زعامت سیاسی یعنی چه؟ شرایط آن چیست و چه انواعی دارد؟ زعامت سیاسی یعنی قدرت و توان دراداره شئون یک امت, که حافظ مصالح همگان بوده, ضمانت اجرای عدالت اجتماعی را عهده دار باشد. مردم, آزاد آفریده شده اند و در زندگی حق انتخاب دارند و هریک طبق خواستهء خود می توانند از مظاهر طبیعت بهره مند گردند. این آزادی و حق انتخاب در زندگی اجتماعی که لازمهء حیات تعاونی است - احیانا موجب برخورد می شود, که قانون, مرز تصرفات هریک از آحاد مردم و جامعه را مشخص می سازد. ضامن اجرای صحیح قانون, که همان ضمانت اجرای عدل اجتماعی است, کس یاکسانی اند که مسئوولیت زعامت سیاسی را بر عهده دارند. شرط اساسی اجرای این تعهد سه چیز است: توان, عدالت و آگاهی لازم . با این سه شرط, یک زعیم سیاسی می تواند, حسن تدبیر به خرج داده, زندگی سالم و آرامش بخشی را برای آحاد ملت فراهم سازد. ابوحامد غزالی (وفات: 505ه.ق) دربارهء سیاست چنین می گوید: سیاست است که وسایل حیات انسان را درجامعه فراهم می سازد,ودردسترس او قرار می دهد, زیرا تنها در نوع زندگی گروهی است که آدمیان می توانند به یکدیگر کمک و یاری رسانند, و بدین وسیله وسایل معیشت شان را سامان دهند و بهبود بخشند. علمی که زیست مسالمت آمیز و سودآور را چه از نظر مادی و چه معنوی میآموزد, سیاست است.. احیاءالعلوم, ج 1, ص20. بدین گونه می توان سیاست را چنین تعریف نمود: سیاست عبارت است از حسن تدبیر, که از شناخت کامل به اوضاع و احوال زمانه و آگاهی لازم از چگونگی برقراری روابط مسالمتآمیز, در میان افراد, و گروه ها, و ملت ها, حاصل می گردد, و در پیشرفت جامعه و تحقق اهداف ملی, در تمامی ابعاد زندگی, مادی و معنوی, نقش اساسی را ایفا می کند.( ازاین رو,اسلام سیاستی رادنبال می کند که صرفا درایجاد همزیستی مسالمتآمیز وسعادت بخش به کار گرفته شود.و سیاست مدار به کسی گفته می شود که دارای شناخت کامل از اوضاع و احوال جهانی بوده, و از روند سیاست های گوناگون, که در جوامع مختلف به کار گرفته شده, آگاهی لازم را دارا باشد,و به خوبی بداند ومی تواند بهترین شیوه ها را به کار گیرد,به گونه ای که با اوضاع و احوال ملی او سازگار باشد و مایهء سعادت و سربلندی ملت خویش باشد, و هیچ گونه وابستگی خفت بار و زیان بخش به وجود نیاورد. آمیختگی دین و سیاست سیاست از روز نخست با دین آمیخته بوده و از آن جدا نبوده است. اسلام از همان روز اول, تشکیل دولت داد و امت واحدی را به وجود آورد که هریک از این دو عمل, نمود بارزی از توان سیاسی اسلام است. پیغمبر اسلام(ص)از جایگاه نبوت, مقام زعامت سیاسی امت را بر عهده داشت, و ولایت او بر امت از مقام نبوت او برخاسته بود: )النبی اولی بالمومنین من انفسهم(احزاب(33) آیه6. عنوان نبوت او را شایسته مقام ولایت نموده بود, زیرا تعلیق حکم بر وصف عنوانی, مشعر بر علیت است. با مطرح کردن عنوان )نبوت( مسئله )ولایت( او را بر امت مطرح نموده است. به خوبی پیدا است که ولایت او از نبوت نشات گرفته است. ولایت در این آیه, به معنای زعامت سیاسی است که در رابطه با شئون عامه و اداره امور امت در جهت تامین مصالح عامه است که مقدم بر مصلحت های شخصی است. در نظام حکومتی اسلام, اصالت فرد و اصالت جامعه, هردو مطرح است, لیکن در صورت تزاحم, مصلحت جمع بر مصلحت فرد مقدم است. و این آیه به این حقیقت اشارت دارد. و نیز در آیهء دیگر: )وما کان لمومن ولا مومنه اذا قضی الله ورسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم ومن یعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبینا(همان, آیه36. آحاد مردم, در مقابل تصمیمات کلی, در رابطه با شئون عامه (اداری و سیاسی) باید تسلیم باشند: )انما کان قول المومنین اذا دعوا الی الله ورسوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا واطعنا( نور(24) آیه51. زعامت دینی و سیاسی علی(ع) این زعامت دینی و سیاسی,پس از رحلت ختمی مرتبت, به مولی امیرمومنان(ع) انتقال یافت, و به نص صریح حدیث غدیر,این سمت والا نصیب مولای متقیان گشت. آنجا که پیغمبراکرم (ص) در غدیرخم در جمع اصحاب و مومنین فرمود: )الست اولی منکم بانفسکم؟ قالوا: بلی یا رسول الله. فقال: فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه. اللهم وال من والاه وعاد من عاداه, وانصر من نصره واخذل من خذله( نخست از آنان اعتراف گرفت: الست اولی منکم بانفسکم اشارهء به آیهء کریمهء النبی اولی بالمومنین من انفسهم می باشد که مقام ولایت و زعامت سیاسی هدف است. جملگی گفتند: آری, قبول داریم که زعامت و ولایت به نص الهی از آن تو است. آن گاه حضرت پس از گرفتن این اعتراف به آنان فرمود: فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه پس هرکه پذیرفته است, من زعیم اویم, بداند که این زعامت پس از من به علی انتقال می یابد, و باید بپذیرد. لذا با اشاره به آیهء یادشده, هرگونه ابهامی از کلمهء مولا مرتفع می گردد, و مقصود از آن روشن می باشد, زیرا اگر لفظ مولی فرضا مشترک باشد, با قرینهء معینه, مشخص می گردد. زعامت پیشوایان معصوم(ع) در دوران عصمت, زعامت سیاسی و تعیین زعیم, با نص صریح مشخص می گردد همان طور که زعامت پیغمبر اکرم به نص )النبی اولی بالمومنین من انفسهم( مشخص گردید, و زعامت مولا امیرمومنان, پس از وی, به نص غدیر )فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه( مشخص و معین گردید. هم چنین ائمهء معصومین, که هریک با نص خاص, از پیغمبر اکرم یک جا چنان چه در حدیث جابر آمده است و نیز از هریک امامان پیش, امام لاحق مشخص می گردید. و این بدین جهت است که در دوران عصمت, در مقام زعامت, عصمت شرط است, که پی بردن به آن برای مردم عادتا امکان پذیر نیست لذا باید از جانب شرع تعیین و مشخص گردد. لذا نقش بیعت در این دوران صرفا نقش فراهم کردن امکانات برای ولی امر است, تا بتواند با توان مردمی, در جهت اصلاح امت حرکت کند و بیعت یک وظیفه است که باید مردم انجام دهند: )اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم(. زعامت ولی فقیه ولایت فقیه در امتداد ولایت پیغمبر و ائمه معصومین(ع) است بدین معنا که در عصر غیبت, مسئله زعامت از دیدگاه اسلام, نادیده گرفته نشده است. شریعت که برای تنظیم حیات اجتماعی است همواره به مسئول یا مسئولین اجرا نیاز دارد, تا حافظ مصالح امت و ناظر بر اجرای صحیح عدالت اجتماعی باشند و نمی توان آن را مخصوص دوران حضور دانست, بلکه با امتداد شریعت, مسئولیت اجرائی و نظارت نیز ادامه دارد. و لذا ولایت فقیه در دوران غیبت, امتداد همان زعامت سیاسی پیغمبر و ائمه معصومین است که مسئولیت اجرای عدالت اجتماعی و ادارهء شئون عامه را بر عهده دارد. و هیچ گونه ارتباطی با دخالت در شئون خصوصی مردم ندارد, مگر آن که با مصلحت عمومی مرتبط گردد. از این رو, ولایت فقیه هرگز به معنای )قیمومیت( یا )حاکمیت ارادهء مطلقهء فقیه( نیست, چنان چه ولایت پیغمبر و امامان معصوم نیز به چنین معنایی نبوده است. بلکه صرفا: اداره البلاد وسیاسه العباد مقصود است و بس. همان گونه که ولایت پیغمبر از مقام نبوت او برخاسته بود, و بدین جهت, نبوت و شریعت او ولایت اش را در همان قوانین شرع محدود می کرد, ولایت فقیه نیز از مقام فقاهت او برخاسته, و فقاهت, آن را محدود می سازد. و درواقع فقاهت او است که حکومت می کند نه شخص او یا ارادهء شخصی او. لذا معنای صحیح ولایت فقیه, ولایت فقه او است. درنتیجه, محصول ولایت فقیه, زعامت سیاسی دین است و شریعت حاکم بر مقدرات مردم بوده و فقیه, ضامن اجرای صحیح آن می باشد. ولایت مطلقه معلوم شد که مقصود از ولایت مطلقه, عمومیت و شمول ولایت فقیه در تمامی ابعاد اداری سیاسی امت است, تا آن جا که با شئون عامه مرتبط است. و محصور در یک بعد از شئون امت, یا خصوص امور یک فرد یا افراد خاص نیست. از این رو ولایت مطلقه, ولایت تصرف در تمامی ابعاد مرتبط به ادارهء امت, می باشد. و درمقابل ولایت های خاصه از قبیل ولایت پدر در امر تزویج دختر, ولایت پدر و جد در امور مالی فرزندان صغیر و ولایت حاکم شرع بر اموال )قصر( و )غیب( می باشد. فقاهت و ولایت آیا میان فقاهت و ولایت, تلازمی وجود دارد, بدین معنا که هرکه به مقام فقاهت رسید, دارای مقام ولایت نیز خواهدبود؟ یا آن که صرفا فقاهت شرط ولایت است که یکی از شرایط اساسی زعامت سیاسی اسلامی, واجدیت مقام فقاهت است. مولاامیرمومنان(ع) در این باره می فرماید: )ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه واعلمهم بامر الله فیه(نهج البلاغه, نامه شماره171. حضرت در این بیان, دو شرط اساسی را برای شایستگی مقام زعامت سیاسی در اسلام یادآور می شود: اولا: قدرت و توان سیاسی اداری داشته باشد. ثانیا: در امر زعامت, آگاه ترین افراد امت بوده باشد, که همان معنای فقاهت است, که بیش تر فقاهت در شئون زعامت و سیاست ملحوظ است. پس در زعامت سیاسی فقاهت, دومین شرط اساسی, پس از قدرت سیاسی است. و این, صرفا شایستگی فقیهان را برای مقام ولایت و زعامت سیاسی, پس از واجدیت سایر شرایط می رساند, نه فعلیت آن را, زیرا در فرض دوم, تعدد ولایات برحسب تعدد فقهای جامع الشرایط, و موجب تزاحم ولایت ها می گردد. و این حتما با قانون نظم, مغایرت دارد, و مایهء تشتت آرا, و از هم پاشیدگی وحدت امت خواهد بود. لذا تلازمی میان فقاهت و ولایت بالفعل وجود ندارد, و هر فقیهی به دلیل آن که فقیه است, فعلا دارای مقام ولایت نیست بلکه صرفا شایستگی آن را دارد. انتخاب در این جا میانه ای است بین انتصاب و انتخاب مطلق. انتصاب صرف, تعیین بالتنصیص یا معرفی شخصی است که از بالا تعیین می گردد و در تعیین او مردم نقشی ندارند جز بیعت کردن به معنای انجام وظیفه. و انتخاب مطلق: آزادی مطلق است در انتخاب زعیم, هرکه را مردم خواسته و او را شایسته دیدند بدونآن که شرایطی از جانب شرع دربارهء آن ارائه شده باشد. و این در صورتی است که دین در امور سیاسی جامعه دخالتی نداشته باشد, که با روح شریعت اسلامی منافات دارد. ولی انتخاب در این جا مقید است, و بایستی در چهارچوب معین شده از جانب شرع, زعیم شایسته را شناسایی کرده انتخاب کنند. و در حقیقت, انتخاب در این جا به معنای یافتن و سپس پذیرفتن است که میانه ای است بین انتصاب و انتخاب بلکه جامع میان هردو است: انتصاب است ولی بالتوصیف, و نیز انتخاب است ولی در سایهء رهنمود شرع. از این رو انتخاب در حکومت اسلامی به معنای اعطای ولایت از جانب مردم, که درواقع اعطای وکالت از جانب مردم باشد نیست, زیرا اگر چنین بود چنان چه برخی گمان کرده اند مردم می توانستند هرگاه بخواهند و بدون دلیل معقول, آن چه را که داده اند پس بگیرند, زیرا وکالت شرعا از عقود جایزه است توجیه آن به گونه ای که آن را لازم جلوه دهد, خواهیم گفت: برخلاف موازین عرف و لغت و مبانی فقه است. و اصولا بیعت از عهود واجب الوفااست, و نکث بیعت از گناهان کبیره است. و نیازی به این گونه توجیهات غیرمقبول ندارد. و موکل می تواند هرگاه بخواهد, بدون دلیل, وکیل خود را عزل کند. در صورتی که انتخاب, در حکومت اسلامی, صرفا شناسایی و یافتن است, که پس از شناسایی و پذیرفتن (بیعت نمودن) مورد امضای شارع قرارگرفته, حق پس گرفتن ندارند, زیرا فرد انتخاب شده فرمان ولایت را پس از شناسایی و پذیرش مردم, از جانب شارع دریافت می دارددر مقبوله عمربن حنظله آمده:(فلیرضوا به حکما, فانی قدجعلته علیکم حاکما) (وسائل,ج27, ص136) که پس از یافتن فردواجدشرایط, باید او را بپذیرند, زیرا چنین فرد لایق و شناسایی شده, فرمان ولایت رااز جانب معصوم دریافت داشته است. مگر آن که ولی امر مسلمین, فاقد برخی از شرایط لازمه گردد که در این صورت خودبه خود منعزل خواهدگردید, و تشخیص آن با خبرگان مردم است. نقش بیعت گفتیم که نقش بیعت در دوران عصمت صرفا فراهم کردن امکانات لازم برای ولی امر است, و یک وظیفه است که باید مردم با فراهم نمودن امکانات, در توان اداری و سیاسی و نظامی دولت حاکم بکوشند. و از بذل مساعی, در بالابردن توان دولت عدل اسلامی, دریغ نورزند. ولی بیعت در دوران غیبت, نقش بیش تری را ایفا می کند یعنی علاوه بر فراهم نمودن امکانات و بالابردن توان دولت, نقش تعیین کننده و تشخیص ولی امر را نیز عهده دار است. بدین سبب که تعیین ولی امر در دوران عصمت, بالتنصیص بود, ولی تعیین ولی امر در دوران غیبت بالتوصیف است. شناسایی و تشخیص فرد واجد کامل شرایط بر عهدهء مردم واگذارشده تا به وسیلهء خبرگان خود, او را شناسایی و با وی بیعت کنند. در دوران عصمت, با نص صریح )النبی اولی بالمومنین من انفسهم( یا )من کنت مولاه فهذا علی مولاه(, ولی امر مسلمین شخصا به مردم معرفی می گردید. ولی در دوران غیبت با عنوان کلی واجدین اوصاف خاص, شایستگان این مقام را با ارائه یک سری اوصاف لازم, به مردم پیش نهاد می کنند تا شایسته ترین و لایق ترین آنان را شناسایی کرده, او را برای ولایت امری و رهبری خود انتخاب کنند و زعامت او را بپذیرند. این مطابق همان فرمایش مولا امیرمومنان(ع) است که فرمود: )ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه واعلمهم بامر الله فیه(. پس انتخاب مردم در این جا, به معنای شناسایی و پذیرفتن است, انتخاب در چهارچوب اوصاف ارائه شده, نه انتخاب مطلق چنان چه برخی گمان کرده و در برخی کشورها متداول است. پشتوانهء مقام ولایت مقام ولایت امری در اسلام, در صورتی که طبق ضوابط انجام گرفته باشد و مسئولان امر خالصانه انجام وظیفه نمایند, علاوه بر عنایت الهی, که همواره پشتوانهء مستحکمی در تثبیت و پیشبرد نظام عدل الهی یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الاخره (ابراهیم( 14), آیه27).یاایها الذین آمنوا ان تنصروا الله ینصرکم ویثبت اقدامکم ( محمد( 47) آیه7). )ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ان لاتخافوا ولاتحزنوا وابشروا بالجنة التی کنتم توعدون. است, پشتوانه های دیگر مردمی نیز وجوددارد که مایهء دل گرمی مردم و موجب سرسپردگی و اطاعت خالصانهء تودهء ملت می گردد و پیوسته حضور فعال مردم را در صحنهء سیاست, تضمین می کند. این حضور, سرمایهء سرشاری است که دولت حق اسلامی را قدرت مند و نیرومند در صحنه های سیاست جهان نگه می دارد. نقش شورا استوارترین پشتوانهء زعامت و رهبری در اسلام, مشورت است, که در همه شئون کشورداری, به ویژه مقام رهبری, پشتوانهء مستحکمی است که آن را از آسیب, مصون می دارد. در قرآن در وصف جامعهء مسلمین می خوانیم: )وامرهم شوری بینهم( شوری(42) آیه38.
زعامت سیاسی یعنی چه؟ شرایط آن چیست و چه انواعی دارد؟
زعامت سیاسی یعنی قدرت و توان دراداره شئون یک امت, که حافظ مصالح همگان بوده, ضمانت اجرای عدالت اجتماعی را عهده دار باشد.
مردم, آزاد آفریده شده اند و در زندگی حق انتخاب دارند و هریک طبق خواستهء خود می توانند از مظاهر طبیعت بهره مند گردند. این آزادی و حق انتخاب در زندگی اجتماعی که لازمهء حیات تعاونی است - احیانا موجب برخورد می شود, که قانون, مرز تصرفات هریک از آحاد مردم و جامعه را مشخص می سازد.
ضامن اجرای صحیح قانون, که همان ضمانت اجرای عدل اجتماعی است, کس یاکسانی اند که مسئوولیت زعامت سیاسی را بر عهده دارند. شرط اساسی اجرای این تعهد سه چیز است:
توان, عدالت و آگاهی لازم . با این سه شرط, یک زعیم سیاسی می تواند, حسن تدبیر به خرج داده, زندگی سالم و آرامش بخشی را برای آحاد ملت فراهم سازد.
ابوحامد غزالی (وفات: 505ه.ق) دربارهء سیاست چنین می گوید:
سیاست است که وسایل حیات انسان را درجامعه فراهم می سازد,ودردسترس او قرار می دهد, زیرا تنها در نوع زندگی گروهی است که آدمیان می توانند به یکدیگر کمک و یاری رسانند, و بدین وسیله وسایل معیشت شان را سامان دهند و بهبود بخشند. علمی که زیست مسالمت آمیز و سودآور را چه از نظر مادی و چه معنوی میآموزد, سیاست است.. احیاءالعلوم, ج 1, ص20.
بدین گونه می توان سیاست را چنین تعریف نمود:
سیاست عبارت است از حسن تدبیر, که از شناخت کامل به اوضاع و احوال زمانه و آگاهی لازم از چگونگی برقراری روابط مسالمتآمیز, در میان افراد, و گروه ها, و ملت ها, حاصل می گردد, و در پیشرفت جامعه و تحقق اهداف ملی, در تمامی ابعاد زندگی, مادی و معنوی, نقش اساسی را ایفا می کند.(
ازاین رو,اسلام سیاستی رادنبال می کند که صرفا درایجاد همزیستی مسالمتآمیز وسعادت بخش به کار گرفته شود.و سیاست مدار به کسی گفته می شود که دارای شناخت کامل از اوضاع و احوال جهانی بوده, و از روند سیاست های گوناگون, که در جوامع مختلف به کار گرفته شده, آگاهی لازم را دارا باشد,و به خوبی بداند ومی تواند بهترین شیوه ها را به کار گیرد,به گونه ای که با اوضاع و احوال ملی او سازگار باشد و مایهء سعادت و سربلندی ملت خویش باشد, و هیچ گونه وابستگی خفت بار و زیان بخش به وجود نیاورد.
آمیختگی دین و سیاست
سیاست از روز نخست با دین آمیخته بوده و از آن جدا نبوده است.
اسلام از همان روز اول, تشکیل دولت داد و امت واحدی را به وجود آورد که هریک از این دو عمل, نمود بارزی از توان سیاسی اسلام است. پیغمبر اسلام(ص)از جایگاه نبوت, مقام زعامت سیاسی امت را بر عهده داشت, و ولایت او بر امت از مقام نبوت او برخاسته بود: )النبی اولی بالمومنین من انفسهم(احزاب(33) آیه6. عنوان نبوت او را شایسته مقام ولایت نموده بود, زیرا تعلیق حکم بر وصف عنوانی, مشعر بر علیت است. با مطرح کردن عنوان )نبوت( مسئله )ولایت( او را بر امت مطرح نموده است. به خوبی پیدا است که ولایت او از نبوت نشات گرفته است. ولایت در این آیه, به معنای زعامت سیاسی است که در رابطه با شئون عامه و اداره امور امت در جهت تامین مصالح عامه است که مقدم بر مصلحت های شخصی است. در نظام حکومتی اسلام, اصالت فرد و اصالت جامعه, هردو مطرح است, لیکن در صورت تزاحم, مصلحت جمع بر مصلحت فرد مقدم است. و این آیه به این حقیقت اشارت دارد. و نیز در آیهء دیگر: )وما کان لمومن ولا مومنه اذا قضی الله ورسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم ومن یعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبینا(همان, آیه36. آحاد مردم, در مقابل تصمیمات کلی, در رابطه با شئون عامه (اداری و سیاسی) باید تسلیم باشند: )انما کان قول المومنین اذا دعوا الی الله ورسوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا واطعنا( نور(24) آیه51.
زعامت دینی و سیاسی علی(ع)
این زعامت دینی و سیاسی,پس از رحلت ختمی مرتبت, به مولی امیرمومنان(ع) انتقال یافت, و به نص صریح حدیث غدیر,این سمت والا نصیب مولای متقیان گشت. آنجا که پیغمبراکرم (ص) در غدیرخم در جمع اصحاب و مومنین فرمود: )الست اولی منکم بانفسکم؟ قالوا: بلی یا رسول الله. فقال: فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه. اللهم وال من والاه وعاد من عاداه, وانصر من نصره واخذل من خذله( نخست از آنان اعتراف گرفت: الست اولی منکم بانفسکم اشارهء به آیهء کریمهء النبی اولی بالمومنین من انفسهم می باشد که مقام ولایت و زعامت سیاسی هدف است. جملگی گفتند: آری, قبول داریم که زعامت و ولایت به نص الهی از آن تو است. آن گاه حضرت پس از گرفتن این اعتراف به آنان فرمود: فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه پس هرکه پذیرفته است, من زعیم اویم, بداند که این زعامت پس از من به علی انتقال می یابد, و باید بپذیرد. لذا با اشاره به آیهء یادشده, هرگونه ابهامی از کلمهء مولا مرتفع می گردد, و مقصود از آن روشن می باشد, زیرا اگر لفظ مولی فرضا مشترک باشد, با قرینهء معینه, مشخص می گردد.
زعامت پیشوایان معصوم(ع)
در دوران عصمت, زعامت سیاسی و تعیین زعیم, با نص صریح مشخص می گردد همان طور که زعامت پیغمبر اکرم به نص )النبی اولی بالمومنین من انفسهم( مشخص گردید, و زعامت مولا امیرمومنان, پس از وی, به نص غدیر )فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه( مشخص و معین گردید. هم چنین ائمهء معصومین, که هریک با نص خاص, از پیغمبر اکرم یک جا چنان چه در حدیث جابر آمده است و نیز از هریک امامان پیش, امام لاحق مشخص می گردید. و این بدین جهت است که در دوران عصمت, در مقام زعامت, عصمت شرط است, که پی بردن به آن برای مردم عادتا امکان پذیر نیست لذا باید از جانب شرع تعیین و مشخص گردد. لذا نقش بیعت در این دوران صرفا نقش فراهم کردن امکانات برای ولی امر است, تا بتواند با توان مردمی, در جهت اصلاح امت حرکت کند و بیعت یک وظیفه است که باید مردم انجام دهند: )اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم(.
زعامت ولی فقیه
ولایت فقیه در امتداد ولایت پیغمبر و ائمه معصومین(ع) است بدین معنا که در عصر غیبت, مسئله زعامت از دیدگاه اسلام, نادیده گرفته نشده است. شریعت که برای تنظیم حیات اجتماعی است همواره به مسئول یا مسئولین اجرا نیاز دارد, تا حافظ مصالح امت و ناظر بر اجرای صحیح عدالت اجتماعی باشند و نمی توان آن را مخصوص دوران حضور دانست, بلکه با امتداد شریعت, مسئولیت اجرائی و نظارت نیز ادامه دارد. و لذا ولایت فقیه در دوران غیبت, امتداد همان زعامت سیاسی پیغمبر و ائمه معصومین است که مسئولیت اجرای عدالت اجتماعی و ادارهء شئون عامه را بر عهده دارد. و هیچ گونه ارتباطی با دخالت در شئون خصوصی مردم ندارد, مگر آن که با مصلحت عمومی مرتبط گردد. از این رو, ولایت فقیه هرگز به معنای )قیمومیت( یا )حاکمیت ارادهء مطلقهء فقیه( نیست, چنان چه ولایت پیغمبر و امامان معصوم نیز به چنین معنایی نبوده است. بلکه صرفا: اداره البلاد وسیاسه العباد مقصود است و بس. همان گونه که ولایت پیغمبر از مقام نبوت او برخاسته بود, و بدین جهت, نبوت و شریعت او ولایت اش را در همان قوانین شرع محدود می کرد, ولایت فقیه نیز از مقام فقاهت او برخاسته, و فقاهت, آن را محدود می سازد. و درواقع فقاهت او است که حکومت می کند نه شخص او یا ارادهء شخصی او. لذا معنای صحیح ولایت فقیه, ولایت فقه او است. درنتیجه, محصول ولایت فقیه, زعامت سیاسی دین است و شریعت حاکم بر مقدرات مردم بوده و فقیه, ضامن اجرای صحیح آن می باشد.
ولایت مطلقه
معلوم شد که مقصود از ولایت مطلقه, عمومیت و شمول ولایت فقیه در تمامی ابعاد اداری سیاسی امت است, تا آن جا که با شئون عامه مرتبط است. و محصور در یک بعد از شئون امت, یا خصوص امور یک فرد یا افراد خاص نیست.
از این رو ولایت مطلقه, ولایت تصرف در تمامی ابعاد مرتبط به ادارهء امت, می باشد. و درمقابل ولایت های خاصه از قبیل ولایت پدر در امر تزویج دختر, ولایت پدر و جد در امور مالی فرزندان صغیر و ولایت حاکم شرع بر اموال )قصر( و )غیب( می باشد.
فقاهت و ولایت
آیا میان فقاهت و ولایت, تلازمی وجود دارد, بدین معنا که هرکه به مقام فقاهت رسید, دارای مقام ولایت نیز خواهدبود؟ یا آن که صرفا فقاهت شرط ولایت است که یکی از شرایط اساسی زعامت سیاسی اسلامی, واجدیت مقام فقاهت است.
مولاامیرمومنان(ع) در این باره می فرماید: )ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه واعلمهم بامر الله فیه(نهج البلاغه, نامه شماره171. حضرت در این بیان, دو شرط اساسی را برای شایستگی مقام زعامت سیاسی در اسلام یادآور می شود: اولا: قدرت و توان سیاسی اداری داشته باشد.
ثانیا: در امر زعامت, آگاه ترین افراد امت بوده باشد, که همان معنای فقاهت است, که بیش تر فقاهت در شئون زعامت و سیاست ملحوظ است. پس در زعامت سیاسی فقاهت, دومین شرط اساسی, پس از قدرت سیاسی است. و این, صرفا شایستگی فقیهان را برای مقام ولایت و زعامت سیاسی, پس از واجدیت سایر شرایط می رساند, نه فعلیت آن را, زیرا در فرض دوم, تعدد ولایات برحسب تعدد فقهای جامع الشرایط, و موجب تزاحم ولایت ها می گردد. و این حتما با قانون نظم, مغایرت دارد, و مایهء تشتت آرا, و از هم پاشیدگی وحدت امت خواهد بود. لذا تلازمی میان فقاهت و ولایت بالفعل وجود ندارد, و هر فقیهی به دلیل آن که فقیه است, فعلا دارای مقام ولایت نیست بلکه صرفا شایستگی آن را دارد. انتخاب در این جا میانه ای است بین انتصاب و انتخاب مطلق. انتصاب صرف, تعیین بالتنصیص یا معرفی شخصی است که از بالا تعیین می گردد و در تعیین او مردم نقشی ندارند جز بیعت کردن به معنای انجام وظیفه. و انتخاب مطلق: آزادی مطلق است در انتخاب زعیم, هرکه را مردم خواسته و او را شایسته دیدند بدونآن که شرایطی از جانب شرع دربارهء آن ارائه شده باشد. و این در صورتی است که دین در امور سیاسی جامعه دخالتی نداشته باشد, که با روح شریعت اسلامی منافات دارد.
ولی انتخاب در این جا مقید است, و بایستی در چهارچوب معین شده از جانب شرع, زعیم شایسته را شناسایی کرده انتخاب کنند. و در حقیقت, انتخاب در این جا به معنای یافتن و سپس پذیرفتن است که میانه ای است بین انتصاب و انتخاب بلکه جامع میان هردو است: انتصاب است ولی بالتوصیف, و نیز انتخاب است ولی در سایهء رهنمود شرع.
از این رو انتخاب در حکومت اسلامی به معنای اعطای ولایت از جانب مردم, که درواقع اعطای وکالت از جانب مردم باشد نیست, زیرا اگر چنین بود چنان چه برخی گمان کرده اند مردم می توانستند هرگاه بخواهند و بدون دلیل معقول, آن چه را که داده اند پس بگیرند, زیرا وکالت شرعا از عقود جایزه است توجیه آن به گونه ای که آن را لازم جلوه دهد, خواهیم گفت: برخلاف موازین عرف و لغت و مبانی فقه است. و اصولا بیعت از عهود واجب الوفااست, و نکث بیعت از گناهان کبیره است. و نیازی به این گونه توجیهات غیرمقبول ندارد. و موکل می تواند هرگاه بخواهد, بدون دلیل, وکیل خود را عزل کند. در صورتی که انتخاب, در حکومت اسلامی, صرفا شناسایی و یافتن است, که پس از شناسایی و پذیرفتن (بیعت نمودن) مورد امضای شارع قرارگرفته, حق پس گرفتن ندارند, زیرا فرد انتخاب شده فرمان ولایت را پس از شناسایی و پذیرش مردم, از جانب شارع دریافت می دارددر مقبوله عمربن حنظله آمده:(فلیرضوا به حکما, فانی قدجعلته علیکم حاکما) (وسائل,ج27, ص136) که پس از یافتن فردواجدشرایط, باید او را بپذیرند, زیرا چنین فرد لایق و شناسایی شده, فرمان ولایت رااز جانب معصوم دریافت داشته است. مگر آن که ولی امر مسلمین, فاقد برخی از شرایط لازمه گردد که در این صورت خودبه خود منعزل خواهدگردید, و تشخیص آن با خبرگان مردم است.
نقش بیعت
گفتیم که نقش بیعت در دوران عصمت صرفا فراهم کردن امکانات لازم برای ولی امر است, و یک وظیفه است که باید مردم با فراهم نمودن امکانات, در توان اداری و سیاسی و نظامی دولت حاکم بکوشند. و از بذل مساعی, در بالابردن توان دولت عدل اسلامی, دریغ نورزند. ولی بیعت در دوران غیبت, نقش بیش تری را ایفا می کند یعنی علاوه بر فراهم نمودن امکانات و بالابردن توان دولت, نقش تعیین کننده و تشخیص ولی امر را نیز عهده دار است. بدین سبب که تعیین ولی امر در دوران عصمت, بالتنصیص بود, ولی تعیین ولی امر در دوران غیبت بالتوصیف است. شناسایی و تشخیص فرد واجد کامل شرایط بر عهدهء مردم واگذارشده تا به وسیلهء خبرگان خود, او را شناسایی و با وی بیعت کنند. در دوران عصمت, با نص صریح )النبی اولی بالمومنین من انفسهم( یا )من کنت مولاه فهذا علی مولاه(, ولی امر مسلمین شخصا به مردم معرفی می گردید. ولی در دوران غیبت با عنوان کلی واجدین اوصاف خاص, شایستگان این مقام را با ارائه یک سری اوصاف لازم, به مردم پیش نهاد می کنند تا شایسته ترین و لایق ترین آنان را شناسایی کرده, او را برای ولایت امری و رهبری خود انتخاب کنند و زعامت او را بپذیرند. این مطابق همان فرمایش مولا امیرمومنان(ع) است که فرمود: )ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه واعلمهم بامر الله فیه(. پس انتخاب مردم در این جا, به معنای شناسایی و پذیرفتن است, انتخاب در چهارچوب اوصاف ارائه شده, نه انتخاب مطلق چنان چه برخی گمان کرده و در برخی کشورها متداول است.
پشتوانهء مقام ولایت
مقام ولایت امری در اسلام, در صورتی که طبق ضوابط انجام گرفته باشد و مسئولان امر خالصانه انجام وظیفه نمایند, علاوه بر عنایت الهی, که همواره پشتوانهء مستحکمی در تثبیت و پیشبرد نظام عدل الهی یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الاخره (ابراهیم( 14), آیه27).یاایها الذین آمنوا ان تنصروا الله ینصرکم ویثبت اقدامکم ( محمد( 47) آیه7). )ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ان لاتخافوا ولاتحزنوا وابشروا بالجنة التی کنتم توعدون. است, پشتوانه های دیگر مردمی نیز وجوددارد که مایهء دل گرمی مردم و موجب سرسپردگی و اطاعت خالصانهء تودهء ملت می گردد و پیوسته حضور فعال مردم را در صحنهء سیاست, تضمین می کند. این حضور, سرمایهء سرشاری است که دولت حق اسلامی را قدرت مند و نیرومند در صحنه های سیاست جهان نگه می دارد.
نقش شورا
استوارترین پشتوانهء زعامت و رهبری در اسلام, مشورت است, که در همه شئون کشورداری, به ویژه مقام رهبری, پشتوانهء مستحکمی است که آن را از آسیب, مصون می دارد. در قرآن در وصف جامعهء مسلمین می خوانیم: )وامرهم شوری بینهم( شوری(42) آیه38.
- [سایر] شرایط سیاسی اجتماعی امام حسن مجتبی (ع) را ذکر کنید؟
- [سایر] قرض چیست و چه انواعی دارد؟
- [سایر] ولایت چیست و چه انواعی دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا صدق و کذب خبر هم دارای انواعی است؟
- [سایر] آیا اعلان علایم و شرایط ظهور سبب اطلاع دشمنان از اسرار سیاسی است ؟
- [سایر] شرایط اجتماعی و سیاسی عصر امام رضا علیه السّلام را به طور مختصر تحلیل کنید؟
- [سایر] شرایط اجتماعی و سیاسی عصر امام رضا (ع) را به طور مختصر تحلیل کنید؟
- [آیت الله بهجت] آیا آگاهی سیاسی جزو شرایط مرجع تقلید مانند: شیعه دوازده امامی و... محسوب می شود یا نه؟
- [سایر] تعریف و تبیین ثبات سیاسی در منظر رهبر انقلاب چیست؟مؤلفههای ثبات سیاسی کدامند؟ چالشهای ثبات سیاسی چیست؟
- [سایر] با توجه به تأکید ویژهی مقام معظم رهبری بر راهبرد مقاومت برای تحقق اهداف انقلاب و نظام، علل طرح خط سازش در شرایط کنونی از طرف برخی عناصر و گروههای سیاسی چیست؟ مبانی تئوریک خط سازش چیست؟
- [آیت الله مظاهری] اگر به واسطه توسعه نفوذ سیاسی، اقتصادی و تجاری اجانب یا روابط سیاسی با آنها، خوف آن باشد که تسلّط بر بلاد مسلمین پیدا کنند بر مسلمانان واجب است نقشه آنان را به هم بزنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتها ی اسلامی ودُوَل اجانب ، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی ، تسلّط پیدا کنند اگر چه تسلّط سیاسی واقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند ، و دوَل اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [امام خمینی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و سایر دولتها، خوف آن باشد که بیگانگان بر ممالک اسلامی تسلّط پیدا کنند چه تسلّط سیاسی و چه اقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را به قطع این گونه روابط الزام کنند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مبارزه با نفوذ اقتصادی و فکری و سیاسی بیگانگان، در بلاد اسلام، بر هر مسلمان واجب است و کمک کردن به آن حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] معامله دارای انواعی به شرح زیر است: اوّل: معامله نقدی (معامله نقدی) آن است که در تحویل کالا و عوض آن مدّت شرط نشده باشد. دوم: معامله نسیه (معامله نسیه) آن است که فروشنده کالا را به خریدار بسپارد، ولی قرار بگذارند خریدار بهای آن را در وقت دیگری به فروشنده بدهد. سوم: معامله سَلَف (معامله سَلَف) (پیش فروش) آن است که قرار بگذارند خریدار هنگام معامله، بهای
- [امام خمینی] شرایط وضو- شرایط صحیح بودن وضو سیزده چیز است: شرط اول: آن که آب وضو پاک باشد. شرط دوم: آن که مطلق باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] شخص بالغ و عاقل که استطاعت مالی دارد ولی برخی از شرایط دیگر استطاعت را ندارد، چنانچه احتمال دهد که بتواند استطاعت بدنی یا طریقی را فراهم کند باید برای ایجاد آن شرایط اقدام کند و تأخیر حج تا زمان فراهم شدن شرایط جایز است و چنانچه از فراهم شدن آن شرایط در آینده مأیوس است، واجب است با قصد قربت برای انجام حجّ خود در اولین سال ممکن نایب بگیرد، هر چند امسال، اولین سالی باشد که استطاعت مالی پیدا کرده است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر به واسطه توسعه نفوذ سیاسی یا اقتصادی و تجاری بیگانگان، خوف آن باشد که آنها بر ممالک اسلامی تسلط پیدا کنند، بر همه واجب است که از نفوذ آنان جلوگیری نموده، ایادی آنها را قطع کنند، همچنین در مورد برقرار ساختن روابط سیاسی با دولتهای غیر اسلامی باید طوری باشد که موجب ضعف و ناتوانی مسلمین یا اسارت آنها در چنگال بیگانگان یا وابستگی اقتصادی و تجاری نگردد.