حضرت ابوالفضل عباس(ع) کیست؟(همه چی راجع به ابولفضل عباس(ع)/سال تولد/نحوه ی شهادت/رجز خوانی/سن در هنگام شهادت و هرچه مطلب از اخلاق و سیره ی این حضرت هست و ...)
حضرت ابوالفضل عباس(ع) کیست؟(همه چی راجع به ابولفضل عباس(ع)/سال تولد/نحوه ی شهادت/رجز خوانی/سن در هنگام شهادت و هرچه مطلب از اخلاق و سیره ی این حضرت هست و ...) پاسخ: با سلام. قطعا در این مجال کوتاه توضیحات مفصل درباره زندگی این شخصیت بزرگ تاریخ نمی‌گنجد. اما در هر صورت توضیحات زیر ارائه می‌گردد: عباس بن‌علی † مادرش اُمّ‌البنین فاطمه دختر حِزام بن‌خالد‌بن‌ربیعة بن‌وحید‌بن‌کلاب‌بن‌ربیعة‌العامری است.[1] و ماجرای ازدواج ام‌البنین با علی† از این قرار بود که امیرالمؤمنین از برادرش عقیل خواست برایش همسری از خانواده‌ای شجاع شناسائی نماید تا از او صاحب فرزندی شجاع شود و عقیل که نسب شناس بود، ام‌البنین را پیشنهاد کرد و گفت: در میان عرب از پدرانش شجاع‌تر و قهرمان‌تر یافت نمی‌‌شود.[2] وحاصل این ازدواج، چهار فرزند به نام‌های عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود.[3] عباس خوش‌صورت و زیباروی بود بطوری که او را ماه بنی‌هاشم می‌گفتند.[4] همچنین او دارای قامتی بلند بود،[5] و در روز عاشورا پرچمدار سپاه امام (ع) بود[6]، کنیه‌اش ابوالفضل[7] و ابوقِربة[8] (صاحب مشک)، و القاب معروفش قمر‌بنی‌هاشم،[9] سقاء،[10] پرچمدار،[11] شهید،[12] ذکر شده است. فضائل عبّاس برای عباس† فضائل بزرگی ذکر شده است، از جمله اینکه او از دوران کودکی اهل معرفت بوده بطوری که روزی امیرالمؤمنین علی(ع)، عباس را در دامان خود نشاند و به او گفت: بگو یک. گفت: یک. گفت: بگو دو. عباس از پاسخ دادن امتناع نمود. پدر علت را سؤال نمود. عباس گفت: شرم می‌کنم با زبانی که پروردگارم را به یکتائی شمرده‌ام بگویم دو، و امیرالمؤمنین او را تحسین نمود.[13] امام سجاد† در بارة عموی بزرگوارش فرمود: خداوند (عمویم) عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد چنان فداکاریی که دو دستش قطع شد، خداوند به او همانند جعفر‌بن‌أبی‌طالب در مقابل دو دست قطع شده، دو بال عطا می‌کند که با آنها در بهشت به همراه فرشتگان پرواز می‌کند و نزد خدا مقامی دارد که در روز قیامت، همه شهیدان غبطة آن را می‌خورند.[14] امام صادق† در تجلیل از عباس† فرمود: عموی ما عباس دارای بصیرتی نافذ و ایمانی استوار بود، همراه با ابی‌عبدالله جهاد کرد و به خوبی آزمایش خود را داد و به شهادت رسید.[15] از حضرت عباس، کرامات فراوانی دیده شده و حاجات بسیاری از متوسلین به آن حضرت، برآورده شده است که این امر در بین مردم مشهور و معروف است. حضور عباس در کنار سه امام از آنجا که جناب عباس هنگام شهادت سی و چهار سال داشت[16]، بنابراین در سال بیست و شش هجری متولد شده است، در نتیجه می‌توان گفت که تا چهارده سالگی با پدر و تا بیست و چهارسالگی با برادرش امام حسن† و تا سی و چهارسالگی با برادرش امام حسین† بوده است.[17] در مورد اینکه آیا جناب عباس در جنگ صفین حضور داشته یا خیر بین مورخان اختلاف است: برخی نوشته‌اند که جناب عباس در جنگ صفین شرکت داشته است.[18] برخی دیگر از محققان معاصر معتقدند عباس در برخی از جنگ‌ها حضور داشته اما پدر بزرگوارش اجازه پیکار به وی نداده است.[19] و برخی آورده‌اند که وی علاوه بر حضور در صفین در نبردی قهرمانانه، ابتدا هفت تن از پسران ابن‌شَعثاء و سپس خود ابن‌شَعثاء را که از قهرمانان سپاه معاویه بود، به هلاکت رساند و موجب حیرت ناظرین شد.[20] اما چنین مطلبی در منابع متقدم نیامده است و مرحوم محدث نوری معتقد است این امر به عباس‌بن‌ربیعة (بن‌حارث‌بن‌عبدالمطلب) مربوط می‌شود که مشابه این جریان برای وی اتفاق افتاده و لذا باعث اشتباه شده است و الا عباس† در صفین حضور نداشته است.[21] اما برخی محققان جواب داده‌اند که این دو جریان متفاوت هستند و هر دو (به فاصله چند صفحه) در مناقب خوارزمی آمده است و اشتباه خوارزمی که یک جریان را دو گونه تلقی نموده و آورده باشد، غیرقابل قبول است.[22] اما حقیقت آن است که اگر تاریخ تولد عباس را در سال بیست وشش بپذیریم، با توجه به این که جنگ صفین در سال سی و هفت رخ داده، عباس در آن زمان در حدود یازده سال داشته و در این صورت شرکت او در جنگ قابل پذیرش نخواهد بود.[23] همچنین جناب عباس در زمان اجرای قصاص قاتل پدر بزرگوارش حاضر بوده، اما نقشی در اجرای قصاص نداشته است.[24] و هنگام غسل پیکر مطهر امام حسن† همراه برادرش محمد (حنفیة)، امام حسین† را یاری می‌داد.[25] از عباس بن‌علی† در دوره امامت امام حسین† تا قبل از حوادث کربلا مطلبی در دست نیست. اما مسلم است که با آغاز حرکت امام حسین، عباس در کنار برادر بزرگوارش حضور داشته و به همراه امام، شبانه مدینه را به سمت مکه ترک نموده است.[26] در مورد حضور عباس و نقش او در صحنه‌های مختلف قیام امام حسین (ع)، به جلد اول کتاب مقتل جامع سید الشهدا، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره مراجعه فرمایید. نسل پرافتخار عبّاس عباس† با لبابه دختر عُبَیْدالله‌بن‌عباس‌بن‌عبدالمطلب ازدواج کرد.[27] و کنیزی نیز داشته که از او صاحب فرزندی به نام حسن شده است.[28] درتعداد فرزندان عباس اختلاف نظر وجود دارد.[29] همه دانشمندان نسب‌شناس اتفاق نظر دارند که نسل عباس† تنها از طریق پسرش عُبَیْدالله، تداوم یافته است.[30] از نسل حضرت أباالفضل رجال نامداری پدید آمده‌اند، از جمله پنج تن از نوه‌های او یعنی پسران حسن‌بن‌عُبَیْدالله‌بن‌عباس، به نام‌های عُبَیْدالله، عباس، حمزة‌الأکبر، ابراهیم جَردَقه و فضل، افراد سرشناسی شدند. زیرا عُبَیْدالله در زمان خود أمیر و قاضی‌القضاة مکه و مدینه بود[31]. و عباس، خطیبِ فصیح و شاعری توانا شد. و جناب فضل، سخنوری فصیح و بسیار متدین و شجاع بوده است. ابراهیم نیز فقیه، أدیب و زاهد بود و‌ قاسم‌بن‌حمزة‌بن‌حسن‌بن‌عُبَیْدالله در یمن جایگاه عظیمی کسب نمود. همچنین از فرزندان عباس (بن‌عُبَیْدالله)، جناب عبدالله، خطیب و شاعر فصیحی بود که در دربار مأمون جایگاه ویژه داشت. از نوادگان حضرت عباس برخی وارد ایران شده و در شهرهای شیراز، گرگان، أرجان (بهبهان) سکنی گزیدند، برخی وارد یمن شده و برخی دیگر به مصر و مغرب کوچ کردند.[32] مبارزه و شهادت حضرت عباس یکی از شخصیّت‌های برجسته‌ای که از نقش‌آفرینان اصلی وقایع عاشورا بود و صحنه‌های جاودانه‌ای از وفاداری و جانبازی در راه دفاع از حجّت خدا و اطاعت از فرمان امام خویش به یادگار گذاشت، حضرت عباس بن‌علی است. او از یک طرف در صحنة‌ نبرد، چنان رشادت‌ و حماسه‌ از خود نشان داد که عرصه را بر دشمن تنگ کرد. و از طرف دیگر، نسبت به امام حسین چنان مطیع و وفادار بود که در طول تاریخ از او به عنوان قهرمانی فداکار و برادری وفادار یاد می‌شود. شهادت چنین شخصیّت بزرگی، از مصائب مهمّ و از رویدادهای بزرگ روز عاشورا بود. گرچه چگونگی مبارزه و شهادت عباس بن‌علی† را برخی از مورّخان و مقتل‌نویسان با تفاوت‌هایی گزارش کرده‌اند. لکن ما، در اینجا سعی می‌کنیم با ترکیب و ترسیم مجموع گزارش‌ها، کیفیّت مبارزه و شهادت این شهید والا‌مقام را به گونه‌ای منطبق با منابع متقدّم، و به ترتیب حوادث ارائه کنیم. حضرت عباس و مقام سقّایی یکی از شئون و افتخارات حضرت عباس در کربلا، سقّایی یعنی تهیّه و تأمین آب برای اردوی حسینی بود؛ زیرا از روز هفتم، آب را به روی آنها بسته بودند. به همین مناسبت، یکی از القاب او (سقّا) بود.[33] شهادت او نیز با سقّایی او پیوند داشت؛ زیرا سرانجام او در راه تهیّه آب و در نزدیکی فرات به درجة شهادت رسید. از روز هفتم به بعد چندین بار عباس به دستور امام حسین به همراه نافع بن‌هلال و گروهی از یاران برای آوردن آب به سوی دشمن رفتند، که با رشادت‌های عباس بن‌علی† موفّق به آوردن آب به سوی خیمه‌ها شدند. و این مطلب بهترین دلیل برای اثبات سقّا بودن حضرت عباس، در کربلا است. جان بازی عباس† در میدان نبرد بعد از اینکه یاران امام کشته شدند و اهل حرم نیاز شدید به آب داشتند و تشنگی امام حسین† شدّت یافته بود، امام و برادرش عباس در صدد تهیّه آب برآمدند‌ و با هم وارد ‌میدان جنگ شدند و به سمت فرات حرکت کردند.[34] عباس، هم‌چنان پیشاپیش حسین† حرکت می‌کرد و می‌جنگید و به هر سو که حسین† می‌رفت، او نیز به همان سو می‌رفت[35] در این هنگام امام حسین† روی سیل‌بند کنار فرات رفته و به سمت فرات روانه شد و سپاهیان عمر بن‌سعد از حرکت او جلوگیری کردند، مردی از قبیله بنی‌دارِم گفت: وای بر شما! میان او و آب حائل و مانع شوید و نگذارید او به آب دسترسی پیدا کند. حسین بن‌علی† [مرد دارمی را نفرین کرد و] گفت: خداوندا، تشنه‌اش گردان.**** آن مرد [از نفرین امام] خشمگین شد، و تیری رها کرد که بر گلوی حضرت اصابت کرد. امام حسین، تیر را بیرون آورد، آن‌گاه دستهایش را [زیر گلو] گرفت و پر از خون شد و آن را پاشید، آن گاه گفت: (خدایا، به درگاهت شکایت می‌کنم از آنچه با پسر دختر پیامبرت می‌کنند).[36] آنگاه در حالی که عطش او شدّت یافته بود، به جایگاهش بازگشت. در این حال لشکر دشمن، عباس† را از هر طرف محاصره کرده و او را از امام حسین† جدا کردند. عباس [که از برادرش جدا شده بود] به تنهایی با آنان جنگید.[37] او در حالی که حمله ‌می‌کرد، این رجز را ‌می‌خواند: أقْسَمْتُ بِاللهِ الاعزِّ الأعْظمِ وَ بِالحُجُون صادِقاً و زَمْزَم و ذوالحَطیم و الْفِناء المُحَرّمِ لیخْضِبَنَّ الْیَوْم جِسْمی بِالدّم أمام ذی‌الفضل و ذی‌التَکرّمِ ذاک حسین ذو الفِخارِ الأقدمِ.[38] (سوگند به خدای بزرگ و ارجمند و سوگند راستین به حجون و زمزم؛ سوگند به خدای صاحب حطیم و آستانة مقدّس در [کعبه]؛ امروز در حضور مرد با فضیلت و با کرامت یعنی حسین†که دارای افتخارات دیرین است، پیکرم به خون، رنگین خواهد شد). حضرت عباس در حالی که برای آوردن آب عازم شده بود، این‌گونه رجز می‌‌خواند: لاارْهَبُ الْمَوْتَ اِذَا الْمَوْتُ زَقا حتّی اُوارَیٰ فی الْمَصٰالیتِ لَقا نفْسی لنفْس المُصْطفی الطُّهْرِ وِقا انّی أنا العبّاسُ اَغْدُو بِالسِّقا و لااَخاف الشرَّ یومَ المُلْتَقی (آن گاه که پرندة مرگ صدا کند، هراسی از مرگ ندارم تا آن که در دریایی از مردان چابک و شتابنده فرو رفته و ناپدید شوم). (جان من فدای [حسین] برگزیدة پاک باد. من عباس هستم و هر بامداد، کارم سقّایی است. آن روز که با شرّ روبرو گردم، از آن نمی‌هراسم). آن گاه حمله برد و دشمن را متفرّق کرد.[39] در این هنگام زید بن‌ورقاء جُهَنی، پشت درخت نخلی کمین کرد، حُکَیْم بن‌طُفَیْل سِنْبِسی نیز او را یاری کرد، حُکَیْم، ضربتی بر دست راست عباس وارد کرد، عباس شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرده و این رجز را می‌خواند: واللهِ اِن قَطَعْتُمُوا یَمِینی إنّی اُحامِی اَبَداً عَن دینی وَ عَن امامٍ صادق الیقین نَجْل النَّبی الطّاهِرِ الامین (به خدا سوگند، اگر دست راست مرا قطع کردید، من پیوسته از دین خود و از امام راستگوی دارای یقین که نوة پیامبر پاک و امین است، دفاع می‌کنم). عباس آن‌قدر جنگید که بی‌حال و ناتوان شد. در این زمان حُکَیْم بن‌طُفَیْل طائی پشت نخلی کمین کرد و ضربتی بر دست چپ او وارد کرد. عباس این رجز را خواند: یا نفس لاتخشی من الکفّار وَ اَبْشِری برحمة الجبّار مع النبیّ السیّد المختار قَد قَطعوا بِبَغْیِهم یَساری فَاَصْلِهِم یا ربّ حَرَّ النّار (ای نفس، از کفّار نترس و در کنار پیامبر سرور و برگزیدة خدا، تو را به رحمت خدای جبّار مژده باد. آنان با ستمکاری، دست چپ مرا قطع کردند، پروردگارا، آنان را به آتش [دوزخ] وارد کن). پس آن ملعون (حُکَیْم بن طُفَیْل) [جلو آمد و] او را با عمودی آهنین به قتل رساند.[40] و این، زمانی بود که عباس [بر اثر تیرها و ضربات دیگر دشمن] زخم‌های شدیدی برداشته بود و دیگر توان حرکت نداشت.[41] و بدین‌گونه او پس از کشتن گروهی از دشمن، به شهادت رسید.[42] چون امام حسین†، عباس را در کنار فرات بر زمین دید، به سبب کشته شدن عباس به شدّت گریه کرد.[43] و [با حالت انکسار]† فرمود: الآنَ اِنْکَسَر ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتی[44]؛ (اکنون کمرم شکست و رشتة تدبیرم گسسته شد). و این اشعار را خواند: تَعَدَّیْتُمُ یَا شَرَّ قَوْمٍ بِفِعْلِکُم وَ خٰالَفْتُمُ قَوْلَ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ أمٰا کٰان خَیْرُ الرُّسْلِ وَصّّاکُمُ بِنا أمٰا نَحْنُ مِنْ نَسْلِ النَّبِیِّ الْمُسَدَّدِ أمٰا کانَت الزَّهرٰاءُ اُمِّیَ دُونَکُم أمٰا کانَ مِنْ خَیْرِ الْبَرِیَّة اَحْمَدِ لُعِنْتُم وَ أخْزَیْتُم بِمٰا قَدْ جَنَیْتُمُ فَسَوْفَ تُلاقُوا حَرَّ نٰارٍ تَوَقَّدِ[45] (ای بدترین مردمان، با این کار خود، تجاوز کردید و با دستور پیامبر خدا محمدˆ مخالفت کردید. آیا بهترین پیامبران دربارة ما به شما سفارش نکرد؟ آیا ما از نسل پیامبر تأیید شده از جانب خداوند نیستیم؟ مگر نه آن که زهراƒ مادر من است نه شما؟ آیا [پیامبر خدا] احمد، بهترین مردمان نبود؟ با جنایتی که مرتکب شدید، گرفتار لعنت و خواری شدید، و حرارت آتش افروخته را خواهید چشید).[46] [47]* جدا شدن دو دست حضرت عباس از تن، در روایتی از امام سجّاد، مورد تأیید قرار گرفته است، امام از فداکاری بزرگ عموی خود چنین یاد می‌کرد: (رَحِمَ اللهُ العبّاس، یعنی ابن‌علی، فلقد آثر و اَبلی وَ فَدَی أخاه بِنَفْسِه حتّی قُطِعَتْ یداه ...)[48] (خدا عبّاس، پسر علی را رحمت کند که ایثار کرد و خوب امتحان و آزمایش داد و جانش را فدای برادرش کرد تا آن جا که دو دستش (از تن) جدا شد ...). بنابر برخی گزارش‌ها، حُکَیْم بن‌طُفَیْل، پس از به شهادت رساندن حضرت عبّاس، لباس او را به غارت برد.[49] بررسی و نقد یک گزارش مشهور آنچه نوشته شد، اخبار و گزارش‌های منابع متقدّم دربارة چگونگی مبارزه و شهادت حضرت ابوالفضل بود، امّا برخی منابع متأخر، گزارش‌های دیگری نیز آورده‌اند که هم راویان آنها ناشناخته هستند و هم دلالت و محتوای آنها مخدوش و غیرقابل اعتماد است. از جمله خبری است که علامه مجلسی آن را نقل کرده و از آن چنین تعبیر کرده است که: (در برخی از تألیفات اصحاب ما چنین آمده‌ است ...).[50] با بررسی و مقایسه‌ای که صورت گرفت، روشن شد که علامة مجلسی خبر یاد شده را به احتمال زیاد، از کتاب منتخب فخرالدّین طُرَیْحی (م 1085 ق) با تلخیص و اقتباس، نقل کرده است.[51] اما دربارة منبع نقل طُرَیْحی باید گفت که به نظر می‌رسد یکی از منابع وی (اگر نگوییم تنها منبع) در نقل گزارش یاد شده، کتاب (روضة الشهداء)[52] ملاحسین کاشفی (م 910 ق) است که در سال‌های آغازین قرن دهم نگاشته شده است و به احتمال زیاد، طُرَیْحی این گزارش را از این کتاب گرفته و با تعریب آن و اندکی تغییر، آن را آورده است. از آن پس گزارش یاد شده به سبب بُعد حزن‌انگیز و گریه‌آور آن و بار احساسی و عاطفی‌اش‌، به محافل و مجالس روضه‌خوانی و به بسیاری از مقاتلِ معاصر راه یافته است.[53] اگرچه این خبر محتوای روضة مشهور امروزی را دربردارد که حضرت عباس چون به آب دست یافت، خواست آب بنوشد، امّا یاد تشنگی برادرش حسین و اهل بیت او افتاد و نیز حضرت حامل مشک آب بود که چون دو دستش قطع شد، مشک را به دندان گرفت، امّا این گزارش با تمام مشهور بودن و جا افتادن آن به عنوان بخش مهمّی از گزارش مصیبت شهادت حضرت عباس† در مجالس عزاداری (چنان که محقّق بحار در تعلیقه‌ای، متذکّر شده است) افزون بر آن که بدون سند معتبر است، از نظر محتوا نیز اشکالات و نارسائی‌هایی دارد. پی نوشت ک [1]. ر.ک: ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص20؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج1، ص354. [2]. ابن‌عنبه، عمدةالطالب،ص327. [3]. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص20؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج1، ص354. [4]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص84-85. [5]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص84. [6] . ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص85؛‌ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص117. [7]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص84 ؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص327. [8]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص84؛ بَلاذُری، أنساب الأشراف، ج2، ص413؛ مزی، تهذیب الکمال، ج20، ص 479؛ قِربة به معنای مشک است، و أبوقربه مفهوم (حامل مشک) را دارد. و از آنجا که عباس در کربلا با مشک آب آورده است این کنیه به او داده شد.( طبرسی، اعلام الوَریٰ باعلام الهُدیٰ، ص203)این کنیه را طبعا بعد از شهادت، به او داده‌اند. [9]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص85؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص117. [10]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص84؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص327؛ مزی، تهذیب الکمال، ج20، ص 479. [11]. ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص85؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص327. [12]. علوی (عمری)، اَلْمُجْدِی فی انساب الطالبیین، ص436. [13]. خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج1، ص122؛ نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج15، ص215. [14]. شیخ صدوق، الخصال، ص68،حدیث101؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص548، مجلس هفتاد، ‌ح731. [15]. ابونصر بخاری، سر السلسلة العلویة، ص89؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص327. [16]. ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص327؛ قاضی نعمان مغربی، شرح الاخبار، ج3،ص194. شایان ذکر است که منابع متقدم به سال و ماه وروز تولد عباس† اشاره ای ننموده‌اند وچنان که در متن آمده، تنها به سن او به هنگام شهادت اشاره نموده‌اند.اما گروهی از رجال نویسان متأخر آورده‌اند که وی در روز چهارم شعبان سال بیست وشش هجری متولد شده است. (ر.ک: نمازی شاهرودی، مستدرکات علم الرجال‌الحدیث، ج4، ص350؛ مقرم، العباس، ص136). [17]. سید محسن امین، اعیان الشیعة، ج7، ص429؛ محمد سماوی، اِبصارالعین، ص 57. [18]. خوارزمی، المناقب، ص227. [19] . رک: امین، اعیان الشیعة، ج7، ص429. [20] . رک: بیرجندی خراسانی، کبریت الاحمر فی شرائط المنبر، ص385 -386. [21] . ر.ک: کبریت الاحمر، ص385. [22] . ر.ک: مقرم، العباس، ص277-278. [23] . برخی از منابع متأخرِ غیرمعتبر مطالبی را درباره حضرت عباس نوشته اند که ما آنها را در منابع معتبر نیافتیم از جمله در کتاب معالی السبطین آمده است: هنگامی که شب بیست و یکم ماه رمضان فرا رسید و علی (ع) ‌در شُرف رحلت قرار گرفت، عباس را به سینه خود چسبانید و فرمود: پسرم! چشم من به سبب تو در روز قیامت روشن خواهد شد،‌ فرزندم! وقتی روز عاشورا شد و وارد شریعه شدی ،‌مبادا در حالی که برادرت حسین تشنه است آب بنوشی!) (حایری مازندرانی، معالی السبطین، ج1، ص 277) چنان که اشاره شد این مطلب در هیچ یک از منابع متقدم و معتبر نیامده و مؤلف معالی السبطین آن را بدون ذکر مأخذ آورده است. .[24] ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص40؛ بَلاذُری، انساب الاشراف،ج3، ص263. [25]. دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج2، ص293. [26]. دینوری، الأخبار الطوال، ص337، شیخ مفید، الإرشاد، ج2، ص34. [27]. ابن‌قتیبه، المعارف، ص127؛ ابن‌حبیب، المحبر، ص441. [28]. ابن‌قتیبه، المعارف، ص127. [29]. برخی برای وی دو فرزند به نامهای عُبَیْدالله و فضل ذکر کرده‌اند (علوی(عمری)، اَلْمُجْدِی فی انساب الطالبیین، ص436) و برخی دو فرزند به نام‌های عُبَیْدالله وحسن ذکر نموده‌اند.(ابن‌قتیبه، المعارف، ص127) ابن‌شهرآشوب نیز از فرزند دیگری به نام محمد نام می‌برد که در کربلا به شهادت رسیده است (مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص122). بعضی متأخرین چهار پسر به نام‌های عُبَیْدالله، فضل، حسن و قاسم (مقرّم، العبّاس، ص350) و دو دختر (مقرّم، العبّاس، ص350) برای ایشان نام برده‌اند و برخی دیگر افزون بر این چهار پسر، پسر دیگری به نام عبدالله را جزء فرزندان عباس شمرده‌اند که وی نیز در کربلا به شهادت رسیده است.(امین، اعیان الشیعة، ج1، ص610). [30]. ابونصر بخاری، سرالسلسلة العلویة، ص89؛ ابن‌حزم اندلسی، جمهرة‌انساب العرب، ص67؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص328. [31] .شایان ذکر است برخی از اصحاب ائمه طاهرین (علیهم السلام) ‌مانند علی‌بن‌یقطین، برای کاستن ظلم امویان و عباسیان بر شیعیان و مستضعفان به إذن أئمه با دستگاه حاکم همکاری می‌کردند. بنابراین، همکاری عُبَیْدالله را می‌توان از همین دست تلقّی کرد. [32]. ر.ک: إبن‌عنبه، عمدة‌الطالب فی أنساب آل‌ابی‌طالب، ص329-330. [33]. مصعب بن‌عبدالله زبیری، نسب قریش، ‌ص43؛ ابن‌ابی‌الدنیا، مقتل الامام امیرالمؤمنین، ص120؛ ابن‌حبان، الثقات، ج2، ص310. [34]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص109. [35]. ابوحنیفه دِیْنَوَری، الاخبار الطوال، ص380. ****. راوی گوید: به خدا سوگند، چیزی نگذشت، ‌که خداوند، عطش را در جان آن مرد ریخت، هرچه می‌نوشید، سیراب نمی‌شد به گونه‌ای که برای تسکین وی آب را برای او خنک می‌کردند و شکر در آن می‌ریختند، کاسه‌ها پر از شیر بود و کوزه‌ها پر از آب، امّا او می‌گفت (وای بر شما به من آب بدهید که تشنگی مرا کشت). کوزه یا کاسه‌ای را به او می‌دادند که برای سیراب کردن اهل خانه بس بود. آب آنها را می‌نوشید و چون از دهان خویش بر‌می‌داشت لحظه‌ای دراز می‌کشید. آنگاه باز می‌گفت (وای بر شما آبم بدهید که تشنگی مرا کشت). وچیزی نگذشت که شکمش همچون شکم شتر مرده، ترکید! (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص450؛ ابن‌سعد ترجمة‌الحسین و مقتله، فصلنامة تراثنا، شمارة 10، ص183). [36]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص450 449؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص 407. [37]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 109. [38]. ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج 5، ص 114؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین†، ج2، ص30. [39]. ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص 117؛ مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص 40 41. [40]. ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص117؛ مجلسی، بحار‌الانوار، ج45، ص 40 41. شیخ مفید نیز تصریح می‌کند که قتل عباس را زید بن‌ورقاء (حنفی) و حُکَیْم بن‌طُفَیْل سِنْبِسی به عهده داشتند. (الارشاد، ج2، ص110 109). در این که قاتل یا قاتلان حضرت عباس† چه کس یا کسانی بوده‌اند، اختلاف نظر وجود دارد: الف) زید بن‌رُقاد جَنْبی و حُکیم بن‌طُفیل سِنْبِسی. (ابن‌سعد، ترجمة‌الحسین و مقتله، فصلنامة تراثنا، شمارة 10، ‌ص 184؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 468؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص85؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص ). ب) حرملة بن‌کاهل اسدی. (بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص 406 و ج 11، ص 175 و ج 13، ص 256). ج) یزید بن‌زیاد حنفی. (تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص 191). د) حکیم بن‌طفیل. (شیخ مفید، الاختصاص، ص 82. البته او حکم بن‌طُفیل نوشته است. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص ). [41]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 110 109. [42]. ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج 5، ص 114؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج2، ص 30. [43]. سید ابن‌طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 170. [44]. خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج2، ص 30. [45]. ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص 117؛ مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص 40 41. [46]. ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص 117؛ مجلسی،، بحارالانوار، ج45، ص 40 41. [48]. شیخ صدوق، الخصال، ص 68 (ذیل حدیث شمارة 101) و الامالی، مجلس 70، ح 10، ص 548. [49]. قاضی نُعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج3،ص191. [50]. بحارالانوار، ج 45، ص 41 42. [51]. المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، ص 305 307 و ص 430 (به اختصار). [52]. تصحیح عقیقی بخشایشی، قم، انتشارات نوید اسلام، 1381 ش، ص 415 418. [53]. ر.ک: محمّدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، ج 6، ص 278 279؛ محمّدباقر بهبهانی، الدمعة الساکبة، ج4، ص 322323؛ مازندارانی حائری، معالی السبطین، ص 271 272. هم چنین برخی از نویسندگان مقاتل، شاخ و برگ‌های بیشتری به این جریان داده‌ و تا توانسته‌اند بر تحریف این گزارش افزوده‌اند. ر.ک: فاضل دربندی، اکسیرالعبادات فی اسرار الشهادات، ج2، ص 496 به بعد.
عنوان سوال:

حضرت ابوالفضل عباس(ع) کیست؟(همه چی راجع به ابولفضل عباس(ع)/سال تولد/نحوه ی شهادت/رجز خوانی/سن در هنگام شهادت و هرچه مطلب از اخلاق و سیره ی این حضرت هست و ...)


پاسخ:

حضرت ابوالفضل عباس(ع) کیست؟(همه چی راجع به ابولفضل عباس(ع)/سال تولد/نحوه ی شهادت/رجز خوانی/سن در هنگام شهادت و هرچه مطلب از اخلاق و سیره ی این حضرت هست و ...)

پاسخ: با سلام. قطعا در این مجال کوتاه توضیحات مفصل درباره زندگی این شخصیت بزرگ تاریخ نمی‌گنجد. اما در هر صورت توضیحات زیر ارائه می‌گردد:
عباس بن‌علی †
مادرش اُمّ‌البنین فاطمه دختر حِزام بن‌خالد‌بن‌ربیعة بن‌وحید‌بن‌کلاب‌بن‌ربیعة‌العامری است.[1] و ماجرای ازدواج ام‌البنین با علی† از این قرار بود که امیرالمؤمنین از برادرش عقیل خواست برایش همسری از خانواده‌ای شجاع شناسائی نماید تا از او صاحب فرزندی شجاع شود و عقیل که نسب شناس بود، ام‌البنین را پیشنهاد کرد و گفت: در میان عرب از پدرانش شجاع‌تر و قهرمان‌تر یافت نمی‌‌شود.[2] وحاصل این ازدواج، چهار فرزند به نام‌های عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود.[3]
عباس خوش‌صورت و زیباروی بود بطوری که او را ماه بنی‌هاشم می‌گفتند.[4] همچنین او دارای قامتی بلند بود،[5] و در روز عاشورا پرچمدار سپاه امام (ع) بود[6]، کنیه‌اش ابوالفضل[7] و ابوقِربة[8] (صاحب مشک)، و القاب معروفش قمر‌بنی‌هاشم،[9] سقاء،[10] پرچمدار،[11] شهید،[12] ذکر شده است.
فضائل عبّاس
برای عباس† فضائل بزرگی ذکر شده است، از جمله اینکه او از دوران کودکی اهل معرفت بوده بطوری که روزی امیرالمؤمنین علی(ع)، عباس را در دامان خود نشاند و به او گفت: بگو یک. گفت: یک. گفت: بگو دو. عباس از پاسخ دادن امتناع نمود. پدر علت را سؤال نمود. عباس گفت: شرم می‌کنم با زبانی که پروردگارم را به یکتائی شمرده‌ام بگویم دو، و امیرالمؤمنین او را تحسین نمود.[13]
امام سجاد† در بارة عموی بزرگوارش فرمود:
خداوند (عمویم) عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد چنان فداکاریی که دو دستش قطع شد، خداوند به او همانند جعفر‌بن‌أبی‌طالب در مقابل دو دست قطع شده، دو بال عطا می‌کند که با آنها در بهشت به همراه فرشتگان پرواز می‌کند و نزد خدا مقامی دارد که در روز قیامت، همه شهیدان غبطة آن را می‌خورند.[14]
امام صادق† در تجلیل از عباس† فرمود:
عموی ما عباس دارای بصیرتی نافذ و ایمانی استوار بود، همراه با ابی‌عبدالله جهاد کرد و به خوبی آزمایش خود را داد و به شهادت رسید.[15]
از حضرت عباس، کرامات فراوانی دیده شده و حاجات بسیاری از متوسلین به آن حضرت، برآورده شده است که این امر در بین مردم مشهور و معروف است.
حضور عباس در کنار سه امام
از آنجا که جناب عباس هنگام شهادت سی و چهار سال داشت[16]، بنابراین در سال بیست و شش هجری متولد شده است، در نتیجه می‌توان گفت که تا چهارده سالگی با پدر و تا بیست و چهارسالگی با برادرش امام حسن† و تا سی و چهارسالگی با برادرش امام حسین† بوده است.[17]
در مورد اینکه آیا جناب عباس در جنگ صفین حضور داشته یا خیر بین مورخان اختلاف است: برخی نوشته‌اند که جناب عباس در جنگ صفین شرکت داشته است.[18] برخی دیگر از محققان معاصر معتقدند عباس در برخی از جنگ‌ها حضور داشته اما پدر بزرگوارش اجازه پیکار به وی نداده است.[19] و برخی آورده‌اند که وی علاوه بر حضور در صفین در نبردی قهرمانانه، ابتدا هفت تن از پسران ابن‌شَعثاء و سپس خود ابن‌شَعثاء را که از قهرمانان سپاه معاویه بود، به هلاکت رساند و موجب حیرت ناظرین شد.[20] اما چنین مطلبی در منابع متقدم نیامده است و مرحوم محدث نوری معتقد است این امر به عباس‌بن‌ربیعة (بن‌حارث‌بن‌عبدالمطلب) مربوط می‌شود که مشابه این جریان برای وی اتفاق افتاده و لذا باعث اشتباه شده است و الا عباس† در صفین حضور نداشته است.[21] اما برخی محققان جواب داده‌اند که این دو جریان متفاوت هستند و هر دو (به فاصله چند صفحه) در مناقب خوارزمی آمده است و اشتباه خوارزمی که یک جریان را دو گونه تلقی نموده و آورده باشد، غیرقابل قبول است.[22] اما حقیقت آن است که اگر تاریخ تولد عباس را در سال بیست وشش بپذیریم، با توجه به این که جنگ صفین در سال سی و هفت رخ داده، عباس در آن زمان در حدود یازده سال داشته و در این صورت شرکت او در جنگ قابل پذیرش نخواهد بود.[23]
همچنین جناب عباس در زمان اجرای قصاص قاتل پدر بزرگوارش حاضر بوده، اما نقشی در اجرای قصاص نداشته است.[24] و هنگام غسل پیکر مطهر امام حسن† همراه برادرش محمد (حنفیة)، امام حسین† را یاری می‌داد.[25]
از عباس بن‌علی† در دوره امامت امام حسین† تا قبل از حوادث کربلا مطلبی در دست نیست. اما مسلم است که با آغاز حرکت امام حسین، عباس در کنار برادر بزرگوارش حضور داشته و به همراه امام، شبانه مدینه را به سمت مکه ترک نموده است.[26] در مورد حضور عباس و نقش او در صحنه‌های مختلف قیام امام حسین (ع)، به جلد اول کتاب مقتل جامع سید الشهدا، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره مراجعه فرمایید.
نسل پرافتخار عبّاس
عباس† با لبابه دختر عُبَیْدالله‌بن‌عباس‌بن‌عبدالمطلب ازدواج کرد.[27] و کنیزی نیز داشته که از او صاحب فرزندی به نام حسن شده است.[28] درتعداد فرزندان عباس اختلاف نظر وجود دارد.[29] همه دانشمندان نسب‌شناس اتفاق نظر دارند که نسل عباس† تنها از طریق پسرش عُبَیْدالله، تداوم یافته است.[30]
از نسل حضرت أباالفضل رجال نامداری پدید آمده‌اند، از جمله پنج تن از نوه‌های او یعنی پسران حسن‌بن‌عُبَیْدالله‌بن‌عباس، به نام‌های عُبَیْدالله، عباس، حمزة‌الأکبر، ابراهیم جَردَقه و فضل، افراد سرشناسی شدند. زیرا عُبَیْدالله در زمان خود أمیر و قاضی‌القضاة مکه و مدینه بود[31]. و عباس، خطیبِ فصیح و شاعری توانا شد. و جناب فضل، سخنوری فصیح و بسیار متدین و شجاع بوده است. ابراهیم نیز فقیه، أدیب و زاهد بود و‌ قاسم‌بن‌حمزة‌بن‌حسن‌بن‌عُبَیْدالله در یمن جایگاه عظیمی کسب نمود. همچنین از فرزندان عباس (بن‌عُبَیْدالله)، جناب عبدالله، خطیب و شاعر فصیحی بود که در دربار مأمون جایگاه ویژه داشت. از نوادگان حضرت عباس برخی وارد ایران شده و در شهرهای شیراز، گرگان، أرجان (بهبهان) سکنی گزیدند، برخی وارد یمن شده و برخی دیگر به مصر و مغرب کوچ کردند.[32]
مبارزه و شهادت حضرت عباس
یکی از شخصیّت‌های برجسته‌ای که از نقش‌آفرینان اصلی وقایع عاشورا بود و صحنه‌های جاودانه‌ای از وفاداری و جانبازی در راه دفاع از حجّت خدا و اطاعت از فرمان امام خویش به یادگار گذاشت، حضرت عباس بن‌علی است. او از یک طرف در صحنة‌ نبرد، چنان رشادت‌ و حماسه‌ از خود نشان داد که عرصه را بر دشمن تنگ کرد. و از طرف دیگر، نسبت به امام حسین چنان مطیع و وفادار بود که در طول تاریخ از او به عنوان قهرمانی فداکار و برادری وفادار یاد می‌شود. شهادت چنین شخصیّت بزرگی، از مصائب مهمّ و از رویدادهای بزرگ روز عاشورا بود. گرچه چگونگی مبارزه و شهادت عباس بن‌علی† را برخی از مورّخان و مقتل‌نویسان با تفاوت‌هایی گزارش کرده‌اند. لکن ما، در اینجا سعی می‌کنیم با ترکیب و ترسیم مجموع گزارش‌ها، کیفیّت مبارزه و شهادت این شهید والا‌مقام را به گونه‌ای منطبق با منابع متقدّم، و به ترتیب حوادث ارائه کنیم.
حضرت عباس و مقام سقّایی
یکی از شئون و افتخارات حضرت عباس در کربلا، سقّایی یعنی تهیّه و تأمین آب برای اردوی حسینی بود؛ زیرا از روز هفتم، آب را به روی آنها بسته بودند. به همین مناسبت، یکی از القاب او (سقّا) بود.[33] شهادت او نیز با سقّایی او پیوند داشت؛ زیرا سرانجام او در راه تهیّه آب و در نزدیکی فرات به درجة شهادت رسید. از روز هفتم به بعد چندین بار عباس به دستور امام حسین به همراه نافع بن‌هلال و گروهی از یاران برای آوردن آب به سوی دشمن رفتند، که با رشادت‌های عباس بن‌علی† موفّق به آوردن آب به سوی خیمه‌ها شدند. و این مطلب بهترین دلیل برای اثبات سقّا بودن حضرت عباس، در کربلا است.
جان بازی عباس† در میدان نبرد
بعد از اینکه یاران امام کشته شدند و اهل حرم نیاز شدید به آب داشتند و تشنگی امام حسین† شدّت یافته بود، امام و برادرش عباس در صدد تهیّه آب برآمدند‌ و با هم وارد ‌میدان جنگ شدند و به سمت فرات حرکت کردند.[34] عباس، هم‌چنان پیشاپیش حسین† حرکت می‌کرد و می‌جنگید و به هر سو که حسین† می‌رفت، او نیز به همان سو می‌رفت[35]
در این هنگام امام حسین† روی سیل‌بند کنار فرات رفته و به سمت فرات روانه شد و سپاهیان عمر بن‌سعد از حرکت او جلوگیری کردند، مردی از قبیله بنی‌دارِم گفت: وای بر شما! میان او و آب حائل و مانع شوید و نگذارید او به آب دسترسی پیدا کند. حسین بن‌علی† [مرد دارمی را نفرین کرد و] گفت: خداوندا، تشنه‌اش گردان.**** آن مرد [از نفرین امام] خشمگین شد، و تیری رها کرد که بر گلوی حضرت اصابت کرد. امام حسین، تیر را بیرون آورد، آن‌گاه دستهایش را [زیر گلو] گرفت و پر از خون شد و آن را پاشید، آن گاه گفت: (خدایا، به درگاهت شکایت می‌کنم از آنچه با پسر دختر پیامبرت می‌کنند).[36] آنگاه در حالی که عطش او شدّت یافته بود، به جایگاهش بازگشت. در این حال لشکر دشمن، عباس† را از هر طرف محاصره کرده و او را از امام حسین† جدا کردند. عباس [که از برادرش جدا شده بود] به تنهایی با آنان جنگید.[37] او در حالی که حمله ‌می‌کرد، این رجز را ‌می‌خواند:
أقْسَمْتُ بِاللهِ الاعزِّ الأعْظمِ
وَ بِالحُجُون صادِقاً و زَمْزَم
و ذوالحَطیم و الْفِناء المُحَرّمِ
لیخْضِبَنَّ الْیَوْم جِسْمی بِالدّم
أمام ذی‌الفضل و ذی‌التَکرّمِ
ذاک حسین ذو الفِخارِ الأقدمِ.[38]
(سوگند به خدای بزرگ و ارجمند و سوگند راستین به حجون و زمزم؛ سوگند به خدای صاحب حطیم و آستانة مقدّس در [کعبه]؛ امروز در حضور مرد با فضیلت و با کرامت یعنی حسین†که دارای افتخارات دیرین است، پیکرم به خون، رنگین خواهد شد).
حضرت عباس در حالی که برای آوردن آب عازم شده بود، این‌گونه رجز می‌‌خواند:
لاارْهَبُ الْمَوْتَ اِذَا الْمَوْتُ زَقا
حتّی اُوارَیٰ فی الْمَصٰالیتِ لَقا
نفْسی لنفْس المُصْطفی الطُّهْرِ وِقا
انّی أنا العبّاسُ اَغْدُو بِالسِّقا
و لااَخاف الشرَّ یومَ المُلْتَقی
(آن گاه که پرندة مرگ صدا کند، هراسی از مرگ ندارم تا آن که در دریایی از مردان چابک و شتابنده فرو رفته و ناپدید شوم). (جان من فدای [حسین] برگزیدة پاک باد. من عباس هستم و هر بامداد، کارم سقّایی است. آن روز که با شرّ روبرو گردم، از آن نمی‌هراسم). آن گاه حمله برد و دشمن را متفرّق کرد.[39]
در این هنگام زید بن‌ورقاء جُهَنی، پشت درخت نخلی کمین کرد، حُکَیْم بن‌طُفَیْل سِنْبِسی نیز او را یاری کرد، حُکَیْم، ضربتی بر دست راست عباس وارد کرد، عباس شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرده و این رجز را می‌خواند:
واللهِ اِن قَطَعْتُمُوا یَمِینی
إنّی اُحامِی اَبَداً عَن دینی
وَ عَن امامٍ صادق الیقین
نَجْل النَّبی الطّاهِرِ الامین
(به خدا سوگند، اگر دست راست مرا قطع کردید، من پیوسته از دین خود و از امام راستگوی دارای یقین که نوة پیامبر پاک و امین است، دفاع می‌کنم).
عباس آن‌قدر جنگید که بی‌حال و ناتوان شد. در این زمان حُکَیْم بن‌طُفَیْل طائی پشت نخلی کمین کرد و ضربتی بر دست چپ او وارد کرد. عباس این رجز را خواند:
یا نفس لاتخشی من الکفّار
وَ اَبْشِری برحمة الجبّار
مع النبیّ السیّد المختار
قَد قَطعوا بِبَغْیِهم یَساری
فَاَصْلِهِم یا ربّ حَرَّ النّار
(ای نفس، از کفّار نترس و در کنار پیامبر سرور و برگزیدة خدا، تو را به رحمت خدای جبّار مژده باد. آنان با ستمکاری، دست چپ مرا قطع کردند، پروردگارا، آنان را به آتش [دوزخ] وارد کن).
پس آن ملعون (حُکَیْم بن طُفَیْل) [جلو آمد و] او را با عمودی آهنین به قتل رساند.[40] و این، زمانی بود که عباس [بر اثر تیرها و ضربات دیگر دشمن] زخم‌های شدیدی برداشته بود و دیگر توان حرکت نداشت.[41] و بدین‌گونه او پس از کشتن گروهی از دشمن، به شهادت رسید.[42] چون امام حسین†، عباس را در کنار فرات بر زمین دید، به سبب کشته شدن عباس به شدّت گریه کرد.[43] و [با حالت انکسار]† فرمود: الآنَ اِنْکَسَر ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتی[44]؛ (اکنون کمرم شکست و رشتة تدبیرم گسسته شد).
و این اشعار را خواند:
تَعَدَّیْتُمُ یَا شَرَّ قَوْمٍ بِفِعْلِکُم
وَ خٰالَفْتُمُ قَوْلَ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ
أمٰا کٰان خَیْرُ الرُّسْلِ وَصّّاکُمُ بِنا
أمٰا نَحْنُ مِنْ نَسْلِ النَّبِیِّ الْمُسَدَّدِ
أمٰا کانَت الزَّهرٰاءُ اُمِّیَ دُونَکُم
أمٰا کانَ مِنْ خَیْرِ الْبَرِیَّة اَحْمَدِ
لُعِنْتُم وَ أخْزَیْتُم بِمٰا قَدْ جَنَیْتُمُ
فَسَوْفَ تُلاقُوا حَرَّ نٰارٍ تَوَقَّدِ[45]
(ای بدترین مردمان، با این کار خود، تجاوز کردید و با دستور پیامبر خدا محمدˆ مخالفت کردید. آیا بهترین پیامبران دربارة ما به شما سفارش نکرد؟ آیا ما از نسل پیامبر تأیید شده از جانب خداوند نیستیم؟ مگر نه آن که زهراƒ مادر من است نه شما؟ آیا [پیامبر خدا] احمد، بهترین مردمان نبود؟ با جنایتی که مرتکب شدید، گرفتار لعنت و خواری شدید، و حرارت آتش افروخته را خواهید چشید).[46] [47]*
جدا شدن دو دست حضرت عباس از تن، در روایتی از امام سجّاد، مورد تأیید قرار گرفته است، امام از فداکاری بزرگ عموی خود چنین یاد می‌کرد:
(رَحِمَ اللهُ العبّاس، یعنی ابن‌علی، فلقد آثر و اَبلی وَ فَدَی أخاه بِنَفْسِه حتّی قُطِعَتْ یداه ...)[48]
(خدا عبّاس، پسر علی را رحمت کند که ایثار کرد و خوب امتحان و آزمایش داد و جانش را فدای برادرش کرد تا آن جا که دو دستش (از تن) جدا شد ...).
بنابر برخی گزارش‌ها، حُکَیْم بن‌طُفَیْل، پس از به شهادت رساندن حضرت عبّاس، لباس او را به غارت برد.[49]
بررسی و نقد یک گزارش مشهور
آنچه نوشته شد، اخبار و گزارش‌های منابع متقدّم دربارة چگونگی مبارزه و شهادت حضرت ابوالفضل بود، امّا برخی منابع متأخر، گزارش‌های دیگری نیز آورده‌اند که هم راویان آنها ناشناخته هستند و هم دلالت و محتوای آنها مخدوش و غیرقابل اعتماد است. از جمله خبری است که علامه مجلسی آن را نقل کرده و از آن چنین تعبیر کرده است که: (در برخی از تألیفات اصحاب ما چنین آمده‌ است ...).[50]
با بررسی و مقایسه‌ای که صورت گرفت، روشن شد که علامة مجلسی خبر یاد شده را به احتمال زیاد، از کتاب منتخب فخرالدّین طُرَیْحی (م 1085 ق) با تلخیص و اقتباس، نقل کرده است.[51] اما دربارة منبع نقل طُرَیْحی باید گفت که به نظر می‌رسد یکی از منابع وی (اگر نگوییم تنها منبع) در نقل گزارش یاد شده، کتاب (روضة الشهداء)[52] ملاحسین کاشفی (م 910 ق) است که در سال‌های آغازین قرن دهم نگاشته شده است و به احتمال زیاد، طُرَیْحی این گزارش را از این کتاب گرفته و با تعریب آن و اندکی تغییر، آن را آورده است. از آن پس گزارش یاد شده به سبب بُعد حزن‌انگیز و گریه‌آور آن و بار احساسی و عاطفی‌اش‌، به محافل و مجالس روضه‌خوانی و به بسیاری از مقاتلِ معاصر راه یافته است.[53]
اگرچه این خبر محتوای روضة مشهور امروزی را دربردارد که حضرت عباس چون به آب دست یافت، خواست آب بنوشد، امّا یاد تشنگی برادرش حسین و اهل بیت او افتاد و نیز حضرت حامل مشک آب بود که چون دو دستش قطع شد، مشک را به دندان گرفت، امّا این گزارش با تمام مشهور بودن و جا افتادن آن به عنوان بخش مهمّی از گزارش مصیبت شهادت حضرت عباس† در مجالس عزاداری (چنان که محقّق بحار در تعلیقه‌ای، متذکّر شده است) افزون بر آن که بدون سند معتبر است، از نظر محتوا نیز اشکالات و نارسائی‌هایی دارد.
پی نوشت ک
[1]. ر.ک: ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص20؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج1، ص354.
[2]. ابن‌عنبه، عمدةالطالب،ص327.
[3]. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص20؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج1، ص354.
[4]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص84-85.
[5]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص84.
[6] . ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص85؛‌ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص117.
[7]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص84 ؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص327.
[8]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص84؛ بَلاذُری، أنساب الأشراف، ج2، ص413؛ مزی، تهذیب الکمال، ج20، ص 479؛ قِربة به معنای مشک است، و أبوقربه مفهوم (حامل مشک) را دارد. و از آنجا که عباس در کربلا با مشک آب آورده است این کنیه به او داده شد.( طبرسی، اعلام الوَریٰ باعلام الهُدیٰ، ص203)این کنیه را طبعا بعد از شهادت، به او داده‌اند.
[9]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص85؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص117.
[10]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص84؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص327؛ مزی، تهذیب الکمال، ج20، ص 479.
[11]. ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص85؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص327.
[12]. علوی (عمری)، اَلْمُجْدِی فی انساب الطالبیین، ص436.
[13]. خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج1، ص122؛ نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج15، ص215.
[14]. شیخ صدوق، الخصال، ص68،حدیث101؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص548، مجلس هفتاد، ‌ح731.
[15]. ابونصر بخاری، سر السلسلة العلویة، ص89؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص327.
[16]. ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص327؛ قاضی نعمان مغربی، شرح الاخبار، ج3،ص194. شایان ذکر است که منابع متقدم به سال و ماه وروز تولد عباس† اشاره ای ننموده‌اند وچنان که در متن آمده، تنها به سن او به هنگام شهادت اشاره نموده‌اند.اما گروهی از رجال نویسان متأخر آورده‌اند که وی در روز چهارم شعبان سال بیست وشش هجری متولد شده است. (ر.ک: نمازی شاهرودی، مستدرکات علم الرجال‌الحدیث، ج4، ص350؛ مقرم، العباس، ص136).
[17]. سید محسن امین، اعیان الشیعة، ج7، ص429؛ محمد سماوی، اِبصارالعین، ص 57.
[18]. خوارزمی، المناقب، ص227.
[19] . رک: امین، اعیان الشیعة، ج7، ص429.
[20] . رک: بیرجندی خراسانی، کبریت الاحمر فی شرائط المنبر، ص385 -386.
[21] . ر.ک: کبریت الاحمر، ص385.
[22] . ر.ک: مقرم، العباس، ص277-278.
[23] . برخی از منابع متأخرِ غیرمعتبر مطالبی را درباره حضرت عباس نوشته اند که ما آنها را در منابع معتبر نیافتیم از جمله در کتاب معالی السبطین آمده است: هنگامی که شب بیست و یکم ماه رمضان فرا رسید و علی (ع) ‌در شُرف رحلت قرار گرفت، عباس را به سینه خود چسبانید و فرمود: پسرم! چشم من به سبب تو در روز قیامت روشن خواهد شد،‌ فرزندم! وقتی روز عاشورا شد و وارد شریعه شدی ،‌مبادا در حالی که برادرت حسین تشنه است آب بنوشی!) (حایری مازندرانی، معالی السبطین، ج1، ص 277) چنان که اشاره شد این مطلب در هیچ یک از منابع متقدم و معتبر نیامده و مؤلف معالی السبطین آن را بدون ذکر مأخذ آورده است.
.[24] ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص40؛ بَلاذُری، انساب الاشراف،ج3، ص263.
[25]. دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج2، ص293.
[26]. دینوری، الأخبار الطوال، ص337، شیخ مفید، الإرشاد، ج2، ص34.
[27]. ابن‌قتیبه، المعارف، ص127؛ ابن‌حبیب، المحبر، ص441.
[28]. ابن‌قتیبه، المعارف، ص127.
[29]. برخی برای وی دو فرزند به نامهای عُبَیْدالله و فضل ذکر کرده‌اند (علوی(عمری)، اَلْمُجْدِی فی انساب الطالبیین، ص436) و برخی دو فرزند به نام‌های عُبَیْدالله وحسن ذکر نموده‌اند.(ابن‌قتیبه، المعارف، ص127) ابن‌شهرآشوب نیز از فرزند دیگری به نام محمد نام می‌برد که در کربلا به شهادت رسیده است (مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص122). بعضی متأخرین چهار پسر به نام‌های عُبَیْدالله، فضل، حسن و قاسم (مقرّم، العبّاس، ص350) و دو دختر (مقرّم، العبّاس، ص350) برای ایشان نام برده‌اند و برخی دیگر افزون بر این چهار پسر، پسر دیگری به نام عبدالله را جزء فرزندان عباس شمرده‌اند که وی نیز در کربلا به شهادت رسیده است.(امین، اعیان الشیعة، ج1، ص610).
[30]. ابونصر بخاری، سرالسلسلة العلویة، ص89؛ ابن‌حزم اندلسی، جمهرة‌انساب العرب، ص67؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب، ص328.
[31] .شایان ذکر است برخی از اصحاب ائمه طاهرین (علیهم السلام) ‌مانند علی‌بن‌یقطین، برای کاستن ظلم امویان و عباسیان بر شیعیان و مستضعفان به إذن أئمه با دستگاه حاکم همکاری می‌کردند. بنابراین، همکاری عُبَیْدالله را می‌توان از همین دست تلقّی کرد.
[32]. ر.ک: إبن‌عنبه، عمدة‌الطالب فی أنساب آل‌ابی‌طالب، ص329-330.
[33]. مصعب بن‌عبدالله زبیری، نسب قریش، ‌ص43؛ ابن‌ابی‌الدنیا، مقتل الامام امیرالمؤمنین، ص120؛ ابن‌حبان، الثقات، ج2، ص310.
[34]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص109.
[35]. ابوحنیفه دِیْنَوَری، الاخبار الطوال، ص380.
****. راوی گوید: به خدا سوگند، چیزی نگذشت، ‌که خداوند، عطش را در جان آن مرد ریخت، هرچه می‌نوشید، سیراب نمی‌شد به گونه‌ای که برای تسکین وی آب را برای او خنک می‌کردند و شکر در آن می‌ریختند، کاسه‌ها پر از شیر بود و کوزه‌ها پر از آب، امّا او می‌گفت (وای بر شما به من آب بدهید که تشنگی مرا کشت). کوزه یا کاسه‌ای را به او می‌دادند که برای سیراب کردن اهل خانه بس بود. آب آنها را می‌نوشید و چون از دهان خویش بر‌می‌داشت لحظه‌ای دراز می‌کشید. آنگاه باز می‌گفت (وای بر شما آبم بدهید که تشنگی مرا کشت). وچیزی نگذشت که شکمش همچون شکم شتر مرده، ترکید! (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص450؛ ابن‌سعد ترجمة‌الحسین و مقتله، فصلنامة تراثنا، شمارة 10، ص183).
[36]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص450 449؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص 407.
[37]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 109.
[38]. ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج 5، ص 114؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین†، ج2، ص30.
[39]. ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص 117؛ مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص 40 41.
[40]. ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص117؛ مجلسی، بحار‌الانوار، ج45، ص 40 41. شیخ مفید نیز تصریح می‌کند که قتل عباس را زید بن‌ورقاء (حنفی) و حُکَیْم بن‌طُفَیْل سِنْبِسی به عهده داشتند. (الارشاد، ج2، ص110 109). در این که قاتل یا قاتلان حضرت عباس† چه کس یا کسانی بوده‌اند، اختلاف نظر وجود دارد:
الف) زید بن‌رُقاد جَنْبی و حُکیم بن‌طُفیل سِنْبِسی. (ابن‌سعد، ترجمة‌الحسین و مقتله، فصلنامة تراثنا، شمارة 10، ‌ص 184؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 468؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص85؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص ).
ب) حرملة بن‌کاهل اسدی. (بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص 406 و ج 11، ص 175 و ج 13، ص 256).
ج) یزید بن‌زیاد حنفی. (تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص 191).
د) حکیم بن‌طفیل. (شیخ مفید، الاختصاص، ص 82. البته او حکم بن‌طُفیل نوشته است. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص ).
[41]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 110 109.
[42]. ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج 5، ص 114؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج2، ص 30.
[43]. سید ابن‌طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 170.
[44]. خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج2، ص 30.
[45]. ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص 117؛ مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص 40 41.
[46]. ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص 117؛ مجلسی،، بحارالانوار، ج45، ص 40 41.

[48]. شیخ صدوق، الخصال، ص 68 (ذیل حدیث شمارة 101) و الامالی، مجلس 70، ح 10، ص 548.
[49]. قاضی نُعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج3،ص191.
[50]. بحارالانوار، ج 45، ص 41 42.
[51]. المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، ص 305 307 و ص 430 (به اختصار).
[52]. تصحیح عقیقی بخشایشی، قم، انتشارات نوید اسلام، 1381 ش، ص 415 418.
[53]. ر.ک: محمّدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، ج 6، ص 278 279؛ محمّدباقر بهبهانی، الدمعة الساکبة، ج4، ص 322323؛ مازندارانی حائری، معالی السبطین، ص 271 272. هم چنین برخی از نویسندگان مقاتل، شاخ و برگ‌های بیشتری به این جریان داده‌ و تا توانسته‌اند بر تحریف این گزارش افزوده‌اند. ر.ک: فاضل دربندی، اکسیرالعبادات فی اسرار الشهادات، ج2، ص 496 به بعد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین