در قرآن پیامبر چگونه ترسیم شده است؟ خداوند متعال انسان را آفرید و به او اختیار داد و راه خیر و شر را نیز به او نمایاند تا هر راهی را که خواست انتخاب کند; راه کمال را بپوید و برتر از ملائک شود، یا راه پستی و رذالت را در پیش گیرد و از حیوان پست تر شود: (کاالانعام بل هم اضل سبیلا (1) ) اهمیت راه خیر و تهذیب نفس را نیز گوشزد کرد و فرمود: قد افلح من زکیها (2) و همچنین فرمود: (یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة ) (3) دانشمندان علم تفسیر گفته اند: این که در آیه شریفه، تزکیه بر علم مقدم شده است، نشانگر اهمیت والای تزکیه و خودسازی است . تزکیه نیز راه های مختلفی دارد، چنان چه گفته اند: (الطریق الی الله بعدد انفاس الخلائق ) (4) انفاس جمع نفس می باشد و نفوس، جمع نفس; بنابراین معنای روایت چنین می شود: راههای منتهی به الله به تعداد نفس های بندگان خداست; یعنی درهرلحظه می توان راهی به سوی خدای متعال داشت . اماازمیان راه ها کدام یک کامل تر وبهتر است؟ برای پاسخ به این پرسش، باید به پیام آور وحی، نبی گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله) مراجعه کنیم که فرمود: (انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ) (5) یعنی بهترین راه، مراجعه به قرآن کریم و عترت طاهره می باشد . لذا ما نیز برای طرح مباحث اخلاقی به قرآن کریم مراجعه کرده، کلیاتی از زندگی و اوصاف انبیاء را که در قرآن کریم بدان اشاره شده است مطرح می کنیم . سپس نمونه هایی از زندگی و گفتار ائمه هدی و شاگردان آن بزرگواران را می آوریم; باشد که چراغ راهی برای سعادت دنیاو آخرتمان گردد . با این مقدمه وارد بحث می شویم: یکی از اوصاف انبیای الهی که در قرآن بدان اشاره شده است، صفت نیک امانتداری است . قرآن کریم از زبان انبیای الهی می فرماید: (انی لکم رسول امین ) (6) همانا من بر شما فرستاده امانتداری می باشم . برای روشن تر شدن موضوع مورد بحث، ابتدا به تعریف واژه امانتداری می پردازیم . معنای امانتداری آن است که شخصی به دیگری چیزی را به منظور حفظ و نگهداری بسپارد و او قبول کند، در این صورت، شخص امانتدار موظف است بدون کوچکترین دخل و تصرفی، مورد امانت را به صاحبش بازگرداند و فرق امانت (یاودیعه) با عاریه در این است که در شی ء مورد امانت، امانتدار حق تصرف ندارد، ولی در عاریه چنین نیست; برای استفاده عاریه کننده می باشد، نظیر این که شخصی کتابی را از دیگری برای مطالعه کردن بگیرد و پس از مطالعه به او باز گرداند . امانتداری در واقع از قوانین بین المللی اسلام می باشد و انسان مؤمن در برابر همه انسان ها (اعم ازمؤمن وغیرمؤمن) موظف است که در امانت خیانت نکند، و این مطلب از روایات فراوانی استفاده می گردد; چنان چه امام محمدباقر ( علیه السلام) می فرماید: سه چیز است که خدای متعال در آن ها برای کسی رخصتی قرار نداده (یعنی در مورد مؤمن و غیر مؤمن حکم آن ها فرق نمی کند): 1 - برگرداندن امانت به انسان، نیک باشد یا فاجر . 2 - وفای به پیمان برای نیکوکار یا فاجر . 3 - نیکی کردن به پدر و مادر، نیک باشند یا بدسرشت . (7) و در حدیث دیگری امام صادق ( علیه السلام) فرمود: تقوا پیشه کنید و بر شما باد امانتداری، پس اگر قاتل امیرالمؤمنین ( علیه السلام) امانتی را به من بسپارد، هرآینه آن را به او باز می گردانم (8) همین طور، قرآن کریم آن جا که سخن از رد امانات دارد، مطلب را به طور مطلق ادا فرموده، و هیچ قیدی به همراه اصل مطلب نیاورده است که مثلا بفرماید: فقط امانات مؤمنین را بازگردانید، بلکه فرموده است: ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها) (9) و همچنین در اوصاف مؤمنین و نمازگزاران فرموده است: والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون ) (10) درسی دیگر از امام صادق (علیه السلام) عبدالرحمن بن سیاسبه می گوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان او به منزل ما آمد و پس از تسلیت گفتن، پرسید: آیا پدرت از مال و ثروت چیزی گذاشته؟ گفتیم: نه . کیسه ای به من داد که در آن هزار درهم بود و گفت: این پول رابگیر و در خرید و فروش، سرمایه خود قرار ده . این پول به رسم امانت در دست تو باشد . سود آن را به مصرف احتیاجات زندگی برسان و اصل پول را به من برگردان . بسیار خوشحال شدم . نزد مادرم آمده، جریان را شرح دادم . شبانگاه نزد شخصی از دوستان پدرم رفتم . او سرمایه مرا پارچه های مخصوصی خرید و مغازه ای برایم تهیه کرد . در آن جا به کسب مشغول شدم . اتفاقا خداوند سود زیادی روزی من فرمود تا این که ایام موسم حج فرا رسید . به دلم افتاد امسال به زیارت خانه خدا بروم . پیش مادرم رفتم و قصد خود را به او گفتم . او گفت: اگر چنین خیالی داری، اول امانت آن مرد را رد کن و پول او را بده و بعد برو . من چنین کردم . پس از آن به مکه رفتم . در باز گشت، خدمت حضرت صادق ( علیه السلام) در مدینه رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم! من عبدالرحمن پسر سیابه هستم . از پدرم پرسید . گفتم: چیزی به جا نگذاشته . سؤال کرد: پس چطور به حج رفتی؟ من داستان رفیق پدرم و هزار درهمی که داده بود را به عرض ایشان رساندم، ولی آن حضرت اجازه نداد همه جریان را نقل کنم . در بین پرسید: آیا هزار درهم او را داده ای؟ عرض کردم: بلی، به صاحبش رد کردم . فرمود: احسنت! خوب کردی، اینک تو را وصیتی کنم . عرض کردم: بفرمایید . فرمود: بر تو باد به راستگویی و رد امانت که اگر چنین کنی، در اموال مردم شریک خواهی شد . این سخن را که گفت، انگشتان مبارک خویش را درهم داخل نموده و فرمود: این چنین شریک آن ها می شوی . من دستور آن جانب را مراعات نموده و عمل کردم . وضع مالی ام به جایی رسید که زکات یک سال من سیصدهزار درهم می شد . (11) از این داستان و واقعه تاریخی نتیجه گرفته می شود که صداقت، راستگویی و امانتداری، نه تنها منافاتی با کاسبی ندارد، بلکه روزی انسان را افزون می کند . نکته ای که در پایان، توجه خوانندگان محترم را بدان جلب می کنم، این است که با توجه به آیات شریفه، می توان امانت داری را به سه دسته تقسیم کرد: 1 - امانت های مادی: که آیه 283 سوره بقره به این نوع امانت اشاره دارد: (فان امن بعضکم بعضا فلیؤدالذی اؤتمن امانته ); (12) اگر برخی، برخی را امین دانند و به امانتی بسپارند، بایستی امانت دارنده امانت را به صاحبش برگرداند .
در قرآن پیامبر چگونه ترسیم شده است؟
در قرآن پیامبر چگونه ترسیم شده است؟
خداوند متعال انسان را آفرید و به او اختیار داد و راه خیر و شر را نیز به او نمایاند تا هر راهی را که خواست انتخاب کند; راه کمال را بپوید و برتر از ملائک شود، یا راه پستی و رذالت را در پیش گیرد و از حیوان پست تر شود: (کاالانعام بل هم اضل سبیلا (1) ) اهمیت راه خیر و تهذیب نفس را نیز گوشزد کرد و فرمود: قد افلح من زکیها (2) و همچنین فرمود: (یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة ) (3) دانشمندان علم تفسیر گفته اند: این که در آیه شریفه، تزکیه بر علم مقدم شده است، نشانگر اهمیت والای تزکیه و خودسازی است .
تزکیه نیز راه های مختلفی دارد، چنان چه گفته اند: (الطریق الی الله بعدد انفاس الخلائق ) (4)
انفاس جمع نفس می باشد و نفوس، جمع نفس; بنابراین معنای روایت چنین می شود: راههای منتهی به الله به تعداد نفس های بندگان خداست; یعنی درهرلحظه می توان راهی به سوی خدای متعال داشت .
اماازمیان راه ها کدام یک کامل تر وبهتر است؟
برای پاسخ به این پرسش، باید به پیام آور وحی، نبی گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله) مراجعه کنیم که فرمود: (انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ) (5) یعنی بهترین راه، مراجعه به قرآن کریم و عترت طاهره می باشد . لذا ما نیز برای طرح مباحث اخلاقی به قرآن کریم مراجعه کرده، کلیاتی از زندگی و اوصاف انبیاء را که در قرآن کریم بدان اشاره شده است مطرح می کنیم . سپس نمونه هایی از زندگی و گفتار ائمه هدی و شاگردان آن بزرگواران را می آوریم; باشد که چراغ راهی برای سعادت دنیاو آخرتمان گردد .
با این مقدمه وارد بحث می شویم:
یکی از اوصاف انبیای الهی که در قرآن بدان اشاره شده است، صفت نیک امانتداری است . قرآن کریم از زبان انبیای الهی می فرماید: (انی لکم رسول امین ) (6) همانا من بر شما فرستاده امانتداری می باشم . برای روشن تر شدن موضوع مورد بحث، ابتدا به تعریف واژه امانتداری می پردازیم . معنای امانتداری آن است که شخصی به دیگری چیزی را به منظور حفظ و نگهداری بسپارد و او قبول کند، در این صورت، شخص امانتدار موظف است بدون کوچکترین دخل و تصرفی، مورد امانت را به صاحبش بازگرداند و فرق امانت (یاودیعه) با عاریه در این است که در شی ء مورد امانت، امانتدار حق تصرف ندارد، ولی در عاریه چنین نیست; برای استفاده عاریه کننده می باشد، نظیر این که شخصی کتابی را از دیگری برای مطالعه کردن بگیرد و پس از مطالعه به او باز گرداند .
امانتداری در واقع از قوانین بین المللی اسلام می باشد و انسان مؤمن در برابر همه انسان ها (اعم ازمؤمن وغیرمؤمن) موظف است که در امانت خیانت نکند، و این مطلب از روایات فراوانی استفاده می گردد; چنان چه امام محمدباقر ( علیه السلام) می فرماید: سه چیز است که خدای متعال در آن ها برای کسی رخصتی قرار نداده (یعنی در مورد مؤمن و غیر مؤمن حکم آن ها فرق نمی کند):
1 - برگرداندن امانت به انسان، نیک باشد یا فاجر .
2 - وفای به پیمان برای نیکوکار یا فاجر .
3 - نیکی کردن به پدر و مادر، نیک باشند یا بدسرشت . (7)
و در حدیث دیگری امام صادق ( علیه السلام) فرمود: تقوا پیشه کنید و بر شما باد امانتداری، پس اگر قاتل امیرالمؤمنین ( علیه السلام) امانتی را به من بسپارد، هرآینه آن را به او باز می گردانم (8)
همین طور، قرآن کریم آن جا که سخن از رد امانات دارد، مطلب را به طور مطلق ادا فرموده، و هیچ قیدی به همراه اصل مطلب نیاورده است که مثلا بفرماید: فقط امانات مؤمنین را بازگردانید، بلکه فرموده است: ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها) (9) و همچنین در اوصاف مؤمنین و نمازگزاران فرموده است: والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون ) (10)
درسی دیگر از امام صادق (علیه السلام)
عبدالرحمن بن سیاسبه می گوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان او به منزل ما آمد و پس از تسلیت گفتن، پرسید: آیا پدرت از مال و ثروت چیزی گذاشته؟ گفتیم: نه . کیسه ای به من داد که در آن هزار درهم بود و گفت: این پول رابگیر و در خرید و فروش، سرمایه خود قرار ده . این پول به رسم امانت در دست تو باشد . سود آن را به مصرف احتیاجات زندگی برسان و اصل پول را به من برگردان . بسیار خوشحال شدم . نزد مادرم آمده، جریان را شرح دادم . شبانگاه نزد شخصی از دوستان پدرم رفتم . او سرمایه مرا پارچه های مخصوصی خرید و مغازه ای برایم تهیه کرد . در آن جا به کسب مشغول شدم . اتفاقا خداوند سود زیادی روزی من فرمود تا این که ایام موسم حج فرا رسید . به دلم افتاد امسال به زیارت خانه خدا بروم . پیش مادرم رفتم و قصد خود را به او گفتم . او گفت: اگر چنین خیالی داری، اول امانت آن مرد را رد کن و پول او را بده و بعد برو . من چنین کردم . پس از آن به مکه رفتم . در باز گشت، خدمت حضرت صادق ( علیه السلام) در مدینه رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم! من عبدالرحمن پسر سیابه هستم . از پدرم پرسید . گفتم: چیزی به جا نگذاشته . سؤال کرد: پس چطور به حج رفتی؟ من داستان رفیق پدرم و هزار درهمی که داده بود را به عرض ایشان رساندم، ولی آن حضرت اجازه نداد همه جریان را نقل کنم . در بین پرسید: آیا هزار درهم او را داده ای؟ عرض کردم: بلی، به صاحبش رد کردم . فرمود: احسنت! خوب کردی، اینک تو را وصیتی کنم . عرض کردم: بفرمایید . فرمود: بر تو باد به راستگویی و رد امانت که اگر چنین کنی، در اموال مردم شریک خواهی شد . این سخن را که گفت، انگشتان مبارک خویش را درهم داخل نموده و فرمود: این چنین شریک آن ها می شوی . من دستور آن جانب را مراعات نموده و عمل کردم . وضع مالی ام به جایی رسید که زکات یک سال من سیصدهزار درهم می شد . (11)
از این داستان و واقعه تاریخی نتیجه گرفته می شود که صداقت، راستگویی و امانتداری، نه تنها منافاتی با کاسبی ندارد، بلکه روزی انسان را افزون می کند .
نکته ای که در پایان، توجه خوانندگان محترم را بدان جلب می کنم، این است که با توجه به آیات شریفه، می توان امانت داری را به سه دسته تقسیم کرد:
1 - امانت های مادی: که آیه 283 سوره بقره به این نوع امانت اشاره دارد: (فان امن بعضکم بعضا فلیؤدالذی اؤتمن امانته ); (12) اگر برخی، برخی را امین دانند و به امانتی بسپارند، بایستی امانت دارنده امانت را به صاحبش برگرداند .
- [سایر] حج در قرآن چگونه ترسیم شده است؟
- [سایر] قرآن نظر عیسی(ع) درباره توحیدرا چگونه ترسیم کرده است؟
- [آیت الله سیستانی] آیا ترسیم عکس انسان با آیات قرآن جایز است ؟
- [سایر] تولّی و تبرّی در قرآن و روایت چگونه ترسیم شده است؟
- [سایر] آیات قرآن به موضوعات مختلفی پرداخته است؛ محورهای اصلی این آیات چهطور ترسیم شده است؟ آیا تقسیم بر اساس موضوعات مختلف است یا چیز دیگر؟
- [سایر] چرا از مرگ می ترسیم؟
- [سایر] چرا از مرگ می ترسیم؟
- [سایر] چرا از مرگ می ترسیم ؟
- [سایر] به فرموده پیامبر آشکار کننده باطن و تفسیر قرآن کیست؟
- [سایر] به فرموده پیامبر آشکار کننده باطن و تفسیر قرآن کیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله مظاهری] قسم خوردن باید به یکی از اسمهای خداوند تبارک و تعالی باشد و قسم خوردن به کلمة (اللَّه) بهتر است، و اگر قسم به یکی از مقدسات دین نظیر قرآن و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه طاهرین علیهم السلام باشد فایدهای ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا امام علیهالسلام بر آن نوشته شده در محل نجسی چون مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن، اگرچه خرج داشته باشد، واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است؛ و نیز اگر تربتی که از قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا ائمه علیهمالسلام است در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند آن تربت به کلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مسلمانی که منکر خدا یا یگانگی خداوند یا رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شود مرتدّ میشود و انکار حکم ضروری دین (یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه) با اعتراف به توحید و رسالت سبب ارتداد نیست، هر چند ضروری بودن آن را بداند، ولی در مسأله 1107 اشاره شد که کسی که یکی از ضروریات دین را انکار میکند و شبههای در حق وی نباشد و شک داریم که به دو اصل توحید و رسالت ایمان قلبی دارد، شرعاً کافر بشمار میآید، هر چند ضروری بودن آن حکم را نداند.
- [آیت الله مظاهری] دادن قرآن به کافر مانعی ندارد مگر آنکه بیاحترامی به قرآن یا اسلام باشد.
- [آیت الله مظاهری] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است - مثل کاغذی که اسم خدا یا پیامبر یا امام بر آن نوشته شده یا تربت - در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن گرچه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد رفتن به آن مستراح مانعی ندارد و نیز انداختن آنها در سطل زباله و یا نهادن چیزی مثل گوشت و مانند آن در آنها جایز نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه ورق قرآن و دعا یا ورقی که نام خدا، یا پیامبر(صلی الله علیه وآله) و یا ائمه(علیهم السلام)روی آن نوشته باشد در جای آلوده و نجسی بیفتد باید فوراً آن را بیرون آورد و آب کشید، هرچند مخارجی داشته باشد و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد احتیاط واجب آن است که اگر مستراح باشد به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده، یا خط آن محو شده است.
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] نجس کردن خط و ورق قرآن و زمین، بنا و فرش مسجد، حرام است و اگر نجس شوند باید فورا آنها را پاک کنند و نجس کردن حرم پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امامان علیهمالسلام حرام است و اگر نجس شوند، چنانچه جزئی از مسجد باشند و یا بیاحترامی محسوب شود باید فورا تطهیر شوند و چنانچه بیاحترامی نیز نباشد احتیاط آن است که آن را پاک کنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.