در جامعه اسلامی، سیاست های اتخاذ شده می بایستی براساس اسلام باشد یا رأی اکثریت مردم؟ آیا اگر نظر اسلام در تقابل با نظر مردم باشد در این هنگام تکلیف چیست؟ سیاستهای اتخاذی در هر جامعه متناسب است با جنبههای نرمافزاری که آن نظام سیاسی برای خود انتخاب کرده است و اصولاً هیچ اندیشه سیاسی و نرمافزاری تخلف از خط مشیهای کلی خود را بر نمیتابد. این امر مختص به جوامع خاصی نیز نمیباشد، در جوامع غربی و شرقی این امر مدنظر دستاندرکاران تصمیم گیری جامعه است. به طور مثال در نظامهای مبتنی بر لیبرالیسم اجازه داده نمیشود که سیاستهای اتخاذی منافاتی با اصول و اساس لیبرالیسم داشته باشد.به این معنی که لیبرالیسم نسبت به اصول و مبانی خود کاملاً غیرلیبرال است. در اینگونه جوامع این اجازه به مردم داده نمیشود که نسبت به اصول لیبرالیسم نظری مخالف بدهند. به تعبیر خودشان؛ مردم آزاد هستند که در چارچوب اصول لیبرالیسم نسبت به سرنوشت خود تصمیم بگیرند. اما آیا ممکن است تصور کنیم روزی مردم یک نظام لیبرال تصمیم بگیرند که جامعهشان به صورتی غیر لیبرال اداره شود؟ اگرچه چنین فرضی در ذهن ممکن است ولی هرگز در عمل ممکن نخواهد بود. زیرا ایدئولوژی لیبرالیسم این حق را به مردم نمیدهد که اصل لیبرالیسم را مورد انکار و نفی قراردهند مگر اینکه یک انقلابی صورت گرفته و اصل نظام سیاسی را همراه با محتوای نرمافزاری آن دگرگون کند. به همین دلیل است که ما میبینیم نظامهای لیبر ال نسبت به برخی انتخابهای آزاد کشورها حالتی انکارآمیز داشته و آن را به رسمیت نمیشناسند. علت این امر این است که این انتخابات و نظر مردم با اصول مسلم نگرش لیبرالیستی همخوانی ندارد. این امر حتی نسبت به برخی فعالیتهای مردمی در کشورهای لیبرال دموکراسی نیز صورت میگیرد که نمونههای آن در شبکههای خبری منعکس شده است. حال برسیم به مورد خاصی که شما در سؤال خود ذکر کردهاید و آن اینکه آیا در جامعه اسلامی لازم است سیاستهای اتخاذی مطابق اسلام باشد یا مطابق نظر مردم. پاسخ به این پرسش چنان ظریف است که باید به دقت نسبت به جوانب آن توجه کرد. ایران پس از ورود اسلام و پذیرش آن از سوی عموم مردم، به عنوان یکی از بخشهای دولت بزرگ اسلامی درآمد و نقشی بسیار حساس و مهم را در پیشبرد فرهنگی اسلام ایفاء نمود. این روال تا دوران صفویه ادامه داشت تا این که برای اولین بار پس از ورود اسلام، براساس فرهنگ شیعی صفویان اقدام به تأسیس کشوری مستقل کردند که حدود آن اعم از مادی و فرهنگی با اندک تغییراتی تا به امروز جریان دارد. مبنای نرمافزای این نظام جدید را اندیشههای سیاسی اجتماعی شیعی به عهده داشت. ایرانیان بر اساس طینت پاک و سطح بالای فرهنگی خود از اسلام عصاره ناب آن یعنی ولایت را گرفتند و با تمسک به دامان ولایت به عنوان عصاره دین برگ زرینی را در تاریخ اسلام به جا گذاشتند. از این دوره به بعد تاریخ ایران عبارت است از همراهی ایرانیت با تشیع و به تعبیری ایجاد سیاست و مدنیتی شیعی، این امر در رگرگ همه ایرانیان درجریان است به گونهای که حتی در دورههای هم که خواسته شده این آمیختگی با اجبار از یکدیگر منفک شوند موفقیتی به دست نیامده و ما آن را با شور و شوق بیشتری در دورههای بعدی شاهد بودهایم. رضاخان و اربابان خارجی او با شدت تمام به دنبال تفکیک ایرانیان از دیانت سیاسی اجتماعی اسلام بودند ولی این جریان در سالهای1342 با شدتی تمام رد شده و ما شاهد ظهور انقلابی در سال 57 بودیم که به تعبیر (میشل فوکو) به دنبال احیای معنویت و ارزشهای دینی بود، چیزی که به تعبیر وی غربیان سالهای پیش آنرا از زندگی اجتماعی خود بیرون رانده بودند. این امر نشاندهنده یک نحوه همبستگی روحی مردم ایران با سنتها و اندیشه شیعی است به گونهای که نوع زندگی ما ایرانیان و نیز فعالیتها و اقداماتمان بر اساس این روح جمعی است. بنابراین اینکه گفته شود اگر نظر مردم در تقابل با آموزههای اسلامی باشد، کدامین مقدم هستند؟ سخنی به دور از واقعیات جامعه ایران است یا لااقل با توجه به سابقه تاریخی ایرانیان سخنی غیر منطقی است. نمونه این امر را در غیر مردمی بودن حکومتهای به ظاهر سکولار جامعه ایران میتوان دریافت یعنی سیاستهای رژیمهاسکولار در ایران سیاستهایی غیرمردمی و تحول از بالا بوده است. در ذهنیت جامعه ایرانی، اسلام و تشیع یکی از معیارهای اصلی انتخاب و عمل است اگرچه در ظاهر به چشم نیاید. اما مسئله مدنظر شما را از نظر ذهنی میتوان مورد توجه قرارداد، که اگر به فرض انتخاب مردم با اصول اسلام ناسازگار باشد چه باید کرد کدامین مقدم است؟. به صورت عقلی باید گفت؛ اگر در جامعه مدنظر اسلام به عنوان ارزشِ پذیرفته شده و محتوای نرمافزاری جامعه مقبولیت عامه یافته باشد دیگر تخلف از آن غیر منطقی خواهد بود زیرا ملتزم شدن به یک مکتب و اندیشه اعم از اسلام یا غیر آن، مستلزم التزام به اصول و جوانب آن نیز خواهد بود. بله اگر مکتب و اندیشهای درجامعهای مقبولیت نیافته باشد در آن این سخن ممکن است منطقی به نظر برسد که نظر مردم مقدم باشد. این از نظر منطقی و عقلی، اما از لحاظ عملی و سیاسی باید گفت؛ در ایران پس از انقلاب، در اولین همهپرسی عمومی، مردم ایران به جمهوری به عنوان صورت مادی نظام سیاسی خود و به اسلام و تشیع به عنوان مبنای نرمافزاری این نظام نوپا، رأی مثبت داده و بر آن قیام اسلامی خود صحه گذاشتند. در این همهپرسی مبنا بر این شد که اصول کلی کشور بر مبنای اندیشههای اسلامی اداره شده و مسائل اجتماعی بر اساس نظر و رأی مردم در قالب نظر نمایندگان ایشان باشد که البته لازم بود منافاتی با اندیشههای کلی اسلامی نداشته باشد. به صورت خلاصه باید گفت تفکیک رأی اکثریت در جامعه شیعی ایران از اندیشههای شیعی، بحثی ذهنی است و از واقعیتهای موجود در جامعه ایران به دور است. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 5/100112735)
در جامعه اسلامی، سیاست های اتخاذ شده می بایستی براساس اسلام باشد یا رأی اکثریت مردم؟ آیا اگر نظر اسلام در تقابل با نظر مردم باشد در این هنگام تکلیف چیست؟
در جامعه اسلامی، سیاست های اتخاذ شده می بایستی براساس اسلام باشد یا رأی اکثریت مردم؟ آیا اگر نظر اسلام در تقابل با نظر مردم باشد در این هنگام تکلیف چیست؟
سیاستهای اتخاذی در هر جامعه متناسب است با جنبههای نرمافزاری که آن نظام سیاسی برای خود انتخاب کرده است و اصولاً هیچ اندیشه سیاسی و نرمافزاری تخلف از خط مشیهای کلی خود را بر نمیتابد. این امر مختص به جوامع خاصی نیز نمیباشد، در جوامع غربی و شرقی این امر مدنظر دستاندرکاران تصمیم گیری جامعه است.
به طور مثال در نظامهای مبتنی بر لیبرالیسم اجازه داده نمیشود که سیاستهای اتخاذی منافاتی با اصول و اساس لیبرالیسم داشته باشد.به این معنی که لیبرالیسم نسبت به اصول و مبانی خود کاملاً غیرلیبرال است. در اینگونه جوامع این اجازه به مردم داده نمیشود که نسبت به اصول لیبرالیسم نظری مخالف بدهند. به تعبیر خودشان؛ مردم آزاد هستند که در چارچوب اصول لیبرالیسم نسبت به سرنوشت خود تصمیم بگیرند. اما آیا ممکن است تصور کنیم روزی مردم یک نظام لیبرال تصمیم بگیرند که جامعهشان به صورتی غیر لیبرال اداره شود؟ اگرچه چنین فرضی در ذهن ممکن است ولی هرگز در عمل ممکن نخواهد بود. زیرا ایدئولوژی لیبرالیسم این حق را به مردم نمیدهد که اصل لیبرالیسم را مورد انکار و نفی قراردهند مگر اینکه یک انقلابی صورت گرفته و اصل نظام سیاسی را همراه با محتوای نرمافزاری آن دگرگون کند. به همین دلیل است که ما میبینیم نظامهای لیبر ال نسبت به برخی انتخابهای آزاد کشورها حالتی انکارآمیز داشته و آن را به رسمیت نمیشناسند. علت این امر این است که این انتخابات و نظر مردم با اصول مسلم نگرش لیبرالیستی همخوانی ندارد. این امر حتی نسبت به برخی فعالیتهای مردمی در کشورهای لیبرال دموکراسی نیز صورت میگیرد که نمونههای آن در شبکههای خبری منعکس شده است.
حال برسیم به مورد خاصی که شما در سؤال خود ذکر کردهاید و آن اینکه آیا در جامعه اسلامی لازم است سیاستهای اتخاذی مطابق اسلام باشد یا مطابق نظر مردم. پاسخ به این پرسش چنان ظریف است که باید به دقت نسبت به جوانب آن توجه کرد. ایران پس از ورود اسلام و پذیرش آن از سوی عموم مردم، به عنوان یکی از بخشهای دولت بزرگ اسلامی درآمد و نقشی بسیار حساس و مهم را در پیشبرد فرهنگی اسلام ایفاء نمود. این روال تا دوران صفویه ادامه داشت تا این که برای اولین بار پس از ورود اسلام، براساس فرهنگ شیعی صفویان اقدام به تأسیس کشوری مستقل کردند که حدود آن اعم از مادی و فرهنگی با اندک تغییراتی تا به امروز جریان دارد. مبنای نرمافزای این نظام جدید را اندیشههای سیاسی اجتماعی شیعی به عهده داشت.
ایرانیان بر اساس طینت پاک و سطح بالای فرهنگی خود از اسلام عصاره ناب آن یعنی ولایت را گرفتند و با تمسک به دامان ولایت به عنوان عصاره دین برگ زرینی را در تاریخ اسلام به جا گذاشتند. از این دوره به بعد تاریخ ایران عبارت است از همراهی ایرانیت با تشیع و به تعبیری ایجاد سیاست و مدنیتی شیعی، این امر در رگرگ همه ایرانیان درجریان است به گونهای که حتی در دورههای هم که خواسته شده این آمیختگی با اجبار از یکدیگر منفک شوند موفقیتی به دست نیامده و ما آن را با شور و شوق بیشتری در دورههای بعدی شاهد بودهایم. رضاخان و اربابان خارجی او با شدت تمام به دنبال تفکیک ایرانیان از دیانت سیاسی اجتماعی اسلام بودند ولی این جریان در سالهای1342 با شدتی تمام رد شده و ما شاهد ظهور انقلابی در سال 57 بودیم که به تعبیر (میشل فوکو) به دنبال احیای معنویت و ارزشهای دینی بود، چیزی که به تعبیر وی غربیان سالهای پیش آنرا از زندگی اجتماعی خود بیرون رانده بودند.
این امر نشاندهنده یک نحوه همبستگی روحی مردم ایران با سنتها و اندیشه شیعی است به گونهای که نوع زندگی ما ایرانیان و نیز فعالیتها و اقداماتمان بر اساس این روح جمعی است.
بنابراین اینکه گفته شود اگر نظر مردم در تقابل با آموزههای اسلامی باشد، کدامین مقدم هستند؟ سخنی به دور از واقعیات جامعه ایران است یا لااقل با توجه به سابقه تاریخی ایرانیان سخنی غیر منطقی است. نمونه این امر را در غیر مردمی بودن حکومتهای به ظاهر سکولار جامعه ایران میتوان دریافت یعنی سیاستهای رژیمهاسکولار در ایران سیاستهایی غیرمردمی و تحول از بالا بوده است. در ذهنیت جامعه ایرانی، اسلام و تشیع یکی از معیارهای اصلی انتخاب و عمل است اگرچه در ظاهر به چشم نیاید.
اما مسئله مدنظر شما را از نظر ذهنی میتوان مورد توجه قرارداد، که اگر به فرض انتخاب مردم با اصول اسلام ناسازگار باشد چه باید کرد کدامین مقدم است؟. به صورت عقلی باید گفت؛ اگر در جامعه مدنظر اسلام به عنوان ارزشِ پذیرفته شده و محتوای نرمافزاری جامعه مقبولیت عامه یافته باشد دیگر تخلف از آن غیر منطقی خواهد بود زیرا ملتزم شدن به یک مکتب و اندیشه اعم از اسلام یا غیر آن، مستلزم التزام به اصول و جوانب آن نیز خواهد بود. بله اگر مکتب و اندیشهای درجامعهای مقبولیت نیافته باشد در آن این سخن ممکن است منطقی به نظر برسد که نظر مردم مقدم باشد. این از نظر منطقی و عقلی، اما از لحاظ عملی و سیاسی باید گفت؛ در ایران پس از انقلاب، در اولین همهپرسی عمومی، مردم ایران به جمهوری به عنوان صورت مادی نظام سیاسی خود و به اسلام و تشیع به عنوان مبنای نرمافزاری این نظام نوپا، رأی مثبت داده و بر آن قیام اسلامی خود صحه گذاشتند.
در این همهپرسی مبنا بر این شد که اصول کلی کشور بر مبنای اندیشههای اسلامی اداره شده و مسائل اجتماعی بر اساس نظر و رأی مردم در قالب نظر نمایندگان ایشان باشد که البته لازم بود منافاتی با اندیشههای کلی اسلامی نداشته باشد.
به صورت خلاصه باید گفت تفکیک رأی اکثریت در جامعه شیعی ایران از اندیشههای شیعی، بحثی ذهنی است و از واقعیتهای موجود در جامعه ایران به دور است. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 5/100112735)
- [سایر] آیا آیات و روایاتی داریم که در جامعه بایستی حکومت اسلامی باشد و در زمان غیبت نیز ولایت فقیه عهده دار زمامداری امور باشند ؟ نقش مردم در حکومت چیست و اگر مردم با حکومت اسلامی مخالفت کردند تکلیف چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا در فقه اسلامی نظام تعدّد قاضی در محکمه وجود دارد و مورد تأیید قرار گرفته است؟ در صورت مثبت بودن شیوه دادرسی و صدور رأی به چه طریق است؟ رأی اکثریت ملاک است یا رأی مجتهد اعلم ملاک است؟
- [سایر] تعریف اسلام از سیاست چیست؟ آیا میتوان بین سیاست اسلامی با بحث دموکراسی پلی زد؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا جامعه مسلمانان با جامعه اسلامی در احکام شهرسازی با هم متفاوت می باشد؟
- [سایر] با سلام. یک شاعر و فیلمساز ایتالیایی به نام (پازولینی) معتقد است که رأی گیری اساسا کار غلطی است. زیرا اولا اگر به رأی اکثریت عمل کنیم حقوق اقلیت پایمال میشود و ثانیا چه بسا اکثریت یک جامعه نادان باشند که در این صورت نتیجه انتخابات یک نتیجه جاهلانه خواهد بود که به ضرر همه است. در این صورت چرا همه جا دموکراسی مقبولیت عام دارد؟
- [سایر] در حال حاضر درباره نظریه فلاسفه اسلامی در زمینه سیاسی تحقیق می کنم. لطفاً مرا راهنمای فرمایید تا بتوانم منابع را بشناسم و استفاده کنم. ضمنا چند تا سؤال دارم که می خواهم از محضر شما بپرسم:1. آیا فلاسفه اسلامی بر این نظر دارند که سیاست و قدرت به فساد میل دارد؟ ( POWER TENDS TO CORRUPT)2. فلاسفه اسلامی کدام نحو سیاست را ترجیح و کدام مدل سیاست را پیشنهاد می دهند؟3. آیا تا به حال کسی از میان فلاسفه مسلمان موفق شده است نظریه فلسفی خود را در زمینه سیاست و اداره حکومت عملی کند؟
- [سایر] در جامعه امروز نظر اسلام در مورد حقوق بشر چیست؟
- [سایر] در جامعه امروز نظر اسلام در مورد حقوق بشر چیست؟
- [سایر] آیا حکومت اسلامی به دموکراسی و رفراندوم و نظر مردم بستگی دارد؟ یعنی اگر روزی مردم ایران اکثریت شان خواهان تعویض نظام باشند باید به حرف شان احترام گذاشت. یا آنها را مجبور کرد؟ و اصلا این رای گیری های م
- [سایر] چرا قاطعیتی که بر رهبر جامعه اسلامی لازم است در رهبر ما دیده نمی شود یا اگر هست، چرا اثر ندارد؟ آمار بالای قاچاق، فساد اقتصادی در اکثریت ادارات و ارگانها، بی تدبیری برخی از تصمیمات رئیس جمهور و دیگران
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . چون اقتصاد و تجارت جامعه مسلمانان در اثر غفلت هایی که شده و وابسته به بانک ها گردیده است، تا بانک ها وضع خود را با تعالیم اقتصادی اسلامی تطبیق نکرده اند، مسلمانان متمکن با همکاری یکدیگر مؤسسات قرض الحسنه اسلامی تأسیس کنند و این مخالفت علنی با احکام خدا را به اطاعت احکام او مبدل سازند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر مسلمانی باید سعی کند روش و رفتار و اخلاق او، طبق تعالیم اخلاقی و فقهی اسلام باشد تا هم خودش سعادتمند گردد و هم بر آبروی جامعه اسلامی بیفزاید.
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب در خطبة نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تَذکّر دهد ومردم را در جریان مسائل زیانبار و سودمند کشورهای اسلامی وغیر اسلامی قرار دهد ونیازهای مسلمین را در اَمر معاد ومعاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال وکیان مسلمین نقش مُهِمّی دارد گوشزد کند وکیفیّت روابط آنان را با سائر مِلَل بیان نماید ومردم را از دخالتهای دُوَل ستمگر و اِسْتعمارگر در امور سیاسی واقتصادی مسلمین که مُنْجَرْ به استعمارو استثمار آنها می شود بر حَذَرْ دارد . خلاصه نماز جمعه ودو خطبة آن ، نظیر حجّ ومراکز تجمّع آن ونماز های عید فطر وقربان وغیره ، از سنگرهای بزرگی است که مُتأسِّفانه مسلمانان از وظائف مُهمّ سیاسی خود در آن غافل مانده اند ، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند .اسلام دین سیاست ، آن هم در همة شئون آن است وکسی که در احکام قضائی ، سیاسی ، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تَأمّل کند مُتوجّه این معنی می شود .هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است ، جاهلی است که نه اسلام را می شناسد ونه سیاست را.
- [امام خمینی] قوانین و مصوباتی که از مجالس قانونگذاری دولتهای جائر به امر عمال اجانب خَذَلَهم اللَّه تعالی بر خلاف صریح قرآن کریم و سنّت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میگذرد و گذشته است، از نظر اسلام لغو و از نظر قانون بیارزش است، و لازم است مسلمانها از امرکننده و رأیدهنده به هر طور ممکن است اعراض کنند، و با آنها معاشرت و معامله نکنند، و آنان مجرمند و عملکننده به رأی آنها معصیت کار و فاسق است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [آیت الله اردبیلی] نیکویی رفتار، منش و حسن سلوک مسلمانان خصوصا عالمان، فرهیختگان و سرشناسان از بهترین وسایل امر به معروف و نهی از منکر است و بر همه واجب است با روش و منش پسندیده خود عملاً جامعه اسلامی را به انجام معروف و ترک منکر رهنمون بسازند.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی دوست داشته باشد که واجبی از واجبات بیارزش یا متروک شود و یا حرامی از محرّمات با ارزش و یا جایی در جامعه باز کند، گرچه در این امر قبیح خود عامل نباشد و تبلیغ نیز برای آن نکند، از نظر قرآن شریف کیفر بزرگی در دنیا و عذاب بزرگی در آخرت دارد، مثلاً کسی که دوست دارد در جامعه اسلامی، چادر جای خود را به بدحجابی و قرضالحسنه جای خود را به قرض ربوی بدهد، و قطعاً اگر توبه نکند، عذاب دردناکی در دنیا و آخرت به سراغ او خواهد آمد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] دفاع بر همه مسلمانان در برابر هجوم دشمنان به کشورهای اسلامی و مرزهای آن واجب است و منحصر به کشوری نیست که انسان در آن زندگی می کند، بلکه همه مسلمین دنیا باید در برابر هجوم اجانب به کشورهای اسلامی یا مقدّسات مسلمانان مدافع یکدیگر باشند، خواه از طریق بذل مال یا جان یا هر وسیله دیگر، و در این امر احتیاج به اذن حاکم شرع نیست، ولی برای نظم و هماهنگی برنامه های دفاعی باید در صورت امکان فرمانده یا فرماندهان آگاه و مورد اعتمادی را با نظر حاکم شرع تعیین کنند.
- [امام خمینی] رادیو و تلویزیون دارای منافع حلال عقلایی و منافع حرام است از نظر اسلام و جایز است انتفاع بردن از آنها به نحو حلال، از قبیل اخبار و مواعظ از رادیو و نشان دادن چیزهای حلال برای تعلیم و تربیت صحیح، یا نشان دادن کالاها و عجایب خلقت از بر و بحر از تلویزیون و اما چیزهای حرام از قبیل پخش غنا و موسیقی مطرب و اشاعه منکرات از قبیل پخش قوانین خلاف اسلام و مدح خائن و ظالم، و ترویج باطل، و ارائه چیزهایی که اخلاق جامعه را فاسد و عقاید آنها را متزلزل میکند، حرام و معصیت است.
- [آیت الله سبحانی] فردی که به حد تکلیف رسیده ولی معترف به وجود خدا و یا وحدانیّت و یا نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) یا معاد(روز قیامت) نباشد بنابر احتیاط واجب نجس است. و همچنین اگر کسی یکی از احکام ضروری اسلام (مانند وجوب نماز و روزه و حج) را انکار کند و در نظر او ملازم با انکار یکی از امور یادشده باشد، نیز نجس می باشد.