نحوه ولادت حضرت مهدی(عج) در روایات اسلامی چگونه است؟ با توجّه به اینکه از سال 242 ه . ق جنگی بین رومیان و عباسیان اتفاق نیفتاده، چطور مادر امام زمان، نوه پادشاه روم هستند، در حالی که اصلاً جنگی اتفاق نیفتاده بود تا ایشان اسیر شوند!!
نحوه ولادت حضرت مهدی(عج) در روایات اسلامی چگونه است؟ با توجّه به اینکه از سال 242 ه . ق جنگی بین رومیان و عباسیان اتفاق نیفتاده، چطور مادر امام زمان، نوه پادشاه روم هستند، در حالی که اصلاً جنگی اتفاق نیفتاده بود تا ایشان اسیر شوند!! یک. نحوه ولادت‌ ولادت بزرگ مردی از تبار آخرین پیامبر خدا، یکی از نقطه‌های درخشان تاریخ و مهم‌ترین بحث درون دینی است. باید دانست که روایات مربوط به او، به صراحت می‌گوید : امام مهدی(عج)، نهمین فرزند حسین بن علی است. بدین معنا که حضرت سجاد، نخستین فرزند امام حسین(ع) و امام باقر(ع) دومین فرزند و فرزندزاده آن حضرت است و... بر این اساس امام حسن عسکری(ع)، پدر گرامی حضرت مهدی(عج)، هشتمین فرزند امام حسین(ع) و حضرت مهدی(عج)، نهمین فرزند از نسل سیدالشهدا(ع) است. بر اساس ده‌ها روایت و شواهد تاریخی و گفتار مورّخان، نسب شناسان و محدّثان، حضرت مهدی(عج)، بدون شک در زمان پدر بزرگوارش امام حسن عسکری(ع)، تولّد یافته و دنیا را به نور وجود خویش روشن ساخته است. آن حضرت در شب جمعه نیمه شعبان سال 255 ه . ق در زمان حکومت معتمد عباسی، در سامرا متولّد شد و این مسئله را جز عده‌ای خاص نمی‌دانستند و برای نوع مردم پنهان بود تا مبادا مورد گزند دژخیمان عباسی و خصم بدنهاد قرار گیرد!! در روایات، به ولادت پنهانی آن حضرت اشاره شده بود : (یخفی علی النّاس ولادتهُ و لا یحِلّ تسمیتهُ حتّی یُظهره الله عزّوجل)؛ امام کاظم(ع):بحارالانوار، ج 51، ص 32. ؛ (ولادتش بر مردم پوشیده می‌ماند و بردن نامش تا روزی که خداوند فرمان ظهورش دهد، روا نیست). خبر و نحوه ولادت امام زمان(عج) موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه فرزند امام موسی کاظم(ع) می‌گوید : (حکیمه دختر امام جواد(ع) گفت : امام حسن عسکری(ع) کسی را به دنبال من فرستاد ؛ وقتی به خدمتش رسیدم، فرمود : عصر امشب افطار نزد ما بمان ؛ امشب ، شب نیمه شعبان است و خداوند امشب، حجّتش را ظاهر خواهد فرمود. او حجّت خدا در زمین است. حکیمه گفت : عرض کردم : مادرش کیست؟ فرمود : نرجس ؛ گفتم : قربانت شوم، اثری از حمل در او نمی‌بینم! فرمود : همان است که گفتم. حکیمه گوید : به منزل مولا وارد شدم، سلام کردم و نشستم. نرجس جلو آمد تا کفش مرا از پایم در آورد، به من گفت : سرورم حالت چطور است؟ گفتم : به عکس، تو سرور من و سرور خاندانم هستی. نرجس حرف مرا رد کرد و گفت : این چه حرفی است عمه!؟ به او گفتم : دختر عزیزم! خداوند امشب به تو پسری عطا خواهد کرد که آقا و سرور دنیا و آخرت است. نرجس با اظهار حیا و خجالت نشست. حکیمه گفت : وقتی نماز عشا را خواندم، افطار کردم و به رختخواب رفتم ؛ خوابم برد. نیمه شب برای نماز برخاستم، نمازم تمام شد ؛ دیدم نرجس خوابیده و هیچ تغییری در وضع او ایجاد نشده است. نشستم و به تعقیبات مشغول شدم ؛ باز دراز کشیدم و دوباره با نگرانی بیدار شدم، نرجس خوابیده بود که بلند شد و نماز خواند. حکیمه گوید : دچار تردید شدم، ناگاه صدای امام حسن عسکری(ع) از همان محلّی که نشسته بود، بلند شد که : (ای عمه! شتاب مکن، نزدیک است). پس سوره (سجده) و (یس) را خواندم ؛ در همین اثنا نرجس به نگرانی بیدار شد، به سوی او از جا پریدم و گفتم : (اسمُ الله علیک)؛ و سپس گفتم : آیا چیزی احساس می‌کنی؟ گفت : آری عمه! گفتم : خیالت راحت و دلت آرام باشد، همان است که گفتم. مرا رخوت و آرامش فرا گرفت و به نرجس حالت ولادت دست داد، با احساس وجود مولایم (مهدی(ع)) به خود آمدم، پارچه را از رویش کنار زدم، دیدم اعضای هفتگانه را بر زمین نهاده، سجده می‌کند. او را در بغل گرفته، به خود چسباندم. پاک و پاکیزه بود. بلافاصله امام عسکری(ع) صدایم زد : (عمه! پسرم را بیاور). او را به نزدش بردم، امام دو دست خود را زیر بدن و پشت نوزاد نهاد و دو پای او را روی سینه خویش گذاشت. زبانش را در دهان طفل فرو برد، دست خود را بر چشم و گوش و اعضای فرزند کشید. سپس فرمود : (فرزندم! سخن بگو ؛ نوزاد گفت : (اشهد انّ لا اله الاّ اله وحده لا شریک له و اشهد انّ محمداً رسول اللَّه)؛ آن‌گاه بر امیرمؤمنان و سایر امامان درود فرستاد و بعد از سلام بر پدرش، سکوت کرد. امام عسکری(ع) فرمود : طفل را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند ؛ آن‌گاه نزد من برگردان. طفل را پیش مادرش بردم، سلام کرد ؛ او را برگرداندم و همان جا که پدرش نشسته بود، گذاشتم. سپس امام فرمود : عمّه روز هفتم باز نزد ما بیا. حکیمه گوید : صبح شد، آمدم به امام عسکری(ع) سلام عرض کنم، پارچه را برداشتم و دنبال مولایم (مهدی) گشتم ؛ او را ندیدم. به امام(ع) عرض کردم : فدایت شوم! مولایم چه شد؟ فرمود : عمه او را به همان کسی سپردیم که مادر موسی، فرزندش را به او سپرد. روز هفتم که شد، به منزل امام شرفیاب شدم، سلام کردم و نشستم. فرمود : پسرم را بیاور. مولایم را که پارچه‌ای به دورش پیچیده شده بود، نزد او آوردم. مثل دفعه پیش، او را گرفت، زبان خود را در دهانش فرو برد ؛ مثل اینکه شیر و عسل به او می‌خوراند ؛ سپس فرمود : پسرم سخن بگو : طفل گفت : (اشهد ان لا اله الاّ الله)؛ و بر پیامبر، امیرمؤمنان و امامان(ع) تا پدرش درود فرستاد و مدح نمود. و سپس آیه 5 و 6 سوره (قصص) را تلاوت کرد : (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ. وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ)؛ بحارالانوار، ج 51، ص 2، ح 3 ؛ برای مطالعه روایات مربوط به تولد حضرت مهدی ر.ک : کتاب الغیبة صغری، ص 237 ؛ کشف الغمة، ج 2، ص 449 ؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 42، ح 1 ؛ منتخب الاثر، ص 321 - 324.. در نهایت امام عسکری(ع) به عمه‌اش حکیمه خاتون فرمود : (عمه جان! هنگامی که من از دنیا رفتم و شیعیانم دچار اختلاف شدند، به افراد مورد اعتماد از آنها، داستان ولادت (مهدی‌) را بازگوی ؛ لیکن باید این داستان پیش تو و آنها پوشیده و مخفی بماند که خداوند ولّی خودش را از دیدگان مردم غایب خواهد کرد و از بندگان مکتوم نگه خواهد داشت. کسی او را نخواهد دید تا روزی که جبرئیل رکاب اسبش را برای او بگیرد تا خداوند کاری را که شدنی است، انجام دهد...) شیخ طوسی، الغیبة، ص 142 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 19.. دو. داستان مادر حضرت مهدی(عج) حکایت نرجس خاتون و ازدواج او با امام حسن عسکری(ع)، یکی از شگفتی‌های تاریخ و معجزه‌های خاندان وحی است که در منابع مختلفی آمده است برای مطالعه در این زمینه ر.ک : کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 41، ح 1 ؛ دلائل الامامة، ص 262 ؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص 208، ح 178 ؛ مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 44 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 6 و... .. نرجس، نام‌های دیگری نیز چون سوسن، صیقل و ملیکه داشت. او دختر (یوشعا) پسر قیصر روم و از نوادگان (شمعون) یکی از حواریون مسیح(ع) بود که به طریقی معجزه‌آسا از سوی خداوند برای همسری امام یازدهم برگزیده شد. خلاصه داستان چنین است : هنگامی که نرجس در روم بود، خواب‌های شگفت انگیزی دید. یک بار خواب پیامبر گرامی اسلام(ص) و حضرت عیسی(ع) را دید که او را به عقد ازدواج حضرت حسن عسکری(ع) در آوردند. در خواب دیگری، شگفتی‌های دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه(س)، مسلمان شد. وی اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان می‌داشت تا آن‌گاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ در گرفت و قیصر خود به همراه لشکر، روانه جبهه‌های جنگ شد. نرجس در خواب فرمان یافت که به طور ناشناس، همراه کنیزان و خدمت کاران، به دنبال سپاهی برود که رهسپار مرز هستند. او چنین کرد و در مرز، برخی از طلایه‌داران سپاه اسلام، آنان را اسیر ساختند و بی‌آنکه بدانند او از خانواده قیصر است، او را همراه سایر اسیران به بغداد بردند. این واقعه در اواخر دوران امامت حضرت هادی(ع) روی داد. کارگزار آن حضرت، نامه‌ای را که امام هادی به زبان رومی نوشته بود، در بغداد به نرجس رساند و او را از برده‌فروشی خریداری کرد و به سامرا نزد امام هادی(ع) برد. آن حضرت، آنچه را نرجس در خواب‌های خود دیده بود، به او یادآوری کرد و بشارت داد که او همسر امام حسن عسکری(ع) و مادر فرزندی خواهد بود که بر سراسر جهان متولی می‌شود و زمین را از عدل و داد آکنده می‌سازد. آن‌گاه امام هادی(ع) نرجس را به خواهر خود حکیمه - که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود - سپرد تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد و مدتی بعد نرجس به همسری امام حسن عسکری(ع) درآمد صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 417 - 423 ؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 440و411 ؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص 124 - 128 ؛ اثباة الهداة، ج 3، ص 363 - 365 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 6 - 10 و... .. اینکه در سؤال آمده است (بعد از سال 242ه .ق جنگی بین رومیان و عباسیان روی نداده است)، صحیح نیست ؛ بلکه در سال 241 و پیش از آن و پس از آن، بین عباسیان و رومیان بارها جنگ و تبادل اسیر روی داده است برای مطالعه بیشتر ر.ک : تاریخ طبری، ج 7، ص 387.. در کتاب تاریخ العرب و الروم آمده است : در سال 247 ه . ق جنگ‌هایی بین مسلمانان و رومیان در گرفت و غنایم بسیاری به چنگ مسلمانان افتاد. در سال 248 ه . ق نیز یکی از سرداران سپاه اسلام (بلکاجور)، با رومیان جنگید و طیّ آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند پیشوای دهم حضرت امام حجة بن الحسن المهدی، ص 26و27.. (مهدویت1، رحیم کارگر، کد: 8/500027)
عنوان سوال:

نحوه ولادت حضرت مهدی(عج) در روایات اسلامی چگونه است؟ با توجّه به اینکه از سال 242 ه . ق جنگی بین رومیان و عباسیان اتفاق نیفتاده، چطور مادر امام زمان، نوه پادشاه روم هستند، در حالی که اصلاً جنگی اتفاق نیفتاده بود تا ایشان اسیر شوند!!


پاسخ:

نحوه ولادت حضرت مهدی(عج) در روایات اسلامی چگونه است؟ با توجّه به اینکه از سال 242 ه . ق جنگی بین رومیان و عباسیان اتفاق نیفتاده، چطور مادر امام زمان، نوه پادشاه روم هستند، در حالی که اصلاً جنگی اتفاق نیفتاده بود تا ایشان اسیر شوند!!

یک. نحوه ولادت‌
ولادت بزرگ مردی از تبار آخرین پیامبر خدا، یکی از نقطه‌های درخشان تاریخ و مهم‌ترین بحث درون دینی است. باید دانست که روایات مربوط به او، به صراحت می‌گوید : امام مهدی(عج)، نهمین فرزند حسین بن علی است. بدین معنا که حضرت سجاد، نخستین فرزند امام حسین(ع) و امام باقر(ع) دومین فرزند و فرزندزاده آن حضرت است و... بر این اساس امام حسن عسکری(ع)، پدر گرامی حضرت مهدی(عج)، هشتمین فرزند امام حسین(ع) و حضرت مهدی(عج)، نهمین فرزند از نسل سیدالشهدا(ع) است. بر اساس ده‌ها روایت و شواهد تاریخی و گفتار مورّخان، نسب شناسان و محدّثان، حضرت مهدی(عج)، بدون شک در زمان پدر بزرگوارش امام حسن عسکری(ع)، تولّد یافته و دنیا را به نور وجود خویش روشن ساخته است. آن حضرت در شب جمعه نیمه شعبان سال 255 ه . ق در زمان حکومت معتمد عباسی، در سامرا متولّد شد و این مسئله را جز عده‌ای خاص نمی‌دانستند و برای نوع مردم پنهان بود تا مبادا مورد گزند دژخیمان عباسی و خصم بدنهاد قرار گیرد!! در روایات، به ولادت پنهانی آن حضرت اشاره شده بود : (یخفی علی النّاس ولادتهُ و لا یحِلّ تسمیتهُ حتّی یُظهره الله عزّوجل)؛ امام کاظم(ع):بحارالانوار، ج 51، ص 32. ؛ (ولادتش بر مردم پوشیده می‌ماند و بردن نامش تا روزی که خداوند فرمان ظهورش دهد، روا نیست).

خبر و نحوه ولادت امام زمان(عج)
موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه فرزند امام موسی کاظم(ع) می‌گوید : (حکیمه دختر امام جواد(ع) گفت : امام حسن عسکری(ع) کسی را به دنبال من فرستاد ؛ وقتی به خدمتش رسیدم، فرمود : عصر امشب افطار نزد ما بمان ؛ امشب ، شب نیمه شعبان است و خداوند امشب، حجّتش را ظاهر خواهد فرمود. او حجّت خدا در زمین است.
حکیمه گفت : عرض کردم : مادرش کیست؟
فرمود : نرجس ؛
گفتم : قربانت شوم، اثری از حمل در او نمی‌بینم! فرمود : همان است که گفتم.
حکیمه گوید : به منزل مولا وارد شدم، سلام کردم و نشستم. نرجس جلو آمد تا کفش مرا از پایم در آورد، به من گفت : سرورم حالت چطور است؟ گفتم : به عکس، تو سرور من و سرور خاندانم هستی. نرجس حرف مرا رد کرد و گفت : این چه حرفی است عمه!؟ به او گفتم : دختر عزیزم! خداوند امشب به تو پسری عطا خواهد کرد که آقا و سرور دنیا و آخرت است. نرجس با اظهار حیا و خجالت نشست.
حکیمه گفت : وقتی نماز عشا را خواندم، افطار کردم و به رختخواب رفتم ؛ خوابم برد. نیمه شب برای نماز برخاستم، نمازم تمام شد ؛ دیدم نرجس خوابیده و هیچ تغییری در وضع او ایجاد نشده است. نشستم و به تعقیبات مشغول شدم ؛ باز دراز کشیدم و دوباره با نگرانی بیدار شدم، نرجس خوابیده بود که بلند شد و نماز خواند.
حکیمه گوید : دچار تردید شدم، ناگاه صدای امام حسن عسکری(ع) از همان محلّی که نشسته بود، بلند شد که : (ای عمه! شتاب مکن، نزدیک است). پس سوره (سجده) و (یس) را خواندم ؛ در همین اثنا نرجس به نگرانی بیدار شد، به سوی او از جا پریدم و گفتم : (اسمُ الله علیک)؛ و سپس گفتم : آیا چیزی احساس می‌کنی؟ گفت : آری عمه! گفتم : خیالت راحت و دلت آرام باشد، همان است که گفتم.
مرا رخوت و آرامش فرا گرفت و به نرجس حالت ولادت دست داد، با احساس وجود مولایم (مهدی(ع)) به خود آمدم، پارچه را از رویش کنار زدم، دیدم اعضای هفتگانه را بر زمین نهاده، سجده می‌کند. او را در بغل گرفته، به خود چسباندم. پاک و پاکیزه بود. بلافاصله امام عسکری(ع) صدایم زد : (عمه! پسرم را بیاور). او را به نزدش بردم، امام دو دست خود را زیر بدن و پشت نوزاد نهاد و دو پای او را روی سینه خویش گذاشت. زبانش را در دهان طفل فرو برد، دست خود را بر چشم و گوش و اعضای فرزند کشید. سپس فرمود : (فرزندم! سخن بگو ؛ نوزاد گفت : (اشهد انّ لا اله الاّ اله وحده لا شریک له و اشهد انّ محمداً رسول اللَّه)؛ آن‌گاه بر امیرمؤمنان و سایر امامان درود فرستاد و بعد از سلام بر پدرش، سکوت کرد. امام عسکری(ع) فرمود : طفل را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند ؛ آن‌گاه نزد من برگردان. طفل را پیش مادرش بردم، سلام کرد ؛ او را برگرداندم و همان جا که پدرش نشسته بود، گذاشتم. سپس امام فرمود : عمّه روز هفتم باز نزد ما بیا.
حکیمه گوید : صبح شد، آمدم به امام عسکری(ع) سلام عرض کنم، پارچه را برداشتم و دنبال مولایم (مهدی) گشتم ؛ او را ندیدم. به امام(ع) عرض کردم : فدایت شوم! مولایم چه شد؟ فرمود : عمه او را به همان کسی سپردیم که مادر موسی، فرزندش را به او سپرد.
روز هفتم که شد، به منزل امام شرفیاب شدم، سلام کردم و نشستم. فرمود : پسرم را بیاور. مولایم را که پارچه‌ای به دورش پیچیده شده بود، نزد او آوردم. مثل دفعه پیش، او را گرفت، زبان خود را در دهانش فرو برد ؛ مثل اینکه شیر و عسل به او می‌خوراند ؛ سپس فرمود : پسرم سخن بگو : طفل گفت : (اشهد ان لا اله الاّ الله)؛ و بر پیامبر، امیرمؤمنان و امامان(ع) تا پدرش درود فرستاد و مدح نمود. و سپس آیه 5 و 6 سوره (قصص) را تلاوت کرد : (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ. وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ)؛ بحارالانوار، ج 51، ص 2، ح 3 ؛ برای مطالعه روایات مربوط به تولد حضرت مهدی ر.ک : کتاب الغیبة صغری، ص 237 ؛ کشف الغمة، ج 2، ص 449 ؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 42، ح 1 ؛ منتخب الاثر، ص 321 - 324..
در نهایت امام عسکری(ع) به عمه‌اش حکیمه خاتون فرمود :
(عمه جان! هنگامی که من از دنیا رفتم و شیعیانم دچار اختلاف شدند، به افراد مورد اعتماد از آنها، داستان ولادت (مهدی‌) را بازگوی ؛ لیکن باید این داستان پیش تو و آنها پوشیده و مخفی بماند که خداوند ولّی خودش را از دیدگان مردم غایب خواهد کرد و از بندگان مکتوم نگه خواهد داشت. کسی او را نخواهد دید تا روزی که جبرئیل رکاب اسبش را برای او بگیرد تا خداوند کاری را که شدنی است، انجام دهد...) شیخ طوسی، الغیبة، ص 142 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 19..

دو. داستان مادر حضرت مهدی(عج)
حکایت نرجس خاتون و ازدواج او با امام حسن عسکری(ع)، یکی از شگفتی‌های تاریخ و معجزه‌های خاندان وحی است که در منابع مختلفی آمده است برای مطالعه در این زمینه ر.ک : کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 41، ح 1 ؛ دلائل الامامة، ص 262 ؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص 208، ح 178 ؛ مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 44 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 6 و... .. نرجس، نام‌های دیگری نیز چون سوسن، صیقل و ملیکه داشت. او دختر (یوشعا) پسر قیصر روم و از نوادگان (شمعون) یکی از حواریون مسیح(ع) بود که به طریقی معجزه‌آسا از سوی خداوند برای همسری امام یازدهم برگزیده شد. خلاصه داستان چنین است :
هنگامی که نرجس در روم بود، خواب‌های شگفت انگیزی دید. یک بار خواب پیامبر گرامی اسلام(ص) و حضرت عیسی(ع) را دید که او را به عقد ازدواج حضرت حسن عسکری(ع) در آوردند. در خواب دیگری، شگفتی‌های دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه(س)، مسلمان شد. وی اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان می‌داشت تا آن‌گاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ در گرفت و قیصر خود به همراه لشکر، روانه جبهه‌های جنگ شد. نرجس در خواب فرمان یافت که به طور ناشناس، همراه کنیزان و خدمت کاران، به دنبال سپاهی برود که رهسپار مرز هستند. او چنین کرد و در مرز، برخی از طلایه‌داران سپاه اسلام، آنان را اسیر ساختند و بی‌آنکه بدانند او از خانواده قیصر است، او را همراه سایر اسیران به بغداد بردند.
این واقعه در اواخر دوران امامت حضرت هادی(ع) روی داد. کارگزار آن حضرت، نامه‌ای را که امام هادی به زبان رومی نوشته بود، در بغداد به نرجس رساند و او را از برده‌فروشی خریداری کرد و به سامرا نزد امام هادی(ع) برد. آن حضرت، آنچه را نرجس در خواب‌های خود دیده بود، به او یادآوری کرد و بشارت داد که او همسر امام حسن عسکری(ع) و مادر فرزندی خواهد بود که بر سراسر جهان متولی می‌شود و زمین را از عدل و داد آکنده می‌سازد. آن‌گاه امام هادی(ع) نرجس را به خواهر خود حکیمه - که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود - سپرد تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد و مدتی بعد نرجس به همسری امام حسن عسکری(ع) درآمد صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 417 - 423 ؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 440و411 ؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص 124 - 128 ؛ اثباة الهداة، ج 3، ص 363 - 365 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 6 - 10 و... ..
اینکه در سؤال آمده است (بعد از سال 242ه .ق جنگی بین رومیان و عباسیان روی نداده است)، صحیح نیست ؛ بلکه در سال 241 و پیش از آن و پس از آن، بین عباسیان و رومیان بارها جنگ و تبادل اسیر روی داده است برای مطالعه بیشتر ر.ک : تاریخ طبری، ج 7، ص 387..
در کتاب تاریخ العرب و الروم آمده است : در سال 247 ه . ق جنگ‌هایی بین مسلمانان و رومیان در گرفت و غنایم بسیاری به چنگ مسلمانان افتاد. در سال 248 ه . ق نیز یکی از سرداران سپاه اسلام (بلکاجور)، با رومیان جنگید و طیّ آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند پیشوای دهم حضرت امام حجة بن الحسن المهدی، ص 26و27.. (مهدویت1، رحیم کارگر، کد: 8/500027)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین