء الفُرس حُکماءٌ کرماء فقد ألْقوا إلینا السّلام و رَغَبوا فی الإسلام و قد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّی و حَقّ بنی هاشم ... الخ) ترجمه:(وقتی اسراء فارسی زبان (ایرانیان) را به مدینه آوردند، دوّمی (عمر بن الخطاب) خواست زن های آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد و تصمیم گرفت افراد معلول و ناتوان و پیرمرد را در طواف و اطراف بیت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ایرانیانِ به بردگی گرفته شده) کند. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) فرمود: به راستی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کریم هر قومی را احترام کرده، گرامی دارید هر چند با شما مخالف باشند، این در حالی است که ایرانیان مردانی حکیم و دانشمند و انسان هایی با شخصیت و با کرامت‌اند، آنها بر ما سلام کرده و درود فرستاده و میل به اسلام پیدا کرده‌اند. و من سهم غنیمت خودم و حق بنی‌هاشم از آنها را، برای خوشنودی خدا آزاد کردم...) حال قضاوت کنید کسی که با ایران و ایرانیان دشمن بوده ائمه(ع) بوده اند یا عمر بن خطاب و پیروانش؟! آنچه در این شبهه در مورد ایرانی‌ها به امام حسین(ع) نسبت داده شده! رأی و نظر عمر بن خطاب است که خواسته زن های آنها را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد! و حیدر امیرالمؤمنین(ع) با او مخالفت کرده و ایرانی‌ها را مردمانی دانشمند و حکیم و افرادی باکرامت و شخصیت می‌شمارد و آنها را شایسته احترام می‌انگارد اما نویسنده شبهه با نظر ایجاد بغض و کینه در ایرانیان نسبت به امام حسین(ع)، اولاً حدیث امام صادق(ع) را که مقصود از آن را توضیح خواهیم داد به دروغ به امام حسین(ع) نسبت می‌دهد و ثانیاً رأی و اقدام عمر بن الخطاب را به عنوان تتمه سخن آن حضرت ترجمه می‌کند روشن است که این اقدام، خیانت و دروغی آشکار است. 8- اما در مورد حدیث: اولاً سند حدیث دارای اشکال است یعنی هر چند راوی اصلی حدیث، ضریس بن عبدالملک، از اصحاب امام صادق(ع) موثق شمرده شده است؛ اما در سند او عثمان بن جبلة قرار گرفته که مجهول است و همچنین سلمة بن الخطات در سند او هست که نجاشی متخصص فن رجال، می گوید: او در حدیث ضعیف است. در حالی که حدیث معتبر حدیثی است که تمام سلسله روات آن، لااقل توثیق داشته باشند. در نتیجه از نظر علم رجال شناسی، حدیث جزو احادیث ضعیف به شمار می‌آید. ثانیاً معنای حدیث زمانی روشن می‌شود که تحقیقی در معنای کلمة (عرب) و (عجم) در لغت داشته باشیم و با ملاحظه سایر سخنان ائمه(ع) در مورد عجم‌ و مخصوصاً ایرانی‌ها به مقصود آن حضرت در این حدیث، پی ببریم: در لغت عرب از جمله معانی کلمة (عَرَب و عَرِب) عبارت است از: کسی که فصیح سخن بگوید، خالص باشد، صاف و یک دست باشد لکنت زبان نداشته باشد و مقصود دیگری را خوب فهمیده و به دیگران منتقل کند و معنای عجم و عجمی عبارت است از: غیر عرب، کسی که نتواند فصیح سخن بگوید چه عرب باشد چه غیر عرب، فرد کاملاً بی‌اطلاع و کسی که منکر حقیقتی شود و اعجم به کسی گویند که: لال، زبان بسته، گنگ یا بی‌عقل باشد. با توجه به آنچه در کتب لغت دربارة معنای این دو واژه (عرب و عجم) ذکر گردید، مقصود امام صادق(ع) از حدیث فوق چنین می‌شود: ما قریش هستیم، یعنی باشخصیت‌ترین، فهمیده‌ترین، خالص‌ترین و خوش لهجه‌ترین مردم هستیم، چرا که قریش برترین نژاد در میان نژادهای مختلف عرب و بنی‌هاشم برترینِ قریش و ائمه اطهار علیهم‌السلام برترین بنی‌هاشم بودند. سپس می‌فرماید: شیعیان ما عرب، یعنی افراد صاف، خالص و بی‌غل و غش هستند، فصیح سخن گفته، مقصود ما اهل بیت علیهم‌السلام را خوب فهمیده و هنگام تفهیم به دیگران با بیانی فصیح و سخنی شیوا مقصود ما را به دیگران منتقل می‌کنند؛ خواه از نژاد عرب باشند یا عجم و دشمنان ما عجم، یعنی: افراد بی‌اطلاع از مبانی فکری ما اهل بیت و انسان های بی‌عقلی هستند که حقایق را منکر شده، با ما که برای هدایت و سعادت بشر آمده‌ایم دشمنی کرده، مقصود ما را نمی‌فهمند و هنگام انتقال به دیگران، سخن ما را به راستی و درستی با لهجه‌ای فصیح و قابل فهم به مخاطبان خود، منتقل نمی‌کنند؛ خواه از نژاد عرب باشند یا عجم. این معنا برای سخن امام صادق(ع)، با آنچه در خارج اتفاق افتاده نیز مطابقت دارد. زیرا در عصر خود امامان(ع)، تمام کسانی که با آنها دشمنی کرده و عاقبت مسمومشان کردند و به شهادت رساندند، همگی انسان های نفهم و بی‌شعور از نژاد عرب بودند که منکر مقام و شخصیت امامان علیهم‌السلام بودند. این در حالی است که عجم‌، از جمله ایرانی‌ها در به شهادت رساندن آن بزرگواران دخالت آنچنانی نداشتند. هم چنان که همه اعراب هم دشمن امامان نبودند. بلکه در میان نژادهای مختلف عرب شیعیان فراوانی بودند که دارای فهم و شعور و ادب و محبّت بوده و ارادت خود را به اشکال مختلف به آن بزرگواران اظهار می‌کردند. از سوی دیگر، در میان عجم‌ها چه ایرانی و چه غیر ایرانی، شیعیان مخلص، فهمیده و بی‌غلّ و غشی بوده و هستند که ارادت خویش را در تمام عرصه‌ها به امامان دوازده گانه شیعه اظهار می‌کردند و در رأس همه آنها سلمان فارسی است که قلّه ده درجة ایمان را فتح کرده و به بهترین و برترین محبت و معرفت و اطاعت نسبت به امام زمان خویش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و فرزندان معصومش (ع) دست یافت و افتخار بزرگی برای ایرانیان آفرید.
عنوان سوال:

آیا امام حسین علیه السلام ایرانیان را مذمت کرده است؟


پاسخ:

آیا امام حسین علیه السلام ایرانیان را مذمت کرده است؟

پاسخ: با سلام. متنی که عموما در فضای وب روی آن تبلیغ می شود از کتاب (سفینة البحار) تألیف شیخ عباس قمی(ره) صاحب کتاب مفتایح الجنان است.
متن شبهه چنین است: (ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد ، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.) این شبهه گاه به صورت برگه چاپ و در میان برخی اقشار پخش شده است. اینک به نقد و بررسی این روایت می پردازیم:
1- این روایت از کتاب (سفینة البحار) شیخ عباس قمی(ره) است. این کتاب در واقع معجم موضوعی کتاب شریف (بحارالأنوار) تألیف علامه مجلسی(ره) است. پس ما به اصل کتاب یعنی (بحارالأنوار) رجوع می کنیم.
2- این حدیث که محدث قمی آن را در (سفینة البحار) در مادّة (عجم) آورده، در بحارالانوار علامه مجلسی(ره) جلد 64، ص 176 کتاب الایمان والکفر، باب (اصناف الناس فی الایمان) حدیث 13 نقل شده و مرحوم علامه مجلسی آن را از کتاب (معانی الاخبار) شیخ صدوق(ره) ص 403 نقل کرده است.
3- در متن حدیث آمده (سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُول‌...) در اینجا طراح شبهه این قدر سواد دینی و حدیثی نداشته و در نهایت جهالت خیال کرده چون لقب امام حسین(ع) اباعبدالله است پس این روایت نیز از امام حسین(ع) است. در حالی که لقب امام صادق(ع) نیز اباعبدالله است و در متون حدیثی هر وقت حدیثی از اباعبدالله نقل شود؛ منظور امام صادق(ع) است نه امام حسین(ع). اگر حدیثی از امام حسین(ع) نقل شود اسم حسین(ع) در روایت می آید.
4- اصل متن حدیث بدین ترتیب است:
(مع، معانی الأخبار بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ یوسُفَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ ضُرَیسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ نَحْنُ قُرَیشٌ وَ شِیعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَم)(بحارالأنوار ج64 ص176)‌. ترجمه: (ما (اهل بیت) قریش هستیم؛ شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم)
در ابتدای این حدیث لفظ (مع) آمده. این یعنی اینکه علامه مجلسی(ره) دارد حدیث را از کتاب (معانی الأخبار) شیخ صدوق(ره) نقل می کند. بعد از این لفظ نیز نام کتاب آمده. علامه مجلسی(ره) در شرح این حدیث عبارتی دارد که در بحارالأنوار با عبارت (بیان) مشخص شده است. اصولا در کتاب بحارالأنوار هر وقت علامه(ره) بخواهد در مورد حدیثی توضیح دهد توضیح را با کلمه (بیان) شروع می کند. حال طراح نادان شبهه خیال کرده این هم ادامه روایت است در صورتی که این توضیح علامه (ره) است در مورد روایت. توضیح علامه(ره): (بیان: و شیعتنا العرب أی العرب الممدوح من کان شیعتنا و إن کان عجما و العجم المذموم من کان عدونا و إن کان عربا.) یعنی (عرب خوب اگر هست، از شیعیان ما است گر چه عجم باشد و عجم بد هر که هست، از دشمنان ما است گرچه عرب باشد.) در واقع علامه مجلسی(ره) اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیت(ع) و معتقدین به ولایت ایشان است حتی اگر عجم و غیر عرب باشند و منظور از عجم دشمنان ایشان و منکرین ولایت ائمه(ع) هستند حتی اگر عرب باشند و فرموده اند که ملاک دوستی اهل بیت عرب بودن یا نبودن نیست بلکه ملاک اعتقاد داشتن به اصل ولایت ائمه است. پس طبق توضیح علامه مجلسی -که خود او این حدیث را نقل کرده- این حدیث نمی گوید که عجم ها به خاطر عرب نبودنشان دشمن ائمه هستند.اما طراح نادان شبهه اولاً کلمه (بیان) را به عنوان ادامه روایت فرض کرده و ثانیاً این کلمه را به معنی (روشن است) ترجمه کرده است.
نسبت دروغ و افترا به سید الشهدا
5- در فرهنگ عرب به همه افراد غیر عرب (عجم) گفته می شده است. مانند خود ما ایرانی ها که به همه افراد غیر ایرانی می گوییم (خارجی) اما منظور ما فقط اعراب نیستند؛ بلکه همه غیر ایرانی ها هستند به همین گونه در عرب نیز کلمه عجم به معنای غیر عرب است در صورتی که اشکال کننده آن را به معنی (ایرانی) ترجمه کرده است!! که این غرض ورزی او را می رساند.
6- در ادامه متن که گفته:(ایرانی ها را باید دستگیر کرد...) اگر در متن عربی دقت کنیم می بینیم پس از توضیح علامه(ره) آمده است: (سوء رأی الثانی فی الاعاجم) که این هم طراح شبهه در ترجمه خویش نیاورده است. این نیز به معنی (سوء رأی دومی(یعنی عمر بن خطاب) در مورد اعاجم ( عجم ها)) و روشن است که ادامه عبارت در مورد نظر عمر بن خطاب می باشد و ربطی به حدیث یا توضیح علامه مجلسی(ره) ندارد.
7- ادامه متن عربی که در تصویر است بدین شرح است: ( سوء رأی الثانی فی الاعاجم لمّا ورد سَبی الفُرسْ الی المدینة أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء وأنْ یجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یحْمِلَ العلیل والضّعیف والشّیخ الکبیر فی الطّواف) اما در اینجا نیز طراح شبهه با خباثت تمام ادامه متن شیخ عباس(ره) را نیاورده است. کل متن به شرح زیر است: (لمّا ورد سَبی الفُرسْ الی المدینة أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء و أنْ یجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یحْمِلَ العلیل و الضّعیف و الشّیخ الکبیر فی الطّواف و حَوْلَ البیت علی ظهورهم، فقال امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): اِنّ النّبی (صلی‌الله علیه و آله و سلم) قال: اکرمُوا کریمَ قومٍ و إنْ خالفوکم و هؤلاء الفُرس حُکماءٌ کرماء فقد ألْقوا إلینا السّلام و رَغَبوا فی الإسلام و قد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّی و حَقّ بنی هاشم ... الخ) ترجمه:(وقتی اسراء فارسی زبان (ایرانیان) را به مدینه آوردند، دوّمی (عمر بن الخطاب) خواست زن های آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد و تصمیم گرفت افراد معلول و ناتوان و پیرمرد را در طواف و اطراف بیت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ایرانیانِ به بردگی گرفته شده) کند. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) فرمود: به راستی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کریم هر قومی را احترام کرده، گرامی دارید هر چند با شما مخالف باشند، این در حالی است که ایرانیان مردانی حکیم و دانشمند و انسان هایی با شخصیت و با کرامت‌اند، آنها بر ما سلام کرده و درود فرستاده و میل به اسلام پیدا کرده‌اند. و من سهم غنیمت خودم و حق بنی‌هاشم از آنها را، برای خوشنودی خدا آزاد کردم...)
حال قضاوت کنید کسی که با ایران و ایرانیان دشمن بوده ائمه(ع) بوده اند یا عمر بن خطاب و پیروانش؟!
آنچه در این شبهه در مورد ایرانی‌ها به امام حسین(ع) نسبت داده شده! رأی و نظر عمر بن خطاب است که خواسته زن های آنها را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد! و حیدر امیرالمؤمنین(ع) با او مخالفت کرده و ایرانی‌ها را مردمانی دانشمند و حکیم و افرادی باکرامت و شخصیت می‌شمارد و آنها را شایسته احترام می‌انگارد اما نویسنده شبهه با نظر ایجاد بغض و کینه در ایرانیان نسبت به امام حسین(ع)، اولاً حدیث امام صادق(ع) را که مقصود از آن را توضیح خواهیم داد به دروغ به امام حسین(ع) نسبت می‌دهد و ثانیاً رأی و اقدام عمر بن الخطاب را به عنوان تتمه سخن آن حضرت ترجمه می‌کند روشن است که این اقدام، خیانت و دروغی آشکار است.
8- اما در مورد حدیث: اولاً سند حدیث دارای اشکال است یعنی هر چند راوی اصلی حدیث، ضریس بن عبدالملک، از اصحاب امام صادق(ع) موثق شمرده شده است؛ اما در سند او عثمان بن جبلة قرار گرفته که مجهول است و همچنین سلمة بن الخطات در سند او هست که نجاشی متخصص فن رجال، می گوید: او در حدیث ضعیف است. در حالی که حدیث معتبر حدیثی است که تمام سلسله روات آن، لااقل توثیق داشته باشند. در نتیجه از نظر علم رجال شناسی، حدیث جزو احادیث ضعیف به شمار می‌آید. ثانیاً معنای حدیث زمانی روشن می‌شود که تحقیقی در معنای کلمة (عرب) و (عجم) در لغت داشته باشیم و با ملاحظه سایر سخنان ائمه(ع) در مورد عجم‌ و مخصوصاً ایرانی‌ها به مقصود آن حضرت در این حدیث، پی ببریم: در لغت عرب از جمله معانی کلمة (عَرَب و عَرِب) عبارت است از: کسی که فصیح سخن بگوید، خالص باشد، صاف و یک دست باشد لکنت زبان نداشته باشد و مقصود دیگری را خوب فهمیده و به دیگران منتقل کند و معنای عجم و عجمی عبارت است از: غیر عرب، کسی که نتواند فصیح سخن بگوید چه عرب باشد چه غیر عرب، فرد کاملاً بی‌اطلاع و کسی که منکر حقیقتی شود و اعجم به کسی گویند که: لال، زبان بسته، گنگ یا بی‌عقل باشد. با توجه به آنچه در کتب لغت دربارة معنای این دو واژه (عرب و عجم) ذکر گردید، مقصود امام صادق(ع) از حدیث فوق چنین می‌شود: ما قریش هستیم، یعنی باشخصیت‌ترین، فهمیده‌ترین، خالص‌ترین و خوش لهجه‌ترین مردم هستیم، چرا که قریش برترین نژاد در میان نژادهای مختلف عرب و بنی‌هاشم برترینِ قریش و ائمه اطهار علیهم‌السلام برترین بنی‌هاشم بودند. سپس می‌فرماید: شیعیان ما عرب، یعنی افراد صاف، خالص و بی‌غل و غش هستند، فصیح سخن گفته، مقصود ما اهل بیت علیهم‌السلام را خوب فهمیده و هنگام تفهیم به دیگران با بیانی فصیح و سخنی شیوا مقصود ما را به دیگران منتقل می‌کنند؛ خواه از نژاد عرب باشند یا عجم و دشمنان ما عجم، یعنی: افراد بی‌اطلاع از مبانی فکری ما اهل بیت و انسان های بی‌عقلی هستند که حقایق را منکر شده، با ما که برای هدایت و سعادت بشر آمده‌ایم دشمنی کرده، مقصود ما را نمی‌فهمند و هنگام انتقال به دیگران، سخن ما را به راستی و درستی با لهجه‌ای فصیح و قابل فهم به مخاطبان خود، منتقل نمی‌کنند؛ خواه از نژاد عرب باشند یا عجم. این معنا برای سخن امام صادق(ع)، با آنچه در خارج اتفاق افتاده نیز مطابقت دارد. زیرا در عصر خود امامان(ع)، تمام کسانی که با آنها دشمنی کرده و عاقبت مسمومشان کردند و به شهادت رساندند، همگی انسان های نفهم و بی‌شعور از نژاد عرب بودند که منکر مقام و شخصیت امامان علیهم‌السلام بودند. این در حالی است که عجم‌، از جمله ایرانی‌ها در به شهادت رساندن آن بزرگواران دخالت آنچنانی نداشتند. هم چنان که همه اعراب هم دشمن امامان نبودند. بلکه در میان نژادهای مختلف عرب شیعیان فراوانی بودند که دارای فهم و شعور و ادب و محبّت بوده و ارادت خود را به اشکال مختلف به آن بزرگواران اظهار می‌کردند. از سوی دیگر، در میان عجم‌ها چه ایرانی و چه غیر ایرانی، شیعیان مخلص، فهمیده و بی‌غلّ و غشی بوده و هستند که ارادت خویش را در تمام عرصه‌ها به امامان دوازده گانه شیعه اظهار می‌کردند و در رأس همه آنها سلمان فارسی است که قلّه ده درجة ایمان را فتح کرده و به بهترین و برترین محبت و معرفت و اطاعت نسبت به امام زمان خویش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و فرزندان معصومش (ع) دست یافت و افتخار بزرگی برای ایرانیان آفرید.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین