داستان جوانان هویزه چیست؟
داستان جوانان هویزه چیست؟ ناگفته‌هایی از مقاومت و شهادت دانشجویان پیرو خط امام عملیات‌ هویزه‌: آن زمان‌ در جبهه‌ خودی‌ به‌ غیر از اقدامات‌ کوچک‌ و محدود نیروهای‌ انقلابی‌ مردمی‌ در طی سه ماه‌ منتهی‌ به‌ دیماه‌ ‌59، ارتش‌ تنها یک‌ مورد عملیات‌ منظم‌ ط‌راحی‌ و در محور دزفول‌ انجام‌ داد که‌ آن‌ هم‌ موفقیتی‌ در پی‌ نداشت‌. اقدامهای‌ مؤثر نیروهای‌ انقلابی‌ در شکستن‌ محاصره‌ سوسنگرد توجه‌ مردم‌ و مسؤولین‌ را به‌ جنگ‌ پیش‌ از پیش‌ افزایش‌ داده‌ و آنها را به‌ تعمق‌ و مقایسه‌ عملکرد نیروها در جبهه‌های‌ جنگ‌ حساس‌تر کرد. جو عمومی‌ جامعه‌ به‌ این‌ امر تمایل‌ داشت‌ که‌ اگر ارتش‌ دارای‌ روحیه‌ تهاجمی‌ باشد می‌تواند با بهره‌گیری‌ از امکانات‌ موجود دشمن‌ را شکست‌ داده‌ و آنها را از سرزمین‌های‌ اشغالی‌ اخراج‌ نماید، ولی‌ سکون‌ و رکود در این‌ زمینه‌ قابل‌ توجیه‌ نبود. فشار علما و مردم‌ به‌ فرماندهان‌ نظامی‌ برای‌ انجام‌ عملیات‌ آفندی‌ افزایش‌ یافت‌. رییس‌ جمهور وقت‌ (بنی‌ صدر) در جلسه‌ای‌ در قرارگاه‌ عملیاتی‌ جنوب‌ در ‌26آذرماه‌ بر اجرای‌ یک‌ عملیات‌ آفندی‌ گسترده‌ تأکید نمود و از فرمانده‌ نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ خواست‌( به‌ هر ترتیبی‌ که‌ امکان‌ داشته‌ باشد چنین‌ ط‌رحی‌ را تهیه‌ و اجرا کنید. من‌ دیگر در مقابل‌ نظرات‌ و خواسته‌های‌ مردم‌ و رهبران‌ مذهبی‌ قدرت‌ مقاومت‌ ندارم‌. یا باید طرحی‌ را تهیه‌ و اجرا کنید و یا اینکه‌ بروید در رسانه‌های‌ گروهی‌ صریحاً علت‌ عدم‌ امکان‌ اجرای‌ عملیات‌ آفندی‌ را برای‌ مردم‌ توضیح‌ دهید). با این‌ وجود تدارک‌ عملیات‌ بسیار کند بود و اقدامات‌ دو ط‌رف‌ از اجرای‌ آتش‌ توپخانه‌ تجاوز نمی‌کرد. با اجرای‌ شبیخون‌ توسط‌ نیروهای‌ انقلابی‌ گلوله‌ باران‌ شهرها افزایش‌ می‌یافت‌. تنها در دو مورد گلوله‌ باران‌ ارتش‌ عراق‌ در هر ساعت‌ نزدیک‌ به‌ یکصد گلوله‌ توپ‌ به‌ شهر فرو ریخت‌ و حدود دویست‌ نفر از مردم‌ شهید شدند. به‌ دنبال‌ این‌ اقدام‌ موج‌ اعتراضات‌ مردم‌ و ائمه‌ جمعه‌ و مسؤولین‌ در مورد عدم‌ تحرک‌ اساسی‌ و عقب‌ زدن‌ نیروهای‌ دشمن‌ از نزدیکی‌ شهرها بالا گرفت‌. فرماندهان‌ نظامی‌ جنگ‌ کارهای‌ ستادی‌ ط‌رح‌ عملیات‌ در منطقه هویزه‌ را آغاز کرده‌ و موضوع‌ را به‌ یگان‌ مربوطه‌ ابلاغ‌ نمودند. عملیات‌ نصر (هویزه‌) پس‌ از ‌15 دقیقه‌ اجرای‌ آتش‌ تهیه‌ در ساعت‌ ‌10صبح‌ روز ‌15دیماه‌ ‌1359 با حمله‌ هماهنگ‌ شده‌ تیپ‌3 همدان‌ از محور جاده‌ حمیدیه‌ - سوسنگرد و تیپ‌ ‌1 قزوین‌ از جنوب‌ هویزه‌ آغاز شد. تیپ‌‌3 که‌ حمله‌ خود را از منطقه‌ ابوحمیده آغاز کرده‌ بود به‌ سرعت‌ به‌ سوی‌ مواضع‌ دشمن‌ پیشروی‌ کرد، ولی‌ تیپ‌‌1 قزوین‌ در جنوب‌ هویزه‌ هیچ سرعتی‌ نداشت‌. تیپ‌‌3 طی دو ساعت‌ به‌ کرخه‌ رسیده‌ و توانست‌ با استفاده‌ از پلهای‌ احداثی‌ دشمن‌ از رودخانه‌ عبور کرده‌ و به‌ کرانه‌ جنوبی‌ کرخه‌ کور برسد، در این‌ محور طی ‌5 ساعت‌ نیروهای‌ عمل‌ کننده‌ توانستند مناط‌ق‌ جنوبی‌ کرخه‌ کور را آزاد ساخته‌ و ضربات‌ محکمی‌ بر نیروهای‌ دشمن‌ وارد آورند. نیروهای‌ عراقی‌ که‌ شدیداً غافلگیر شده‌ بودند با بجا گذاشتن‌ توپخانه‌ خود به‌ دو کیلومتری‌ جنوب‌ کرخه‌ کور عقب‌نشینی‌ کردند و در حدود ‌800 نفر از افراد آنها به‌ اسارت‌ درآمدند. لیکن‌ به‌ دلیل‌ تأخیر نیروهای‌ محور کارون‌ در عبور از این‌ رودخانه‌ و برخورد آنها به‌ میدان‌ مین‌ پادگان‌ حمید و منطقه‌ جفیر که‌ عقبه‌ دشمن‌ محسوب‌ می‌شدند و از اهداف‌ مرحله‌ اول‌ بودند دست‌ نخورده‌ در اختیار دشمن‌ باقی‌ ماندند. طبق‌ ط‌رح‌ عملیات‌ مرحله‌ دوم‌ حمله‌ روز بعد، ساعت‌ ‌8 صبح‌ شروع‌ شد. نیروهای‌ زرهی‌ و پیاده‌ به‌ سوی‌ پادگان‌ حمید و منطقه‌ جفیر اقدام‌ به‌ پیشروی‌ کردند. در مقابل‌ تعدادی‌ از تانکهای‌ دشمن‌ در حوالی‌ ام‌الغفار و ام‌الفصیح‌ متمرکز شده‌ و با آرایش‌ نظامی‌ جناح‌ جنوبی‌ لشکر زرهی‌‌16 را مورد تهدید قرار دادند. ضد حمله‌ آنها در ساعت‌ ‌50/9 از سمت‌ شرق‌ و جنوب‌ به‌ یگانهای‌ لشکر ‌16 آغاز شد. یگانهای‌ عراقی‌ با وجود ضربات‌ سختی‌ که‌ روز قبل‌ متحمل‌ شده‌ بودند با در دست‌ داشتن‌ پادگان‌ حمید از توان‌ پشتیبانی‌ و تحرک‌ بالای‌ برخوردار بودند. نیروهای‌ خودی‌ سرمست‌ از پیروزی‌ اولیه‌ دشمن‌ را دست‌ کم‌ گرفته‌ و از تثبیت‌ مواضع‌ جدید غافل شده‌ و تلاشی‌ در تحکیم‌ موقعیت‌ بدست‌ آمده‌ به‌ عمل‌ نیاوردند. سنگری‌ ایجاد نکرده‌ و خاکریزی‌ برپا نداشتند. از روز قبل‌ تانکهای عراقی‌ در صحنه‌ باقی‌ مانده‌ و برخی‌ افراد به‌ جمع‌آوری‌ غنایم‌ مشغول‌ شدند. فقدان‌ تجربه‌ در مقابل‌ ضد حمله‌ و کمبود مهمات‌ و ضعف‌ تدارکات‌ دست‌ در دست‌ هم‌ داده‌ و موازنه‌ قدرت‌ را در صحنه‌ نبرد به‌ ضرر نیروهای‌ خودی‌ دگرگون‌ ساختند. در ساعت‌ ‌11 کل‌ نیروهای‌ لشکر ‌6 زیر آتش‌ شدید توپخانه‌ دشمن‌ قرار گرفت‌ و در غرب‌ سوسنگرد نیروهای‌ دشمن‌ به‌ حرکت‌ درآمدند. حضور هواپیماهای‌ دشمن‌ در آسمان‌ منطقه‌ و بمباران‌ مواضع‌ نیروهای‌ خودی‌ اوضاع‌ را برآشفت‌. تانک‌های‌ عراق‌ به‌ هزار متری‌ محل استقرار تیپ‌ رسیدند.شدیدترین‌ جنگ‌ تانک‌ها در ط‌ول‌ جنگ‌ بین‌ لشکر ‌6 زرهی‌ و لشکر‌9 زرهی‌ دشمن‌ درگرفت‌ و تا ساعت ‌4 بعدازظهر ادامه‌ یافت‌.در این‌ ساعت، فرمانده‌ گردان‌ زرهی‌ جهت‌ تجدید قوا و اقدام‌ مجدد، دستور یک‌ خیز عقب‌نشینی‌ را صادر کرد که‌ با رسیدن‌ دستور به‌ گردان‌ تمام‌ نیروهای‌ زرهی‌ مستقر در منطقه‌ به‌ سرعت‌ صحنه‌ را ترک‌ کرده‌ و به‌ جای‌ یک‌ گام‌ چندین‌ گام‌ عقب‌ نشستند. نیروهای‌ پیاده‌ سپاه‌ که‌ حدود ‌5/1 کیلومتر جلوتر تانکها مشغول‌ جنگ‌ بودند از این‌ دستور خبر نداشتند و علاوه‌ بر فاصله‌ فوق‌ دو عامل‌ دیگر هم‌ در عدم‌ آگاهی‌ آنها مؤثر بود؛ یکی‌ گرد و غبار صحنه‌ نبرد که‌ دید نیروهای‌ پیاده‌ را بسیار کاهش‌ داده‌ بود و دیگری‌ عقب‌نشینی‌ نیروهای‌ زرهی‌ با به‌ جا گذاشتن‌ تانکها در صحنه‌ نبرد که‌ از دور نشان‌ می‌داد. آنها هنوز در حال‌ مقاومت‌ هستند. به‌ این‌ ترتیب‌ با این‌ عقب‌نشینی‌ نیروهای‌ سپاهی‌ در منطقه‌ جامانده‌ و به‌ محاصره‌ تانکهای‌ دشمن‌ درآمدند. مسعود انصاری‌ یکی‌ از بازماندگان‌ این‌ حماسه‌ می‌نویسد: ( تعدادی‌ از تانک‌های دشمن در صحنه‌ بودند و ما خیال‌ می‌کردیم‌ که‌ ارتش‌ هنوز در حال مقاومت است. یکی‌ از تانکهای‌ عراقی‌ در جاده‌ به‌ بیست‌، سی‌ متری‌ ما رسید. حسین‌ علم‌الهدی با اشاره‌ به‌ من‌ گفت‌:( برجک‌ تانک‌ را بزن). من‌ هم‌ زدم‌ و خود حسین‌ هم‌ زد. دو تا تانک‌ دیگر نیز با آر.پی.چی‌ زده‌ شد و برای‌ چند دقیقه‌ پیشروی‌ آنها متوقف‌ گردید. در این‌ عملیات‌ با وجود اینکه ما بی‌سیم‌ داشتیم‌ خبرعقب‌نشینی‌ به‌ ما نرسید. من‌ خودم‌ چندین‌ بار معرف‌ لشکر را صدا زدم‌ که‌ جریان‌ چیست‌؟ گفت‌: ( به‌ گوش‌ باش‌) چند بار دیگر صدا زدم‌ گفت‌:( تیپ‌‌1 دارد تغییر موضع‌ می‌دهد ). بعد از چند دقیقه‌ دیگر ارتباط‌ ما قطع شده‌ بود تا اینکه‌ محاصره‌ شدیم‌. همه‌ بچه‌ها مقاومت‌ کردند. چنانکه‌ در کانال‌ کوچکی‌ کنار جاده‌ بیش‌ از ‌50 نفر شهید شدند.) برادر عبیات‌ یکی‌ دیگر از بازماندگان‌ این‌ حماسه‌ می‌گوید: ( آنجا بیابان‌ بازی‌ بود. تنها چیزی‌ که‌ مشاهده‌ می‌شد بوته‌های‌ علف‌ بودند. صدای‌ انفجارهای‌ پی‌ در پی‌ خمپاره‌ها، توپها و رگبار شدید تیربارهای‌ تانک‌، دشت‌ را پر کرده‌ بود. برادران‌ ما در لابلای‌ بوته‌ها به‌ شکل‌ سینه‌ خیز جلو می‌رفتند. در حالیکه‌ تیربارها به‌ شدت‌ مشغول‌ شلیک‌ بودند و تیرها از همه‌ ط‌رف‌ به‌ سوی‌ بچه‌ها روانه‌ می‌شدند. اما‌ بر اساس‌ تحلیلی‌ که‌ برادر علم‌الهدی‌ گفته‌ بود آن‌ نیروی‌ ایمان‌ بود که‌ نقش‌ اساسی‌ در حرکت‌ برادرها داشت‌. آنها در پشت‌ دو تل‌ خاک‌ سنگر گرفته‌ بودند و در کل‌ حدود ‌20 الی‌ ‌30 گلوله‌ آر.پی.جی‌ در آنجا وجود داشت‌. تصمیم‌گیری‌ برای‌ عقب‌نشینی دیگر دیر شده‌ بود و بچه‌ها آماده‌ مقابله‌ بودند. حسین‌ در تل‌ خاک‌ سمت‌ چپ‌ جاده‌ بود.) محمد رضا باستی‌ یکی‌ دیگر از بازماندگان‌ حماسه‌ هویزه‌ در خاط‌رات‌ خود در مورد حوادث‌ این‌ محاصره‌ و خروج‌ از آن‌ می‌نویسد: ( حسین‌ و محسن‌ به‌ من‌ گفتند: شما آر.پی.جی‌ ندارید، بروید کشته‌ می‌شوید. درست‌ یادم‌ نیست‌ حسین‌ خودش‌ آر. پی.جی‌ داشت‌ یا نه‌؟ خلاصه‌ او ما را روانه‌ کرد که‌ در آنجا نمانیم‌ که‌ حدود ‌100متر بیشتر نرفته‌ بودیم‌ که‌ برگشتیم‌ پشت‌ سر بچه‌ها را ببینیم‌. دیدیم‌ حسین‌ یک‌ گلوله‌ آر.پی.‌جی‌ به‌ ط‌رف‌ تانک‌ عراقی‌ شلیک‌ کرد که‌ حدود یک متر از بالای‌ تانک‌ رد شد. تانکها همچنان‌ جلو می‌آمدند که‌ بچه‌ها یکی‌ از آنها را زد و بقیه‌ سر جایشان‌ متوقف‌ شدند. ما حدود ‌300متر عقب‌ آمده‌ بودیم‌ که‌ یک‌ مرتبه‌ دیدیم‌ تانکهای‌ عراقی‌ از ط‌رف‌ راست‌ جاده‌ (سمت‌ هویزه‌) به‌ سوی‌ مواضع‌ ما می‌آیند. ما محاصره‌ شده‌ بودیم‌. رگبار تانکها قطع‌ نمی‌شد. بچه‌ها یکی‌ یکی‌ داشتند تیر می‌خوردند. خون‌ از بدن‌ آنها سرازیر بود. بچه‌ها سینه‌ خیز جلو می‌آمدند. در این‌ حال‌ مسعود انصاری‌ هم‌ داشت‌ خودش‌ را جلو می‌کشید. از او سراغ‌ حسین‌، محسن‌ و جمال‌ را گرفتم‌ .او گفت‌: آن‌ها را به‌ رگبار بستند و هر سه‌ شهید شدند.) در این‌ حماسه‌ حدود ‌140 نفر از نیروهای‌ مؤمن‌، متعهد، تحصیل‌ کرده‌ و انقلابی‌ از اعضای‌ سپاه‌ و بسیج‌ که‌ تعدادی‌ از آنها از دانشجویان‌ پیر خط‌ امام‌ بودند به‌ شهادت‌ رسیده‌ و تعدادی‌ نیز با تن‌ مجروح‌ و با استفاده‌ از تاریکی‌ شب‌ خود را به‌ نیروهای‌ خودی‌ رساندند تا به‌ عنوان‌ پیام‌ آوران‌ حماسه‌ هویزه‌ رسالت‌ سنگینتری‌ را بر دوش‌ بگیرند. پیامدها و تأثیرگذاری‌ حماسه‌ هویزه‌ که‌ بن‌بست‌ جنگ‌ زرهی‌ را در پی‌ داشت‌ در درون‌ خود حماسه‌ هم‌ آفریده‌ و راه‌ حلی‌ برای‌ این‌ مشکل‌ پرورده‌ بود و آن‌ چیزی‌ جز تداوم‌ راه‌ حماسه‌ سازان‌ هویزه‌ نبود. نیروهای‌ انقلابی‌ به‌ تدریج‌ در قالب‌ سپاه‌ و بسیج‌ سازماندهی‌ شدند. آموزشهای نظ‌امی‌ لازم‌ را دیده‌ و از تجربه‌های‌ تلخ‌ و شیرین‌ جنگ‌ بهره‌برداری‌ کردند. استراتژی‌ جنگ‌ مردمی‌ با تکیه‌ بر ایمان‌ و تعهد نیروهای‌ داوطلب‌ به‌ بن‌ بست‌ کمبود تجهیزات‌ و جنگ‌ منظم‌ زرهی‌ غلبه‌ کرد. نیروهای‌ سپاهی‌ راه‌ خود را یافته‌ و هر روز با کوله‌باری‌ از تجربه‌ سازمان‌ خود را گسترش‌ داده‌ و در تکوین‌ آن‌ کوشیدند، نخستین‌ تجربه‌ آنها دو ماه‌ بعد با انجام‌ یک‌ عملیات‌ محدود با نام‌ مبارک‌ حضرت‌ مهدی‌ (عج) در منطقه سوسنگرد بدست‌ آمد. نیروهای‌ سپاهی‌ به‌ صورت‌ جداگانه‌ این‌ عملیات‌ را ط‌راحی‌ و اجرا کردند که‌ بیش‌ از این‌ نتایج‌ عادی‌ آن‌ عواقب‌ روحی‌ و روانی‌اش‌ مهم‌ بود. این‌ باور بوجود آمد که‌ نیروهای‌ انقلابی‌ می‌توانند به‌ بن‌بست‌ سیاسی‌ نظا‌می‌ جنگ‌ پایان‌ داده‌ و با خلاقیت‌ و ابتکار،با تجهیزات‌ دشمن‌ مقابله‌ نمایند. آنها دریافتند که‌ حل‌ معضلات‌ انقلاب‌ تنها با ابزار انقلابی‌ و خارج‌ از روشهای‌ مرسوم‌ امکان‌پذیر است‌. بدین‌ ترتیب‌ مرحله‌ جدیدی‌ آغاز گردیده‌ که‌ طی آن‌ نیروهای‌ مردمی‌ و سپاه‌ با استفاده‌ از روشها و تاکتیهای‌ مبتنی‌ بر روحیه‌ انقلابی‌ مسؤولیت‌ سنگین‌تری‌ را در جبهه‌های‌ جنگ‌ بر عهده‌ گرفتند. سازمان‌ سپاه‌ گسترش‌ و با وجود امکانات‌ محدود در مقابل‌ مسؤولیتش‌، تجهیزات‌ و سلاحهای‌ بیشتری‌ دریافت‌ کرد. در این‌ شیوه‌ که‌ متأثر از حماسه‌ هویزه‌ شکل‌ گرفته‌ و گسترش‌ یافته‌ بود، نیروهای‌ دانشگاهی‌ به‌ دلیل‌ تحصیلات‌ عالی‌ و تواناییها و استعدادهای‌ فردی‌، خلاقیت‌ بیشتری‌ نشان‌ داده‌ و به‌ سرعت‌ مسؤولیتهای‌ فرماندهی‌ را در میان‌ نیروهایی‌ که‌ قبلاً هیچگونه‌ دانشکده‌ نظامی‌ ندیده‌ و تجربه‌ جنگی‌ نداشتند به‌ عهده‌ گرفتند. آنها تجربه‌ نظامی‌ را با همدیگر آغاز کردند، ولی‌ دانشگاهیان‌ مراحل‌ آن‌ را با سرعت‌ بیشتری‌ طی کردند که‌ در این‌ جریان‌ دریافت‌ سریع‌ تجربه‌ها و آموزش‌ها همراه‌ با روحیه‌ آرمانخواهی‌ این‌ قشر تاثیر زیادی‌ داشت‌. شهید علم‌الهدی‌ از نخستین‌ افراد این‌ گروه‌ بود که‌ بار مسؤولیت‌ را بر دوش‌ گرفت‌ و شهید شد. تأثیر دیگر حماسه‌ هویزه‌ بر رشد، گسترش‌ و تکامل‌ نیروهای‌ انقلابی‌، سازمان‌ سپاه‌ و رابطه‌ آنها با ارتش‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ در ط‌ول‌ جنگ‌ بود. تجربه‌ ناموفق‌ شرکت‌ نیروهای‌ انقلابی‌ در عملیات‌ هویزه‌ و آفرینش‌ حماسه‌ هویزه‌ توسط‌ این‌ گروه‌، نقش‌ آنها را در جنگ‌ آشکار نموده‌ و بستر مناسبی‌ برای‌ رشد آنها فراهم‌ کرد تا جایگاه‌ شایسته‌ خود را پیدا کند. نیروهای‌ سپاه‌ به‌ سرعت‌ تجارب‌ را کسب‌ کرده‌ و عملیاتهای‌ بزرگی‌ را ط‌راحی‌ و به‌ اجرا گذاشتند. فتح‌ المبین‌، والفجر‌8 و کربلای ‌5 را آفریدند و یکی‌ از محکمترین‌ خطوط‌ دفاعی‌ معروف‌ جهان‌ را که‌ در شرق‌ بصره‌ و توسط‌ کارشناسان‌ نظامی‌ شوروی‌ ط‌راحی‌ و ساخته‌ شده‌ بود فرو ریختند. بخشی‌ از سخنان‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌اسلامی‌ حضرت‌ آیت‌ الله‌ خامنه‌ای‌ پیرامون‌ زندگی‌ و حماسه‌ آفرینی‌های‌ شهید سیدحسین‌ علم‌ الهدی‌: ( بسم رب الشهداء والصدیقین) ( برادر عزیز ما حسین‌ علم‌الهدی‌ در مشهد در جلسات‌ و کلاسهای‌ ما شرکت‌ فعال‌ می‌کرد، اما هنوز من‌ ایشان‌ را دقیقاً نشناخته‌ بودم‌ که‌ چه‌ نابغه مسلمانی‌ است‌ تا اینکه‌ به‌ اهواز رفتم‌ و از نزدیک‌ چندین‌ برنامه‌ و خاط‌ره‌ با شهید داشتم‌. از جمله‌ آخرین‌ روز شهادت‌ حسین‌ یعنی‌ روز ‌28 صفر من‌ کنار کرخه‌ نور ایستاده‌ بودم‌ که‌ نماز بخوانم‌ که‌ یکباره‌ مشاهده‌ کردم‌ که‌ حسین‌ علم‌الهدی‌ و عده‌ای‌ دیگر از برادران‌ از جمله‌ حسن‌ قدوسی‌ (فرزند آیت‌الله‌ قدوسی‌) خیلی‌ گرم‌ و صمیمی‌ و خیلی‌ پرشور با من‌ برخورد کردند و من‌ هم‌ از دیدارشان‌ بسیار خوشحال‌ شدم‌ و پس‌ از مقداری‌ صحبت‌ گفتم‌:( ارتش‌ ما رسیده‌ است‌ به‌ اینجا، شما می‌توانید برگردید). اما حسین‌ گفت‌:( نه‌ آقای‌ خامنه‌ای‌ ما می‌خواهیم‌ برویم‌ به‌ پیش). البته‌ آنها در حقیقت‌ به‌ پیش‌ رفتند و به‌ لقاءالله‌ پیوستند. ) منبع: ایسنا (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100102612)
عنوان سوال:

داستان جوانان هویزه چیست؟


پاسخ:

داستان جوانان هویزه چیست؟

ناگفته‌هایی از مقاومت و شهادت دانشجویان پیرو خط امام
عملیات‌ هویزه‌:
آن زمان‌ در جبهه‌ خودی‌ به‌ غیر از اقدامات‌ کوچک‌ و محدود نیروهای‌ انقلابی‌ مردمی‌ در طی سه ماه‌ منتهی‌ به‌ دیماه‌ ‌59، ارتش‌ تنها یک‌ مورد عملیات‌ منظم‌ ط‌راحی‌ و در محور دزفول‌ انجام‌ داد که‌ آن‌ هم‌ موفقیتی‌ در پی‌ نداشت‌. اقدامهای‌ مؤثر نیروهای‌ انقلابی‌ در شکستن‌ محاصره‌ سوسنگرد توجه‌ مردم‌ و مسؤولین‌ را به‌ جنگ‌ پیش‌ از پیش‌ افزایش‌ داده‌ و آنها را به‌ تعمق‌ و مقایسه‌ عملکرد نیروها در جبهه‌های‌ جنگ‌ حساس‌تر کرد.
جو عمومی‌ جامعه‌ به‌ این‌ امر تمایل‌ داشت‌ که‌ اگر ارتش‌ دارای‌ روحیه‌ تهاجمی‌ باشد می‌تواند با بهره‌گیری‌ از امکانات‌ موجود دشمن‌ را شکست‌ داده‌ و آنها را از سرزمین‌های‌ اشغالی‌ اخراج‌ نماید، ولی‌ سکون‌ و رکود در این‌ زمینه‌ قابل‌ توجیه‌ نبود. فشار علما و مردم‌ به‌ فرماندهان‌ نظامی‌ برای‌ انجام‌ عملیات‌ آفندی‌ افزایش‌ یافت‌.
رییس‌ جمهور وقت‌ (بنی‌ صدر) در جلسه‌ای‌ در قرارگاه‌ عملیاتی‌ جنوب‌ در ‌26آذرماه‌ بر اجرای‌ یک‌ عملیات‌ آفندی‌ گسترده‌ تأکید نمود و از فرمانده‌ نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ خواست‌( به‌ هر ترتیبی‌ که‌ امکان‌ داشته‌ باشد چنین‌ ط‌رحی‌ را تهیه‌ و اجرا کنید. من‌ دیگر در مقابل‌ نظرات‌ و خواسته‌های‌ مردم‌ و رهبران‌ مذهبی‌ قدرت‌ مقاومت‌ ندارم‌. یا باید طرحی‌ را تهیه‌ و اجرا کنید و یا اینکه‌ بروید در رسانه‌های‌ گروهی‌ صریحاً علت‌ عدم‌ امکان‌ اجرای‌ عملیات‌ آفندی‌ را برای‌ مردم‌ توضیح‌ دهید).
با این‌ وجود تدارک‌ عملیات‌ بسیار کند بود و اقدامات‌ دو ط‌رف‌ از اجرای‌ آتش‌ توپخانه‌ تجاوز نمی‌کرد. با اجرای‌ شبیخون‌ توسط‌ نیروهای‌ انقلابی‌ گلوله‌ باران‌ شهرها افزایش‌ می‌یافت‌. تنها در دو مورد گلوله‌ باران‌ ارتش‌ عراق‌ در هر ساعت‌ نزدیک‌ به‌ یکصد گلوله‌ توپ‌ به‌ شهر فرو ریخت‌ و حدود دویست‌ نفر از مردم‌ شهید شدند.
به‌ دنبال‌ این‌ اقدام‌ موج‌ اعتراضات‌ مردم‌ و ائمه‌ جمعه‌ و مسؤولین‌ در مورد عدم‌ تحرک‌ اساسی‌ و عقب‌ زدن‌ نیروهای‌ دشمن‌ از نزدیکی‌ شهرها بالا گرفت‌. فرماندهان‌ نظامی‌ جنگ‌ کارهای‌ ستادی‌ ط‌رح‌ عملیات‌ در منطقه هویزه‌ را آغاز کرده‌ و موضوع‌ را به‌ یگان‌ مربوطه‌ ابلاغ‌ نمودند.
عملیات‌ نصر (هویزه‌) پس‌ از ‌15 دقیقه‌ اجرای‌ آتش‌ تهیه‌ در ساعت‌ ‌10صبح‌ روز ‌15دیماه‌ ‌1359 با حمله‌ هماهنگ‌ شده‌ تیپ‌3 همدان‌ از محور جاده‌ حمیدیه‌ - سوسنگرد و تیپ‌ ‌1 قزوین‌ از جنوب‌ هویزه‌ آغاز شد. تیپ‌‌3 که‌ حمله‌ خود را از منطقه‌ ابوحمیده آغاز کرده‌ بود به‌ سرعت‌ به‌ سوی‌ مواضع‌ دشمن‌ پیشروی‌ کرد، ولی‌ تیپ‌‌1 قزوین‌ در جنوب‌ هویزه‌ هیچ سرعتی‌ نداشت‌. تیپ‌‌3 طی دو ساعت‌ به‌ کرخه‌ رسیده‌ و توانست‌ با استفاده‌ از پلهای‌ احداثی‌ دشمن‌ از رودخانه‌ عبور کرده‌ و به‌ کرانه‌ جنوبی‌ کرخه‌ کور برسد، در این‌ محور طی ‌5 ساعت‌ نیروهای‌ عمل‌ کننده‌ توانستند مناط‌ق‌ جنوبی‌ کرخه‌ کور را آزاد ساخته‌ و ضربات‌ محکمی‌ بر نیروهای‌ دشمن‌ وارد آورند.
نیروهای‌ عراقی‌ که‌ شدیداً غافلگیر شده‌ بودند با بجا گذاشتن‌ توپخانه‌ خود به‌ دو کیلومتری‌ جنوب‌ کرخه‌ کور عقب‌نشینی‌ کردند و در حدود ‌800 نفر از افراد آنها به‌ اسارت‌ درآمدند. لیکن‌ به‌ دلیل‌ تأخیر نیروهای‌ محور کارون‌ در عبور از این‌ رودخانه‌ و برخورد آنها به‌ میدان‌ مین‌ پادگان‌ حمید و منطقه‌ جفیر که‌ عقبه‌ دشمن‌ محسوب‌ می‌شدند و از اهداف‌ مرحله‌ اول‌ بودند دست‌ نخورده‌ در اختیار دشمن‌ باقی‌ ماندند.
طبق‌ ط‌رح‌ عملیات‌ مرحله‌ دوم‌ حمله‌ روز بعد، ساعت‌ ‌8 صبح‌ شروع‌ شد. نیروهای‌ زرهی‌ و پیاده‌ به‌ سوی‌ پادگان‌ حمید و منطقه‌ جفیر اقدام‌ به‌ پیشروی‌ کردند. در مقابل‌ تعدادی‌ از تانکهای‌ دشمن‌ در حوالی‌ ام‌الغفار و ام‌الفصیح‌ متمرکز شده‌ و با آرایش‌ نظامی‌ جناح‌ جنوبی‌ لشکر زرهی‌‌16 را مورد تهدید قرار دادند. ضد حمله‌ آنها در ساعت‌ ‌50/9 از سمت‌ شرق‌ و جنوب‌ به‌ یگانهای‌ لشکر ‌16 آغاز شد. یگانهای‌ عراقی‌ با وجود ضربات‌ سختی‌ که‌ روز قبل‌ متحمل‌ شده‌ بودند با در دست‌ داشتن‌ پادگان‌ حمید از توان‌ پشتیبانی‌ و تحرک‌ بالای‌ برخوردار بودند. نیروهای‌ خودی‌ سرمست‌ از پیروزی‌ اولیه‌ دشمن‌ را دست‌ کم‌ گرفته‌ و از تثبیت‌ مواضع‌ جدید غافل شده‌ و تلاشی‌ در تحکیم‌ موقعیت‌ بدست‌ آمده‌ به‌ عمل‌ نیاوردند. سنگری‌ ایجاد نکرده‌ و خاکریزی‌ برپا نداشتند.
از روز قبل‌ تانکهای عراقی‌ در صحنه‌ باقی‌ مانده‌ و برخی‌ افراد به‌ جمع‌آوری‌ غنایم‌ مشغول‌ شدند. فقدان‌ تجربه‌ در مقابل‌ ضد حمله‌ و کمبود مهمات‌ و ضعف‌ تدارکات‌ دست‌ در دست‌ هم‌ داده‌ و موازنه‌ قدرت‌ را در صحنه‌ نبرد به‌ ضرر نیروهای‌ خودی‌ دگرگون‌ ساختند.
در ساعت‌ ‌11 کل‌ نیروهای‌ لشکر ‌6 زیر آتش‌ شدید توپخانه‌ دشمن‌ قرار گرفت‌ و در غرب‌ سوسنگرد نیروهای‌ دشمن‌ به‌ حرکت‌ درآمدند. حضور هواپیماهای‌ دشمن‌ در آسمان‌ منطقه‌ و بمباران‌ مواضع‌ نیروهای‌ خودی‌ اوضاع‌ را برآشفت‌. تانک‌های‌ عراق‌ به‌ هزار متری‌ محل استقرار تیپ‌ رسیدند.شدیدترین‌ جنگ‌ تانک‌ها در ط‌ول‌ جنگ‌ بین‌ لشکر ‌6 زرهی‌ و لشکر‌9 زرهی‌ دشمن‌ درگرفت‌ و تا ساعت ‌4 بعدازظهر ادامه‌ یافت‌.در این‌ ساعت، فرمانده‌ گردان‌ زرهی‌ جهت‌ تجدید قوا و اقدام‌ مجدد، دستور یک‌ خیز عقب‌نشینی‌ را صادر کرد که‌ با رسیدن‌ دستور به‌ گردان‌ تمام‌ نیروهای‌ زرهی‌ مستقر در منطقه‌ به‌ سرعت‌ صحنه‌ را ترک‌ کرده‌ و به‌ جای‌ یک‌ گام‌ چندین‌ گام‌ عقب‌ نشستند.
نیروهای‌ پیاده‌ سپاه‌ که‌ حدود ‌5/1 کیلومتر جلوتر تانکها مشغول‌ جنگ‌ بودند از این‌ دستور خبر نداشتند و علاوه‌ بر فاصله‌ فوق‌ دو عامل‌ دیگر هم‌ در عدم‌ آگاهی‌ آنها مؤثر بود؛ یکی‌ گرد و غبار صحنه‌ نبرد که‌ دید نیروهای‌ پیاده‌ را بسیار کاهش‌ داده‌ بود و دیگری‌ عقب‌نشینی‌ نیروهای‌ زرهی‌ با به‌ جا گذاشتن‌ تانکها در صحنه‌ نبرد که‌ از دور نشان‌ می‌داد. آنها هنوز در حال‌ مقاومت‌ هستند. به‌ این‌ ترتیب‌ با این‌ عقب‌نشینی‌ نیروهای‌ سپاهی‌ در منطقه‌ جامانده‌ و به‌ محاصره‌ تانکهای‌ دشمن‌ درآمدند.
مسعود انصاری‌ یکی‌ از بازماندگان‌ این‌ حماسه‌ می‌نویسد: ( تعدادی‌ از تانک‌های دشمن در صحنه‌ بودند و ما خیال‌ می‌کردیم‌ که‌ ارتش‌ هنوز در حال مقاومت است. یکی‌ از تانکهای‌ عراقی‌ در جاده‌ به‌ بیست‌، سی‌ متری‌ ما رسید. حسین‌ علم‌الهدی با اشاره‌ به‌ من‌ گفت‌:( برجک‌ تانک‌ را بزن). من‌ هم‌ زدم‌ و خود حسین‌ هم‌ زد. دو تا تانک‌ دیگر نیز با آر.پی.چی‌ زده‌ شد و برای‌ چند دقیقه‌ پیشروی‌ آنها متوقف‌ گردید. در این‌ عملیات‌ با وجود اینکه ما بی‌سیم‌ داشتیم‌ خبرعقب‌نشینی‌ به‌ ما نرسید. من‌ خودم‌ چندین‌ بار معرف‌ لشکر را صدا زدم‌ که‌ جریان‌ چیست‌؟ گفت‌: ( به‌ گوش‌ باش‌) چند بار دیگر صدا زدم‌ گفت‌:( تیپ‌‌1 دارد تغییر موضع‌ می‌دهد ). بعد از چند دقیقه‌ دیگر ارتباط‌ ما قطع شده‌ بود تا اینکه‌ محاصره‌ شدیم‌. همه‌ بچه‌ها مقاومت‌ کردند. چنانکه‌ در کانال‌ کوچکی‌ کنار جاده‌ بیش‌ از ‌50 نفر شهید شدند.)
برادر عبیات‌ یکی‌ دیگر از بازماندگان‌ این‌ حماسه‌ می‌گوید: ( آنجا بیابان‌ بازی‌ بود. تنها چیزی‌ که‌ مشاهده‌ می‌شد بوته‌های‌ علف‌ بودند. صدای‌ انفجارهای‌ پی‌ در پی‌ خمپاره‌ها، توپها و رگبار شدید تیربارهای‌ تانک‌، دشت‌ را پر کرده‌ بود. برادران‌ ما در لابلای‌ بوته‌ها به‌ شکل‌ سینه‌ خیز جلو می‌رفتند. در حالیکه‌ تیربارها به‌ شدت‌ مشغول‌ شلیک‌ بودند و تیرها از همه‌ ط‌رف‌ به‌ سوی‌ بچه‌ها روانه‌ می‌شدند. اما‌ بر اساس‌ تحلیلی‌ که‌ برادر علم‌الهدی‌ گفته‌ بود آن‌ نیروی‌ ایمان‌ بود که‌ نقش‌ اساسی‌ در حرکت‌ برادرها داشت‌. آنها در پشت‌ دو تل‌ خاک‌ سنگر گرفته‌ بودند و در کل‌ حدود ‌20 الی‌ ‌30 گلوله‌ آر.پی.جی‌ در آنجا وجود داشت‌.
تصمیم‌گیری‌ برای‌ عقب‌نشینی دیگر دیر شده‌ بود و بچه‌ها آماده‌ مقابله‌ بودند. حسین‌ در تل‌ خاک‌ سمت‌ چپ‌ جاده‌ بود.) محمد رضا باستی‌ یکی‌ دیگر از بازماندگان‌ حماسه‌ هویزه‌ در خاط‌رات‌ خود در مورد حوادث‌ این‌ محاصره‌ و خروج‌ از آن‌ می‌نویسد: ( حسین‌ و محسن‌ به‌ من‌ گفتند: شما آر.پی.جی‌ ندارید، بروید کشته‌ می‌شوید. درست‌ یادم‌ نیست‌ حسین‌ خودش‌ آر. پی.جی‌ داشت‌ یا نه‌؟ خلاصه‌ او ما را روانه‌ کرد که‌ در آنجا نمانیم‌ که‌ حدود ‌100متر بیشتر نرفته‌ بودیم‌ که‌ برگشتیم‌ پشت‌ سر بچه‌ها را ببینیم‌.
دیدیم‌ حسین‌ یک‌ گلوله‌ آر.پی.‌جی‌ به‌ ط‌رف‌ تانک‌ عراقی‌ شلیک‌ کرد که‌ حدود یک متر از بالای‌ تانک‌ رد شد. تانکها همچنان‌ جلو می‌آمدند که‌ بچه‌ها یکی‌ از آنها را زد و بقیه‌ سر جایشان‌ متوقف‌ شدند. ما حدود ‌300متر عقب‌ آمده‌ بودیم‌ که‌ یک‌ مرتبه‌ دیدیم‌ تانکهای‌ عراقی‌ از ط‌رف‌ راست‌ جاده‌ (سمت‌ هویزه‌) به‌ سوی‌ مواضع‌ ما می‌آیند. ما محاصره‌ شده‌ بودیم‌. رگبار تانکها قطع‌ نمی‌شد. بچه‌ها یکی‌ یکی‌ داشتند تیر می‌خوردند. خون‌ از بدن‌ آنها سرازیر بود. بچه‌ها سینه‌ خیز جلو می‌آمدند. در این‌ حال‌ مسعود انصاری‌ هم‌ داشت‌ خودش‌ را جلو می‌کشید. از او سراغ‌ حسین‌، محسن‌ و جمال‌ را گرفتم‌ .او گفت‌: آن‌ها را به‌ رگبار بستند و هر سه‌ شهید شدند.)
در این‌ حماسه‌ حدود ‌140 نفر از نیروهای‌ مؤمن‌، متعهد، تحصیل‌ کرده‌ و انقلابی‌ از اعضای‌ سپاه‌ و بسیج‌ که‌ تعدادی‌ از آنها از دانشجویان‌ پیر خط‌ امام‌ بودند به‌ شهادت‌ رسیده‌ و تعدادی‌ نیز با تن‌ مجروح‌ و با استفاده‌ از تاریکی‌ شب‌ خود را به‌ نیروهای‌ خودی‌ رساندند تا به‌ عنوان‌ پیام‌ آوران‌ حماسه‌ هویزه‌ رسالت‌ سنگینتری‌ را بر دوش‌ بگیرند.
پیامدها و تأثیرگذاری‌ حماسه‌ هویزه‌ که‌ بن‌بست‌ جنگ‌ زرهی‌ را در پی‌ داشت‌ در درون‌ خود حماسه‌ هم‌ آفریده‌ و راه‌ حلی‌ برای‌ این‌ مشکل‌ پرورده‌ بود و آن‌ چیزی‌ جز تداوم‌ راه‌ حماسه‌ سازان‌ هویزه‌ نبود. نیروهای‌ انقلابی‌ به‌ تدریج‌ در قالب‌ سپاه‌ و بسیج‌ سازماندهی‌ شدند. آموزشهای نظ‌امی‌ لازم‌ را دیده‌ و از تجربه‌های‌ تلخ‌ و شیرین‌ جنگ‌ بهره‌برداری‌ کردند. استراتژی‌ جنگ‌ مردمی‌ با تکیه‌ بر ایمان‌ و تعهد نیروهای‌ داوطلب‌ به‌ بن‌ بست‌ کمبود تجهیزات‌ و جنگ‌ منظم‌ زرهی‌ غلبه‌ کرد. نیروهای‌ سپاهی‌ راه‌ خود را یافته‌ و هر روز با کوله‌باری‌ از تجربه‌ سازمان‌ خود را گسترش‌ داده‌ و در تکوین‌ آن‌ کوشیدند، نخستین‌ تجربه‌ آنها دو ماه‌ بعد با انجام‌ یک‌ عملیات‌ محدود با نام‌ مبارک‌ حضرت‌ مهدی‌ (عج) در منطقه سوسنگرد بدست‌ آمد. نیروهای‌ سپاهی‌ به‌ صورت‌ جداگانه‌ این‌ عملیات‌ را ط‌راحی‌ و اجرا کردند که‌ بیش‌ از این‌ نتایج‌ عادی‌ آن‌ عواقب‌ روحی‌ و روانی‌اش‌ مهم‌ بود. این‌ باور بوجود آمد که‌ نیروهای‌ انقلابی‌ می‌توانند به‌ بن‌بست‌ سیاسی‌ نظا‌می‌ جنگ‌ پایان‌ داده‌ و با خلاقیت‌ و ابتکار،با تجهیزات‌ دشمن‌ مقابله‌ نمایند. آنها دریافتند که‌ حل‌ معضلات‌ انقلاب‌ تنها با ابزار انقلابی‌ و خارج‌ از روشهای‌ مرسوم‌ امکان‌پذیر است‌. بدین‌ ترتیب‌ مرحله‌ جدیدی‌ آغاز گردیده‌ که‌ طی آن‌ نیروهای‌ مردمی‌ و سپاه‌ با استفاده‌ از روشها و تاکتیهای‌ مبتنی‌ بر روحیه‌ انقلابی‌ مسؤولیت‌ سنگین‌تری‌ را در جبهه‌های‌ جنگ‌ بر عهده‌ گرفتند.
سازمان‌ سپاه‌ گسترش‌ و با وجود امکانات‌ محدود در مقابل‌ مسؤولیتش‌، تجهیزات‌ و سلاحهای‌ بیشتری‌ دریافت‌ کرد. در این‌ شیوه‌ که‌ متأثر از حماسه‌ هویزه‌ شکل‌ گرفته‌ و گسترش‌ یافته‌ بود، نیروهای‌ دانشگاهی‌ به‌ دلیل‌ تحصیلات‌ عالی‌ و تواناییها و استعدادهای‌ فردی‌، خلاقیت‌ بیشتری‌ نشان‌ داده‌ و به‌ سرعت‌ مسؤولیتهای‌ فرماندهی‌ را در میان‌ نیروهایی‌ که‌ قبلاً هیچگونه‌ دانشکده‌ نظامی‌ ندیده‌ و تجربه‌ جنگی‌ نداشتند به‌ عهده‌ گرفتند. آنها تجربه‌ نظامی‌ را با همدیگر آغاز کردند، ولی‌ دانشگاهیان‌ مراحل‌ آن‌ را با سرعت‌ بیشتری‌ طی کردند که‌ در این‌ جریان‌ دریافت‌ سریع‌ تجربه‌ها و آموزش‌ها همراه‌ با روحیه‌ آرمانخواهی‌ این‌ قشر تاثیر زیادی‌ داشت‌.
شهید علم‌الهدی‌ از نخستین‌ افراد این‌ گروه‌ بود که‌ بار مسؤولیت‌ را بر دوش‌ گرفت‌ و شهید شد.
تأثیر دیگر حماسه‌ هویزه‌ بر رشد، گسترش‌ و تکامل‌ نیروهای‌ انقلابی‌، سازمان‌ سپاه‌ و رابطه‌ آنها با ارتش‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ در ط‌ول‌ جنگ‌ بود. تجربه‌ ناموفق‌ شرکت‌ نیروهای‌ انقلابی‌ در عملیات‌ هویزه‌ و آفرینش‌ حماسه‌ هویزه‌ توسط‌ این‌ گروه‌، نقش‌ آنها را در جنگ‌ آشکار نموده‌ و بستر مناسبی‌ برای‌ رشد آنها فراهم‌ کرد تا جایگاه‌ شایسته‌ خود را پیدا کند. نیروهای‌ سپاه‌ به‌ سرعت‌ تجارب‌ را کسب‌ کرده‌ و عملیاتهای‌ بزرگی‌ را ط‌راحی‌ و به‌ اجرا گذاشتند. فتح‌ المبین‌، والفجر‌8 و کربلای ‌5 را آفریدند و یکی‌ از محکمترین‌ خطوط‌ دفاعی‌ معروف‌ جهان‌ را که‌ در شرق‌ بصره‌ و توسط‌ کارشناسان‌ نظامی‌ شوروی‌ ط‌راحی‌ و ساخته‌ شده‌ بود فرو ریختند.
بخشی‌ از سخنان‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌اسلامی‌ حضرت‌ آیت‌ الله‌ خامنه‌ای‌ پیرامون‌ زندگی‌ و حماسه‌ آفرینی‌های‌ شهید سیدحسین‌ علم‌ الهدی‌:
( بسم رب الشهداء والصدیقین)
( برادر عزیز ما حسین‌ علم‌الهدی‌ در مشهد در جلسات‌ و کلاسهای‌ ما شرکت‌ فعال‌ می‌کرد، اما هنوز من‌ ایشان‌ را دقیقاً نشناخته‌ بودم‌ که‌ چه‌ نابغه مسلمانی‌ است‌ تا اینکه‌ به‌ اهواز رفتم‌ و از نزدیک‌ چندین‌ برنامه‌ و خاط‌ره‌ با شهید داشتم‌. از جمله‌ آخرین‌ روز شهادت‌ حسین‌ یعنی‌ روز ‌28 صفر من‌ کنار کرخه‌ نور ایستاده‌ بودم‌ که‌ نماز بخوانم‌ که‌ یکباره‌ مشاهده‌ کردم‌ که‌ حسین‌ علم‌الهدی‌ و عده‌ای‌ دیگر از برادران‌ از جمله‌ حسن‌ قدوسی‌ (فرزند آیت‌الله‌ قدوسی‌) خیلی‌ گرم‌ و صمیمی‌ و خیلی‌ پرشور با من‌ برخورد کردند و من‌ هم‌ از دیدارشان‌ بسیار خوشحال‌ شدم‌ و پس‌ از مقداری‌ صحبت‌ گفتم‌:( ارتش‌ ما رسیده‌ است‌ به‌ اینجا، شما می‌توانید برگردید). اما حسین‌ گفت‌:( نه‌ آقای‌ خامنه‌ای‌ ما می‌خواهیم‌ برویم‌ به‌ پیش). البته‌ آنها در حقیقت‌ به‌ پیش‌ رفتند و به‌ لقاءالله‌ پیوستند. )
منبع: ایسنا (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100102612)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین