در پاسخ باید گفت اسلام دارای مبانی و ارکانی است که بر آنها بنا نهاده شده و به وسیله آنها وجود پیدا کرده و باقی میماند. بدون تحقق آن ها فرو میریزد و از آن جز اسم است. چیزی باقی نمیماند. از این رو قرآن کریم برای حج جایگاه ویژهای قائل شده است. لذا به طور خلاصه به محور های ذیل اشاره می شود. الف: حج از ارکان دین و تارک آن مرتکب کفر عملی است. بدون شک در بین همه مذاهب، یکی از ارکان دین، حج میباشد. کسی که عمداً حج نگذارد، رکنی از ارکان دین الهی خود را نادیده گرفته و نابود ساخته است. از این رو، خداوند در مورد ترک عمدی و عملی حج میفرماید: اگر کسی حج را ترک کند کافر شود همانا خداوند از جهانیان بینیاز است.[1] از این آیه به دست می آید: ترک عمدی حج به منزله کفر هست. یعنی کسی که عمداً به حج نرود، در عمل مرتکب کفر و نادیده گرفتن قسمتی از دین شده است، اگر چه در ایمان و اعتقاد کافر نباشد. لذا در این جا کفر به معنای کفر به فروع دین میباشد نظیر کافر شدن به نماز یعنی ترک نماز و کافر شدن روزه، یعنی ترک روزه. پس کفر در این جا به معنای نادیده گرفتن عمل و ترک عمل میباشد.[2] چنان چه امام صادق علیه السّلام میفرماید رد کردن حکم حاکم شرع جامع الشرایط مسلمانان، به منزله رد کردن حکم امام معصوم و کفر عملی است.[3] ب. حج میثاق و پیمان الهی است: از آن جایی که حج در بین همه عبادات، دارای جایگاه ویژهای میباشد، وجوب حج در قرآن به صورت عهد و پیمان الهی ذکر شد. با توجه به آیه 97 آل عمران، وقتی خداوند خواست وجوب حج را ابلاغ نماید، به صورت جمله امری ابلاغ نفرمود، چنان چه در نماز و روزه و سایر عبادات به صورت امری میباشد که میفرماید نماز را بپا دارید و زکات بدهید. اما در مورد حج میبینیم شیوة دستور فرق میکند. یعنی به صورت امر بیان نمیشود بلکه با بیان شیوائی به صورت تعهد که بر عهده مردم باشد. مطلب را بیان میکند؛ (برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه او کنند).[4] این تعبیر لطیف فقط در مورد حج، در قرآن وجود دارد و در مورد هیچ عبادتی، این گونه تعبیر نشده است. و این خود بیانگر اهمیت حج میباشد، لذا در خود آیه، از لحاظ ادبی و شیوه بیان مطالبی وجود دارد که دارای اهمیت و شایان ذکر است. 1. خداوند جمله را به صورت جمله خبری بیان میکند نه انشائی، لذا دلالت جمله خبری بر وجوب قویتر از دلالت جمله انشائی بر وجوب میباشد. 2. جمله به صورت اسمیه بیان شده، نه فعلیه، و جمله خبریه اسمیه، دلالت و تأکیدش بر معنای (ثبوت) بیشتر از جمله فعلیه میباشند. 3. وجوب حج را با لام تأکید و تکلیف بیان می کند، یعنی این تکلیف از طرف خداوند بر عهده مردم قرار داده شده است. 4. هرگاه بخواهند وجوب بالفعل عملی را بیان نمایند به وسیله (علی) بیان می کنند، یعنی بالفعل و در حال حاضر این عمل بر عهده کسی میباشد نه بالقوه. لذا در آیة شریفه، خداوند از کلمه (علی) استفاده کرد، شایان ذکر است که هر گاه (لام) و (علی) در مقابل یکدیگر قرار گیرند، نشانه آن است که از یک طرف حکمی بر طرف دیگر واجب شده نه این که بر ضرر او باشد. پس در این آیه معنا این گونه نمیباشد که به ضرر مردم باشد. چنان که لام در (للله) نیز به معنای نفع نمیباشد، بلکه به معنای از طرف خدا بر مردم میباشد. زیرا نفع حج به خود مردم بر میگردد نه به خداوند.[5] ج. حج مظهر مجموعهای از عبادات میباشد با توجه به این تعبیر خاص که جمع میثاق الهی میباشد، میبینیم که بسیاری از مسائل و عبادات در خود حج جلوه میکند. به عنوان مثال روزه هم در حج راه پیدا میکند. زیرا حاجی اگر قربانی پیدا نکند که در روز عید قربان ذبح نماید، سه روز در حج و هفت روز در بازگشت به وطن باید خود روزه بگیرد. نمونه دیگر آن که همه نکاتی که در مورد نماز گفته شد، مثل طهارت و پاک بودن بدن و مباح بودن لباس و ساتر بودن آن و شرایط وضو و آب وضو همه ی آن ها در حج نیز تبلور پیدا میکند. زیرا در حج طواف تشریع شده که خود نماز هست و همه شرایط نمازگزار و لباس نمازگزار در شخص طواف کننده و لباس او باید وجود داشته باشد، مانند طهارت از حدث و خبث و پاک بودن لباس و بدن و غصبی نبودن لباس او و آبی که با آن طهارت حاصل شد. بالاتر این که، در خود حج، نماز هم واجب شده و ما میبایست بعد از طواف واجب، دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم به جا آوریم. از این رو در برخی از روایات وارد شده که حج برتر از نماز میباشد.[6] همین طور انسان به آن برکت که در زکات است به وسیله حج دست مییابد. زیرا در حج انفاق مال و نثار و ایثار مانند زکات وجود دارد. و یا بسیاری از ویژگیهای جهاد که همان پذیرش خطر و دوری از نزدیکان می باشد در حج نیز وجود دارد، و بالاتر از آن تمرین خودسازی و جهاد اکبر که به وسیله احرام تحقق پیدا میکند، همچنین بسیاری از مسائل به وسیله احرام بر شخص محرم حرام میشود. خلاصه این عبادت از عبادات فراوانی تشکیل شده و فضائل همه آن عبادات را در خود دارد و خود نیز خصوصیتی دارد که در سایر عبادات نمیباشد. د. محترم شمرده شدن حاجی و زمان و مکانی که او در آن به سر میبرد خداوند تبارک و تعالی زمان و مکانی را که در آن حج وعمره به جا آورده میشود و نیز کسانی را که عمره به جا میآورند و هم چنین قربانی حج و حتی کفشی را که به نشان قربانی بودن به گردن آن میآویزند همه را از شعائر الهی یاد کرده، بنابراین نه تنها کسانی که برای حج و عمره احرام بستهاند، بلکه افرادی که به قصد این دو عمل از دورترین نقاط عالم حرکت کردهاند و هنوز به حرم بلکه به میقات نرسیدهاند، همه جزء شعائر الهی هستند. سراسر حج از کعبه گرفته تا آن حیوانی که برای قربانی تعیین شده، جزء شعائر الهی هستند. از این رو احدی نباید آنها را حلال دانسته، طبق میل خود با آنها رفتار نماید، بلکه واجب است آنها را گرامی بدارد.[7] لذا دیده می شود برای امنیت شخصی که آهنگ حج کرده، ماه ذیقعده برای حرکت او به طرف خانه خدا و ماه ذیحجه برای اعمال و مناسک آن و ماه محرم بر حرمت و احترام و برای بازگشت او به طرف خانه خود و امنیت او از ماههای حرام شمرده شده و جنگ و قتال به احترام حاجی در این سه ماه، حرام میباشد. و حرمت همه اینها به خاطر حرمت کعبه و حج، حاجی و احترام آن میباشد. در آیة دوم از سوره مبارکه مائده نیز آمده است: (ای کسانی که ایمان آوردید شعائر و حدود الهی در حج را محترم بشمارید، مخالفت با آنها را حلال ندانید و نه ماه حرام را و نه قربانیهای بی نشان و با نشان را و نه آنها را که به قصد خانه خدا برای به دست آوردن فضل پروردگار و خوشنودی او میآیند). شعائر جمع شعیره به معنای علامت است، شعائر الله، علامتهایی هستند که انسان را به یاد خدا میاندازند وخاطرهای از خاطرات مقدس را در نظرها تجدید میکند. از این روست که خداوند در مورد صفا و مروه میفرماید: این دو از شعائر الهی هستند که ما را به یاد قضیه و سرگذشت هاجر و فرزند خردسالش میاندازد وبه یاد ابراهیم که این دو را در بیابان بیآب و علف رها کرد و به فرمان خدا راهی تبلیغ رسالت الهی شد.[8] نمونة دیگر که میتوان از اهمیت حج در اسلام ذکر کرد، آن است که وقتی از هلال ماهها از پیامبر سؤال میکنند، قرآن کریم میفرماید: هلال ماهها برای تعیین وقت حج است، (در مورد هلال ماهها از تو سؤال میکنند، بگو آنها برای بیان اوقات و تقویم طبیعی برای نظام زندگی مردم و تعیین وقت حج است.[9] برای اهمیت حج همین بس که خداوند به عنوان ذکر خاص بعد از عام، تشخیص ایام و ماههای حج را یکی از فوائد مهم هلال ماه میداند. با توجه به این ویژگی مهم است که خداوند در سوره مبارکه مائده می فرماید: (خداوند کعبه را وسیلهای برای استواری و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داد و هم چنین ماه حرام را).[10] از این جهت مهمترین عامل قیام همه مردم جهان، برای برپایی دین و عدالت، خانهای است که همگان به سوی آن نماز میگذارند و برگرد آن طواف میکنند و در کنار آن به نیایش میپردازند و در حریم آن به تفکر در آیات الهی میپردازند. ه . ربط آیه 189 بقره با آیه 97 سوره مبارکه مائده به چه صورت میباشد خداوند در سوره مبارکه بقره میفرماید: ما هلال ماهها را برای بیان تقویم طبیعی برای نظام زندگی مردم وتعیین وقت حج قرار دادیم. در سوره مبارکه مائده میفرماید: خداوند کعبه را وسیلهای برای استواری و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داد و هم چنین ماه حرام را. با توجه به محتوای این دو آیه میتوان فهمید که هلال ماهها و حج، نقش مهمی در زندگی مردم دارند، زیرا مردم با هلال ماه، ایام حج را درک میکنند و با آمدن ایام حج به طرف این خانه حرکت کرده و با تشکیل کنگره بزرگ حج، سرنوشت مسلمانان را در آن جا رقم زده و در مورد حل مشکلات جهان اسلام اندیشیده و به حل آن کمک میکنند. دقت کافی در محتوای آیه 97 مائده با توجه به انسجام اول و آخر آن، نشان میدهد که کعبه به عنوان محل طواف عمومی و عامل قیام همگانی قرار داده شده است، یعنی هدف همه انبیای الهی آن است که مردم با دست یافتن به محتوای کتاب و درک میزان و آشنایی با ره آورد پیامبران به قسط و عدل قیام کنند، عامل مهمی که میتواند این هدف والا را تحقق بخشد و زمینه قیام همه مردم را جهت دست یابی به قسط و عدل فراهم کند و خصوصیتهای نژادی و جغرافیایی را کنار زده و اختلافهای مکانی را در نوردیده و پراکندگیهای زمانی و زبانی را به یک سو مینهد و بیگانگان را با هم آشنا میکند، کعبه است. از این رو امام صادق علیه السّلام میفرماید: همواره دین خدا پابرجا و زنده هست تا کعبه پا برجاست.[11] دانستن این نکته لازم است که قیام دین و استواری آن به قیام مردم است و این مردم هستند که باید در ایام حج و در کنار خانه خدا اقدام به قیام کنند و ندای توحید را از کنار کعبه سر دهند، در این کنگره سیاسی، عبادی باید به حل معضلات مهم جهان اسلام بپردازند. با توجه به این ویژگی مهم هست که حاکم مسلمانان باید هر ساله در برپایی حج تمام توان خود را به کار گرفته، لذا در برخی روایات آمده اگر در زمانی مردم نخواستند و یا نتوانستند به مکه بروند بر رهبر مسلمانان لازم است که برخی را با هزینه بیت المال، به حج بفرستد و عدهای را که توان مالی دارند و به حج نمیروند به اجبار روانه مکه کند.[12] لذا امام صادق علیه السّلام میفرماید: اگر مردم حج را معطل گذارند، بر امام است است آنها را به این کار وادار کند. چه بخواهند و چه نخواهند، زیرا این خانه برای حج قرار داده شده است.[13] با انحراف از این فریضه الهی است که امروزه دین خدا در زندگی بشر نقش آفرینی نمی کند. دین قوام نیافته و برپا نشده و در حاشیه قرار گرفته است؛ اگر حج با آن همه اسرار و لطائف و آن همه حقیقتی که برخوردار است مورد شناخت و توجه مسلمانان قرار گیرد و مسلمانان همان گونه که در مورد آداب و احکام ظاهری حج حساسیت به خرج میدهند و در مورد آن توجه ویژهای مبذول میدارند، اگر به اسرار و باطن حج نیز توجه کنند، ما شاهد آن خواهیم بود که هر ساله میلیونها نفر از دانشگاه حج فارغ التحصیل شده و با آشنایی به سیره و سنت رسول خدا، پا در شاه راه هدایت میگذارند. اما باید اعتراف کرد، آن چه هرگز مورد توجه ما مسلمانان قرار نمیگیرد، یا کمتر مورد توجه قرار میگیرد، همان هدف والای حج یعنی به حول کعبه گشتن و با تأسی به ملائکه که به حول عرش الهی به تسبیح و تقدیس الهی میپردازند میباشد. آری با درک معارف و اسرار حج است که میتوان فرشته خو شد و از خلق و خوی حیوانی رهید و به سرمنزل مقصود رسید. و. حج محلی برای مشاهده آیات الهی: یکی از مسائلی که قرآن کریم به آن عنایت ویژهای مینماید، شهود آیات الهی در مکه و ایام حج میباشد. آن جا که میفرماید: در حرم امن الهی، آیات و نشانههای روشن الهی میباشد. هر چند در آیات زیادی از قرآن کریم به نشانههای خداوند اشاره شد، اما دراین آیه به یکی از شاخصترین آیات الهی اشاره میکند که همان مقام و جایگاه حضرت ابراهیم میباشد. تکه سنگی که بعد از هزاران سال باقی مانده و بشریت در برابر آن سر تعظیم فرود آورده، سنگی که ابراهیم برفراز آن کعبه را بنا نهاده و از فراز آن دعوت جهانی خود را برای زیارت این خانه به گوش جهانیان رسانده: و این نشانه الهی باید برای همیشه زنده و پاینده بماند. اینجاست که امام باقر علیه السّلام میفرماید: سالی که سیل مسجد الحرام را فرا گرفت من نیز به همراه امام حسین علیه السّلام در مکه بودم، امام علیه السّلام به مردمی که نگران از بین رفتن مقام ابراهیم بودند، فرمود: مطمئن باشید هرگز سیل مقام ابراهیم را نمی برد، چون خداوند آن را علم و نشانه خود قرار داده است.[14] پیرامون حج، آیات دیگری نیز قابل شهودند. مانند کعبه با آن عظمت معنوی خود، حجر الاسود، زمزم و مانند آن. و این که برای یک سرزمین غیرقابل کشت و بیآب و علف، این همه دل ها مشتاق باشند و برای دیدن و طواف آن سر از پا نشناسند. این خود یکی از مهمترین آیات الهی است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. المیزان،ذیل آیات مربوط به کعبه وحج. 2. تفسیر نمونه، ذیل آیات مربوط به کعبه وحج. 3. صهبای حج، استاد آیت الله جوادی آملی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . آل عمران/ 97. [2] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، بیروت، دار الکتب الاسلامیه، ج 6، ص 406. [3] . جوادی آملی، عبدالله، صهبای حج، مرکز نشر اسراء، 1378، ص 54. [4] . آل عمران/ 97. [5] . صهبای حج، همان، ص 53 54. [6] . همان، ص52. [7] . همان. [8] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص 539. [9] . بقره/ 189. [10] . مائده/ 97. [11] . صهبای حج، همان، ص 48. [12] . همان، ص 114. [13] . حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 8، ص 15. [14] . صهبای حج، همان، ص 276.
حج در قرآن چگونه ترسیم شده است؟
در پاسخ باید گفت اسلام دارای مبانی و ارکانی است که بر آنها بنا نهاده شده و به وسیله آنها وجود پیدا کرده و باقی میماند. بدون تحقق آن ها فرو میریزد و از آن جز اسم است. چیزی باقی نمیماند. از این رو قرآن کریم برای حج جایگاه ویژهای قائل شده است. لذا به طور خلاصه به محور های ذیل اشاره می شود. الف: حج از ارکان دین و تارک آن مرتکب کفر عملی است.
بدون شک در بین همه مذاهب، یکی از ارکان دین، حج میباشد. کسی که عمداً حج نگذارد، رکنی از ارکان دین الهی خود را نادیده گرفته و نابود ساخته است. از این رو، خداوند در مورد ترک عمدی و عملی حج میفرماید: اگر کسی حج را ترک کند کافر شود همانا خداوند از جهانیان بینیاز است.[1] از این آیه به دست می آید: ترک عمدی حج به منزله کفر هست. یعنی کسی که عمداً به حج نرود، در عمل مرتکب کفر و نادیده گرفتن قسمتی از دین شده است، اگر چه در ایمان و اعتقاد کافر نباشد. لذا در این جا کفر به معنای کفر به فروع دین میباشد نظیر کافر شدن به نماز یعنی ترک نماز و کافر شدن روزه، یعنی ترک روزه. پس کفر در این جا به معنای نادیده گرفتن عمل و ترک عمل میباشد.[2] چنان چه امام صادق علیه السّلام میفرماید رد کردن حکم حاکم شرع جامع الشرایط مسلمانان، به منزله رد کردن حکم امام معصوم و کفر عملی است.[3]
ب. حج میثاق و پیمان الهی است: از آن جایی که حج در بین همه عبادات، دارای جایگاه ویژهای میباشد، وجوب حج در قرآن به صورت عهد و پیمان الهی ذکر شد. با توجه به آیه 97 آل عمران، وقتی خداوند خواست وجوب حج را ابلاغ نماید، به صورت جمله امری ابلاغ نفرمود، چنان چه در نماز و روزه و سایر عبادات به صورت امری میباشد که میفرماید نماز را بپا دارید و زکات بدهید. اما در مورد حج میبینیم شیوة دستور فرق میکند. یعنی به صورت امر بیان نمیشود بلکه با بیان شیوائی به صورت تعهد که بر عهده مردم باشد. مطلب را بیان میکند؛ (برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه او کنند).[4] این تعبیر لطیف فقط در مورد حج، در قرآن وجود دارد و در مورد هیچ عبادتی، این گونه تعبیر نشده است. و این خود بیانگر اهمیت حج میباشد، لذا در خود آیه، از لحاظ ادبی و شیوه بیان مطالبی وجود دارد که دارای اهمیت و شایان ذکر است.
1. خداوند جمله را به صورت جمله خبری بیان میکند نه انشائی، لذا دلالت جمله خبری بر وجوب قویتر از دلالت جمله انشائی بر وجوب میباشد.
2. جمله به صورت اسمیه بیان شده، نه فعلیه، و جمله خبریه اسمیه، دلالت و تأکیدش بر معنای (ثبوت) بیشتر از جمله فعلیه میباشند.
3. وجوب حج را با لام تأکید و تکلیف بیان می کند، یعنی این تکلیف از طرف خداوند بر عهده مردم قرار داده شده است.
4. هرگاه بخواهند وجوب بالفعل عملی را بیان نمایند به وسیله (علی) بیان می کنند، یعنی بالفعل و در حال حاضر این عمل بر عهده کسی میباشد نه بالقوه. لذا در آیة شریفه، خداوند از کلمه (علی) استفاده کرد، شایان ذکر است که هر گاه (لام) و (علی) در مقابل یکدیگر قرار گیرند، نشانه آن است که از یک طرف حکمی بر طرف دیگر واجب شده نه این که بر ضرر او باشد. پس در این آیه معنا این گونه نمیباشد که به ضرر مردم باشد. چنان که لام در (للله) نیز به معنای نفع نمیباشد، بلکه به معنای از طرف خدا بر مردم میباشد. زیرا نفع حج به خود مردم بر میگردد نه به خداوند.[5]
ج. حج مظهر مجموعهای از عبادات میباشد
با توجه به این تعبیر خاص که جمع میثاق الهی میباشد، میبینیم که بسیاری از مسائل و عبادات در خود حج جلوه میکند. به عنوان مثال روزه هم در حج راه پیدا میکند. زیرا حاجی اگر قربانی پیدا نکند که در روز عید قربان ذبح نماید، سه روز در حج و هفت روز در بازگشت به وطن باید خود روزه بگیرد. نمونه دیگر آن که همه نکاتی که در مورد نماز گفته شد، مثل طهارت و پاک بودن بدن و مباح بودن لباس و ساتر بودن آن و شرایط وضو و آب وضو همه ی آن ها در حج نیز تبلور پیدا میکند. زیرا در حج طواف تشریع شده که خود نماز هست و همه شرایط نمازگزار و لباس نمازگزار در شخص طواف کننده و لباس او باید وجود داشته باشد، مانند طهارت از حدث و خبث و پاک بودن لباس و بدن و غصبی نبودن لباس او و آبی که با آن طهارت حاصل شد. بالاتر این که، در خود حج، نماز هم واجب شده و ما میبایست بعد از طواف واجب، دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم به جا آوریم. از این رو در برخی از روایات وارد شده که حج برتر از نماز میباشد.[6]
همین طور انسان به آن برکت که در زکات است به وسیله حج دست مییابد. زیرا در حج انفاق مال و نثار و ایثار مانند زکات وجود دارد. و یا بسیاری از ویژگیهای جهاد که همان پذیرش خطر و دوری از نزدیکان می باشد در حج نیز وجود دارد، و بالاتر از آن تمرین خودسازی و جهاد اکبر که به وسیله احرام تحقق پیدا میکند، همچنین بسیاری از مسائل به وسیله احرام بر شخص محرم حرام میشود. خلاصه این عبادت از عبادات فراوانی تشکیل شده و فضائل همه آن عبادات را در خود دارد و خود نیز خصوصیتی دارد که در سایر عبادات نمیباشد.
د. محترم شمرده شدن حاجی و زمان و مکانی که او در آن به سر میبرد
خداوند تبارک و تعالی زمان و مکانی را که در آن حج وعمره به جا آورده میشود و نیز کسانی را که عمره به جا میآورند و هم چنین قربانی حج و حتی کفشی را که به نشان قربانی بودن به گردن آن میآویزند همه را از شعائر الهی یاد کرده، بنابراین نه تنها کسانی که برای حج و عمره احرام بستهاند، بلکه افرادی که به قصد این دو عمل از دورترین نقاط عالم حرکت کردهاند و هنوز به حرم بلکه به میقات نرسیدهاند، همه جزء شعائر الهی هستند. سراسر حج از کعبه گرفته تا آن حیوانی که برای قربانی تعیین شده، جزء شعائر الهی هستند. از این رو احدی نباید آنها را حلال دانسته، طبق میل خود با آنها رفتار نماید، بلکه واجب است آنها را گرامی بدارد.[7] لذا دیده می شود برای امنیت شخصی که آهنگ حج کرده، ماه ذیقعده برای حرکت او به طرف خانه خدا و ماه ذیحجه برای اعمال و مناسک آن و ماه محرم بر حرمت و احترام و برای بازگشت او به طرف خانه خود و امنیت او از ماههای حرام شمرده شده و جنگ و قتال به احترام حاجی در این سه ماه، حرام میباشد. و حرمت همه اینها به خاطر حرمت کعبه و حج، حاجی و احترام آن میباشد.
در آیة دوم از سوره مبارکه مائده نیز آمده است: (ای کسانی که ایمان آوردید شعائر و حدود الهی در حج را محترم بشمارید، مخالفت با آنها را حلال ندانید و نه ماه حرام را و نه قربانیهای بی نشان و با نشان را و نه آنها را که به قصد خانه خدا برای به دست آوردن فضل پروردگار و خوشنودی او میآیند).
شعائر جمع شعیره به معنای علامت است، شعائر الله، علامتهایی هستند که انسان را به یاد خدا میاندازند وخاطرهای از خاطرات مقدس را در نظرها تجدید میکند. از این روست که خداوند در مورد صفا و مروه میفرماید: این دو از شعائر الهی هستند که ما را به یاد قضیه و سرگذشت هاجر و فرزند خردسالش میاندازد وبه یاد ابراهیم که این دو را در بیابان بیآب و علف رها کرد و به فرمان خدا راهی تبلیغ رسالت الهی شد.[8]
نمونة دیگر که میتوان از اهمیت حج در اسلام ذکر کرد، آن است که وقتی از هلال ماهها از پیامبر سؤال میکنند، قرآن کریم میفرماید: هلال ماهها برای تعیین وقت حج است، (در مورد هلال ماهها از تو سؤال میکنند، بگو آنها برای بیان اوقات و تقویم طبیعی برای نظام زندگی مردم و تعیین وقت حج است.[9] برای اهمیت حج همین بس که خداوند به عنوان ذکر خاص بعد از عام، تشخیص ایام و ماههای حج را یکی از فوائد مهم هلال ماه میداند. با توجه به این ویژگی مهم است که خداوند در سوره مبارکه مائده می فرماید: (خداوند کعبه را وسیلهای برای استواری و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داد و هم چنین ماه حرام را).[10]
از این جهت مهمترین عامل قیام همه مردم جهان، برای برپایی دین و عدالت، خانهای است که همگان به سوی آن نماز میگذارند و برگرد آن طواف میکنند و در کنار آن به نیایش میپردازند و در حریم آن به تفکر در آیات الهی میپردازند.
ه . ربط آیه 189 بقره با آیه 97 سوره مبارکه مائده به چه صورت میباشد خداوند در سوره مبارکه بقره میفرماید: ما هلال ماهها را برای بیان تقویم طبیعی برای نظام زندگی مردم وتعیین وقت حج قرار دادیم. در سوره مبارکه مائده میفرماید: خداوند کعبه را وسیلهای برای استواری و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داد و هم چنین ماه حرام را. با توجه به محتوای این دو آیه میتوان فهمید که هلال ماهها و حج، نقش مهمی در زندگی مردم دارند، زیرا مردم با هلال ماه، ایام حج را درک میکنند و با آمدن ایام حج به طرف این خانه حرکت کرده و با تشکیل کنگره بزرگ حج، سرنوشت مسلمانان را در آن جا رقم زده و در مورد حل مشکلات جهان اسلام اندیشیده و به حل آن کمک میکنند. دقت کافی در محتوای آیه 97 مائده با توجه به انسجام اول و آخر آن، نشان میدهد که کعبه به عنوان محل طواف عمومی و عامل قیام همگانی قرار داده شده است، یعنی هدف همه انبیای الهی آن است که مردم با دست یافتن به محتوای کتاب و درک میزان و آشنایی با ره آورد پیامبران به قسط و عدل قیام کنند، عامل مهمی که میتواند این هدف والا را تحقق بخشد و زمینه قیام همه مردم را جهت دست یابی به قسط و عدل فراهم کند و خصوصیتهای نژادی و جغرافیایی را کنار زده و اختلافهای مکانی را در نوردیده و پراکندگیهای زمانی و زبانی را به یک سو مینهد و بیگانگان را با هم آشنا میکند، کعبه است. از این رو امام صادق علیه السّلام میفرماید: همواره دین خدا پابرجا و زنده هست تا کعبه پا برجاست.[11]
دانستن این نکته لازم است که قیام دین و استواری آن به قیام مردم است و این مردم هستند که باید در ایام حج و در کنار خانه خدا اقدام به قیام کنند و ندای توحید را از کنار کعبه سر دهند، در این کنگره سیاسی، عبادی باید به حل معضلات مهم جهان اسلام بپردازند. با توجه به این ویژگی مهم هست که حاکم مسلمانان باید هر ساله در برپایی حج تمام توان خود را به کار گرفته، لذا در برخی روایات آمده اگر در زمانی مردم نخواستند و یا نتوانستند به مکه بروند بر رهبر مسلمانان لازم است که برخی را با هزینه بیت المال، به حج بفرستد و عدهای را که توان مالی دارند و به حج نمیروند به اجبار روانه مکه کند.[12] لذا امام صادق علیه السّلام میفرماید: اگر مردم حج را معطل گذارند، بر امام است است آنها را به این کار وادار کند. چه بخواهند و چه نخواهند، زیرا این خانه برای حج قرار داده شده است.[13]
با انحراف از این فریضه الهی است که امروزه دین خدا در زندگی بشر نقش آفرینی نمی کند. دین قوام نیافته و برپا نشده و در حاشیه قرار گرفته است؛ اگر حج با آن همه اسرار و لطائف و آن همه حقیقتی که برخوردار است مورد شناخت و توجه مسلمانان قرار گیرد و مسلمانان همان گونه که در مورد آداب و احکام ظاهری حج حساسیت به خرج میدهند و در مورد آن توجه ویژهای مبذول میدارند، اگر به اسرار و باطن حج نیز توجه کنند، ما شاهد آن خواهیم بود که هر ساله میلیونها نفر از دانشگاه حج فارغ التحصیل شده و با آشنایی به سیره و سنت رسول خدا، پا در شاه راه هدایت میگذارند. اما باید اعتراف کرد، آن چه هرگز مورد توجه ما مسلمانان قرار نمیگیرد، یا کمتر مورد توجه قرار میگیرد، همان هدف والای حج یعنی به حول کعبه گشتن و با تأسی به ملائکه که به حول عرش الهی به تسبیح و تقدیس الهی میپردازند میباشد. آری با درک معارف و اسرار حج است که میتوان فرشته خو شد و از خلق و خوی حیوانی رهید و به سرمنزل مقصود رسید.
و. حج محلی برای مشاهده آیات الهی: یکی از مسائلی که قرآن کریم به آن عنایت ویژهای مینماید، شهود آیات الهی در مکه و ایام حج میباشد. آن جا که میفرماید: در حرم امن الهی، آیات و نشانههای روشن الهی میباشد.
هر چند در آیات زیادی از قرآن کریم به نشانههای خداوند اشاره شد، اما دراین آیه به یکی از شاخصترین آیات الهی اشاره میکند که همان مقام و جایگاه حضرت ابراهیم میباشد. تکه سنگی که بعد از هزاران سال باقی مانده و بشریت در برابر آن سر تعظیم فرود آورده، سنگی که ابراهیم برفراز آن کعبه را بنا نهاده و از فراز آن دعوت جهانی خود را برای زیارت این خانه به گوش جهانیان رسانده: و این نشانه الهی باید برای همیشه زنده و پاینده بماند. اینجاست که امام باقر علیه السّلام میفرماید: سالی که سیل مسجد الحرام را فرا گرفت من نیز به همراه امام حسین علیه السّلام در مکه بودم، امام علیه السّلام به مردمی که نگران از بین رفتن مقام ابراهیم بودند، فرمود: مطمئن باشید هرگز سیل مقام ابراهیم را نمی برد، چون خداوند آن را علم و نشانه خود قرار داده است.[14]
پیرامون حج، آیات دیگری نیز قابل شهودند. مانند کعبه با آن عظمت معنوی خود، حجر الاسود، زمزم و مانند آن. و این که برای یک سرزمین غیرقابل کشت و بیآب و علف، این همه دل ها مشتاق باشند و برای دیدن و طواف آن سر از پا نشناسند. این خود یکی از مهمترین آیات الهی است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. المیزان،ذیل آیات مربوط به کعبه وحج.
2. تفسیر نمونه، ذیل آیات مربوط به کعبه وحج.
3. صهبای حج، استاد آیت الله جوادی آملی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . آل عمران/ 97.
[2] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، بیروت، دار الکتب الاسلامیه، ج 6، ص 406.
[3] . جوادی آملی، عبدالله، صهبای حج، مرکز نشر اسراء، 1378، ص 54.
[4] . آل عمران/ 97.
[5] . صهبای حج، همان، ص 53 54.
[6] . همان، ص52.
[7] . همان.
[8] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص 539.
[9] . بقره/ 189.
[10] . مائده/ 97.
[11] . صهبای حج، همان، ص 48.
[12] . همان، ص 114.
