اگر امامت اهل بیت علیهم السلام از ارکان دین است چرا نام امام علی علیه السلام و دیگر امامان به صراحت در قرآن ذکر نشده تا موجب اختلاف و انحراف اذهان نشود؟ حل این مسأله در گرو کاویدن روش قرآن در معرفی امام علی علیه السلام و دیگر ائمه هدی علیهم السلام و پی جویی راز این مسأله است. در این باره بحث را از چند محور پی میگیریم: یک. شخص یا شخصیت اصولًا روش قرآن در بسیاری از موارد بیان اصول، قواعد شاخصها و معیارهاست، نه امور جزئی. در رابطه با امامان معصوم- به ویژه امیرمؤمنان علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله- شیوه قرآن این است که عمدتاً آنان را با معرفی (شخصیت) ممتاز و برجستگیهایشان بشناساند، نه از طریق معرفی شناسنامهای. این شیوه حکمتهای متعددی دارد که در خلال مباحث به بعضی از آنها اشاره خواهد شد. دو. اهل بیت در قرآن قرآن در موارد متعددی، پرده از امتیازات و ویژگیهای مربوط به شخصیت حقیقی و حقوقی اهل بیت علیهما السلام و به ویژه امیرمؤمنان علیه السلام برداشته است؛ برخی از این آیات مانند آیه ولایت در مباحث پیشین گذشت. آیات متعدد دیگری نیز در این باره وجود دارند، از جمله: 2- 1. وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً (1)؛ (و بر دوستی خدا به فقیر و اسیر و یتیم طعام میدهند). مفسران بزرگ شیعه و سنی آوردهاند: این آیه در شأن علیبن ابیطالب علیه السلام و اهل بیت ایشان است و مسئله روزهداری حضرت علی علیه السلام و اعضای خانواده آن حضرت و نیز دادن افطار خود به مسکین، یتیم و اسیر در سه شب متوالی به طور متواتر نقل شده است. 2- 2. ... إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهل الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً (2)؛ (همانا خدا میخواهد که هر رجس و آلایشی را از شما [خانواده نبوت] دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند). نفی هرگونه رجس و آلایش در آیه مساوی با عصمت است. در خصوص این آیه مقالات و کتابهای متعددی نگاشته شده و در اینکه شامل حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و حسن و حسین علیهما السلام است، نزد شیعه و سنی اختلافی نیست. تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله است. علمای شیعه و برخی از اهل سنت (مانند امام شافعی)، به استناد ادله متعددی از جمله قرائن موجود در آیه و آیات و قبل بعد از آن شمول آن را نسبت به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله رد کردهاند. 2- 3. در آیه مباهله قرآن حضرت علی علیه السلام را به عنوان نفس پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی کرده است. آیات دیگری نیز وجود دارد که به همین موارد اکتفا میکنیم. در آیه اول اوج ایثار در شدت نیاز، در آیه دوم طهارت مطلق از هر کژی و کاستی و عیب و گناه (عصمت) و در آیات پیش گفته مانند آیه ولایت تلفیق دو عبادت بزرگ با یکدیگر، همراه با اوج اخلاص و خدا دوستی نمایان شده است. هم چنین آیات ولایت و ابلاغ و اکمال دین به شخصیت حقوقی یعنی ولایت امیرمؤمنان علیه السلام توجه دادهاند. سه. چگونگی معرفی شخصیت چنان که گذشت قرآن به جای معرفی شناسنامهای رویکرد معرفی شخصیت را برگزیده است. افزون بر آن در چگونگی معرفی شخصیت اهل بیت به ویژه در عرصه شخصیت حقوقی، متد و شیوه خاصی دارد که میتوان آن را (آشکار گویی در عین رمزگونگی) نام نهاد. به عنوان مثال آیات تطهیر، ابلاغ و اکمال و ... در لابهلا و در لفاف مطالب دیگری بیان شده است، هرچند قرائن و دلایل محکمی از نظر تاریخی و هم در مضمون و سیاق آیات وجود دارد که ارتباط قطعی آنها را با شخصیت حقیقی یا حقوقی اهل بیت علیهم السلام روشن میسازد. (1) چهار. حکمت روش قرآن شیوه ذکر شده حکمتهای متعددی دارد؛ از جمله: 4- 1. انگشت گذاشتن روی اشخاص در مواردی، چندان نقشی در روشنگری ندارد؛ بلکه در نهایت به نوعی پیروی کورکورانه میکشاند.البته این مانع نیست که در موارد بایسته، افراد نیز معرفی شوند؛ ولی اساساً معرفی شخصیت، معرفی الگوها است و در نتیجه جامعه را به جای گرایشهای تعصب آمیز جاهلانه، به سمت تعقّل، ژرفاندیشی و توجّه به ملاکها، فضایل و امتیازات واقعی سوق میدهد. 4- 2. معرفی شخصیت زمینهساز پذیرش معقول است؛ در حالی که معرفی شخص در بعضی موارد موجب دافعه میشود. این روش، به ویژه در شرایطی که شخص از جهاتی تحت تبلیغات سوء قرار گرفته و یا جامعه به هر دلیلی آمادگی پذیرش وی را ندارد، بهترین روش است. این مسئله دقیقاً در مورد امیرمؤمنان علیه السلام وجود داشته است. برای شناخت درست این موضوع باید شرایط و ویژگیهای جامعه اسلامی در زمان نزول قرآن را در نظر گرفت تا در پرتو آن، بتوان به درک صحیحی از مسئله نایل آمد. بررسی دقیق این مسئله از گنجایش این نوشتار خارج است؛ لیکن به اختصار میتوان گفت به استثنای اندکی از مؤمنان برجسته، اکثریت جامعه صدر اسلام نسبت به اهل بیت علیهم السلام- به ویژه حضرت علی علیه السلام- پذیرش لازم را نداشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در مقاطع مختلف، با دشواریهای زیادی، آن حضرت را مطرح میساخت و در هر مورد، با نوعی واکنش منفی و مقاومت رو به رو میشد. دلایل این امر متعدد است؛ از جمله: الف. بسیاری از مخالفان، کسانی بودند که تا مدتی پیش، در صف معارضان اسلام قرار داشتند و رویاروی خود، شمشیر امام علی علیه السلام را دیده و از همانزمان کینه وی را به دل گرفتهبودند. حضرتفاطمه زهرا علیها السلام یکی از علل رویگردانی مردم از آن حضرت را همین نکته (نکیر سیفه) بیان فرموده است. ب. تفکرات و سنتهای غلط جاهلی، هنوز بر اندیشه مردم حاکم بود و آنان اموری مانند گرایشهای قبیلهای، مسئله سنّ و ... را در امور سیاسی دخیل میدانستند. لذا مثلًا به بهانه جوان بودن حضرت علی علیه السلام، وی را چندان شایسته برای رهبری جامعه نمیدانستند. ج. تفکّری خطرناک در سطح جامعه تبلیغ میشد، مبنی بر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله درصدد است خویشان خود را برای همیشه، بر مسند قدرت و حکومت بنشاند. در این راستا خدمات ارزنده آن حضرت را نوعی بازی سیاسی تفسیر میکردند که برای چنگ اندازی به حکومت، برای خود و اهل بیتش انجام داده است. بازتاب این مسأله در برخورد جابربن نضر یا حارثبن النعمان الفهری با پیامبر صلی الله علیه و آله پس از واقعه غدیر (1) و نیز در سخنان یزید پس از شهادت امام حسین علیه السلام کاملًا روشن است. (2) اکنون این سؤال پدید میآید که در چنین وضعیتی، تا چه اندازه صلاح بود نام آن حضرت و یا امامان معصوم بعد از ایشان در قرآن به صراحت ذکر شود؟ ممکن است کسی با خود بیندیشد که اگر چنین شده بود، ریشه اختلافات از بن کنده میشد و امت اسلامی یکپارچه و همآوا شده، راه هدایت را پیشه میساخت؛ زیرا قرآن مورد قبول همه است و در آن اختلافی نیست. اما آیا واقعیت چنین بود؟ هرگز! زیرا: اولًا، موارد مختلفی در قرآن هست که علیرغم بیان صریح یک مسأله باز در میان مسلمانان اختلاف وجود دارد؛ از جمله: مسأله مسح پا در نماز که قرآن به صراحت فرموده است: وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ (1)؛ (سر و پاهای خود را تا برآمدگی دو پاها مسح کنید). ولی در عین حال اهل سنت به جای مسح، پاهای خود را میشویند. این گونه مخالفتها و اجتهادات در برابر قرآن یا سنت قطعی و معتبر بسیار زیاد است. علامه کاشف الغطاء در کتاب (الاجتهاد و النص) هفتاد مورد از اجتهادات خلفا در برابر نصوص صریح قرآنی یا سنت نبوی صلی الله علیه و آله را با مستندات دقیق آنها ذکر کرده است. (2) بررسی اوضاع اجتماعی آن زمان نشان میدهد که این خطر به طور جدی وجود داشت که بر سر مسئله امیر مؤمنان علیه السلام، اساس اسلام و قرآن به خطر افتد و اگر نام آن حضرت به صراحت در قرآن میآمد، این مشکل وجود داشت که طیف عظیمی- که در جامعه، پایگاه تبلیغاتی وسیعی داشتند و در صدر اطرافیان پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بودند- به خاطر انگیزههای سیاسی رسالت آن حضرت و قرآن را یکسره نفی و انکار کنند و خطر جدی برای اساس اسلام و قرآن بیافرینند!! شاید این مسئله اغراق آمیز بنماید؛ اما رخدادهای مهم تاریخی، به خوبی از این نکته پرده برگرفته است. در اینجا تنها به ذکر یک نمونه- که در منابع تاریخی مهم اهل تسنن آمده و از مسلمات تاریخی است- اکتفا میشود: مورخان برجسته آوردهاند که چون پیامبر صلی الله علیه و آله لحظات آخر عمر خویش را میگذراند، درخواست قلم و لوحی نمود تا سندی برای امت به یادگار نهد که هیچگاه به انحراف و گمراهی گرفتار نشوند. این درخواست برای اطرافیان کاملًا روشن و هدف از آن- با توجه به موضع گیریهای پیشین پیامبر صلی الله علیه و آله- واضح بود. در این هنگام خلیفه دوم بانگ برآورد: (انّ الرجل لیهجر!) (1)؛ (همانا این مرد بر اثر شدّت تب هذیان میگوید!!) شگفتا! مگر خداوند در قرآن نفرموده است: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی (2)؛ پس چرا پیامبر خدا و سخنگوی وحی در خانهاش و نزد عزیزترین و بهترین حامیانش، این چنین جسارت آمیز مورد طعن قرار میگیرد و کار به جایی میرسد که از تصمیم خود منصرف میشود! زیرا پافشاری بر تصمیم خود خطری بزرگتر در پی دارد. عمربن الخطاب در گفتگویی با ابن عباس گفت ما از روی دلسوزی برای اسلام علی علیه السلام را به حکومت انتخاب نکردیم. اینکه خلیفه در این سخن و این کار مخلصانه عمل کرده یا نه بحث دیگری است، اما آنچه سخن خلیفه به خوبی گواهی میدهد این است که قریش از این که امامت در خاندانی باشد که نبوت در آن بوده به شدت ابا داشته است. استاد مطهری در این باره میفرماید: (در میان تمام فرمانهای الهی هیچ دستوری مانند مسئله خاندان پیامبر و امامت امیرمؤمنان از جهت اجرایی کم شانس نبود زیرا به جهت تعصبات حاکم بر جامعه آن عصر آمادگی پذیرش این مسئله وجود نداشت. امکان تمرد از دستور حضرت وجود داشت. با اینکه به پیامبر اکرم دستوراتی درباره امیرمؤمنان میرسید حضرت همواره نگران بودند منافقینی که قرآن پیوسته از خطر آنها یاد میکند به بهانه سپردن منصبها و امتیازات ویژه به خویشاندان به تبلیغات منفی بپردازند. در صورتی که سیره پیامبر در زندگی اجتناب از اختصاص امتیاز ویژه برای خود و خاندانش بود و شاید سرّ به کارگیری این شیوه در قرآن یعنی در عین عدم صراحت گویا و آشکار سخن گفتن این باشد که از یک سو آیات مذکور دربردارنده قرینهها و نشانههایی است که هر انسان منصف و بیغرضی ارتباط آنها با اهل بیت را درک میکند و از سوی دیگر، تلاش شده مطلب به صورتی بیان شود که آنهایی که قصد تمرد و نافرمانی دارند تمردشان به نافرمانی صریح و آشکار در مقابل قرآن و اسلام منجر نشود) (1). ازکتاب پرسمان دانشجویی - امام شناسی
اگر امامت اهل بیت علیهم السلام از ارکان دین است چرا نام امام علی علیه السلام و دیگر امامان به صراحت در قرآن ذکر نشده تا موجب اختلاف و انحراف اذهان نشود؟
اگر امامت اهل بیت علیهم السلام از ارکان دین است چرا نام امام علی علیه السلام و دیگر امامان به صراحت در قرآن ذکر نشده تا موجب اختلاف و انحراف اذهان نشود؟
حل این مسأله در گرو کاویدن روش قرآن در معرفی امام علی علیه السلام و دیگر ائمه هدی علیهم السلام و پی جویی راز این مسأله است. در این باره بحث را از چند محور پی میگیریم:
یک. شخص یا شخصیت
اصولًا روش قرآن در بسیاری از موارد بیان اصول، قواعد شاخصها و معیارهاست، نه امور جزئی. در رابطه با امامان معصوم- به ویژه امیرمؤمنان علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله- شیوه قرآن این است که عمدتاً آنان را با معرفی (شخصیت) ممتاز و برجستگیهایشان بشناساند، نه از طریق معرفی شناسنامهای. این شیوه حکمتهای متعددی دارد که در خلال مباحث به بعضی از آنها اشاره خواهد شد.
دو. اهل بیت در قرآن
قرآن در موارد متعددی، پرده از امتیازات و ویژگیهای مربوط به شخصیت حقیقی و حقوقی اهل بیت علیهما السلام و به ویژه امیرمؤمنان علیه السلام برداشته است؛ برخی از این آیات مانند آیه ولایت در مباحث پیشین گذشت.
آیات متعدد دیگری نیز در این باره وجود دارند، از جمله:
2- 1. وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً (1)؛ (و بر دوستی خدا به فقیر و اسیر و یتیم طعام میدهند). مفسران بزرگ شیعه و سنی آوردهاند:
این آیه در شأن علیبن ابیطالب علیه السلام و اهل بیت ایشان است و مسئله روزهداری حضرت علی علیه السلام و اعضای خانواده آن حضرت و نیز دادن افطار خود به مسکین، یتیم و اسیر در سه شب متوالی به طور متواتر نقل شده است.
2- 2. ... إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهل الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً (2)؛ (همانا خدا میخواهد که هر رجس و آلایشی را از شما [خانواده نبوت] دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند).
نفی هرگونه رجس و آلایش در آیه مساوی با عصمت است. در خصوص این آیه مقالات و کتابهای متعددی نگاشته شده و در اینکه شامل حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و حسن و حسین علیهما السلام است، نزد شیعه و سنی اختلافی نیست. تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله است.
علمای شیعه و برخی از اهل سنت (مانند امام شافعی)، به استناد ادله متعددی از جمله قرائن موجود در آیه و آیات و قبل بعد از آن شمول آن را نسبت به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله رد کردهاند.
2- 3. در آیه مباهله قرآن حضرت علی علیه السلام را به عنوان نفس پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی کرده است. آیات دیگری نیز وجود دارد که به همین موارد اکتفا میکنیم. در آیه اول اوج ایثار در شدت نیاز، در آیه دوم طهارت مطلق از هر کژی و کاستی و عیب و گناه (عصمت) و در آیات پیش گفته مانند آیه ولایت تلفیق دو عبادت بزرگ با یکدیگر، همراه با اوج اخلاص و خدا دوستی نمایان شده است. هم چنین آیات ولایت و ابلاغ و اکمال دین به شخصیت حقوقی یعنی ولایت امیرمؤمنان علیه السلام توجه دادهاند.
سه. چگونگی معرفی شخصیت
چنان که گذشت قرآن به جای معرفی شناسنامهای رویکرد معرفی شخصیت را برگزیده است. افزون بر آن در چگونگی معرفی شخصیت اهل بیت به ویژه در عرصه شخصیت حقوقی، متد و شیوه خاصی دارد که میتوان آن را (آشکار گویی در عین رمزگونگی) نام نهاد. به عنوان مثال آیات تطهیر، ابلاغ و اکمال و ... در لابهلا و در لفاف مطالب دیگری بیان شده است، هرچند قرائن و دلایل محکمی از نظر تاریخی و هم در مضمون و سیاق آیات وجود دارد که ارتباط قطعی آنها را با شخصیت حقیقی یا حقوقی اهل بیت علیهم السلام روشن میسازد. (1)
چهار. حکمت روش قرآن
شیوه ذکر شده حکمتهای متعددی دارد؛ از جمله:
4- 1. انگشت گذاشتن روی اشخاص در مواردی، چندان نقشی در روشنگری ندارد؛ بلکه در نهایت به نوعی پیروی کورکورانه میکشاند.البته این مانع نیست که در موارد بایسته، افراد نیز معرفی شوند؛ ولی اساساً معرفی شخصیت، معرفی الگوها است و در نتیجه جامعه را به جای گرایشهای تعصب آمیز جاهلانه، به سمت تعقّل، ژرفاندیشی و توجّه به ملاکها، فضایل و امتیازات واقعی سوق میدهد.
4- 2. معرفی شخصیت زمینهساز پذیرش معقول است؛ در حالی که معرفی شخص در بعضی موارد موجب دافعه میشود. این روش، به ویژه در شرایطی که شخص از جهاتی تحت تبلیغات سوء قرار گرفته و یا جامعه به هر دلیلی آمادگی پذیرش وی را ندارد، بهترین روش است. این مسئله دقیقاً در مورد امیرمؤمنان علیه السلام وجود داشته است.
برای شناخت درست این موضوع باید شرایط و ویژگیهای جامعه اسلامی در زمان نزول قرآن را در نظر گرفت تا در پرتو آن، بتوان به درک صحیحی از مسئله نایل آمد. بررسی دقیق این مسئله از گنجایش این نوشتار خارج است؛ لیکن به اختصار میتوان گفت به استثنای اندکی از مؤمنان برجسته، اکثریت جامعه صدر اسلام نسبت به اهل بیت علیهم السلام- به ویژه حضرت علی علیه السلام- پذیرش لازم را نداشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در مقاطع مختلف، با دشواریهای زیادی، آن حضرت را مطرح میساخت و در هر مورد، با نوعی واکنش منفی و مقاومت رو به رو میشد. دلایل این امر متعدد است؛ از جمله:
الف. بسیاری از مخالفان، کسانی بودند که تا مدتی پیش، در صف معارضان اسلام قرار داشتند و رویاروی خود، شمشیر امام علی علیه السلام را دیده و از همانزمان کینه وی را به دل گرفتهبودند. حضرتفاطمه زهرا علیها السلام یکی از علل رویگردانی مردم از آن حضرت را همین نکته (نکیر سیفه) بیان فرموده است.
ب. تفکرات و سنتهای غلط جاهلی، هنوز بر اندیشه مردم حاکم بود و آنان اموری مانند گرایشهای قبیلهای، مسئله سنّ و ... را در امور سیاسی دخیل میدانستند. لذا مثلًا به بهانه جوان بودن حضرت علی علیه السلام، وی را چندان شایسته برای رهبری جامعه نمیدانستند.
ج. تفکّری خطرناک در سطح جامعه تبلیغ میشد، مبنی بر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله درصدد است خویشان خود را برای همیشه، بر مسند قدرت و حکومت بنشاند. در این راستا خدمات ارزنده آن حضرت را نوعی بازی سیاسی تفسیر میکردند که برای چنگ اندازی به حکومت، برای خود و اهل بیتش انجام داده است. بازتاب این مسأله در برخورد جابربن نضر یا حارثبن النعمان الفهری با پیامبر صلی الله علیه و آله پس از واقعه غدیر (1) و نیز در سخنان یزید پس از شهادت امام حسین علیه السلام کاملًا روشن است. (2)
اکنون این سؤال پدید میآید که در چنین وضعیتی، تا چه اندازه صلاح بود نام آن حضرت و یا امامان معصوم بعد از ایشان در قرآن به صراحت ذکر شود؟
ممکن است کسی با خود بیندیشد که اگر چنین شده بود، ریشه اختلافات از بن کنده میشد و امت اسلامی یکپارچه و همآوا شده، راه هدایت را پیشه میساخت؛ زیرا قرآن مورد قبول همه است و در آن اختلافی نیست.
اما آیا واقعیت چنین بود؟ هرگز! زیرا:
اولًا، موارد مختلفی در قرآن هست که علیرغم بیان صریح یک مسأله باز در میان مسلمانان اختلاف وجود دارد؛ از جمله: مسأله مسح پا در نماز که قرآن به صراحت فرموده است: وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ (1)؛ (سر و پاهای خود را تا برآمدگی دو پاها مسح کنید).
