سلمان فارسی در زمان اسلام آوردن چند سال داشت، آیا زن وبچه داشته است؟ آیا بعد از اسلام آوردن ازدواج کرد؟ پاسخ: سلمان فارسی(محمدی) مانند پیامبر خدا (ص) در سال 570 میلادی به دنیا آمد و در سال اول هجرت پیامبر از مکه به مدینه اسلام آورد یعنی وی در سن حدود52 یا 53 سالگی مسلمان شده است. سلمان تا قبل از اسلام ازدواج نکرده بود که این نیز علل مختلفی داشت؛ اما بعد از اسلام آوردن ازدواج کرد. داستان خواستگاری رفتنها و ازدواج سلمان فارسی بسیار شنیدنی است لذا ما کل ماجراهای منجر به ازدواج سلمان فارسی را خدمتتان ارائه می نماییم: 1 - خواستگاری دختر (عمر) در روایت می خوانیم: عمر، در حالی که جلو درب خانه خود با گروهی ایستاده بود، از سلمان خواست، اگر حاجتی دارد برای او برآورده سازد. سلمان، از این موقعیت استفاده نمود و گفت: ای ابوحفص! من مایلم با دختر تو، خواهر (حفصه )یعنی، خواهر همسر رسول خدا (ص) ازدواج کنم، اما عمر که از این خواستگاری سخت ناراحت شده بود، به اطرافیان خود خطاب کرد و گفت: می بینید این عجمی که درست نمی تواند سخن بگوید، چه ادعایی دارد؟راستی، چگونه محمد (ص) این مرد را این قدر میدان داده و عظمت بخشیده، که وی از حد خود تجاوز می کند، و خود را در حدی قرار می دهد، که می خواهد باافراد بلند نسب همطراز گردد؟ آن گاه، عمر حرکت کرد، و در حالی که خشمناک بود، به حضور رسول خدا (ص) رسید و به عرض رسانید: ای رسول خدا (ص) ! موقعیت افراد بی ارزش را، این قدربالا نبر، که بتوانند با اشراف اصحاب تو، همسنگ شوند و افتخار و منزلت بدست آورند! رسول خدا (ص) فرمود: چه مشکلی برای تو پیش آمده؟ عمر، داستان خواستگاری سلمان را بیان کرد، اما رسول خدا (ص) فرمود: وای به حال تو! اگر سلمان به این ازدواج مایل بود، تو چرا به وصلت با او را رضایت ندادی، تا بدین وسیله به او نزدیک شوی؟ در حالی که بهشت مشتاق ملاقات سلمان است. آن گاه رسول خدا (ص) آیات قرآنی را که در مورد فضیلت سلمان و یاران وی وارد شده بود (سوره انعام، آیه 89(بیان فرمود، و عمر در برابر آن حضرت ساکت ماند، اما (حذیفة بن یمان ) منظور آیه قرآن و رسول خدا (ص) را سؤال کرد، آن حضرت فرمود: منظورآیه: و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم. . (سوره محمد (ص) ، آیه 38)سلمان و قوم او هستند. بعد رسول خدا (ص) ادامه داد: معاشر قریش! تضربون العجم علی الاسلام هذا، و الله لیضربنکم علیه غدا... (نفس الرحمن، ص 199 و 562؛ مجمع البیان، ج 9، ص 108). ای جماعت قریش! شما بر عجم به خاطر اسلام آوردن امروز شمشیر می زنید، اما به خدا سوگند در آینده آنها برای اسلام آوردن، به شما شمشیر فرود می آورند! گویا پس از توضیحهای رسول خدا (ص) درباره سلمان بود، که (عمر) به هنگام خواستگاری بار دوم، از برخورد قبلی خود پشیمان شد و جواب مساعد داد، اماسلمان زیر بار این ازدواج نرفت و گفت: می خواستم بدین وسیله بدانم، آیا روحیه نژادپرستی قبل از اسلام، از قلب تو ریشه کن شده؟ یا هم چنان باقی است(الدرجات الرفیعة، ص 215؛ بحارالانوار، ج 22، ص 350؛ نفس الرحمن، ص 561.)آن گاه سلمان از این ازدواج صرف نظر کرد.( نفس الرحمن، ص 561؛ تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 597.) این ماجرا خوی زشت و ناپسند و نژاد پرستی عمر را میرساند. 2 - خواستگاری دوم متاسفانه، همانطور که بیان شد، مسئله نژادپرستی، یکی از آفتهای اعتقادی واخلاقی جوامع گذشته بوده، و هم اکنون نیز این فاجعه انسانی - که قرآن وپیغمبر (ص) برای ریشه کن ساختن آن تلاشهای فراوانی کرده اند - جریان دارد، وعواقب بسیار دردناکی را به وجود می آورد. سلمان فارسی هم، با آن همه عظمت و مقام معنوی و علمی، گرفتار این فاجعه شده، و گویا به همین دلیل، یا از باب اینکه وقتی خدا کسی را دوست داشته باشد، امتحان و مبتلا می کند (بحارالانوار، ج 78، ص 196)در خواستگاری دوم هم به ازدواج موفق نشده است! زمخشری، در کتاب (ربیع الابرار) می نویسد: سلمان فارسی، در حالی که (ابودرداء) دوست و برادر ایمانی خود را همراه برداشته بود، به خواستگاری یک زن قرشی رفت. ابودرداء، وارد خانه شد و برای خانواده آن زن، سابقه سلمان و فضایل و مقام علم و دانش او را بیان کرد، اما آنان با شنیدن وضعیت سلمان (که قهرا یک جهت آن هم کهنسالی بوده) گفتند: به ازدواج با او حاضر نیستند، اما اگر خود (ابودرداء) مایل باشد، حاضرند زن را به ازدواج وی درآورند !ابودرداء هم که موقعیت را مناسب دید، با آن زن پیوند ازدواج بر قرار کرد! اما وقتی ابودرداء از آن خانه بیرون آمد به سلمان گفت: برادر! من کاری انجام دادم، که از تو خجالت می کشم! آن گاه داستان را شرح داد! سلمان هم با شنیدن داستان، گفت: من باید شرمنده باشم، زیرا به خواستگاری زنی آمده بودم، که خداوند سرنوشت او را برای تو مکتوب داشته بود(نفس الرحمن، ص 560؛ حلیة الاولیاء، ج 1، ص 200.) - 3ازدواج بار سوم خواستگاری سلمان فارسی، به نتیجه رسید و توانست از قبیله (بنی کنده ) زنی را به ازدواج خویش درآورد، شب عروسی فرا رسید، گروهی از بستگان عروس و یاران سلمان آنان را تا جلو درب خانه همراهی کردند، سلمان زحمات وخدمات دوستان را مورد ستایش قرار داد، و از آنان تقاضا نمود، از همانجا برگردند! آن گاه سلمان و همسر وی وارد خانه شدند، وقتی سلمان پرده ها وآذین بندیهای فراوان خانه و حجله را دید، نگران شد و گفت: اینجا حجله عروسی است؟ یا کعبه به قبیله (بنی کنده ) منتقل شده، که این همه پرده آویزان کرده اند؟ گفتند: همسر تو ثروتمند است و این پرده ها و آذین بندیها جهیزیه است و ازدارایی خود آن زن می باشد، ن وقت سلمان قانع و ساکت شد. اما مشاهده کرد، تعدادی دختر و خدمتگزار مشغول پذیرایی و خدمت هستند، پرسید: اینها کیستد و چه کاره اند؟ پاسخ دادند: اینها کنیزان و خدمتگزاران همسر تو می باشند! سلمان، با شنیدن و دیدن آن وضع هم ناراحت شد، این کار همسر را ناپسندشمرد و گفت: این کار هم پسندیده نیست، آنان باید شوهر کنند، زیرا از حبیب خود، رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: کنیزان باید به شوهر داده شوند، اگرکسی دخترها و کنیزان را در خانه نگهداری کند و آنان به خاطر نیاز به همسر، به گناه و بی عفتی آلوده شوند، گناه آنان به عهده مالک و صاحب آنان نیز خواهد بود. بعد سلمان، ضمن سپاس از خدمتگزاران، از آنان تقاضا کرد، او را با همسرش آزاد بگذارند. آن گاه سلمان، پرده جلو درب اتاق را آویخت، کنار همسر خودنشست و دست خود را روی پیشانی او گذاشت و برای خیر و برکت و سعادت زندگی دعای خیر انجام داد. سپس به همسر خود گفت: آیا مطیع درخواست و تقاضای من هستی؟ همسرگفت: من آماده دستور تو نشسته ام. سلمان گفت: مولایم رسول خدا (ص) به من سفارش کرده، هرگاه کنار همسرخویش قرار گرفتم، زندگی را با اطاعت و عبادت خداوند آغاز کنم، حال که قول مساعدت و اطاعت داده ای، با من حرکت کن. سلمان و همسر او حرکت کردند، و به مسجد وارد شدند، زن و شوهر در مسجد نمازگزاردند و بعد از آن به خانه برگشتند و عمل زفاف و زناشویی صورت گرفت، وزندگی با یاد و اطاعت خداوند آغاز گردید. روز بعد، عده ای از دوستان و یاران، برای تبریک به دیدن سلمان آمدند، و پس از تهینت و احوالپرسی، سؤال کردند: آیا همسر خوبی نصیب تو شد؟ آیا وضع اوچگونه بود؟ و آیا از وضع وی رضایت داری؟ ! سلمان، که از این سؤالها ناراحت شده بود، و از پاسخ خودداری می کرد، گفت: انما جعل الله الستور و الخدور و الابواب لتواری ما فیها. . . خداوند متعال، پرده ها و درها را برای پوشش اسرار قرار داده، شما هم از مسایل ظاهری و عمومی سؤال کنید، و از آنچه اسرار زندگی افراد است و به شما مربوطنمی شود، پرهیز داشته باشید، زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: افرادی که مسایل خصوصی زناشویی خویش را با دیگران گفت و گو می کنند، مانند چهارپایان (نرو ماده ای) هستند، که در راه و مقابل چشم دیگران، یکدیگر را (بو) می کشند(. نفس الرحمن، ص 560؛ صفوة الصفوة، ج 1، ص 539؛ حلیة الاولیاء، ج 1، ص 186) بنابراین، به استناد متون تاریخی، سلمان فارسی ازدواج کرده و همسر داشته، البته از بانویی به نام (بقیرة ) به عنوان همسر سلمان، در (مداین ) نیز نام برده شده است. فرزندان و نواده ها آیا سلمان فارسی، فرزند هم داشته، و از این صحابی بزرگ نسلی هم به جای مانده است؟ سید بن طاووس، علامه مجلسی و محدث نوری، از شخصی به نام (عبدالله بن سلمان الفارسی ) نام می برند، که حدیث (تحفه بهشتی برای فاطمه - س ) را (رجوع کنید به فصل: در محضر علی (ع) و فاطمه (س) همین کتاب) از پدرخود (سلمان ) روایت کرده است(مهج الدعوات، ص 7؛ بحارالانوار، ج 43، ص 66؛ نفس الرحمن، ص 339؛ مکاتیب الرسول (ص) ، ص 410.) اما در عین تحقیقی که به عمل آمد، از نام مادر (عبدالله ) و خصوصیات زندگی وی، مطلب اضافه ای یافت نشد. هم چنین از (شیخ بدر الدین حسن بن علی بن سلمان ) در کتابهای حدیثی ورجالی سخن به میان آمده، که با نه واسطه نسب او به (محمد بن سلمان فارسی ) می رسد، و شیخ بدرالدین حسن، در (استاباد) از (سد) از نواحی ری می زیسته وواعظ فصیح و صالحی بوده است( جامع الرواة، ج 1، ص 212.) و به قول (محدث نوری ) : استفاده می شود، که فرزند و نواده های سلمان، تا حدود پانصد سال در (ری ) بوده اند.( نفس الرحمن، ص 560 و 561.) در کتاب (المنتقی ) تالیف: کازرونی، آمده است: گفته می شود: سلمان در زمان خلافت (عمر) به اصفهان بازگشتی داشته، همچنین سلمان برادری در شیراز (یاکازرون) داشته، که نسلی از وی باقی مانده، دختری دراصفهان داشته، که نسل و نتیجه داشته، و هم چنین دارای دو دختر در (مصر) بوده،چنانکه از او نبیره پسری به نام (کثیر) معرفی شده است(نفس الرحمن، ص 560 و 561؛ برای مطالعه بیشتر به کتاب سلمان فارسی استاندار مدائن؛ نوشته احمد صادقی اردستانی؛نشر دفتر تبلیغات اسلامی مراجعه بفرمایید)
سلمان فارسی در زمان اسلام آوردن چند سال داشت، آیا زن وبچه داشته است؟ آیا بعد از اسلام آوردن ازدواج کرد؟
سلمان فارسی در زمان اسلام آوردن چند سال داشت، آیا زن وبچه داشته است؟ آیا بعد از اسلام آوردن ازدواج کرد؟
پاسخ: سلمان فارسی(محمدی) مانند پیامبر خدا (ص) در سال 570 میلادی به دنیا آمد و در سال اول هجرت پیامبر از مکه به مدینه اسلام آورد یعنی وی در سن حدود52 یا 53 سالگی مسلمان شده است.
سلمان تا قبل از اسلام ازدواج نکرده بود که این نیز علل مختلفی داشت؛ اما بعد از اسلام آوردن ازدواج کرد. داستان خواستگاری رفتنها و ازدواج سلمان فارسی بسیار شنیدنی است لذا ما کل ماجراهای منجر به ازدواج سلمان فارسی را خدمتتان ارائه می نماییم:
1 - خواستگاری دختر (عمر)
در روایت می خوانیم: عمر، در حالی که جلو درب خانه خود با گروهی ایستاده بود، از سلمان خواست، اگر حاجتی دارد برای او برآورده سازد. سلمان، از این موقعیت استفاده نمود و گفت: ای ابوحفص! من مایلم با دختر تو، خواهر (حفصه )یعنی، خواهر همسر رسول خدا (ص) ازدواج کنم، اما عمر که از این خواستگاری سخت ناراحت شده بود، به اطرافیان خود خطاب کرد و گفت: می بینید این عجمی که درست نمی تواند سخن بگوید، چه ادعایی دارد؟راستی، چگونه محمد (ص) این مرد را این قدر میدان داده و عظمت بخشیده، که وی از حد خود تجاوز می کند، و خود را در حدی قرار می دهد، که می خواهد باافراد بلند نسب همطراز گردد؟
آن گاه، عمر حرکت کرد، و در حالی که خشمناک بود، به حضور رسول خدا (ص) رسید و به عرض رسانید: ای رسول خدا (ص) ! موقعیت افراد بی ارزش را، این قدربالا نبر، که بتوانند با اشراف اصحاب تو، همسنگ شوند و افتخار و منزلت بدست آورند!
رسول خدا (ص) فرمود: چه مشکلی برای تو پیش آمده؟
عمر، داستان خواستگاری سلمان را بیان کرد، اما رسول خدا (ص) فرمود: وای به حال تو! اگر سلمان به این ازدواج مایل بود، تو چرا به وصلت با او را رضایت ندادی، تا بدین وسیله به او نزدیک شوی؟ در حالی که بهشت مشتاق ملاقات سلمان است.
آن گاه رسول خدا (ص) آیات قرآنی را که در مورد فضیلت سلمان و یاران وی وارد شده بود (سوره انعام، آیه 89(بیان فرمود، و عمر در برابر آن حضرت ساکت ماند، اما (حذیفة بن یمان ) منظور آیه قرآن و رسول خدا (ص) را سؤال کرد، آن حضرت فرمود: منظورآیه: و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم. . (سوره محمد (ص) ، آیه 38)سلمان و قوم او هستند. بعد رسول خدا (ص) ادامه داد: معاشر قریش! تضربون العجم علی الاسلام هذا، و الله لیضربنکم علیه غدا... (نفس الرحمن، ص 199 و 562؛ مجمع البیان، ج 9، ص 108).
ای جماعت قریش! شما بر عجم به خاطر اسلام آوردن امروز شمشیر می زنید، اما به خدا سوگند در آینده آنها برای اسلام آوردن، به شما شمشیر فرود می آورند!
گویا پس از توضیحهای رسول خدا (ص) درباره سلمان بود، که (عمر) به هنگام خواستگاری بار دوم، از برخورد قبلی خود پشیمان شد و جواب مساعد داد، اماسلمان زیر بار این ازدواج نرفت و گفت: می خواستم بدین وسیله بدانم، آیا روحیه نژادپرستی قبل از اسلام، از قلب تو ریشه کن شده؟ یا هم چنان باقی است(الدرجات الرفیعة، ص 215؛ بحارالانوار، ج 22، ص 350؛ نفس الرحمن، ص 561.)آن گاه سلمان از این ازدواج صرف نظر کرد.( نفس الرحمن، ص 561؛ تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 597.) این ماجرا خوی زشت و ناپسند و نژاد پرستی عمر را میرساند.
2 - خواستگاری دوم
متاسفانه، همانطور که بیان شد، مسئله نژادپرستی، یکی از آفتهای اعتقادی واخلاقی جوامع گذشته بوده، و هم اکنون نیز این فاجعه انسانی - که قرآن وپیغمبر (ص) برای ریشه کن ساختن آن تلاشهای فراوانی کرده اند - جریان دارد، وعواقب بسیار دردناکی را به وجود می آورد.
سلمان فارسی هم، با آن همه عظمت و مقام معنوی و علمی، گرفتار این فاجعه شده، و گویا به همین دلیل، یا از باب اینکه وقتی خدا کسی را دوست داشته باشد، امتحان و مبتلا می کند (بحارالانوار، ج 78، ص 196)در خواستگاری دوم هم به ازدواج موفق نشده است!
زمخشری، در کتاب (ربیع الابرار) می نویسد: سلمان فارسی، در حالی که (ابودرداء) دوست و برادر ایمانی خود را همراه برداشته بود، به خواستگاری یک زن قرشی رفت.
ابودرداء، وارد خانه شد و برای خانواده آن زن، سابقه سلمان و فضایل و مقام علم و دانش او را بیان کرد، اما آنان با شنیدن وضعیت سلمان (که قهرا یک جهت آن هم کهنسالی بوده) گفتند: به ازدواج با او حاضر نیستند، اما اگر خود (ابودرداء) مایل باشد، حاضرند زن را به ازدواج وی درآورند !ابودرداء هم که موقعیت را مناسب دید، با آن زن پیوند ازدواج بر قرار کرد!
اما وقتی ابودرداء از آن خانه بیرون آمد به سلمان گفت: برادر! من کاری انجام دادم، که از تو خجالت می کشم! آن گاه داستان را شرح داد!
سلمان هم با شنیدن داستان، گفت: من باید شرمنده باشم، زیرا به خواستگاری زنی آمده بودم، که خداوند سرنوشت او را برای تو مکتوب داشته بود(نفس الرحمن، ص 560؛ حلیة الاولیاء، ج 1، ص 200.)
- 3ازدواج
بار سوم خواستگاری سلمان فارسی، به نتیجه رسید و توانست از قبیله (بنی کنده ) زنی را به ازدواج خویش درآورد، شب عروسی فرا رسید، گروهی از بستگان عروس و یاران سلمان آنان را تا جلو درب خانه همراهی کردند، سلمان زحمات وخدمات دوستان را مورد ستایش قرار داد، و از آنان تقاضا نمود، از همانجا برگردند!
آن گاه سلمان و همسر وی وارد خانه شدند، وقتی سلمان پرده ها وآذین بندیهای فراوان خانه و حجله را دید، نگران شد و گفت: اینجا حجله عروسی است؟ یا کعبه به قبیله (بنی کنده ) منتقل شده، که این همه پرده آویزان کرده اند؟
گفتند: همسر تو ثروتمند است و این پرده ها و آذین بندیها جهیزیه است و ازدارایی خود آن زن می باشد، ن وقت سلمان قانع و ساکت شد.
اما مشاهده کرد، تعدادی دختر و خدمتگزار مشغول پذیرایی و خدمت هستند، پرسید: اینها کیستد و چه کاره اند؟
پاسخ دادند: اینها کنیزان و خدمتگزاران همسر تو می باشند!
سلمان، با شنیدن و دیدن آن وضع هم ناراحت شد، این کار همسر را ناپسندشمرد و گفت: این کار هم پسندیده نیست، آنان باید شوهر کنند، زیرا از حبیب خود، رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: کنیزان باید به شوهر داده شوند، اگرکسی دخترها و کنیزان را در خانه نگهداری کند و آنان به خاطر نیاز به همسر، به گناه و بی عفتی آلوده شوند، گناه آنان به عهده مالک و صاحب آنان نیز خواهد بود.
بعد سلمان، ضمن سپاس از خدمتگزاران، از آنان تقاضا کرد، او را با همسرش آزاد بگذارند. آن گاه سلمان، پرده جلو درب اتاق را آویخت، کنار همسر خودنشست و دست خود را روی پیشانی او گذاشت و برای خیر و برکت و سعادت زندگی دعای خیر انجام داد.
سپس به همسر خود گفت: آیا مطیع درخواست و تقاضای من هستی؟ همسرگفت: من آماده دستور تو نشسته ام.
سلمان گفت: مولایم رسول خدا (ص) به من سفارش کرده، هرگاه کنار همسرخویش قرار گرفتم، زندگی را با اطاعت و عبادت خداوند آغاز کنم، حال که قول مساعدت و اطاعت داده ای، با من حرکت کن.
سلمان و همسر او حرکت کردند، و به مسجد وارد شدند، زن و شوهر در مسجد نمازگزاردند و بعد از آن به خانه برگشتند و عمل زفاف و زناشویی صورت گرفت، وزندگی با یاد و اطاعت خداوند آغاز گردید.
روز بعد، عده ای از دوستان و یاران، برای تبریک به دیدن سلمان آمدند، و پس از تهینت و احوالپرسی، سؤال کردند: آیا همسر خوبی نصیب تو شد؟ آیا وضع اوچگونه بود؟ و آیا از وضع وی رضایت داری؟ !
سلمان، که از این سؤالها ناراحت شده بود، و از پاسخ خودداری می کرد، گفت: انما جعل الله الستور و الخدور و الابواب لتواری ما فیها. . .
خداوند متعال، پرده ها و درها را برای پوشش اسرار قرار داده، شما هم از مسایل ظاهری و عمومی سؤال کنید، و از آنچه اسرار زندگی افراد است و به شما مربوطنمی شود، پرهیز داشته باشید، زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: افرادی که مسایل خصوصی زناشویی خویش را با دیگران گفت و گو می کنند، مانند چهارپایان (نرو ماده ای) هستند، که در راه و مقابل چشم دیگران، یکدیگر را (بو) می کشند(. نفس الرحمن، ص 560؛ صفوة الصفوة، ج 1، ص 539؛ حلیة الاولیاء، ج 1، ص 186)
بنابراین، به استناد متون تاریخی، سلمان فارسی ازدواج کرده و همسر داشته، البته از بانویی به نام (بقیرة ) به عنوان همسر سلمان، در (مداین ) نیز نام برده شده است.
فرزندان و نواده ها
آیا سلمان فارسی، فرزند هم داشته، و از این صحابی بزرگ نسلی هم به جای مانده است؟
سید بن طاووس، علامه مجلسی و محدث نوری، از شخصی به نام (عبدالله بن سلمان الفارسی ) نام می برند، که حدیث (تحفه بهشتی برای فاطمه - س ) را (رجوع کنید به فصل: در محضر علی (ع) و فاطمه (س) همین کتاب) از پدرخود (سلمان ) روایت کرده است(مهج الدعوات، ص 7؛ بحارالانوار، ج 43، ص 66؛ نفس الرحمن، ص 339؛ مکاتیب الرسول (ص) ، ص 410.) اما در عین تحقیقی که به عمل آمد، از نام مادر (عبدالله ) و خصوصیات زندگی وی، مطلب اضافه ای یافت نشد.
هم چنین از (شیخ بدر الدین حسن بن علی بن سلمان ) در کتابهای حدیثی ورجالی سخن به میان آمده، که با نه واسطه نسب او به (محمد بن سلمان فارسی ) می رسد، و شیخ بدرالدین حسن، در (استاباد) از (سد) از نواحی ری می زیسته وواعظ فصیح و صالحی بوده است( جامع الرواة، ج 1، ص 212.) و به قول (محدث نوری ) : استفاده می شود، که فرزند و نواده های سلمان، تا حدود پانصد سال در (ری ) بوده اند.( نفس الرحمن، ص 560 و 561.)
در کتاب (المنتقی ) تالیف: کازرونی، آمده است: گفته می شود: سلمان در زمان خلافت (عمر) به اصفهان بازگشتی داشته، همچنین سلمان برادری در شیراز (یاکازرون) داشته، که نسلی از وی باقی مانده، دختری دراصفهان داشته، که نسل و نتیجه داشته، و هم چنین دارای دو دختر در (مصر) بوده،چنانکه از او نبیره پسری به نام (کثیر) معرفی شده است(نفس الرحمن، ص 560 و 561؛ برای مطالعه بیشتر به کتاب سلمان فارسی استاندار مدائن؛ نوشته احمد صادقی اردستانی؛نشر دفتر تبلیغات اسلامی مراجعه بفرمایید)
- [سایر] عمر دقیق سلمان فارسی چند سال است؟
- [سایر] آیا اسلام تعلیمات سلمان به حضرت محمد (ص) نبوده است؟
- [سایر] سلمان فارسی که بود؟
- [سایر] سلمان العوده کیست؟
- [سایر] رهبری نظرشان برای سلمان رشدی چیست؟
- [سایر] حضرت سلمان احادیثی از حضرت فاطمه زهرا(س) نقل نموده اند و یا در حوادث ویژه ای حضور داشته است؟ آیا سلمان فضیلت خاصی داشته است؟
- [سایر] سلمان فارسی چندسال عمر کرد؟ از زمان خلافت چه کسی تا چه زمانی؟
- [سایر] چرا حکم سلمان رشدی قتل است؟
- [سایر] خواهشمندم زندگی نامه سلمان فارسی را با اسناد معتبر توضیح دهید . یکی از دوستان نظرش این بود که سلمان از خاندان پادشاهی بوده و به شام تبعید گردیده و هنگام بعثت رسول به او در خیلی از موارد مشاوره و حتی مسائله دینی را هم به وی میگفته و سلمان را به عنوان بزرگترین خائن به ایران معرفی می کرد.
- [سایر] اینکه فرموده اند «سلمان از ما اهلبیت است» آیا موجب محرمیت سلمان با حضرت زهرا (س) می باشد؟
- [آیت الله بهجت] زن مسلمان، نمیتواند با مرد غیر مسلمان ازدواج نماید و مرد مسلمان هم نمیتواند با زنان کافری که اهل کتاب نیستند، ازدواج کند، ولی با زنانی که یهودی و یا نصرانی باشند، موقتاً بهصورت صیغه میتواند ازدواج نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که زن مسلمان دارد نباید زن یهودی و نصرانی را صیغه نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر زن کافره بمیرد وبچه در شکم او مرده باشد، یا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلویچپ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد.
- [آیت الله اردبیلی] زن مسلمان نمیتواند به عقد کافر درآید، مرد مسلمان هم نمیتواند با زنهای کافر غیر اهل کتاب یهودی، مسیحی و زرتشتی ازدواج کند، ولی ازدواج دائم یا موقّت با زنهای اهل کتاب مانعی ندارد؛ البته چنانچه مردی همسر مسلمان داشته باشد، بدون اجازه او نمیتواند با زن کتابی ازدواج نماید مگر آن که او را متعه نماید و مدّت ازدواجش بسیار کوتاه باشد.
- [آیت الله سبحانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید ولی مرد مسلمان می تواند با زن های کافر به طور موقت ازدواج کند.
- [آیت الله سبحانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید ولی مرد مسلمان می تواند با زن های کافر به طور موقت ازدواج کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله مکارم شیرازی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید، همچنین مرد مسلمان نمی تواند بنابر احتیاط با زن کافر ازدواج دائم کند ولی ازدواج موقت با زنان اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد.
- [آیت الله نوری همدانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در آید ، مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج نماید ، ولی متعه کردن زن اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد ، بلکه ازدواج آنها به طور دوام نیز بنابر اقوی جائز است ولی این احتیاط ترک نشود که در صورتی اقدام به ازدواج به طور دوام به آنها بکند که متمّکن از ازدواج با زن مسلمان نباشد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در آید، مرد مسلمان هم نمی تواند با زن کافره غیر اهل کتاب ازدواج نماید، ولی متعه کردن زن اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد، بلکه جواز ازدواج آنان به طور دائم نیز خالی از قوت نیست، ولی در صورت تمکن از ازدواج با مسلمه کراهت شدیده دارد، بلکه در این صورت احتیاط ترک نشود.