کلیاتی از سیره و زندگینامه حضرت ابالفضل ع بیان کنید؟
درود بر شما فقط میخوام بیشتر از زندگینامه و سیره آفام عباس ابن علی بدونم از بدو تولد تا زمان شهادت. ولادت و رشد پیش از پرداختن به ولادت و رشد ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) به اختصار از دودمان تابناک ایشان که در ساخت شخصیت و سلوک درخشان و زندگی سراسر حماسه ایشان اثری ژرف داشتند، سخن می گوییم . دودمان درخشان حَسَب و نَسَبی والاتر و درخشانتر از نسب حضرت ، در دنیای حسب و نسب وجود ندارد. عباس از بطن خاندان علوی برخاسته است ، یکی از والاترین و شریفترین خاندانهایی که بشریت در طول تاریخ خود شناخته است ، خاندانی تناور و ریشه دار در بزرگی و شرافت که با قربانی دادن در راه نیکی و سودرسانی به مردم ، دنیای عربی و اسلامی را یاری کرد و الگوهایی از فضیلت و شرف برای همگان بجا گذاشت و زندگی عامه را با روح تقوا و ایمان منوّر ساخت . در این جا اشاره ای کوتاه به ریشه های گرانقدری که ((قمر بنی هاشم )) و ((افتخار عدنان )) از آنها بوجود آمد، می کنیم . پدر پدر بزرگوار حضرت عباس ( علیه السّلام ) امیرالمؤ منین ، وصیّ رسول خدا( صلّی اللّه علیه و آله ) در مدینه علم نبوت ، اولین ایمان آورنده به پروردگار و مصدق رسولش ، همسر دخت پیامبرش ، همپایه ((هارون )) برای ((موسی )) نزد حضرت ختمی مرتبت ، قهرمان اسلام و نخستین مدافع کلمه توحید است که برای گسترش رسالت اسلامی و تحقق اهداف بزرگ آن با نزدیکان و بیگانگان جنگید. تمام فضیلتهای دنیا در برابر عظمت او ناچیزند و در فضیلت و عمل ، کسی را یارای رقابت با او نیست . مسلمانان به اجماع او را پس از پیامبراکرم ( صلّی اللّه علیه و آله ) داناترین ، فقیه ترین و فرزانه ترین کس می دانند. آوازه بزرگیش در همه جهان پیچیده است و دیگر نیازی به تعریف و توصیف ندارد. عباس را همین سرافرازی و سربلندی بس که برخاسته از درخت امامت و برادر دو سبط پیامبر اکرم ( صلّی اللّه علیه و آله ) است . مادر مادر گرامی و بزرگوار ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) بانوی پاک ، ((فاطمه دخت حزام بن خالد)) است . ((حزام )) از استوانه های شرافت در میان عرب به شمار می رفت و در بخشش ، مهمان نوازی ، دلاوری و رادمردی مشهور بود. خاندان این بانو از خاندانهای ریشه دار و جلیل القدر بود که به دلیری و دستگیری معروف بودند. گروهی از این خاندان به شجاعت و بزرگ منشی ، نامی شدند، از جمله : 1 عامر بن طفیل : عامر برادر ((عمره ))، مادر مادربزرگ ((ام البنین )) بود که از معروفترین سواران عرب به شمار می رفت و آوازه دلاوری او در تمام محافل عربی و غیر آن پیچیده بود تا آنجا که اگر هیاءتی از عرب نزد ((قیصر روم )) می رفت در صورتی که با عامر نسبتی داشت ، مورد تجلیل و تقدیر قرار می گرفت وگرنه توجهی به آن نمی شد. 2 عامر بن مالک : عامر جدّ دوّم بانو ((ام البنین )) است که از سواران و دلاوران عرب به شمار می رفت و به سبب دلیری بسیارش ، او را ((ملاعب الاسّنة )) (همبازی نیزه ها) لقب داده بودند. شاعری درباره اش می گوید: ((عامر با سرنیزه ها بازی می کند و بهره گردانها را یکجا از آن خود ساخته است )). (1) علاوه بر دلاوری ، از پایبندان به پیمان و یاور محرومان بود و مردانگی او ضعیفان را دستگیر بود که مورخان در این باب نمونه های متعددی از او نقل کرده اند. 3 طفیل : طفیل پدر عمره (مادر مادر بزرگ ام البنین ) از نامدارترین دلاوران عرب بود و برادرانی از بهترین سواران عرب داشت از جمله : ربیع ، عبیده و معاویه . به مادر آنان ((ام البنین )) گفته می شد. این چند برادر نزد ((نعمان بن منذر)) رفتند. در آنجا ((ربیع بن زیاد عبسی )) را که از دشمنانشان بود، مشاهده کردند. ((لبید)) از خشم برافروخته شد و نعمان را مخاطب ساخته چنین سرود: ((ای بخشنده خیر بزرگ از دارایی ! ما فرزندان چهارگانه ((ام البنین )) هستیم )). ((ماییم بهترین فرزندان عامر بن صعصعه که در کاسه های بزرگ به دیگران اطعام می کنیم )). ((در میدان کارزار، میان جمجمه ها می کوبیم و از کنام شیران به سویت آمده ایم )). ((درباره او (ربیع ) از دانایی بپرس و پندش را به کار بند)). ((هشیار باش ! اگر از بدگویی و لعن بیزاری ، با او نشست و برخاست مکن و با او هم کاسه مشو)). (2) نعمان از ربیع روگردان شد و او را از خود دور کرد و به او گفت : ((از من دور شو و به هر سو که می خواهی روانه شو و بیش از این با اباطیلت مرا میازار)). ((چه راست و چه دروغ ، درباره ات چیزهایی گفته شد، پس عذرت در این میان چیست ؟)). (3) این که نعمان فوراً خواسته آنان را برآورد و ربیع را از خود راند، بیانگر موقعیت والای آنان نزد اوست . 4 عروة بن عتبه : عروه پدر ((کبشه )) نیای مادری ام البنین و از شخصیتهای برجسته در عالم عربی بود. به دیدار پادشاهان معاصر خود می رفت و از طرف آنان مورد تجلیل و قدردانی قرار می گرفت و پذیرایی شایانی از او به عمل می آمد. (4) اینان برخی از اجداد مادری حضرت ابوالفضل ( علیه السّلام ) هستند که متصف به صفات والا و گرایشهای عمیق انسانی بوده اند و به حکم قانون وراثت ، ویژگیهای والای خود را از طریق ام البنین به فرزندان بزرگوارش منتقل کرده اند. پیوند امام با ام البنین هنگامی که امام امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) به سوگ پاره تن و ریحانه پیامبر اکرم ( صلّی اللّه علیه و آله ) و بانوی زنان عالمیان ، فاطمه زهرا( علیها السّلام ) نشست ، برادرش ((عقیل )) را که از عالمان به انساب عرب بود فراخواند و از او خواست برایش همسری برگزیند که زاده دلاوران باشد تا پسر دلیری به عرصه وجود برساند و سالار شهیدان را در کربلا یاری کند. (5) عقیل ، بانو ام البنین از خاندان ((بنی کلاب )) را که در شجاعت بی مانند بود، برای حضرت انتخاب کرد. بنی کلاب در شجاعت و دلاوری در میان عرب زبانزد بودند ولبید درباره آنان چنین می سرود: ((ما بهترین زادگان عامر بن صعصعه هستیم )). و کسی بر این ادعا خرده نمی گرفت . ((ابوبراء)) همبازی نیزه ها (ملاعب الاسنّه ) که عرب در شجاعت ، چون او را ندیده بود، از همین خاندان است . (6) امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگاری نزد پدر ام البنین فرستاد. پدر خشنود از این وصلت مبارک ، نزد دختر شتافت و او با سربلندی و افتخار، پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی با مولای متقیان ، امیرمؤ منان ( علیه السّلام ) بست . حضرت در همسرش ، خِرَدی نیرومند، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ او کوشید. ام البنین و دو سبط پیامبر (صلی الله علیه واله ) ام البنین بر آن بود تا جای مادر را در دل نوادگان پیامبر اکرم و ریحانه رسول خدا و آقایان جوانان بهشت ، امام حسن و امام حسین ( علیهما السّلام ) پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان نوپای خود زد. فرزندان رسول خدا در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می دیدند و از فقدان مادر، کمتر رنج می بردند. ام البنین فرزندان دخت گرامی پیامبر اکرم ( صلّی اللّه علیه و آله ) را بر فرزندان خود که نمونه های والای کمال بودند مقدّم می داشت و عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می کرد. تاریخ ، جز این بانوی پاک ، کسی را به یاد ندارد که فرزندان هووی (7) خود را بر فرزندان خود مقدّم بدارد. لیکن ، ام البنین توجّه به فرزندان پیامبر را فریضه ای دینی می شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود به محبت آنان دستور داده بود و آنان امانت و ریحانه پیامبر بودند؛ ام البنین با درک عظمت آنان به خدمتشان قیام کرد و حقّ آنان را ادا نمود. اهل بیت و ام البنین محبت بی شائبه ام البنین در حق فرزندان پیامبر و فداکاریهای فرزندان او در راه سیدالشهداء بی پاسخ نماند، بلکه اهل بیت عصمت و طهارت در احترام و بزرگداشت آنان کوشیدند و از قدردانی نسبت به آنان چیزی فروگذار نکردند. ((شهید)) که از بزرگان فقه امامیه است می گوید: ((ام البنین از زنان بافضیلت و عارف به حق اهل بیت ( علیهم السّلام ) بود. محبتی خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستی آنان کرده بود. آنان نیز برای او جایگاهی والا و موقعیتی ارزنده قایل بودند. زینب کبری پس از رسیدن به مدینه نزدش شتافت و شهادت چهار فرزندش را تسلیت گفت و همچنین در اعیاد برای تسلیت نزد او می رفت ...)). رفتن نواده پیامبر اکرم ، شریک نهضت حسینی و قلب تپنده قیام حسین ، زینب کبری ، نزد ام البنین و تسلیت گفتن شهادت فرزندان برومندش ، نشان دهنده منزلت والای ام البنین نزد اهل بیت ( علیهم السّلام ) است . ام البنین نزد مسلمانان این بانوی بزرگوار، جایگاهی ویژه نزد مسلمانان دارد و بسیاری معتقدند او را نزد خداوند، منزلتی والاست و اگر دردمندی او را واسطه خود نزد حضرت باری تعالی قرار دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد. لذا به هنگام سختیها و درماندگی ، این مادر فداکار را شفیع خود قرار می دهند. البته بسیار طبیعی است که ام البنین نزد پروردگار مقرب باشد؛ زیرا در راه خدا و استواری دین حق ، فرزندان و پاره های جگر خود را خالصانه تقدیم داشت . مولود بزرگ نخستین فرزند پاک بانو ام البنین ، سالار بزرگوارمان ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) بود که با تولدش ، مدینه به گُل نشست ، دنیا پرفروغ گشت و موج شادی ، خاندان علوی را فراگرفت . ((قَمَری )) تابناک به این خاندان افزوده شده بود و می رفت که با فضایل و خون خود، نقشی جاودانه بر صفحه گیتی بنگارد. هنگامی که مژده ولادت عباس به امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) داده شد، به خانه شتافت ، او را در برگرفت ، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعی تولد را درباره او اجرا کرد. در گوش راستش اذان و در گوش چپ اقامه گفت . نخستین کلمات ، بانگ روحبخش توحید بود که به وسیله پدرش پیشاهنگ ایمان و تقوا در زمین ، بر گوشش نشست و سرود جاویدان اسلام ، جانش را نواخت :((اللّه اکبر... لا اله الاّ اللّه )). این کلمات که عصاره پیام پیامبران و سرود پرهیزگاران است ، در اعماق جان عباس جوانه زد، با روحش عجین شد و به درختی بارور از ایمان بدل شد تا آنجا که در راه باروری همیشگی آن ، جان باخت و خونش را به پای آن ریخت . در هفتمین روز تولد نیز بنا به سنّت اسلامی ، حضرت ، سر فرزند را تراشید، همسنگ موهایش ، طلا (یا نقره ) به فقیران صدقه داد و همان گونه که نسبت به حسنین ( علیهما السّلام ) عمل کرده بود، گوسفندی به عنوان عقیقه ذبح کرد. سال تولد برخی از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجری دیده به جهان گشود. (8) نامگذاری امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) از پس پرده های غیب ، جنگاوری و دلیری فرزند را در عرصه های پیکار دریافته بود و می دانست که او یکی از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دُژم : شیر بیشه ) (9) نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل ، ترشرو و پرآژنگ بود و در مقابل نیکی ، خندان و چهره گشوده . همان گونه که پدر دریافته بود، فرزندش در میادین رزم و جنگهایی که به وسیله دشمنان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وجود می آمد، چون شیری خشمگین می غرّید، گردان و دلیران سپاه کفر را درهم می کوفت و در میدان کربلا تمامی سپاه دشمن را دچار هراس مرگ آوری کرد. شاعر درباره حضرتش می گوید: ((هراس از مرگ ، چهره دشمن را درهم کشیده بود، لیکن عباس در این میان خندان و متبسم بود)). (10) کنیه ها به حضرت عباس ، این کنیه ها را داده بودند: 1 ابوالفضل : از آنجا که حضرت را فرزندی به نام ((فضل )) بود، او را به ((ابوالفضل )) کنیه داده بودند. شاعری در سوگ ایشان می گوید: ((ای ابوالفضل ! ای بنیانگذار فضیلت و خویشتنداری ! ((فضیلت )) جز تو را به پدری نپذیرفت )). (11) این کنیه با حقیقت وجودی حضرت هماهنگ است و او اگر به فرض ‌ فرزندی به نام فضل نداشت ، باز به راستی ابوالفضل (منبع فضیلت ) بود و سرچشمه جوشان هر فضیلتی به شمار می رفت ؛ زیرا در زندگی خود با تمام هستی به دفاع از فضایل و ارزشها پرداخت و خون پاکش را در راه خدا بخشید. حضرت پس از شهادت ، پناهگاه دردمندان شد و هرکس با ضمیری صاف او را نزد خداوند شفیع قرار داد، پروردگار رنج و اندوهش را برطرف ساخت . 2 ابوالقاسم : حضرت را فرزند دیگری بود به نام ((قاسم ))، لذا ایشان را ((ابوالقاسم )) کنیه داده بودند. برخی از مورخان معتقدند قاسم همراه پدر و در راه دفاع از ریحانه رسول اکرم در سرزمین کربلا به شهادت رسید و پدر، او را در راه خدا فدا کرد. القاب معمولاً القاب ، ویژگیهای نیک و بد آدمی را مشخص می سازد و هر کس را بر اساس خصوصیتی که دارد لقبی می دهند. ابوالفضل را نیز به سبب داشتن صفات والا و گرایشهای عمیق اسلامی ، لقبهایی داده اند، از آن جمله : 1 قمر بنی هاشم : حضرت عباس با رخسار نیکو و تلا لؤ چهره ، یکی از آیات کمال و جمال به شمار می رفت ، لذا او را قمر بنی هاشم لقب داده بودند. در حقیقت نه تنها قمر خاندان گرامی علوی بود، بلکه قمری درخشان در جهان اسلام به شمار می رفت که بر راه شهادت پرتو افشانی می کرد و مقاصد آن را برای همه مسلمانان آشکار می نمود. 2 سقّا: از بزرگترین و بهترین القاب حضرت که بیش از دیگر القاب مورد علاقه اش ‌ بود، ((سقّا)) می باشد. پس از بستن راه آب رسانی به تشنگان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وسیله نیروهای فرزند مرجانه ، جنایتکار و تروریست ، جهت از پا درآوردن فرزندان رسول خدا( صلّی اللّه علیه و آله ) قهرمان اسلام ، بارها صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان اهل بیت و اصحاب امام را سیراب ساخت که تفصیل آن را هنگام گزارش شهادت حضرت بیان خواهیم کرد. 3 قهرمان علقمی : ((علقمی )) نام رودی بود که حضرت بر کناره آن به شهات رسید و به وسیله صفوف به هم فشرده سپاه فرزند مرجانه ، محافظت می شد تا کسی از یاران حضرت اباعبداللّه را یارای دستیابی به آب نباشد و همراهان امام و اهل بیت ایشان تشنه بمانند. حضرت عباس با عزمی نیرومند و قهرمانی بی نظیر خود توانست بارها به نگهبانان پلید علقمی حمله کند، آنان را درهم شکند و متواری سازد و پس از برداشتن آب ، سربلند بازگردد. در آخرین بار، حضرت در کنار همین رود، به شهادت رسید، لذا او را ((قهرمان علقمی )) لقب دادند. 4 پرچمدار: از القاب مشهور حضرت ، پرچمدار (حامل اللواء) است ؛ زیرا ایشان ارزنده ترین پرچمها؛ پرچم پدر آزادگان ؛ امام حسین ( علیه السّلام ) را در دست داشتند. حضرت به دلیل مشاهده تواناییهای نظامی فوق العاده در برادر خود، پرچم را تنها به ایشان سپردند و از میان اهل بیت و اصحاب ، او را نامزد این مقام کردند؛ زیرا در آن هنگام سپردن پرچم سپاه از بزرگترین مقامهای حساس در سپاه به شمار می رفت و تنها دلاوران و کارآمدان ، بدین امتیاز مفتخر می گشتند. حضرت عباس نیز پرچم را با دستانی پولادین برفراز سر برادر بزرگوارش به اهتزاز درآورد و از هنگام خروج از مدینه تا کربلا، همچنان در دست داشت . پرچم از دست حضرت به زمین نیفتاد مگر پس از آنکه دو دست خود را فدا کرد و در کنار رود علقمی به خاک افتاد. 5 کبش الکتیبه : لقبی است که به بالاترین رده فرماندهی سپاه به سبب حسن تدبیر و دلاوری که از خود نشان می دهد و نیروهای تحت امر خود را حفظ می کند، داده می شود. این نشان دلیری ، به دلیل رشادت بی مانند حضرت عباس در روز عاشورا و حمایت بی دریغ از لشکر امام حسین ( علیه السّلام ) بدو داده شده است . ابوالفضل در این روز، نیرویی کوبنده در سپاه برادر و صاعقه ای هولناک بر دشمنان اسلام و پیروان باطل بود. 6 سپهسالار: (12) لقبی است که به بزرگترین شخصیت فرماندهی و ستاد نظامی داده می شود. و حضرت را به سبب آنکه فرمانده نیروهای مسلح برادر در روز عاشورا بود و رهبری نظامی لشکر امام را بر عهده داشت ، این گونه لقب داده اند. 7 حامی بانوان : از القاب مشهور حضرت ابوالفضل ، ((حامی بانوان (حامی الظعینه ))) است . ((سید جعفر حلی )) در قصیده استوار و زیبای خود در سوگ حضرت به این نکته چنین اشاره می کند: ((حامی الظعینه کجا، ربیعه کجا، پدر حامی الظعینه ، امام متقیان کجا و مُکَدَّم کجا)). (13) به دلیل نقش حساس حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت نبوت ، چنین لقبی به حضرت داده شده است . ایشان تمام تلاش خود را مصروف بانوان رسالت و مخدرات اهل بیت نمود و فرود آوردن از هودجها یا سوار کردن به آنهارا به عهده داشت و در طی سفربه کربلا این وظیفه دشوار را به خوبی انجام داد. لازم به ذکر است که این لقب را به یکی از جنگاوران و دلاوران عرب به نام ((ربیعة بن مُکَدَّم .)) که در راه دفاع از همسرش ، شجاعت بی نظیری از خود نشان داد، داده بودند. (14) 8 باب الحوائج : یکی از مشهورترین و آشناترین لقبهای ابوالفضل (علیه السلام ) در میان مردم ((باب الحوائج )) است . آنان به این مطلب یقین دارند که دردمند و نیازمندی قصد حضرت را نمی کند، مگر آنکه خداوند حاجت او را برآورده و درد و اندوهش را برطرف می سازد و گره مشکلات او را می گشاید. پسرم ((محمد حسین )) نیز قصد درِ خانه حضرت کرد و رفع مشکلاتش را از او خواستار شد که دعایش برآورده شد و خداوند رنج و اندوهش را برطرف ساخت . ابوالفضل نسیمی از رحمتهای الهی ، درِ رحمتی از درهایش و وسیله ای از وسایل اوست و او را نزد خداوند منزلتی والاست . این موقعیت ، نتیجه جهاد خالصانه در راه خدا و دفاع از آرمانها و اعتقادات اسلامی و پشتیبانی از سالار شهیدان در سخت ترین شرایط است ؛ دفاع از ریحانه رسول خدا تا آخرین مرحله و جانبازی در راه اهداف مقدسش . اینها برخی از لقبهای حضرت است که ویژگیهای شخصیت بزرگ و صفات نیک و مکارم اخلاق او را بازگو می کند. (15) شمایل حضرت آیتی از جمال و زیبایی بود. رخساره اش زیبا، چهره اش پرشکوه ، اندامش متناسب و نیرومند بود که آثار دلیری و شجاعت را به خوبی نمایان می ساخت . راویان او را خوبرو و زیبا وصف کرده اند و گفته اند: ((رشادت اندام و قامت ایشان به حدی بود که بر اسب نیرومند و بزرگی می نشست ، لیکن در همان حال پاهایش بر زمین خط می انداخت )). (16) به خدا می سپارمت : قلب مادر آکنده از محبت به عباس و از زندگی نزد او عزیزتر و گرامیتر بود. مادر از چشم حسودان بر او می ترسید که مبادا به او آسیبی برسانند و رنجورش ‌ کنند، لذا او را در پناه خداوند متعال قرار می داد و ابیات زیر را درباره اش ‌ می سرود: ((فرزندم را از چشم حسودان نشسته و ایستاده ، آینده و رونده ، مسلمان و منکر، بزرگ و کوچک و زاده و پدر در پناه خداوند یکتا قرار می دهم )). (17) با پدر امام امیرالمؤ منین حال فرزند خود را در کودکی بشدت رعایت می کرد و عنایتی خاص به او داشت ، خصوصیات ذاتی مبتنی بر ایمان و ارزشهای عمیق انسانی خود را به فرزند منتقل می کرد و در چهره فرزندش قهرمانی از قهرمانان اسلام را مشاهده می کرد که برای مسلمانان صفحات درخشانی از سرافرازی و کرامت به یادگار خواهد گذاشت . امیرالمؤ منین پسر را غرق بوسه می کرد و فرزند، عواطف و قلب پدر را مسخّر کرده بود. مورخان نقل می کنند که : ((روزی امیرالمؤ منین ، عباس را در دامان خود گذاشت ، فرزند آستینهایش را بالا زد و امام در حالی که بشدت می گریست به بوسیدن ساعدهای عباس پرداخت . ام البنین حیرت زده از این صحنه ، از امام پرسید: چرا گریه می کنی ؟ حضرت با صدایی آرام و اندوه زده پاسخ داد: به این دو دست نگریستم و آنچه را بر سرشان خواهد آمد به یاد آوردم . ام البنین شتابان و هراسان پرسید: چه بر سر آنها خواهد آمد؟ حضرت با آوایی مملوّ از غم و اندوه و تاءثر گفت : آنها از ساعد قطع خواهند شد)). این کلمات چون صاعقه ای بر ام البنین فرود آمد و قلبش را ذوب کرد و با دهشت و به سرعت پرسید: ((چرا قطع می شوند؟)) امام به او خبر داد که فرزندش در راه یاری اسلام و دفاع از برادرش ، حافظ شریعت الهی و ریحانه رسول اللّه ( صلّی اللّه علیه و آله ) دستانش قطع خواهند شد. ام البنین به شدت گریست و زنان همراه او نیز در غم و رنج و اندوهش شریک شدند. (18) سپس ام البنین به دامن صبر و بردباری چنگ زد و خدای را سپاس گفت که فرزندش فدایی سبط گرامی رسول خدا( صلّی اللّه علیه و آله ) و ریحانه او خواهد بود. رشد ابوالفضل العباس ، از بالندگی شایسته ای برخوردار بود و کمتر انسانی از چنین امکان رشدی برخوردار می گردد. حضرت در سایه پدرش ، (پرچمدار عدالت اجتماعی بر روی زمین ) رشد کرد و از علوم ، تقوا، گرایشهای والا و عادات پاکیزه او بهره مند گشت ، تا آنکه در آینده نمونه کامل و تصویری گویا از امام متقیان باشد. مادرش بانو فاطمه نیز در تربیت فرزند اهتمامی شایسته داشت و بذر همه صفات کمال و فضایل و خدادوستی را در زمین بکر وجود فرزند کاشت ، که بر اثر آن ، حضرت عباس در تمام زندگی خود، طاعت خدا و جلب مرضات او را در سرلوحه کار خود قرار داد. ابوالفضل ، ملازم برادرانش ریحانه و دو سبط گرامی رسول اکرم ( صلّی اللّه