ولی در عین حال اهل سنت به جای مسح، پاهای خود را میشویند. این گونه مخالفتها و اجتهادات در برابر قرآن یا سنت قطعی و معتبر بسیار زیاد است.
علامه کاشف الغطاء در کتاب (الاجتهاد و النص) هفتاد مورد از اجتهادات خلفا در برابر نصوص صریح قرآنی یا سنت نبوی صلی الله علیه و آله را با مستندات دقیق آنها ذکر کرده است. (2) بررسی اوضاع اجتماعی آن زمان نشان میدهد که این خطر به طور جدی وجود داشت که بر سر مسئله امیر مؤمنان علیه السلام، اساس اسلام و قرآن به خطر افتد و اگر نام آن حضرت به صراحت در قرآن میآمد، این مشکل وجود داشت که طیف عظیمی- که در جامعه، پایگاه تبلیغاتی وسیعی داشتند و در صدر اطرافیان پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بودند- به خاطر انگیزههای سیاسی رسالت آن حضرت و قرآن را یکسره نفی و انکار کنند و خطر جدی برای اساس اسلام و قرآن بیافرینند!!
شاید این مسئله اغراق آمیز بنماید؛ اما رخدادهای مهم تاریخی، به خوبی از این نکته پرده برگرفته است. در اینجا تنها به ذکر یک نمونه- که در منابع تاریخی مهم اهل تسنن آمده و از مسلمات تاریخی است- اکتفا میشود:
مورخان برجسته آوردهاند که چون پیامبر صلی الله علیه و آله لحظات آخر عمر خویش را میگذراند، درخواست قلم و لوحی نمود تا سندی برای امت به یادگار نهد که هیچگاه به انحراف و گمراهی گرفتار نشوند. این درخواست برای اطرافیان کاملًا روشن و هدف از آن- با توجه به موضع گیریهای پیشین پیامبر صلی الله علیه و آله- واضح بود. در این هنگام خلیفه دوم بانگ برآورد: (انّ الرجل لیهجر!) (1)؛ (همانا این مرد بر اثر شدّت تب هذیان میگوید!!)
شگفتا! مگر خداوند در قرآن نفرموده است: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی (2)؛ پس چرا پیامبر خدا و سخنگوی وحی در خانهاش و نزد عزیزترین و بهترین حامیانش، این چنین جسارت آمیز مورد طعن قرار میگیرد و کار به جایی میرسد که از تصمیم خود منصرف میشود! زیرا پافشاری بر تصمیم خود خطری بزرگتر در پی دارد.
عمربن الخطاب در گفتگویی با ابن عباس گفت ما از روی دلسوزی برای اسلام علی علیه السلام را به حکومت انتخاب نکردیم. اینکه خلیفه در این سخن و این کار مخلصانه عمل کرده یا نه بحث دیگری است، اما آنچه سخن خلیفه به خوبی گواهی میدهد این است که قریش از این که امامت در خاندانی باشد که نبوت در آن بوده به شدت ابا داشته است.
استاد مطهری در این باره میفرماید:
(در میان تمام فرمانهای الهی هیچ دستوری مانند مسئله خاندان پیامبر و امامت امیرمؤمنان از جهت اجرایی کم شانس نبود زیرا به جهت تعصبات حاکم بر جامعه آن عصر آمادگی پذیرش این مسئله وجود نداشت. امکان تمرد از دستور حضرت وجود داشت. با اینکه به پیامبر اکرم دستوراتی درباره امیرمؤمنان میرسید حضرت همواره نگران بودند منافقینی که قرآن پیوسته از خطر آنها یاد میکند به بهانه سپردن منصبها و امتیازات ویژه به خویشاندان به تبلیغات منفی بپردازند. در صورتی که سیره پیامبر در زندگی اجتناب از اختصاص امتیاز ویژه برای خود و خاندانش بود و شاید سرّ به کارگیری این شیوه در قرآن یعنی در عین عدم صراحت گویا و آشکار سخن گفتن این باشد که از یک سو آیات مذکور دربردارنده قرینهها و نشانههایی است که هر انسان منصف و بیغرضی ارتباط آنها با اهل بیت را درک میکند و از سوی دیگر، تلاش شده مطلب به صورتی بیان شود که آنهایی که قصد تمرد و نافرمانی دارند تمردشان به نافرمانی صریح و آشکار در مقابل قرآن و اسلام منجر نشود) (1).
ازکتاب پرسمان دانشجویی - امام شناسی
- [سایر] اگر امامت اهل بیت(علیهمالسلام) از ارکان دین است چرا نام امام علی(علیهالسلام) و دیگر امامان به صراحت در قرآن ذکر نشده تا موجب اختلاف و انحراف اذهان نشود؟
- [سایر] جایگاه قرآن کریم و عترت علیهم السلام در مذهب تشیع چیست؟
- [سایر] آیا افراد سنی مذهب به معصومیت پیامبر(ص) و امامان و اهل بیت (ع) اعتقاد دارند؟
- [سایر] در یکی از سخنرانی های امام خامنه ای درمورد اتحاد بین شیعه و سنی اینکه میفرمایند سنی محب اهل بیت است یعنی چه؟
- [سایر] در یکی ازسخنرانی های امام خامنه ای درمورد اتحاد بین شیعه و سنی اینکه میفرمایند سنی محب اهل بیت است یعنی چه؟
- [سایر] منظور از اهل بیت در آیه تطهیر چه کسانی هستند؛ امامان شیعه یا همسران پیامبر صلی الله علیه و آله؟
- [سایر] چرا به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) فقط می گویند اهل بیت پیغمبر آیا دیگر همسران پیغمبر جزء اهل بیت پیغمبر نبودند ؟
- [سایر] چرا به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) فقط می گویند اهل بیت پیغمبر آیا دیگر همسران پیغمبر جزء اهل بیت پیغمبر نبودند ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] با سلام آیا گفتن عبارت توکل با تکیه بر نام اهل بیت(ع) مثل *توکلت علی حیدر* صحیح است؟
- [آیت الله بروجردی] ذکر بعض مصائب بالای منبر موجب هتک اهل بیت عَلَیْهمُالسَّلَام است با این وصف ذکر آنها رُجحانی دارد یا خیر؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب است، بلکه در حدیث آمده نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر با دویست هزار نماز است.
- [آیت الله نوری همدانی] نماز در حرم امامان (علیهم السلام ) مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) برابر دویست هزار نماز است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب بلکه بهتر از مسجد است. و نماز در حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر دویست هزار نماز است.
- [امام خمینی] نماز در حرم امامان علیهم السلام مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله وحید خراسانی] نماز خواندن در حرم امامان علیهم السلام مستحب است بلکه از بعضی روایات استفاده می شود که نماز در حرم مطهر حضرت امیر المومنین علیه السلام و سیدالشهداء علیه السلام افضل از مسجد است
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که در حق علی(علیه السلام) و سایر امامان(علیهم السلام) غلو کنند; یعنی، آن بزرگواران را خدا بدانند یا صفات مخصوص خدایی برای آنها قائل باشند، کافرند.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام کوتاهی در حقوق فرزند است، زیرا همانطور که پدر و مادر در اسلام حقوقی دارند فرزندان نیز چنین هستند، و اگر پدر و مادر آن حقوق را مراعات نکنند، از نظر قرآن موجب خسران در قیامت است. حقوقی که فرزندان بر پدر و مادر دارند چند چیز است: الف) تربیت صحیح اسلامی (آشنا نمودن فرزند با احکام اسلام از اصول و فروع و اخلاق و مقیّد نمودن او به ظواهر شرع از اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از گناهان خصوصاً گناهان بزرگ) و اگر کوتاهی کنند، شریک در جرایم فرزند میباشند. ب) تربیت فرزند به آداب و رسوم اجتماعی و به عبارت دیگر به او ادب آموختن. ج) آموختن دانش در حدّ خوب خواندن و خوب نوشتن. د) فراهم نمودن راهی برای زندگی متوسّط و پرهیزدادن او از تنبلی و بیکاری. ه) فراهم کردن مقدّمات ازدواج برای فرزند خصوصاً اگر دختر باشد که در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای ازدواج دختر بیشتر سفارش و تأکید شده است. و) گذاشتن اسم اسلامی که سفارش در نامهای پیامبر گرامی و اهلبیت او(سلاماللهعلیهم) زیاد شده است، و شیعه باید از انتخاب نامهای غیر اسلامی برای فرزندان خود پرهیز کند و سزاوار نیست که با وجود اسمهای اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای فرزند خود نام دیگری را انتخاب کند.