چرا باید در دین اندیشه سیاسی کرد؟ قبل از پرداختن به پاسخ،ذکر مقدمه ای کوتاه خالی از ضرورت نخواهد بود. مقدمه: از منظر آموزه های اصیل اسلامی , دین هرگز از حکومت و سیاست جدا نمی باشد چون خداوند فرموده :( کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ) ( بقره/213) ت.مردم (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. در این آیه،رفع اختلاف میان مردم بعنوان هدف بعثت انبیاء مطرح شده است که اگر این امری ضروری برای ایجاد نظم در جامعه بشری و دوری از هرج و مرج است،موعظه و نصیحت صرف نمی تواند مشکل اجتماعی را حل کند لذا هیچ پیامبر صاحب شریعتی نیامده مگر آنکه مساله حاکمیت را نیز مطرح کرده است.(ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت ص 73) بنابراین اصولا خداوند انسان را تنها برای دنیای پس از این دنیای مادی نیافریده و توجه تام خود را بدان معطوف نساخته است بلکه برای سعادت دو جهان انسان از طریق پیامبران خود برنامه های بهتر زیستن را فرستاده است تا بشر در سایه آن به دو بعد جسم و روح خود پرداخته و آن دو را با یکدیگر بسازد. دین اسلام بعنوان پایان بخش تمام ادیان و نبی مکرم(ص) بعنوان آخرین پیامبر، در زمره رسولان الهی بوده که برای به فعلیت رساندن استعدادهای بشریت،بر ایشان ارزانی داشته شدهکه همواره برای پیاده سازی احکام الهی در پی تشکیل حکومت بوده و در این راستا از هر فرصتی بهره می جست.گاه این فرصت و زمینه فراهم نمی آمد مانند 13 سال حضور در مکه و گاه این فرصت ایجاد می گشت همچون پس از هجرت از مکه به مدینه که با فراهم آمدن زمینههای پی ریزی حکومت دینی از آن استقبال کرده و برترین حکومت را ایجاد نمودند. از این رو می توان گفت از آنجا که دین اسلام برای همیشه زندگی بشر آمده و دینی جهانی و فراگیر می باشد لذا باید از جهات مختلف از جمله از نظر سیاسی برنامههای درخوری ارائه نماید تا در هر زمان و مکانی بتوان از آن بهره گرفت. اما اصل پاسخ این که: به نظر می رسد از آنجا که هرگاه دین وارد عرصه سیاست شده و با دشمنان انسانیت به مبارزه برخواسته و دست شوم آنان را از سر منافع مادی و معنوی ملت ها کوتاه کرده است لذا آنان همواره با ورود دین به عرصه اجتماع و سیاست به مخالفت پرداخته و در این راه سنگ اندازی کردهاند.این بدان معنا نیست که دین دارای مشکل بوده بلکه چون هدف اصلی دین،از میان بردن قواعد ناعادلانه بازی سیاسی در میان بشر می باشد و برخی این را بر نمی تابند با آن به مبازره خواسته و هر روز علیه آن به توطئه می پردازند. آیت الله جوادی آملی در بیانی نغز در این رابطه چنین میفرمایند:( اسلام از آن جهت که دین الهی است و از آن جهت که کامل و خاتم همه ادیان و مکتب هاست،برای اجرای احکامش و برای ایجاد قسط و عدل در جامعه،حکومت و دولت می خواهد.برای نبرد با طاغوت و ستیز با ظلم و تعدی طاغوتیان،حکومت و حاکم می خواهد) ( همان ص 76) از این بیان بخوبی بر میآید که چرا ما باید در دین اندیشه سیاسی داشته باشیم چون : اولا: دین اسلام جامع بوده و اگر به مسائل سیاسی نپردازد این امر موجب نقص آن شده که خلاف مدعی خواهد بود و با کامل بودن آن در تنافی است. ثانیا:هدف از ارسال احکام از سوی خداوند،تحقیقا پیاده سازی آن بوده تا در پرتو آن انسان به سعادت هر دو جهان رهنمون گرددکه این مهم در سایه تشکیل حکومت ممکن خواهد بود. ثالثا:یکی از اهداف عالیه دین،برقرای قسط و عدل بوده که این امر تنها در سایه حاکمیت دینی میسور خواهد شد. رابعا:بر اساس آموزه های دینی،هیچ مسلمانی حق ندارد ظلم کرده و یا ظلم را بپذیرد.بنابراین برای دفع ظلم طاغوتیان و مبارزه با آنان نیازمند سیستم دفاعی خواهیم بودکه این هم با شکل گیری حکومت امکان خواهد یافت. در پایان ذکر این نکته مهم است که دشمنان دین که همیشه در پی ایجاد نومیدی در میان امت اسلامی بوده و برای اینکه نگذارند حاکمیت دینی در جامعه وجود داشته باشد(چرا که با منافع نامشروع آنان هموراه در تعارض می باشد) مرتبا علیه دین تبلیغات کرده و بعضا جنگ های ناعادلانهای بر مسلمین تحمیل میکردند ولی امت اسلامی در سایه حکومت الهی نبوی،به مبارزه با آنان برخواسته و آنان را دفع میکردند و اجازه تعرض به حکومت اسلامی را نمیدادند تا این که توانستند این بنای خدایی را در سرزمین های اسلامی نهادیه و مستقر نمایند. امروز نیز که این کارشکنیهای دشمنان قسم خورده دین،بیشتر و پیچیدهترگشته و مرتبا(به ناحق)بر طبل جدایی دین از سیاست(سکولاریسم) میکوبند طبعا ما نیز بعنوان وارثان دین خدا،در برابر آن مسولیت های بالاتری خواهیم داشت تا این که این دین با تمام ابعاد در دنیا مطرح و تشنگان معارف الهی از قبل آن سیراب شوند. خلاصه سخن این که ورود دین به عرصه سیاست امری طبیعی و موافق اهداف ارسال رسل از سوی خداوند بوده و ضرورتا و برای دفع زیاده طلبی انسان های زیاده خواه،برقرای قسط و عدل،پیاده سازی احکام الهی و... باید دین وارد این سیاست شده و با وجود شرائط مساعد،اقدام به تشکیل حکومت نیز بنماید. منابع: 1:( قرآن کریم) 2:( جوادی آملی.عبدالله.ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت.اسراء.قم.چاپ هشتم.زمستان 1387ش) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100127164)
چرا باید در دین اندیشه سیاسی کرد؟
قبل از پرداختن به پاسخ،ذکر مقدمه ای کوتاه خالی از ضرورت نخواهد بود.
مقدمه:
از منظر آموزه های اصیل اسلامی , دین هرگز از حکومت و سیاست جدا نمی باشد چون خداوند فرموده :( کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ) ( بقره/213) ت.مردم (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند.
در این آیه،رفع اختلاف میان مردم بعنوان هدف بعثت انبیاء مطرح شده است که اگر این امری ضروری برای ایجاد نظم در جامعه بشری و دوری از هرج و مرج است،موعظه و نصیحت صرف نمی تواند مشکل اجتماعی را حل کند لذا هیچ پیامبر صاحب شریعتی نیامده مگر آنکه مساله حاکمیت را نیز مطرح کرده است.(ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت ص 73)
بنابراین اصولا خداوند انسان را تنها برای دنیای پس از این دنیای مادی نیافریده و توجه تام خود را بدان معطوف نساخته است بلکه برای سعادت دو جهان انسان از طریق پیامبران خود برنامه های بهتر زیستن را فرستاده است تا بشر در سایه آن به دو بعد جسم و روح خود پرداخته و آن دو را با یکدیگر بسازد.
دین اسلام بعنوان پایان بخش تمام ادیان و نبی مکرم(ص) بعنوان آخرین پیامبر، در زمره رسولان الهی بوده که برای به فعلیت رساندن استعدادهای بشریت،بر ایشان ارزانی داشته شدهکه همواره برای پیاده سازی احکام الهی در پی تشکیل حکومت بوده و در این راستا از هر فرصتی بهره می جست.گاه این فرصت و زمینه فراهم نمی آمد مانند 13 سال حضور در مکه و گاه این فرصت ایجاد می گشت همچون پس از هجرت از مکه به مدینه که با فراهم آمدن زمینههای پی ریزی حکومت دینی از آن استقبال کرده و برترین حکومت را ایجاد نمودند.
از این رو می توان گفت از آنجا که دین اسلام برای همیشه زندگی بشر آمده و دینی جهانی و فراگیر می باشد لذا باید از جهات مختلف از جمله از نظر سیاسی برنامههای درخوری ارائه نماید تا در هر زمان و مکانی بتوان از آن بهره گرفت.
اما اصل پاسخ این که:
به نظر می رسد از آنجا که هرگاه دین وارد عرصه سیاست شده و با دشمنان انسانیت به مبارزه برخواسته و دست شوم آنان را از سر منافع مادی و معنوی ملت ها کوتاه کرده است لذا آنان همواره با ورود دین به عرصه اجتماع و سیاست به مخالفت پرداخته و در این راه سنگ اندازی کردهاند.این بدان معنا نیست که دین دارای مشکل بوده بلکه چون هدف اصلی دین،از میان بردن قواعد ناعادلانه بازی سیاسی در میان بشر می باشد و برخی این را بر نمی تابند با آن به مبازره خواسته و هر روز علیه آن به توطئه می پردازند.
آیت الله جوادی آملی در بیانی نغز در این رابطه چنین میفرمایند:( اسلام از آن جهت که دین الهی است و از آن جهت که کامل و خاتم همه ادیان و مکتب هاست،برای اجرای احکامش و برای ایجاد قسط و عدل در جامعه،حکومت و دولت می خواهد.برای نبرد با طاغوت و ستیز با ظلم و تعدی طاغوتیان،حکومت و حاکم می خواهد) ( همان ص 76)
از این بیان بخوبی بر میآید که چرا ما باید در دین اندیشه سیاسی داشته باشیم چون :
اولا: دین اسلام جامع بوده و اگر به مسائل سیاسی نپردازد این امر موجب نقص آن شده که خلاف مدعی خواهد بود و با کامل بودن آن در تنافی است.
ثانیا:هدف از ارسال احکام از سوی خداوند،تحقیقا پیاده سازی آن بوده تا در پرتو آن انسان به سعادت هر دو جهان رهنمون گرددکه این مهم در سایه تشکیل حکومت ممکن خواهد بود.
ثالثا:یکی از اهداف عالیه دین،برقرای قسط و عدل بوده که این امر تنها در سایه حاکمیت دینی میسور خواهد شد.
رابعا:بر اساس آموزه های دینی،هیچ مسلمانی حق ندارد ظلم کرده و یا ظلم را بپذیرد.بنابراین برای دفع ظلم طاغوتیان و مبارزه با آنان نیازمند سیستم دفاعی خواهیم بودکه این هم با شکل گیری حکومت امکان خواهد یافت.
در پایان ذکر این نکته مهم است که دشمنان دین که همیشه در پی ایجاد نومیدی در میان امت اسلامی بوده و برای اینکه نگذارند حاکمیت دینی در جامعه وجود داشته باشد(چرا که با منافع نامشروع آنان هموراه در تعارض می باشد) مرتبا علیه دین تبلیغات کرده و بعضا جنگ های ناعادلانهای بر مسلمین تحمیل میکردند ولی امت اسلامی در سایه حکومت الهی نبوی،به مبارزه با آنان برخواسته و آنان را دفع میکردند و اجازه تعرض به حکومت اسلامی را نمیدادند تا این که توانستند این بنای خدایی را در سرزمین های اسلامی نهادیه و مستقر نمایند.
امروز نیز که این کارشکنیهای دشمنان قسم خورده دین،بیشتر و پیچیدهترگشته و مرتبا(به ناحق)بر طبل جدایی دین از سیاست(سکولاریسم) میکوبند طبعا ما نیز بعنوان وارثان دین خدا،در برابر آن مسولیت های بالاتری خواهیم داشت تا این که این دین با تمام ابعاد در دنیا مطرح و تشنگان معارف الهی از قبل آن سیراب شوند.
خلاصه سخن این که ورود دین به عرصه سیاست امری طبیعی و موافق اهداف ارسال رسل از سوی خداوند بوده و ضرورتا و برای دفع زیاده طلبی انسان های زیاده خواه،برقرای قسط و عدل،پیاده سازی احکام الهی و... باید دین وارد این سیاست شده و با وجود شرائط مساعد،اقدام به تشکیل حکومت نیز بنماید.
منابع:
1:( قرآن کریم)
2:( جوادی آملی.عبدالله.ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت.اسراء.قم.چاپ هشتم.زمستان 1387ش) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100127164)
- [سایر] اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی (ره) شامل چه حوزه هایی می شود؟ به عبارت دیگر، اندیشه سیاسی که می گوییم یعنی چه و شامل چه چیزهای سیاسی می شود و مصادیق اندیشه سیاسی حضرت امام چیست؟
- [سایر] اندیشه سیاسی فارابی چیست؟
- [سایر] رابطه حکومت با مردم در اندیشه سیاسی اسلام چگونه است؟
- [سایر] در اندیشه سیاسی اسلام، مرز دولت اسلامی تا کجاست؟
- [سایر] در مورد زندگی، اندیشه سیاسی وروشهای مبارزاتی امام توضیح دهید؟
- [سایر] آیا اندیشه سیاسی امام خمینی ره دچار تحول بود؟
- [سایر] کرامت انسان را در اندیشه سیاسی شیعه توضیح دهید؟
- [سایر] اندیشه سیاسی امام خمینی ره چه ماهیت و اصولی دارد؟
- [سایر] نظرات فیلسوفان غرب در مورد اندیشه سیاسی امام(ره) چیست؟
- [سایر] در مورد اندیشه سیاسی و نظام سیاسی اسلام در عصر غیبت را از منظرآیت الله جوادی آملی؟
- [آیت الله مظاهری] اگر بعضی از مسؤولین ممالک اسلامی موجب بسط نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی اجانب شود که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است، یا موجب بسط اشاعه فحشا و گناهان بزرگ یا ترک واجبات شود خود به خود عزل میشود و بر مسلمانان لازم است با او مخالفت کنند و از اسلام و مصالح مسلمین دفاع کنند.
- [آیت الله مظاهری] اگر به واسطه توسعه نفوذ سیاسی، اقتصادی و تجاری اجانب یا روابط سیاسی با آنها، خوف آن باشد که تسلّط بر بلاد مسلمین پیدا کنند بر مسلمانان واجب است نقشه آنان را به هم بزنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتها ی اسلامی ودُوَل اجانب ، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی ، تسلّط پیدا کنند اگر چه تسلّط سیاسی واقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند ، و دوَل اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [امام خمینی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و سایر دولتها، خوف آن باشد که بیگانگان بر ممالک اسلامی تسلّط پیدا کنند چه تسلّط سیاسی و چه اقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را به قطع این گونه روابط الزام کنند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند و همراهی نمودن با آنها در ظلم و ستم، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مبارزه با نفوذ اقتصادی و فکری و سیاسی بیگانگان، در بلاد اسلام، بر هر مسلمان واجب است و کمک کردن به آن حرام است.