آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بوده؟نظر حضرت امام(ره)؟ پاسخ به دو پرسش درباره دفاع مقدس چکیده در این مقاله سعی شده است به دو پرسش مهم درباره دفاع مقدس پاسخ داده شود: 1. آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بوده است یا به ضرر آن؟ 2. آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر بدون نظر قاطع حضرت امام(ره) امکان پذیر بود یا خیر؟ در بررسی های به عمل آمده در خصوص پرسش اوّل به این نتیجه رسیدیم که چون صدام و حامیان بین المللی او به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسیده، بلکه نسبت به اهداف خود نیز حساس تر شده بودند و با توجه به خوی تجاوزگری صدام و حزب بعث و با عدم ضمانت اجرایی بین المللی درباره قطعنامه 598 سازمان ملل در آن مقطع زمانی، هیچ اقدامی از نظر عقل جز استمرار جنگ به مصلحت نظام نبوده و هر تصمیمی غیر از آن نادرست بوده است. اما در پاسخ به پرسش دوم نیز با توجه به ویژگی های خاص حضرت امام(ره) در مدیریت و رهبری انقلاب و سخنان ایشان پس از فتح خرمشهر و اظهارات فرماندهان دفاع مقدس، به این نتیجه می رسیم که حضرت امام(ره) به هیچ وجه تمایل به صلح تحمیلی نداشتند، بلکه می خواستند ضمن احتیاط و دقت لازم تصمیمی عقلانی گرفته شود. بدین جهت نیز پس از گرفتن نظرات کارشناسانه فرماندهان دفاع مقدس متقاعد شدند که می بایست با تمام توان در مقابل دشمن ایستاد و امر دفاع را ادامه داد. کلید واژه ها: دفاع مقدس استمرار جنگ فتح خرمشهر امام(ره) و صلح تحمیلی امام(ره) و استمرار جنگ. مقدمه هشت سال دفاع مقدس، مقطعی درخشان در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است که به جرأت می توان گفت تثبیت انقلاب اسلامی مدیون آن است، امروزه دشمنان انقلاب اسلامی درکنار هر حرکت انقلاب، در چهره ای ناصحانه و دلسوزانه اما با ماهیتی مزوّرانه و منافقانه ظهور می کنند تا دل ها را بربایند، تفرقه ایجاد کنند و خادمین به انقلاب اسلامی را خائن معرفی نمایند. بحران سازی و ایجاد جنگ روانی از جمله تاکتیک های مؤثر دشمنان در داخل نظام است که نوک پیکان این جوسازی ها و شانتاژهای تبلیغاتی نیز متوجه مقدسات نظام بویژه جایگاه مقدس رهبری، نهادهای انقلاب و ارزش هایی مانند دفاع مقدس می باشد. دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه با طرح این شبهات سعی دارند در اذهان عموم نسبت به افتخارات سال های جنگ ایجاد شک و تردید کرده، از این طریق، نسل دوم انقلاب بویژه جوانان تحصیل کرده را با ارزش ها، اصول و افتخار آفرینان انقلاب و دفاع مقدس بیگانه نمایند. بر این اساس به دلیل طرح برخی پرسش ها درباره ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر درصدد برآمدیم ضمن تجزیه و تحلیل آن، در حد توان، پاسخی منطقی به آن ها بدهیم. طرح پرسش ها برخی از نویسندگان، از روی آگاهی یا نا آگاهی، مطالبی را در خصوص دفاع مقدس در مطبوعات منعکس کردند که منجر به ظهور پرسشهایی در افکار عمومی گردید. به عنوان مثال یکی از اساتید دانشگاه امام صادق(ع) می گوید: ادامه جنگ اقدامی بدون دلیل بود؛ در جایی که کشورهای خلیج، حاضر به پرداختن غرامت جنگ بودند، ما بی جهت جنگ را ادامه دادیم تا جایی که تسلیم فشار نظامی عراق شدیم. فرد دیگری نیز در یکی از روزنامه ها چنین اظهار نظر می نماید: ادامه جنگ امری غیر عاقلانه بود، همه چیز برای پذیرش خواسته های ما آماده بود، ولی پس از سال ها ادامه جنگ همه چیز از دستمان رفت. در همین راستا نیز کتابی تحت عنوان (عالیجناب سرخپوش) به بازار آمد و ضمن مخدوش ساختن شخصیت یکی از مسئولین نظام، استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر را زیر سؤال برد. نویسنده در این کتاب می نویسد: آقای هاشمی رفسنجانی مسئولیت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را به عهده امام می گذارند، در حالی که حاج سید احمد خمینی(ره) فرمودند: در مقابل مسائل خرمشهر، امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود. اما بالاخره مسئولین جنگ گفتند که باید تا کنار شط العرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصولا با این کار موافق نبودند و گفتند اگر بناست که شما جنگ را ادامه دهید، بدانید که اگر این جنگ با این وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست، و ما باید این جنگ را تا نقطه ای خاص ادامه بدهیم و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده بهترین موقع برای پایان جنگ است. و سپس یادآور می گردد که آقای هاشمی در خاطرات روز 15 / 12 / 1360 خود می نویسد: وابسته نظامی ایتالیا گفته: کشورهای نفت خیز منطقه مایلند شصت میلیارد دلار خسارات جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند و ایران از شرط سوم که کیفر صدام است منصرف شود. بدین ترتیب نویسنده مذکور ضمن گزینش کردن بخشی از مصاحبه مرحوم حاج سید احمد خمینی که در روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسیده بود، سعی می کند: اولاً) استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر را یک جرم در تاریخ انقلاب معرفی نماید؛ ثانیاً) ضمن تحمیلی دانستن جنگ به حضرت امام، هدایتگری های فرماندهی کل قوا را در زمان جنگ زیر سؤال برد. بدین ترتیب برای اینکه ما صحت و سقم این شبهه را مشخص نماییم می بایست به دو سؤال جواب دهیم: 1. آیا استمرار جنگ بعد از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بود یا به ضرر آن؟ 2. آیا استمرار جنگ بعد از فتح خرمشهر بدون نظر قاطع حضرت امام امکان پذیر بود یا خیر؟ برای پاسخ به سؤال اول سعی خواهیم کرد استمرار جنگ را در ابعاد مختلف مورد نقد و بررسی قرار دهیم. 1. هدف از تحمیل جنگ به ایران طبق بررسی های به عمل آمده و اعترافات فرماندهان حزب بعث و استراتژیست های کاخ سفید، هدف از تحمیل جنگ به ایران موارد زیر بوده است: نابودی انقلاب اسلامی و یا حداقل کنترل آن؛ تشکیل عربستان بزرگ؛ تصرف خوزستان و گرفتن کل شط العرب؛ بدین ترتیب در 31 شهریور 1359 صدام به این نتیجه رسیده بود که حکومت ایران به دلیل انقلاب، از نظر توان نظامی بسیار ضعیف شده، لذا از آن موقعیت استفاده کرده و با حمایت و تحریک قدرت های استعماری جنگ را بر ما تحمیل کرد. حالا این سؤال مطرح است که آیا دشمن پس از فتح خرمشهر متنبه شده و هدف (نابودی انقلاب اسلامی) را رها کرده بود یا خیر؟ اصولا دشمن از جنگ به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کرد. اما جمهوری اسلامی بعد از فتح خرمشهر، مقتدرتر شده بود و به همین جهت خطر آن در نزد دشمنان نیز افزون تر شده بود. بنابراین دشمن چون به هدف خود نرسیده بود، به دنبال این بود که این نظام تقویت شده را به انحاء مختلف تضعیف نماید. نکته دیگری نیز مطرح بود و آن این که، دشمن از اهدافش دست برنداشته بلکه نسبت به اهدافش هوشیارتر هم شده و حمایت های دیگری هم ممکن بود جلب نماید. در این حال، چه تضمینی وجود داشت که با توقف جنگ دیگر اقدام به تجاوز مجدد نکند؟ بنابراین منطق نظامی در آن شرایط، حکم می کرد که برای رفتن به پشت میز مذاکره و توقف جنگ، ایران پشتوانه ای به عنوان تضمین صلح داشته باشد و این پشتوانه چیزی جز پیشروی در قسمتی از خاک عراق نمی توانست باشد. 2. خوی تجاوزگری صدام و حزب بعث در سال 1361 در شرایطی زمزمه های صلح و آتش بس از سوی عراق و متحدان منطقه ای آن مطرح شد که جمهوری اسلامی به عنوان پیروز جنگ، توانسته بود در مقابل عراق، قدرت نمایی کند و به همین جهت نیز به هیچ وجه حاضر به دادن کوچک ترین امتیاز به طرف مقابل نبود و شرایط ملی هم به او چنین اجازه ای نمی داد. از طرف دیگر، صدام در جنگ به شدت تضعیف شده و در طی دو سال نیروهایش به شکل مفتضحانه یا فرار کردند یا اسیر شدند و یا کشته شدند که این ضربه بزرگی به حزب بعث و ارتش عراق بود به شکلی که سازماندهی ارتش عراق در آن مقطع زمانی به کلی بهم ریخت و نیز اهدافی که زمان شروع جنگ در ذهن استراتژیست های نظامی بغداد بود هیچ کدام محقق نشده و طبیعی بود که صدام به عنوان رئیس حزب بعث عراق می بایست توجیهی برای قول هایی که در ابتدای جنگ به مردمش داده بود می داشت. با توجه به روحیه روانی و خوی تجاوزگری صدام قطعا بعثی ها به دنبال صلح دایم نبودند، اما زمزمه های صلح را مطرح می کردند تا با این تاکتیک ضمن تجهیز قوا، ارتش به هم ریخته خود را سر و سامانی داده و پس از آن اقدام به تجاوز مجدد نمایند. صدام توجیه اولیه اش برای شروع جنگ این بود که: (قرارداد 1975 الجزایر به ما تحمیل شد؛ چون از یک طرف توان نظامی و تسلیحاتی ما به شدت کاهش یافته بود و از طرف دیگر چون عقبه استراتژیکی ایران با توجه به حمایت های شدید آمریکا بسیار قوی بود، ما مجبور به انعقاد قرار داد شدیم و به همین جهت امروز اعلام می کنیم که قرار داد مزبور مورد قبول ما نیست و ناگزیر هستیم از طریق قوه قهریه و جنگ به حق و حقوق تضییع شده خود برسیم) و به همین بهانه به خاک جمهوری اسلامی ایران حمله کرد. لذا اگر ایران پس از فتح خرمشهر هم حاضر می شد آتش بس نماید و تن به صلح بدهد، قطعا زمانی که عراق احساس می کرد نقاط ضعف خود را برطرف نموده است، مجددا به ایران حمله می کرد و این بار موفق هم می شد، چرا که صحنه جنگ در جبهه ایران به علت آتش بس و صلح سرد شده بود و نیروها به عقب برگردانده می شدند و به دلیل احساس پیروزی، شور و شوق جنگ در آنان کم شده، امکان فراخوانی مجدد آنان به جبهه ها غیر ممکن و یا بسیار مشکل بود. به همین جهت لشکر ایران اسلامی در مقابل ارتش تازه نفس عراق تن به شکست می داد. حالا اگر چنین وضعیتی رخ می داد چه تضمینی برای احقاق حق ملت ایران وجود داشت؟ کدام مرجع بین المللی از ایران حمایت می کرد؟ بدین ترتیب می بینیم که ما با توجه به شرایط روحی و روانی صدام و خوی تجاوزگری او، چاره ای جز دفاع و استمرار جنگ و حتی پیشروی در خاک عراق برای به دست آوردن امتیازی که این خوی تجاوزگری را تعدیل نماید نداشتیم. حالا ممکن است کسی بگوید مگر این خوی تجاوزگری در سال 1367 (زمان قبول قطعنامه) در صدام و حزب بعث نبود؟ پس چرا به ایران حمله نکرد؟ در جواب باید گفت که: اولاً) پس از قبول قطعنامه 598 از سوی ایران، عراق اقدام به حمله وسیعی در مناطق جنوبی ایران کرد و موفق شد مجددا قسمت هایی از خاک ایران را به تصرف درآورد، اما در همان زمان ایران خیلی زود توانست توازن قوا را در جبهه ها به وجود آورده و تک عراق را با قدرت جواب دهد و او را یک بار دیگر به عقب براند و شرایط را به گونه ای تغییر دهد که دیگر صدام نتواند اقدام به تجاوز نماید و به همین جهت نیز ناچار شد به پذیرش قطعنامه 598 تن دهد. ثانیاً) در سال 1367 ایران پشتوانه بین المللی به نام قطعنامه 598 سازمان ملل متحد داشت که تا حدودی او را حمایت می کرد، اما در مقطع زمانی سال 1361 هیچ سند رسمی که بتواند ایران را در صحنه بین الملل پشتیبانی کند وجود نداشت. ثالثاً) این خوی تجاوزگری صدام پس از قبول قطعنامه 598 و ناامیدی از حمله مجدد به ایران او را درگیر جنگی در خلیج فارس با کویت کرد که منجر به کاهش شدید قدرت او در منطقه گردید و دیگر توانایی مقابله با ایران را از دست داده بود. 3. بعد حقوقی درباره دلایل حقوقی استمرار جنگ پس از عملیات بیت المقدس، مطالب زیر بیان می گردد: در خصوص تعارضات داخلی یک کشور یا یک واحد سیاسی، با توجه به این که قوانین و مقررات حقوقی نهادینه شده اند و نظام های حقوقی هر کشور اقتدار کافی را در سطح جامعه دارا می باشند، امکان این امر برای هر دولتی فراهم است که با متخلفین از قوانین و مقررات و متجاوزین به حقوق مردم برخورد قاطع داشته باشد. وقتی چنین برخوردی از سوی دستگاه های مربوطه بر جامعه حاکم باشد خود به خود اقدام فردی و انتقام جویانه توسط افراد ممنوع می شود، اما چنانچه در جامعه ای چنین حاکمیتی از سوی دستگاههای اجرایی و قضایی وجود نداشته باشد، ناچار افراد متوسل به توانایی های فردی شده و جهت استیفای حقوق خوداقدامات خودسرانه ای را انجام می دهند و جامعه را با هرج و مرج مواجه می سازند؛ مانند احقاق حق در جوامع بدوی. جامعه بین المللی و حقوق بین الملل هم در آغاز همین گونه بود ونهاد حقوق بین الملل هنوز هم نتوانسته اقتدارات عالیه را شکل بدهد. در جامعه بین المللی، رکنی است به نام (سازمان ملل متحد) که براساس منشور ملل متحد شکل گرفت و به وجود آمد. اختیاراتی هم براساس همین منشور به سازمان مزبور داده شد. این اختیارات عمدتا محدود شده اند به اختیاراتی که در فصل هفتم منشور، به شورای امنیت برای مقابله با متجاوز داده شده است. وظایف شورای امنیت هم براساس صلاحیت هایش به دو بخش کلی تقسیم می شود: 1. تشخیص متجاوز 2. رأی به اقدامات متناسب با تجاوز به صور مختلف، از قبیل محاصره اقتصادی، قطع روابط دیپلماتیک، تعطیلی فرودگاه ها، بمباران بنادر، اقدام مستقیم نظامی و... غیره. اما ساختار شورای امنیت دارای بافتی است که منجر به عدم اجرای وظایف شورا به صورت عادلانه در سطح بین المللی شده است. شورای امنیت دارای پنج عضو دائم است که رأی هر کدام از این پنج عضو در تصمیم گیری شورا سرنوشت ساز است. به همین جهت امروزه در سطح بین الملی هر کشوری که بخواهد خارج از منافع این پنج عضو اقدامی را انجام دهد، هنگام تعیین متجاوز و اجرای وظایف شورا در قبال کشورها، عضو دائم شورای امنیت سعی می کند کشور مخالف منافع خود را محکوم کند. بنابراین با این وضعیتی که بر حقوق بین الملل حاکم است چگونه سازمان ملل متحد می تواند عدالت را در احقاق حق کشورها اعمال نماید؟ نمونه بارز این بی عدالتی را می توان در برخورد سازمان ملل نسبت به اشغال فلسطین به دست رژیم صهیونیستی و جنگ ایران و عراق جستجو کرد. بدین ترتیب در چنین شرایطی، اگر کشوری به واسطه استقامت و صبر خود توانست حق خود را به صورت قانونی بگیرد، آن کشور موفق است، اما اگر نتوانست از حق و حقوق خودش به صورت قانونی دفاع کند، نمی تواند منتظر بماند تا اینکه هستی و نیستی خود را از دست دهد. لذا مجبور به دفاع و سرکوب متجاوز می شود. حالا برگردیم به زمان بعد از فتح خرمشهر، ایران کشوری بود که مورد تجاوز واقع شده، شهرهایش ویران گردیده، میلیاردها ریال خسارت اقتصادی دیده، بخشی از خاکش هنوز در اشغال حزب بعث قرار داشت و نیروی انسانی وسیعی را هم از دست داده بود. با توجه به وضعیت و شرایطی که بر شورای امنیت و حقوق بین الملل حاکم بود، با فرض این که ایران جنگ را خاتمه می داد و وارد خاک عراق نمی شد، براساس چه مبنایی عراق را مجبور می کرد حقوق او را ادا کند؟ با چه اهرمی عراق را وادار می کرد تا در مقابل او تمکین کند؟ آیا غیر از امتیازگیری از عراق و پیشروی در قسمتی از خاک آن راه دیگری برای احقاق حق باقی مانده بود؟ دقت در زمان و موقعیتی که شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 598 را صادر کرد بسیار جالب و مهم است، قطعنامه 598 سازمان ملل متحد در سال 1365، در زمان اوج قدرت ایران، و در زمانی که بندر استراتژیکی فاو و شرق بصره را در اختیار داشت. صادر شد. این امر نشان می دهد که قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای بویژه همان پنج عضو دائم شورای امنیت، در مقطعی از جنگ، که عراق را شدیدا در موضع ضعف دیدند و ایران را در موضع قدرت، از ترس به خطر افتادن منافعشان اقدام به صدور چنین قطعنامه ای کردند و در اصل در مقابل ما تمکین نمودند و همین مسئله می تواند به خوبی اثبات نماید که بهترین و دقیق ترین سیاستی که مسئولین جنگ می توانستند پس از پیروزی عملیات بیت المقدس اتخاذ نمایند، همین استمرار و تداوم جنگ بود. در این جا شاید این شبهه مطرح گردد که: اعراب حاضر شده بودند 60 میلیارد دلار غرامت جنگی به ایران بپردازند و ما با قبول این غرامت می توانستیم حقوق خود را بدست آوریم. در این خصوص نیز باید گفت که هر چند حقوق تضییع شده ملت ایران فقط خسارات مادی نبود که بتوان با دریافت غرامتی آن را نادیده گرفت. اما به هرحال به فرض قبول این مسئله، ضمانتی برای حرف عربستان و دیگر کشورها وجود نداشت. هنگامی که رزمندگان اسلام بخش بزرگی از خاک عراق را تصرف کردند، عربستان دیگر چنین سخنی نگفت! چون موقعیت ایران عوض شده و در اوج قدرت بود و می توانست عقب نشینی خود را موکول به پرداخت غرامت نماید. بنابراین تدبیر مسئولان جنگ بود که به صرف مطرح شدن چنین مطلب بدون پشتوانه ای جنگ را خاتمه ندهند و به پای میز مذاکره نروند. اگر چنین می کردند امروز مخاطب قرار می گرفتند که چرا فریب سخنان بدون پشتوانه را خورده و صلح را پذیرفته اند؟! پرسش دوم: آیا استمرار جنگ بدون نظر قاطع حضرت امام امکان پذیر بود یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا استمرار و تداوم جنگ آن گونه که برخی مطبوعات مطرح کرده اند به حضرت امام تحمیلی بود یا خیر؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال نیز باید به ابعاد مختلف استمرار جنگ از دیدگاه شخص حضرت امام و دیگر مسئولان نظام و دفاع مقدس پرداخت. 1. از بعد تکلیف شرعی حضرت امام در خصوص دفاع مقدس فرمودند: (ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم.) این سخن حضرت امام، به بخش اعظمی از سؤال مورد نظر پاسخ می گوید. در رأس هرم قدرت در جمهوری اسلامی ایران، بر خلاف دیگر کشورهای دنیا ولی فقیه و مجتهد جامع الشرایطی قرار دارد که تمام امور کلان نظام را سیاستگذاری می کند. تصمیم گیری در امر جنگ و صلح نیز به صراحت قانون اساسی به عهده ولی فقیه و رهبری این کشور می باشد. بنابراین مردم مسلمان ایران هم با توجه به وظیفه دینی خود، اطاعت از فرامین ولی فقیه را بر خود تکلیف شرعی فرض کرده اند وهمین عمل به تکلیف و جلب رضایتِ ایزدمنان، انگیزه حضور آنان در عرصه های نبرد بوده است. حضرت امام نیز در این خصوص می فرمایند: ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نماید و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند. یا درجای دیگر می فرمایند (...راستی مگر فراموش کرده اید ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است). سؤال این است آیا ممکن است، زمانی که استمرار جنگ از سوی ولی فقیه زمان یک تکلیف شرعی مطرح می شود و همه مکلف به انجام آن می گردند، خود ایشان به این تکلیف ایمان نداشته باشند؟ یعنی کسی حکم به تکلیف نماید در صورتی که خود بدان ایمان پیدا نکرده باشد. اگر کسی باشد که چنین چیزی را بپذیرد مشخص می شود که هیچ اطلاعی از سابقه، ویژگی ها و خصوصیات حضرت امام نداشته است. در صورتی که ما بدون هیچ تردیدی ایمان داریم که حضرت امام اول خود ایمان به وظیفه الهی پیدا کردند و سپس به مردم امر نمودند که شما هم با چنین انگیزه ای (انجام تکلیف شرعی) پا به میدان نبرد بگذارید، که در هر صورت پیروز هستید. 2. اعتراف به اشتباه در خصوص تحمیلی بودن استمرار جنگ به حضرت امام، می بایست گفت که ایشان هرگز زیر بار تحمیل نمی رفتند و اگر گاهی اوقات مشورت های دوستان را می پذیرفتند و بر نظر خود ترجیح می دادند و بعد مشخص می شد که این مشورت، مشورت خوبی نبوده، این شجاعت را داشتند که به اشتباه خودشان اعتراف نمایند. به عنوان نمونه در خصوص دولت موقت و روی کار آمدن لیبرالها در اول انقلاب، ایشان در بیانیه مورخه 3 / 12 / 67 خطاب به علما فرمودند: من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می کنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی(ص) نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی رود.) همچنین در خصوص مسایل دیگری همچون قائم مقامی منتظری، ریاست جمهوری بنی صدر نیز امام فرمودند: من از اول با قائم مقامی منتظری و ریاست جمهوری بنی صدر مخالف بودم و به او رأی ندادم و فقط بخاطر مصلحت قبول کردم. اما در خصوص استمرار جنگ، زمانی که برخی افراد تحلیل شان این بود که ما اشتباه کردیم که بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادیم، حضرت امام با قاطعیت تمام و با شدت در مقابل آن ها موضع گری کرده و طی بیانیه ای در سال 1367 فرمودند: (... من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل های غلط این روزها رسما معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم، راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه، فرع آن بوده است؟ 3. دقت در تصمیم گیری حضرت امام همواره در تمام برنامه هایشان سعی می کردند نهایت دقت عمل را داشته باشند و همه جوانب کار را بسنجند. به همین جهت دور از عقل است که ایشان در خصوصو امر مهمی مانند جنگ صرفا به دلیل نظر برخی از مسئولین دفاع مقدس چنین تصمیمی اتخاذ نمایند؟ بلکه آنچه که از اظهارات برخی مسئولین برمی آید، حضرت امام در خصوص استمرار جنگ، با جمع بندی اطلاعات و دلایل مستند و منطقی فرماندهان جنگ به این نتیجه رسیدند که به مصلحت نظام است که قسمتی از خاک عراق را به عنوان امتیاز در مقابل دشمن به تصرف درآورند. در این خصوص فرمانده وقت سپاه پاسداران آقای محسن رضایی می گوید: اصولا پس از فتح خرمشهر همه اعضای شورای عالی دفاع نظرشان این بود که ما باید از مرز عبور کنیم امام هم برای آن دلایل مستند می خواستند و پس از اعلام دلایل و شرایط که از سوی مسئولین جنگ خدمت حضرت امام مطرح شد، ایشان موافقت خود را با ورود نیروها به خاک عراق اعلام کردند. سخنگوی وقت شورای عالی دفاع، جناب آقای هاشمی رفسنجانی در خصوص همین مسئله می فرمایند: (... امام می خواستند جنگ را پیگیری کنند تا مسئله عراق حل شود، وقتی صدام جنگ را شروع کرد، امام فرمودند: آنها به دام افتادند، الان باید مسأله عراق را حل کنیم و در این باره بسیار جدی بودند... امام موافق نبودند که نیروهای ما وارد خاک عراق شوند و در عین حال متوقف کردن جنگ را هم اصولا قبول نداشتند، این معادله با هم سازگاری نداشت و به همین جهت فرماندهان ارتش و سپاه خدمت امام رفتند. من هم بودم، یک جلسه طولانی بود. فرماندهان گفتند: اگر حاکمان بغداد مطلع شودند که ما وارد خاک این کشور نمی شویم با خیال آسوده علیه ما شرارت می کنند، منطق جنگ این را نمی پسندد. امام مسائل انسانی را مطرح می کردند و می گفتند: مردم عراق گناهی ندارند و نباید به آنها آسیبی برسانیم و تا آخر هم این موضع را حفظ کرده بودند، (وقتی عراق شهرهای ما را با بمب و موشک می زد امام اجازه نمی داد ما هم مقابله به مثل کنیم، وقتی دیدند که عراق دارد خیلی شرارت می کند، اجازه دادند، ولی گفتند، شما باید 48 ساعت قبل اعلام کنید تا هر کسی می خواهد از شهرها بیرون برود.) نهایتا با استدلالات منطقی که فرماندهان جنگ برای امام مطرح کردند امام اجازه دادند به صورت محدود در مناطقی که مردم عراق نیستند ما وارد خاک عراق شویم.) 4. قاطعیت در تداوم جنگ همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، حضرت امام تا سال 1367 هیچ گاه موافق صلح و آتش بس نبودند و به گفته آقای هاشمی رفسنجانی (ایشان هرگز اجازه صحبت کردن از صلح را نمی دادند.) حضرت امام همواره تأکیدشان این بود که قبل از هر سخنی در خصوص صلح باید شرایط ایران در این قضیه یعنی موارد زیر محقق شود: الف) اعلام عراق به عنوان متجاوز و مجازات عاملان تجاوز ودولت عراق؛ ب) خروج بی قید و شرط از تمام خاک ایران؛ ج) آزادی اسرا؛ د) اخذ خسارات از عراق. ایشان در جمع گروهی از علماء، ائمه جماعات و روحانیون و وعاظ قم و تهران در تاریخ 30 / 3 / 61 یعنی 27 روز پس از فتح خرمشهر می فرمایند: ... ببینید که این مرد (صدام) چه می گوید، می گوید ما برای اثبات اینکه صلح طلب هستیم، صلح جوییم، همه لشکر خودمان را امر می کنیم که از خاک ایران تا دو روز دیگر بیرون بروند. اگر راست می گویید این مطلب را، بسیار خوب، این یکی از مسائلی که ما داشتیم، حاصل، ولی چند تا مطلب دیگر داریم باید حاصل بشود، تا حاصل نشود، ما در حال جنگ هستیم. و یا در جای دیگر تقریبا دو ماه پس از فتح خرمشهر می فرمایند: ... ما هیچ زورگویی نداریم و نمی خواهیم تحمیل بکنیم؛ ما باید شرایطمان، شرایطی که از اول گفته شده است و تا حالا هم همان شرایط هست، در آن شرایط هم پایبند هستیم و مادامی که این شرایط حاصل نشده است ما در حال جنگ هستیم و ما با کسانی که اشرار هستند نمی توانیم صلح کنیم. سه ماه پس از فتح خرمشهر نیز چنین می فرمایند: ... ما حاضریم صلح بکنیم، ولی نمی شود متجاوز را مجازات نکرد و غرامت تجاوز را نگرفت و صلح کنیم؛ اسلام هم چنین اجازه ای را نمی دهد. حرف ما این است که متجاوز باید غرامت ما را بدهد و اشخاصی با صلاحیت بیایند و متجاوز را تشخیص داده و مجازات کنند. و در جای دیگر خطاب به دبیر کل کنفرانس اسلامی و هیأت بررسی کننده جنگ می فرمایند: شما بیایید اگر مأموریتی دارید برای اینکه این آتش جنگ را بخوابانید که آن هم آمال همه مسلمین است باید متجاوز را به پای میز محاکمه بکشید و متجاوز را تأدیب کنید و افرادی که در مملکت ما هستند به کنار بفرستید و از صدام بخواهید، تحکیم کنید بر او که او از کشور ما برود بیرون و لشکر او از تجاوز دست بردارد و بعد از اینکه از تجاوز دست برداشت یک هیأت بین المللی در این جا باشد و آن هیأت بین المللی که در یک جایی تشکیل شد رسیدگی کنند به جنایاتی که شده است اگر ما جنایتکار هستیم ما را تأدیب کنند و اگر صدام جنایتکار است صدام را تأدیب کنند. بدین ترتیب با این سخنان و موضع گیرهای صریح حضرت امام که اغلب آن هم پس از فتح خرمشهرمی باشد مشخص می شود که نظر قاطع حضرت امام در خصوص استراتژی جنگ پس از فتح خرمشهر، استمرار و تداوم جنگ بوده مگر اینکه شرایط ایران در خصوص صلح محقق گردد و آن هم تا سال 67 هیچ یک از این شرایط محقق نگردید. پس چگونه ممکن است حضرت امام با این موضع گیری های صریحی که پس از فتح خرمشهر داشتند باز خواهان پایان جنگ بوده باشند؟ این دو گانگی، با عقل سازگاری ندارد. عقب ماندگی به دلیل جنگ پرسش و شبهه دیگری که برخی درباره جنگ و دفاع مقدس مطرح می کنند این است که: (بخش اعظمی از عقب ماندگی ما ناشی از جنگ می باشد که اگر این نبود امروزه ما در راه توسعه خیلی سریع تر حرکت می کردیم اما خسارات ناشی از هشت سال جنگ سبب شد ما کشوری عقب مانده باقی بمانیم.) در این خصوص لازم دانستیم ثمرات دفاع مقدس را مورد نقد و بررسی قرار داده تا میزان صحت و سقم این مدعا ثابت گردد. دستاوردهای دفاع مقدس الف) دستاوردهای داخلی 1) تثبیت انقلاب: یکی از ثمرات بزرگ دفاع مقدس، تثبیت انقلاب بود، یعنی در سایه جنگ بود که انقلاب تثبیت شد و ضد انقلاب ها رانده شدند و نیروهای وابسته به شرق و غرب کم کم شناخته شده به دست نیروهای انقلاب از نظام کنار گذاشته شدند.مصداق بارز این ادعا، روشن شدن شخصیت تروریستی و ضد دینی گروهک مجاهدین خلق (منافقین) برای ملت ایران بود که در سایه جنگ محقق گردید. در سایه ء جنگ ملت ایران بهتر از گذشته توانستند حق را از باطل، خودی را از غیر خودی تشخیص داده و در راستای آفت زدایی انقلاب گام بردارند. و نتیجه این هوشیاری تثبیت انقلاب بود. 2) تثبیت تمامیت ارضی: استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر منجر به تثبیت تمامیت ارضی و امنیت مرزی جمهوری اسلامی در منطقه شد نگاهی به تاریخ گذشته ایران نشان می دهد که در طول دو قرن گذشته، این تنها جنگی بوده، است که ایرانیان حتی یک وجب از خاک میهن اسلامی خود را به بیگانگان نداده اند، در قرون گذشته طی دو جنگ ایران و روس، قسمت اعظمی از قلمرو ایران به بیگانگان واگذار گردید و همین امر، یعنی عدم توانایی حکومت ایران در مقابل دست اندازی بیگانگان به خاک خود، باعث گردید که در سال 1350 نیز با یک سناریوی شیطانی، استان چهاردهم یعنی بحرین را از ایران جدا ساخته در صحنه بین المللی استقلال آن را اعلام نمایند. اما در این جنگ، با این که بسی عظیم تر و حساس تر از جنگ های گذشته بود تمامیت ارضی کشور به تمام و کمال حفظ گردید. یک کشور با غیرت ممکن است خسارات زیادی را بپذیرد، اما حاضر نیست ناموس ملی خودش را بدست بیگانگان بدهد. 3) افزایش توان نظامی: یک ارتش منظم و کلاسیک، دست کم یک دهه زمان نیاز دارد تا بتواند خودش را سازماندهی و تقویت نماید در صورتی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توانست در کوتاه ترین مدت ممکن سه نیروی مقتدر زمینی، دریایی و هوایی را سازماندهی کرده و با جدیدترین روش های نظامی به کارگیری نماید. همچنین انبوهی از تجربیات را طی این هشت سال، توشه خود سازد. علاوه بر این صنایع نظامی به حد مطلوبی توسعه داده شد و در برخی موارد به حد خودکفایی رسید. حضرت امام هم در این زمینه می فرمایند: ما تنها در جنگ بود که توانستیم صنایع نظامی خود را به حد مطلوبی از رشد برسانیم. پس از اتمام جنگ نیز تجربیات هشت سال دفاع مقدس، قدرت نظامی ایران را تا حد کشورهای پیشرفته منطقه افزایش داده و یک حالت بازدارندگی بسیار قوی در مقابل قدرت های نظامی منطقه به جود آورد. ساخت موشک دوربرد شهاب 3 و آزمایش موفقیت آمیز آن، چنان دشمنان ما از جمله رژیم اشغالگر قدس را شگفت زده کرد که سبب شد موضع گیری های تندی در قبال این حرکت مقتدرانه جمهوری اسلامی در صحنه بین المللی از خود بروز دهند. ساخت تانک ذوالفقار با قدرت مانور بالا، بازسازی هواپیماهای جنگی، تولید قطعات هواپیما و سلاح های سنگین و خودکفایی در ساخت سلاح های سبک و نیمه سنگین، ساخت هواپیمای بدون سرنشین و... بسیاری موارد دیگر از جمله ثمراتی است که در سایه 8 سال دفاع مقدس نصیب مملکت ما شد. تجربه در امر مهندسی جنگ، راه سازی، سد سازی، کشتی سازی، صنایع الکترونیک، پزشکی، داروسازی و مانند آن، از دیگر ثمرات دفاع مقدس است که از آن ها در امر بازسازی کشور به نحو مطلوب استفاده شده و می شود. ب) دستاوردهای بین المللی دفاع مقدس 1) تثبیت انقلاب اسلامی در صحنه بین المللی؛ در صحنه بین الملل، جهان توانست بفهمد انقلاب ما یک انقلاب اصیل با پشتوانه الهی و مردمی و تصور انهدام انقلاب در کوتاه مدت یک امر واهی است. هشت سال دفاع خستگی ناپذیر و مخلصانه که تثبیت کامل و مقتدرانه نظام را به همراه داشت، قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای را واداشت تا نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخته و به حقوق ملی و بین المللی آن به عنوان یک نظام مستقل سیاسی و قدرتمند اعتراف نمایند. درخواست رسمی و مکرر امریکا جهت ایجاد ارتباط با ایران مصداق بارز چنین فرضیه ای است. 2) شناساندن بعد فرهنگی و مکتبی انقلاب در صحنه بین الملل؛ در سایه دفاع مکتبی، بعد دینی انقلاب به مردم جهان شناسانده شد. و این امر موجب شکل گیری حرکت های آزادی بخش در جهان گردید و مسلمانان را به بازگشت به خویشتن فراخواند. مرحوم حاج سید احمد خمینی(ره) در مصاحبه خود می گوید: من نمی گویم که اگر جنگ نبود انقلاب شکست می خورد، اما اگر جنگ نبود بعد فرهنگی و مکتبی بودن انقلاب ما در دنیا شناخته نمی شد. جنگ موجب شد که اکثر خبرهای دنیا در هشت سال جنگ در مورد ایران از رسانه های گروهی پخش شود. قدرت انقلاب، تفکر امام، برخورد انقلاب با ارزش های ترسیم شده از سوی غرب و... در لابه لای جنگ، به دنیا منتقل شد، وقتی اینطور شد، در تمام نیروهای اسلامی و هسته های مقاومت که نقاط بسیار قوی ادامه جنگ بودند امیدی پدید آمد، اگر شما می بینید که در جریان سلمان رشدی، مسلمانان دنیا به خیابان ها می ریزند و فتوای امام چنان واکنش هایی به وجود می آورد، این آگاهی است که در خلال هشت سال جنگ توسط دشمنان ما به آن ها منتقل شده است؛ چون امام که محور تمام اخبار بودند تفکرشان تفکر اسلامی بود. اسلام و دیدگاههای اسلامی امام به بهترین وجه در آن دوران برای تمام دنیا و مسلمانانی که در اقصی نقاط جهان هستند مخابره شد... لذا موضع ما در مقابل اسرائیل، ارتجاع منطقه و... غیره در خبرها و گزارشات بیان می شد. وقتی حرف امام منتقل می شود که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و ما دندان های آمریکا را در دهانش خرد می کنیم و... توسط خبرگزاری ها منتقل و به وسیله رادیوها و رسانه های همگانی بیان می شد این باعث می شد که مسلمان ها خویشتن را باز یابند. درست است که حرف امام بود ولی سیستم ارتباطی حرف امام، جنگ بود. 3) دستاوردهای بین المللی دفاع مقدس از دیدگاه امام؛ حضرت امام همواره 8 سال دفاع مقدس را موهبتی الهی می دانستند و معتقد بودند در سایه آن، ثمرات عظیمی نصیب این کشور شد؛ از جمله: ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودیم، ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ دوستان و دشمنان مان را شناخته ایم... ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم... ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت ها و ابرقدرت ها سالیان سال می توان مبارزه کرد. جنگ ما کمک به فتح افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظام های فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت و... . بدین ترتیب می بینیم که خسارات مادی و معنوی جنگ، در مقابل برکاتی که به واسطه دفاع مقدس نصیب ملت غیور ایران و میهن اسلامی ما گردید، بسیار ناچیز است. ( منبع : پاسخ به دو پرسش درباره دفاع مقدس ، حسین ترابیمجله حصون، شماره 8، تابستان 1385)
آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بوده؟نظر حضرت امام(ره)؟
پاسخ به دو پرسش درباره دفاع مقدس
چکیده
در این مقاله سعی شده است به دو پرسش مهم درباره دفاع مقدس پاسخ داده شود:
1. آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بوده است یا به ضرر آن؟
2. آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر بدون نظر قاطع حضرت امام(ره) امکان پذیر بود یا خیر؟
در بررسی های به عمل آمده در خصوص پرسش اوّل به این نتیجه رسیدیم که چون صدام و حامیان بین المللی او به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسیده، بلکه نسبت به اهداف خود نیز حساس تر شده بودند و با توجه به خوی تجاوزگری صدام و حزب بعث و با عدم ضمانت اجرایی بین المللی درباره قطعنامه 598 سازمان ملل در آن مقطع زمانی، هیچ اقدامی از نظر عقل جز استمرار جنگ به مصلحت نظام نبوده و هر تصمیمی غیر از آن نادرست بوده است.
اما در پاسخ به پرسش دوم نیز با توجه به ویژگی های خاص حضرت امام(ره) در مدیریت و رهبری انقلاب و سخنان ایشان پس از فتح خرمشهر و اظهارات فرماندهان دفاع مقدس، به این نتیجه می رسیم که حضرت امام(ره) به هیچ وجه تمایل به صلح تحمیلی نداشتند، بلکه می خواستند ضمن احتیاط و دقت لازم تصمیمی عقلانی گرفته شود. بدین جهت نیز پس از گرفتن نظرات کارشناسانه فرماندهان دفاع مقدس متقاعد شدند که می بایست با تمام توان در مقابل دشمن ایستاد و امر دفاع را ادامه داد.
کلید واژه ها: دفاع مقدس استمرار جنگ فتح خرمشهر امام(ره) و صلح تحمیلی امام(ره) و استمرار جنگ.
مقدمه
هشت سال دفاع مقدس، مقطعی درخشان در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است که به جرأت می توان گفت تثبیت انقلاب اسلامی مدیون آن است، امروزه دشمنان انقلاب اسلامی درکنار هر حرکت انقلاب، در چهره ای ناصحانه و دلسوزانه اما با ماهیتی مزوّرانه و منافقانه ظهور می کنند تا دل ها را بربایند، تفرقه ایجاد کنند و خادمین به انقلاب اسلامی را خائن معرفی نمایند.
بحران سازی و ایجاد جنگ روانی از جمله تاکتیک های مؤثر دشمنان در داخل نظام است که نوک پیکان این جوسازی ها و شانتاژهای تبلیغاتی نیز متوجه مقدسات نظام بویژه جایگاه مقدس رهبری، نهادهای انقلاب و ارزش هایی مانند دفاع مقدس می باشد. دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه با طرح این شبهات سعی دارند در اذهان عموم نسبت به افتخارات سال های جنگ ایجاد شک و تردید کرده، از این طریق، نسل دوم انقلاب بویژه جوانان تحصیل کرده را با ارزش ها، اصول و افتخار آفرینان انقلاب و دفاع مقدس بیگانه نمایند.
بر این اساس به دلیل طرح برخی پرسش ها درباره ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر درصدد برآمدیم ضمن تجزیه و تحلیل آن، در حد توان، پاسخی منطقی به آن ها بدهیم.
طرح پرسش ها
برخی از نویسندگان، از روی آگاهی یا نا آگاهی، مطالبی را در خصوص دفاع مقدس در مطبوعات منعکس کردند که منجر به ظهور پرسشهایی در افکار عمومی گردید.
به عنوان مثال یکی از اساتید دانشگاه امام صادق(ع) می گوید:
ادامه جنگ اقدامی بدون دلیل بود؛ در جایی که کشورهای خلیج، حاضر به پرداختن غرامت جنگ بودند، ما بی جهت جنگ را ادامه دادیم تا جایی که تسلیم فشار نظامی عراق شدیم.
فرد دیگری نیز در یکی از روزنامه ها چنین اظهار نظر می نماید:
ادامه جنگ امری غیر عاقلانه بود، همه چیز برای پذیرش خواسته های ما آماده بود، ولی پس از سال ها ادامه جنگ همه چیز از دستمان رفت.
در همین راستا نیز کتابی تحت عنوان (عالیجناب سرخپوش) به بازار آمد و ضمن مخدوش ساختن شخصیت یکی از مسئولین نظام، استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر را زیر سؤال برد. نویسنده در این کتاب می نویسد:
آقای هاشمی رفسنجانی مسئولیت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را به عهده امام می گذارند، در حالی که حاج سید احمد خمینی(ره) فرمودند:
در مقابل مسائل خرمشهر، امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود. اما بالاخره مسئولین جنگ گفتند که باید تا کنار شط العرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصولا با این کار موافق نبودند و گفتند اگر بناست که شما جنگ را ادامه دهید، بدانید که اگر این جنگ با این وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست، و ما باید این جنگ را تا نقطه ای خاص ادامه بدهیم و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده بهترین موقع برای پایان جنگ است.
و سپس یادآور می گردد که آقای هاشمی در خاطرات روز 15 / 12 / 1360 خود می نویسد:
وابسته نظامی ایتالیا گفته: کشورهای نفت خیز منطقه مایلند شصت میلیارد دلار خسارات جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند و ایران از شرط سوم که کیفر صدام است منصرف شود.
بدین ترتیب نویسنده مذکور ضمن گزینش کردن بخشی از مصاحبه مرحوم حاج سید احمد خمینی که در روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسیده بود، سعی می کند:
اولاً) استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر را یک جرم در تاریخ انقلاب معرفی نماید؛
ثانیاً) ضمن تحمیلی دانستن جنگ به حضرت امام، هدایتگری های فرماندهی کل قوا را در زمان جنگ زیر سؤال برد.
بدین ترتیب برای اینکه ما صحت و سقم این شبهه را مشخص نماییم می بایست به دو سؤال جواب دهیم:
1. آیا استمرار جنگ بعد از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بود یا به ضرر آن؟
2. آیا استمرار جنگ بعد از فتح خرمشهر بدون نظر قاطع حضرت امام امکان پذیر بود یا خیر؟
برای پاسخ به سؤال اول سعی خواهیم کرد استمرار جنگ را در ابعاد مختلف مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
1. هدف از تحمیل جنگ به ایران
طبق بررسی های به عمل آمده و اعترافات فرماندهان حزب بعث و استراتژیست های کاخ سفید، هدف از تحمیل جنگ به ایران موارد زیر بوده است:
نابودی انقلاب اسلامی و یا حداقل کنترل آن؛
تشکیل عربستان بزرگ؛
تصرف خوزستان و گرفتن کل شط العرب؛
بدین ترتیب در 31 شهریور 1359 صدام به این نتیجه رسیده بود که حکومت ایران به دلیل انقلاب، از نظر توان نظامی بسیار ضعیف شده، لذا از آن موقعیت استفاده کرده و با حمایت و تحریک قدرت های استعماری جنگ را بر ما تحمیل کرد. حالا این سؤال مطرح است که آیا دشمن پس از فتح خرمشهر متنبه شده و هدف (نابودی انقلاب اسلامی) را رها کرده بود یا خیر؟
اصولا دشمن از جنگ به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کرد. اما جمهوری اسلامی بعد از فتح خرمشهر، مقتدرتر شده بود و به همین جهت خطر آن در نزد دشمنان نیز افزون تر شده بود. بنابراین دشمن چون به هدف خود نرسیده بود، به دنبال این بود که این نظام تقویت شده را به انحاء مختلف تضعیف نماید.
نکته دیگری نیز مطرح بود و آن این که، دشمن از اهدافش دست برنداشته بلکه نسبت به اهدافش هوشیارتر هم شده و حمایت های دیگری هم ممکن بود جلب نماید. در این حال، چه تضمینی وجود داشت که با توقف جنگ دیگر اقدام به تجاوز مجدد نکند؟ بنابراین منطق نظامی در آن شرایط، حکم می کرد که برای رفتن به پشت میز مذاکره و توقف جنگ، ایران پشتوانه ای به عنوان تضمین صلح داشته باشد و این پشتوانه چیزی جز پیشروی در قسمتی از خاک عراق نمی توانست باشد.
2. خوی تجاوزگری صدام و حزب بعث
در سال 1361 در شرایطی زمزمه های صلح و آتش بس از سوی عراق و متحدان منطقه ای آن مطرح شد که جمهوری اسلامی به عنوان پیروز جنگ، توانسته بود در مقابل عراق، قدرت نمایی کند و به همین جهت نیز به هیچ وجه حاضر به دادن کوچک ترین امتیاز به طرف مقابل نبود و شرایط ملی هم به او چنین اجازه ای نمی داد.
از طرف دیگر، صدام در جنگ به شدت تضعیف شده و در طی دو سال نیروهایش به شکل مفتضحانه یا فرار کردند یا اسیر شدند و یا کشته شدند که این ضربه بزرگی به حزب بعث و ارتش عراق بود به شکلی که سازماندهی ارتش عراق در آن مقطع زمانی به کلی بهم ریخت و نیز اهدافی که زمان شروع جنگ در ذهن استراتژیست های نظامی بغداد بود هیچ کدام محقق نشده و طبیعی بود که صدام به عنوان رئیس حزب بعث عراق می بایست توجیهی برای قول هایی که در ابتدای جنگ به مردمش داده بود می داشت.
با توجه به روحیه روانی و خوی تجاوزگری صدام قطعا بعثی ها به دنبال صلح دایم نبودند، اما زمزمه های صلح را مطرح می کردند تا با این تاکتیک ضمن تجهیز قوا، ارتش به هم ریخته خود را سر و سامانی داده و پس از آن اقدام به تجاوز مجدد نمایند. صدام توجیه اولیه اش برای شروع جنگ این بود که: (قرارداد 1975 الجزایر به ما تحمیل شد؛ چون از یک طرف توان نظامی و تسلیحاتی ما به شدت کاهش یافته بود و از طرف دیگر چون عقبه استراتژیکی ایران با توجه به حمایت های شدید آمریکا بسیار قوی بود، ما مجبور به انعقاد قرار داد شدیم و به همین جهت امروز اعلام می کنیم که قرار داد مزبور مورد قبول ما نیست و ناگزیر هستیم از طریق قوه قهریه و جنگ به حق و حقوق تضییع شده خود برسیم) و به همین بهانه به خاک جمهوری اسلامی ایران حمله کرد. لذا اگر ایران پس از فتح خرمشهر هم حاضر می شد آتش بس نماید و تن به صلح بدهد، قطعا زمانی که عراق احساس می کرد نقاط ضعف خود را برطرف نموده است، مجددا به ایران حمله می کرد و این بار موفق هم می شد، چرا که صحنه جنگ در جبهه ایران به علت آتش بس و صلح سرد شده بود و نیروها به عقب برگردانده می شدند و به دلیل احساس پیروزی، شور و شوق جنگ در آنان کم شده، امکان فراخوانی مجدد آنان به جبهه ها غیر ممکن و یا بسیار مشکل بود. به همین جهت لشکر ایران اسلامی در مقابل ارتش تازه نفس عراق تن به شکست می داد.
حالا اگر چنین وضعیتی رخ می داد چه تضمینی برای احقاق حق ملت ایران وجود داشت؟
کدام مرجع بین المللی از ایران حمایت می کرد؟ بدین ترتیب می بینیم که ما با توجه به شرایط روحی و روانی صدام و خوی تجاوزگری او، چاره ای جز دفاع و استمرار جنگ و حتی پیشروی در خاک عراق برای به دست آوردن امتیازی که این خوی تجاوزگری را تعدیل نماید نداشتیم.
حالا ممکن است کسی بگوید مگر این خوی تجاوزگری در سال 1367 (زمان قبول قطعنامه) در صدام و حزب بعث نبود؟ پس چرا به ایران حمله نکرد؟
در جواب باید گفت که:
اولاً) پس از قبول قطعنامه 598 از سوی ایران، عراق اقدام به حمله وسیعی در مناطق جنوبی ایران کرد و موفق شد مجددا قسمت هایی از خاک ایران را به تصرف درآورد، اما در همان زمان ایران خیلی زود توانست توازن قوا را در جبهه ها به وجود آورده و تک عراق را با قدرت جواب دهد و او را یک بار دیگر به عقب براند و شرایط را به گونه ای تغییر دهد که دیگر صدام نتواند اقدام به تجاوز نماید و به همین جهت نیز ناچار شد به پذیرش قطعنامه 598 تن دهد.
ثانیاً) در سال 1367 ایران پشتوانه بین المللی به نام قطعنامه 598 سازمان ملل متحد داشت که تا حدودی او را حمایت می کرد، اما در مقطع زمانی سال 1361 هیچ سند رسمی که بتواند ایران را در صحنه بین الملل پشتیبانی کند وجود نداشت.
ثالثاً) این خوی تجاوزگری صدام پس از قبول قطعنامه 598 و ناامیدی از حمله مجدد به ایران او را درگیر جنگی در خلیج فارس با کویت کرد که منجر به کاهش شدید قدرت او در منطقه گردید و دیگر توانایی مقابله با ایران را از دست داده بود.
3. بعد حقوقی
درباره دلایل حقوقی استمرار جنگ پس از عملیات بیت المقدس، مطالب زیر بیان می گردد:
در خصوص تعارضات داخلی یک کشور یا یک واحد سیاسی، با توجه به این که قوانین و مقررات حقوقی نهادینه شده اند و نظام های حقوقی هر کشور اقتدار کافی را در سطح جامعه دارا می باشند، امکان این امر برای هر دولتی فراهم است که با متخلفین از قوانین و مقررات و متجاوزین به حقوق مردم برخورد قاطع داشته باشد.
وقتی چنین برخوردی از سوی دستگاه های مربوطه بر جامعه حاکم باشد خود به خود اقدام فردی و انتقام جویانه توسط افراد ممنوع می شود، اما چنانچه در جامعه ای چنین حاکمیتی از سوی دستگاههای اجرایی و قضایی وجود نداشته باشد، ناچار افراد متوسل به توانایی های فردی شده و جهت استیفای حقوق خوداقدامات خودسرانه ای را انجام می دهند و جامعه را با هرج و مرج مواجه می سازند؛ مانند احقاق حق در جوامع بدوی. جامعه بین المللی و حقوق بین الملل هم در آغاز همین گونه بود ونهاد حقوق بین الملل هنوز هم نتوانسته اقتدارات عالیه را شکل بدهد. در جامعه بین المللی، رکنی است به نام (سازمان ملل متحد) که براساس منشور ملل متحد شکل گرفت و به وجود آمد. اختیاراتی هم براساس همین منشور به سازمان مزبور داده شد. این اختیارات عمدتا محدود شده اند به اختیاراتی که در فصل هفتم منشور، به شورای امنیت برای مقابله با متجاوز داده شده است.
وظایف شورای امنیت هم براساس صلاحیت هایش به دو بخش کلی تقسیم می شود:
1. تشخیص متجاوز
2. رأی به اقدامات متناسب با تجاوز به صور مختلف، از قبیل محاصره اقتصادی، قطع روابط دیپلماتیک، تعطیلی فرودگاه ها، بمباران بنادر، اقدام مستقیم نظامی و... غیره.
اما ساختار شورای امنیت دارای بافتی است که منجر به عدم اجرای وظایف شورا به صورت عادلانه در سطح بین المللی شده است. شورای امنیت دارای پنج عضو دائم است که رأی هر کدام از این پنج عضو در تصمیم گیری شورا سرنوشت ساز است.
به همین جهت امروزه در سطح بین الملی هر کشوری که بخواهد خارج از منافع این پنج عضو اقدامی را انجام دهد، هنگام تعیین متجاوز و اجرای وظایف شورا در قبال کشورها، عضو دائم شورای امنیت سعی می کند کشور مخالف منافع خود را محکوم کند. بنابراین با این وضعیتی که بر حقوق بین الملل حاکم است چگونه سازمان ملل متحد می تواند عدالت را در احقاق حق کشورها اعمال نماید؟ نمونه بارز این بی عدالتی را می توان در برخورد سازمان ملل نسبت به اشغال فلسطین به دست رژیم صهیونیستی و جنگ ایران و عراق جستجو کرد.
بدین ترتیب در چنین شرایطی، اگر کشوری به واسطه استقامت و صبر خود توانست حق خود را به صورت قانونی بگیرد، آن کشور موفق است، اما اگر نتوانست از حق و حقوق خودش به صورت قانونی دفاع کند، نمی تواند منتظر بماند تا اینکه هستی و نیستی خود را از دست دهد. لذا مجبور به دفاع و سرکوب متجاوز می شود.
حالا برگردیم به زمان بعد از فتح خرمشهر، ایران کشوری بود که مورد تجاوز واقع شده، شهرهایش ویران گردیده، میلیاردها ریال خسارت اقتصادی دیده، بخشی از خاکش هنوز در اشغال حزب بعث قرار داشت و نیروی انسانی وسیعی را هم از دست داده بود.
با توجه به وضعیت و شرایطی که بر شورای امنیت و حقوق بین الملل حاکم بود، با فرض این که ایران جنگ را خاتمه می داد و وارد خاک عراق نمی شد، براساس چه مبنایی عراق را مجبور می کرد حقوق او را ادا کند؟ با چه اهرمی عراق را وادار می کرد تا در مقابل او تمکین کند؟ آیا غیر از امتیازگیری از عراق و پیشروی در قسمتی از خاک آن راه دیگری برای احقاق حق باقی مانده بود؟
دقت در زمان و موقعیتی که شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 598 را صادر کرد بسیار جالب و مهم است، قطعنامه 598 سازمان ملل متحد در سال 1365، در زمان اوج قدرت ایران، و در زمانی که بندر استراتژیکی فاو و شرق بصره را در اختیار داشت. صادر شد. این امر نشان می دهد که قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای بویژه همان پنج عضو دائم شورای امنیت، در مقطعی از جنگ، که عراق را شدیدا در موضع ضعف دیدند و ایران را در موضع قدرت، از ترس به خطر افتادن منافعشان اقدام به صدور چنین قطعنامه ای کردند و در اصل در مقابل ما تمکین نمودند و همین مسئله می تواند به خوبی اثبات نماید که بهترین و دقیق ترین سیاستی که مسئولین جنگ می توانستند پس از پیروزی عملیات بیت المقدس اتخاذ نمایند، همین استمرار و تداوم جنگ بود.
در این جا شاید این شبهه مطرح گردد که: اعراب حاضر شده بودند 60 میلیارد دلار غرامت جنگی به ایران بپردازند و ما با قبول این غرامت می توانستیم حقوق خود را بدست آوریم.
در این خصوص نیز باید گفت که هر چند حقوق تضییع شده ملت ایران فقط خسارات مادی نبود که بتوان با دریافت غرامتی آن را نادیده گرفت. اما به هرحال به فرض قبول این مسئله، ضمانتی برای حرف عربستان و دیگر کشورها وجود نداشت. هنگامی که رزمندگان اسلام بخش بزرگی از خاک عراق را تصرف کردند، عربستان دیگر چنین سخنی نگفت! چون موقعیت ایران عوض شده و در اوج قدرت بود و می توانست عقب نشینی خود را موکول به پرداخت غرامت نماید.
بنابراین تدبیر مسئولان جنگ بود که به صرف مطرح شدن چنین مطلب بدون پشتوانه ای جنگ را خاتمه ندهند و به پای میز مذاکره نروند. اگر چنین می کردند امروز مخاطب قرار می گرفتند که چرا فریب سخنان بدون پشتوانه را خورده و صلح را پذیرفته اند؟!
پرسش دوم: آیا استمرار جنگ بدون نظر قاطع حضرت امام امکان پذیر بود یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا استمرار و تداوم جنگ آن گونه که برخی مطبوعات مطرح کرده اند به حضرت امام تحمیلی بود یا خیر؟
برای رسیدن به پاسخ این سؤال نیز باید به ابعاد مختلف استمرار جنگ از دیدگاه شخص حضرت امام و دیگر مسئولان نظام و دفاع مقدس پرداخت.
1. از بعد تکلیف شرعی
حضرت امام در خصوص دفاع مقدس فرمودند: (ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم.)
این سخن حضرت امام، به بخش اعظمی از سؤال مورد نظر پاسخ می گوید.
در رأس هرم قدرت در جمهوری اسلامی ایران، بر خلاف دیگر کشورهای دنیا ولی فقیه و مجتهد جامع الشرایطی قرار دارد که تمام امور کلان نظام را سیاستگذاری می کند. تصمیم گیری در امر جنگ و صلح نیز به صراحت قانون اساسی به عهده ولی فقیه و رهبری این کشور می باشد. بنابراین مردم مسلمان ایران هم با توجه به وظیفه دینی خود، اطاعت از فرامین ولی فقیه را بر خود تکلیف شرعی فرض کرده اند وهمین عمل به تکلیف و جلب رضایتِ ایزدمنان، انگیزه حضور آنان در عرصه های نبرد بوده است.
حضرت امام نیز در این خصوص می فرمایند: ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نماید و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند. یا درجای دیگر می فرمایند (...راستی مگر فراموش کرده اید ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است).
سؤال این است آیا ممکن است، زمانی که استمرار جنگ از سوی ولی فقیه زمان یک تکلیف شرعی مطرح می شود و همه مکلف به انجام آن می گردند، خود ایشان به این تکلیف ایمان نداشته باشند؟ یعنی کسی حکم به تکلیف نماید در صورتی که خود بدان ایمان پیدا نکرده باشد. اگر کسی باشد که چنین چیزی را بپذیرد مشخص می شود که هیچ اطلاعی از سابقه، ویژگی ها و خصوصیات حضرت امام نداشته است. در صورتی که ما بدون هیچ تردیدی ایمان داریم که حضرت امام اول خود ایمان به وظیفه الهی پیدا کردند و سپس به مردم امر نمودند که شما هم با چنین انگیزه ای (انجام تکلیف شرعی) پا به میدان نبرد بگذارید، که در هر صورت پیروز هستید.
2. اعتراف به اشتباه
در خصوص تحمیلی بودن استمرار جنگ به حضرت امام، می بایست گفت که ایشان هرگز زیر بار تحمیل نمی رفتند و اگر گاهی اوقات مشورت های دوستان را می پذیرفتند و بر نظر خود ترجیح می دادند و بعد مشخص می شد که این مشورت، مشورت خوبی نبوده، این شجاعت را داشتند که به اشتباه خودشان اعتراف نمایند. به عنوان نمونه در خصوص دولت موقت و روی کار آمدن لیبرالها در اول انقلاب، ایشان در بیانیه مورخه 3 / 12 / 67 خطاب به علما فرمودند:
من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می کنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی(ص) نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی رود.)
همچنین در خصوص مسایل دیگری همچون قائم مقامی منتظری، ریاست جمهوری بنی صدر نیز امام فرمودند:
من از اول با قائم مقامی منتظری و ریاست جمهوری بنی صدر مخالف بودم و به او رأی ندادم و فقط بخاطر مصلحت قبول کردم.
اما در خصوص استمرار جنگ، زمانی که برخی افراد تحلیل شان این بود که ما اشتباه کردیم که بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادیم، حضرت امام با قاطعیت تمام و با شدت در مقابل آن ها موضع گری کرده و طی بیانیه ای در سال 1367 فرمودند:
(... من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل های غلط این روزها رسما معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم، راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه، فرع آن بوده است؟
3. دقت در تصمیم گیری
حضرت امام همواره در تمام برنامه هایشان سعی می کردند نهایت دقت عمل را داشته باشند و همه جوانب کار را بسنجند. به همین جهت دور از عقل است که ایشان در خصوصو امر مهمی مانند جنگ صرفا به دلیل نظر برخی از مسئولین دفاع مقدس چنین تصمیمی اتخاذ نمایند؟ بلکه آنچه که از اظهارات برخی مسئولین برمی آید، حضرت امام در خصوص استمرار جنگ، با جمع بندی اطلاعات و دلایل مستند و منطقی فرماندهان جنگ به این نتیجه رسیدند که به مصلحت نظام است که قسمتی از خاک عراق را به عنوان امتیاز در مقابل دشمن به تصرف درآورند. در این خصوص فرمانده وقت سپاه پاسداران آقای محسن رضایی می گوید:
اصولا پس از فتح خرمشهر همه اعضای شورای عالی دفاع نظرشان این بود که ما باید از مرز عبور کنیم امام هم برای آن دلایل مستند می خواستند و پس از اعلام دلایل و شرایط که از سوی مسئولین جنگ خدمت حضرت امام مطرح شد، ایشان موافقت خود را با ورود نیروها به خاک عراق اعلام کردند.
سخنگوی وقت شورای عالی دفاع، جناب آقای هاشمی رفسنجانی در خصوص همین مسئله می فرمایند:
(... امام می خواستند جنگ را پیگیری کنند تا مسئله عراق حل شود، وقتی صدام جنگ را شروع کرد، امام فرمودند: آنها به دام افتادند، الان باید مسأله عراق را حل کنیم و در این باره بسیار جدی بودند... امام موافق نبودند که نیروهای ما وارد خاک عراق شوند و در عین حال متوقف کردن جنگ را هم اصولا قبول نداشتند، این معادله با هم سازگاری نداشت و به همین جهت فرماندهان ارتش و سپاه خدمت امام رفتند. من هم بودم، یک جلسه طولانی بود. فرماندهان گفتند: اگر حاکمان بغداد مطلع شودند که ما وارد خاک این کشور نمی شویم با خیال آسوده علیه ما شرارت می کنند، منطق جنگ این را نمی پسندد. امام مسائل انسانی را مطرح می کردند و می گفتند: مردم عراق گناهی ندارند و نباید به آنها آسیبی برسانیم و تا آخر هم این موضع را حفظ کرده بودند، (وقتی عراق شهرهای ما را با بمب و موشک می زد امام اجازه نمی داد ما هم مقابله به مثل کنیم، وقتی دیدند که عراق دارد خیلی شرارت می کند، اجازه دادند، ولی گفتند، شما باید 48 ساعت قبل اعلام کنید تا هر کسی می خواهد از شهرها بیرون برود.) نهایتا با استدلالات منطقی که فرماندهان جنگ برای امام مطرح کردند امام اجازه دادند به صورت محدود در مناطقی که مردم عراق نیستند ما وارد خاک عراق شویم.)
4. قاطعیت در تداوم جنگ
همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، حضرت امام تا سال 1367 هیچ گاه موافق صلح و آتش بس نبودند و به گفته آقای هاشمی رفسنجانی (ایشان هرگز اجازه صحبت کردن از صلح را نمی دادند.) حضرت امام همواره تأکیدشان این بود که قبل از هر سخنی در خصوص صلح باید شرایط ایران در این قضیه یعنی موارد زیر محقق شود:
الف) اعلام عراق به عنوان متجاوز و مجازات عاملان تجاوز ودولت عراق؛
ب) خروج بی قید و شرط از تمام خاک ایران؛
ج) آزادی اسرا؛
د) اخذ خسارات از عراق.
ایشان در جمع گروهی از علماء، ائمه جماعات و روحانیون و وعاظ قم و تهران در تاریخ 30 / 3 / 61 یعنی 27 روز پس از فتح خرمشهر می فرمایند:
... ببینید که این مرد (صدام) چه می گوید، می گوید ما برای اثبات اینکه صلح طلب هستیم، صلح جوییم، همه لشکر خودمان را امر می کنیم که از خاک ایران تا دو روز دیگر بیرون بروند. اگر راست می گویید این مطلب را، بسیار خوب، این یکی از مسائلی که ما داشتیم، حاصل، ولی چند تا مطلب دیگر داریم باید حاصل بشود، تا حاصل نشود، ما در حال جنگ هستیم.
و یا در جای دیگر تقریبا دو ماه پس از فتح خرمشهر می فرمایند:
... ما هیچ زورگویی نداریم و نمی خواهیم تحمیل بکنیم؛ ما باید شرایطمان، شرایطی که از اول گفته شده است و تا حالا هم همان شرایط هست، در آن شرایط هم پایبند هستیم و مادامی که این شرایط حاصل نشده است ما در حال جنگ هستیم و ما با کسانی که اشرار هستند نمی توانیم صلح کنیم.
سه ماه پس از فتح خرمشهر نیز چنین می فرمایند:
... ما حاضریم صلح بکنیم، ولی نمی شود متجاوز را مجازات نکرد و غرامت تجاوز را نگرفت و صلح کنیم؛ اسلام هم چنین اجازه ای را نمی دهد. حرف ما این است که متجاوز باید غرامت ما را بدهد و اشخاصی با صلاحیت بیایند و متجاوز را تشخیص داده و مجازات کنند.
و در جای دیگر خطاب به دبیر کل کنفرانس اسلامی و هیأت بررسی کننده جنگ می فرمایند:
شما بیایید اگر مأموریتی دارید برای اینکه این آتش جنگ را بخوابانید که آن هم آمال همه مسلمین است باید متجاوز را به پای میز محاکمه بکشید و متجاوز را تأدیب کنید و افرادی که در مملکت ما هستند به کنار بفرستید و از صدام بخواهید، تحکیم کنید بر او که او از کشور ما برود بیرون و لشکر او از تجاوز دست بردارد و بعد از اینکه از تجاوز دست برداشت یک هیأت بین المللی در این جا باشد و آن هیأت بین المللی که در یک جایی تشکیل شد رسیدگی کنند به جنایاتی که شده است اگر ما جنایتکار هستیم ما را تأدیب کنند و اگر صدام جنایتکار است صدام را تأدیب کنند.
بدین ترتیب با این سخنان و موضع گیرهای صریح حضرت امام که اغلب آن هم پس از فتح خرمشهرمی باشد مشخص می شود که نظر قاطع حضرت امام در خصوص استراتژی جنگ پس از فتح خرمشهر، استمرار و تداوم جنگ بوده مگر اینکه شرایط ایران در خصوص صلح محقق گردد و آن هم تا سال 67 هیچ یک از این شرایط محقق نگردید. پس چگونه ممکن است حضرت امام با این موضع گیری های صریحی که پس از فتح خرمشهر داشتند باز خواهان پایان جنگ بوده باشند؟ این دو گانگی، با عقل سازگاری ندارد.
عقب ماندگی به دلیل جنگ
پرسش و شبهه دیگری که برخی درباره جنگ و دفاع مقدس مطرح می کنند این است که: (بخش اعظمی از عقب ماندگی ما ناشی از جنگ می باشد که اگر این نبود امروزه ما در راه توسعه خیلی سریع تر حرکت می کردیم اما خسارات ناشی از هشت سال جنگ سبب شد ما کشوری عقب مانده باقی بمانیم.) در این خصوص لازم دانستیم ثمرات دفاع مقدس را مورد نقد و بررسی قرار داده تا میزان صحت و سقم این مدعا ثابت گردد.
دستاوردهای دفاع مقدس
الف) دستاوردهای داخلی
1) تثبیت انقلاب: یکی از ثمرات بزرگ دفاع مقدس، تثبیت انقلاب بود، یعنی در سایه جنگ بود که انقلاب تثبیت شد و ضد انقلاب ها رانده شدند و نیروهای وابسته به شرق و غرب کم کم شناخته شده به دست نیروهای انقلاب از نظام کنار گذاشته شدند.مصداق بارز این ادعا، روشن شدن شخصیت تروریستی و ضد دینی گروهک مجاهدین خلق (منافقین) برای ملت ایران بود که در سایه جنگ محقق گردید. در سایه ء جنگ ملت ایران بهتر از گذشته توانستند حق را از باطل، خودی را از غیر خودی تشخیص داده و در راستای آفت زدایی انقلاب گام بردارند. و نتیجه این هوشیاری تثبیت انقلاب بود.
2) تثبیت تمامیت ارضی: استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر منجر به تثبیت تمامیت ارضی و امنیت مرزی جمهوری اسلامی در منطقه شد نگاهی به تاریخ گذشته ایران نشان می دهد که در طول دو قرن گذشته، این تنها جنگی بوده، است که ایرانیان حتی یک وجب از خاک میهن اسلامی خود را به بیگانگان نداده اند، در قرون گذشته طی دو جنگ ایران و روس، قسمت اعظمی از قلمرو ایران به بیگانگان واگذار گردید و همین امر، یعنی عدم توانایی حکومت ایران در مقابل دست اندازی بیگانگان به خاک خود، باعث گردید که در سال 1350 نیز با یک سناریوی شیطانی، استان چهاردهم یعنی بحرین را از ایران جدا ساخته در صحنه بین المللی استقلال آن را اعلام نمایند. اما در این جنگ، با این که بسی عظیم تر و حساس تر از جنگ های گذشته بود تمامیت ارضی کشور به تمام و کمال حفظ گردید. یک کشور با غیرت ممکن است خسارات زیادی را بپذیرد، اما حاضر نیست ناموس ملی خودش را بدست بیگانگان بدهد.
3) افزایش توان نظامی: یک ارتش منظم و کلاسیک، دست کم یک دهه زمان نیاز دارد تا بتواند خودش را سازماندهی و تقویت نماید در صورتی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توانست در کوتاه ترین مدت ممکن سه نیروی مقتدر زمینی، دریایی و هوایی را سازماندهی کرده و با جدیدترین روش های نظامی به کارگیری نماید. همچنین انبوهی از تجربیات را طی این هشت سال، توشه خود سازد. علاوه بر این صنایع نظامی به حد مطلوبی توسعه داده شد و در برخی موارد به حد خودکفایی رسید. حضرت امام هم در این زمینه می فرمایند: ما تنها در جنگ بود که توانستیم صنایع نظامی خود را به حد مطلوبی از رشد برسانیم.
پس از اتمام جنگ نیز تجربیات هشت سال دفاع مقدس، قدرت نظامی ایران را تا حد کشورهای پیشرفته منطقه افزایش داده و یک حالت بازدارندگی بسیار قوی در مقابل قدرت های نظامی منطقه به جود آورد. ساخت موشک دوربرد شهاب 3 و آزمایش موفقیت آمیز آن، چنان دشمنان ما از جمله رژیم اشغالگر قدس را شگفت زده کرد که سبب شد موضع گیری های تندی در قبال این حرکت مقتدرانه جمهوری اسلامی در صحنه بین المللی از خود بروز دهند.
ساخت تانک ذوالفقار با قدرت مانور بالا، بازسازی هواپیماهای جنگی، تولید قطعات هواپیما و سلاح های سنگین و خودکفایی در ساخت سلاح های سبک و نیمه سنگین، ساخت هواپیمای بدون سرنشین و... بسیاری موارد دیگر از جمله ثمراتی است که در سایه 8 سال دفاع مقدس نصیب مملکت ما شد.
تجربه در امر مهندسی جنگ، راه سازی، سد سازی، کشتی سازی، صنایع الکترونیک، پزشکی، داروسازی و مانند آن، از دیگر ثمرات دفاع مقدس است که از آن ها در امر بازسازی کشور به نحو مطلوب استفاده شده و می شود.
ب) دستاوردهای بین المللی دفاع مقدس
1) تثبیت انقلاب اسلامی در صحنه بین المللی؛ در صحنه بین الملل، جهان توانست بفهمد انقلاب ما یک انقلاب اصیل با پشتوانه الهی و مردمی و تصور انهدام انقلاب در کوتاه مدت یک امر واهی است.
هشت سال دفاع خستگی ناپذیر و مخلصانه که تثبیت کامل و مقتدرانه نظام را به همراه داشت، قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای را واداشت تا نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخته و به حقوق ملی و بین المللی آن به عنوان یک نظام مستقل سیاسی و قدرتمند اعتراف نمایند. درخواست رسمی و مکرر امریکا جهت ایجاد ارتباط با ایران مصداق بارز چنین فرضیه ای است.
2) شناساندن بعد فرهنگی و مکتبی انقلاب در صحنه بین الملل؛ در سایه دفاع مکتبی، بعد دینی انقلاب به مردم جهان شناسانده شد. و این امر موجب شکل گیری حرکت های آزادی بخش در جهان گردید و مسلمانان را به بازگشت به خویشتن فراخواند. مرحوم حاج سید احمد خمینی(ره) در مصاحبه خود می گوید:
من نمی گویم که اگر جنگ نبود انقلاب شکست می خورد، اما اگر جنگ نبود بعد فرهنگی و مکتبی بودن انقلاب ما در دنیا شناخته نمی شد. جنگ موجب شد که اکثر خبرهای دنیا در هشت سال جنگ در مورد ایران از رسانه های گروهی پخش شود. قدرت انقلاب، تفکر امام، برخورد انقلاب با ارزش های ترسیم شده از سوی غرب و... در لابه لای جنگ، به دنیا منتقل شد، وقتی اینطور شد، در تمام نیروهای اسلامی و هسته های مقاومت که نقاط بسیار قوی ادامه جنگ بودند امیدی پدید آمد، اگر شما می بینید که در جریان سلمان رشدی، مسلمانان دنیا به خیابان ها می ریزند و فتوای امام چنان واکنش هایی به وجود می آورد، این آگاهی است که در خلال هشت سال جنگ توسط دشمنان ما به آن ها منتقل شده است؛ چون امام که محور تمام اخبار بودند تفکرشان تفکر اسلامی بود. اسلام و دیدگاههای اسلامی امام به بهترین وجه در آن دوران برای تمام دنیا و مسلمانانی که در اقصی نقاط جهان هستند مخابره شد... لذا موضع ما در مقابل اسرائیل، ارتجاع منطقه و... غیره در خبرها و گزارشات بیان می شد.
وقتی حرف امام منتقل می شود که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و ما دندان های آمریکا را در دهانش خرد می کنیم و... توسط خبرگزاری ها منتقل و به وسیله رادیوها و رسانه های همگانی بیان می شد این باعث می شد که مسلمان ها خویشتن را باز یابند. درست است که حرف امام بود ولی سیستم ارتباطی حرف امام، جنگ بود.
3) دستاوردهای بین المللی دفاع مقدس از دیدگاه امام؛ حضرت امام همواره 8 سال دفاع مقدس را موهبتی الهی می دانستند و معتقد بودند در سایه آن، ثمرات عظیمی نصیب این کشور شد؛ از جمله:
ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودیم، ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ دوستان و دشمنان مان را شناخته ایم... ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم... ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت ها و ابرقدرت ها سالیان سال می توان مبارزه کرد. جنگ ما کمک به فتح افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظام های فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت و... .
بدین ترتیب می بینیم که خسارات مادی و معنوی جنگ، در مقابل برکاتی که به واسطه دفاع مقدس نصیب ملت غیور ایران و میهن اسلامی ما گردید، بسیار ناچیز است.
( منبع : پاسخ به دو پرسش درباره دفاع مقدس ، حسین ترابیمجله حصون، شماره 8، تابستان 1385)
- [سایر] آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بوده است یا به ضرر آن؟
- [سایر] آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر بدون نظر قاطع حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) امکان پذیر بود یا خیر؟
- [سایر] پس از فتح خرمشهر، پیشنهادهای مناسبی از سوی کشورهای عربی به ایران برای خاتمه جنگ داده شد وامام(ره) نیز با آتشبس پس از فتح خرمشهر موافق بود،بنابراین ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر یک اشتباه استراتژیک بود و
- [سایر] چرا امام خمینی(ره) پس از فتح خرمشهر به جنگ خاتمه ندادند و چرا پس از گذشت چند سال با پذیرفتن قطع نامه به جنگ پایان دادند؟
- [سایر] چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟
- [سایر] چرا پس از فتح خرمشهر جنگ پایان نگرفت؟
- [سایر] چرا پس از فتح خرمشهر جنگ پایان نگرفت؟
- [سایر] چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ ادامه پیدا کرد؟
- [سایر] چرا پس از فتح خرمشهر، جنگ تداوم یافت؟
- [سایر] ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر از چه توجیه منطقی برخوردار است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه ملکی را وقف کنند که عایدی آن خرج تعمیر مسجد و امام جماعت و اذان گو و مانند آن شود، در صورتی که معلوم باشد برای هر کدام چه مقدار معین کرده باید به همان گونه مصرف کنند و اگر مقداری برای آن تعیین نشده باید مطابق نظر متولی آن طور که صلاح و مصلحت است عمل نمایند.
- [آیت الله وحید خراسانی] زکات در هشت مورد صرف می شود اول فقیر و او کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایه ای دارد که می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست دوم مسکین و او کسی است که از فقیر سخت تر می گذراند سوم کسی که از طرف امام علیه السلام یا نایب امام مامور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب ان رسیدگی کند و ان را به امام علیه السلام یا نایب امام یا فقرا برساند چهارم مسلمانانی که شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم داده اند و در اسلام ثابت قدم نیستند تا به وسیله دادن زکات به انان ایمانشان تقویت شود ولی در صورت وجود فقیر در محل و دوران امر بین صرف در فقیر و صرف در این مصرف احتیاط واجب ان است که به فقیر داده شود و این احتیاط در مورد هفتم هم باید رعایت شود پنجم خریداری بنده مسلمانی که در شدت باشد و ازاد کردن او و همچنین خریداری بنده و ازاد کردن او هر چند در شدت نباشد در صورتی که مستحقی برای زکات پیدا نکند ششم بدهکاری که نمی تواند دین خود را ادا کند در صورتی که در معصیت صرف نکرده باشد هفتم فی سبیل الله یعنی امور خیریه ای که می شود انها را به قصد قربت انجام داد و بنابر احتیاط واجب کارهایی باشد که مصلحت عمومی داشته باشد مانند بنای مساجد و مدارس دینی و ساختن بیمارستان و اسایشگاه برای سالخوردگان و مانند اینها هشتم ابن السبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسایل اینده می اید
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . استفادهای که مال را برای آن اجاره میدهند چهار شرط دارد: اول آن که حلال باشد. بنابراین اجارهدادن دکان برای شرابفروشی یا نگهداری شراب و کرایهدادن حیوان برای حمل و نقل شراب باطل است. دوم آن که پولدادن برای آن استفاده در نظر مردم بیهوده نباشد، و همچنین آن عمل از طرف شرع به طور مجان واجب نشده باشد. پس اجیر شدن برای انجام نمازهای روزانه خودش، و یا تغسیل و تکفین و دفن اموات جایز نیست، ولی اجیر شدن برای انجام واجباتی که جهت حفظ نظام و مصلحت واجب است، مثل انواع صنعتها و پیشهها، مثل داروسازی و طبابت جایز است. سوم آن که اگر چیزی را که اجاره میدهند چند فایده دارد، استفادهای که مستأجر باید از آن بکند معین نمایند، مثلاً اگر حیوانی را که سواری میدهد و بار میبرد اجاره دهند، باید در موقع اجاره معین کنند که سواری یا باربری آن، مال مستأجر است یا همه استفادههای آن. چهارم آن که مدت استفاده را معین نمایند، و اگر مدت، معلوم نباشد ولی عمل را معین کنند، مثلاً با خیاط قرار بگذارند که لباس معینی را به طور مخصوصی بدوزد کافی است.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.