نظر مردم درحکومت اسلامی چگونه و به چه شکلهایی اعمال می شود و چه نقشی دارد؟
نظر مردم درحکومت اسلامی چگونه و به چه شکلهایی اعمال می شود و چه نقشی دارد؟ در حکومت دینی، مردم در تشکیل حکومت ، قانون‌گذاری، سیاست‌گذاری و اجرای قوانین، نقش جدی و فعالی دارند. به عنوان نمونه مردم از طریق انتخاب نمایندگان مجلس، در قانون و سیاست‌گذاری‌های کلان جامعه دخالت می‌کنند. با انتخاب نمایندگان شوراها، در سیاست‌گذاری های جمعی دخالت می‌کنند. با انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان، در تعیین رهبری و نظارت بر او و با انتخاب رئیس جمهور، بالاترین مقام مملکتی را - پس از رهبر - برمی‌گزینند. هیأت دولت نیز از دو سو - به طور غیر مستقیم - منتخب مردم است؛ زیرا از یک طرف رئیس جمهور منتخب مردم، هیات دولت را معرفی می‌کند و از سوی دیگر نمایندگان منتخب ملت، پس از بررسی و تشخیص صلاحیت به آنان رأی اعتماد می‌دهند. در عین حال باید توجّه داشت که نقش مردم در همه این امور، در چارچوب قوانین شرعی است و نمی‌تواند مغایر با آن باشد. در اصل ششم قانون اساسی آمده است: (در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود؛ از راه انتخابات، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها یا از راه همه‌پرسی). مسأله تعارض آرای مردم با حاکمان، دارای صورت‌های مختلفی است؛ از جمله: 1. چنانچه خواست مردم و تصمیم کارگزاران حکومت، از نظر انطباق با موازین شرعی و قانونی و مصالح اجتماعی، مساوی باشد؛ در این صورت می‌توان گفت که (خواست مردم) مقدم است. دلایلی چون (لزوم مشورت)، از نظر شرعی می‌تواند مؤید این نگرش باشد. همچنین از منظر جامعه‌شناسی سیاسی این مسأله موجب (مقبولیت و کارآمدی) بیشتر نظام می‌شود؛ مگر آنکه به دلایلی تغییر در تصمیم‌گیری امکان‌پذیر نباشد. 2. در صورتی که خواست مردم از نظر شرعی و قانونی، راجح و تصمیم کارگزاران، مرجوح باشد؛ در این صورت به طریق اولی خواست مردم مقدّم است. 3. در صورتی که خواست مردم، مغایر با موازین شرعی و قانونی و یا خلاف مصالح جامعه بوده و تصمیم کارگزاران منطبق با احکام الزامی شرعی و قانونی باشد؛ در این صورت تصمیم کارگزاران مقدّم است. توضیحات بیشتر : نقش مردم در دو جنبه قابل بررسی است: یکی در مشروعیت بخشیدن به حکومت اسلامی و دیگری در عینیت بخشیدن به آن. به اتفاق نظر مسلمانان مشروعیت حکومت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله از سوی خدای متعال بوده است ; یعنی خدا حق حکومت را به ایشان عطا فرمود و رای و نظرمردم هیچ نقشی در مشروعیت حکومت آن حضرت نداشت . ولی در تحقق حکومت پیامبر صلی اللّه علیه و آله نقش اساسی از آن مردم بوده ; یعنی آن حضرت با یک نیروی قهری حکومت خویش را بر مردم تحمیل نکرد , بلکه خود مسلمانان از جان و دل با پیامبربیعت کرده , با رغبت حکومت نبوی را پذیرا شدند . کمکهای بی دریغ مردم بود که باعث تحکیم پایه های حکومت پیامبر گشت . در مورد مشروعیت حکومت امامان معصوم علیهم السلام میان اهل تسنن و شیعیان اختلاف نظر وجود دارد. اهل تسنن بر این عقیده اند که حکومت هر کس - بجز رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله - با رأی مردم و بیعت آنان مشروعیت می یابد . آنها معتقدند اگرمردم با حضرت علی علیه السلام بیعت نکرده بودند , حکومت آن حضرت نامشروع بود. ولی شیعیان معتقدند مشروعیت حکومت ائمه معصومین علیهم السلام با نصب الهی است ,یعنی خدای متعال است که حق حکومت را به امامان معصوم علیهم السلام واگذار کرده است , و پیامبراکرم(ص) نقش مبلغ را در این زمینه داشته اند . ولی در تحقق بخشیدن به حکومت ائمه علیهم السلام بیعت و همراهی مردم نقش اساسی داشته است , از این رو علی علیه السلام با اینکه از سوی خدا به امامت و رهبری جامعه منصوب شده بود وحکومت ایشان مشروعیت داشت ولی 25 سال از دخالت در امور اجتماعی خودداری کرد ,زیرا مردم با ایشان بیعت نکرده بودند. ایشان با توسل به زور حکومت خویش را برمردم تحمیل نکرد . در مورد دیگر ائمه(ع) نیز همین سخن درست است . حکومت اسلامی در عصر غیبت درباره حکومت در زمان غیبت معصوم باید گفت: از آنجا که در نظر اهل تسنن زمان حضور امام معصوم علیه السلام با زمان غیبت تفاوتی ندارد - زیرا آنها امامت بعد از پیامبر را آن گونه که در شیعه مطرح است قبول ندارند - مشروعیت حکومت با رأی مردم است ; یعنی سنی ها معتقدند با رای مستقیم مسلمانان یا تعیین خلیفه قبلی و یا با نظر شورای حل و عقد حکومت یک شخص مشروعیت می یابد . فقهای شیعه - به جز معدودی از فقهای معاصر - بر این باورند که در زمان غیبت , ( فقیه ) حق حاکمیت دارد و حکومت از سوی خدا به وسیله امامان معصوم علیهم السلام به فقها واگذار شده است . پس در زمان غیبت، مشروعیت حکومت از سوی خداست نه از سوی آرای مردم . نقش مردم در زمان غیبت فقط عینیت بخشیدن به حکومت است , نه مشروعیت بخشیدن به آن . برخی خواسته اند نقش مردم در حکومت اسلامی - در زمان غیبت - را پر رنگ تر کنند؛ از این رو گفته اند آنچه از سوی خدا توسط امامان معصوم علیهم السلام به فقها واگذار شده , ولایت عامه است ; یعنی نصب فقها همانند نصب معصومان برای حکومت وولایت نیست , زیرا نصب امامان به گونه ای خاص و معین بوده است فقها به عنوان کلی به ولایت منصوب شده اند و برای معین شدن یک فقیه و واگذاری حکومت و ولایت به اوباید از آرای مردم کمک گرفت ; پس اصل مشروعیت از خداست , ولی تعیین فقیه برای حاکمیت به دست مردم است . این نقش افزون بر نقشی است که مردم در عینیت بخشیدن به حکومت فقیه دارند. در مقام نقد و بررسی این نظریه باید گفت : یا مقصود گوینده این است که در زمان غیبت حکومت فقیه مشروعیتی تلفیقی دارد , بدین معنا که مشروعیت ولایت فقیه به نصب الهی و نیز رای مردم است ; و به تعبیر دیگر : رأی مردم همراه با نصب الهی جزءتعیین کننده برای مشروعیت حکومت فقیه است , و یا اینکه مقصود این است که عامل اصلی مشروعیت حکومت فقیه در زمان غیبت , نصب الهی است. ولی خداوند شرط کرده است تا آرای مردم نباشد فقیه حق حاکمیت ندارد ; یعنی رای مردم شرط مشروعیت حکومت فقیه است نه جزء دخیل در آن . به هر صورت که بخواهیم نظر مردم را در مشروعیت دخالت بدهیم , با این اشکال مواجه می شویم که آیا حاکمیت حق مردم بود تا به کسی واگذار کنند ؟ پیشتر گفتیم حاکمیت فقط حق خداست, و امامان معصوم از سوی خدا حق حاکمیت بر مردم یافته اند . اگر نظر مردم در مشروعیت حکومت دخالت داشته باشد , باید هر زمان که مردم نخواستند فقیه حاکم باشد , حکومت او نامشروع باشد, ولی گفتیم که فقیه در زمان غیبت حق ولایت دارد این حق با موافقت مردم تحقق عینی می یابد. افزون بر این ,لازم می آید که در صورت عدم موافقت مردم , جامعه اسلامی بدون حکومت مشروع باشد. ( پرسشها و پاسخها، مصباح یزدی - محمد تقی) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 6/100140100)
عنوان سوال:

نظر مردم درحکومت اسلامی چگونه و به چه شکلهایی اعمال می شود و چه نقشی دارد؟


پاسخ:

نظر مردم درحکومت اسلامی چگونه و به چه شکلهایی اعمال می شود و چه نقشی دارد؟

در حکومت دینی، مردم در تشکیل حکومت ، قانون‌گذاری، سیاست‌گذاری و اجرای قوانین، نقش جدی و فعالی دارند. به عنوان نمونه مردم از طریق انتخاب نمایندگان مجلس، در قانون و سیاست‌گذاری‌های کلان جامعه دخالت می‌کنند. با انتخاب نمایندگان شوراها، در سیاست‌گذاری های جمعی دخالت می‌کنند. با انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان، در تعیین رهبری و نظارت بر او و با انتخاب رئیس جمهور، بالاترین مقام مملکتی را - پس از رهبر - برمی‌گزینند.
هیأت دولت نیز از دو سو - به طور غیر مستقیم - منتخب مردم است؛ زیرا از یک طرف رئیس جمهور منتخب مردم، هیات دولت را معرفی می‌کند و از سوی دیگر نمایندگان منتخب ملت، پس از بررسی و تشخیص صلاحیت به آنان رأی اعتماد می‌دهند. در عین حال باید توجّه داشت که نقش مردم در همه این امور، در چارچوب قوانین شرعی است و نمی‌تواند مغایر با آن باشد. در اصل ششم قانون اساسی آمده است:
(در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود؛ از راه انتخابات، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها یا از راه همه‌پرسی).
مسأله تعارض آرای مردم با حاکمان، دارای صورت‌های مختلفی است؛ از جمله:
1. چنانچه خواست مردم و تصمیم کارگزاران حکومت، از نظر انطباق با موازین شرعی و قانونی و مصالح اجتماعی، مساوی باشد؛ در این صورت می‌توان گفت که (خواست مردم) مقدم است. دلایلی چون (لزوم مشورت)، از نظر شرعی می‌تواند مؤید این نگرش باشد. همچنین از منظر جامعه‌شناسی سیاسی این مسأله موجب (مقبولیت و کارآمدی) بیشتر نظام می‌شود؛ مگر آنکه به دلایلی تغییر در تصمیم‌گیری امکان‌پذیر نباشد.
2. در صورتی که خواست مردم از نظر شرعی و قانونی، راجح و تصمیم کارگزاران، مرجوح باشد؛ در این صورت به طریق اولی خواست مردم مقدّم است.
3. در صورتی که خواست مردم، مغایر با موازین شرعی و قانونی و یا خلاف مصالح جامعه بوده و تصمیم کارگزاران منطبق با احکام الزامی شرعی و قانونی باشد؛ در این صورت تصمیم کارگزاران مقدّم است.

توضیحات بیشتر :
نقش مردم در دو جنبه قابل بررسی است:
یکی در مشروعیت بخشیدن به حکومت اسلامی
و دیگری در عینیت بخشیدن به آن.
به اتفاق نظر مسلمانان مشروعیت حکومت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله از سوی خدای متعال بوده است ; یعنی خدا حق حکومت را به ایشان عطا فرمود و رای و نظرمردم هیچ نقشی در مشروعیت حکومت آن حضرت نداشت . ولی در تحقق حکومت پیامبر صلی اللّه علیه و آله نقش اساسی از آن مردم بوده ; یعنی آن حضرت با یک نیروی قهری حکومت خویش را بر مردم تحمیل نکرد , بلکه خود مسلمانان از جان و دل با پیامبربیعت کرده , با رغبت حکومت نبوی را پذیرا شدند . کمکهای بی دریغ مردم بود که باعث تحکیم پایه های حکومت پیامبر گشت . در مورد مشروعیت حکومت امامان معصوم علیهم السلام میان اهل تسنن و شیعیان اختلاف نظر وجود دارد. اهل تسنن بر این عقیده اند که حکومت هر کس - بجز رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله - با رأی مردم و بیعت آنان مشروعیت می یابد . آنها معتقدند اگرمردم با حضرت علی علیه السلام بیعت نکرده بودند , حکومت آن حضرت نامشروع بود. ولی شیعیان معتقدند مشروعیت حکومت ائمه معصومین علیهم السلام با نصب الهی است ,یعنی خدای متعال است که حق حکومت را به امامان معصوم علیهم السلام واگذار کرده است , و پیامبراکرم(ص) نقش مبلغ را در این زمینه داشته اند . ولی در تحقق بخشیدن به حکومت ائمه علیهم السلام بیعت و همراهی مردم نقش اساسی داشته است , از این رو علی علیه السلام با اینکه از سوی خدا به امامت و رهبری جامعه منصوب شده بود وحکومت ایشان مشروعیت داشت ولی 25 سال از دخالت در امور اجتماعی خودداری کرد ,زیرا مردم با ایشان بیعت نکرده بودند. ایشان با توسل به زور حکومت خویش را برمردم تحمیل نکرد . در مورد دیگر ائمه(ع) نیز همین سخن درست است . حکومت اسلامی در عصر غیبت درباره حکومت در زمان غیبت معصوم باید گفت: از آنجا که در نظر اهل تسنن زمان حضور امام معصوم علیه السلام با زمان غیبت تفاوتی ندارد - زیرا آنها امامت بعد از پیامبر را آن گونه که در شیعه مطرح است قبول ندارند - مشروعیت حکومت با رأی مردم است ; یعنی سنی ها معتقدند با رای مستقیم مسلمانان یا تعیین خلیفه قبلی و یا با نظر شورای حل و عقد حکومت یک شخص مشروعیت می یابد . فقهای شیعه - به جز معدودی از فقهای معاصر - بر این باورند که در زمان غیبت , ( فقیه ) حق حاکمیت دارد و حکومت از سوی خدا به وسیله امامان معصوم علیهم السلام به فقها واگذار شده است . پس در زمان غیبت، مشروعیت حکومت از سوی خداست نه از سوی آرای مردم . نقش مردم در زمان غیبت فقط عینیت بخشیدن به حکومت است , نه مشروعیت بخشیدن به آن . برخی خواسته اند نقش مردم در حکومت اسلامی - در زمان غیبت - را پر رنگ تر کنند؛ از این رو گفته اند آنچه از سوی خدا توسط امامان معصوم علیهم السلام به فقها واگذار شده , ولایت عامه است ; یعنی نصب فقها همانند نصب معصومان برای حکومت وولایت نیست , زیرا نصب امامان به گونه ای خاص و معین بوده است فقها به عنوان کلی به ولایت منصوب شده اند و برای معین شدن یک فقیه و واگذاری حکومت و ولایت به اوباید از آرای مردم کمک گرفت ; پس اصل مشروعیت از خداست , ولی تعیین فقیه برای حاکمیت به دست مردم است . این نقش افزون بر نقشی است که مردم در عینیت بخشیدن به حکومت فقیه دارند.
در مقام نقد و بررسی این نظریه باید گفت : یا مقصود گوینده این است که در زمان غیبت حکومت فقیه مشروعیتی تلفیقی دارد , بدین معنا که مشروعیت ولایت فقیه به نصب الهی و نیز رای مردم است ; و به تعبیر دیگر : رأی مردم همراه با نصب الهی جزءتعیین کننده برای مشروعیت حکومت فقیه است , و یا اینکه مقصود این است که عامل اصلی مشروعیت حکومت فقیه در زمان غیبت , نصب الهی است. ولی خداوند شرط کرده است تا آرای مردم نباشد فقیه حق حاکمیت ندارد ; یعنی رای مردم شرط مشروعیت حکومت فقیه است نه جزء دخیل در آن . به هر صورت که بخواهیم نظر مردم را در مشروعیت دخالت بدهیم , با این اشکال مواجه می شویم که آیا حاکمیت حق مردم بود تا به کسی واگذار کنند ؟ پیشتر گفتیم حاکمیت فقط حق خداست, و امامان معصوم از سوی خدا حق حاکمیت بر مردم یافته اند . اگر نظر مردم در مشروعیت حکومت دخالت داشته باشد , باید هر زمان که مردم نخواستند فقیه حاکم باشد , حکومت او نامشروع باشد, ولی گفتیم که فقیه در زمان غیبت حق ولایت دارد این حق با موافقت مردم تحقق عینی می یابد. افزون بر این ,لازم می آید که در صورت عدم موافقت مردم , جامعه اسلامی بدون حکومت مشروع باشد.
( پرسشها و پاسخها، مصباح یزدی - محمد تقی) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 6/100140100)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین