ما در اسلام دو اصل به نام تولّی و تبرّی داریم، یا به تعبیر دیگر: (حبّ فی الله) و (بغضٌ فی الله) که هر دو در واقع اشاره به یک حقیقت است، طبق این دو اصل ما موظفیم دوستان خدا را دوست داریم و دشمنان خدا را دشمن، و پیشوایان بزرگ دین یعنی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السّلام را در همه چیز اسوه و الگوی خود قرار دهیم. این دستور به قدری مهم است که در آیات قرآن به عنوان نشانة ایمان، و در روایات اسلامی به عنوان (اوثقُ عری الایمان)[1] محکمترین دستگیرة ایمان معرفی شده است، و تا تولّی و تبرّی نباشد، بقیه اعمال و عبادات و اطاعات، بیحاصل شمرده شده است. این تولّی و تبرّی یا (حبّ فی الله و بغض فی الله) یکی از گامهای بسیار مهم و مؤثر در تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله است، روی همین اصل، بسیاری از علمای اخلاق، وجود استاد و مربی را برای رهروان این راه، لازم شمردهاند. الف: تبری و تولّی از دیدگاه آیات قرآن 1. (قد کانت لکم اسوة حسنه فی ابراهیم و الذین معه اذ قالوا لقومهم انّا براء منکم و مما تعبدون من دون الله)[2] سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند برای شما وجود داشت، در آن هنگام که به قوم (مشرک) خود گفتند: ما از شما و آن چه غیر از خدا میپرستید بیزاریم. در آغاز این سوره، همة مؤمنان را مخاطب ساخته، میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، دشمن من و دشمن خود را دوست خویش قرار ندهید، شما نسبت به آنها اظهار محبت میکنید در حالی که آنها نسبت به آن چه بر شما نازل شده است کفر میورزند و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و شما را به خاطر ایمان آوردن به پروردگارتان، از شهر و دیارتان بیرون میکنند، این نکته روشن است که اگر هنگام تضاد (پیوندهای محبت و دوستی) با (پیوندهای اعتقادی و ارزشی) پیوند محبت و دوستی مقدم شمرده شود، پایههای اعتقاد و ارزشها متزلزل میگردد و انسان تدریجاً به سوی باطل و فساد گرایش پیدا میکند، و نکتة اساسی (حبّ فی الله و بغضٌ فی الله) یا به تعبیر دیگر (تولای اولیاء الله و تبرای از اعداء الله) نیز همین است. سپس در آیة چهارم همین سوره، مسلمانان را به پیروی از ابراهیم علیه السّلام و یارانش، به عنوان یک (اسوه حسنه) و (الگوی زیبای پرارزش) دعوت کرده، چرا که انتخاب سرمشقها و الگوهای پاک و باایمان و شجاع و مقاوم، تأثیر عمیقی در پاکسازی روح و فکر و اخلاق و اعمال انسان دارد. 2. (الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور، و الّذین کفروا اولیاء هم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمت اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون)[3] خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور خارج میسازد، (امّا) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند، آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. در این آیه تفاوت خط مؤمنان و کافران تبیین شده است، مؤمنان به خدا وابستهاند و از صفات جمال و جلال او سرمشق میگیرند، و کافران، به طاغوت وابسته بوده و اعمال و اخلاق آنها بازتابی از صفات طاغوت است، خارج شدن از ظلمت ها و تاریکی ها به نور، به صورت نتیجه ولایت خداوند بر مؤمنان ذکر شده است، و خروج از نور به سوی ظلمتها از آثار ولایت طاغوت، نور و ظلمت در این آیه معنای وسیعی دارد که تمام نیکیها و بدیها، خوبیها و زشتیها و فضایل و رذایل را شامل میشود![4] آری! آن کس که در سایه ولایت الله قرار گیرد، هجرتش از رذایل به فضایل و از بدیها به خوبیها آغاز میگردد؛ زیرا سرمشق او در همه جا صفات جلال و جمال خداست، او به سوی پاکی میرود، چرا که ذات مقدس خدا از هر گونه آلودگی و نقص، پاک و منزه است، او به سوی رحمت و رأفت، جود و سخاوت پیش میرود، چرا که ذات خداوند، رحمان و رحیم، جواد و کریم است، و به همین ترتیب، حرکت به سوی فضایل دیگر شروع میشود؛ زیرا که نقطة امید و مقصد و مقصود و معبود و محبوب، اوست. درست عکس این حرکت، یعنی از فضائل به سوی رذائل از آن کسانی است که طاغوت، بت های بیشعور و بیخاصیت و فاقد چشم و گوش و هوش، و همچنین انسانهای طغیانگر و خودکامه را ولی خود قرار دادهاند. 3. (لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً)[5] برای شما در (رفتار) فرستادة خدا پیروی نیکوست برای آنان که امیدوار به خدا و روز دیگرند، و خدا را بسیار یاد کنند. این آیه که ناظر به جنگ احزاب است، نه تنها در میدان جنگ احزاب که مصداق جهاد اصغر محسوب میشد، پیغمبر صلّی الله علیه و آله اسوه و الگو بود، بلکه در میدان جهاداکبر و مبارزه با هوا و هوسهای نفسانی و تهذیب اخلاق نیز اسوه و سرمشق بسیار مهمی بود، و آن کسی که بتواند گام در جای گامهای آن بزرگوار بنهد، این راه پرفراز و نشیب را با سرعت خواهد پیمود. قابل توجه این که در این آیه، علاوه بر مسأله ایمان به خدا و روز جزا (لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر)، روی یاد خدا نیز تکیه شده است، و با ذکر جمله (و ذکرالله کثیراً) نشان میدهد آنها که بسیار به یاد خدا هستند، از هدایتهای چنین پیشوایی الهام میگیرند؛ زیرا ایمان و ذکر خدا، آنها را متوجه مسئولیتهای بزرگشان میکند، در نتیجه به دنبال رهبر و پیشوایی میگردند، و کسی را بهتر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله برای این کار نمییابند.[6] ب. تولّی و تبرّی از دیدگاه احادیث احادیث بسیار فراوانی در کتب اسلامی اعم از شیعه و سنی در زمینة تولی و تبرّی آمده است، و به قدری در این باره اهمیت داده شده که کمتر چیزی نظیر آن دیده میشود. 1. زراره از امام محمد باقر علیه السّلام نقل میکند: بنی الاسلام علی خمسة الاشیاء، علی الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایة، قال زراره: فقلتُ ایّ شی من ذلک افضل؟ فقال: الولایةُ افضل؛ لانّها مفتاحُهُنَّ، و الوالی هو الدلیل علیهن، اسلام بر پنج پایه بنا شده است، بر نماز، و زکات و حج و روزه، و ولایت (رهبری معصومین)، زراره میگوید: عرض کردم: کدامیک از اینها افضل است؟ فرمود: ولایت افضل است؛ زیرا کلید همة آنهاست، (و والی و رهبر الهی راهنما به نور چهار اصل دیگر است)، از این تعبیر به خوبی استفاده میشود که ولایت و اقتدا به اولیاء الله سبب احیاء سایر برنامههای دینی و مسایل عبادی و فردی و اجتماعی است، و این اشارة روشنی به تأثیر مسأله ولایت در امر تهذیب نفوس و تحصیل مکارم اخلاق میباشد.[7] 2. ح 32: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله انّ حول العرش منابِرٌ من نور، علیها قوم لباسهم و وجوههم نور لیسوا بانبیاء، یغبطهم الانبیاء و الشهداء، قالوا یا رسول الله! حلّ لنّا، قال: هم المتّحابّون فی الله و المتّجالون فی الله و المتزاودون فی الله،[8] حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله میفرماید: در اطراف عرش الهی منبرهایی از نور است که بر آنها گروهی هستند که لباسها و صورتهایشان از نور است، آنها پیامبر نیستند، ولی پیامبران و شهداء به حال آنها غبطه میخورند، عرض کردند: ای رسول خدا صلّی الله علیه و آله : این مسأله را برای ما حل کن، فرمود: آنها کسانی هستند که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند و برای خدا با یکدیگر مجالست میکنند، و برای خدا به دیدار هم میروند. 3. و در (حدیث قدسی خداوند) آمده که به حضرت موسی علیه السّلام فرمود: آیا هرگز عملی برای من انجام دادهای؟ موسی علیه السّلام عرض کرد: آری! برای تو نماز خواندهام، روزه گرفتهام، انفاق کردهام و به یاد تو بودهام، خداوند فرمود: امّا نماز برای تو نشانة (ایمان) است و روزه سپر آتش، و انفاق سایهای در محشر، و ذکر خدا نور است، کدام عمل را برای من بجا آوردهای! موسی علیه السّلام عرض کرد: خداوندا! خودت مرا در این مورد راهنمایی فرما، خداوند فرمود: آیا هرگز به خاطر من با کسی دوستی کردهای، و به خاطر من کسی را دشمن داشتهای؟ در این جا بود که موسی دانست برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله است)،[9] لازم به ذکر است این دو واژه معمولا در چهار مورد استعمال میشوند: ولاء محبت و عشق و علاقه به اهل بیت علیهم السّلام و ولاء امامت به معنای الگو قرار دادن امامان برای اعمال و رفتار خویش، و ولاء زعامت به معنای حق رهبری اجتماعی و سیاسی امامان، و ولاء تصرف یا ولاء معنوی که بالاترین مراحل. ولاء تصرف است.[10] با توجه به قسمتی از آیات و روایات ذکر شده در باب تولّی و تبرّی، به خوبی استفاده میشود که تولّی معنایی بالاتر و عالیتر از دوستی دارد و آن پذیرفتن ولایت خدا و اولیای اوست، و خود را مطیع فرمان آنها کردن است، و تبرّی یعنی زیر بار ولایت غیر خدا نرفتن است، از این رو نخستین پیام اسلام که از حلقوم مبارک پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله در فضای مکه طنین انداخت و تمام جهانیان را به سوی آن فراخواند (قولوا لا اله الا الله تفلحون) بود که شرط رستگاری را تبرّی از غیر خدا و تولّای ولایت خدایی بیان فرمودند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ولایت در قرآن، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چ اول، 1367. 2. اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج 1، مدرسه الامام علی بن ابی طالب علیه السلام ، 1377. 3. ولاءها و ولایتها، آیت الله شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا. 4. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج 66 و 67. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . بحار الانوار، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403 ه .ق، ج 69، ص 239، ح 2. [2]. ممتحنه/4. [3]. بقره/257. [4] . مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، نشر چاپخانه، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، 1377، ج 1، با تلخیص. [5]. احزاب/21. [6] . مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ص371، همان، ج 1، ص371. [7] . اصول کافی، ج 2، ص 18، به نقل از کتاب اخلاق در قرآن. [8] . بحار الانوار، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403 ه .ق، ج 66، ص 252. [9] . همان، حدیث شماره 33. [10] . مطهری، مرتضی، ولاء و ولایتها، انتشارات صدرا.
تولّی و تبرّی در قرآن و روایت چگونه ترسیم شده است؟
ما در اسلام دو اصل به نام تولّی و تبرّی داریم، یا به تعبیر دیگر: (حبّ فی الله) و (بغضٌ فی الله) که هر دو در واقع اشاره به یک حقیقت است، طبق این دو اصل ما موظفیم دوستان خدا را دوست داریم و دشمنان خدا را دشمن، و پیشوایان بزرگ دین یعنی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السّلام را در همه چیز اسوه و الگوی خود قرار دهیم.
این دستور به قدری مهم است که در آیات قرآن به عنوان نشانة ایمان، و در روایات اسلامی به عنوان (اوثقُ عری الایمان)[1] محکمترین دستگیرة ایمان معرفی شده است، و تا تولّی و تبرّی نباشد، بقیه اعمال و عبادات و اطاعات، بیحاصل شمرده شده است.
این تولّی و تبرّی یا (حبّ فی الله و بغض فی الله) یکی از گامهای بسیار مهم و مؤثر در تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله است، روی همین اصل، بسیاری از علمای اخلاق، وجود استاد و مربی را برای رهروان این راه، لازم شمردهاند.
الف: تبری و تولّی از دیدگاه آیات قرآن
1. (قد کانت لکم اسوة حسنه فی ابراهیم و الذین معه اذ قالوا لقومهم انّا براء منکم و مما تعبدون من دون الله)[2]
سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند برای شما وجود داشت، در آن هنگام که به قوم (مشرک) خود گفتند: ما از شما و آن چه غیر از خدا میپرستید بیزاریم.
در آغاز این سوره، همة مؤمنان را مخاطب ساخته، میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، دشمن من و دشمن خود را دوست خویش قرار ندهید، شما نسبت به آنها اظهار محبت میکنید در حالی که آنها نسبت به آن چه بر شما نازل شده است کفر میورزند و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و شما را به خاطر ایمان آوردن به پروردگارتان، از شهر و دیارتان بیرون میکنند، این نکته روشن است که اگر هنگام تضاد (پیوندهای محبت و دوستی) با (پیوندهای اعتقادی و ارزشی) پیوند محبت و دوستی مقدم شمرده شود، پایههای اعتقاد و ارزشها متزلزل میگردد و انسان تدریجاً به سوی باطل و فساد گرایش پیدا میکند، و نکتة اساسی (حبّ فی الله و بغضٌ فی الله) یا به تعبیر دیگر (تولای اولیاء الله و تبرای از اعداء الله) نیز همین است.
سپس در آیة چهارم همین سوره، مسلمانان را به پیروی از ابراهیم علیه السّلام و یارانش، به عنوان یک (اسوه حسنه) و (الگوی زیبای پرارزش) دعوت کرده، چرا که انتخاب سرمشقها و الگوهای پاک و باایمان و شجاع و مقاوم، تأثیر عمیقی در پاکسازی روح و فکر و اخلاق و اعمال انسان دارد.
2. (الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور، و الّذین کفروا اولیاء هم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمت اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون)[3]
خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور خارج میسازد، (امّا) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند، آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
در این آیه تفاوت خط مؤمنان و کافران تبیین شده است، مؤمنان به خدا وابستهاند و از صفات جمال و جلال او سرمشق میگیرند، و کافران، به طاغوت وابسته بوده و اعمال و اخلاق آنها بازتابی از صفات طاغوت است، خارج شدن از ظلمت ها و تاریکی ها به نور، به صورت نتیجه ولایت خداوند بر مؤمنان ذکر شده است، و خروج از نور به سوی ظلمتها از آثار ولایت طاغوت، نور و ظلمت در این آیه معنای وسیعی دارد که تمام نیکیها و بدیها، خوبیها و زشتیها و فضایل و رذایل را شامل میشود![4]
آری! آن کس که در سایه ولایت الله قرار گیرد، هجرتش از رذایل به فضایل و از بدیها به خوبیها آغاز میگردد؛ زیرا سرمشق او در همه جا صفات جلال و جمال خداست، او به سوی پاکی میرود، چرا که ذات مقدس خدا از هر گونه آلودگی و نقص، پاک و منزه است، او به سوی رحمت و رأفت، جود و سخاوت پیش میرود، چرا که ذات خداوند، رحمان و رحیم، جواد و کریم است، و به همین ترتیب، حرکت به سوی فضایل دیگر شروع میشود؛ زیرا که نقطة امید و مقصد و مقصود و معبود و محبوب، اوست.
درست عکس این حرکت، یعنی از فضائل به سوی رذائل از آن کسانی است که طاغوت، بت های بیشعور و بیخاصیت و فاقد چشم و گوش و هوش، و همچنین انسانهای طغیانگر و خودکامه را ولی خود قرار دادهاند.
3. (لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً)[5]
برای شما در (رفتار) فرستادة خدا پیروی نیکوست برای آنان که امیدوار به خدا و روز دیگرند، و خدا را بسیار یاد کنند.
این آیه که ناظر به جنگ احزاب است، نه تنها در میدان جنگ احزاب که مصداق جهاد اصغر محسوب میشد، پیغمبر صلّی الله علیه و آله اسوه و الگو بود، بلکه در میدان جهاداکبر و مبارزه با هوا و هوسهای نفسانی و تهذیب اخلاق نیز اسوه و سرمشق بسیار مهمی بود، و آن کسی که بتواند گام در جای گامهای آن بزرگوار بنهد، این راه پرفراز و نشیب را با سرعت خواهد پیمود.
قابل توجه این که در این آیه، علاوه بر مسأله ایمان به خدا و روز جزا (لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر)، روی یاد خدا نیز تکیه شده است، و با ذکر جمله (و ذکرالله کثیراً) نشان میدهد آنها که بسیار به یاد خدا هستند، از هدایتهای چنین پیشوایی الهام میگیرند؛ زیرا ایمان و ذکر خدا، آنها را متوجه مسئولیتهای بزرگشان میکند، در نتیجه به دنبال رهبر و پیشوایی میگردند، و کسی را بهتر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله برای این کار نمییابند.[6]
ب. تولّی و تبرّی از دیدگاه احادیث
احادیث بسیار فراوانی در کتب اسلامی اعم از شیعه و سنی در زمینة تولی و تبرّی آمده است، و به قدری در این باره اهمیت داده شده که کمتر چیزی نظیر آن دیده میشود.
1. زراره از امام محمد باقر علیه السّلام نقل میکند: بنی الاسلام علی خمسة الاشیاء، علی الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایة، قال زراره: فقلتُ ایّ شی من ذلک افضل؟ فقال: الولایةُ افضل؛ لانّها مفتاحُهُنَّ، و الوالی هو الدلیل علیهن، اسلام بر پنج پایه بنا شده است، بر نماز، و زکات و حج و روزه، و ولایت (رهبری معصومین)، زراره میگوید: عرض کردم: کدامیک از اینها افضل است؟
فرمود: ولایت افضل است؛ زیرا کلید همة آنهاست، (و والی و رهبر الهی راهنما به نور چهار اصل دیگر است)، از این تعبیر به خوبی استفاده میشود که ولایت و اقتدا به اولیاء الله سبب احیاء سایر برنامههای دینی و مسایل عبادی و فردی و اجتماعی است، و این اشارة روشنی به تأثیر مسأله ولایت در امر تهذیب نفوس و تحصیل مکارم اخلاق میباشد.[7]
2. ح 32: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله انّ حول العرش منابِرٌ من نور، علیها قوم لباسهم و وجوههم نور لیسوا بانبیاء، یغبطهم الانبیاء و الشهداء، قالوا یا رسول الله! حلّ لنّا، قال: هم المتّحابّون فی الله و المتّجالون فی الله و المتزاودون فی الله،[8] حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله میفرماید: در اطراف عرش الهی منبرهایی از نور است که بر آنها گروهی هستند که لباسها و صورتهایشان از نور است، آنها پیامبر نیستند، ولی پیامبران و شهداء به حال آنها غبطه میخورند، عرض کردند: ای رسول خدا صلّی الله علیه و آله : این مسأله را برای ما حل کن، فرمود: آنها کسانی هستند که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند و برای خدا با یکدیگر مجالست میکنند، و برای خدا به دیدار هم میروند.
3. و در (حدیث قدسی خداوند) آمده که به حضرت موسی علیه السّلام فرمود: آیا هرگز عملی برای من انجام دادهای؟ موسی علیه السّلام عرض کرد: آری! برای تو نماز خواندهام، روزه گرفتهام، انفاق کردهام و به یاد تو بودهام، خداوند فرمود: امّا نماز برای تو نشانة (ایمان) است و روزه سپر آتش، و انفاق سایهای در محشر، و ذکر خدا نور است، کدام عمل را برای من بجا آوردهای! موسی علیه السّلام عرض کرد: خداوندا! خودت مرا در این مورد راهنمایی فرما، خداوند فرمود: آیا هرگز به خاطر من با کسی دوستی کردهای، و به خاطر من کسی را دشمن داشتهای؟ در این جا بود که موسی دانست برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله است)،[9] لازم به ذکر است این دو واژه معمولا در چهار مورد استعمال میشوند: ولاء محبت و عشق و علاقه به اهل بیت علیهم السّلام و ولاء امامت به معنای الگو قرار دادن امامان برای اعمال و رفتار خویش، و ولاء زعامت به معنای حق رهبری اجتماعی و سیاسی امامان، و ولاء تصرف یا ولاء معنوی که بالاترین مراحل. ولاء تصرف است.[10]
با توجه به قسمتی از آیات و روایات ذکر شده در باب تولّی و تبرّی، به خوبی استفاده میشود که تولّی معنایی بالاتر و عالیتر از دوستی دارد و آن پذیرفتن ولایت خدا و اولیای اوست، و خود را مطیع فرمان آنها کردن است، و تبرّی یعنی زیر بار ولایت غیر خدا نرفتن است، از این رو نخستین پیام اسلام که از حلقوم مبارک پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله در فضای مکه طنین انداخت و تمام جهانیان را به سوی آن فراخواند (قولوا لا اله الا الله تفلحون) بود که شرط رستگاری را تبرّی از غیر خدا و تولّای ولایت خدایی بیان فرمودند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ولایت در قرآن، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چ اول، 1367.
2. اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج 1، مدرسه الامام علی بن ابی طالب علیه السلام ، 1377.
3. ولاءها و ولایتها، آیت الله شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
4. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج 66 و 67.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بحار الانوار، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403 ه .ق، ج 69، ص 239، ح 2.
[2]. ممتحنه/4.
[3]. بقره/257.
[4] . مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، نشر چاپخانه، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، 1377، ج 1، با تلخیص.
[5]. احزاب/21.
[6] . مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ص371، همان، ج 1، ص371.
[7] . اصول کافی، ج 2، ص 18، به نقل از کتاب اخلاق در قرآن.
[8] . بحار الانوار، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403 ه .ق، ج 66، ص 252.
[9] . همان، حدیث شماره 33.
[10] . مطهری، مرتضی، ولاء و ولایتها، انتشارات صدرا.
- [سایر] تولی و تبری چیست؟
- [سایر] تولی و تبری جزء اسلام هست یا نیست؟ (عبس) و (تولی) منظور پیامبر(ص) بوده یا خیر؟ چرا اختلاف هست؟
- [سایر] « تولی و تبری » چگونه از عوامل وصول به بهشت می شود؟
- [سایر] نقش تولّی و تبرّی در انتظار فرج امام زمان علیه السلام چیست؟
- [سایر] منظور از تولی و تبری که در حدیث غدیر به آن اشاره شده (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه) چیست؟ به طور کامل؟
- [سایر] منظور از تولی و تبری که در حدیث غدیر به آن اشاره شده (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه) چیست؟ به طور کامل؟
- [سایر] سلام خدا قوت موضوع تولی و تبری و مدارا کردن با دشمن دقیقا تفسیرش چیه؟؟؟چه موقع مدارا؟؟؟ چه موقع دشمنی؟؟
- [سایر] مقام معظم رهبری یک سال را سال اتحاد و انسجام اسلامی نامیده اند؛ با این موضوع چگونه تولی و تبری را جمع ببندیم؟ چگونه با برادران سنی و ... انسجام داشته باشیم که دو فرع دین ما فراموش نشود؟
- [سایر] حج در قرآن چگونه ترسیم شده است؟
- [سایر] در قرآن پیامبر چگونه ترسیم شده است؟
- [آیت الله اردبیلی] قرض دادن از کارهای مستحبی است که در آیات قرآن و روایات درباره آن زیاد سفارش شده است. از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده است که: (هر کس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد میشود و ملائکه بر او رحمت میفرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند، بدون حساب و به سرعت از صراط میگذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام میشود.)(1)
- [آیت الله بهجت] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزی را نقاشی کنند و بکشند، مخصوصاً چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، که در غیر مسجد هم اشکال دارد، و احتمال دارد نماز خواندن در این مساجد هم مکروه باشد؛ ولی نوشتن قرآن و احادیث صحیحه در مسجد مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] نماز جمعه در صورت فراهم بودن شرایط آن، یک واجب تخییری است؛ یعنی نمازگزار میتواند در روزهای جمعه یکی از نمازهای ظهر و یا نماز جمعه را به جا بیاورد، اگرچه نماز جمعه افضل است و در قرآن و روایات در مورد آن بسیار سفارش شده است.
- [آیت الله مظاهری] دادن قرآن به کافر مانعی ندارد مگر آنکه بیاحترامی به قرآن یا اسلام باشد.
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله سبحانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر جلد قران نجس شود در صورتی که بی احترامی به قران باشد باید ان را اب بکشند