[13] . حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 8، ص 15.
[14] . صهبای حج، همان، ص 276.
- [سایر] در قرآن پیامبر چگونه ترسیم شده است؟
- [سایر] قرآن نظر عیسی(ع) درباره توحیدرا چگونه ترسیم کرده است؟
- [آیت الله سیستانی] آیا ترسیم عکس انسان با آیات قرآن جایز است ؟
- [سایر] تولّی و تبرّی در قرآن و روایت چگونه ترسیم شده است؟
- [سایر] آیات قرآن به موضوعات مختلفی پرداخته است؛ محورهای اصلی این آیات چهطور ترسیم شده است؟ آیا تقسیم بر اساس موضوعات مختلف است یا چیز دیگر؟
- [سایر] چرا از مرگ می ترسیم؟
- [سایر] چرا از مرگ می ترسیم؟
- [سایر] چرا از مرگ می ترسیم ؟
- [سایر] چرا ما انسانها از مرگ می ترسیم؟
- [سایر] چهره بهشت و دوزخ را ترسیم نمایید؟
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی نمیدانست که یکی از واجبات، حجّ است یا نمیدانست که مستطیع شده و حجّ بر او واجب است و حجّ نرفت تا از استطاعت افتاد حجّ بر او واجب نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در سال اولی که مستطیع شده حج نکند و بعد بواسطه پیری یا مرض و ناتوانی نتواند حج نماید و نا امید باشد از اینکه بعداً خودش حج کند، باید دیگری را از طرف خود بفرستد تا برایش حج انجام دهد بلکه اگر در سال اوّلی که به قدر رفتن حج مال پیدا کرده، بواسطه پیری یا مرض یا ناتوانی نتواند حجّ کند احتیاط مستحب آن است که کسی را از طرف خود بفرستد که حجّ نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] جایز است از مال زکات یا سهم امام بگیرند و حج به جا آورند، و این حج، حج واجب محسوب می شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که می تواند با قرض کردن حج به جا آورد، مستطیع نمی باشد و حج بر او واجب نیست; ولی اگر چند نفر مخارج حج کسی و نفقه عیال او را بپردازند حج بر او واجب می شود.
- [آیت الله مظاهری] اگر به گمان اینکه بالغ نشده قصد حجّ استحبابی کند و بعد معلوم شود بالغ بوده، حجّ او کفایت از حجّ واجب میکند.
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی در حال احرام بمیرد ، نباید او را با آب کافور غسل دهند و به جای آن باید با آب خالص غسل بدهند ، مگر اینکه در احرام حج تمتع بوده و طواف و نمازش و سعی را تمام نموده باشد ، یا آنکه در احرام حج قران یا إفراد بوده و حلق را انجام داده باشد ، که در این دو صورت با آب کافور باید غسل دهند .
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسانی که خود مستطیع هستند تا حج خود را بجا نیاوردهاند، نباید در انجام حجّ نایب دیگری بشوند و اگر انجام بدهند، ظاهراً حجّ آنها باطل است و برای خودشان نیز واقع نمیشود. کسانی که نمازشان صحیح نیست یا توانایی انجام اعمال اختیاری عمره یا حجّ را ندارند (مثلاً نمیتوانند رمی جمرات نمایند) در حج واجب نیابتشان باطل است، هر چند مجّانی باشد.
- [آیت الله مظاهری] حجّ برای غیر بالغ گرچه بدون اذن ولی باشد، مستحب است و اگر اعمال حجّ را به صورت کامل و صحیح انجام داد، این حجّ کفایت از حجّ واجب او میکند و در صورتی که پس از بلوغ مستطیع شد، لازم نیست حجّ را اعاده نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در سال اوّلی که مستطیع شده حج نکند و بعد به واسطه پیری یا مرض و ناتوانی نتواند حج نماید و ناامید باشد از اینکه بعداً خودش حج کند ، باید دیگری را از طرف خود بفرستد ، بلکه اگر در سال اوّلی که به قدر رفتن حج مال پیدا کرده ، به واسطه پیری یا مرض یا ناتوانی نتواند حج کند ، احتیاط مستحب آن است کسی را از طرف خود بفرستد که حج نماید .
- [آیت الله اردبیلی] اگر در سال اوّلی که مستطیع شده حجّ نکند و بعد به واسطه پیری یا بیماری و ناتوانی نتواند حجّ نماید و ناامید باشد از این که بعدا خود او حجّ کند، باید دیگری را از طرف خود به مکّه بفرستد؛ بلکه اگر در سال اوّلی که به قدر رفتن حجّ مال پیدا کرده، به واسطه پیری یا بیماری یا ناتوانی نتواند حجّ کند، احتیاط مستحب آن است که کسی را از طرف خود بفرستد تا حجّ نماید.