با مطالعه تاریخ امام صادق(ع) چنین برداشت می شود که گویا حضرت صادق(ع) در صدد این نبوده است که آن زمان حکومت را به دست بگیرد. سؤال این است که آیا حضرت(ع) خود را مخیر می داند که یا زمام حکومت را به دست ب حکومت و سیاست در سیره امام صادق (ع ) در زمان امام صادق (ع ) شدیدترین فشارها بر شیعیان اعمال می شد, بطوری که توان هرگونه ابراز وجود از آن ها سلب شده بود, تا آن جا که مشایخ شیعه مجال نقل احادیث ائمه (ع ) را نداشتند, و اصحاب امام صادق (ع ) به منظور صیانت خود از گزند منصور, مجبور بودند به طور کامل تقیه نموده و مواظب باشند که کوچکترین بی احتیاطی از آنان سر نزند, و تأکیدهای مکرر امام (ع ) بر تقیه , خود دلیل آشکاری بر وجود چنین فشار سیاسی بود, خطر هجوم بر شیعیان چنان نزدیک بود که امام برای حفظ آنان , ترک تقیه را مساوی با ترک نماز اعلام فرمود. به معلی ابن خنیس که بدست حاکمان زمان خود کشته شد, فرمود: (یا معلی اکتم امرنا ولا تذعه فان من کتم امرنا و لا یذیعه اعزه الله فی الدنیا ؛ ای معلی کار ما را پنهان بدار و افشاء مکن , کسی که کار ما را افشاء نکند و پنهان بدارد, خداوند او را در دنیا عزیز می دارد). روایاتی وجود دارد حاکی از آن که شدت فشار به قدری بود که حتی شیعیان , بدون اعتنا به همدیگر از کنار]; همدیگر رد می شدند. منصور در مدینه جاسوسانی داشت که تجسس می کردند, و هر که را می شناختند از پیروان جعفر ابن محمد (ص ) است گردن می زدند. محمد اسقنطوری گوید: (روزی بر منصور دوانقی وارد شدم , دیدم که در فکر عمیق فرو رفته است , پرسیدم برای چه ؟ گفت : از ذریه ی فاطمه هزار نفر بلکه بیشتر از آن را کشتم , ولی سید وآقای شان را زنده نگه داشته ام , گفتم : کیست آن ؟ گفت : می دانم تو به امامت او معتقد هستی , و او امام من و امام تو و امام همه ی مردم است , لکن مرا چاره ی جز کشتن او نیست). امام صادق (ع ) شدیداً تحت مراقبت منصور بود, با آن که از قبل به امر هشام در شام جلب شده بود, بار دیگر به امر منصور در شام جلب شد, و مدتی امام (ع ) تحت نظر ماند و عزم کشتن آن حضرت را کردند, و هتک ها نمودند وبالاخره اجازه ی مهاجرت را دادند, حضرت به مدینه مراجعت کرد و بقیه عمر را در حال تقیه در مدینه ماند. منصور آزارها و کشتارهای بی رحمانه در حق سادات علویین روا داشت که به دستور وی آنان را دسته دسته می گرفتند و در قعر زندان های تاریک , با شکنجه و آزار به زندگی شان خاتمه می دادند, جمعی را گردن می زدند و گروهی را زنده زیر خاک پنهان می کردند, و جمعی را در پی ساختمان ها یا میان دیوارها گذاشته و روی شان دیوارها را بالا می بردند. منصور پس از آن که خبر شهادت امام ششم (ع ) را شنید, به والی مدینه نوشت که وصی او را گردن بزند, اما وقتی وصیت نامه ی آن حضرت را خواندند, دیدند که امام (ع ) پنج نفر ار وصی خود تعیین کرده است : ابی جعفر منصور, محمد ابن سلیمان , عبدالله ابن جعفر, موسی ابن جعفر و حمیده زوجه اش , موضوع را به منصور خبر دادند, و او گفت : مرا به قتل این ها راهی نیست . محمد ابن ربیع دربان مخصوص منصور گوید: زمانی که امام صادق (ع ) را از مدینه به پایتخت خلافت آورده بودند, روزی منصور در کاخ خود نشسته بود تا شب شد و قسمت زیادی از شب گذشت , سپس منصور به من گفت که : محمد می دانی که نسبت به من چه اندازه قریب و منزلت داری ؟ و اسراری را از من می دانی که حتی نزدیک ترین کس به من یعنی مادر فرزندانم نمی داند. گفتم : این از لطف خدا و امیرالمؤمنین است . گفت : همین ];ّّ الان برو به خانه ی جعفر ابن محمد (ص ) و بی خبرانه داخل خانه شو, و او را به هر وضعی که می بینی بدون آن که تغییر وضع کند, بیاور. محمد گوید: پیش خود گفتم : به خدا قسم این هلاکت است , او را اگر بیاورم دین و آخرت خود را از دست داده ام , اگر نیاورم باید به کشته شدن خود و خاندان گردن نهم , همچنان بین دنیا و آخرت مردد شدم , تا آن که نفس من مرا به طرف دنیا کشاند. آمدم در نزدیک خانه ی جعفر ابن محمد (ع ) واز پشت سرخانه نردبانی گذاشتم و بالای بام خانه ی او بالا رفتم , و از آن جا پایین شدم و بی خبرانه وارد خانه اش شدم , و دیدم که در حال نماز است و خود را به پیراهن و ازاری پیچیده است , وقتی سلام نماز را داد, گفتم : بفرمایید برویم پیش امیرالمؤمنین , گفت بگذار لباسم را در برنمایم . گفتم : اجازه ندارم , گفت : می خواهم وضو بگیرم . گفتم : نمی شود و او را به همان حال پیش منصور آوردم . در چنین جو اختناق آمیز سیاسی که هر نفسی درسینه حبس می شود, امام صادق (ع ) شبکه ی وسیعی را که کار آن , اشاعه ی امامت آل علی (ع ) و تبیین درست مسئله ی امامت بود, رهبری می کرد شبکه ی که در بسیاری از نقاط دور دست کشور مسلمان , بویژه در نقاط عراق عرب و خراسان , فعالیت های چشمگیر و ثمربخشی را درباره ی مسئله ی امامت عهده دار بود. آنچه از بعضی نصوص و احادیث مفهوم می گردد, این است که امام صادق (ع ) چون پدرش و جدش قیام مسلحانه و غلبه ی با شمشیر را برای استحکام پایه های حکومت خود کافی نمی دانستند, بلکه قبل از هر چیز تربیت یک ارتش اعتقادی را که به رهبری و عصمت امام معتقد باشند, ضرور می دانستند, ارتشی که اهداف عظیم امامان را زنده نگه دارند و مصالح و منافع را که برای امت تشخیص داده اند, حفاظت نمایند. شخصی از خراسان خدمت امام صادق (ع ) رسید و گفت : ما حاضریم که در رکاب تو با دستگاه حاکم بجنگیم چرا حرکت نمی کنی ؟ امام به او دستور داد داخل آتش شود ولی او امتناع ورزید, و فی الحال ابوبصیر رسید, حضرت به او دستور داد که داخل آتش شود, او فی الفور داخل آتش شد, حضرت رو کرد به شخص خراسانی و فرمود: اگر بین شما چهل نفر مانند ابوبصیر باشد قیام می کنم . بنابراین آن چه که ائمه ی معصومین (ع ) و حضرت امام صادق (ع ) بدان اهمیت می دادند, حفظ شیعه بود به عنوان جمع متشکل مؤمن به امام و مکتب . از آن ها حمایت می کرد و به رفتار آنان جهت می داد, شعور و آگاهی آنان را بالا می برد, و به شیوه های گوناگونه به آنان کمک ];ّّ می رساند, و در صحنه ی گیر و دارهای محنت انگیز و گرفتاری ها, بر مقاومت آن ها می افزود. شواهد فراوانی در حیات ائمه (ع ) داریم که شیعیان خود را آن چنان تربیت کرده بودند که اختلافات شخصی بین آنان حل شده بود. درست است که امام صادق (ع ) چون پدر و جدش امام باقر و امام سجاد (ع ) حکام غاصب دست به قیام مسلحانه نزد, و در آن شرایط, آن را موجب نابودی حزب شیعه و مرکز فرماندهی آن می دانست , حتی انقلابات ضد حکام را توسط عمویش زید و نفس زکیه و دیگران بر پایه ی صحیح استوار نمی دانست . از این جهت همکاری صریح و علنی نداشت ; ولی در عین حال آن ها را خالی از خیر و صلاح نمی دانست و می فرمود: تا زمانی که از آل محمد (ص ) کسی قیام کند, ما و شیعیان ما در راحت هستیم , و دوست دارم از آل محمد (ص ) کسی قیام کند تا خرج عیالش را من بعهده بگیرم , و حدود هزار دینار از مال خود را برای عائله ی کسانی که با زید به شهادت رسیده بود, تقسیم کرد. چه روشن است که در صورت بروز انقلابات , حکام زمان متوجه آنان می شدند, و برای امام و شیعیانش فرصتی برای سازماندهی پیدا می شد. موضوع تشکیلات مخفی در صحنه ی زندگی سیاسی امام صادق (ع ) و سایر امامان , از جمله مهمترین و شورانگیزترین , و در عین حال مجهول ترین و ابهام آمیزترین فصول این زندگینامه ی پر ماجرا است , و برای اثبات وجود چنین سازمانی , نمی توان و نمی باید در انتظار مدارک صریح بود, و این چیزی نیست که بتوان به آن اعتراف کرد, بلکه انتظار معقول آنست که اگر روزی هم دشمن به وجود تشکل پنهانی امام پی برد, و از خود آن حضرت و یا از یکی یارانش در آن باره چیزی بپرسد, او بکلی وجود چنین چیزی را انکار کند و گمان آن را یک سوء ظن یا تهمت بخواند این خاصیت همیشگی کار مخفی است . اما قراین و شواهد و بطون حوادث که هر چند نظر بینندهء عادی را جلب نمی کند, ولی با دقت و تأمل , خبر از جریان های پنهانی بسیاری می دهد, اگر به چنین نگرشی به سراسر دوران دو قرن و نیمی زندگی ائمه (ع ) نظر شود, وجود یک تشکیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه (ع ) تقریباً مسلم می گردد. منظور از تشکیلات یعنی جمعیتی از مردم که با هدف مشترک , کارها و وظایف گوناگونی را در رابطه با یک مرکز و با یک قلب طپنده و مغز و فرمان دهنده , انجام داده و میان خود نوعی روابط و نیز احساسات نزدیک و];ّّ خویشاوندانه داشته باشند. این جمع در زمان علی (ع ) در فاصله ی 25سال خانه نشینی او, همان خواص صحابه ی بودند که علیرغم تظاهرات حق بجانب و عامه پسند دستگاه خلافت , معتقد بودند که حکومت و خلافت , حق برترین و فداکارترین مسلمانان یعنی علی (ع ) است ; و تصریح پیامبر به جانشینی علی را از یاد نبرده و در نخستین روزهای پس از سقیفه , نیز نظر مخالف خود را نسبت به برندگان خلافت , و نیز وفاداری خود را به امام صریحاً اعلام کردند. بعدها نیز با آن که مصلحت بزرگی امام را به سکوت حتی با همکاری با خلفای نخستین وادار می ساخت , آنان نیز در روند عادی و معمولی جامعه ی اسلامی قرار گرفته بودند, لکن هیچ گاه رأی و تشخیص درست خود را از دست نداده و همواره پیرو علی باقی ماندند و به همین جهت بود که به حق نام شیعه ی علی یافتند, و به این جهت گیری فکری و عملی مشهور شدند, و این ها چهره های مشهوری بودند چونان : سلمان , ابوذر, مقداد, حذیفه , ابی ابن کعب و... شواهد تاریخی تایید می کند که این جمع , اندیشه ی شیعی یعنی اعتقاد به لزوم پیروی از امام (ع ) را بمثابه ی پیشوای فکری و رهبر سیاسی , همواره میان مردم اشاعه می دادند, و تدریجاً بر جمع خود می افزودند, و این کاری بود که برای تشکیل حکومت ائمه (ع ) بمنزله ی مقدمه ی واجب بوده است . بنابراین امام صادق (ع ) هر چند در ظاهر آرام بود, و علناً کاری نمی کرد که سندی علیه او شود, اما شناختی که منصور از امام صادق (ع ) داشت , خاطرش ناآسوده و قلبش ناآرام بود و آن حضرت را چون خاری در چشمش می دید. امامان , با آن وضعیت خفقان و اختناق سیاسی , سربلند و آزاد زندگی می کردند, تایید خلفاء را نکرده و زیر بار آن ها نمی رفتند, و یاران خود را از همکاری با دستگاه خلافت ممانعت می نمودند, و به صفت یک معترض معروف بودند, از این جهت برای خلفاء مایه ی دردسر و اسباب ناراحتی بودند. منصور به امام صادق (ع ) می گفت : چرا نزد من رفت و آمد نمی کنی آن چنان که دیگران رفت و آمد دارند؟ امام فرمود: از امور دنیا چیزی در اختیار من نیست که از دست دادن آن را توسط تو بترسم , و از امور آخرت تو چیزی نداری که در آن طمع نمایم , و در نعمتی هم نیستی که برایت تهنیت بگویم , پس برای چه بیایم ؟ منصور گفت بیا مرا نصحیت کن , امام فرمود: کسی که طالب دنیا است ترا نصیحت نمی کند, و هر که طالب آخرت است با تو همنشینی نمی کند. --------------------------------- پی نوشتها: 1. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه : جعفریان , رسول , ج 1 ص 279به نقل از مستدرک الوسایل : ج 12ص 254 255; وسائل الشیعه : ج 9 ص 465 ( منبع : سایت بلاغ ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100101741)
با مطالعه تاریخ امام صادق(ع) چنین برداشت می شود که گویا حضرت صادق(ع) در صدد این نبوده است که آن زمان حکومت را به دست بگیرد. سؤال این است که آیا حضرت(ع) خود را مخیر می داند که یا زمام حکومت را به دست ب
با مطالعه تاریخ امام صادق(ع) چنین برداشت می شود که گویا حضرت صادق(ع) در صدد این نبوده است که آن زمان حکومت را به دست بگیرد. سؤال این است که آیا حضرت(ع) خود را مخیر می داند که یا زمام حکومت را به دست ب
حکومت و سیاست در سیره امام صادق (ع )
در زمان امام صادق (ع ) شدیدترین فشارها بر شیعیان اعمال می شد, بطوری که توان هرگونه ابراز وجود از آن ها سلب شده بود, تا آن جا که مشایخ شیعه مجال نقل احادیث ائمه (ع ) را نداشتند, و اصحاب امام صادق (ع ) به منظور صیانت خود از گزند منصور, مجبور بودند به طور کامل تقیه نموده و مواظب باشند که کوچکترین بی احتیاطی از آنان سر نزند, و تأکیدهای مکرر امام (ع ) بر تقیه , خود دلیل آشکاری بر وجود چنین فشار سیاسی بود, خطر هجوم بر شیعیان چنان نزدیک بود که امام برای حفظ آنان , ترک تقیه را مساوی با ترک نماز اعلام فرمود.
به معلی ابن خنیس که بدست حاکمان زمان خود کشته شد, فرمود: (یا معلی اکتم امرنا ولا تذعه فان من کتم امرنا و لا یذیعه اعزه الله فی الدنیا ؛ ای معلی کار ما را پنهان بدار و افشاء مکن , کسی که کار ما را افشاء نکند و پنهان بدارد, خداوند او را در دنیا عزیز می دارد).
روایاتی وجود دارد حاکی از آن که شدت فشار به قدری بود که حتی شیعیان , بدون اعتنا به همدیگر از کنار]; همدیگر رد می شدند.
منصور در مدینه جاسوسانی داشت که تجسس می کردند, و هر که را می شناختند از پیروان جعفر ابن محمد (ص ) است گردن می زدند.
محمد اسقنطوری گوید: (روزی بر منصور دوانقی وارد شدم , دیدم که در فکر عمیق فرو رفته است , پرسیدم برای چه ؟ گفت : از ذریه ی فاطمه هزار نفر بلکه بیشتر از آن را کشتم , ولی سید وآقای شان را زنده نگه داشته ام , گفتم : کیست آن ؟ گفت : می دانم تو به امامت او معتقد هستی , و او امام من و امام تو و امام همه ی مردم است , لکن مرا چاره ی جز کشتن او نیست).
امام صادق (ع ) شدیداً تحت مراقبت منصور بود, با آن که از قبل به امر هشام در شام جلب شده بود, بار دیگر به امر منصور در شام جلب شد, و مدتی امام (ع ) تحت نظر ماند و عزم کشتن آن حضرت را کردند, و هتک ها نمودند وبالاخره اجازه ی مهاجرت را دادند, حضرت به مدینه مراجعت کرد و بقیه عمر را در حال تقیه در مدینه ماند. منصور آزارها و کشتارهای بی رحمانه در حق سادات علویین روا داشت که به دستور وی آنان را دسته دسته می گرفتند و در قعر زندان های تاریک , با شکنجه و آزار به زندگی شان خاتمه می دادند, جمعی را گردن می زدند و گروهی را زنده زیر خاک پنهان می کردند, و جمعی را در پی ساختمان ها یا میان دیوارها گذاشته و روی شان دیوارها را بالا می بردند.
منصور پس از آن که خبر شهادت امام ششم (ع ) را شنید, به والی مدینه نوشت که وصی او را گردن بزند, اما وقتی وصیت نامه ی آن حضرت را خواندند, دیدند که امام (ع ) پنج نفر ار وصی خود تعیین کرده است : ابی جعفر منصور, محمد ابن سلیمان , عبدالله ابن جعفر, موسی ابن جعفر و حمیده زوجه اش , موضوع را به منصور خبر دادند, و او گفت : مرا به قتل این ها راهی نیست .
محمد ابن ربیع دربان مخصوص منصور گوید: زمانی که امام صادق (ع ) را از مدینه به پایتخت خلافت آورده بودند, روزی منصور در کاخ خود نشسته بود تا شب شد و قسمت زیادی از شب گذشت , سپس منصور به من گفت که : محمد می دانی که نسبت به من چه اندازه قریب و منزلت داری ؟ و اسراری را از من می دانی که حتی نزدیک ترین کس به من یعنی مادر فرزندانم نمی داند. گفتم : این از لطف خدا و امیرالمؤمنین است . گفت : همین ];ّّ الان برو به خانه ی جعفر ابن محمد (ص ) و بی خبرانه داخل خانه شو, و او را به هر وضعی که می بینی بدون آن که تغییر وضع کند, بیاور. محمد گوید: پیش خود گفتم : به خدا قسم این هلاکت است , او را اگر بیاورم دین و آخرت خود را از دست داده ام , اگر نیاورم باید به کشته شدن خود و خاندان گردن نهم , همچنان بین دنیا و آخرت مردد شدم , تا آن که نفس من مرا به طرف دنیا کشاند. آمدم در نزدیک خانه ی جعفر ابن محمد (ع ) واز پشت سرخانه نردبانی گذاشتم و بالای بام خانه ی او بالا رفتم , و از آن جا پایین شدم و بی خبرانه وارد خانه اش شدم , و دیدم که در حال نماز است و خود را به پیراهن و ازاری پیچیده است , وقتی سلام نماز را داد, گفتم : بفرمایید برویم پیش امیرالمؤمنین , گفت بگذار لباسم را در برنمایم . گفتم : اجازه ندارم , گفت : می خواهم وضو بگیرم . گفتم : نمی شود و او را به همان حال پیش منصور آوردم .
در چنین جو اختناق آمیز سیاسی که هر نفسی درسینه حبس می شود, امام صادق (ع ) شبکه ی وسیعی را که کار آن , اشاعه ی امامت آل علی (ع ) و تبیین درست مسئله ی امامت بود, رهبری می کرد شبکه ی که در بسیاری از نقاط دور دست کشور مسلمان , بویژه در نقاط عراق عرب و خراسان , فعالیت های چشمگیر و ثمربخشی را درباره ی مسئله ی امامت عهده دار بود.
آنچه از بعضی نصوص و احادیث مفهوم می گردد, این است که امام صادق (ع ) چون پدرش و جدش قیام مسلحانه و غلبه ی با شمشیر را برای استحکام پایه های حکومت خود کافی نمی دانستند, بلکه قبل از هر چیز تربیت یک ارتش اعتقادی را که به رهبری و عصمت امام معتقد باشند, ضرور می دانستند, ارتشی که اهداف عظیم امامان را زنده نگه دارند و مصالح و منافع را که برای امت تشخیص داده اند, حفاظت نمایند.
شخصی از خراسان خدمت امام صادق (ع ) رسید و گفت : ما حاضریم که در رکاب تو با دستگاه حاکم بجنگیم چرا حرکت نمی کنی ؟ امام به او دستور داد داخل آتش شود ولی او امتناع ورزید, و فی الحال ابوبصیر رسید, حضرت به او دستور داد که داخل آتش شود, او فی الفور داخل آتش شد, حضرت رو کرد به شخص خراسانی و فرمود: اگر بین شما چهل نفر مانند ابوبصیر باشد قیام می کنم . بنابراین آن چه که ائمه ی معصومین (ع ) و حضرت امام صادق (ع ) بدان اهمیت می دادند, حفظ شیعه بود به عنوان جمع متشکل مؤمن به امام و مکتب . از آن ها حمایت می کرد و به رفتار آنان جهت می داد, شعور و آگاهی آنان را بالا می برد, و به شیوه های گوناگونه به آنان کمک ];ّّ می رساند, و در صحنه ی گیر و دارهای محنت انگیز و گرفتاری ها, بر مقاومت آن ها می افزود. شواهد فراوانی در حیات ائمه (ع ) داریم که شیعیان خود را آن چنان تربیت کرده بودند که اختلافات شخصی بین آنان حل شده بود.
درست است که امام صادق (ع ) چون پدر و جدش امام باقر و امام سجاد (ع ) حکام غاصب دست به قیام مسلحانه نزد, و در آن شرایط, آن را موجب نابودی حزب شیعه و مرکز فرماندهی آن می دانست , حتی انقلابات ضد حکام را توسط عمویش زید و نفس زکیه و دیگران بر پایه ی صحیح استوار نمی دانست . از این جهت همکاری صریح و علنی نداشت ; ولی در عین حال آن ها را خالی از خیر و صلاح نمی دانست و می فرمود: تا زمانی که از آل محمد (ص ) کسی قیام کند, ما و شیعیان ما در راحت هستیم , و دوست دارم از آل محمد (ص ) کسی قیام کند تا خرج عیالش را من بعهده بگیرم , و حدود هزار دینار از مال خود را برای عائله ی کسانی که با زید به شهادت رسیده بود, تقسیم کرد. چه روشن است که در صورت بروز انقلابات , حکام زمان متوجه آنان می شدند, و برای امام و شیعیانش فرصتی برای سازماندهی پیدا می شد.
موضوع تشکیلات مخفی در صحنه ی زندگی سیاسی امام صادق (ع ) و سایر امامان , از جمله مهمترین و شورانگیزترین , و در عین حال مجهول ترین و ابهام آمیزترین فصول این زندگینامه ی پر ماجرا است , و برای اثبات وجود چنین سازمانی , نمی توان و نمی باید در انتظار مدارک صریح بود, و این چیزی نیست که بتوان به آن اعتراف کرد, بلکه انتظار معقول آنست که اگر روزی هم دشمن به وجود تشکل پنهانی امام پی برد, و از خود آن حضرت و یا از یکی یارانش در آن باره چیزی بپرسد, او بکلی وجود چنین چیزی را انکار کند و گمان آن را یک سوء ظن یا تهمت بخواند این خاصیت همیشگی کار مخفی است .
اما قراین و شواهد و بطون حوادث که هر چند نظر بینندهء عادی را جلب نمی کند, ولی با دقت و تأمل , خبر از جریان های پنهانی بسیاری می دهد, اگر به چنین نگرشی به سراسر دوران دو قرن و نیمی زندگی ائمه (ع ) نظر شود, وجود یک تشکیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه (ع ) تقریباً مسلم می گردد.
منظور از تشکیلات یعنی جمعیتی از مردم که با هدف مشترک , کارها و وظایف گوناگونی را در رابطه با یک مرکز و با یک قلب طپنده و مغز و فرمان دهنده , انجام داده و میان خود نوعی روابط و نیز احساسات نزدیک و];ّّ خویشاوندانه داشته باشند.
این جمع در زمان علی (ع ) در فاصله ی 25سال خانه نشینی او, همان خواص صحابه ی بودند که علیرغم تظاهرات حق بجانب و عامه پسند دستگاه خلافت , معتقد بودند که حکومت و خلافت , حق برترین و فداکارترین مسلمانان یعنی علی (ع ) است ; و تصریح پیامبر به جانشینی علی را از یاد نبرده و در نخستین روزهای پس از سقیفه , نیز نظر مخالف خود را نسبت به برندگان خلافت , و نیز وفاداری خود را به امام صریحاً اعلام کردند. بعدها نیز با آن که مصلحت بزرگی امام را به سکوت حتی با همکاری با خلفای نخستین وادار می ساخت , آنان نیز در روند عادی و معمولی جامعه ی اسلامی قرار گرفته بودند, لکن هیچ گاه رأی و تشخیص درست خود را از دست نداده و همواره پیرو علی باقی ماندند و به همین جهت بود که به حق نام شیعه ی علی یافتند, و به این جهت گیری فکری و عملی مشهور شدند, و این ها چهره های مشهوری بودند چونان : سلمان , ابوذر, مقداد, حذیفه , ابی ابن کعب و...
شواهد تاریخی تایید می کند که این جمع , اندیشه ی شیعی یعنی اعتقاد به لزوم پیروی از امام (ع ) را بمثابه ی پیشوای فکری و رهبر سیاسی , همواره میان مردم اشاعه می دادند, و تدریجاً بر جمع خود می افزودند, و این کاری بود که برای تشکیل حکومت ائمه (ع ) بمنزله ی مقدمه ی واجب بوده است . بنابراین امام صادق (ع ) هر چند در ظاهر آرام بود, و علناً کاری نمی کرد که سندی علیه او شود, اما شناختی که منصور از امام صادق (ع ) داشت , خاطرش ناآسوده و قلبش ناآرام بود و آن حضرت را چون خاری در چشمش می دید.
امامان , با آن وضعیت خفقان و اختناق سیاسی , سربلند و آزاد زندگی می کردند, تایید خلفاء را نکرده و زیر بار آن ها نمی رفتند, و یاران خود را از همکاری با دستگاه خلافت ممانعت می نمودند, و به صفت یک معترض معروف بودند, از این جهت برای خلفاء مایه ی دردسر و اسباب ناراحتی بودند. منصور به امام صادق (ع ) می گفت : چرا نزد من رفت و آمد نمی کنی آن چنان که دیگران رفت و آمد دارند؟ امام فرمود: از امور دنیا چیزی در اختیار من نیست که از دست دادن آن را توسط تو بترسم , و از امور آخرت تو چیزی نداری که در آن طمع نمایم , و در نعمتی هم نیستی که برایت تهنیت بگویم , پس برای چه بیایم ؟ منصور گفت بیا مرا نصحیت کن , امام فرمود: کسی که طالب دنیا است ترا نصیحت نمی کند, و هر که طالب آخرت است با تو همنشینی نمی کند.
---------------------------------
پی نوشتها:
1. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه : جعفریان , رسول , ج 1 ص 279به نقل از مستدرک الوسایل : ج 12ص 254 255; وسائل الشیعه : ج 9 ص 465
( منبع : سایت بلاغ ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100101741)
- [سایر] با مطالعه تاریخ امام صادق(ع) چنین برداشت می شود که گویا حضرت صادق(ع) در صدد این نبوده است که آن زمان حکومت را به دست بگیرد. سؤال این است که آیا حضرت(ع) خود را مخیر می داند که یا زمام حکومت را به دست بگیرد و یا نه به دنبال نشر معارف و حکمت و علوم بپردازد؟ و آن حضرت(ع) گزینه دوم را برگزیده اند و اصولا آیا زمام حکومت را به دست گرفتن جزء وظایف امام معصوم(ع) به شمار می رود؟
- [سایر] امام صادق(ع)، سبب نامیدن پیامبراکرم(ص) به کنیه «ابوالقاسم» را چه دانسته اند؟
- [سایر] چرا امام صادق (ع) فرمودند: در هنگام ظهور، معتقدان به امام زمان (عج) از حضرت روی برمیگردانند؟
- [سایر] آیا امام صادق (ع) مؤسس مذهب شیعه است؟ و لقب رئیس مذهب برای آن حضرت صحیح است؟
- [سایر] سوال 1 . دلایل سیاسی و اجتماعی عدم پذیرش رهبری قیام (مخصوصا قیام خراسان) و عدم اقدام مستقیم به قیام از سوی امام صادق (ع) چه بوده است ؟ سوال 2 .نتایج و تاثیرات ترویج علوم اسلامی توسط امام صادق (ع) در دوره انتقال خلافت از امویان به عباسیان به چه کیفیتی بوده و دلیل سیاسی و اجتماعی ترویج علوم اسلامی چه بوده است ؟
- [سایر] در حکومت حضرت امام علی(ع) آزادی دادن به مردم تا چه حد بود؟ لطفاً مواردی را مثال بزنید.
- [سایر] سلام دو سؤال دارم: آیا ما شیعیان اعتقاد داریم که امام زمان (عج) ظهور میکنند تا حکومت را برای حضرت عیسی علیه السلام مهیا کنند؟ یا اینکه خود امام زمان حکومت خواهند کرد؟ ممنون
- [سایر] طبق فرمایش امام صادق (ع) کدام گروه از زنان هستند که عذاب قبر از آنها برداشته می شود و با حضرت زهرا (س) محشور می شوند؟
- [سایر] در سند صحیفه سجادیه، حدیثی از امام صادق (ع) آمده که در آن، هر خروجی را قبل از ظهور، مایه بلا و اندوه ائمه و شیعیان می داند. لطفا در مورد چگونگی مطابقت این حدیث با انقلاب اسلامی توضیح بفرمایید.
- [سایر] امام صادق(ع) در مورد محمّد بن حنفیّه میگوید: (أَتَزْعُمُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ عَدُوُّ عَمِّهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ؟ فَقَالَ: لَا. ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ(ع): یَا حَیَّانُ إِنَّکُمْ صَدَفْتُمْ عَنْ آیَاتِ اللهِ، وَ قَدْ قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ). (کمال الدّین، ج 1، ص 36). آیا معنای این سخن این است که امام باقر(ع) محمّد بن حنفیّه را دشمن میداشتند؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اشامیدن شراب و غیر ان از مسکرات حرام است و روایات در مذمت ان بسیار است و در بعضی از انها قریب به این مضامین وارد شده که خداوند معصیت نشده به چیزی که شدیدتر از اشامیدن مسکر باشد و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام سوال شد ایا اشامیدن شراب بدتر است یا ترک نماز فرمود شرب خمر برای این که شرابخوار در حالتی قرار می گیرد که پروردگار خودرا نمی شناسد و از حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم روایت شده که شراب سر هر گناهی است و در بعضی از روایات اشامیدن شراب اشد از زنا و دزدی شمرده شده است و خداوند شراب را حرام کرده به علت این که ام الخبایث و سر هر شری است و شرابخوار عقل خودرا از دست می دهد پس پروردگار خود را نمی شناسد و هر معصیتی را مرتکب و هر حرمتی را هتک و هر رحم وابسته ای را قطع و هر فاحشه ای را مرتکب می شود
- [امام خمینی] خوب است به امید آنکه مطلوب پروردگار باشد قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا می روند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آنکه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزد یک گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند و سه مرتبه بگویند : "اسمع افهم یا فلان بن فلان". و بجای فلان، اسم میت و پدرش را بگویند. مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگویند: "اسمع افهم یا محمد بن علی". پس از آن بگویند: "هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المؤمنین و سید الوصیین و امام افترض الله طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القائم الحجة المهدی صلوات الله علیهم ائمة المؤمنین و حجج الله علی الخلق اجمعین و ائمتک ائمة هدی بک ابرار یا فلان بن فلان" و بجای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید: "اذا اتاک الملکان المقربان رسولین من عند الله تبارک و تعالی و سالاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن ائمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی و محمد صلی الله علیه و آله نبیی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و الکعبة قبلتی و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجة المنتظر امامی هؤلاء صلوات الله علیهم اجمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی بهم اتولی و من اعدائهم اتبرا فی الدنیا و الاخره ثم اعلم یا فلان بن فلان" بجای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. بعد بگوید: "ان الله تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمد صلی الله علیه و آله نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الائمة الاثنی عشر نعم الائمة و ان ما جاء به محمد صلی الله علیه و آله حق و ان الموت حق و سؤال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور" پس بگوید: "ا فهمت یا فلان" و بجای فلان اسم میت را بگوید.پس از آن بگوید: "ثبتک الله بالقول الثابت و هداک الله الی صراط مستقیم عرف الله بینک و بین اولیائک فی مستقر من رحمته" پس بگوید: "اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک".
- [آیت الله خوئی] مستحب است قبر را به انداز قد انسان متوسط، گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد. مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند، و اگر میت مرد است در دفع سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد، و در دفع چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند، و اگر زن است در دفع سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده، و پیش از دفن و موقع دفن بخوانند، و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند، و صورت میت را روی خاک بگذارند، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند، و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد، و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند، و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ". و بهجا ی فُلانَ ابْنَ فُلانٍ اسم میت و پدرش را بگویند. مثلًا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ یا مُحَمَّدْ آبْنِ عَلی". پس از آن بگویند: " هَلْ انْتَ عَلی اْلعَهْدِ ألِذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ انْ لا إلهَ الّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ انَّ مُحَمَّداً صَلَی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ وَ سَّیِّدُ النَّبِیِیِّنَ وَ خاتَمُ المُّرْسَلِیْنَ وَ أنَ عَلِیّاً امِیْرُ الُمُؤْمِّنْیِنَ وَ سَّیِّدُ اْلوَصِیّیْنَ وَ امامٌ اْفَتَرضَ اللهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالِمْینَ، وَ انَّ اْلحَسَنَ وَ اْلُحَسْینَ وَ عَلِیَّ بْنَ اْلُحُسْینَ وَ مُحَمَّد بْنِ عَلِّیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوْسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوْسَی وَ مُحَمَّد بْنَ عَلِیَّ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الُحَسَنَ بْنَ عَلِیَّ وَ الْقائمَ الْحُجَّةِ الْمَهْدِی صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائمّةُ الْمُؤمِنْیِنَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ اجْمَعِیْنَ وَ ائُمَّتُکَ ائمّةُ هُدیً ابْرارُ" یا" فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" و بهجا ی فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید:" اذا اتاکَ اْلمَلَکانِ اْلمُقَرَّبانِ رَسُوْلَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَالاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نِبِیِّکَ وَ عَنْ دِیْنِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ ائمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنٌ وَ قُلْ فِی جَوابِهما اللهُ رَبِیّ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّیْ والاسْلامُ دِیْنیٌ وَ اْلقُرآنُ کِتابِی وَ اْلکَعْبَةُ قِبَلتی وَ امِیْرُ الْمُؤْمِنْینَ عَلِیِّ بْنِ ابّیْ طالِبٍ امامِی وَ الْحَسَنٌ بْنُ عَلِیَ الْمُجْتَبی امامِیْ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا امامِی وَ عَلِیٌ زَیْنُ الْعابِدْینَ امامِی وَ مُحَمَّدُ الْباقِرُ امامِی وَ جَعْفَرُ الْصّادِقُ امِامِی وَ مُوْسیَ الْکاظِمُ امامِی وَ عَلِیُ الْرِضا امامِی وَ مُحَمَّدُ الْجَوادُ امامِی وَ عَلِیُ الْهادِی امامِی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِی امامِی وَ الْحُجَةُ الْمُنْتَظَرُ امامِی هؤُلآءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائِمَتِیْ وَ سادَتِیْ وَ قادَتِیْ وَ شُفَعائِی بَهَمْ أَتوَلّی وَ مِنْ اعْدائهِمْ اتَبَرَّا فِی الْدُنْیا والاخِرَةِ، ثُمَّ اعْلَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" بهجای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. بعد بگوید:" ان الله تَبَارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الْرَبَّ، وَ انَّ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ نِعْمَ الْرَسُوْلٌ وَ انَّ عَلِیُ بْنَ ابِی طالِبٍ وَ اولادُهُ الْمَعْصُومِیْنةَ الائمة الاثنی عشر نعم اْلَائِمَّةُ، وَ انَّ ما جآءِ بِهِ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ حَقُّ وَ انَّ الْمُوْتَ حَقُّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیْرٍ فِی الْقَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقُّ وَ الْنُّشُوْرَ حَقُّ وَ الْصِّراطَ حَقُّ وَ الْمِیْزانَ حَقُّ وَ تَطایِرَ الْکُتُبِ حَقُّ وَ انَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ الْنّارَ حَقُّ وَ انَّ الْسّاعَةَ آتَیةُ لا رَیْبَ فِیْها وَ انَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُوْرِ" پس بگوید:" افَهِمْتَ یا فُلانُ" و بهجا ی فلان اسم میت را بگوید. پس از آن بگوید:" ثَبَتَّکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هداکَ اللهَ الی صِراطٍ مُسْتَقِیْمٍ، عَرَّفَ الله بَیْنَکَ وَ بَیْنَ أوْلیآئک فِیْ مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمِتَهِ" پس بگوید:" الّلهُمَّ جافِ اْلَارْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوْحِهِ الَیْکَ وَ لَقّهِ مُنْکَ بُرْهاناً الّلهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ".
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر ان که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل ان که مردمان خوب در ان جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به ان جا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به ارامی از تابوت بگیرند و وارد قبر نمایند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از ان که میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از ان که لحد را بپوشانند کسی دست راست را به شانه راست میت بزند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارد و دهان را نزدیک گوش او ببرد و به شدت حرکتش دهد و سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا محمد بن علی پس از ان بگوید هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المومنین و سید الوصیین و امام افترض الله طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القایم الحجه المهدی صلوات الله علیهم ایمه المومنین و حجج الله علی الخلق اجمعین و ایمتک ایمه هدی ابرار یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید اذا اتاک الملکان المقربان رسولین من عند الله تبارک و تعالی و سیلاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن ایمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی و محمد صلی الله علیه واله وسلم نبیی و الاسلام دینی و القران کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المومنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی هولاء صلوات الله علیهم ایمتی و سادتی و قادتی و شفعایی بهم اتولی و من اعدایهم اتبرء فی الدنیا و الاخره ثم اعلم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید ان الله تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الایمه الاثنی عشر نعم الایمه و ان ما جاء به محمد صلی الله علیه واله وسلم حق و ان الموت حق و سوال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه اتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور پس بگوید افهمت یافلان و به جای فلان اسم میت را بگوید و پس از ان بگوید ثبتک الله بالقول الثابت و هداک الله الی صراط مستقیم عرف الله بینک و بین اولیایک فی مستقر من رحمته پس بگوید اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط؛ گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند؛ مگر آنکه قبرستان دورتر؛ از جهتی بهتر باشد؛ مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند؛ یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر؛ زمین بگذارند و سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند. و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهائی که دستور داده شده؛ پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت نگردد و پیش از آنکه لحد را پوشانند؛ دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگویند؛ مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا محمد بن علی؛ پس از آن بگویند: هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا اللّه وحده لا شریک له و ان محمدا صلی اللّه علیه و آله عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المؤمنین و سید الوصیین و امام افترض اللّه طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القائم الحجه المهدی صلوات اللّه علیهم ائمه المؤمنین و حجج اللّه علی الخلق اجمعین و أئمتک أئمه هدی بک ابرار؛ یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: اذا أتاک الملکان المقربان رسولین من عند اللّه تبارک و تعالی و سألاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن أئمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما: اللّه ربی و محمد (ص) نبیی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی؛ هؤلاء صلوات اللّه علیهم أئمتی و سادتی و قادتی و شفعائی؛ به هم اتولی و من اعدائهم اتبرا فی الدنیا و الاخره. ثم اعلم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: ان اللّه تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا (ص) نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الائمه الاثنی عشر نعم الائمه و ان ما جاء به محمد (ص) حق و ان الموت حق و سؤال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان اللّه یبعث من فی القبور پس بگوید: افهمت یا فلان و به جای فلان اسم میت را بگوید؛ پس از آن بگوید: ثبتک اللّه بالقول الثابت و هداک اللّه الی صراط مستقیم عرف اللّه بینک و بین اولیائک فی مستقر من رحمته پس بگوید: اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک. و اگر میت زن است تمام خطابها و ضمیرها و افعال؛ مؤنث ذکر شود.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است قبر را به اندازهی قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد، مثل آن که مردمان خوب در آن جا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحة اهل قبور بیشتر به آن جا بروند.نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعهی سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعهی چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعهی سوم طرف قبلة قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند.و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و واردِ قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند:(اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بنَ فُلانْ) و به جای (فلان بن فلان) اسم میت و پدرش را بگویند، مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علیست سه مرتبه بگویند:(اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا محمّد بن عَلِی).پس از آن بگویند:(هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهادَة اَنْ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسوُلُهُ وَ سَیدُ النّبِیینَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَ اَنَّ عَلیاً اَمِیرُ الْمُؤمِنینَ وَ سَیدُ الوَصِیینَ وَ اِمامٌ اِفْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهَ عَلَی الْعالَمینَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ علی بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ عَلِی بْنَ مُحَمّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ الْقائِمَ الْحُجَّة الْمَهْدِی صَلَواتُ الله عَلَیهِمْ اَئِمَّة الْمُؤْمِنینَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعینَ وَ اَئِمَّتکَ اَئِمَّة هُدی بِکَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلان).و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید.و بعد بگوید:(اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسوُلَینِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیکَ وَ عَنْ دِینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلاْ تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فِی جَوابِهِما: اللهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ / نَبِیی وَ الاِْسْلامُ دِینِی وَ الْقُر آنُ کِتابِی وَ الْکَعْبَة قِبْلَتِی وَ اَمِیرُ الْمُؤمِنینَ عَلی بْنُ اَبِی طالبٍ اِمامِی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی اِمامی وَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی الشَّهیدُ بِکَرْبَلا اِمامِی وَ علِی زَینُ الْعابِدینَ اِمامِی وَ مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامِی وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامِی وَ مُوسَی الْکاظِمُ اِمامِی وَ عَلی الرِّضا اِمامِی وَ مَحَمّدٌ الْجَوادُ اِمامِی وَ عَلِی الْهادِی اِمامِی وَ الْحَسنُ الْعَسْکَری اِمامِی وَ الْحُجَّة الْمُنْتَظَرُ اِمامِی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِمْ اَجْمَعینَ اَئِمَّتِی وَ سادَتِی وَ قادَتِی وَ شُفَعْایی بِهِمْ اَتَوَلَّی وَ مِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَة، ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان).و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید.و بعد بگوید:(اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً / نِعْمَ الرَّسوُلُ وَ اَنَّ عَلِی بْنَ اَبی طالِبٍ وَ أوْلادَهُ الْمَعْصوُمینَ الاَْئِمَّة الاِْثنی عَشَرَ نِعْمَ الائَمَّة وَ اَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ / حَقٌّ وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ فی القَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقٌ و النُشُورَ حَقٌ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَ الْمِیزانَ حَقٌّ وَ تَطایرَ الکُتُبِ حَقٌّ وَ اَنَّ الْجَنَّة حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَة آتِیة لا رَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبوُرِ).پس بگوید:(اَفَهِمْتَ یا فُلانُ) و به جای فلان اسم میت را بگوید.پس از آن بگوید:(ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ و هَداکَ اللهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللهُ بَینَکَ وَ بَینَ أَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ).پس بگوید:(اللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیهِ وَ اصْعدْ بِروُحِهِ اِلَیکَ وَ لَقَِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَک).
- [آیت الله مظاهری] خوب است قبر را به اندازه قد انسان متوسّط گود کنند و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا میروند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کمکم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوّم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوّم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای روی قبر بگیرند و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک، زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آنکه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان). یعنی (بشنو و بفهم ای فلان فرزند فلان) و به جای فلان اسم میّت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَبْنَ عَلِیٍّ). پس از آن بگویند: (هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداًصلی الله علیه وآله وسلم عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ النَّبیّینَ وَ خاتَمُ المُرْسَلینَ وَ اَنَّ عَلِیّاً اَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ سَیِّدُ الْوَصِیّینَ وَ اِمامٌ اِفْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ عَلیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ الْقائِمَ الحُجَّةَ الْمَهْدِیَّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ و حُجَجُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ اَجْمَعین وَ اَئِمَّتُکَ اَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ).(1) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: (اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیِّکَ وَ عَنْ دینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فی جَوابِهِما اَللَّهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ 6 نَبِیّی وَ الْاِسلامُ دینی وَ الْقُرانُ کِتابی وَ الْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَ أَمیرُالمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالِبٍ اِمامی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُجْتَبی اِمامی وَ الحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا اِمامی وَ عَلِیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامی و مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامی وَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ اِمامی، وَ مُوسَی الکاظِمُ اِمامی، وَ عَلِیٌّ الرِّضا اِمامی، وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامی، وَ عَلِیٌّ الْهادی اِمامی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ اِمامی وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ اِمامی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعین اَئِمَّتی وَ سادَتی وَ قادَتی وَ شُفَعائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَ مِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَبْنَ فَلانٍ).(2) و به جای فلان بن فُلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: (اَنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله وسلم نِعْمَ الرَّسُولُ وَ اَنَّ أمیرَالْمُؤْمِنینَ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِبٍ وَ اَوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الْاَئمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ اَلْاَئِمَّةُ وَ اَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌصلی الله علیه وآله وسلم حَقٌّ وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکیرٍ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَ تَطائُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النّارَ حَقٌّ وَ اَنَّ السّاعَةَ اتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَ اَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ).(3) پس بگوید: (اَفَهِمْتَ یا فُلانُ). یعنی(آیا فهمیدی ای فلان؟) و به جای فلان اسم میّت را بگوید، پس از آن بگوید: (ثَبَّتَکَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَ هَداکَ اللَّهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ).(4) پس بگوید: (اَللَّهُمَّ جافِ الْاَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیْکَ وَ لَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اَللَّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ).(5)
- [آیت الله مکارم شیرازی] مساله 588 _مستحب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد امور زیر را در دفن میت رعایت کنند: 1: قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند. 2: میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل این که افراد خوب در آنجا دفن شده اند، یا مردم برای فاتحه بیشتر به آنجا می روند. 3: هنگام دفن، جنازه را در چند قدمی قبر بر زمین بگذارند و تا سه مرتبه، کم کم نزدیک ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر کنند. 4: اگر میت مرد است او را از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد کردن او پارچه ای روی قبر بگیرند. 5: جنازه را با آرامی از تابوت بردارند و با آرامی وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. 6: قبر لحد داشته باشد، یعنی آن راطوری بسازند که خاک روی بدن میت نریزد،به این ترتیب که قسمت پایین قبررا باریکتر کنند و بعد از گذاشتن میت در قبر، بالای آن خشت یا آجر بچینند و یا طرف قبله قبر را کمی از پایین توسعه دهند به اندازه ای که میت در آن قرار بگیرد. 7: پشت سر میت مقداری خاک یا خشت بگذارند که وقتی او را به طرف راست می خوابانند به عقب برنگردد. 8: بعد از گذاشتن در قبر، گره کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او قرار دهند. 9: کسی که میت را در قبر می گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غیر از خویشان میت، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: (انا لله و انا الیْه راجعون) و اگر میت زن است کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند. 10: پیش از آن که (لحد) را بپوشانند دست راست به شانه میت بزنند و او را حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:اسْمعْ افْهمْ یا فلان ابْن فلان (و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگویند: (اسْمعْ افْهمْ یا محمد بْن علی) سپس به ترتیب زیر او را به عقاید حقه اسلامی تلقین دهند و بگویند:(هلْ انْت علی الْعهْد الذی فارقْتنا علیْه منْ شهادة انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیْه و آله عبْده و رسوله و سید النبیین و خاتم الْمرْسلین و ان علیاً امیر الْمؤمنین و سید الْوصیین و امامٌ افْترض الله طاعته علی الْعالمین، و ان الْحسن والْحسیْن و علی بْن الْحسیْن و محمد بْن علیٍ و جعْفر بْن محمد و موسی بْن جعْفر و علی بْن موسی و محمد بْن علیٍ و علی بْن محمد و الْحسن بْن علیٍ و الْقائم الحجة الْمهْدی صلوات الله علیْهمْ ائمة الْمؤمنین و حجج الله علی الْخلْق اجْمعین، و ائمتک ائمة هدیً ابْرارٌ یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) و بعد بگویند: اذا اتاک الْملکان الْمقربان رسولیْن منْ عنْد الله تبارک و تعالی و سئلاک عنْ ربک و عنْ نبیک و عنْ دینک و عنْ کتابک و عنْ قبْلتک و عنْ ائمتک فلاْ تخفْ و لا تحْزنْ و قلْ فی جوابهما: الله ربی و محمدٌ صلی الله علیْه و آله نبیی و الاْسْلام دینی و الْقرآن کتابی و الْکعْبة قبْلتی و امیرالْمؤمنین علی بْن ابی طالب امامی و الْحسن بْن علیٍ الْمجْتبی امامی و الْحسیْن بْن علیٍ الشهید بکرْبلاء امامی و علیٌ زیْن الْعابدین امامی و محمدٌ الْباقر امامی و جعْفرٌ الصادق امامی و موسی الْکاظم امامی و علیٌ الرضا امامی و محمدٌ الْجواد امامی و علیٌ الْهادی امامی و الْحسن الْعسْکری امامی و الْحجة الْمنْتظر امامی هؤلآء صلوات الله علیْهمْ اجْمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی، بهمْ اتولی و منْ اعْدآئهمْ اتبرء فی الدنْیا و الاْخرة، ثم اعْلم یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) بعد بگویند: إن الله تبارک و تعالی نعْم الرب و ان محمداً صلی الله علیْه و آله نعْم الرسول و ان علی بْن ابیطالب و اوْلاده الْمعْصومین الاْئمة الإثْنی عشر نعْم الاْئمة و أن ما جاء به محمدٌ صلی الله علیْه و آله حقٌ و أن الْموْت حقٌ و سؤال منْکر و نکیر فی الْقبْر حقٌ و الْبعْث حقٌ و النشور حقٌ و الصراط حقٌ و الْمیزان حقٌ و تطایر الْکتب حقٌ و أن الْجنة حقٌ و النار حقٌ و أن الساعة آتیةٌ لا ریْب فیها و أن الله یبْعث منْ فی الْقبور. پس بگویند: افهمْت یا فلان (و به جای فلان اسم میت را بگوید) پس از آن بگویند: ثبتک الله بالْقوْل الثابت و هداک الله الی صراط مسْتقیم عرف الله بیْنک و بیْن اولیائک فی مسْتقرٍ منْ رحْمته. پس بگویند: اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیْه و اصْعدْ بروحه الیْک و لقه منْک برْهاناً اللهم عفْوک عفْوک). 11: قبر را به صورت مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که شناخته شود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره (إنا انزلناه) بخوانند وبرای میت طلب آمرزش کنند. 12: :این دعا را بعد از آن بخوانند: (اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیه و اصْعدْ الیْک روحه و لقه منْک رضْواناً و اسْکنْ قبْره منْ رحْمتک ما تغْنیه به عنْ رحْمة منْ سواک). و سزاوار است چنانچه میت زن باشد ضمیرها و اسماء را به صورت مؤنث ذکر کند.
- [آیت الله سیستانی] آشامیدن شراب ، حرام است ، و در بعضی از اخبار از بزرگترین گناهان شمرده شده است ، از حضرت امام صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمودند : شراب ، ریشه بدیها و منشأ گناهان است ، و کسی که شراب میخورد عقل خود را از دست میدهد ، و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد ، و احترام هیچ کس را نگه نمیدارد ، و حقّ خویشان نزدیک را رعایت نمیکند ، و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند ، و اگر جرعهای از آن بنوشد خدا و ملائکه و پیامبران و مؤمنان او را لعنت کنند ، و اگر تا حدّ مستی بنوشد روح ایمان و خدا شناسی از او بیرون میرود ، و روح ناقص خبیثی بجای آن قرار میگیرد ، و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود .
- [آیت الله بروجردی] آشامیدن شراب حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند کافر است.از حضرت امام جعفر صادق عَلَیْهِ السَّلَام روایت شده است که فرمودند:شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمیدارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمیکند و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند و روح ایمان و خدا شناسی از بدن او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او میماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت میکنند و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون میآید و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است.