چرا نام امام علی(ع) در قرآن به صراحت نیامده؟ دوست گرامی برای جواب این سوال شمامقدمه ای لازم است وپاسخی : مقدمه : روشهای مختلف معرفی شخصیتها قرآن برای شناساندن شخصیتهای الهی، از سه راه وارد میشود و در موردی طبق مصالحی، از شیوه خاصی پیروی میکند : 2-1. معرفی با اسم ؛ چنان که قرآن در مواردی از پیامبر اسلام، به اسم یاد میکند : (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رسول قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ) آل عمران (3)، آیه 144. ؛ (محمد پیام آوری بیش نیست که پیش از او نیز پیامبرانی بودهاند). 2-2. معرّفی با عدد ؛ یکی از روشهای قرآن، معرفی با عدد است و لذا (نقباء بنی اسرائیل) را با عدد معرفی کرده است : (لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً) مائده (5)، آیه 12(خداوند از بنیاسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده مراقب برانگیختیم). 2-3. معرّفی با صفت ؛ یکی دیگر از طرق شناسایی شخصیتهای الهی، معرفی با صفت است. خداوند متعال در قرآن، کسانی را که باید مسلمانان از آنها اطاعت کنند، با صفت (اولی الامر) معرفی کرده است : (أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرسول وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)نساء (4)، آیه 59.. پس معرفی با صفات یکی از شیوههای صحیح معرفی است که درباره حضرت مهدی(عج) نیز صادق است برای مطالعه بیشتر ر.ک : جعفر سبحانی، پرسشها و پاسخها، صص 182-185تأکید بر روش توصیفیاز روشهای بسیار جالب قرآن، تأکید بر صفات و ویژگیها و عدم اصرار بر ذکر نام اشخاص است. شاید حکمت این روش، توجّه دادن امت به صفات و ویژگیهای خوب و بد در طول زمان است تا بر اساس اوصاف ذکر شده، به شناخت اشخاص و تطبیق صفات بر آنان بپردازند و اهمیّت و جایگاه اشخاص را با میزان صفات تجلّی یافته، در آنان بسنجند.. این آیه طبق گفته بسیاری از دانشمندان اهل سنت اعم از مفسرین و محدثین و مورخین در شأن علی(ع) نازل شده است. حال اگر دقت کنیم، دو چیز در آیه محل تأمل و فهم است: یکی این که در آیه فوق، مسألهای با سه ویژگی مهم کاملاً قابل مشاهده است: - مسألهای که برای اسلام جنبه حیاتی داشته است. - مسألهای که غیر از احکام نماز و روزه و امثال آن بوده است. - مسألهای که بیان آن موجب موضعگیری سختی از ناحیه افراد و حتی باعث بروز خطرات احتمالاتی برای پیامبر میشده است. دیگری واژه مولا است که در بیان آن روز پیامبر به کار رفته است. حال میگوییم، درست است که دوست و یار و یاور یکی از معانی مولا است ولی قرائن زیر ثابت میکند که معنای سرپرست و رهبر از مولا اراده شده است: الف) مسأله بیان دوستی علی(ع) نیازی به متوقف ساختن آن قافله عظیم در آن موقعیت ویژه نداشت ؛ بخصوص که دوستی اهل بیت (ع) به صراحت در قرآن کریم بیان شده است ( قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم)(الشوری:23) ؛ و شکّی نیست که علی (ع) جزء نزدیکان آن حضرت می باشد و شیعه سنّی قبول دارند که آن حضرت جزء اهل بیت پیامبر است. ب ) جمله پیشین در بیان پیامبر که (الست اولی بکم من انفسکم آیا من اولی بر شما از خودتان نیستم؟) به هیچ وجه تناسبی با بیان یک دوستی ساده ندارد. این قرینه است که مولا در جمله بعدی هم به معنای اولی بودن است. ج ) در متون تبریکهای صادر شده از سوی عمر و ابوبکر در آن روز، نمیتوان تنها مفهوم دوستی را اراده کرد. د ) اشعار به جای مانده از شعرایی همچون حسان بن ثابت اراده معنای سرپرستی را ثابت میکند. 2- آیه ولایت (انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون)ولی و سرپرست شما تنهاخداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را برپا میدارند ودر حال رکوع زکات میپردازند (مائده، آیه 55). بسیاری از مفسران و محدثان و مورخان درباره شأن نزول این آیه نیز نقل کردهاند که آیه فوق در شأن علی(ع) نازل شده است. آنچه که قابل توجه است این است که در آیه فوق روی مسأله ولی تکیه شده است. میگوییم، افزون بر مطالب بیان شده در آیه پیشین، قراینی در آیه وجود دارد که نشان میدهد ولی در اینجا به معنای سرپرست است: الف) اگر ولی به معنای ناصر و دوست و یاور بوده باشد شامل همه مؤمنان میشد و حال آن که ولایت در آیه مورد بحث منحصر به مورد خاص شمرده شده و آن کسی است که در حال رکوع صدقه داده است و کلمه انما که دلیل بر حصر است همراه آن آمده. ب ) در آیه بعد از این، واژه حزبالله به کار رفته است. تعبیر به آن مربوط به حکومت اسلامی است نه یک دوستی ساده، چرا که در معنی حزب، یک نوع تشکل و همبستگی اجتماعی برای تأمین اهداف مشترک افتاده است و این خود میرساند که ولی در آیه پیشین به معنایسرپرست میباشد. ج ) حداقل با در نظر گرفتن آیه 6 سوره احزاب که دارد: (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) به طور یقین میتوان گفت شخص زکات دهنده در حال رکوع و نماز همانند پیامبر در ولایت تشریعی یعنی حق تصرف، حق تدبیر،حق مدیریت و رهبری جامعه اسلامی مشارکت خواهد داشت. 3- آیه اولی الامر، آیه 59 سوره نساء میفرماید: (یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم)ای کسانی که به خدا ایمانآوردهاید، از خدا اطاعت کنید واز رسول و اولی الامری که از خودتانند، فرمان ببرید . اگر در موضوع اطاعت از منظر قرآن دقت کنیم، میبینیم که قرآن در این آیه اطاعت اولیالامر را بدون هیچ قید و شرطی واجب میداند و حال آن که، قرآن موضوع طاعت را در آیه 8 سوره عنکبوت که در رابطه با اطاعت از والدین و احسان به آنهاست، مقید به عدم انحراف آنها میکند. از تفاوت بین این دو آیه به یک نکته جالب میتوانیم پی ببریم و آن این که اگر خدا اطاعت اولی الامر را بیهیچ قید و شرطی از ما خواسته است، معلوم میشود اولیالامر باید از خطا و عصیان معصوم باشد و لذا فرمان به اطاعت مطلقه از اولیالامر کسانی را شامل میشودکه در ردیف رسول خدا یعنی جانشینان معصوم او هستند، زیرا اطاعت مطلقه در غیرمعصومان(ع) ممکن نیست. 4- آیه صادقین: (یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین) ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوای الهی داشته باشید و (همیشه) باصادقان باشید (توبه، آیه 119). طبق ظاهر آیه همه مسلمانان موظفند که در هر عصر و زمانی در خط صادقان و همراه آنان باشند و از آن معلوم میشود که در هر عصر و زمان صادق یا صادقانی وجود دارند. در اینجا دو نکته قابل توجه و فهم است: الف) آیه 15 سوره حجرات و آیه 177 سوره بقره و همینطور آیه 8 سوره حشر نشانه اصلی صادقان را چنین بازگو میکند: ایمان کامل به همه مقدسات و اطاعت فرمان خدا در تمام زمینهها مخصوصا نماز و زکات و انفاق و استقامت در جهاد و در مقابل مشکلات. از مجموعاین آیات، نتیجه میگیریم که مسلمانان موظفند با کسانی باشند که از نظر ایمان و تقوا در اعلا درجه، و از نظر علم و عمل و استقامت و جهاد در بالاترین سطح باشند، روشنترین مصادیق این معانی همان معصومانند. ب ) از سوی دیگر دستور به همراه بودن با صادقان به طور مطلق و جدا نشدن از آنان بدون هیچ قید و شرط، قرینه دیگری بر معصوم بودن آنهاست، زیرا پیروی بدون قید و شرط جز در مورد معصومان معنی ندارد. 5- آیه تطهیر:( إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً. خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. ) (الأحزاب:33) طبق این آیه ی شریفه خداوند متعال اهل بیت (ع) را از هر پلیدی و رجسی منزّه نموده است ؛ و این یعنی عصمت. و به حکم عقل ، جایی که معصوم حضور دارد ، امامت و حاکمیّت مردم به غیر معصوم نمی رسد. وقتی خداوند متعال در امور کوچکی چون قضاوت و شهادت در دادگاه ، عدالت و تقوا را شرط دانسته ، چگونه ممکن است در امر مهمّی چون امامت کلّ امّت اسلام ، عدالت شرط نباشد. و اگر عدالت در این امر شرط است پس معصوم که فوق عادل است مقدّم بر عادل خواهد بود. البته برادران اهل سنّت ما بر خلاف حکم صریح عقل ، معتقدند که امامت غیر معصوم با شخص معصوم جایز است ؛ یعنی به اعتقاد اینها ، یک غیر معصوم می تواند امام شخص معصوم شود و به او امر و نهی کند. همچنین برداران اهل سنّت ادّعا نموده اند که همه ی خاندان پیامبر (ص) اهل بیت محسوب می شوند. در پاسخ می گوییم ، اوّلاً قدر متیقّن این است که علی (ع) داخل در اهل بیت می باشد و این مطلب منکری میان مسلمین ندارد. و نیز شکّی نیست که خلفای سه گانه داخل در اهل بیت نیستند و این مطلب هم مخالفی ندارد ؛ و در میان اهل بیت تنها کسی که بعد از نبی (ص) ادّعای خلافت بلافصل داشت علی (ع) بود. پس با وجود او که طبق این آیه معصوم می باشد نوبت به دیگری نمی رسد. 6- آیه مودة :( قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی) بگو من هیچ پاداشی از شما بر (ادای) رسالتم درخواست نمیکنم، جزمودت و دوستی ذویالقربایم را (شوری، آیه 23) . نکته اصلی در مورد آیه این است که از یک سو قرآن مجید از بسیاری از پیامبران الهی نقل میکند که آنها با صراحت نفی اجر از مردم میکردند مثل آیه 109، 127، 145، 164 و 180 سوره شعرا و از سوی دیگر آیه مورد بحث دوستی خویشاوندان را به عنوان پاداش مطرح میکند و از سوی سوم در آیه 57 سوره فرقان اجر مذکور را وسیله قرب الهی معرفی میکند واز سوی چهارم در آیه 47 سوره سبأ اجر مزبور را به سود مردم ذکر میکند. از ضمیمه کردن این آیات چهارگانه به یکدیگر به خوبی میتوان نتیجه گرفت که پیامبر اسلام نیز مانند سایر پیامبران الهی اجر و پاداشی برای شخص خود از مردم نخواسته است، بلکه مودت ذویالقربای او، راهی به سوی خداست و چیزی صد درصد به نفع خود آنها، چرا که این مودت دریچه و روزنهای است به سوی مسأله امامت و خلافت و ادامه خط رهبری رسول خدا در امت و هدایت مردم در پرتو آن. در اینجا باید گفت که: مقصود مرحوم مجلسی از این بیان، این نیست که صرف دوست داشتن و اظهار دوستی و محبت پیامبر (ص) به امام حسن و امام حسین (ع) دلیل بر عصمت آنها است بلکه این فضیلت در کنار سایر ادله و در کنار بیان مقام و منزلت آنها و تصریح به امامت آنها و تاکید بر حجت بودن امیر مومنان (ع) و فرزندان طاهرینش بعد از خود، که در روایات فراوانی آمده است، در کنار هم، چنین مطلبی را افاده می کند . و خود مرحوم مجلسی نیز در کتاب های متعددش دلیل عصمت ائمه (ع) را مستقلاً و به طور مشروح بیان کرده است و تنها به اظهار علاقه پیامبر (ص) در این مورد بسنده نکرده است . اما در مورد محبت و دوستی نسبت به خاندان رسالت و اهل بیت(ع) آیات و روایات زیادی تاکید می کند، که مثلاً از پیامبر اکرم (ص) در مورد لزوم محبت نسبت به علی(ع) روایت شده است، تا آنجا که محبت آن حضرت ملاک ایمان، و بغض و عداوت نسبت به آن حضرت نشانه نفاق به شمار آمده است. سیوطی در تفسیر آیه کریمه ( ولتعرفنهم فی لحن القول) (سوره محمد/30)؛ منافقان را از نحوه گفتارشان می شناسی.، به نقل از ابن مردویه و ابن عساکر از ابوسعید خدری روایت کرده است که گفته است مقصود از (لحن القول) بغض و عداوت نسبت به علی(ع) است. در روایت دیگری که ابن مردویه از عبدالله بن مسعود نقل کرده چنین آمده است: ( ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله(ص) الا ببغضهم علی بن ابیطالب(ع)).(الدر المنثور:7/443)؛یعنی ما در زمان پیامبر منافقان را جز از طریق دشمنی آنها نسبت به علی بن ابیطالب(ع) نمی شناختیم. نسائی(متوفای 303) صاحب یکی از صحاح السّته در کتاب (خصایص امیر المومنین(ع)) بابی را تحت عنوان ( الفرق بین المومن و المنافق) آورده و سه حدیث را از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده که فرموده است: امیرالمومنین(ع) را جز مومنان دوست نمی دارند و جز منافقان دشمن نمی دارند. خطیب خوارزمی نیز ششمین باب از کتاب ( المناقب) خود را به روایات مربوط به محبت علی (ع) و اهل بیت پیامبر(ص) اختصاص داده و حدود سی روایت را در این باره نقل کرده است. با توجه به روایات در این زمینه، مسلمانان راستین محبت امام علی(ع) را بر خود واجب می دانستند اما آنان که دل در گرو دنیا داشته و پیرو هوای نفس خود بودند، اگرچه به ظاهر خود را مسلمان می نمایاندند و در جرگه ی مسلمانان زندگی می کردند، بغض و دشمنی آن حضرت را در دل داشتند و چه بسا آن را آشکار می ساختند و این گونه بود که محبت و عداوت نسبت علی (ع) نشانه ایمان و نفاق شناخته می شد. در این میان عده ای از صحابه پیامبر بیش از دیگران نسبت به امیرالمومنین اظهار مودت و ارادت می کردند؛ از این روی از آنان به عنوان شیعیان علی(ع) یاد می شد. نکته پایانی اینکه: هم خداوند متعال در آیه ی ( قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم)(الشوری:23) محبّت و مودّت اهل بیت را واجب نمود ؛ هم رسول خدا بارها و بارها به حبّ بی چون و چرای آن بزرگواران امر کرده است. چه به صورت امر صریح و چه به صورت نشان دادن محبّت خودش به آن بزرگواران. البته نبیّ خدا دختران و پسران و نوه های دیگر نیز داشت ، امّا شیعه و سنّی مطّلعند که محبّت آن بزرگوار به حسنین (ع) متفاوت از دیگران بود. پس طبق قرآن و سنّت رسول خدا بر همگان واجب است که اهل بیت رسول خدا و بخصوص حسنین (ع) را بی هیچ قید و شرطی دوست بدارند. از طرف دیگر ، محال است خدا و رسول ، امر به دوستی اهل گناه نمایند. لذا فرمود: ( إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاء خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد) (الأعراف:28) ؛ و نیز در آیات متعدّدی فرمود: ( إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَساد وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثیما لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنین َ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ ً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ ) پس اگر خدا به نحو مطلق و بدون هیچ قیدی امر کند که اهل گناه را دوست بداریم ، در حقیقت به گناه نیز امر نموده است. چون محبّت ، تبعیّت می آورد. وقتی ما کسی را دوست داشتیم ، عمل او نیز در نظر ما خوش جلوه خواهد نمود. لذا اگر خدا امر به محبّت یا اطاعت از غیر معصوم نمود ، حتماً باید آن را قید بزند. لذا فرمود: ( وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، و اگر آن دو(مشرک باشند و) تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آنها پیروی مکن! بازگشت شما به سوی من است، و شما را از آنچه انجام میدادید با خبر خواهم ساخت)(العنکبوت:8) و فرمود: ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْإیمان ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولیّ خود قرار ندهید! ) (التوبة:23) امّا در هیچ آیه و حدیثی نداریم که خداوند متعال یا رسول خدا (ص) محبّت به اهل بیت خود را مقیّد کرده باشد به عدم گناه آنها. بنا بر این، از اینکه امر به محبّت اهل بیت (ع) مطلق و بدون قید می باشد ، معلوم می گردد که وقوع گناه درباره ی این بزرگواران منتفی است. بلکه حتّی عصمت از خطا و سهو نیز این بزرگواران منتفی است ؛ چون خداوند متعال هیچ نقصی را دوست ندارد و خطا و سهو ، نوعی نقص می باشند. پس محال است خداوند متعال ما را به نحو مطلق ، امر به محبّت و اطاعت از کسی بکند که احتمال خطا و سهو در او وجود دارد. اگر خدا کسی در امر به محبّت یا اطاعت چنین کسی بکند ، یقیناً قید خواهد نمود که ( مگر آنجا که خطا یا سهو نماید). جهت مطالعه بیشتر به سایت :http://quran.porsemani.ir/ مراجعه کنید.
چرا نام امام علی(ع) در قرآن به صراحت نیامده؟
چرا نام امام علی(ع) در قرآن به صراحت نیامده؟
دوست گرامی برای جواب این سوال شمامقدمه ای لازم است وپاسخی :
مقدمه :
روشهای مختلف معرفی شخصیتها
قرآن برای شناساندن شخصیتهای الهی، از سه راه وارد میشود و در موردی طبق مصالحی، از شیوه خاصی پیروی میکند :
2-1. معرفی با اسم ؛ چنان که قرآن در مواردی از پیامبر اسلام، به اسم یاد میکند : (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رسول قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ) آل عمران (3)، آیه 144. ؛ (محمد پیام آوری بیش نیست که پیش از او نیز پیامبرانی بودهاند).
2-2. معرّفی با عدد ؛ یکی از روشهای قرآن، معرفی با عدد است و لذا (نقباء بنی اسرائیل) را با عدد معرفی کرده است : (لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً) مائده (5)، آیه 12(خداوند از بنیاسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده مراقب برانگیختیم).
2-3. معرّفی با صفت ؛ یکی دیگر از طرق شناسایی شخصیتهای الهی، معرفی با صفت است. خداوند متعال در قرآن، کسانی را که باید مسلمانان از آنها اطاعت کنند، با صفت (اولی الامر) معرفی کرده است : (أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرسول وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)نساء (4)، آیه 59.. پس معرفی با صفات یکی از شیوههای صحیح معرفی است که درباره حضرت مهدی(عج) نیز صادق است برای مطالعه بیشتر ر.ک : جعفر سبحانی، پرسشها و پاسخها، صص 182-185تأکید بر روش توصیفیاز روشهای بسیار جالب قرآن، تأکید بر صفات و ویژگیها و عدم اصرار بر ذکر نام اشخاص است. شاید حکمت این روش، توجّه دادن امت به صفات و ویژگیهای خوب و بد در طول زمان است تا بر اساس اوصاف ذکر شده، به شناخت اشخاص و تطبیق صفات بر آنان بپردازند و اهمیّت و جایگاه اشخاص را با میزان صفات تجلّی یافته، در آنان بسنجند.. این آیه طبق گفته بسیاری از دانشمندان اهل سنت اعم از مفسرین و محدثین و مورخین در شأن علی(ع) نازل شده است. حال اگر دقت کنیم، دو چیز در آیه محل تأمل و فهم است: یکی این که در آیه فوق، مسألهای با سه ویژگی مهم کاملاً قابل مشاهده است:
- مسألهای که برای اسلام جنبه حیاتی داشته است.
- مسألهای که غیر از احکام نماز و روزه و امثال آن بوده است.
- مسألهای که بیان آن موجب موضعگیری سختی از ناحیه افراد و حتی باعث بروز خطرات احتمالاتی برای پیامبر میشده است. دیگری واژه مولا است که در بیان آن روز پیامبر به کار رفته است. حال میگوییم، درست است که دوست و یار و یاور یکی از معانی مولا است ولی قرائن زیر ثابت میکند که معنای سرپرست و رهبر از مولا اراده شده است:
الف) مسأله بیان دوستی علی(ع) نیازی به متوقف ساختن آن قافله عظیم در آن موقعیت ویژه نداشت ؛ بخصوص که دوستی اهل بیت (ع) به صراحت در قرآن کریم بیان شده است ( قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم)(الشوری:23) ؛ و شکّی نیست که علی (ع) جزء نزدیکان آن حضرت می باشد و شیعه سنّی قبول دارند که آن حضرت جزء اهل بیت پیامبر است.
ب ) جمله پیشین در بیان پیامبر که (الست اولی بکم من انفسکم آیا من اولی بر شما از خودتان نیستم؟) به هیچ وجه تناسبی با بیان یک دوستی ساده ندارد. این قرینه است که مولا در جمله بعدی هم به معنای اولی بودن است.
ج ) در متون تبریکهای صادر شده از سوی عمر و ابوبکر در آن روز، نمیتوان تنها مفهوم دوستی را اراده کرد.
د ) اشعار به جای مانده از شعرایی همچون حسان بن ثابت اراده معنای سرپرستی را ثابت میکند.
2- آیه ولایت (انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون)ولی و سرپرست شما تنهاخداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را برپا میدارند ودر حال رکوع زکات میپردازند (مائده، آیه 55). بسیاری از مفسران و محدثان و مورخان درباره شأن نزول این آیه نیز نقل کردهاند که آیه فوق در شأن علی(ع) نازل شده است. آنچه که قابل توجه است این است که در آیه فوق روی مسأله ولی تکیه شده است. میگوییم، افزون بر مطالب بیان شده در آیه پیشین، قراینی در آیه وجود دارد که نشان میدهد ولی در اینجا به معنای سرپرست است:
الف) اگر ولی به معنای ناصر و دوست و یاور بوده باشد شامل همه مؤمنان میشد و حال آن که ولایت در آیه مورد بحث منحصر به مورد خاص شمرده شده و آن کسی است که در حال رکوع صدقه داده است و کلمه انما که دلیل بر حصر است همراه آن آمده.
ب ) در آیه بعد از این، واژه حزبالله به کار رفته است. تعبیر به آن مربوط به حکومت اسلامی است نه یک دوستی ساده، چرا که در معنی حزب، یک نوع تشکل و همبستگی اجتماعی برای تأمین اهداف مشترک افتاده است و این خود میرساند که ولی در آیه پیشین به معنایسرپرست میباشد.
ج ) حداقل با در نظر گرفتن آیه 6 سوره احزاب که دارد: (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) به طور یقین میتوان گفت شخص زکات دهنده در حال رکوع و نماز همانند پیامبر در ولایت تشریعی یعنی حق تصرف، حق تدبیر،حق مدیریت و رهبری جامعه اسلامی مشارکت خواهد داشت.
3- آیه اولی الامر، آیه 59 سوره نساء میفرماید: (یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم)ای کسانی که به خدا ایمانآوردهاید، از خدا اطاعت کنید واز رسول و اولی الامری که از خودتانند، فرمان ببرید . اگر در موضوع اطاعت از منظر قرآن دقت کنیم، میبینیم که قرآن در این آیه اطاعت اولیالامر را بدون هیچ قید و شرطی واجب میداند و حال آن که، قرآن موضوع طاعت را در آیه 8 سوره عنکبوت که در رابطه با اطاعت از والدین و احسان به آنهاست، مقید به عدم انحراف آنها میکند. از تفاوت بین این دو آیه به یک نکته جالب میتوانیم پی ببریم و آن این که اگر خدا اطاعت اولی الامر را بیهیچ قید و شرطی از ما خواسته است، معلوم میشود اولیالامر باید از خطا و عصیان معصوم باشد و لذا فرمان به اطاعت مطلقه از اولیالامر کسانی را شامل میشودکه در ردیف رسول خدا یعنی جانشینان معصوم او هستند، زیرا اطاعت مطلقه در غیرمعصومان(ع) ممکن نیست.
4- آیه صادقین: (یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین) ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوای الهی داشته باشید و (همیشه) باصادقان باشید (توبه، آیه 119). طبق ظاهر آیه همه مسلمانان موظفند که در هر عصر و زمانی در خط صادقان و همراه آنان باشند و از آن معلوم میشود که در هر عصر و زمان صادق یا صادقانی وجود دارند. در اینجا دو نکته قابل توجه و فهم است:
الف) آیه 15 سوره حجرات و آیه 177 سوره بقره و همینطور آیه 8 سوره حشر نشانه اصلی صادقان را چنین بازگو میکند: ایمان کامل به همه مقدسات و اطاعت فرمان خدا در تمام زمینهها مخصوصا نماز و زکات و انفاق و استقامت در جهاد و در مقابل مشکلات. از مجموعاین آیات، نتیجه میگیریم که مسلمانان موظفند با کسانی باشند که از نظر ایمان و تقوا در اعلا درجه، و از نظر علم و عمل و استقامت و جهاد در بالاترین سطح باشند، روشنترین مصادیق این معانی همان معصومانند.
ب ) از سوی دیگر دستور به همراه بودن با صادقان به طور مطلق و جدا نشدن از آنان بدون هیچ قید و شرط، قرینه دیگری بر معصوم بودن آنهاست، زیرا پیروی بدون قید و شرط جز در مورد معصومان معنی ندارد.
5- آیه تطهیر:( إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً. خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. ) (الأحزاب:33)
طبق این آیه ی شریفه خداوند متعال اهل بیت (ع) را از هر پلیدی و رجسی منزّه نموده است ؛ و این یعنی عصمت. و به حکم عقل ، جایی که معصوم حضور دارد ، امامت و حاکمیّت مردم به غیر معصوم نمی رسد. وقتی خداوند متعال در امور کوچکی چون قضاوت و شهادت در دادگاه ، عدالت و تقوا را شرط دانسته ، چگونه ممکن است در امر مهمّی چون امامت کلّ امّت اسلام ، عدالت شرط نباشد. و اگر عدالت در این امر شرط است پس معصوم که فوق عادل است مقدّم بر عادل خواهد بود. البته برادران اهل سنّت ما بر خلاف حکم صریح عقل ، معتقدند که امامت غیر معصوم با شخص معصوم جایز است ؛ یعنی به اعتقاد اینها ، یک غیر معصوم می تواند امام شخص معصوم شود و به او امر و نهی کند.
همچنین برداران اهل سنّت ادّعا نموده اند که همه ی خاندان پیامبر (ص) اهل بیت محسوب می شوند. در پاسخ می گوییم ، اوّلاً قدر متیقّن این است که علی (ع) داخل در اهل بیت می باشد و این مطلب منکری میان مسلمین ندارد. و نیز شکّی نیست که خلفای سه گانه داخل در اهل بیت نیستند و این مطلب هم مخالفی ندارد ؛ و در میان اهل بیت تنها کسی که بعد از نبی (ص) ادّعای خلافت بلافصل داشت علی (ع) بود. پس با وجود او که طبق این آیه معصوم می باشد نوبت به دیگری نمی رسد.
6- آیه مودة :( قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی) بگو من هیچ پاداشی از شما بر (ادای) رسالتم درخواست نمیکنم، جزمودت و دوستی ذویالقربایم را (شوری، آیه 23) . نکته اصلی در مورد آیه این است که از یک سو قرآن مجید از بسیاری از پیامبران الهی نقل میکند که آنها با صراحت نفی اجر از مردم میکردند مثل آیه 109، 127، 145، 164 و 180 سوره شعرا و از سوی دیگر آیه مورد بحث دوستی خویشاوندان را به عنوان پاداش مطرح میکند و از سوی سوم در آیه 57 سوره فرقان اجر مذکور را وسیله قرب الهی معرفی میکند واز سوی چهارم در آیه 47 سوره سبأ اجر مزبور را به سود مردم ذکر میکند. از ضمیمه کردن این آیات چهارگانه به یکدیگر به خوبی میتوان نتیجه گرفت که پیامبر اسلام نیز مانند سایر پیامبران الهی اجر و پاداشی برای شخص خود از مردم نخواسته است، بلکه مودت ذویالقربای او، راهی به سوی خداست و چیزی صد درصد به نفع خود آنها، چرا که این مودت دریچه و روزنهای است به سوی مسأله امامت و خلافت و ادامه خط رهبری رسول خدا در امت و هدایت مردم در پرتو آن.
در اینجا باید گفت که: مقصود مرحوم مجلسی از این بیان، این نیست که صرف دوست داشتن و اظهار دوستی و محبت پیامبر (ص) به امام حسن و امام حسین (ع) دلیل بر عصمت آنها است بلکه این فضیلت در کنار سایر ادله و در کنار بیان مقام و منزلت آنها و تصریح به امامت آنها و تاکید بر حجت بودن امیر مومنان (ع) و فرزندان طاهرینش بعد از خود، که در روایات فراوانی آمده است، در کنار هم، چنین مطلبی را افاده می کند .
و خود مرحوم مجلسی نیز در کتاب های متعددش دلیل عصمت ائمه (ع) را مستقلاً و به طور مشروح بیان کرده است و تنها به اظهار علاقه پیامبر (ص) در این مورد بسنده نکرده است .
اما در مورد محبت و دوستی نسبت به خاندان رسالت و اهل بیت(ع) آیات و روایات زیادی تاکید می کند، که مثلاً از پیامبر اکرم (ص) در مورد لزوم محبت نسبت به علی(ع) روایت شده است، تا آنجا که محبت آن حضرت ملاک ایمان، و بغض و عداوت نسبت به آن حضرت نشانه نفاق به شمار آمده است.
سیوطی در تفسیر آیه کریمه ( ولتعرفنهم فی لحن القول) (سوره محمد/30)؛ منافقان را از نحوه گفتارشان می شناسی.، به نقل از ابن مردویه و ابن عساکر از ابوسعید خدری روایت کرده است که گفته است مقصود از (لحن القول) بغض و عداوت نسبت به علی(ع) است.
در روایت دیگری که ابن مردویه از عبدالله بن مسعود نقل کرده چنین آمده است: ( ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله(ص) الا ببغضهم علی بن ابیطالب(ع)).(الدر المنثور:7/443)؛یعنی ما در زمان پیامبر منافقان را جز از طریق دشمنی آنها نسبت به علی بن ابیطالب(ع) نمی شناختیم.
نسائی(متوفای 303) صاحب یکی از صحاح السّته در کتاب (خصایص امیر المومنین(ع)) بابی را تحت عنوان ( الفرق بین المومن و المنافق) آورده و سه حدیث را از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده که فرموده است: امیرالمومنین(ع) را جز مومنان دوست نمی دارند و جز منافقان دشمن نمی دارند.
خطیب خوارزمی نیز ششمین باب از کتاب ( المناقب) خود را به روایات مربوط به محبت علی (ع) و اهل بیت پیامبر(ص) اختصاص داده و حدود سی روایت را در این باره نقل کرده است.
با توجه به روایات در این زمینه، مسلمانان راستین محبت امام علی(ع) را بر خود واجب می دانستند اما آنان که دل در گرو دنیا داشته و پیرو هوای نفس خود بودند، اگرچه به ظاهر خود را مسلمان می نمایاندند و در جرگه ی مسلمانان زندگی می کردند، بغض و دشمنی آن حضرت را در دل داشتند و چه بسا آن را آشکار می ساختند و این گونه بود که محبت و عداوت نسبت علی (ع) نشانه ایمان و نفاق شناخته می شد. در این میان عده ای از صحابه پیامبر بیش از دیگران نسبت به امیرالمومنین اظهار مودت و ارادت می کردند؛ از این روی از آنان به عنوان شیعیان علی(ع) یاد می شد.
نکته پایانی اینکه:
هم خداوند متعال در آیه ی ( قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم)(الشوری:23) محبّت و مودّت اهل بیت را واجب نمود ؛ هم رسول خدا بارها و بارها به حبّ بی چون و چرای آن بزرگواران امر کرده است. چه به صورت امر صریح و چه به صورت نشان دادن محبّت خودش به آن بزرگواران. البته نبیّ خدا دختران و پسران و نوه های دیگر نیز داشت ، امّا شیعه و سنّی مطّلعند که محبّت آن بزرگوار به حسنین (ع) متفاوت از دیگران بود.
پس طبق قرآن و سنّت رسول خدا بر همگان واجب است که اهل بیت رسول خدا و بخصوص حسنین (ع) را بی هیچ قید و شرطی دوست بدارند.
از طرف دیگر ، محال است خدا و رسول ، امر به دوستی اهل گناه نمایند. لذا فرمود: ( إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاء خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد) (الأعراف:28) ؛ و نیز در آیات متعدّدی فرمود: ( إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَساد وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثیما لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنین َ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ ً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ )
پس اگر خدا به نحو مطلق و بدون هیچ قیدی امر کند که اهل گناه را دوست بداریم ، در حقیقت به گناه نیز امر نموده است. چون محبّت ، تبعیّت می آورد. وقتی ما کسی را دوست داشتیم ، عمل او نیز در نظر ما خوش جلوه خواهد نمود. لذا اگر خدا امر به محبّت یا اطاعت از غیر معصوم نمود ، حتماً باید آن را قید بزند. لذا فرمود: ( وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، و اگر آن دو(مشرک باشند و) تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آنها پیروی مکن! بازگشت شما به سوی من است، و شما را از آنچه انجام میدادید با خبر خواهم ساخت)(العنکبوت:8) و فرمود: ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْإیمان ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولیّ خود قرار ندهید! ) (التوبة:23)
امّا در هیچ آیه و حدیثی نداریم که خداوند متعال یا رسول خدا (ص) محبّت به اهل بیت خود را مقیّد کرده باشد به عدم گناه آنها. بنا بر این، از اینکه امر به محبّت اهل بیت (ع) مطلق و بدون قید می باشد ، معلوم می گردد که وقوع گناه درباره ی این بزرگواران منتفی است. بلکه حتّی عصمت از خطا و سهو نیز این بزرگواران منتفی است ؛ چون خداوند متعال هیچ نقصی را دوست ندارد و خطا و سهو ، نوعی نقص می باشند. پس محال است خداوند متعال ما را به نحو مطلق ، امر به محبّت و اطاعت از کسی بکند که احتمال خطا و سهو در او وجود دارد. اگر خدا کسی در امر به محبّت یا اطاعت چنین کسی بکند ، یقیناً قید خواهد نمود که ( مگر آنجا که خطا یا سهو نماید).
جهت مطالعه بیشتر به سایت :http://quran.porsemani.ir/ مراجعه کنید.
- [سایر] چرا نام علی ع در قران نیامده ؟
- [سایر] چرا نام حضرت علی ع در قرآن نیامده است؟
- [سایر] مرز و حدود صراحت لهجه چیست و امام علی(ع) تا چه اندازه صراحت لهجه و رُکگویی داشت؟
- [سایر] خطبه بدون نقطه امام علی(ع) کدام است؟ و چرا در نهج البلاغه سید رضی نیامده است؟
- [سایر] خطبه بدون نقطه امام علی(ع) کدام است؟ و چرا در نهج البلاغه سید رضی نیامده است؟
- [سایر] آیا قرآن عثمان با قرآن امام علی(ع) تفاوت دارد؟
- [سایر] امام علی(ع) در نامه 31 نهج البلاغه به فرزندش امام حسن (ع) چه سفارشهایی میفرمایند؟
- [سایر] اگر امامت اهل بیت علیهم السلام از ارکان دین است چرا نام امام علی علیه السلام و دیگر امامان به صراحت در قرآن ذکر نشده تا موجب اختلاف و انحراف اذهان نشود؟
- [سایر] چرا حدود صد سال قبر امیرالمومنین علی(ع) مخفی بود؟
- [سایر] چرا اسم امام حسین(ع) را حسین گذاشتند؟ چرا اسم امام علی(ع) را علی گذاشتند؟
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.