علیه و آله ) حسن و حسین ( علیهما السّلام ) سروران جوانان بهشت بود و از آنان اصول فضیلت و بنیادهای آداب والا را فراگرفت . مخصوصاً هماره با برادرش سیدالشهداء بود و در سفر و حضر از او جدا نمی شد و از رفتار برادرش بشدت اثر گرفت و الگوهای رفتاری او را در جان خود استوار ساخت و صفات نیک او را در خود متمثل کرد تا آنجا که جلوه ای کامل از برادر در خصوصیات و دیدگاههایش شد. امام نیز که محبت بی شائبه و جانبازی او را نیک دریافته بود او را بر همه اهل بیت خود مقدم می داشت و خالصانه به او محبت می ورزید. الگوهای تربیتی والای ابوالفضل العباس ، او را به سطح مصلحان بزرگ بشریت رساند، مصلحانی که با جانبازیهای والا و تلاشهای مستمر برای نجات بشریت از ذلّت و بندگی و احیای آرمانهای بلند انسانی ، مسیر تاریخ را عوض ‌ کردند. ابوالفضل از همان آغاز، آموخت که در راه اعلای کلمه حق و برافراشتن پرچم اسلام که خواهان آزاد کردن اراده انسانی و ایجاد جامعه برینی است که عدالت ، محبت و فداکاری و ازخودگذشتگی بر آن حاکم باشد جان بازی کند. این اعتقادات بزرگ در جان عباس ریشه داشت و با هستی اش عجین شده بود تا آنجا که با تمام قوا در راه آنها پیکار کرد. طبیعی بود که چنین باشد؛ زیرا پدرش ‌ امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) و برادرانش ، حسن و حسین ( علیهما السّلام ) نهال ارزشها را در جانش ‌ غرس کرده بودند؛ بزرگوارانی که مشعل حرّیت و کرامت را در دست گرفتند و افقهای روشنی برای ملتهای روی زمین گشودند، تا آزادی و کرامت خود را باور کنند و حق و عدالت و ارزشهای والای انسانی بر آنان حاکم باشد. پی نوشت : 1- یلاعب اطراف الا سنة عامر فراح له حظ الکتائب اجمع 2- یا واهب الخیر الجزیل من سعة نحن بنو ام البنین الاربعة ونحن خیر عامر بن صعصعة المطعمون الجفنة المدعدعة الضاربون الهام وسط الحیصعة الیک جاوزنا بلاداً مسبعة تخبر عن هذا خبیراً فاسمعه مهلاً ابیت اللعن لاتاءکل معه 3- شرّد برحلک عنی حیث شئت ولا تکثر علیَّ ودع عنک الاباطیلاً قد قیل ذلک ان حقاً و ان کذباً فما اعتذارک فی شی ء اذا قیلاً 4- قمر بنی هاشم ، ص 1113. محقق بزرگ شیخ عبدالواحد مظفر در کتاب خود ((بطل العلقمی )) به تفصیل درباره این خاندان گرامی و باقیات صالحات آنان سخن رانده است . 5- تنقیح المقال ، ج 2، ص 128. 6- تنقیح المقال ، ج 2، ص 128. 7- دو زن که یک شوهر داشته باشند هرکدام هووی دیگری نامیده می شود؛ فرهنگ عمید، ج 2 . 8- قمر بنی هاشم . 9- منتهی الارب . 10- عبست وجوه القوم خوف الموت والعباس فیهم ضاحک متبسّم 11- ابا الفضل یا من اسّس الفضل والابا ابی الفضل الاّ ان تکون له ابا 12- در متن ((فرهنگ عمید)) آمده است که امروزه معادل ((سرتیپ )) در فارسی است ، لذا ((سپهسالار)) که در عربی معادل تقریبی ((لواء)) است ارجح به نظر رسید م . 13- حامی الظعینة این منه ربیعة ام این من علّیا ابیه مُکرم 14- در عقد الفرید، ج 3، ص 331 چنین آمده است : ((دُرَید بن الصمه )) همراه گروهی از دلاوران بنی جشم به قصد یورش به بنی کنانه وارد وادی اخرم که به آنان تعلّق داشت ، شدند. در کناره وادی مردی را با همسرش دیدند، پس ((درید)) به یکی از یارانش دستور داد که برود و آن زن را بیاورد. سوار، خود را به آن مرد رساند و گفت : ((زن را واگذار و جانت را نجات ده )). آن مرد افسار شتر را رها کرد و به زن گفت : سیری علی رسلک سیر الا من سیر دراج ذات جاش طامن ان التاءنی دون قرنی شائنی ابلی بلائی فاخبری وعاینی ((با ایمنی و اطمینان خاطر و دلی استوار راه خودت را ادامه بده و دل مشغول مباش . کوتاه آمدن در برابر حریفم ننگ آور است ، از این آزمون سرافراز بیرون خواهم آمد، پس ‌ خبر بگیر و بنگر)). سپس به سوار حمله کرد و او را از پا درآورد و اسبش را به زن داد. ((درید)) دیگری را فرستاد تا ببیند چرا سوار اوّلی نیامد و همین که بدانجا رسید و صحنه را مشاهده کرد، آن مرد را صدا زد، او نیز افسار مرکب زن را واگذاشت و به سویش ‌ بازگشت در حالی که ابیات زیر را می خواند: خل سبیل الحرة المنیعة انک لاق دونها ربیعة فی کفه خطیة منیعة اولا فخذها طعنة سریعة والطعن منی فی الوری شریعة ماذا تری من شیئم عابس اءما تری الفارس بعد الفارس ارداهما عامل رمح یابس ((راه زن آزاد و پاکدامن را بازبگذار که قبل از دستیابی بر او، با ربیعه طرف هستی که در دستش نیزه ای بازدارنده است . نخست ضربتی سریع بگیر که ضربتهای من در پیکرها فرورونده است ))، بر او حمله کرد و او را نیز از پادرآورد. چندی که گذشت ، درید سومین شخص را برای خبرگیری از سرنوشت آن دو تن فرستاد. سوار همین که به صحنه نبرد رسید، دو یار از پا افتاده خود را دید و آن مرد را مشاهده کرد که نیزه خود را به دنبال می کشد. شوهر زن که سوار را دیده بود، به همسرش ‌ گفت : ((راه خانه ها را پیش بگیر))، سپس متوجه سوار شد و گفت : ((از شیری خشمگین چه انتظاری داری ؟! آیا سوار را پس از سوار دیگر نمی بینی که نیزه ای خشک آنان را از پا انداخت ؟)) و بر او حمله برد و او را از پا درآورد و نیزه اش ‌ شکست . درید در اندیشه یارانش فرو رفت و پنداشت آن سه تن ، مرد را کشته و همسرش ‌ را با خود برده اند. پس به دنبال آنان راه افتاد و به جایی رسید که آنان کشته شده بودند. خود را به ربیعه که در حال نزدیک شدن به قبیله اش بود رساند و به او گفت : ((شخصی مانند تو نباید کشته شود و با تو نیزه ای نمی بینم . سواران خشمگین هستند پس نیزه ام را بگیر تا من برگردم و یاران را از حمله به تو بازدارم )). ((درید)) خود را به یارانش رساند و گفت : ((صاحب زن به حمایت از او برخاست ، یارانتان را کشت و نیزه ام را گرفت . دیگر شما را بر او دسترسی نیست ))، آنان نیز راه خود پیش گرفتند. درید، در این باره ابیات زیر را سرود: ما ان رایت ولاسمعت بمثله حامی الظعینة فارسا لم یقتل اردی فوارس لم یکونوا تهزة ثم استمر کانه لم یفعل فتهلک تبدو اسرة وجهه مثل الحسام جلته کف الصیقل یزجی طعینة ویسحب رمحه مثل البغات خشین وقع الجندل ((چون او، حمایتگری ندیده و نشنیده ام اسواری که چنین به حمایت همسر بپردازد و زنده بماند، دلاورانی نیرومند را می کُشد سپس راه خود را دنبال می کند گویی اتّفاقی نیفتاده و چهره اش چون شمشیر صیقل داده می درخشد، رقبایش را چون پرندگانی خرد و بی مقدار که از جنگ هراس دارند با قدرت به خاک می اندازد و نیزه اش را پس خود می کشد)). 15- برای حضرت تا شانزده لقب برشمرده اند (ر . ک : تنقیح المقال ، ج 2، ص 128). 16- مقاتل الطالبیین . 17- المنمق فی اخبار قریش ، ص 437: اعیذه بالواحد من عین کل حاسد قائمهم والقاعد مسلمهم والجاحد صادرهم والوارد مولدهم والوالد 18- قمر بنی هاشم ، ص 19. منبع: کتاب زندگانی حضرت ابوالفضل العباس، علامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشی
عنوان سوال:

کلیاتی از سیره و زندگینامه حضرت ابالفضل ع بیان کنید؟


پاسخ:

درود بر شما فقط میخوام بیشتر از زندگینامه و سیره آفام عباس ابن علی بدونم از بدو تولد تا زمان شهادت.

ولادت و رشد
پیش از پرداختن به ولادت و رشد ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) به اختصار از دودمان تابناک ایشان که در ساخت شخصیت و سلوک درخشان و زندگی سراسر حماسه ایشان اثری ژرف داشتند، سخن می گوییم .
دودمان درخشان
حَسَب و نَسَبی والاتر و درخشانتر از نسب حضرت ، در دنیای حسب و نسب وجود ندارد. عباس از بطن خاندان علوی برخاسته است ، یکی از والاترین و شریفترین خاندانهایی که بشریت در طول تاریخ خود شناخته است ، خاندانی تناور و ریشه دار در بزرگی و شرافت که با قربانی دادن در راه نیکی و سودرسانی به مردم ، دنیای عربی و اسلامی را یاری کرد و الگوهایی از فضیلت و شرف برای همگان بجا گذاشت و زندگی عامه را با روح تقوا و ایمان منوّر ساخت . در این جا اشاره ای کوتاه به ریشه های گرانقدری که ((قمر بنی هاشم )) و ((افتخار عدنان )) از آنها بوجود آمد، می کنیم .
پدر
پدر بزرگوار حضرت عباس ( علیه السّلام ) امیرالمؤ منین ، وصیّ رسول خدا( صلّی اللّه علیه و آله ) در مدینه علم نبوت ، اولین ایمان آورنده به پروردگار و مصدق رسولش ، همسر دخت پیامبرش ، همپایه ((هارون )) برای ((موسی )) نزد حضرت ختمی مرتبت ، قهرمان اسلام و نخستین مدافع کلمه توحید است که برای گسترش رسالت اسلامی و تحقق اهداف بزرگ آن با نزدیکان و بیگانگان جنگید.
تمام فضیلتهای دنیا در برابر عظمت او ناچیزند و در فضیلت و عمل ، کسی را یارای رقابت با او نیست . مسلمانان به اجماع او را پس از پیامبراکرم ( صلّی اللّه علیه و آله ) داناترین ، فقیه ترین و فرزانه ترین کس می دانند. آوازه بزرگیش در همه جهان پیچیده است و دیگر نیازی به تعریف و توصیف ندارد.
عباس را همین سرافرازی و سربلندی بس که برخاسته از درخت امامت و برادر دو سبط پیامبر اکرم ( صلّی اللّه علیه و آله ) است .
مادر
مادر گرامی و بزرگوار ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) بانوی پاک ، ((فاطمه دخت حزام بن خالد)) است . ((حزام )) از استوانه های شرافت در میان عرب به شمار می رفت و در بخشش ، مهمان نوازی ، دلاوری و رادمردی مشهور بود. خاندان این بانو از خاندانهای ریشه دار و جلیل القدر بود که به دلیری و دستگیری معروف بودند. گروهی از این خاندان به شجاعت و بزرگ منشی ، نامی شدند، از جمله :
1 عامر بن طفیل :
عامر برادر ((عمره ))، مادر مادربزرگ ((ام البنین )) بود که از معروفترین سواران عرب به شمار می رفت و آوازه دلاوری او در تمام محافل عربی و غیر آن پیچیده بود تا آنجا که اگر هیاءتی از عرب نزد ((قیصر روم )) می رفت در صورتی که با عامر نسبتی داشت ، مورد تجلیل و تقدیر قرار می گرفت وگرنه توجهی به آن نمی شد.
2 عامر بن مالک :
عامر جدّ دوّم بانو ((ام البنین )) است که از سواران و دلاوران عرب به شمار می رفت و به سبب دلیری بسیارش ، او را ((ملاعب الاسّنة )) (همبازی نیزه ها) لقب داده بودند. شاعری درباره اش می گوید:
((عامر با سرنیزه ها بازی می کند و بهره گردانها را یکجا از آن خود ساخته است )). (1)
علاوه بر دلاوری ، از پایبندان به پیمان و یاور محرومان بود و مردانگی او ضعیفان را دستگیر بود که مورخان در این باب نمونه های متعددی از او نقل کرده اند.
3 طفیل :
طفیل پدر عمره (مادر مادر بزرگ ام البنین ) از نامدارترین دلاوران عرب بود و برادرانی از بهترین سواران عرب داشت از جمله : ربیع ، عبیده و معاویه . به مادر آنان ((ام البنین )) گفته می شد. این چند برادر نزد ((نعمان بن منذر)) رفتند.
در آنجا ((ربیع بن زیاد عبسی )) را که از دشمنانشان بود، مشاهده کردند. ((لبید)) از خشم برافروخته شد و نعمان را مخاطب ساخته چنین سرود:
((ای بخشنده خیر بزرگ از دارایی ! ما فرزندان چهارگانه ((ام البنین )) هستیم )).
((ماییم بهترین فرزندان عامر بن صعصعه که در کاسه های بزرگ به دیگران اطعام می کنیم )).
((در میدان کارزار، میان جمجمه ها می کوبیم و از کنام شیران به سویت آمده ایم )).
((درباره او (ربیع ) از دانایی بپرس و پندش را به کار بند)).
((هشیار باش ! اگر از بدگویی و لعن بیزاری ، با او نشست و برخاست مکن و با او هم کاسه مشو)). (2)
نعمان از ربیع روگردان شد و او را از خود دور کرد و به او گفت :
((از من دور شو و به هر سو که می خواهی روانه شو و بیش از این با اباطیلت مرا میازار)).
((چه راست و چه دروغ ، درباره ات چیزهایی گفته شد، پس عذرت در این میان چیست ؟)). (3)
این که نعمان فوراً خواسته آنان را برآورد و ربیع را از خود راند، بیانگر موقعیت والای آنان نزد اوست .
4 عروة بن عتبه :
عروه پدر ((کبشه )) نیای مادری ام البنین و از شخصیتهای برجسته در عالم عربی بود. به دیدار پادشاهان معاصر خود می رفت و از طرف آنان مورد تجلیل و قدردانی قرار می گرفت و پذیرایی شایانی از او به عمل می آمد. (4)
اینان برخی از اجداد مادری حضرت ابوالفضل ( علیه السّلام ) هستند که متصف به صفات والا و گرایشهای عمیق انسانی بوده اند و به حکم قانون وراثت ، ویژگیهای والای خود را از طریق ام البنین به فرزندان بزرگوارش منتقل کرده اند.
پیوند امام با ام البنین
هنگامی که امام امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) به سوگ پاره تن و ریحانه پیامبر اکرم ( صلّی اللّه علیه و آله ) و بانوی زنان عالمیان ، فاطمه زهرا( علیها السّلام ) نشست ، برادرش ((عقیل )) را که از عالمان به انساب عرب بود فراخواند و از او خواست برایش همسری برگزیند که زاده دلاوران باشد تا پسر دلیری به عرصه وجود برساند و سالار شهیدان را در کربلا یاری کند. (5)
عقیل ، بانو ام البنین از خاندان ((بنی کلاب )) را که در شجاعت بی مانند بود، برای حضرت انتخاب کرد. بنی کلاب در شجاعت و دلاوری در میان عرب زبانزد بودند ولبید درباره آنان چنین می سرود:
((ما بهترین زادگان عامر بن صعصعه هستیم )).
و کسی بر این ادعا خرده نمی گرفت . ((ابوبراء)) همبازی نیزه ها (ملاعب الاسنّه ) که عرب در شجاعت ، چون او را ندیده بود، از همین خاندان است . (6)
امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگاری نزد پدر ام البنین فرستاد. پدر خشنود از این وصلت مبارک ، نزد دختر شتافت و او با سربلندی و افتخار، پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی با مولای متقیان ، امیرمؤ منان ( علیه السّلام ) بست . حضرت در همسرش ، خِرَدی نیرومند، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ او کوشید.
ام البنین و دو سبط پیامبر (صلی الله علیه واله )
ام البنین بر آن بود تا جای مادر را در دل نوادگان پیامبر اکرم و ریحانه رسول خدا و آقایان جوانان بهشت ، امام حسن و امام حسین ( علیهما السّلام ) پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان نوپای خود زد. فرزندان رسول خدا در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می دیدند و از فقدان مادر، کمتر رنج می بردند. ام البنین فرزندان دخت گرامی پیامبر اکرم ( صلّی اللّه علیه و آله ) را بر فرزندان خود که نمونه های والای کمال بودند مقدّم می داشت و عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می کرد.
تاریخ ، جز این بانوی پاک ، کسی را به یاد ندارد که فرزندان هووی (7) خود را بر فرزندان خود مقدّم بدارد. لیکن ، ام البنین توجّه به فرزندان پیامبر را فریضه ای دینی می شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود به محبت آنان دستور داده بود و آنان امانت و ریحانه پیامبر بودند؛ ام البنین با درک عظمت آنان به خدمتشان قیام کرد و حقّ آنان را ادا نمود.
اهل بیت و ام البنین
محبت بی شائبه ام البنین در حق فرزندان پیامبر و فداکاریهای فرزندان او در راه سیدالشهداء بی پاسخ نماند، بلکه اهل بیت عصمت و طهارت در احترام و بزرگداشت آنان کوشیدند و از قدردانی نسبت به آنان چیزی فروگذار نکردند. ((شهید)) که از بزرگان فقه امامیه است می گوید:
((ام البنین از زنان بافضیلت و عارف به حق اهل بیت ( علیهم السّلام ) بود. محبتی خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستی آنان کرده بود. آنان نیز برای او جایگاهی والا و موقعیتی ارزنده قایل بودند. زینب کبری پس از رسیدن به مدینه نزدش شتافت و شهادت چهار فرزندش را تسلیت گفت و همچنین در اعیاد برای تسلیت نزد او می رفت ...)).
رفتن نواده پیامبر اکرم ، شریک نهضت حسینی و قلب تپنده قیام حسین ، زینب کبری ، نزد ام البنین و تسلیت گفتن شهادت فرزندان برومندش ، نشان دهنده منزلت والای ام البنین نزد اهل بیت ( علیهم السّلام ) است .
ام البنین نزد مسلمانان
این بانوی بزرگوار، جایگاهی ویژه نزد مسلمانان دارد و بسیاری معتقدند او را نزد خداوند، منزلتی والاست و اگر دردمندی او را واسطه خود نزد حضرت باری تعالی قرار دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد. لذا به هنگام سختیها و درماندگی ، این مادر فداکار را شفیع خود قرار می دهند.
البته بسیار طبیعی است که ام البنین نزد پروردگار مقرب باشد؛ زیرا در راه خدا و استواری دین حق ، فرزندان و پاره های جگر خود را خالصانه تقدیم داشت .
مولود بزرگ
نخستین فرزند پاک بانو ام البنین ، سالار بزرگوارمان ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) بود که با تولدش ، مدینه به گُل نشست ، دنیا پرفروغ گشت و موج شادی ، خاندان علوی را فراگرفت . ((قَمَری )) تابناک به این خاندان افزوده شده بود و می رفت که با فضایل و خون خود، نقشی جاودانه بر صفحه گیتی بنگارد.
هنگامی که مژده ولادت عباس به امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) داده شد، به خانه شتافت ، او را در برگرفت ، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعی تولد را درباره او اجرا کرد. در گوش راستش اذان و در گوش چپ اقامه گفت . نخستین کلمات ، بانگ روحبخش توحید بود که به وسیله پدرش پیشاهنگ ایمان و تقوا در زمین ، بر گوشش نشست و سرود جاویدان اسلام ، جانش را نواخت :((اللّه اکبر... لا اله الاّ اللّه )). این کلمات که عصاره پیام پیامبران و سرود پرهیزگاران است ، در اعماق جان عباس جوانه زد، با روحش عجین شد و به درختی بارور از ایمان بدل شد تا آنجا که در راه باروری همیشگی آن ، جان باخت و خونش را به پای آن ریخت . در هفتمین روز تولد نیز بنا به سنّت اسلامی ، حضرت ، سر فرزند را تراشید، همسنگ موهایش ، طلا (یا نقره ) به فقیران صدقه داد و همان گونه که نسبت به حسنین ( علیهما السّلام ) عمل کرده بود، گوسفندی به عنوان عقیقه ذبح کرد.
سال تولد
برخی از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجری دیده به جهان گشود. (8)
نامگذاری
امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) از پس پرده های غیب ، جنگاوری و دلیری فرزند را در عرصه های پیکار دریافته بود و می دانست که او یکی از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دُژم : شیر بیشه ) (9) نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل ، ترشرو و پرآژنگ بود و در مقابل نیکی ، خندان و چهره گشوده . همان گونه که پدر دریافته بود، فرزندش در میادین رزم و جنگهایی که به وسیله دشمنان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وجود می آمد، چون شیری خشمگین می غرّید، گردان و دلیران سپاه کفر را درهم می کوفت و در میدان کربلا تمامی سپاه دشمن را دچار هراس مرگ آوری کرد. شاعر درباره حضرتش می گوید:
((هراس از مرگ ، چهره دشمن را درهم کشیده بود، لیکن عباس در این میان خندان و متبسم بود)). (10)
کنیه ها
به حضرت عباس ، این کنیه ها را داده بودند:
1 ابوالفضل :
از آنجا که حضرت را فرزندی به نام ((فضل )) بود، او را به ((ابوالفضل )) کنیه داده بودند. شاعری در سوگ ایشان می گوید: ((ای ابوالفضل ! ای بنیانگذار فضیلت و خویشتنداری ! ((فضیلت )) جز تو را به پدری نپذیرفت )). (11)
این کنیه با حقیقت وجودی حضرت هماهنگ است و او اگر به فرض ‌ فرزندی به نام فضل نداشت ، باز به راستی ابوالفضل (منبع فضیلت ) بود و سرچشمه جوشان هر فضیلتی به شمار می رفت ؛ زیرا در زندگی خود با تمام هستی به دفاع از فضایل و ارزشها پرداخت و خون پاکش را در راه خدا بخشید.
حضرت پس از شهادت ، پناهگاه دردمندان شد و هرکس با ضمیری صاف او را نزد خداوند شفیع قرار داد، پروردگار رنج و اندوهش را برطرف ساخت .
2 ابوالقاسم :
حضرت را فرزند دیگری بود به نام ((قاسم ))، لذا ایشان را ((ابوالقاسم )) کنیه داده بودند. برخی از مورخان معتقدند قاسم همراه پدر و در راه دفاع از ریحانه رسول اکرم در سرزمین کربلا به شهادت رسید و پدر، او را در راه خدا فدا کرد.
القاب
معمولاً القاب ، ویژگیهای نیک و بد آدمی را مشخص می سازد و هر کس را بر اساس خصوصیتی که دارد لقبی می دهند. ابوالفضل را نیز به سبب داشتن صفات والا و گرایشهای عمیق اسلامی ، لقبهایی داده اند، از آن جمله :
1 قمر بنی هاشم :
حضرت عباس با رخسار نیکو و تلا لؤ چهره ، یکی از آیات کمال و جمال به شمار می رفت ، لذا او را قمر بنی هاشم لقب داده بودند. در حقیقت نه تنها قمر خاندان گرامی علوی بود، بلکه قمری درخشان در جهان اسلام به شمار می رفت که بر راه شهادت پرتو افشانی می کرد و مقاصد آن را برای همه مسلمانان آشکار می نمود.
2 سقّا:
از بزرگترین و بهترین القاب حضرت که بیش از دیگر القاب مورد علاقه اش ‌ بود، ((سقّا)) می باشد. پس از بستن راه آب رسانی به تشنگان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وسیله نیروهای فرزند مرجانه ، جنایتکار و تروریست ، جهت از پا درآوردن فرزندان رسول خدا( صلّی اللّه علیه و آله ) قهرمان اسلام ، بارها صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان اهل بیت و اصحاب امام را سیراب ساخت که تفصیل آن را هنگام گزارش شهادت حضرت بیان خواهیم کرد.
3 قهرمان علقمی :
((علقمی )) نام رودی بود که حضرت بر کناره آن به شهات رسید و به وسیله صفوف به هم فشرده سپاه فرزند مرجانه ، محافظت می شد تا کسی از یاران حضرت اباعبداللّه را یارای دستیابی به آب نباشد و همراهان امام و اهل بیت ایشان تشنه بمانند. حضرت عباس با عزمی نیرومند و قهرمانی بی نظیر خود توانست بارها به نگهبانان پلید علقمی حمله کند، آنان را درهم شکند و متواری سازد و پس از برداشتن آب ، سربلند بازگردد. در آخرین بار، حضرت در کنار همین رود، به شهادت رسید، لذا او را ((قهرمان علقمی )) لقب دادند.
4 پرچمدار:
از القاب مشهور حضرت ، پرچمدار (حامل اللواء) است ؛ زیرا ایشان ارزنده ترین پرچمها؛ پرچم پدر آزادگان ؛ امام حسین ( علیه السّلام ) را در دست داشتند.
حضرت به دلیل مشاهده تواناییهای نظامی فوق العاده در برادر خود، پرچم را تنها به ایشان سپردند و از میان اهل بیت و اصحاب ، او را نامزد این مقام کردند؛ زیرا در آن هنگام سپردن پرچم سپاه از بزرگترین مقامهای حساس در سپاه به شمار می رفت و تنها دلاوران و کارآمدان ، بدین امتیاز مفتخر می گشتند. حضرت عباس نیز پرچم را با دستانی پولادین برفراز سر برادر بزرگوارش به اهتزاز درآورد و از هنگام خروج از مدینه تا کربلا، همچنان در دست داشت . پرچم از دست حضرت به زمین نیفتاد مگر پس از آنکه دو دست خود را فدا کرد و در کنار رود علقمی به خاک افتاد.
5 کبش الکتیبه :
لقبی است که به بالاترین رده فرماندهی سپاه به سبب حسن تدبیر و دلاوری که از خود نشان می دهد و نیروهای تحت امر خود را حفظ می کند، داده می شود. این نشان دلیری ، به دلیل رشادت بی مانند حضرت عباس در روز عاشورا و حمایت بی دریغ از لشکر امام حسین ( علیه السّلام ) بدو داده شده است . ابوالفضل در این روز، نیرویی کوبنده در سپاه برادر و صاعقه ای هولناک بر دشمنان اسلام و پیروان باطل بود.
6 سپهسالار: (12)
لقبی است که به بزرگترین شخصیت فرماندهی و ستاد نظامی داده می شود. و حضرت را به سبب آنکه فرمانده نیروهای مسلح برادر در روز عاشورا بود و رهبری نظامی لشکر امام را بر عهده داشت ، این گونه لقب داده اند.
7 حامی بانوان :
از القاب مشهور حضرت ابوالفضل ، ((حامی بانوان (حامی الظعینه ))) است . ((سید جعفر حلی )) در قصیده استوار و زیبای خود در سوگ حضرت به این نکته چنین اشاره می کند:
((حامی الظعینه کجا، ربیعه کجا، پدر حامی الظعینه ، امام متقیان کجا و مُکَدَّم کجا)). (13)
به دلیل نقش حساس حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت نبوت ، چنین لقبی به حضرت داده شده است . ایشان تمام تلاش خود را مصروف بانوان رسالت و مخدرات اهل بیت نمود و فرود آوردن از هودجها یا سوار کردن به آنهارا به عهده داشت و در طی سفربه کربلا این وظیفه دشوار را به خوبی انجام داد.
لازم به ذکر است که این لقب را به یکی از جنگاوران و دلاوران عرب به نام ((ربیعة بن مُکَدَّم .)) که در راه دفاع از همسرش ، شجاعت بی نظیری از خود نشان داد، داده بودند. (14)
8 باب الحوائج :
یکی از مشهورترین و آشناترین لقبهای ابوالفضل (علیه السلام ) در میان مردم ((باب الحوائج )) است .
آنان به این مطلب یقین دارند که دردمند و نیازمندی قصد حضرت را نمی کند، مگر آنکه خداوند حاجت او را برآورده و درد و اندوهش را برطرف می سازد و گره مشکلات او را می گشاید. پسرم ((محمد حسین )) نیز قصد درِ خانه حضرت کرد و رفع مشکلاتش را از او خواستار شد که دعایش برآورده شد و خداوند رنج و اندوهش را برطرف ساخت .
ابوالفضل نسیمی از رحمتهای الهی ، درِ رحمتی از درهایش و وسیله ای از وسایل اوست و او را نزد خداوند منزلتی والاست . این موقعیت ، نتیجه جهاد خالصانه در راه خدا و دفاع از آرمانها و اعتقادات اسلامی و پشتیبانی از سالار شهیدان در سخت ترین شرایط است ؛ دفاع از ریحانه رسول خدا تا آخرین مرحله و جانبازی در راه اهداف مقدسش . اینها برخی از لقبهای حضرت است که ویژگیهای شخصیت بزرگ و صفات نیک و مکارم اخلاق او را بازگو می کند. (15)
شمایل
حضرت آیتی از جمال و زیبایی بود. رخساره اش زیبا، چهره اش پرشکوه ، اندامش متناسب و نیرومند بود که آثار دلیری و شجاعت را به خوبی نمایان می ساخت . راویان او را خوبرو و زیبا وصف کرده اند و گفته اند: ((رشادت اندام و قامت ایشان به حدی بود که بر اسب نیرومند و بزرگی می نشست ، لیکن در همان حال پاهایش بر زمین خط می انداخت )). (16)
به خدا می سپارمت :
قلب مادر آکنده از محبت به عباس و از زندگی نزد او عزیزتر و گرامیتر بود. مادر از چشم حسودان بر او می ترسید که مبادا به او آسیبی برسانند و رنجورش ‌ کنند، لذا او را در پناه خداوند متعال قرار می داد و ابیات زیر را درباره اش ‌ می سرود:
((فرزندم را از چشم حسودان نشسته و ایستاده ، آینده و رونده ، مسلمان و منکر، بزرگ و کوچک و زاده و پدر در پناه خداوند یکتا قرار می دهم )). (17)
با پدر
امام امیرالمؤ منین حال فرزند خود را در کودکی بشدت رعایت می کرد و عنایتی خاص به او داشت ، خصوصیات ذاتی مبتنی بر ایمان و ارزشهای عمیق انسانی خود را به فرزند منتقل می کرد و در چهره فرزندش قهرمانی از قهرمانان اسلام را مشاهده می کرد که برای مسلمانان صفحات درخشانی از سرافرازی و کرامت به یادگار خواهد گذاشت . امیرالمؤ منین پسر را غرق بوسه می کرد و فرزند، عواطف و قلب پدر را مسخّر کرده بود.
مورخان نقل می کنند که : ((روزی امیرالمؤ منین ، عباس را در دامان خود گذاشت ، فرزند آستینهایش را بالا زد و امام در حالی که بشدت می گریست به بوسیدن ساعدهای عباس پرداخت . ام البنین حیرت زده از این صحنه ، از امام پرسید:
چرا گریه می کنی ؟
حضرت با صدایی آرام و اندوه زده پاسخ داد: به این دو دست نگریستم و آنچه را بر سرشان خواهد آمد به یاد آوردم .
ام البنین شتابان و هراسان پرسید: چه بر سر آنها خواهد آمد؟
حضرت با آوایی مملوّ از غم و اندوه و تاءثر گفت : آنها از ساعد قطع خواهند شد)).
این کلمات چون صاعقه ای بر ام البنین فرود آمد و قلبش را ذوب کرد و با دهشت و به سرعت پرسید:
((چرا قطع می شوند؟))
امام به او خبر داد که فرزندش در راه یاری اسلام و دفاع از برادرش ، حافظ شریعت الهی و ریحانه رسول اللّه ( صلّی اللّه علیه و آله ) دستانش قطع خواهند شد. ام البنین به شدت گریست و زنان همراه او نیز در غم و رنج و اندوهش شریک شدند. (18)
سپس ام البنین به دامن صبر و بردباری چنگ زد و خدای را سپاس گفت که فرزندش فدایی سبط گرامی رسول خدا( صلّی اللّه علیه و آله ) و ریحانه او خواهد بود.
رشد
ابوالفضل العباس ، از بالندگی شایسته ای برخوردار بود و کمتر انسانی از چنین امکان رشدی برخوردار می گردد. حضرت در سایه پدرش ، (پرچمدار عدالت اجتماعی بر روی زمین ) رشد کرد و از علوم ، تقوا، گرایشهای والا و عادات پاکیزه او بهره مند گشت ، تا آنکه در آینده نمونه کامل و تصویری گویا از امام متقیان باشد. مادرش بانو فاطمه نیز در تربیت فرزند اهتمامی شایسته داشت و بذر همه صفات کمال و فضایل و خدادوستی را در زمین بکر وجود فرزند کاشت ، که بر اثر آن ، حضرت عباس در تمام زندگی خود، طاعت خدا و جلب مرضات او را در سرلوحه کار خود قرار داد.
ابوالفضل ، ملازم برادرانش ریحانه و دو سبط گرامی رسول اکرم ( صلّی اللّه علیه و آله ) حسن و حسین ( علیهما السّلام ) سروران جوانان بهشت بود و از آنان اصول فضیلت و بنیادهای آداب والا را فراگرفت . مخصوصاً هماره با برادرش سیدالشهداء بود و در سفر و حضر از او جدا نمی شد و از رفتار برادرش بشدت اثر گرفت و الگوهای رفتاری او را در جان خود استوار ساخت و صفات نیک او را در خود متمثل کرد تا آنجا که جلوه ای کامل از برادر در خصوصیات و دیدگاههایش شد. امام نیز که محبت بی شائبه و جانبازی او را نیک دریافته بود او را بر همه اهل بیت خود مقدم می داشت و خالصانه به او محبت می ورزید.
الگوهای تربیتی والای ابوالفضل العباس ، او را به سطح مصلحان بزرگ بشریت رساند، مصلحانی که با جانبازیهای والا و تلاشهای مستمر برای نجات بشریت از ذلّت و بندگی و احیای آرمانهای بلند انسانی ، مسیر تاریخ را عوض ‌ کردند.
ابوالفضل از همان آغاز، آموخت که در راه اعلای کلمه حق و برافراشتن پرچم اسلام که خواهان آزاد کردن اراده انسانی و ایجاد جامعه برینی است که عدالت ، محبت و فداکاری و ازخودگذشتگی بر آن حاکم باشد جان بازی کند. این اعتقادات بزرگ در جان عباس ریشه داشت و با هستی اش عجین شده بود تا آنجا که با تمام قوا در راه آنها پیکار کرد. طبیعی بود که چنین باشد؛ زیرا پدرش ‌ امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) و برادرانش ، حسن و حسین ( علیهما السّلام ) نهال ارزشها را در جانش ‌ غرس کرده بودند؛ بزرگوارانی که مشعل حرّیت و کرامت را در دست گرفتند و افقهای روشنی برای ملتهای روی زمین گشودند، تا آزادی و کرامت خود را باور کنند و حق و عدالت و ارزشهای والای انسانی بر آنان حاکم باشد.
پی نوشت :
1- یلاعب اطراف الا سنة عامر فراح له حظ الکتائب اجمع
2- یا واهب الخیر الجزیل من سعة نحن بنو ام البنین الاربعة
ونحن خیر عامر بن صعصعة المطعمون الجفنة المدعدعة
الضاربون الهام وسط الحیصعة الیک جاوزنا بلاداً مسبعة
تخبر عن هذا خبیراً فاسمعه مهلاً ابیت اللعن لاتاءکل معه
3- شرّد برحلک عنی حیث شئت ولا تکثر علیَّ ودع عنک الاباطیلاً
قد قیل ذلک ان حقاً و ان کذباً فما اعتذارک فی شی ء اذا قیلاً
4- قمر بنی هاشم ، ص 1113. محقق بزرگ شیخ عبدالواحد مظفر در کتاب خود ((بطل العلقمی )) به تفصیل درباره این خاندان گرامی و باقیات صالحات آنان سخن رانده است .
5- تنقیح المقال ، ج 2، ص 128.
6- تنقیح المقال ، ج 2، ص 128.
7- دو زن که یک شوهر داشته باشند هرکدام هووی دیگری نامیده می شود؛ فرهنگ عمید، ج 2 .
8- قمر بنی هاشم .
9- منتهی الارب .
10- عبست وجوه القوم خوف الموت والعباس فیهم ضاحک متبسّم
11- ابا الفضل یا من اسّس الفضل والابا ابی الفضل الاّ ان تکون له ابا
12- در متن ((فرهنگ عمید)) آمده است که امروزه معادل ((سرتیپ )) در فارسی است ، لذا ((سپهسالار)) که در عربی معادل تقریبی ((لواء)) است ارجح به نظر رسید م .
13- حامی الظعینة این منه ربیعة ام این من علّیا ابیه مُکرم
14- در عقد الفرید، ج 3، ص 331 چنین آمده است : ((دُرَید بن الصمه )) همراه گروهی از دلاوران بنی جشم به قصد یورش به بنی کنانه وارد وادی اخرم که به آنان تعلّق داشت ، شدند. در کناره وادی مردی را با همسرش دیدند، پس ((درید)) به یکی از یارانش دستور داد که برود و آن زن را بیاورد. سوار، خود را به آن مرد رساند و گفت : ((زن را واگذار و جانت را نجات ده )). آن مرد افسار شتر را رها کرد و به زن گفت :
سیری علی رسلک سیر الا من
سیر دراج ذات جاش طامن
ان التاءنی دون قرنی شائنی
ابلی بلائی فاخبری وعاینی
((با ایمنی و اطمینان خاطر و دلی استوار راه خودت را ادامه بده و دل مشغول مباش . کوتاه آمدن در برابر حریفم ننگ آور است ، از این آزمون سرافراز بیرون خواهم آمد، پس ‌ خبر بگیر و بنگر)). سپس به سوار حمله کرد و او را از پا درآورد و اسبش را به زن داد. ((درید)) دیگری را فرستاد تا ببیند چرا سوار اوّلی نیامد و همین که بدانجا رسید و صحنه را مشاهده کرد، آن مرد را صدا زد، او نیز افسار مرکب زن را واگذاشت و به سویش ‌ بازگشت در حالی که ابیات زیر را می خواند:
خل سبیل الحرة المنیعة
انک لاق دونها ربیعة
فی کفه خطیة منیعة
اولا فخذها طعنة سریعة
والطعن منی فی الوری شریعة
ماذا تری من شیئم عابس
اءما تری الفارس بعد الفارس
ارداهما عامل رمح یابس
((راه زن آزاد و پاکدامن را بازبگذار که قبل از دستیابی بر او، با ربیعه طرف هستی که در دستش نیزه ای بازدارنده است . نخست ضربتی سریع بگیر که ضربتهای من در پیکرها فرورونده است ))، بر او حمله کرد و او را نیز از پادرآورد.
چندی که گذشت ، درید سومین شخص را برای خبرگیری از سرنوشت آن دو تن فرستاد. سوار همین که به صحنه نبرد رسید، دو یار از پا افتاده خود را دید و آن مرد را مشاهده کرد که نیزه خود را به دنبال می کشد. شوهر زن که سوار را دیده بود، به همسرش ‌ گفت : ((راه خانه ها را پیش بگیر))، سپس متوجه سوار شد و گفت :
((از شیری خشمگین چه انتظاری داری ؟! آیا سوار را پس از سوار دیگر نمی بینی که نیزه ای خشک آنان را از پا انداخت ؟)) و بر او حمله برد و او را از پا درآورد و نیزه اش ‌ شکست . درید در اندیشه یارانش فرو رفت و پنداشت آن سه تن ، مرد را کشته و همسرش ‌ را با خود برده اند. پس به دنبال آنان راه افتاد و به جایی رسید که آنان کشته شده بودند. خود را به ربیعه که در حال نزدیک شدن به قبیله اش بود رساند و به او گفت : ((شخصی مانند تو نباید کشته شود و با تو نیزه ای نمی بینم . سواران خشمگین هستند پس نیزه ام را بگیر تا من برگردم و یاران را از حمله به تو بازدارم )).
((درید)) خود را به یارانش رساند و گفت : ((صاحب زن به حمایت از او برخاست ، یارانتان را کشت و نیزه ام را گرفت . دیگر شما را بر او دسترسی نیست ))، آنان نیز راه خود پیش گرفتند. درید، در این باره ابیات زیر را سرود:
ما ان رایت ولاسمعت بمثله
حامی الظعینة فارسا لم یقتل
اردی فوارس لم یکونوا تهزة
ثم استمر کانه لم یفعل
فتهلک تبدو اسرة وجهه
مثل الحسام جلته کف الصیقل
یزجی طعینة ویسحب رمحه
مثل البغات خشین وقع الجندل
((چون او، حمایتگری ندیده و نشنیده ام اسواری که چنین به حمایت همسر بپردازد و زنده بماند، دلاورانی نیرومند را می کُشد سپس راه خود را دنبال می کند گویی اتّفاقی نیفتاده و چهره اش چون شمشیر صیقل داده می درخشد، رقبایش را چون پرندگانی خرد و بی مقدار که از جنگ هراس دارند با قدرت به خاک می اندازد و نیزه اش را پس خود می کشد)).
15- برای حضرت تا شانزده لقب برشمرده اند (ر . ک : تنقیح المقال ، ج 2، ص 128).
16- مقاتل الطالبیین .
17- المنمق فی اخبار قریش ، ص 437:
اعیذه بالواحد من عین کل حاسد
قائمهم والقاعد مسلمهم والجاحد
صادرهم والوارد مولدهم والوالد
18- قمر بنی هاشم ، ص 19.
منبع: کتاب زندگانی حضرت ابوالفضل العباس، علامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشی





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین